برنامه هفتم، گفتار درمانی را استمرار میبخشد
معاون پیشین سازمان برنامه و بودجه با ابراز ناامیدی از تحقق اهداف برنامه هفتم توسعه، تصریح میکند: «واقعیت این است که هم در سال 1400 که نخستین سال فعالیت دولت سیزدهم بود و هم امروز که هنوز برنامه هفتم به تصویب مجلس رسیده، مسئولان دولتی فقط به گفتاردرمانی و دادن شعارهای شیرین پرداختهاند. مسئله این است که کاهش نرخ تورم نیاز به بسترسازیهای فراوانی دارد که چنین چیزی را در کشور خود مشاهده...
این کارشناس حوزه مالی با اشاره به موانع موجود در مقابل اقتصاد ایران، به رویکرد حاکم بر کشور انتقاداتی دارد و میگوید: «مهمترین مشکل این است که برخی از دولتمردان ارتباط منطقی با جهان پیرامون ندارند، به همین دلیل گاه با مفاهیمی دشمنی میورزند که کتمان آن مفاهیم، فایدهای جز انحراف کشور و افکار ندارد. به طور مثال نگرشی که امروز در دولت و مجلس دست بالا را دارد با مفهوم توسعه مشکل دارد، به همین دلیل اسم برنامه توسعه هفتم را گذاشتهاند برنامه پیشرفت.» متن کامل گفتوگوی صمت با این کارشناس اقتصاد را در ادامه میخوانید.
برنامه هفتم توسعه اخیرا به مجلس تقدیم شده است. تحقق برخی از اهداف این برنامه موردتردید قرار گرفته است. شما به این برنامه چطور مینگرید؟
مسئله اصلی که در این موضوع وجود دارد، این است که روی برنامه منتشرشده در سایتها و شبکههای اجتماعی نوشتهاند «غیرقابلاستناد». در دستگاه اداری کشور، وقتی از این واژه استفاده میشود، بهمعنای این است که برنامه یا متن مذکور، هنوز به تصویب نرسیده و نهایی نشده است؛ بهعبارتی دیگر متن اولیه را مطالعه میکنید و غیرقابلاستناد است، چون هنوز مورد توافق قرار نگرفته است؛ به همین دلیل اگر آن را موردانتقاد قرار دهید میتوانند اعتراض کنند که متنی غیرقابلاستناد را موردبحث قرار دادهاید. با این وجود، از معاون اول رئیسی نقل شده که وعدههای برنامه عملی میشوند. از جمله وعدههای دادهشده این است که طی 5 سال اجرای برنامه هفتم، تورم میانگین سالانه 19.7 درصد شود و در نهایت پس از 5 سال، کشور به تورم 9.5 درصدی برسد. چطور دولتی در سال اول وعده تکرقمی کردن نرخ تورم را میدهد و با گذشت نیمی از عمرش، برنامهای پنجساله مینویسد تا این ارقام حاصل شود؟ واقعیت این است که هم در سال 1400 که نخستین سال فعالیت دولت سیزدهم بود و هم امروز که هنوز برنامه هفتم به تصویب مجلس رسیده، مسئولان دولتی فقط به گفتاردرمانی و دادن شعارهای شیرین پرداختهاند. مسئله این است که کاهش نرخ تورم نیاز به بسترسازیهای فراوانی دارد که چنین چیزی را در کشور خود مشاهده نمیکنیم. مثلا در سال جاری بنا بود نرخ تورم را کاهش دهند اما هر چه کردند به افزایش بیشتر تورم منجر شد.
در راستای همین رشد شتابان نرخ تورم اخیرا مرکز آمار تورم فروردین را 55.5 درصد اعلام و تصریح کرد پیشتاز تورم کشور خوراکیها هستند، این در حالی است که آمار تورم فروردین با حدود یک ماه تاخیر منتشر شد و در توضیح چرایی این تاخیر هم مرکز آمار تغییر سال پایه را اعلام کرد. به هر روی با اقدامات دولت در ماه اول سال، ماهی که نیمی از آن تعطیل رسمی است و بخش مهمی از بازارها تعطیل هستند، روند تورمی رو به رشد رفته و فشار تورمی نیز بیش از هر جایی، بر سفره مردم وارد میشود. حالا امسال سال کنترل تورم است که چنین رفتاری از ابتدای آن صورت گرفته، سالهای دیگر که اهداف دیگری دارند، احتمالا باید وضعیت تورمی وخیمتر شود.
باز هم تاکید میکنم که من هنوز نتوانستم متن نهایی و اصلی لایحه برنامه هفتم توسعه را بخوانم و پس از انتشار عمومی این لایحه بهتر میتوانیم در این باره اظهارنظر کنیم، اما همین امروز هم مشخص است که کشور به سمت درستی حرکت نمیکند و با رویکرد حاکم، انتظار بهبود وضعیت و رونق، انتظار نامعقولی بهنظر میرسد.
شما به رویکرد شعاری و گفتاردرمانی در مقابل موانع اصلی اشاره کردید. برای کاهش نرخ تورم به چه چیزهایی نیاز است؟
عوامل گوناگونی موجب تورم میشوند که از مهمترین آنها رشد نقدینگی و نوسانات ارزی است. این مشکلات هم خود ناشی از مسائلی چون کسری بودجه و ناترازی درآمدهای ارزی کشور هستند. بههر حال خروج از این وضعیت با عملکرد منفعلانه ممکن نیست؛ نمیتوان هیچ اقدام یا اصلاحی انجام نداد و رویکرد علمی به مشکلات ملی، منطقهای و بینالمللی را کنار گذاشت و سپس انتظار داشت که وضعیت اقتصاد کشور ناگهان خوب شود. درباره امکان تحقق اهداف تعیینشده در برنامههای توسعه نیز زمانی میتوانیم صحبت کنیم که سیاستهایی که بنا است این اهداف را حاصل کنند، مشخص باشند. اکنون وعده رشد اقتصادی 8 درصدی را میدهند؛ اینکه وعده جدیدی نیست و در تمام 6 برنامه توسعه پیشین نیز بنا بوده رشد اقتصادی کشور به 8 درصد برسد که در 32 سال گذشته تنها یک یا دو بار این اتفاق افتاده و در سالهای دیگر عدم تحقق ثبت شده است. حالا باز هم وعده رشد اقتصادی 8 درصدی را میدهند. زمانی میتوانیم این رقم را موردنقد قرار دهیم که بدانیم براساس کدام مدل و الگویی به این ارقام دست پیدا کردند. یا اینکه میگویند تورم میانگین سالانه در 5 سال اجرای برنامه هفتم به 19.7 درصد میرسد، بهتنهایی معنایی ندارد و صرفا یک رقمی است که اعلام شده و زمانی میتوان میزان جدیت برنامهریزان را سنجید که بدانیم بر مبنای کدام رویکرد و مدل این امر را ممکن میدانند. هیچ کدام از این موضوعات هنوز روشن نشده است. پس برمبنای یکسری داده نمیتوانیم با دولت و لایحه برنامه هفتم موافق یا مخالف باشیم و تنها میتوان با مفروضات فعلی درباره تحقق اهداف برنامهای که هنوز لایحه آن به شکل عمومی منتشر نشده، حرف بزنیم.
امروز شواهد از کاهش تورم خبر میدهند؟
خیر؛ برعکس تمام شواهد و مستندات موجود نشان میدهند حرکت کشور به سمت تورم بیشتر است. از یک سو تصمیمات اقتصادی که دولت گرفته، بر افزایش قیمتها صحه گذاشته است؛ بهطور مثال با مجوز دولت در فروردین، نرخ برخی اقلام از جمله خودرو افزایش پیدا کرد و از سوی دیگر، در مسائلی که میتوانستند بهگونهای نرخ تورم را کاهش دهند، دولت نهتنها فعال برخورد نکرده، بلکه به سیاست صبر و انتظار یا انفعال روی آورده که ثمرهای جز تشدید وضعیت فعلی نداشته و نخواهد داشت. از جمله در ماجرای برجام و سیاست خارجی، هیچ تحولی را مشاهده نمیکنیم. امروز فکر میکنم خود دولتمردان هم میدانند که با حاکمیت تحریمها نمیتوانند انتظار ایجاد گشایش مهمی در اقتصاد کشور را داشته باشند؛ پس اگر بناست شرایط دگرگون شود، باید در حوزه سیاست خارجی و روابط با کشورهای مختلف نیز دگرگونیهایی شکل بگیرد. درباره نظام تدبیر و حکمرانی خوب هم شرایط هیچ تفاوتی با گذشته نکرده و حتی بهاعتقاد من با تغییر دولت، این نظام تضعیف هم شده است. به این اعتبار میتوان گفت هنوز نظام تدبیر بر کشور حکمفرما نیست و تبعات این مهم هم استمرار دارد. مدیران کشور هم بهشدت از نظر توان علمی و اجرایی افت کردهاند، این در حالی است که یک تحول بنیادین و بزرگ نیازمند مدیران و رهبرانی است که بتوانند این تغییر را درست مفصلبندی و سازماندهی کنند و با مدیران فعلی نمیتوانیم چنین انتظاری داشته باشیم. بهنظر میرسد تنها راهکار مشکلات امروز کشور، ایجاد یک تحول بنیادین است که بتواند بهسرعت موانع موجود را رفع و ثبات را بر اقتصاد کشور حاکم کند.
چرا فکر میکنید وضعیت از گذشته دشوارتر شده است؟
انباشت مشکلات روی یکدیگر سبب تشدید بحران میشود. از زمان روی کار آمدن دولت سیزدهم بهوضوح دیدیم که نهتنها وضعیت بهتر نشد، بلکه بحرانها شدیدتر هم شدند. توجه کنید که مدتی است حتی ایرانیان خارج از کشور میترسند به کشور برگردند. منظور من این نیست که برگردند و در ایران زندگی کنند، بلکه میگویم آنها مسافرانی بودند که سالانه به ایران میآمدند و همراه خود ارز فراوانی به ایران میآوردند، اما حالا سختگیریهای صورتگرفته در رابطه با ایرانیان دوتابعیتی و افزایش تنشها موجب شده این درآمد ارزی هم از اقتصاد کشور قطع شود. در پاسخ به پرسش پیشین شما هم تاکید کردم که نیاز کشور به نظام تدبیر است و اکنون نظام تدبیر بر امور حاکم نیست، به همین دلیل تصمیمات مصوب، تصمیماتی نیستند که اثرات مثبت و شایانی بر روند وقایع بگذارند. برای نمونه اگر واقعا بنا دارند برنامه و بودجه مناسبی برای کشور تدوین کنند، باید سازمان برنامه و بودجه را تقویت و از مدیران درجه یک و نخبه در آن استفاده کنند. اکنون سازمان برنامه و بودجه بیش از هر چیزی، به شعبه بهارستان سازمان امور مالیاتی تبدیل شده؛ منظور من این نیست که سازمان امور مالیاتی ایران مدیران خوبی ندارد، منظورم این است که سازمان برنامه و بودجه مدیرانی داشته و دارد که میتوان با استفاده از تواناییهای آنها برنامههایی مناسب نوشت. این مشکل در نظام بانکی، در سیستم مالی و در همه بخشهای تصمیمگیر کشور مشهود است.
برنامه هفتم شبیه کدام یک از 6 برنامه پیشین است؟
این بهاصطلاح برنامه توسعه پنجساله هفتم که من دیدم، بهلحاظ کیفی با برنامههای سوم و چهارم فاصله معناداری دارد؛ بهویژه در مقایسه با برنامه چهارم، میتوانیم آن را یک عقبگرد کامل به حساب بیاوریم. این برنامه تا حدودی مشابه برنامه پنجم است که در دولت احمدینژاد تصویب و اجرا شد و جز شکست چیزی برای کشور نداشت. عجیب هم نیست؛ زیرا مدیران دولت احمدینژاد امروز حضور پررنگی در تصمیمگیریهای کلان کشور، هم در مجلس و هم در دولت، دارند و اگر بخواهید با رویکرد آنها برنامهای تدوین کنید چیزی جز این در نمیآید. بهقول قدیمیها از کوزه همان برون تراود که در اوست. توانایی مدیران فعلی به اندازهای نیست که انتظار برنامههای فوقالعاده و تحولسازی را از آنها داشته باشیم.
با چه رویکردی میتوان به کنترل تورم و افزایش رشد اقتصادی دست پیدا کرد؟
بهطور قطع صرفا با حرفزدن نمیتوان به پیشرفت رسید. این رویه که دولت رئیسی از روز نخست فعالیت خود در پیش گرفته و هنوز هم بر ادامه آن اصرار دارد، یعنی امید به گفتاردرمانی و رفع مشکلات با حرف زدن، رویهای نیست که به بهبود شرایط منجر شود. در 2 سال گذشته تمام وعدههای خوب، در همه زمینهها، از اشتغال تا مسکن را دادهاند، اما هنوز نتیجهای حاصل نشده و از قضا در این مدت دوساله برخی از بالاترین نرخهای تورمی در برخی حوزهها به ثبت رسیده است. پس اگر آقایان به نظرات علمی اعتقاد ندارند، دستکم باید از تجربه درس بگیرند و متوجه شوند کار کشور با گفتاردرمانی پیش نخواهد رفت. با دستور و امر نمیتوان اقتصاد را اداره کرد و به آن پویایی بخشید.
مهمترین ایراد در نگرش فکری دولتمردان فعلی را چه میدانید؟
مهمترین مشکل دولتمردان این است که ارتباط منطقی با جهان پیرامون ندارند و به همین دلیل گاه با مفاهیمی دشمنی میورزند که کتمان آن مفاهیم، فایدهای جز انحراف کشور و افکار ندارد. بهطور مثال این نگرشی که امروز در دولت و مجلس دست بالا را دارد با مفهوم توسعه مشکل دارد، به همین دلیل اسم برنامه توسعه هفتم را برنامه پیشرفت گذاشتهاند. این در حالی است که امروز در جهان و در دپارتمانهای دانشگاهی توسعه تبدیل به یک رشته مهم شده و سالانه عده زیادی از این رشته فارغالتحصیل میشوند، اما پیشرفت چنین ابعادی ندارد. به یک معنا، پیشرفت یک صفت است که در مقابل پسرفت قرار میگیرد، اما توسعه مفهومی چندوجهی است که پرداختن به آن نیاز به کار علمی جدی دارد. اینکه مدیران ایران حاضر نیستند از کلمه توسعه استفاده کنند، یعنی به توسعه اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی هم اعتقادی ندارند و به رشد نگاهی مهندسیشده دارند. پس استفاده از لغت پیشرفت ناشی از اشتباه نیست و بیانگر رویکردی است که بر کشور حاکم شده و تبعات منفی فراوانی خواهد داشت؛ همچون دوره احمدینژاد که با درآمدهای افسانهای نفتی نتوانستند توفیق چندانی به دست بیاورند. امروز کشور از این درآمدهای افسانهای محروم است و بهدلیل تحریمها امکان فروش نفت به اندازهای که میتواند و میخواهد را هم ندارد؛ پس اشتباهاتی از این جنس، بهمراتب اثرات منفی بیشتری خواهد داشت.
رویکرد فعلی چه فرجامی برای کشور رقم خواهد زد؟
شرایط رکود تورمی جدا از اینکه منابع فراوان و زمان را هدر میدهد، میتواند به چرخشهایی در بخشهایی از کشور منجر شود که جبران آن در آینده مشکلساز خواهد شد. بهطور مثال اینکه ایران دنبالهروی روسیه شود، به سود کشور نیست و مصداق بارز یک پسرفت استراتژیک است. منظور من این نیست که باید با همسایه شمالی که یک قدرت نظامی مهم هم هست وارد دعوای سیاسی یا حتی نظامی شویم؛ چنین چیزی منطقی نیست و ما باید مانند کشورهای غیرمتعهد، خود را مستقل از ابرقدرتها و قطبهایی که حول آنها شکل گرفته، تعریف کنیم. چنانچه میخواهند کشور از امتیاز و فرصت رابطه با چین و روسیه هم استفاده کند، که باید بکند، چارهای نمیماند؛ جز اینکه رابطه با کشورهای غربی نیز در سطح متعارف باشد تا به این شکل بتوانیم از مزایای رابطه با چین و روسیه هم بهتر و بیشتر بهرهمند شویم. حفظ موازنه در مراودات بینالمللی و دیپلماتیک، ضرورتی است که هم استقلال سیاسی و اقتصادی کشور را تضمین میکند و هم میتواند میزان بهرهمندی اقتصادی از بلوکهای قدرت در جهان را افزایش دهد./ روزنامه صمت