یادداشت | توطئه قدیمی غربیها علیه «چهارراه جهان»
آیزنهاور، سی و چهارمین رئیس جمهور آمریکا ایران را مهمترین منطقه روی نقشه جغرافیای می دانست که در چهارراه جهان واقع شده و معتقد بود نباید وضعیتی پیش آید که ایران به گذشته دور خود بازگردد و یک قدرت نظامی شود.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، در هفتههای گذشته و همزمان با اغتشاشاتی که در برخی شهرها شاهد بودیم، گروهکهای تجزیهطلب بهویژه در استانهای کردستان و سیستان و بلوچستان فعال شده و اقدام به درگیری با مردم و نیروهای مسلح کردند. این مسئله موجب شد تا تهدید تجزیه ایران مورد توجه مردم و رسانهها قرار بگیرد و حتی برخی چهرههای خارج نشین نیز نسبت به آن هشدار دهند.
دورهمی تجزیهطلبان روی آنتن اینترنشنال / تریبون به 20 چهره جداییطلب در 20 روز تحلیل مهاجرانی از آشوبهای اخیر؛ "در رؤیای سرنگونی و تجزیه ایران"سید امیرمکی پژوهشگر تاریخ معاصر در یادداشتی بمناسبت اتفاقات اخیر، به توطئه کشورهای غربی علیه ایران و غرب آسیا از گذشته تاکنون اشاره کرده و نوشت: دوایت دیوید آیزنهاور، سی و چهارمین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا (دوران ریاست جمهوری 1953 الی 1961) دو ماه قبل از انتخابات در دکترین اعلام شده، نگاه دقیق خود را به منطقه خاورمیانه و به خصوص کشور ایران اینچنین بیان نموده:
"گمان نمیکنم منطقهای مهمتر از ایران روی نقشه جغرافیای جهان وجود داشته باشد، ایران هم دارای نفت است و هم در «چهارراه جهان» واقع شده است، اگر روزگاری ایران و شوروی باهم کنار آیند، کره زمین جای امنی برای غرب نخواهد بود، همچنین نباید وضعیتی پیش آید که ایران به گذشته دور خود بازگردد و یک قدرت نظامی شود، وای به وقتی که نظامیگری ایران زنده شود، بروید تاریخ این کشور را بخوانید تا متوجه حرف من بشوید."
بدینصورت میتوان فکر ظهور خاورمیانه جدید را از شروع و یا سالهای پایانی جنگ جهانی اول ردیابی کرد تا آنجا که سیاستمداران اروپایی و آمریکایی در سالهای 1914 تا 1922 میلادی، تنها کسانی بودند که بر سر یک میز نشستند و تصمیم به ترسیم مرزهای جدید خاورمیانه را گرفتند؛ فی المثل عراق و کشوری را که اکنون اردن میخوانند، خود انگلیسی ها اختراع کردند؛ مرزها را سیاستمداران انگلیسی تعیین و حدودی برای عربستان، کویت و عراق پدید آوردند و جالبتر آنکه فرانسویها مرزهای میان مسلمانان و مسیحیان را مابین سوریه و لبنان و سرانجام روسیه، بین ارمنستان و آذربایجان شوروی خط کشی و تقسیم کردند.
همچنین شخص وینستون چرچیل کسی بود که پس از جنگ جهانی اول، ایالتهای امپراتوری سقوط کرده عثمانی را به هم وصل و از نام عراق نیز استفاده کرد، آنطور که آن را به شاخهای از قبیله هاشمی عربستان غربی واگذار و دستورالعمل خاص را جهت اداره آن اعلام و دو کشور انگلیس و فرانسه به وضوح نفوذ و استعمار خود را به منصه حضور رساندند.
دیوید فرامکین در کتاب «صلحی که همه صلح ها را به باد داد» در مورد دخالت ابرقدرتها در خاورمیانه آورده است: "شرایط کنونی خاورمیانه به این دلیل است که قدرتهای اروپایی در حال اقدام به شکل دهی مجدد آن میباشند و همچنین انگلیس و فرانسه و در کنار آنها آمریکا اطمینان حاصل ننمودهاند که مرزها و دستورالعمل سیاسی و سیستم دیکته شده در منطقه برای همیشه دوام و بقاء خواهد داشت."
پس از گذشت حدود یک قرن از تصمیمات پس از جنگ جهانی اول کماکان بسترسازی تغییرات برنامه ریزی شده را در خاورمیانه شاهد هستیم که در زمان نه چندان گذشته شروعی بر ایجاد کردستان مستقل را شاهد بودیم که خود سرآغازی نوین جهت تغییرات آمریکائی در منطقه خاورمیانه بود، آنچنان که دنیس راس نماینده سابق دولت های بوش و کلینتون در خاورمیانه و عضو کنونی موسسه واشنگتن درباره سیاست خاور نزدیک میگوید: "جنگ عراق برای ایجاد یکسری تغییرات عمده و یکپارچه انجام گرفت، اما متاسفانه وضعیت کنونی آن چیزی نیست که توسط دولت تصور میشد."
مقاله ولایتی | حفظ ایران در برابر تجزیهطلباندر نتیجه با شکست اهداف خود در جنگ عراق، شروع تحولات کردستان آغازی بر دکترین جدیدشان بوده که مجدداً مواجه شدن با مشکلات متعدد از پیش تعیین نشدهای به بن بست عملی برخورد و شکست دیگری در کارنامه طرح خاورمیانه جدید حادث شد.
با تمام تفاسیر میبایست با هوشیاری هرچه تمامتر و استفاده از اتاقهای فکر داخلی، راهکارهای عملی جهت حفاظت و پاسداری از مرزهای آبی خاکی کشورمان را مشخص و بکار ببندیم و افق آینده ثبات مرزهایمان را با نگاهی ریزبینانهتر از گذشته رصد کنیم و با آگاهی به نفوذ دشمن در هر لحظه و هر مکان خطوط مرزی خود را محافظت کنیم.
جفری گلدبرگ روزنامه نگار نشریه آتلانتیک آمریکا در سال 2008 میلادی مینویسد: آنطور که مشخص است غرب قادر به شکل دهی آینده خاورمیانه نیست و در این میان نیز برخی از کارشناسان حتی حاضر به جواب دادن سوالات من نشدند اما بطوریکه با دیوید فرانکین تماس گرفتم و از وی خواستم تا آینده خاورمیانه را پیش بینی کند تنها به این جمله بسنده کرد که خاورمیانه آیندهای ندارد.
همچنین ادوارد لوتواک تاریخدان نظامی مرکز مطالعات استراتژیک و بین المللی واشنگتن نیز در پاسخ به سئوال من گفت: «هیچ دلیلی برای پرداختن به این موضوع وجود ندارد، چون غرب قادر به شکل دهی در آینده خاورمیانه نبوده و تنها ایجاد رعب، وحشت و ناامنی اقتصادی و سیاسی در دستور کار اوست، وی افزود: ایالات متحده یا باید از اسرائیل روی برگرداند و یا اینکه منازعه با همه اعراب را به جان بخرد و تساهل با اعراب منطقه نیز تنها موقتی و ناپایدار می باشد و سرانجام آنکه اعراب نیز دلیلی برای ضدیت با آمریکا پیدا خواهند کرد، به هر حال بسیاری از کارشناسانی که با آن ها صحبت کردم اظهار داشتند که پیش بینی یک هفته آینده خاورمیانه هم احمقانه به نظر میرسد اما باید این را هم دانست که فکر نکردن در مورد آینده خاورمیانه هم احمقانه میباشد.»
اما آنچه که در منطقه نادیده نباید گرفت، هدف گذاری ایجاد درگیری بین شیعه و سنی از طرف آمریکا و شاید مهمترین برنامه کاری ایشان باشد آنچنانکه در سال 2004 میلادی شاه عبدالله دوم، پادشاه سنی اردن از تشکیل یک هلال شیعی سخن گفت که از ایران شروع شده و با گذر از عراق به سوریه و لبنان میرسد و موجب بی ثباتی جهان عرب گشته است و در محافل منطقه نیز اینچنین بیان شده که ایران و روسیه طراحان خاورمیانه جدید هستند!! آنچه که امروز امپریالیست غرب از آن به شدت دچار وحشت و هراس شده است.
در پایان خالی از لطف نیست که از کتاب «رهبران» نوشته ریچارد نیکسون (سی و هفتمین رئیس جمهور آمریکا) در سال 1982 میلادی آورده شود که اهمیت خاص منطقه غرب آسیا را پررنگتر میکند: کمتر ناحیه ای از کره زمین میتواند با خاورمیانه، چه از نظر مقام والائی که در تاریخ و افسانه ها دارد و چه از حیث چهارراه استراتژیک بودن دنیا، برابری نماید، نه تنها سلسلهها بلکه تمامی تمدنها اوج و حضیض خود را در آنجا گذرانده که ناگهان پس از جنگ جهانی دوم، این کشورهای کهن، سخت به جوش و خروش در آمدهاند و ایجاد دولت اسرائیل تنها یکی از پدیدههای متعددی است که راه و رسم قدیم را زیر و رو کرده و منازعات جدیدی به راه انداخته است.