انتخاب مهم بایدن درباره ایران و خاورمیانه
در زمانی که تمایل رأیدهندگان آمریکایی برای پایان دادن به درگیریهای نظامی در خاورمیانه به طور فزایندهای قویتر میشود، توافقنامه آبراهام مسیری با هدف «تضمین تداوم سلطه آمریکا بر منطقه با اندکی هزینه کمتر» پیش رو میگذارد.
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از اکوایران، در جریان مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری سال 2020، جو بایدن متعهد شد که (1) "اکثریت قریب به اتفاق" سربازان آمریکایی را از افغانستان بیرون بکشد، (2) کمکهای آمریکا به عربستان سعودی در جنگ یمن را متوقف کند و (3) دوباره به توافق هستهای ایران بپیوندد؛ 3 تصمیمی که دقیقا با دستور کار کاهش نقش و تمرکز ایالات متحده در منطقه هماهنگ است.
پیام اقدامات کاخ سفید به قدرتهای منطقهای واضح و غیرقابل انکار بود: خاورمیانه فقط از این منظر برای دولت بایدن یک اولویت است که بتواند راههایی برای کاهش گرفتاریهای ایالات متحده در این منطقه پیدا کند. اما به نظر میرسد این رویگردانی واشنگتن از خاورمیانه و فاصلهگیری از نزاع ها و استراتژیهای شرکای خاورمیانهای، قدرت های منطقهای را مجبور به کشف دیپلماسی خود کرده است.
*س_خروج آمریکا، محرک دیپلماسی منطقهای_س*تریتا پارسی معاون اجرایی اندیشکده کوئینسی (موسسه کوئینسی برای حکمرانی مسئولانه) بر این باور است که بر خلاف پیشبینیهای استبلیشمنت سیاست خارجی واشنگتن از روز رستاخیز، با عقب نشینی نظامی ایالات متحده از منطقه، هرج و مرج ایجاد نشده است. بلکه دیپلماسی منطقه ای آغاز شده است. البته این بدان معنا نیست که ایالات متحده در این روند سهیم نبوده است. قطعا چنین بوده است، اما نه به روش متعارف مبتنی بر رهبری ایالات متحده و بصورتیکه تشکیلات سیاست خارجی واشنگتن آن را پیش ببرد.
رئیس سابق و بنیانگذار شورای ملی ایرانیان آمریکایی (NIAC) میگوید: یگانه عاملی که بیشترین فشار را بر بازیگران منطقهای در جهت پیگیری دیپلماسی اعمال میکند، تعهد ایالات متحده برای حمایت از ریاض در مقابل تهران یا ارائه یک ابتکار عمل دیپلماتیک جدید برای منطقه نیست. بلکه دقیقا برعکس، آنچه مذاکرات را کاتالیز میکند، بروز نشانههای فزایندهای است که حاکی از عزم ایالات متحده برای رهایی بازوی نظامی خود از قیدوبندهای خاورمیانه است.
*س_«بغداد یا ابراهیم»؛ دوراهی مهم خاورمیانه (بخش2)_س*در همین زمینه، تریتا پارسی در مقالهای برای نشریه امریکن پراسپکت با عنوان «راهی بهتر در خاورمیانه» نوشته است: برای آمریکا، گفتگوی بغداد بسیار استراتژیک تر از توافق ابراهیم است.
اکوایران این مقاله را در 2 بخش تقدیم مخاطبان میکند. در بخش نخست نویسنده به زمینهها و زوایای گوناگون «گفتگوهای منطقهای بغداد» و «توافقنامههای ابراهیم» پرداخت و نوشت: نخست وزیران و پادشاهان با متقاعد شدن به اینکه ایالات متحده ایمان خود را به ارزش استراتژیک خاورمیانه از دست داده است، به طور یکسان در تلاش برای یافتن جایگاه استراتژیک خود در منطقه هستند. در میان سردرگمی و بلاتکلیفی جهانی بدون حمایت آمریکا، 2 مدل در حال ظهور هستند؛
اولی، توسط تلاشهای نوپای عراق برای ترویج دیپلماسی منطقهای فراگیر ارائه میشود که آشکارترین انعکاسش «نشست بغداد» در تابستان اخیر بود. دومی در توافقنامههای ابراهیم، تجلی یافته است که با تاکید بر تسهیل آشتی بین دیکتاتوریهای عرب و اسرائیل، به منظور مقابله با نفوذ ایران.
اولی بدون دخالت آمریکا پدید آمد و تکامل یافت. دومی به ایالات متحده وابسته بوده و مستلزم ادامه تعهدات نظامی آمریکا در خاورمیانه است. پارسی معتقد است برای آمریکا، گفتگوی بغداد بسیار استراتژیکتر از توافق ابراهیم است.
در ادامه بخش دوم و پایانی این مقاله را بخوانید.
*س_هسته توافق ابراهیم؛ اعمال مجدد راهبرد ناموفق آمریکا_س*در هسته خود، توافقنامه آبراهام راهاندازی مجدد راهبرد ناموفق ایالات متحده برای سازماندهی خاورمیانه حول تلاش برای انزوای ایران، تقسیم منطقه بین آمریکا و شرکای آن از یک سو و ایران و متحدانش از سوی دیگر است.
اماراتی ها اصرار دارند که این توافقنامه یک اتحاد ضد ایران نیست، اما کوشنر داستان متفاوتی را ادعا میکند. بر اساس سند راهبردی وی، توافقهای آبراهام در خدمت محدود کردن آنچه «تهدیدهای مشترک جمهوری اسلامی ایران» خوانده است، هستند.
این رویکرد پیشفرض میگیرد که رقابت شرکای منطقهای با ایران نیز نبرد آمریکاست و در واقع منافع آمریکا در خاورمیانه را با منافع اسرائیل، عربستان سعودی و امارات یکی میداند. چنین رویکردی تضاد را تقویت میکند و در عین حال مانع همکاری بین طرفین برای حل اختلافها میشود.
واضح است که چرا از زمانی که ایالات متحده در اواسط دهه 1990 برای اولینبار شروع به سازماندهی سیاستهای خود در خاورمیانه حول محور انزوای ایران کرد، تا به امروز، درگیریهای مسلحانه در منطقه از 5 به 22 افزایش یافته است.
*س_یک تفاوت مهم_س*با این حال، توافقنامهها، نسبت به راهبرد اولیه آمریکا، از یک جهت بسیار مهم متفاوت است: به جای اینکه ایالات متحده عملا به عنوان ضامن امنیت پادشاهی های عربی سنی هممرز با ایران عمل کند، اکنون اسرائیل (با حمایت ایالات متحده) این نقش را ایفا میکند.
این پویایی اخیرا زمانی که اسرائیل، بحرین، امارات متحده عربی و ایالات متحده مانورهای دریایی مشترکی را در دریای سرخ برگزار کردند، به نمایش گذاشته شد، اقدامی که به طور گسترده با هدف مقابله با ایران تفسیر میشود. این رزمایش همچنین تأثیر این توافقنامهها را بهعنوان مکانیزمی برای درگیر نگهداشتن ارتش ایالات متحده و حضور در خلیج فارس، هرچند با شدت پایینتر، نشان داد.
*س_ تداوم هژمونی آمریکا در خاورمیانه با هزینه کمتر_س*علاوه بر این، این توافقها مستلزم تقویت و حمایت مستمر از سوی ایالات متحده است.
موسسه صلح Abraham Accords در این مورد کاملا واضح است: «رهبری ایالات متحده برای توسعه و اجرای اولیه توافقنامه کاملا حیاتی بود. در صورت عدم وجود سرمایه گذاری پایدار، توافق تاریخی در دستیابی به پتانسیل خود شکست خواهد خورد». این چارچوب مستلزم «معماری امنیتی منطقهای به رهبری ایالات متحده است که برای حفاظت از یک بنیان اقتصادی که میتواند پایدار باشد»، جلوگیری از لغزشی که [به ادعای این سند] به ایران اجازه میدهد «پایههای مخل خود را در سراسر منطقه بازیابد» و درها را به روی «نفوذ بد روسیه و چین» و نیز «ظهور مجدد داعش و القاعده»، باز میکند.
در مجموع، این به تداوم هژمونی آمریکا در خاورمیانه با هزینه کمتر است. از آنجایی که توافقنامه به جای حلوفصل، تنشها را فریز میکند، دلایل کمی وجود دارد که باور کنیم این استراتژی از گرفتار شدن آمریکا در خاورمیانه توسط جنگ مداوم و بیثباتی جلوگیری میکند، یا اینکه آمریکا را از جنگهای بی پایان بیشتری در امان میگذارد.
*س_بغداد، نقطه مقابل ابراهیم_س*تقریبا از هر نظر، ابتکار عراق برخلاف توافق ابراهیم است.
گفتوگوی بغداد به جای تقسیم منطقه به بلوکها، به دنبال ثبات و صلح گستردهتر از طریق حل و فصل مناقشات منطقهای است، نه ایجاد ائتلافهایی برای هدف قرار دادن و شکست سایر کشورها. علاوه بر این، در حالی که توافقات ابراهیم عمدتا بر خاورمیانه تحمیل شده بود - از طریق رشوه دادن یا اعمال فشار ایالات متحده به کشورها برای همراه شدن، انگیزه ابتکار دیپلماتیک بغداد از درون جوشید. روند بغداد، به طور مبتکرانه، به دنبال ثبات بر مبنای استانداردهای خاورمیانه و بدون نیاز به وابستگی مالیاتی به منابع سیاسی و نظامی واشنگتن است.
*س_توافق نامحبوب در میان ملتهای عرب_س*در همین حال، تنها یکی از این ابتکارات دیپلماتیک ممکن است پایدار باشد. مخالفت با پذیرش اشغالگری اسرائیل در خاورمیانه، از جمله در بسیاری از کشورهای طرف توافق، همچنان قوی است. زمانی که یائیر لاپید، وزیر خارجه اسرائیل از بحرین بازدید کرد، با اعتراضات خیابانی مواجه شد که این سفر و توافقات را محکوم کردند. رهبران شیعه و سنی در بحرین به طور علنی از عادی سازی روابط با اسرائیل و افتتاح سفارت اسرائیل در منامه صرف نظر کردند.
در سودان، این تصمیم حتی از نامحبوبتر بود. شاخص افکارسنجی اعراب در سالهای 2019-2020، که در 13 کشور عربی با مجموع حدود 300 میلیون نفر جمعیت انجام شد، نشان داد که 79 درصد از پاسخدهندگان در سودان با برقراری روابط با اسرائیل قبل از تأمین حقوق فلسطینیان مخالف بودند. در سراسر منطقه، مخالفت با عادی سازی شدیدتر بود و 88 درصد ایده عادیسازی را رد کردند.
با این حال، عادیسازی روابط به سرکوب مخالفتها علیه دیکتاتوریهای عرب، از جمله علیه پذیرش اشغال فلسطین توسط اسرائیل از سوی آنها کمک میکند. حاکمان عرب در خلیج فارس از فناوری پیشرفته سایبری اسرائیل برای ردیابی مخالفان صلحجو در داخل و خارج از کشور استفاده می کنند. این فناوری های پیشرفته احتمالا دیکتاتورهای عرب را قادر میسازد تا مخالفان خود را در کشورهای کوچکتر کنترل کنند. در کشورهای پرجمعیتتری مانند مراکش و عربستان سعودی، خاموش کردن مخالفان ممکن است بسیار دشوار باشد.
برای بسیاری از مدافعان حقوق بشر در خاورمیانه، این توافقنامهها به عنوان «ابزاری برای کمک به رژیمهای غیردموکراتیک اما دوست اسرائیل» در راستای «تثبیت کنترل خود بر مردمانشان» تلقی میشود. این امر باید واشنگتن را نسبت به رادیکالیسم و افراطگرایی که حمایت آمریکا از دیکتاتورهای عرب در طول تاریخ به تحریک آن کمک کرده است، آگاه کند.
*س_زیربنای تنشزای توافق ابراهیم_س*شاید مهمتر از همه این باشد که استراتژی زیربنای توافقنامه آبراهام، سابقهای در قفل کردن درگیریها، افزایش تنشها و حتی افزایش خطر یک رویارویی نظامی دارد. همانطور که استیو سایمون از موسسه کوئینسی اشاره کرده است، اگر امارات به اسرائیل اجازه دسترسی به پایگاههای خود را بدهد، توانایی اسرائیل برای بمباران ایران را به میزان قابل توجهی افزایش می دهد و به این ترتیب تمایل اسرائیل به این کار را افزایش می دهد.
اکثر تحلیلگران موافقند که چنین اقدامی احتمالا منجر به جنگی در سطح منطقه می شود که در نهایت برای ایالات متحده بسیار بد خواهد بود. آن هم در زمانی که واشنگتن در نهایت در مسیر پایان دادن به جنگهای خود در خاورمیانه قرار گرفته است.
*س_روند بغداد؛ آغازگر دورهای از «تنشهای مدیریتشدهتر»_س*گفتگوهای بغداد چنین خطر بیثبات کنندهای را به همراه ندارد.
در حالی که حل و فصل مناقشات متعدد و برقراری صلح در سطح منطقه یک کار دشوار است، حتی مفسران تندرو سعودی نیز به پتانسیل این روند پی بردهاند که اگر نگوییم بخشی از این هدف دستیافتنی است، دستکم آغازگر دورهای از «تنشهای مدیریتشدهتر» است.
با این حال، همانطور که یک مقام ارشد عراقی به من گفت، در حالی که در ابتدا کاهش تنشهای عربستان و ایران هدف اصلی این ابتکار بود، تنشهای مدیریتشدهتر میتوانند «پایهای برای تلاشی گستردهتر به سمت گفتگو و امنیت منطقهای ایجاد کنند».
*س_دوراهی تداوم یا تغییر_س*برای کسانی که در واشنگتن طرفدار سیاست خاورمیانهای آمریکا در سه دهه گذشته هستند، توافق آبراهام مسیر جذابی را به سوی تداوم این رویکرد ارائه می دهد.
در زمانی که تمایل رأیدهندگان آمریکایی برای پایان دادن به درگیریهای نظامی در خاورمیانه به طور فزایندهای قویتر میشود، توافقنامه آبراهام مسیری با هدف «تضمین تداوم سلطه آمریکا بر منطقه با اندکی هزینه کمتر» پیش رو میگذارد.
*س_بلیط خروج یا تضمین حضور؟_س*از آن سو، گفتگوی بغداد این پتانسیل را دارد که به ایالات متحده بلیط خروج ارائه دهد، سازوکارهای آن برای حل و فصل مناقشه و پیشگیری از تنش، به ثبات منطقه کمک خواهد کرد.
در حالی که توافق آبراهام با تسلیح شرکای ایالات متحده و تقویت تفرقه، خاورمیانه را آماده جنگ میکند و احتمال آن را افزایش میدهد.
تجربه نشان داده است که بدون حمایت بیرونی، همه قدرتهای منطقه مجبور خواهند شد که در خواستههای خود واقعبینتر باشند.
*س_2 چشمانداز متفاوت برای خاورمیانه_س*به علاوه، در حالیکه ایالات متحده ظاهرا از متحدان و شرکای امنیتی خود در سراسر جهان خواسته است که مسئولیت بیشتری در قبال امنیت خود بپذیرند، عملی شدن توافق آبراهام منجر به تداوم وابستگی امنیتی کشورهای عربی به آمریکا میشود؛ امری که به نوبه خود به این معنی است که ایالات متحده باید از نظر نظامی، متعهد به شرکای منطقهای خود باقی بماند.
و شاید مهمتر از همه، چشمانداز گفتوگوی بغداد است که میتواند در نهایت گسترش یابد و اسرائیل را نیز شامل شود، تنشها بین اسرائیل و ایران را کاهش دهد، و در ایجاد یک کشور فلسطینی، چه بسا مناسبات خصمانه آنها را متحول کند.
*س_فصل پایانی ائتلاف ضدایرانی؟_س*در مقابل، توافقنامه ابراهیم حتی نمیتواند هدف در دسترس و مهم نزدیکی ایران و کشورهای عربی که عراقیها به دنبال آن هستند را تحمل کند.
همانطور که زوی بارئل از روزنامه اسرائیلی هاآرتص مینویسد، توافق بین ایران و عربستان سعودی "فصل پایانی ائتلاف ضدایرانی" خواهد بود که توافقنامه ابراهیم بر آن پایه گذاری شده است. در واقع، مؤسسه صلح آبراهام صراحتا «سازش با ایران» و پتانسیل بهبود روابط بین کشورهای عربی و روسیه و چین را بهعنوان تهدیدی برای توافقنامهها شناسایی میکند.
*س_انتخاب مهم بایدن درباره ایران و خاورمیانه_س*تاکنون، دولت بایدن فاصله حساب شده ای را با مذاکرات بغداد حفظ کرده است. این کشور از گفتگو استقبال کرده و بغداد را به خاطر ابتکارش ستوده است، اما عاقلانه خود را از مذاکرات دور نگه داشته است، زیرا از ترس اینکه دخالت آمریکا بتواند این تلاش را از مسیر خود خارج کند.
اما اگر دولت بایدن در مورد کاهش ردپای نظامی آمریکا در خاورمیانه جدی است، انتخاب بین گفتگوی بغداد و توافق ابراهیم روشن است. اولی بر منابع و رهبری منطقه ای بدون دخالت آمریکا تکیه خواهد کرد. دومی جان تازهای به رقابتهای خاورمیانهای خواهد بخشید که احتمالا ایالات متحده را به شنهای روان میکشاند.
همچنین بخوانید- اعتراف اسرائیل درباره پهپادهای ایران / غربی ها قادر به مقابله با تهران نیستند
- حمله نخست وزیر اسرائیل به ایران / آنها می خواهند منطقه را خراب کنند؛ من اینجا هستم
- افشاگری نیویورک تایمز از تردید اسرائیل برای حمله به ایران
- هشدار سرلشکر رشید به اسرائیل / تهدیدات عملی شود، بدون درنگ مبدا را مورد حمله قرار می دهیم