احمد زیدآبادی: حذف بندهای مربوط به ایران از بیانیه سران عرب و مفهوم آن
عادیسازی رابطه سعودیها با اسرائیل، قاعدتاً برخی از محافل جمهوری اسلامی را که «مصادره به مطلوب» کردن سیاست عربستان در دستور کار تبلیغاتیشان قرار گرفته است، شوکه خواهد کرد، اما بسیار بعید است که این ماجرا به خودی خود، اختلال بزرگی در روند عادیسازی رابطه تهران و ریاض ایجاد کند و آن را به نقطه بحرانی قبل برگرداند.
احمد زیدآبادی در روزنامه هممیهن نوشت: سران کشورهای عرب، اشاره به دو مسئله در مورد ایران را از بیانیه پایانی خود حذف کردهاند.
به گزارش رسانهها، در پیشنویس بیانیه، بر «حاکمیت» امارات متحده عربی بر جزایر سهگانه ایرانی در خلیجفارس و استقبال از عادیسازی روابط تهران و ریاض با میانجیگری پکن تأکید شده بود، اما در بیانیه نهایی، هر دوی این بندها از متن آن حذف شد.
اتحادیه کشورهای عرب از دههها پیش بهطور معمول از ادعای امارات نسبت به سه جزیره ایرانی و لزوم ارجاع موضوع به دیوان لاهه حمایت کرده است، بنابراین، حذف این بند از بیانیه نهایی اجلاس سران عرب در جده، از علاقه کشورهای عرب برای گشودن فصل تازهای در روابط خود با ایران حکایت دارد.
حذف بند مربوط به استقبال از عادیسازی روابط ایران و عربستان از متن نهایی بیانیه هم ظاهراً با حذف بند مربوط به جزایر سهگانه، بیارتباط به نظر نمیرسد، و به احتمال زیاد، چانهزنیهای پشت پرده و تلاش برای ایجاد توازن در ارتباط با ایران، در این ماجرا مؤثر بوده است.
با آنکه در متن بیانه سران عرب، نامی از ایران به میان نیامده است، اما بندهای مختلف بیانیه بهطور خودکار به سیاست جمهوری اسلامی در خاورمیانه ربط پیدا میکند.
کشورهای عرب برای پایان دادن به آشوب و جنگ داخلی در جوامع عربی خود را مصمم نشان دادهاند و محمد بنسلمان، ولیعهد سعودی تأکید کرده است که اتحادیه عرب اجازه نخواهد داد منطقه خاورمیانه به میدان درگیری تبدیل شود.
پایان آشوب و یا بیثباتی در کشورهایی مانند یمن، سودان، سوریه، لیبی، لبنان و بهخصوص حل مسئله فلسطین به عنوان دغدغه اصلی کشورهای عرب مطرح شده است و بهجز دو مورد سودان و لیبی، حل بحران در سایر موارد، به همکاری جمهوری اسلامی نیاز دارد.
به همین علت، عربها با تعدیل مواضع خود در برابر جمهوری اسلامی، در پی جلب همکاری آن برای ایجاد ثبات در خاورمیانهاند. ایران با آغاز عادیسازی رابطه خود با عربستان سعودی، علیالظاهر به تقاضای همکاری عربها پاسخ مثبت داده است، اما مسیر برای یک همکاری نزدیک و صمیمانه چندان هموار به نظر نمیرسد. در واقع، بین مواضع رسمی ایران و کشورهای عرب درباره مختصات «نظم منطقه» شکاف عمیق و عریضی وجود دارد که پر کردن آن، نیازمند تجدیدنظرهای اساسی در سیاستهای اعلام شده است.
این شکاف در بیانیه سران اتحادیه عرب خود را نشان داده است. برای نمونه، در بیانیه سران، مسئله فلسطین به عنوان موضوع محوری جهان عرب مورد تأکید قرار گرفته است؛ امری که میتواند مورد استقبال جمهوری اسلامی قرار گیرد. با این حال، راهحلی که کشورهای عرب برای حل مناقشه فلسطین مطرح کردهاند با نگاه جمهوری اسلامی 180 درجه اختلاف زاویه دارد.
کشورهای عرب، در بیانیه خود، اجرای قطعنامه 242 شورای امنیت سازمان ملل و پذیرش طرح صلح عربی از سوی اسرائیل را تنها راهحل بحران فلسطین دانستهاند. طرح صلح عربی که در سال 2002 با اجماع سران عرب در بیروت به تصویب رسید، بر ضرورت تشکیل کشور مستقل فلسطینی در سرزمینهای اشغالی جنگ ژوئن 1967 با پایتختی بیتالمقدس شرقی، در ازای عادیسازی رابطه تمام کشورهای عرب با اسرائیل تأکید میورزد.
دولت دونالد ترامپ، عربستان و دیگر کشورهای عرب را تحت فشار شدید قرار داده بود تا بدون تعهد اسرائیل به پذیرش طرح صلح عربی، رابطه خود را با اسرائیل عادی کنند. چند کشور عربی به این توجیه که برقراری رابطه رسمی با اسرائیل مانع از الحاق بخشی از خاک کرانه باختری به «کشور عبری» خواهد شد، به فشارهای دولت ترامپ تن در دادند، اما سعودیها زیر بار نرفتند و از خود مقاومت نشان دادند.
اکنون دولت جو بایدن نیز اعلام کرده است که از تلاش برای عادیسازی رابطه عربستان و اسرائیل دست برنداشته است و میکوشد تا در شش ماه آینده رابطه رسمی را بین دو طرف برقرار سازد. مقامهای کاخ سفید، اما توضیح ندادهاند که سعودیها در برابر کسبِ چه امتیازی از سوی اسرائیل باید به عادیسازی رابطهشان با آنان، مبادرت کنند.
اکنون دولتی در اسرائیل بر سر کار است که کرانه باختری را «بخشی از میراث تاریخی قوم یهود» میداند و حاضر به ارائه کوچکترین امیتازی در این باره به فلسطینیها نیست. با این حساب، سعودیها چه دلیلی برای عادی کردن روابط خود با اسرائیل در دست دارند؟
از پاسخ آمریکا به این پرسش منطقی، نکتهای به رسانهها درز پیدا نکرده است، اما شاید دولت بایدن، ائتلاف افراطی حاکم بر اسرائیل را «دولت مستعجل» و سقوط آن را قریبالوقوع میداند.
اگر دولت نتانیاهو بر اثر شکاف بین احزاب شریک در آن از هم بپاشد، به احتمال زیاد، دولت جایگزین آن، راه هموارتری برای عادیسازی رابطه با سعودیها در پیش دارد.
عادیسازی رابطه سعودیها با اسرائیل، قاعدتاً برخی از محافل جمهوری اسلامی را که «مصادره به مطلوب» کردن سیاست عربستان در دستور کار تبلیغاتیشان قرار گرفته است، شوکه خواهد کرد، اما بسیار بعید است که این ماجرا به خودی خود، اختلال بزرگی در روند عادیسازی رابطه تهران و ریاض ایجاد کند و آن را به نقطه بحرانی قبل برگرداند.
با این حال، آنچه سعودیها بعد از یافتن شریکی احتمالی در اسرائیل از جمهوری اسلامی تقاضا خواهند کرد، میتواند به صورت نقطهعطفی در روند تحولات خاورمیانه درآید. سعودیها برای حل مسئله فلسطین بر طبق دیدگاه اتحادیه عرب، اگر هم خواهان همکاری نزدیک ایران نباشند، امکان بیتفاوتی در برابر مخالفتهای عملی آن را نخواهند داشت.
از نگاه سعودیها، مسئله فلسطین به مثابه بازتولید دائمی بیثباتی در خاورمیانه عمل میکند و تا این مشکل حل نشود، منطقه روی آسایش و آرامش و توسعه را نخواهد دید. راهحل مسئله فلسطین نیز برای آنان از سه دهه پیش روشن است. حل پرسش اصلی این است که جمهوری اسلامی با این ماجرا چگونه کنار خواهد آمد؟ نقطه عطف خاورمیانه در آینده چیزی جز پاسخ به این پرسش نیست.
تماشاخانه