این وضعیت از کجا آغاز شد؟ / اسرار باقی مانده گنج ایران روی میز مسکو / نماینده مدافع ارابه مرگ و منافع خود!
حذف ایران از بازار نفت چین؛ استراتژی جدید روسیه، چشم حیفا به خلیج فارس، رقابت نزدیک حزب االله و «نیروهای لبنان»، حمایت قاطع قوهقضائیه از طرح دولت برای ارتقاd عدالت اجتماعی، بازداشت یکی از سرکردگان اصلی قاچاق سوخت در جنوب کشور، اجاره پاسپورت برای سودهای میلیونی! کالبدشکافی اصلاحات اقتصادی دولت سیزدهم و برکناری 130 مدیر ناکارآمد در ده ماه، از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی...
به گزارش «تابناک» روزنامههای امروز سه شنبه 27 اردیبهشت ماه در حالی چاپ و منتشر شد که آغاز رایزنیها برای از سرگیری مذاکرات، وداع با عالمِ واعظِ درسآموز استاد فاطمی نیا، گرد و خاک عراقی در آسمان کشور از مواردی است که در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
نماینده مدافع ارابه مرگ و منافع خود!
حسین فصیحی طی یادداشتی در شماره امروز جوان با عنوان نماینده مدافع ارابه مرگ و منافع خود! نوشت: نمایندهای که 50 سال است، فعال بازار خودرو است در مخالفت با واردات خودرو، یکتنه از ارابههای مرگ خودروسازان داخلی حمایت میکند. مصطفی میرسلیم که براساس اطلاعات پایگاه اطلاعرسانی مجمع تشخیص مصلحت نظام، رئیس هیئت مدیره شرکت دسا (دیزل سنگین ایران)، مؤسس مرکز تحقیقات موتور و رئیس هیئت مدیره شرکت تحقیق، طراحی و تولید موتور ایران خودرو (ایپکو) از سال 1376 تاکنون، ناظر عالی طرح موتور ملی پایه گازسوز و ناظر عالی طرح موتور ملی دیزل سواری است، اظهار نظر پلیس درباره بازنشدن ایربکها را دروغ میداند و با مقصر خواندن پلیس میگوید این ادعا اصلاً صحت ندارد! او باز نشدن 100 ایربک خودرو بین 900هزار خودروی تولید داخل را آماری ناچیز میداند. با چنین اظهار نظری اگر بازنشدن ایربکها به مرگ 100نفر هم منجر شده باشد، از دست رفتن جان مردم برای این نماینده مردم آماری ناچیز است. میرسلیم مدعی است تولید خودروهای داخلی، لج خودروسازان خارجی و واردکنندگان را در آورده است. اظهار نظرهای این نماینده مجلس در دفاع از ارابههای مرگ، بار دیگر چرایی آن را مورد پرسش قرار داد. دفاع از منافع شغلی یا منافع عمومی، عمدهترین موضوع مطرح شدهاست که قطعاً منافع عمومی در آن جایگاهی ندارد. اگر آرای کسب شده این نماینده را هم در نظر بگیریم بدون تردید از 892 هزارو 318 شهروندی که به وی رأی دادند، بعید است به جز صاحب یک یا چند رأی، بقیه با وی در این موضوع همداستان باشند. جالب است این نماینده هنوز نمیداند گلایه از تولیدات ارابههای مرگ آن هم به قیمت نجومی، درد عمومی است که از هر طرف آن را بخوانند درد است و تاکنون به مدد دستهای پنهان برای آن درمانی پیدا نشده است. نماینده تهران بهتر است یک روز که تحت الحفظ به مجلس میرود یا از آن خارج میشود، سری هم به بیمارستان معیری که در چند قدمی مجلس قرار دارد، بزند و آمار مصدومان و کشتههای سوانح ناشی از تولیدات داخل را که در این مرکز تخصصی ثبت میشود بررسی کند، شاید با دیدن ملت رنج کشیدهای که در طول شبانهروز به این مرکز درمانی آمد و شد دارند درکی حقیقی از آن چه در میدان جریان دارد، پیدا کند. نقل است که طبیبی را دیدند که هرگاه به گورستان رسیدی ردا در سر کشیدی. از سبب آنش سؤال کردند. گفت: از مردگان این گورستان شرم میدارم، بر هر که میگذرم ضربت من خورده است و در هر که مینگرم از شربت من مرده است! این حکایت گورستانهای کشور است که عمده قبرهایش به دلیل استفاده از همین تولیدات شرکتهای خوروسازی بنا شده است و مدیران و مدافعانشان باید هنگام عبور از کنار آرامگاهها آن کنند که آن طبیب میکرد.
اسرار باقیمانده گنج ایران روی میز مسکو
محمدصادق جنانصفت طی یادداشتی در شماره امروز جهان صنعت نوشت: آمریکاستیزی ایران در چهار دهه تازهسپریشده یک امر نهادینهشده است و به نظر نمیرسد با ادامه وضعیت امروز توزیع قدرت در ایران و نظام سیاسی آمریکا تغییری در این ستیزهجویی پدیدار شود. آمریکاستیزی شوربختانه از سوی نظام سیاسی ایران گسترش یافت و به غربستیزی رسید. به این ترتیب است که ایران از دوستی و همراهی اقتصادی کشورهایی مثل ژاپن و کرهجنوبی در شرق آسیا، کانادا و استرالیا و از آنها مهمتر دو غول اتحادیه اروپا یعنی فرانسه و آلمان و همچنین انگلستان بیبهره است. شرایط بهگونهای شده است که خوب یا بد نظام سیاسی ایران تصور میکند برای جلوگیری از به گوشه رانده شدن ایران باید از نظر نظامی با روسیه و از نظر اقتصادی با چین اتحاد راهبردی داشت. به همین دلیل است که گفته میشود نظام سیاسی ایران یک موافقتنامه یا قرارداد 25ساله با چین بسته و البته جزئیات آن به دلیل خواست چین فاش نمیشود. از سوی دیگر ایران گویا یک قرارداد 20ساله با روسیه بسته که جزئیات آن نیز فاش نشده است. در حالی که آمارها و اطلاعات و نیز نقشه توزیع قدرت اقتصادی و سیاسی در جهان نشان میدهد اقتصاد چین در سرازیری افتاده و دیگر آن رشدهای طلایی را تجربه نمیکند و ارتش روسیه نیز در باتلاق افتاده و از پس اوکراین برنمیآید. ادامه پیوندهای راهبردی به ویژه با روسیه باید در کانون تجدیدنظر قرار گیرد. واقعیت این است که روسیه در حال حاضر و از چند دهه پیش نفت و گاز ایران را از صادرات جهانی دور کرده است و به تازگی نیز با صادرات نفت ارزان به چین و مشتریان قدیمی ایران در آسیا ایران را حتی از فروش نفت ارزان و با هزینههای سنگین دور میکند. عقل و خرد حکم میکند سرمایهگذاری راکد ایران در بخش نفت و گاز و بهرهبرداری کامل از ظرفیتهای موجود نفت و سرمایهگذاری در نفت ایران از تیررس و دید روسها به مثابه رقیب اصلی ایران دور نگه داشته شود. اما با کمال شگفتی میخوانیم که اسپوتنیکنیوز خبرگزاری روسی به زبان فارسی به نقل از خجستهمهر مقام بلندپایه نفتی ایران خبر میدهد: «در سفر جناب آقای رییسجمهور به مسکو موفق شدیم قراردادهایی را به صورت قطعی با روسیه امضا کنیم و تفاهمنامههایی را به امضا برسانیم و هماکنون پنج میدان نفتی توسط کشور روسیه در جمهوری اسلامی ایران در حال توسعه است و دو میدان نفتی دیگر هم به زودی فرآیند اجرایی و آغاز عملیات اجرایی آن توسط روسیه شروع میشود.» آیا در حالی که میدانیم روسیه رقیب اصلی نفت ایران در بازارهای جهانی است و میتواند از اطلاعات نفت ایران به زیان منافع بلندمدت ایران استفاده کند باز هم این اتفاق باید رخ دهد؟ اگر این حرفها برای تحریک دیگر شرکتهای بینالمللی نفت جهان زده میشود باید بدانیم که آنها تا زمانی که ایران از قید و بندهای تحریم بهطور کامل رها نشود به بازار سرمایهگذاری ایران برنمیگردند. ایران نباید نقشه باقیمانده گنج نفت را در اختیار رقیب بگذارد.
این وضعیت از کجا آغاز شد؟
جاوید قرباناوغلی در سرمقاله امروز شرق با عنوان این وضعیت از کجا آغاز شد؟ نوشت: کشورهای همسایه که 40 سال قبل در مقایسه با ایران به روستاهایی عقبمانده شبیه بودند، اکنون به کشورهایی با استانداردهای قابلقبول جهان برای زندگی تبدیل شدهاند و ما هنوز اندرخم ساماندهی مرغ و تخممرغ و ماکارونی هستیم.
کشورهای همسایه که 40 سال قبل در مقایسه با ایران به روستاهایی عقبمانده شبیه بودند، اکنون به کشورهایی با استانداردهای قابلقبول جهان برای زندگی تبدیل شدهاند و ما هنوز اندرخم ساماندهی مرغ و تخممرغ و ماکارونی هستیم. رئیس مجلس از تریبونی که قرار بود محل جلوس نخبگان قانونگذار و مردان سیاست باشد، از ماکارونی صحبت میکند. رئیسجمهور و وزرای او بیشترین زمان را برای تصمیمگیری درباره حذف ارز چهارهزارو200 تومانی و تبعات ناشی از آن تخصیص میدهند و دادستان کل کشور و مسئولان قوه قضائیه که باید محل دادخواهی و تأمین آرامش فکری و روانی مردم باشند، وقت خود را به تعزیرات حکومتی و برای برخورد با تبعات جراحی بزرگ ضروری، ولی نابهنگام اقتصادی و اخلالگران بازار ماکارونی و مرغ و تخممرغ اختصاص میدهند. در این بازار آشفته آنچه مغفول مانده و هیچیک از رجال سیاست و دولتمردان درباره آن حتی نمیتوانند فکر کنند، آینده کشور و واژه کلیدی «توسعه» است.
در جهانی که بیشتر از هرزمان دیگر به دهکدهای کوچک تبدیل شده و با کلیک روی یک واژه هرکسی میتواند آخرین اطلاعات شاخصهای توسعه اقتصادی، آموزشی، نیروی انسانی و... را در صفحه موبایل خود مشاهده کند، درگیرشدن بزرگان کشور در ابتداییترین نیازهای زندگی مردم را چگونه میتوان تفسیر کرد.
اولین گام ضروری پذیرش این گزاره رایج است که کشور حال و روز خوشی ندارد. افق روشنی در آینده نزدیک یا دور برای برونرفت از آن وجود ندارد. چرخهای توسعه زنگ زده و مقایسه شاخصهای زندگی با دیگر کشورها در شرایطی که ماکارونی مسئله اصلی کشور است، معنا و مفهومی ندارد. واقعیتی ملموس که زبان حال قاطبه مردم است و دولتمردان یا از آن غافلاند (که باورش بسیار سخت است) یا بر اساس مصلحت آن را کتمان میکنند. اعتراض مردم به افزایش قیمت کالاها را نمیتوان به ضدانقلاب، عامل بیگانه، آشوبگران و... نسبت داد. کسانی که در دولت قبل با کوچکترین کمبود، نابسامانی و افزایش قیمت بر سر دولتمردان فریاد زده و آن را با تندترین عبارات به بیتدبیری روحانی و وزرای دولت او نسبت میدانند، امروز مردم را در این جراحی بزرگ دولت به تحمل و صبوری دعوت میکنند.
این قصه پر غصه از کجا آغاز شد و مسبب این کلاف سردرگم، چه کسانی یا چه سیاستی است؟ به نظر من انتخابات سال 1384 نقطه آغاز وضعیت اقتصادی است که همه ارکان کشور را درگیر کرده است. مسبب این وضعیت کسی است که تخم لق «یارانه» را در سبد کشور گذاشت و مردم را به جای تلاش و کار و تولید ثروت به صدقهگرفتن عادت داد. در بهترین شرایط اقتصادی و بینالمللی کشور را از دولت اصلاحات تحویل گرفت و در وخیمترین شرایط به رئیسجمهور بعد از خود تحویل داد. درآمد نجومی 850 میلیارد دلار حاصل از فروش نفت و فراوردههای نفتی را بدون اعتنا به نظرات مشفقانه اقتصاددانان صرف سیاستهای پوپولیستی خود و کسانی کرد که او را با تعریف و تمجید به عرش اعلا برده و مردمیترین رئیسجمهور لقب دادند که با منش خود یادآور حکومت علی و احیاکننده ارزشهای اسلامی است.
روحانی کشور را در شرایطی از معجزه هزاره سوم تحویل گرفت که در سیاست داخلی مردم «صدقهبگیر» دولت شده بودند و در سیاست خارجی مهمترین دستور کار کشور خارجکردن کشور از قیدوبند قطعنامهها و تحریمهای منتج از بحران هستهای در سیاست خارجی و ساماندادن تولید و حذف یارانهای بود که در روز آغاز پخش پول در دولت نهم معادل 50 دلار و در آخرین روزهای دولت دهم کمتر از یکسوم آن شده بود. تولید وانهاده و دلالی و رانتخواری جای آن را گرفته بود. معنی اشتغال به دو ساعت کار دستفروشی در خیابان و مترو تقلیل یافته بود.
امروز اگر تحریمها را مانع اصلی عقبماندگی کشور در مقایسه با همسایگان میدانیم، مگر غیر از این است که سیاست خارجی آن دولت و علیالخصوص چهار سال اولش مسبب اصلی تحریمها و گشودن درهای رانتخواری است که به بهانه دورزدن تحریمها از همان زمان کلید خورد. مفسدهای که اگر روزی بابک زنجانیها شاخص آن بودند، امروز به هیولایی تبدیل شده که بابک زنجانی مقابل کسانی که در این مسیر افتاده و بیتالمال را با اختلاس تخلیه میکنند، بسان گنجشکی است در مقابل عقاب.
کسانی که در آن روزها برای احمدینژاد نذر میکردند و در منابر و مساجد به او دعا میکردند، اکنون چه جوابی برای مردمی گرفتار ابتداییترین نیازهای زندگی دارند؛ طرفه آنکه سخنان و مصاحبههای همان معجزه هزاره سوم، امروز به بزرگترین دغدغه فکری حامیان آن زمان وی و چالش سیاستگذاران کشور تبدیل شده است.
روحانی اگر هیچ کار نکرده باشد، همین که توانست کشور را از چنبره شش قطعنامه الزامآور شورای امنیت سازمان ملل نجات دهد، شایسته تحسین است. مشکل کشور در سنجاقکردن معیشت مردم، آینده جوانان و توسعه کشور در چنان سیاست خارجی و سیاست ترجیح تملق و عوامیگری بر صراحت و نخبگی در داخل است. یک بار فرق هاشمی و احمدینژاد را در نگاه به پدیده «مهاجرت» در همین ستون نوشتم. نگاه احمدینژادی همچنان جاری و ساری است؛ هرچند او با تغییر چهره به منتقد آن تبدیل شده باشد.
بعید میدانم کسی مخالف عقلانیکردن اقتصاد کشور و یا حامی ارز چهارهزارو 200 تومانی باشد. اصلاحات اقتصادی رئیسی ضرورت غیرقابلانکار کشور است؛ اقدامی که اجرای آن با تأخیری طولانی در حال انجام است. از این منظر نمیتوان بر رئیسی خرده گرفت و او را مقصر دانست. مشکل جای دیگری است. نوسانات نرخ ارز، توزیع ناعادلانه یارانهها و... جملگی حاصل چرخه معیوب اقتصاد کشور و این یکی ناشی از رویکرد ناصواب در سیاست خارجی است. تردید نباید کرد تا زمانی که این دور باطل ادامه داشته باشد، همچنان مهمترین مسئله دولت و مجلس و... داستان مرغ و تخممرغ و ماکارونی و در آیندهای نهچندان دور کوپنیکردن نان با عنوان روزآمد آن «سامانه هوشمند کالابرگ» خواهد بود.
بشخصه کشوری را در جهان سراغ ندارم که با سیاست خارجی غیرتعاملگرا در مسیر توسعه گام برداشته باشد. اگر شما سراغ دارید، این گوی و این میدان.