آینده دیپلماسی در «پساماشه»

کارشناسان در نشست پژوهشکده مطالعات خاورمیانه، اسنپبک؛ چشمانداز آینده، مجالها، دشواریها و تصمیمات حیاتی را تحلیل کردند. فریدون مجلسی از ضرورت درک فرصت برای اجتناب از تکرار فرصتسوزیهای گذشته سخن گفت. حسین علایی فشار تحمیلی غرب و نقشه ترامپ تحت لوای صلحخواهی را تشریح کرد. جهانگیر کرمی ضرورت بهرهگیری از فرصت پیش آمده را برای شناخت جایگاه در نظام بینالملل خاطرنشان کرد و حسین مفیدیاحمدی...
کامران برادران: پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه به ابتکار گروه بررسی مسائل ژئوپلیتیک و استراتژیک روز سهشنبه 22مهر نشستی با موضوع «آغاز اسنپبک: آیندههای پیش رو، مجالها، دشواریها و تصمیمات حیاتی» برگزار کرد. در این نشست که به مدیریت دکتر امیرهوشنگ میرکوشش، مدیرگروه بررسی مسائل ژئوپلیتیک و استراتژیک، برگزار شد، فریدون مجلسی روزنامهنگار و دیپلمات بازنشسته، دکتر حسین علایی عضو هیات علمی دانشگاه امام حسین، دکتر جهانگیر کرمی عضو هیات علمی دانشگاه تهران، و دکتر حسین مفیدی احمدی دانشآموخته روابط بینالملل و کارشناس ارشد مسائل اروپا، طی سخنانی به بررسی ابعاد فعالسازی مکانیسم ماشه و تاثیرات آن در سپهر سیاست خارجه کشور و همچنین سیاست بینالمللی پرداختند.
ابتدا فریدون مجلسی از ضرورت درک فرصت برای اجتناب از تکرار فرصتسوزیهای گذشته (از گروگانگیری به بعد) سخن گفت. سپس علایی نقشه ترامپ تحت لوای صلحخواهی را تشریح کرد. در ادامه کرمی ضرورت بهرهگیری از مجال پیشآمده را خاطرنشان ساخت و در پایان مفیدی احمدی توضیح داد که چگونه اروپا - آمریکا، در یک توالی استراتژیک، قصد منزویسازی و تنبیه ایران را دارند.
در ابتدای این نشست، میرکوشش با اشاره به فعالسازی مکانیسم ماشه پس از جنگ تحمیلی 12روزه، عنوان کرد که بیتردید طی هفتهها و ماههای آینده، ایران شاهد تاثیرات اسنپبک خواهد بود و این موضع باید از زوایای متفاوت، از جمله در حوزه فرصتسوزیهای صورتگرفته و فرآیندی که به اوضاع و احوال فعلی منجر شد، مورد توجه قرار بگیرد. این استاد دانشگاه در ادامه همچنین وجود عدم انسجام داخلی در کشور در مورد انسجام گفتمانی، نوسانات در انسجام راهبردی و سیاستهای دوگانه در سیاست خارجی را از جمله عوامل وضعیت فعلی عنوان کرد.
دو جهانبینی مذاکراتی
در ادامه، فریدون مجلسی، روزنامهنگار و دیپلمات بازنشسته، طی سخنانی بر اهمیت تاکید بر دیپلماسی و خودداری از تنشزایی تاکید کرد. مجلسی در این رابطه گفت: «به عنوان کسی که در یک قالب استاندارد به عنوان دیپلمات تربیت شده و دولت و روابط بینالملل کشورها را از دیدگاه سیاسی و دیپلماتیک بررسی میکند، معتقدم که دیدگاه مبتنی بر تنشزایی سرانجامی نداشته و هیچ پایانی برای آن متصور نیست. در سیاست بینالملل، دستآخر کسی پیروز است که شرایط خود را به دیگران تحمیل میکند. برای مثال، آلمان در دو جنگ جهانی شکست خورد. آنها اما دستآخر انتخاب کردند که از مسیر اصطکاک خارج شوند.»
وی افزود: «چه خوشمان بیایید چه نه، از نظر جهان ما متهم به این هستیم که به دنبال ساختن بمب هستهای بودیم. چرا؟ به خاطر اینکه شش قطعنامه شورای امنیت ما را بهعنوان بهاصطلاح تهدیدی بر صلح و امنیت جهانی شناخته است. اما مهارت گروه دیپلماتیک ما طی مذاکرات برجام این بود که توجهها را از این مساله دور کرده و ایران را از قالب یک کشور تهدیدکننده خارج کردند. کسانی که ابتدا مذاکرات با غرب را پی میگرفتند و میگفتند قطعنامهها کاغذپاره هستند، هدفشان نرسیدن به نتیجه و درواقع وقتکشی بود. درحالیکه مذاکرات حرفهای گروه دوم به نتیجه رسید، چراکه شفافیت و تعهد از خود نشان داد. به این ترتیب بود که قرارداد برجام بسته شد و توانستیم از منافع آن منتفع شویم. اما تا ما خطاهای خود را نپذیریم نمیتوانیم از تکرار آنها جلوگیری کرده یا درصدد جبران آنها بربیاییم.»
مجلسی در پایان عنوان کرد: «امیدوار هستم هماکنون که امکانات جدیدی در جهان فراهم آمده، منافع ملت ما که چیزی جز آرامش، آسایش، زندگی و رفاه نمیخواهد، فراهم شود، فارغ از دوگانه تسلیم و تنشزایی. ما امروز میتوانیم تصمیم بگیریم و بر مبنای عقلانیت از دیگران امتیاز بگیریم و آنچه را داریم حفظ کنیم. امیدوارم کار به جایی نرسد که دیگران برای ما تصمیم بگیرند.»
مشکل سیاست تحمیلی غرب است
حسین علایی، دیگر سخنران این جلسه، عنوان کرد که آنچه در حال حاضر ایران با آن مواجه است، حاصل سیاستهای طرف غربی است. علایی گفت: «در عرصه سیاست بینالملل میتوان به خیلی چیزها امیدوار بود، اما مشکل اینجاست که طرف غربی برنامهها و سیاستهای خاص خودش را دارد و میکوشد آنها را به ما تحمیل کند. دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، مدام حرفهای خودش در قبال ایران را طی این مدت عوض کرده است.»
وی افزود: «سیاست غرب این است که کشورها را با خود همسو و همراه کند، در غیر این صورت نمیگذارد حکومت مستقل در آنها به وجود بیاید. مگر در خیلی از کشورهای دیگر که آمریکا تحریمشان کرده، مانند ما مساله هستهای دارند؟ آیا کوبا سلاح هستهای دارد؟ این درست که ممکن است نسبت به سیاست خارجی و نسبت به بعضی تصمیمات داخل انتقاد داشته باشیم، اما نباید یادمان برود که غرب عامل اصلی وضعیت فعلی است. ما در قالب برجام تلاش کردیم به بهاصطلاح نگرانیهای غرب پاسخ بدهیم. اما ببینید همین برجام به چه صورت طراحی شده است. تمامی طراحی برجام علیه ماست و در همهچیز اختیار با آنهاست. اولا غنیسازی ما را محدود کردند و گفتند شما حق ندارید از این مقدار بیشتر داشته باشید. از طرف دیگر نظارتها را بر برنامه هستهای ما بهشکلی افراطی افزایش دادند. 20 درصد بازرسیهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی در ایران انجام میشود. این بدان معناست که نظارت بر ایران بهشکلی افراطی و جانبدارانه انجام میشود.»
عضو هیات علمی دانشگاه امام حسین (ع) در ادامه عنوان کرد: «کل مکانیسم ماشه طرح ترامپ بود. خطای ما این است که فکر میکردیم اروپاییها مستقل از آمریکا دارای اختیارند. حال آنکه اروپا صرفا عامل آمریکا بود. ما دنبال جنگ نیستیم و میخواهیم مسائل را حل کنیم، اما طرف مقابل نمیخواهد مسائل حل شود. برخی میگویند که نرفتن نمایندهای از ایران به اجلاس شرمالشیخ فرصتسوزی بود. ولی هدف آمریکا این بود که ما را به مصر بکشاند و بعد تحقیرمان بکند. شما فکر میکنید جنگ تحمیلی 12روزه به چه خاطر به آتشبس ختم شد؟ چون دیدند که موشکهای ما چه برد و دقتی دارد، وگرنه به تجاوز ادامه میدادند. همه مسوولان ایران دنبال این هستند که جنگی شکل نگیرد. آقای پزشکیان هم از همان اول بر حل مشکلات تاکید داشتند، اما طرف دیگر دنبال چیز دیگری است.»
مذاکره مستقیم از قالب تابو بیرون بیاید
جهانگیر کرمی، دانشیار گروه مطالعات اوراسیا دانشکده مطالعات جهان، سخنران بعدی این نشست بود. کرمی عنوان کرد که در سیاست بینالملل رفتارهای دولتها باید براساس محاسبات هزینه و فایده و در چارچوب قواعد و هنجارهای بینالمللی باشد. کرمی افزود: «این یک واقعیت است که اگر برخی اقدامها در دولت جمهوری اسلامی ایران مثل سایر دولتها بود، شاید بخش زیادی از این مسائلی که سالهاست با آنها مواجه هستیم پیش نمیآمد. در بیشتر کشورها، به مرور زمان گفتمان انقلابی در واقع اصلاح میشود و به مرور زمان نسلهای بعدی تلاش میکنند خودشان را با شرایط بینالمللی و داخلی منطبق کنند. این اتفاق اما در ایران عملیاتی نشده است.»
وی در ادامه عنوان کرد: «نکته دوم اینکه در نظام بینالمللی کشورها واجد جایگاهی هستند و این جایگاه بهراحتی دستخوش تغییر نمیشود. یعنی اینگونه نیست که مثلا به صرف اینکه یک انقلابی روی بدهد و دولت جدید بیاید بهیکباره قواره و جایگاه آن کشور تغییر کند. حال اگر کشوری بخواهد از این جایگاه فراتر برود، طبیعتا هم در محیط منطقهای و هم در محیط بینالملل این به سادگی پذیرفته نخواهد شد و تحت فشار قرار خواهد گرفت.»
کرمی افزود: «حال پرسش اینجاست که آیا ما واقعا باید مسیر انقلابی را همچنان به پیش ببریم؟ البته تغییر رفتار هم به این سادگیها نیست. البته که طرف غربی منطقش این است که اگر احساس کند طرف مقابلش ضعیف است، میکوشد تمامی خواستههای خود را تحمیل کند. منتهی به نظر من نباید فراموش کنیم غرب به دنبال نابودی ایران یا تجزیه کشورمان نیست. چرا؟ چون در آن صورت ترکیب قدرت در منطقه بر هم میخورد و باید با یک عربستان قدرتمند یا یک پاکستان قدرتمند دستوپنجه نرم کند. البته اسرائیل به دنبال نابودی ماست، اما غرب نه. در هیچ محفل رسمی غربی طرحی از تجزیه ایران یا شکست دولت ایران وجود ندارد، بلکه هدف حضور ایران در چارچوبهای ازپیشتعیینشده است.»
وی ادامه داد: «به نظر من راهکار در این نهفته است که ما بدانیم الان دقیقا کجا هستیم. ما در یک نظام بینالملل یکچندقطبی قرار داریم که همچنان آمریکا قدرت اصلی در حوزه سیاسی و نظامی و اقتصادی است. این ویژگی یکچندقطبی تا چندین دهه آینده ادامه خواهد یافت و اتفاقا برای ایران این وضعیت خطرناک خواهد بود. چون به شهادت تاریخ روابط بینالملل، قدرتهای بزرگی که در معرض کاهش تدریجی قدرت قرار دارند، مانند وضعیت فعلی آمریکا، اگر بازیگران مزاحمی پیدا کنند بهشدت با آنها برخورد خواهند کرد. در نتیجه برای ایران شرایط بینالمللی مساعد نیست.»
وی افزود: «دوم، شرایط منطقهای ایران در معادلات منطقهای قدرتش کاهش چشمگیری داشته است. این یک واقعیت است. در دوره اوباما ایران بخشی از موازنه منطقهای بود ولی امروز چنین نیست. صلح در غزه، احتمال مطرحشدن مجدد طرح ابراهیم و غیره نشان میدهد که شرایط در منطقه به سمت دگرگونیهای جدیدی میرود. در این دگرگونیهای جدید طبیعتا ایران نمیتواند بهسادگی مشارکت کند. اما راه گریز این است که ایران نباید در مقابل وضعیت موجود قرار بگیرد و تلاش کند از طریق بازیگران واسط مثل پاکستان، ترکیه، عربستان، قطر و بحرین در تعامل با این وضعیت جدید قرار بگیرد.»
این استاد روابط بینالملل در ادامه با اشاره به ضرورت دیپلماسی و مذاکره مجدد ابراز داشت: «واقعیت این است که بازگشت اسنپبک ایران را بهعنوان یک تهدید بینالمللی طبقهبندی میکند. بخش زیادی از کشورهای دنیا نمیخواهند در تعارض با تحریمهای شورای امنیت قرار بگیرند و در نتیجه تاجران و فناوران ایرانی با مشکلات متعددی مواجه خواهند شد و ایران مجبور میشود در شرایطی سختتر دست به دور زدن تحریمها بزند. این امر در بلندمدت میتواند ایران را تضعیف کند. برای جلوگیری از این سناریو راهی نیست جز مذاکره. دیپلماسی منبع قدرت در دولت مدرن از قرن هفدهم به بعد بوده است. بنابراین، باید دیپلماسی به عنوان یک منبع قدرت احیا بشود. باید وزارت خارجه جایگاه اصلی خود را پیدا کند و مذاکره مستقیم هم از قالب یک تابو بیرون بیاید.»
تشدید فشار بر ایران بهعنوان تکبازیگر
حسین مفیدی احمدی، کارشناس ارشد مسائل اروپا، آخرین سخنران این نشست بود. وی طی سخنانی گفت که پرونده ایران در حال تبدیل شدن به یک پرونده تکبازیگری است. وی گفت: «در واقع، به نظر میرسد عوامل برسازنده آینده برای ما بیشتر سازوکار رقابتی نظام بینالملل خواهد بود و کمتر خود ما در آن نقش ایفا میکنیم. اگر وضعیت تعلیق میان صلح و جنگ ادامه پیدا کند، وضع به همین منوال پیش خواهد رفت. نکته دیگر این است که پرونده ایران بسیار بیش از گذشته در حال تبدیل شدن به عامل تسهیلگر در پیشبرد کلانراهبردهای آیندهساز در سطح نظام بینالملل شده است.»
وی افزود: «این بدان معناست که ایران دارد بدل میشود به آزمایشگاه نظم رقابتی، به گونهای که نحوه مدیریت پرونده کشورمان توسط غرب بدل شده به معیار موفقیت برای مواجهه با کشورهای غیرغربی. از سوی دیگر، ارتقای جایگاه اسرائیل از یک متحد منطقهای به ستون مرکزی قدرت آمریکا در چارچوب کلانراهبردهای آتلانتیکی را شاهدیم. هدف این راهبرد، حفظ هژمونی ایالات متحده و ائتلافی است که در مقابله با چین قرار دارد. چین، روسیه و ایران در این چارچوب بیشتر مخل نظم موجود تلقی میشوند، نظمی که هدفش ایجاد یک شبکه بههمپیوسته ژئواستراتژیک بین دو منطقه هند - آرام و یورو و یورو - آتلانتیک است؛ یعنی در واقع آمریکا و متحدانش در تلاشند بین این دو منطقه استراتژیک پلی بسازند.»
مفیدی در ادامه گفت: «هدف نگاه داشتن سایه جنگ بالای سر ایران و استمرار وضعیت نه جنگ / نه صلح و تشدید وضعیت تحریمی، حفظ فشار بر سیستم حکمرانی و دشوار کردن همکاری ایران با محور اوراسیایی است. اگر این ادراک جا بگیرد که ایران به صورت حداقل موقتی ناتوان و خنثی شده، احتمالا شاهد کنش نظامی خواهیم بود. اما اگر ایران به سمت غنیسازی هستهای بیشتر حرکت کند یا اینکه پیوندهایش با ائتلاف اوراسیایی را از سطحی معین، بیشتر گسترش بدهد، احتمال کنش نظامی علیه ایران افزایش مییابد.»