تاجیک: بازگشت به برجام هزینه کمتری برای همه طرفها دارد / مسائلی مثل خروج از NPT که در مجلس مطرح میشود محل اعتنا نیست

دیپلمات پیشین می گوید: مسائلی مثل خروج از NPT که در مجلس مطرح میشود جنگ روانی است و محل اعتنا نیست.
با اقدام اروپا برای فعالسازی مکانیسم ماشه یا اسنپبک جمهوری اسلامی ایران در یکی از حساسترین برهههای خود در سیاست خارجی قرار گرفته است؛ فعال شدن مکانیسم ماشه از سوی اروپا، نه تنها بازگشت تحریمهای بینالمللی را در پی دارد بلکه تهدیدی جدی برای امنیت کشور محسوب میشود.
صرتالله تاجیک، سفیر پیشین ایران در اردن در گفتوگو با اقتصادنیوز تأکید میکند که ایران و غرب امروز در «وضعیتی پارادوکسیکال مضاعف» گرفتار شدهاند: از یک سو فشار اروپا و آمریکا برای مهار برنامه هستهای ایران و از سوی دیگر بیمیلی تهران به مذاکره مستقیم با واشنگتن.
او معتقد است تنها راه گذر از این بنبست، حفظ زمین دیپلماسی، اجتناب از اقدامات هیجانی، و حرکت به سوی مصالحهای با کمترین هزینه برای دو طرف است.
مشروح گفتگوی اقتصادنیوز با این دیپلمات بازنشسته را در ادامه میخوانید.
******
آقای تاجیک! طی یک هفته اخیر اروپاییها مکانیسم ماشه را فعال کردند. بگذارید ابتدا این سؤال را بپرسم که اساساً چرا سازوکاری به نام مکانیسم ماشه در برجام قرار گرفت؟
ریشه این مسئله یعنی پس گشت (Snapback) به عدم اعتماد ایران به غرب در اجرای تعهداتش برمیگردد. ایران درخواست کرد که غرب تضمینی بدهد که تعهدات برجامی اش را اجرا میکند و «اسنپبک» را به ایران دادند تا اگر غرب یا هرکدام از کشورهای طرف قرارداد به تعهدات خود عمل نکردند، ایران بتواند کاهش تعهدات داشته باشد.
به این مکانیسم «اسنپبک» میگویند و ایران طی پنج مرحله وقتی آمریکا از برجام خارج شد، از آن استفاده کرد. ایران تقریباً، و شاید هم بعضاً بیش از حد، از آن استفاده کرد! البته به عبارت دقیقتر چهار مرحله اول را اروپا و آژانس چندان حساسیت نشان ندادند، اما مرحله پنجم را اعتراض کردند! که بحثی فنی است و متخصصین باید به آن ورود کنند! اما الان خودش را دارد در اجرای مکانیسم ماشه و آنچه که غرب دنبال آن است نشان میدهد.
پس آنچه اکنون میبینیم، فعال شدن مکانیسم ماشه طبق قرائت اروپا به دلیل استفاده بیش از حد ایران از حق خود است. به نظر من اگر ایران در همان چهار مرحله اول، که اروپا نیز حساسیت زیادی نشان نداد، و نه غنی سازی 60 درصدی، کاهش تعهدات خود را تنظیم میکرد، شاید امروز با این وضعیت روبهرو نبودیم.
البته روبهرو شدن با این شرایط دلایل متعددی دارد. همه مساله این نیست و برمیگردد به اهداف ماندن اروپا در برجام و امتیاز گیری از ایران!
بنابراین، «اسنپبک» به ایران داده شد تا در صورت عمل نکردن غربیها به تعهدات، ایران هم بتواند تعهدات خود را کاهش دهد. در مقابل این مکانیسم ماشه «Trigger»، به غرب داده شد. آن هم نوعی «اسنپبک» است، اما مشخصاً نامش «مکانیسم ماشه» است.
معنای آن این است که اگر ایران هم تعهدات خود را انجام نداد، غرب بتواند با کاهش تعهدات برجامی و استناد به قطعنامه 2231، شش قطعنامه تعلیقشده بند هفتمی شورای امنیت را بازگرداند. پس در حقیقت، این یک تضمین برای غرب بود و یک تضمین هم برای ایران که در برابر یکدیگر قرار گرفتند.
فقط این مکانیسم ماشه در متن و نوشتاری کلیه روند سازمان ملل و شورای امنیت را به هم زد و واژگون کرد! در تمامی قطعنامهها برای اعمال تحریم قطعنامه میدهند و رای گیری میکنند، که باید رای اکثریت بیاورد اما برای مکانیسم ماشه برای تداوم توقف تحریمهای بند هفتی ایران قطعنامه میدهند که اگر کشوری وتو نکند که برای همیشه آن تحریمها لغو میشود و اگر وتو کند که با برداشتن مانع از جلوی تحریمهای ایران آن تحریمهای ششگانه برمیگردد!
بهترین راه، رسیدن به یک مصالحه کمضرر است
به نظر شما چه راهکارهایی پیش روی ایران قرار دارد؟ ایران چه ابزارهای حقوقی یا دیپلماتیک برای ممانعت یا به تأخیر انداختن مکانیسم ماشه دارد؟
ما باید یک استراتژی مشخص داشته باشیم. پیشنهاد من «استراتژی حفظ زمین دیپلماسی» است؛ یعنی نباید به اقدامات هیجانی و تندروانه دست بزنیم، بلکه باید تلاش کنیم در زمین دیپلماسی بمانیم و بازی کنیم. اما برای اینکه دست دیپلماتهای ما پر باشد، لازم است کارتهای بازی و اهرمهایی فراهم کنیم.
چراکه امروز اروپاییها طبق اخبار رسانه ها، تحت فشار آمریکا به صراحت و حتی علنی میگویند: «بروید مسائل را با آمریکا حل کنید». هفته گذشته نیز همین موضوع را به تیم مذاکرهکننده ما گفتند. حال اگر ما بخواهیم مسائل را با آمریکا حل کنیم، چیزی نداریم که به آمریکا بدهیم؛ مگر اینکه یا صد در صد طبق خواسته آمریکا عمل کنیم که بعید میدانم چنین امری متحقق شود و یا برای خود اهرمسازی کنیم.
یکی از این اهرمها استفاده از مباحث حقوقی و رویهای سازمان ملل و به چالش کشیدن اروپا در شورای امنیت است. این ظرفیت وجود دارد و چنین نیست که اگر اروپا درخواست اعمال مکانیسم ماشه کرد، ایران الزاماً باید دستها را بالا ببرد و تمکین کند. ایران روشهایی برای به چالش کشیدن دارد، اما این روشها بیشتر برای تقویت موقعیت دیپلماتهاست تا بتوانند در مذاکرات با آمریکا از آنها بهعنوان کارت بازی استفاده کنند.
بنابراین، در استراتژی اصلی، باید یک سیاست ترکیبی داشته باشیم و از همه ابزارها و اهرمها برای جلوگیری از فعال شدن مکانیسم ماشه بهره ببریم. چراکه فعال شدن آن صرفاً به معنای بازگشت تحریمها و تبعات اقتصادی نیست؛ مهمتر از آن، بازگشت تحریمهای ذیل فصل هفتم و تبلیغ دوباره علیه ایران بهعنوان «مخل نظم و امنیت جهانی» است.
اینجا پروژه دوم ایران هراسی آغاز میشود: منزوی کردن ایران و اجماعسازی علیه آن؛ که در واقع، ادامه و تکمیل همان جنگ 12 روزه است. جنگی که با هدف فروپاشی و سرنگونی حکومت، حتی به بهای تجزیه ایران دنبال شد. اکنون اما یک «نسخه نرم» از همان هدف با اعمال مکانیسم ماشه در جریان است.
از این رو، باید بکوشیم در این یک ماه با هر روشی که میشود به یک مصالحه کمضرر برسیم. مسئولان و مردم ایران بهخوبی مخاطرات بازگشت تحریمها را میدانند و درک میکنند، اما بعید است حکومت حاضر شود برای جلوگیری از آن امتیاز ویژهای به آمریکا یا اروپا بدهد. بنابراین بهترین راهکار برای دو طرف، تمسک به راه مصالحه با کمترین هزینه است؛ از جمله لابیگری، رایزنی با کشورهای عضو غیر دائم شورای امنیت، هماهنگی با چین و روسیه. در همین چارچوب، سفر آقای پزشکیان به چین نیز میتواند بخشی از این روند هماهنگی و تنظیم مسیر آینده باشد.
بازگشت به برجام هزینه کمتری برای همه طرفها دارد
سمت طرف غربی، انجام غنیسازی توسط ایران یک خط قرمز محسوب میشود و از سمت ایران، توقف آن. چه تحلیلی در این خصوص دارید؟
بالاخره ایران از منظر انپیتی حقوقی دارد و از منظر برجام هم حقوقی برایش تعریف شده است. با وجود این، آمریکا اصرار به «غنیسازی صفر» دارد؛ در حالی که ایران در این دو سند بینالمللی صاحب حق است. در حقیقت، همین مسئله فاصلهای میان دو کشور ایجاد کرده است. تردیدی نیست که آمریکا قلدرمآبانه از آسیبی که به سیاست خاورمیانهای ایران در تحولات سوریه، لبنان و فلسطین وارد آمده، سوءاستفاده میکند.
ایران باید با یارگیری و هماهنگی با کشورهای مؤثر در عرصه بینالمللی، تلاش کند از حقوق خود دفاع کند. البته این یک بحث کاملاً فنی است و آنچه من مطرح میکنم، جنبه سیاسی آن است. در بخش فنی، متخصصان باید نظر دهند که با توجه به شرایطی که پس از حمله آمریکا به سایتهای هستهای ایران ایجاد شده، چه باید کرد و چه فرمولی میتوان پیدا کرد تا هم به نتیجه برسیم و هم از این بنبست خارج شویم. این یک ضرورت تکنیکی در بحث فنی غنیسازی است. اما بازگشت بهتر و کم هزینهتر از پس گشت برای همه اطراف قضیه است! به شرطی که اراده تفاهم وجود داشته باشد و نه قصد سوءاستفاده از شرایطی که برای بازدارندگی سیاست خارجی ایران به وجود آمده!
اسم برجام را عوض کنیم تا...
پس گشت و اعمال مکانیسم ماشه چالش بزرگی برای شورای امنیت بوجود میآورد! زیرا طبق گفته سفیر کره که رئیس دوره ای شورای امنیت است تلقی دو طرف از 2231 که با هم فاصله دارد! بازگشت به برجام هزینه کمتری برای همه دارد و پیش نویس قطعنامه جدید که روسیه در شورای امنیت سازمان ملل توزیع کرده بازگشت امریکا به برجام و تداوم مذاکرات برجامی را مطرح کرده که نکته مثبتی است و میشود روی آن کار بیشتری کرد! البته ترامپ نسبت به برجام حساسیت دارد و باید اسم جدیدی انتخاب کرد که به او نیز نقش بیشتری دهد تا از نظر روانی ارضا شود!
جدای از این موضوع و زورگوئی غرب برای تحمیل شرایطش، در واقع امر، مساله هستهای و رویکردهای ایران در سیاست خارجی خواهی نخواهی روند توسعه سیاسی اقتصادی اجتماعی کشور را تحت تاثیر قرار داده است! ما نه تنها از بازار تامین انرژی جهانی بلکه از گردونه اقتصاد جهان بیرون افتاده ایم! اقتصاد ایران کوچک شده و این نه تنها تبعات امنیت ملی بلکه تبعات تمدنی دارد! برای اولین بار در تاریخ اسرائیل و آمریکا به خود اجازه دادند دستشان را روی ایران بلند کنند! این سبب کاهش قدرت بازدارندگی خارجی ایران و طمع همسایگان و مخصوصا کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس شده است! که خود را در بیانیه های صادره نشان میدهد! از موقعیت ژئوپلیتیکی کشور و مبحث حمل و نقل و کریدور ها و نیز حقوق خود در انرژی فسیلی در میدانهای مشترک به دلیل کمبود سرمایه و فن آوری نمیتوانیم استفاده کنیم! بخشی به ساختار فاسد و پوسیده سیستم اداری برمیگردد، اما بخش مهمتر ان به مشکلات کشور در تنظیمات و تعاملات سیاست خارجی در همین زمینه هسته ای و فقدان توازن در سیاست خارجی مربوط است.
دانلود
مسائلی مثل خروج از NPT که در مجلس مطرح میشود جنگ روانی است و محل اعتنا نیست
با توجه به فشارهایی که در داخل وجود دارد، مثلاً قانون محدودیت در همکاری با آژانس یا اظهاراتی مانند بستن تنگه هرمز یا خروج از انپیتی، امکان توافق در این یک ماه را چطور ارزیابی میکنید؟
بحث هستهای یک موضوع ملی است که در سطوح بالای حکومتی درباره آن تصمیمگیری میشود. مباحثی که در مجلس و سایر محافل مطرح میشود، بخشی از آن جنگ روانی است و بخشی دیگر فشارهایی است که به دولت وارد میآید. اما به نظر من، این مسائل چندان جدی نیست؛ همانطور که اشاره کردم، موضوعی مانند بستن تنگه هرمز یا خروج از انپیتی و تبعات آن را نمیتوان صرفاً در سطح مجلس بررسی کرد.
چنین مسائلی تبعات سنگینی برای کشور دارد و طبیعتاً تصمیمگیری درباره آنها در نهادهای فرادستی، بهویژه شورای عالی امنیت ملی و در نهایت در سطح رهبری انجام میشود. به همین دلیل، بعید میدانم طرفهای خارجی ایران نیز با شناختی که از ساختار سیاست در ایران دارند، چندان روی این مسائل حساب باز کنند یا آنها را جدی بگیرند.
اما این پراکندگی و عدم اقتدار دولت در سیاست خارجی مشکل زاست! و سبب عدم اعتماد کشورها به ما می شود و هزینه رابطه سیاسی اقتصادی با ایران را بالا می برد! پائین بودن انسجام داخلی، جزیره ای اداره شدن کشور، التهابات اجتماعی، نامعلوم بودن آینده کوتاه مدت افراد و خانواده ها، تب مهاجرت، ناترازیها و مشکلات اقتصادی و معیشتی خانوارها، اوضاع سیاسی اجتماعی اقتصادی فرهنگی کشور، مسائل اطلاعاتی و امنیتی، اثرات ناهنجاریهای اجتماعی بر انسجام داخلی، اقتدار حکومت، کارکرد نهادهای حکومتی، حفاظت اطلاعات و نفوذ و... چهره کشور را در انظار خارجی کدر میکند!
فعال شدن مکانیسم ماشه چه تأثیری بر مذاکرات جاری و مذاکرات آینده ایران با آژانس و دیگر طرفها خواهد داشت؟
اعمال مکانیسم ماشه میتواند روند دیپلماتیک را عملاً مینگذاری کند و بهطور جدی تخریب کند. پیشنهاد من، همانطور که گفتم، پیدا کردن کمضررترین راه برای هر دو طرف و رسیدن به مصالحه است. دغدغههای ایران باید مورد توجه قرار گیرد و در مقابل، ایران نیز دغدغههای طرف مقابل را در نظر بگیرد تا تفاهمی شکل گیرد و دیپلماسی بار دیگر فرصت پیدا کند فرمان مذاکرات را به دست بگیرد.
ایران باید تا حدی ابتکار عمل داشته باشد و صرفاً بر یک جنبه یا یک رویکرد خاص متکی نماند. با خلاقیت و ارائه پیشنهادات جدید باید تلاش شود مذاکرات به نتیجه برسد و از وضعیت فعلی خارج شود. طبیعتاً اگر این روند به نتیجه نرسد و مکانیسم ماشه فعال شود، مسیر دیپلماتیک نیز مسدود خواهد شد.
بنابراین، به نفع دو طرف و همچنین صلح و امنیت جهانی است که در این یک ماه به یک مصالحه برد - برد برسیم؛ چه موقت و چه دائم. اگر توافقی موقت انجام شود، ممکن است در ادامه الگوها و ایدههای دیگری نیز مطرح شوند که بتوانند به پیشبرد روند کمک کنند.
برگشت تحریمها به این معناست که فقط آمریکا نیست که میتواند به ایران فشار بیاورد
تبعات حقوقی مکانیسم ماشه چه خواهد بود؟
اگر مکانیسم فعال شود، طبیعتاً با بازگشت شش قطعنامه، تبعات سنگینی برای ایران به دنبال خواهد داشت. گرچه برخی استدلال میکنند که اکنون هم آمریکا تحریمهایی بسیار سختتر از تحریمهای شورای امنیت را اعمال و بر ایران تحمیل کرده است، اما واقعیت این است که نباید صرفاً به بعد اقتصادی یا هستهای ماجرا توجه کنیم. یکی از ابعاد مهم، امنیتی شدن دوباره چهره ایران است.
قرار گرفتن ذیل تحریمهای بینالمللی به این معناست که دیگر تنها آمریکا نیست که میتواند به ایران فشار بیاورد؛ بلکه همه کشورها ناچار به رعایت این تحریمها خواهند بود. این وضعیت نه تنها اقتصاد بلکه زیست طبیعی، سیاسی و اجتماعی ایرانیان را نیز تحت تأثیر قرار خواهد داد. از این رو، باید به اهمیت این موضوع توجه ویژه داشته باشیم و منابع و توان خود را بسیج کنیم تا از وقوع چنین شرایطی جلوگیری شود.
در این مدت، اولویت مذاکره با اروپاست یا آمریکا؟
همانطور که عرض کردم، مخاطرات فعال شدن مکانیسم ماشه کاملاً درک میشود و ایران علاقهمند به تفاهم است. اما اینکه آمریکا فکر کند میتواند امتیاز زیادی از ایران بگیرد، جای شک دارد. یعنی ایران برای جلوگیری از اسیبهای بیشتر به اقتصادش علاقهمند به تفاهم است، اما بعید است برای این کار امتیاز بسیار زیادی بدهد.
اما ایران و غرب در زمینه اعمال مکانیسم ماشه خود را در یک وضعیت پارادوکسیکال مضاعف یا حالت متناقض دو گانه قرار داده اند؛ از طرفی واقعیت این است که ما خود را در وضعیتی متناقض قرار دادهایم. از یک طرف، اروپاییها به صراحت گفتهاند که این مسائل باید با آمریکا حل شود. از طرف دیگر، پیش از جنگ 12 روزه و حمله آمریکا به سایتهای هستهای قانونی ما، ما علاقه چندانی به مذاکره رودررو نداشتیم.
اروپا میگوید با آمریکا مشکل خود را حل کنید، اما ما هم به دلایلی مذاکره مستقیم را دنبال نمیکنیم. این شرایط، ما را در موضعی متناقض قرار داده است؛ با این حال، عنصر اصلی تعیینکننده، آمریکا است و بنابراین سرمایهگذاری صرف روی اروپا چندان معقول نیست.
فعال شدن مکانیسم ماشه فرصتی طلایی برای چین فراهم میکند
اما، اروپا نیز اهمیت دارد؛ اگرچه بخشی از سیاستهای آمریکا را دنبال میکند، قدرت تخریبی زیادی دارد و نمیتوان آن را نادیده گرفت. تجربه برجام نشان میدهد که حتی پس از خروج ترامپ از توافق، ایران با اروپا و آژانس همکاری خوبی داشت و نتایج مثبتی به دست آمد. بنابراین، حفظ روابط فعال با اروپا ضروری است، اما همزمان ایران باید با آمریکا نیز یک دیالوگ فعال داشته باشد تا در مذاکرات آینده موقعیت بهتری داشته باشد.
از سوی دیگر غرب نیز خود را در یک وضعیت متناقض قرار داده است! در حالی که آمریکا چین را خطر امنیت ملی خود تلقی میکند، با با بازگشت تحریمهای ایران به واسطه فعالسازی مکانیسم ماشه، این موضوع میتواند به فرصتی طلایی برای چین تبدیل شود.
کشورهای دیگر یا بهدلیل ریسکهای اقتصادی و سیاسی، یا به علت نگرانی از تبعات تحریمهای آمریکا، همچون گذشته تمایلی به خرید رسمی نفت ایران نخواهند داشت و این امر فروش نفت ایران را عمدتاً به صورت غیررسمی و با تخفیفهای قابل توجه محدود به مشتریهای خاص و از جمله پالایشگاههای کوچک چین میکند.
چینیها از این شرایط برای دستیابی به نفت ارزانتر بهره خواهند برد. و با انرژی ارزان به روند توسعه خود شتاب بیشتری میدهند! در واقع، فشارهای مشترک آمریکا و اروپا در جهت فعالسازی ماشه، در نهایت به ضرر خودشان تمام خواهد شد! چراکه این سیاستها به تسریع روند توسعه اقتصادی چین، افزایش تولید داخلی و تقویت صادرات آن کشور کمک میکند.
به بیان دیگر، ایران ناچارا بیکار نخواهد نشست و برای تامین حداقلهای نیازهای خویش، نفت خود را با تخفیفهای بیشتر و از راههای پیچیدهتر به چین بفروشد و این امر در نهایت به نفع اقتصاد پکن خواهد بود. متأسفانه وضعیت کنونی روابط ایران با غرب بر پایه منطقی غیرمنصفانه است که بیشتر بر زور و امتیازگیری استوار است و تبعات این سیاستها بهدرستی از سوی غرب و تبعات دراز مدت آن برای رابطه ایران و غرب مورد توجه قرار نمیگیرد. در حالیکه راههای کم هزینهتری برای مصالحه با انعطاف دو طرف و اعتماد به دیپلماسی و مذاکره در دسترس هست.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.