باخت ایران و وداع با جام جهانی؛ پایانِ نمایشِ تناقضها
در باخت دیشب تیم ایران به آمریکا دیگر صحبت از آل سعود و اسراییل و وطن فروشان داخلی و خارجی نیست یعنی بیغیرتی و آلسعود و اسراییل و وطنفروشان داخلی و خارجی و استکبار جهانی و صهیونیسم بینالملل و ارتجاع منطقه و زمستان سرد اروپا و خیانتهای برجام، هیچ نقشی نداشتهاند! فقط باختیم «علیرغم شایستگی»
عصر ایران؛ مهرداد خدیر - باخت تیم ملی فوتبال ایران در مقابل آمریکا در سومین بازی جام جهانی قطردر شامگاه هشتم آذر 1401، مانع صعود به مرحله حذفی و تکرار خاطره صعود هشتم آذر 1376 شد.
این در حالی بود که طی چند روز گذشته فضای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و رسانهای به صورت طبیعی و مصنوعی و القایی همه تحت تأثیر این بازی قرار داشت و برخی عبور توپ از خط دروازه و یک بازی را به اصول ایدیولوژیک و حقانیت و اراده الهی پیوند داده بودند.
اگر ایران در دقایق پایانی به گلی دست مییافت و بازی به تساوی می کشید امروز چهارشنبه 9 آذر 1401 چه بسا تعطیل اعلام میشد و شاهد پایکوبی و پخش سرود فتح و ظفر در تلویزیون و پیامهای تبریک در صدا وسیما بودیم اما این اتفاق نیفتاد چون فقط یک بازی بود و انصافا آمریکاییها بهتر بازی کردند و به اذعان گزارشگر بازی هیچ نقشهای برای هجوم نداشتیم و باختیم چون به لحاظ فنی باید میباختیم و اگر بنا بود به صِرف آرزو و دوست داشتن امور جهان محقق شود طبعا همه صاحب قدرت و ثروت و شهرت بودند نه آن که کثیری از این سه محروم و تنها قلیلی برخوردار باشند.
وداع ایران با جام جهانی اگرچه با کارنامهای کمابیش مثل دورههای قبلی صورت پذیرفت اما این بار بیش از پیش «نمایش تناقضها» هم بود که به صورت مشخص در صدا و سیما شاهد بودیم و به بهانه آن میتوان 10 فقره را برشمرد:
1. روزنامه کیهان پس از باخت سنگین 6 به 2 در مقابل انگلستان در صفحه اول تیتر زد: «برخی اعضای تیم غیرت نداشتند و سرود نخواندند / ایران -2، انگلیس و اسراییل و آل سعود و وطن فروشن داخلی و خارجی 6». چهار روز بعد اما وقتی ایران، ولز را با دو گل شکست داد، کیهان تیتر زد: «ایران -2، ولز و اسراییل و آل سعود و وطن فروشان داخلی و خارجی صفر.»
این دو تیتر آن قدر شگفتآور بود که بسیاری ابتدا باور نکردند و پنداشتند فتوشاپ است چون این حد از نگاه سیاستزده و تغییر موضع از بیغیرت دانستن و بعد باغیرت خواندن بازیکنان به غایت عجیب بود.
بعد از بازی با آمریکا و امروز اما دیگر صحبت از آل سعود و اسراییل و وطن فروشان داخلی و خارجی نبود و باخت دیشب را این گونه بازتاباندهاند: «تیم ملی ایران علیرغم شایستگی از صعود به مرحله دوم جام جهانی بازماند». بله، همین! یعنی بیغیرتی و آلسعود و اسراییل و وطنفروشان داخلی و خارجی و استکبار جهانی و صهیونیسم بینالملل و ارتجاع منطقه و زمستان سرد اروپا و خیانتهای برجام و وادادگی حسن روحانی و جواد ظریف و ملاقات محمد خاتمی با جورج سوروس و مجلس ششم و روزنامه های اصلاح طلب در سال 79 و نظریات سعید حجاریان و فیلم های کارگردانان هیچ نقشی نداشته اند! فقط باختیم.
2. فوتبال، یک بازی است و در خدمت صلح و دوستی نه میدان جنگ و نفرت پراکنی. قبل از بازی ایران و آمریکا اما مستندی از شبکه سه پخش شد که آمریکا را غرق در نابرابری و فقر و بیکاری نشان میداد. رییس جمهوریشان با پشتوانه 70 میلیون رأی آمریکاییها را هم مطابق ادبیات ترامپ پیرمردی خوابآلود. اینها اما چه ربطی به فوتبال دارد؟ این را آقای علی فروعی که مستندی چنین را سفارش داده باید توضیح دهد و ایضا این که چرا قبل از بازی با انگلیس فیلمی علیه ملکه پخش نشد و لابد اگر در مراحل بعد با فرانسه و آلمان بازی داشتیم علیه آنان هم مستند پخش می کردند؟ یا اگر به سعودی می خوردیم و قس علی هذا. سرود آمریکا را هم سانسور کردند و ایضا دست دادن دو کاپیتان را. کافی است با فضای بازی 31 خرداد 1377 مقایسه شود که آغشته به نفرت نبود. تفاوت دو رییس فدراسیون را در این رویکرد هم میتوان دید.
3. در دورههای پیش جام جهانی نوع مدیریت شادی مردم چالش امنیتی شده بود و این بار مدام همه جا صحبت از لزوم شادی بود. این تناقض هم تمام شد.
4. با این که مدام بر وجه ملی فوتبال تأکید میشد اما از ابتدای جام جهانی تا کنون بر خلاف دورههای قبل از چهرههای مختلف دعوت در تلویزیون دعوت نشده و هر شب با سیمای محمد حسین میثاقی و محمد رضا احمدی رو به روییم و انگار نگران بودند از دهان دیگران سخنانی خارج شود که در پخش زنده مناسب نباشد. اما برای تنوع دستکم می توانستند از مهران رجبی دعوت کنند. این تناقض هم به شدت به چشم میآمد چرا که قاعدتا در امر ملی کسانی که نظر میدهند فراواناند نه آن که هر شب دو مجری بنشینند و با هم گپ بزنند و گاهی هم در حد چند ثانیه با نوجوان اعزامی به اردوی تیم ملی ارتباط برقرار کنند. در روزگاری که اینترنت نبود زنده یاد عطا بهمنش انبوهی از اطلاعات را به مخاطب انتقال میداد و در عصر انفجار اینترنت هر شب محکوم ایم به افاضات دو مجری و ظاهرا تا پایان جام هم این گونه است. چقدر تنگ و انحصاری است این تلویزیون که اصرار دارد که ملی ملی و ایران ایران هم میکنند.
5. نمیشود که برد در یک مسابقه فتحالفتوح و پیروزی حق بر باطل و خفت و ذلت و نکبت دشمن باشد ولی باخت طبیعی و بگوییم فوتبال همین است و دو رو دارد. خوب اگر چنین است - که هست و فقط یک بازی است که اگر تکرار شود نتیجه دیگر است - آن لحن حماسی و رجز خوانیها دیگر چیست؟
فوتبال برای لذت است. همین! مهمترین تفاوت دنیای مدرن با جهان ماقبل مدرن در همین است که در نگاه مدرن رنج اصالت ندارد و لذت اصالت دارد. فارغ این که درست است یا نه (چون انسان از رنج خلاصی ندارد و تمام دنیا را بدهند در غیاب عزیزان کوچیده به ارزنی نمیارزد) تمام بازیها برای لذت بردن است. این همان نکته است که رسانه انحصاری اصرار دارد انکار کند.
6. تناقض دیگردر لحن گزارشگران هویدا بود. جناب خیابانی از یک طرف از «نبرد جانانه» در مقابل آمریکا سخن میگفت و از سوی دیگر این که «هیچ برنامه و نقشهای برای حمله نداریم». خوب اگر نداریم جانانه اش دیگر چیست؟ اگر قضیه جدی است قول تراشیدن سر و صورت و مو دیگر چیست و اگر طنز است چرا موضوع را حماسی میکنند؟!
7. در ادبیات دهه 60 که درگیر جنگ بودیم جام جهانی فوتبال یک بازی سرمایهداری برای انحراف اذهان ملتها و تخدیر آنان بود و این که رژیمهای دیکتاتوری خاصه در آمریکای لاتین از آن بهره میبرند. بعد که دیهگو مارادونا در مقابل فیفا ایستاد و فیدل کاسترو او را ستود و مشخص شد شیفته ارنستو چهگواراست تحلیلها تفاوت کرد. حالا هم تکلیف صدا و سیما و کیهان و اصولگرایان با این پدیده روشن نیست. از بام تا شام به تمام مظاهر نئولیبرالیسم فحش میدهند ولی به فوتبال و جام جهانی که میرسند تخفیف میدهند.
8. چالش بر سر خواندن سرود ملی یا سرود رسمی جمهوری اسلامی ایران در حالی است که شاعر آن - ساعد باقری - هم از بعد از سال 88 از دایره خودیها خارج شده و در صفحه تلویزیون دیده نمیشود. حتی یک بار علیرضا قزوه پیشنهاد کرده بود برای سومین بار سرود تغییر کند و لحن حماسی به خود بگیرد که البته پذیرفته نشد.
9. علی کریمی و علی دایی مغضوب امروز بازیکنان جام جهانی سال 1998 یا 1377 خورشیدیاند. آیا 24 سال بعد هم این رفتار را با سردار آزمون و بازیکنان دیگر خواهند داشت؟ نمیشود که یک روز ستایش کنی و بعد سرزنش.
10. نویسنده این سطور لازم می داند جلوه زشتتر تناقض را در برخی شبکههای ماهوارهای فارسی زبان هم به یاد آورد هر چند که همین حالا هم پیش چشم است. این که توقع داشتند بازیکنان مانند فعالان سیاسی به حوادث اخیر واکنش نشان دهند حال آن که با تصویر رامین رضاییان که هم اشک میریخت و هم شادی میکرد حق مطلب ادا شد.
جام برای تیم ملی تمام شد ولی ادامه دارد تا ببینیم همای سعادت بر سر کدام تیم مینشیند اما مادام که تلویزیون مانند قبل کارشناسی را دعوت نمیکند یا دعوت و شاید التماس میکند اما نمیپذیرند و مادام که مسابقات فوتبال داخلی با حضور تماشاگران از سر گرفته نشود این تناقضها همچنان توی ذوق میزند و محدود به جام جهانی نیست...
تماشاخانه