افشاگری فرمانده گارد ریاست جمهوری صدام علیه نهضت آزادی / یزدی: این رژیم [جمهوری اسلامی] از بین میرود
گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو_امید فعال؛ «نهضت آزادی ایران»، حزب منحلهای که نام وی در تاریخ معاصر با رخدادهای متفاوتی گره خورده است. این حزب سابقه جدایی از جبهه ملی ایران و پیوستن به نهضت امام خمینی (ره) تا اعدام برخی از اعضای آن به جرم توطئه علیه نظام جمهوری اسلامی ایران را در کارنامه خود دارد.
«نهضت آزادی ایران» از جمله گروههای سیاسی سازمان یافته و فعال در دوره قبل و پس از پیروزی انقلاب اسلامی است که در ایام اقامت امام خمینی (ره) در پاریس به او ملحق شده بود.
دانش و تجربه کار تشکیلاتی باعث شد که این جریان سیاسی نخستین دولت بعد از انقلاب را تشکیل دهد اما این جریان نتوانست مدت زیادی را دوام بیاورد؛ در روز 14 آبان 1358 یک روز پس از تسخیر سفارت آمریکا در تهران، دولت موقت به نخستوزیری مهندس مهدی بازرگان استعفا داد.
روزنامه کیهان فردای آن روز در خبری نوشت: «مهندس مهدی بازرگان نخستوزیر استعفای خود را تقدیم امام کرد. به دنبال استعفای دولت امروز اعلام شد که این استعفا دیروز در قم تقدیم امام شده است.»
نهضت آزادی به نظریه حسن همجواری و تنش زدایی از طریق دیپلماتیک معتقد است. در طول جنگ تحمیلی هم، به ویژه پس از فتح خرمشهر، این جریان سیاسی با استناد به برخی مبانی دینی و اعتقادی اسلام، مواضع و عملکرد متفاوتی با نیروهای انقلابی در خصوص تداوم جنگ و ضرورت پایان دادن به آن اتخاذ نمود.
این نهضت در سال 1364 با صدور نامهای به اعضای شورای عالی دفاع، عملکرد این شورا را منفی دانست و به نوعی، دفاع جمهوری اسلامی ایران را بعد از فتح خرمشهر، به زیادهطلبی و کشورگشایی تشبیه کرد. در بخشی از نامه نهضت آزادی به شورای عالی دفاع آمده است: «پس از فتح خرمشهر که به نظر ما نقطه عطف تبدیل جنگ تدافعی به نبرد تعرضی برای تصرف بصره و ساقط ساختن صدام و حزب بعث و تأسیس جمهوری اسلامی در عراق و اولین گام در راه صدور انقلاب بود، ما و بسیاری از صاحبنظران را که در بیرون راندن دشمن و دفع فتنه از مرزها با ما و دولتمردان موافق بودند اعتقاد بر این بود که شرایط مساعدی برای فتح باب مذاکره و قبول صلحی عادلانه، شرافتمندانه و خداپسندانه میان دو ملت مسلمان ایران و عراق فراهم آمده است و...»
نهضت آزادی در این نامه مینویسد: «شرایط عمومی کشور و مسئله جنگ به ما اجازه نمیدهد وخامت اوضاع را چنانکه احساس میکنیم، بازگو نمائیم. ولی شما از خود سؤال کنید که اگر این مبلغ هنگفت و این نیروی انسانی عظیم در خدمت آموزش و پرورش، سازندگی و خودکفائی و خودجوشی مملکت قرار میگرفت آیا وضعیت دینی، اخلاقی، سیاسی و اقتصادی ما به صورت کنونی بود؟ آیا فساد و رشوه و اعتیاد تا به این حد میرسید؟ آیا تورم و گرانی اینگونه گریبانگیر مردم میشد؟ آیا فرار مغزهای مورد نیاز مملکت تا این اندازه بود؟ آیا دلمردگی و دلسردی مردم نسبت به انقلاب و اسلام تا به این درجه میرسید؟ آیا از آرمانهای سهگانه انقلاب، استقلالش با وابستگی گسترده اقتصادی موجود با چنین وضعیت مشکلی روبرو میشد؟ آزادی و حقوق ملت تا به این حد به دلیل یا بهانه شرایط زیانبار جنگ پایمال میگشت؟ جمهوری اسلامیاش تا به این درجه موجب دلسردی و حتی انزجار جمع کثیری از مردم که در اوان انقلاب فوجفوج به اسلام روی میآوردند، واقع میشد؟ و بسیاری "آیا"های دیگر که بدون تردید پاسخ آنها منفی است.»
عطاءالله مهاجرانی در سرمقاله روزنامه اطلاعات مورخ 20 مرداد 1362 نوشت: «چه تقارن شگفتی. بمباران گیلانغرب توسط صدام و بمباران نظام جمهوری اسلامی توسط بازرگان. صدام مستقیما بمبهای خوشهای را بر سر مردم میریزد و بازرگان، امید و آرمان همان مردم را نشانه میرود. یورش نظامی صدام، و تهاجم تبلیغاتی و سیاسی بازرگان، نوعی تناسب و تطابق دارند.»
به روایت اسناد تاریخی، بعد از فتح خرمشهر نقاط وسیعی از خاک کشور هنوز در اشغال نیروهای بعثی بود و بیش از 15 هزار کیلومتر مربع و شهرهای مانند قصر شیرین، مهران و نفت شهر در دست عراق قرار داشت؛ محمدصادق کوشکی پیرامون درخواست نهضت آزادی برای پایان جنگ بعد از بازپسگیری خرمشهر از رژیم متجاوز صدام، گفت: «حال اگر فضا بین المللی را رصد کنیم تنها قطعنامه 598 است که سازمان ملل خواستار توقف جنگ با تاکید بر قرداد سال 1975 است. این در حالی است که در سال 61 هیچ قطعنامهای بر اساس قرارداد الجزایر صادر نشد و رژیم عراق نیز اعلام کرده بود که قرارداد 1975 را قبول ندارد و آن را پاره کرده بود لذا اگر ما آتش بس را قبول میکردیم مرزهای بین المللی ما بر اساس کدام قرار داد تعیین میشد؛ سازمان ملل نیز در این باره سکوت کرده بود.»
به اذعان روزنامه کیهان (دوشنبه 1 دی 1393)، در یکی از جلسات سازمان ملل متحد، طارق عزیز وزیر امور خارجه وقت عراق، پشت تریبون قرار گرفت تا در اثبات ادعای رژیم بغداد مبنی بر جنگ طلبی ایران و صلح طلبی صدام، دلیل و برهان اقامه کند. وی در این سخنرانی در اثبات ادعاهای صدام، بارها به جزواتی اشاره کرد که وی آنها را مواضع گروههای صلح طلب داخل ایران مینامید. این جزوات همان گونه که وزیر خارجه وقت عراق به حاضرین نشان داد، اعلامیهها و نوشتههای نهضت آزادی بود. عنوان یکی از این جزوات عبارت بود از «پایان عادلانه جنگ بی پایان».
نهضت آزادی در این جزوه که طارق عزیز با خوشحالی فراوان به آن استناد میکرد، شعار ملت ایران یعنی «جنگ جنگ تا رفع فتنه» را ناشی از افکار مارکسیستی خوانده بود.
«رعد الحمدانی» فرمانده سابق گارد ریاست جمهوری صدام هم، در مصاحبهای با خبرگزاری «روسیا الیوم» مدعی است که «بر اساس دستوراتی که به ما ابلاغ شده بود، فلسفه جنگ این بود که نیروهای ملیگرا مانند بازرگان از این طریق بتوانند حکومت را در تهران در دست بگیرند و ما را از عوارض انقلاب در ایران نجات دهند.»
او تاکید میکند که «قرار بود نیروهای عراقی 10 تا 20 کیلومتر در عمق خاک ایران و در طول 1350 کیلومتر مرز دو کشور نفوذ کنند تا سران ایران نیروهای خود را به طرف مرزها اعزام نمایند. این شرایط میتوانست به نهضت آزادی، مهدی بازرگان و یارانش در ایران اجازه دهد که کنترل تهران را در دست بگیرند.»
زمانی ماهیت این جریان سیاسی نشان داده میشود که «ابراهیم یزدی» به عنوان وزیر خارجه، معاون نخستوزیر در دولت موقت انقلاب و دبیرکل نهضت آزادی ایران در کنگره هفتم نهضت آزادی در مورخه 18 بهمن 1363، خط مشی براندازی نظام را چنین تبیین میکند: «نهضت آزادی ایران معتقد است که باید حاکمیت فعلی را از طریق قانونی و منطقی و پارلمانی سرنگون کرد. ادامه بحران فعلی مملکت، شرط لازم براندازی رژیم حاکم میباشد، اما شرط کافی نیست... شرط کافی موقعی ایجاد میگردد که در ذهنیت مردم، عنصر جانشینی ملحوظ گردد. نهضت میباید به عنوان این عنصر جایگزین عمل نماید».
وی در اظهار نظری معاندانه دیگر در بیست و ششمین سالگرد تشکیل نهضت آزادی در تاریخ 24 اردیبهشت 1366 میگوید: «هنوز در حالت انقلاب هستیم و پیروزی انقلاب را چشم انتظاریم؛ چرا که تمام قرائن و شواهد نشان میدهد که باید امیدوار باشیم و بدانیم که این رژیم از بین میرود.»
اسناد و روایتهای موجود حاکی از آن است که این نهضت، اقدامات فراوانی را علیه جمهوری اسلامی ایران در کارنامه خود به ثبت رسانده و با فهم سطحی و سلیقهای از اسلام، با دشمنان انقلاب اسلامی همسویی بسیاری پیدا کردند. امام خمینی (ره) در سال 1366، در نامهای خطاب به وزیر کشور وقت (حجتالاسلام محتشمیپور)، تاکید کردند که خطر این جریان (نهضت آزادی) به خاطر التقاط فکری و خیانتهای متعدد به انقلاب اسلامی از منافقین هم بیشتر است و باید با آنها قاطعانه برخورد شود.