تحلیل از چپ و راست؛ باید و نبایدهای دولت؛ از روحانی تا رئیسی
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
به گزارش الف به نقل از سایت فردا، طبیعی و واضح است که تحلیلگران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود مینگرند و مینویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیلها، مسائل را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بررسی کنیم.
رئیسی و مفهوم انقلابی و شایستهسالاری
احمد زیدآبادی روزنامهنگار و فعال سیاسی در یادداشتی برای «آرمان ملی» نوشت: «سید ابراهیم رئیسی در نخستین کنفرانس مطبوعاتی خود، حضورش در انتخابات را «مستقل» از احزاب و جناحهای سیاسی دانست و گفت؛ اعضای کابینهاش را بر اساس «شایستهسالاری» و برخورداری از ویژگی «انقلابی» انتخاب خواهد کرد. شایستهسالاری در سادهترین مفهومش یعنی اینکه از میان همه افراد ملت، کسی که از صلاحیت و شایستگی بیشتری برای انجام کاری برخوردار باشد، بدون هر گونه تبعیضی به سمتی منصوب شود. قید انقلابی که به شایستهسالاری اضافه شده است، میتواند کل داستان را تغییر دهد. به این ترتیب، تعریف روشن و دقیق انقلابی بودن در گفتمان طرفداران به کارگیری این واژه کاملا ضروری است. به عبارت دیگر، باید توضیح داده شود منظور از انقلابی بودن چیست؟ آیا منظور فردی است که به اصول انقلاب سال 57 پایبند و وفادار است؟ اگر منظور این باشد بسیاری از طیفهای سیاسی حاضر خود را به اصول و مبانی انقلاب 57 وفادار میدانند. آیا تعریف انقلابی بودن شامل این طیف از نیروها هم میشود؟ آیا مراد از انقلابی بودن، صفت اشخاصی است که خود را به ضوابط و مقررات و نظامات جاری و قانونی مقید نمیدانند و طبق علایق و معیارهای شخصی یا تعریف نشده رفتار میکنند؟ آیا مقصود از انقلابی، شخصی است که کار و تلاش خود را به ساعات کاری مشخص و معین محدود نمیداند و خارج از وقت اداری هم در جهت پیشبرد امور تحتنظر خود کوشش میکند؟ اگر مقصود این باشد باید از صفت سختکوش برای توصیف چنین فردی استفاده کرد نه انقلابی بودن که ربطی به موضوع ندارد. آیا غرض از انقلابی بودن، مشخصه افرادی است که چارچوب اعتقادی و سیاسی ویژهای را پذیرفته و بی چون چرا از آن اطاعت میکنند؟ اگر غرض این باشد، با شایستهسالاری که برمبنای عدم تبعیض اعتقادی و سیاسی بین شهروندان تعریف میشود، چه نسبتی دارد؟»
اعتیاد به التماس از اعتیاد به تحریم بدتر است!
نوید مؤمن، در یادداشتی برای «وطن امروز» از اظهارات اخیر محمود واعظی درباره مذاکرات وین انتقاد کرده و نوشته است: «تاکنون بارها این جمله را از زبان محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه دولتهای یازدهم و دوازدهم شنیدهایم که آمریکاییها به تحریمهای ضدایرانی اعتیاد پیدا کردهاند و به سختی قصد دارند این بیماری روانی را ترک کنند! با این حال، آقایان ظریف، روحانی، جهانگیری و واعظی هرگز در طول این 8 سال به افکار عمومی کشورمان نگفتند چه کسانی مواد مخدر این معتاد دیوانه را تهیه میکنند و در بستههای مزین به نام تشریفات و دیپلماسی به آن ارائه میکنند؟... اکنون، صورتمساله این است که یک «مقام دولتی ایران» با ذوقزدگی از «موافقت آمریکا با رفع تحریمها» خبر داده و طرف آمریکایی این ادعا را تکذیب کرده است! این در حالی است که واشنگتن به واسطه «خروج یکجانبه از برجام» در این معادله «متهم» است و ایران «مطالبهگر» و «مدعی». براستی کجای دنیا سراغ داریم یک «متهم» در کسوت «تکذیبکننده» اظهارات و مواضع یک «مطالبهگر» قرار گیرد؟! مانور متهم و مجرم این میدان، بیش از آنکه حاکی از وقاحت آن باشد، بازتابی از انفعال و بیعرضگی مطالبهگر است. این رفتار و وزانت یک متشاکی است که باعث میشود متهم تبدیل به یک بازیگر مفلوک شود یا تبدیل به یک بازیگر مدعی! این رفتار تاسفبار از سوی رئیس دفتر رئیسجمهور مسبوق به سابقه است.... بهتر است آقای واعظی و همراهان ایشان در دولت فعلی لااقل در آخرین لحظات حضور خود در قوه مجریه، این حقیقت مطلق را بخوبی درک کنند که اعتیاد آمریکا به تحریم، منبعث از اعتیاد برخی دیپلماتها، سیاستمداران و جریانهای سیاسی در کشورمان به التماس است! یک سوداگر مرگ (مواد مخدر) بیش از آنکه روی وقاحت و دنائت خود حساب باز کند، روی تقاضای انسانهای ضعیف و بیاراده و نیاز آنها به این مواد متمرکز میشود. در عالم دیپلماسی نیز همین قاعده جاری است. درست در زمانی که دیپلماسی التماسی در انتخابات ریاستجمهوری امسال از سوی ملت ایران به استهزا و استیضاح کشیده شد، هنوز کسانی پیدا میشوند که نمیتوانند التماس خود به دشمنان برای رفع تحریمهای ضدایرانی (آن هم تحریمهایی که به صورت غیرقانونی علیه کشورمان وضع شده است) را حتی در آخرین ساعات و دقایق حضور خود در قوه مجریه و دستگاه سیاست خارجی پنهان کنند. بدونشک زمانی که ارکان، اضلاع و مصادیق دیپلماسی التماسی تحت تاثیر تبلور نمادهای عزت و قدرت در حوزه سیاست خارجی کشورمان رنگ ببازد، اعتیاد دشمن به تحریمهای ضدایرانی نیز از بین خواهد رفت.»
خشمگین باشیم یا خسته نباشید بگوییم!؟
جعفر گلابی، در یادداشتی برای روزنامه «اعتماد» به اظهارات چند روز قبل روحانی که گلایه میکرد کسی به دولت بابت اقداماتش خسته نباشید، نگفته است را مورد توجه قرار داده و نوشته است: «اگر در مقایسه با دولتهای نهم و دهم باشد واقعا باید از دولتهای یازدهم و دوازدهم تشکر کرد و به آنها خداقوت گفت و در این زمینه رسم ادب و اخلاق را فرو نگذاشت. اما سوال مهم این است که چرا دولت آقای روحانی با چنین احساسی از قدرناشناسی در حال رفتن است و چرا کسی از این رفتن دلتنگ نشده است؟... به نظر نگارنده چیزی که حسرت یک خسته نباشید خشک و خالی را تاکنون بر دل دولت گذاشته است رفتارها و گفتارهای عجیب شخص رییسجمهور است. وی گاهی چنان تند سخن میگفت که همه را غافلگیر و مخاطبان را عصبانی میکرد و گاهی چنان محافظهکاری پیشه میکرد که اصولگرایان را هم به تعجب وا میداشت. بدتر آنکه بعدها معلوم میشد که آن سخنان تند علیه نهادهای قدرتمند خالی از یک اراده برای اصلاح امور و رفع عیوب است و تنها بر دوگانگیها و تضادهای بیمورد میافزود و در عمل هم هیچ اتفاقی نمیافتاد! از این کلیات حسرتبار که بگذریم گویا رییس دولت با دل و روح و روان مردم هیچ کاری نداشت! ماجرای گرانی بنزین نمونه بسیار روشنی ازنوع رفتار رییس دولت با مردم بود، او قبل از گرانی بنزین باید با پوزش و شرمندگی جلوی ملت حاضر میشد و توضیح میداد و خواستار صبر بزرگوارانه مردم میشد، وی نه تنها این کار را نکرد که بعدها در سخنانی بهتآور که بعضا باخندههای ملیح همراه میشد عذر آورد که وی صبح جمعه از ماجرا مطلع شده است! فقط همین جمله که در تاریخ خواهد ماند و صداها خواهد کرد کافی بود که دولتش سقوط کند اگر مورد حمایت قرار نمیگرفت و مردم متوجه وخامت اوضاع نبودند. در ماجرای کرونا اوضاع بدتر و فاجعهبارتر شد و هنوز هم بهشدت درگیر آن هستیم و بازهم نقشه رنگی کشور رو به قرمز شدن است و در تمام این مدت استراتژی دولت توصیه و خواهش به مردم برای رعایت پروتکلهاست! با همه انتقادات رسانهای و با وجود خطر حتمی برای جان مردم هیچگاه قاطعیتی از دولت مشاهده نشد و در هر مناسبت و تعطیلات دچار پیکهای متعدد شدیم و ظاهرا هماکنون در حال ورود به پیک پنجمیم! آقای رییسجمهور در این مورد خشمگین باشیم یا به شما خداقوت بگوییم؟ درخرید واکسن ازخارج که باید با توجه به شرایط تحریمی زودتر از هر کشور دیگری به آن اقدام میشد نه تنها ابتکار عمل و پرکاری مشاهده نشد که انسجام و اراده لازم هم تعبیه نگردید و ما با همه ادعاهایی که داریم از ضعیفترین کشورها در واکسیناسیون هستیم و هنوز حتی افراد بالای 70 سال بهطور کامل واکسن نزدهاند و این وحشتناک است ولی مسوولان مربوطه طلبکارانه ناگفتههای خود را به رخ میکشند و تا بیاحترامی به منتقدان پیش میروند! آقای روحانی! نهتنها شما که همه مدیران از صدر تاذیل با هر میزان از خدمت و قدرت هنگامی خسته نباشید دریافت میکنید که گفتار و رفتارتان آکنده از تواضع و احترام در مقابل مردم باشد.»
سیاست خارجی دولت جدید
محمدحسین محترم، نویسنده امروز ستون یادداشت روز «کیهان» است و سعی دارد مختصات سیاست خارجی دولت رئیسی ا ترسیم کند. او مینویسد: «رئیسجمهور منتخب ایران به آمریکا و کشورهای اروپایی پیام داد که با تغییر وضعیت ایران با حضور حماسهساز مردم، معادلات بینالمللی از جمله نگاه ملتها از غرب، به شرق در حال تغییر است و برای هرگونه تعاملی با جمهوری اسلامی، باید خود را با شرایط جدید تطبیق دهند و نشان داد که سیاست دولت ایران از «دیپلماسی سیاسی منفعل» با «انتظار برداشتن تحریمها از سوی دشمنان» به «دیپلماسی اقتصادی فعال با کشورهای همسایه» در جهت «خنثیسازی تحریمها» تغییر کرده است... اوج نشست خبری آقای رئیسی پاسخ «خیر» به ملاقات با رئیسجمهور آمریکا بود که این یک کلمه خود ابعاد مختلفی و پیامهای سیاستمدارانه بسیاری، هم در داخل کشور و هم برای ملتهای منطقه و کشورهای جهان داشت. اولین پیام این یک کلمه این بود که مبنای مواجهه دولت جدید ایران با آمریکا دیدارها و قدم زدنها و لبخندهای ظاهری و به هر قیمتی نیست، بلکه همان سیاست اصولی بنیانگذار جمهوری اسلامی بدون هیچگونه تغییر و تحریفی است که تأکید داشت «خیال نکنید که روابط ما با آمریکا برای ما یک صلاحی دارد. آنها احتیاج دارند که با ما روابط داشته باشند؛ ما چه احتیاجی به آمریکا داریم».... این یک کلمه «خیر» نشان داد که راز بزرگترین معمای سیاسی عصر جدید یعنی رابطه ایران و آمریکا نه با تحریمها و نه با دیپلماسی و نه با تهدید نظامی گشوده نخواهد شد و تنها کلید آن، سخنان عمیق و روشنگرانه امام (ره) است که فرمود «آمریکا تا آدم نشود...»! ثانیا این «خیر» یعنی اینکه به فرمایش رهبری «وظیفه ما در مقابل شهادت حاج قاسم سلیمانی این است که حضور فساد برانگیز آمریکا در منطقه تمام بشود». ثالثا این «خیر» برگرفته از عدم پاسخ رهبر معظم انقلاب به پیام ترامپ بود که توسط نخستوزیر ژاپن فرستاده بود. رابعا این «خیر» جواب بایدن بود که وقتی از او سؤال کردند آیا حاضرید تحریمهای ایران را بردارید؟ یک کلمه گفته بود «نه»! خامسا این «خیر» نشان داد زمان انفعال و سکوت در مقابل یاوهگوییها و توهینهای آمریکاییها علیه ملت ایران با نگاه عمیق و دقیق رئیسجمهور منتخب به مواضع آمریکا بهعنوان امالمصائب دنیا، به پایان رسیده و دیگر اجازه داده نخواهد شد با برداشتهای سطحی از چگونگی برخورد با آمریکا، با عزت و رفاه و آسایش و آرامش مردم بازی شود. سادسا این «خیر» پاسخی عزتمندانه و محکم به توهینهای وزارت خارجه آمریکا و جیک سالیوان مشاور امنیت ملی بایدن به ملت ایران بود که یک روز قبل از نشست خبری آقای رئیسی، انتخابات ایران را «ساختگی» و ملت ایران را «تروریست» خواندند و ادعا کرده بودند «آمریکا حق دارد ایران را به هر دلیل تحریم کند»! سابعا آقای رئیسی این نکته را نیز در ذهن داشت که بایدن چند روز قبلتر بلافاصله بعد از دیدار با پوتین تحریمهای گستردهتری علیه روسیه اعلام و اعمال کرد و نشان داد هدف او از دیدار با دیگران، هدفی ظاهری برای بهرهبرداری سیاسی - رسانهای و نه احترام متقابل برای حل چالشهای موجود است. ثامنا پیامی بود به کشورهای همسایه و دوست که دیگر آمریکا اولویت سیاست خارجی جمهوری اسلامی و کدخدا نیست.»
وی افزوده است: «رئیسجمهور منتخب ملت ایران با خارج کردن برجام از مرکزیت و محوریت سیاست خارجی و حل مشکلات کشور که «ملت ایران از آن خاطره خوشی ندارد» و با تأکید بر اینکه «ارتباط سفره مردم را با دلار و خارج از کشور قطع میکنیم»، بهخوبی سیاست خارجی دولت خود را ترسیم کرد. لذا به نظر میرسد از یکسو در دولت جدید تکلیف برجام هرچه سریعتر مشخص شود و یا آمریکا همه تحریمها را برخواهد داشت و یا برجام برای همیشه به تاریخ خواهد پیوست و ملت ایران دیگر معطل آن نخواهند بود و از سوی دیگر با تغییر احتمالی ساختار وزارت خارجه، گسترش روابط با همسایگان و کشورهای منطقه وارد مناسبات و گفتمان جدیدی میشود و با تقویت اعتماد متقابل، الگویی فراتر از تنشزدایی در دستور کار دولت جدید قرار میگیرد.»
پالسهای نگرانکننده
جاوید قرباناوغلی، تحلیلگر مسائل بینالمللی در یادداشت امروز خود برای روزنامه «شرق» از پالسهای نگران کننده در مذاکرات برجامی مینویسد. او آورده است: «پالسهای مثبت اولیه بایدن و تیم سیاسی- امنیتی او بهتدریج به مرز هشدار و بعضا تهدید ارتقا یافته است. در روزهای اخیر آنتونی بلینکن، امکان خروج آمریکا از مذاکرات وین را مطرح کرده است. مهلت سهماهه و تمدید یکماهه توافق با آژانس بینالمللی انرژی پایان یافته و بعید نیست با شیطنت برخی کشورها، ارجاع مجدد پرونده به شورای امنیت سازمان ملل در دستور کار قرار گیرد. موضع نرم (ولو مصلحتی اروپا) از موضع آمریکا هم شدیدتر شده است. براساس شواهد، پرونده هستهای در داخل مجددا به شورای عالی امنیت ملی کشور بازگشته است که مشکلات خود را خواهد داشت. نیروگاه اتمی بوشهر به دلایل پرابهام بدهی 500 میلیون دلاری به روسیه تا نقص فنی و عدم دریافت بهموقع قطعات موقتا از مدار خارج شده است. موضوعی که اهمیت سیاسی آن بسیار فراتر از خروج ظرفیت یکدرصدی یک نیروگاه در تأمین برق کشور است و به طور یقین از متحد استراتژیک کشور انتظار نمیرفت. سرنوشت FATF همچنان به علت برداشتهای متفاوت از تأثیرات آن بر مدیریت منابع مالی کشور در هالهای از ابهام قرار دارد. موضوعی که حتی روسیه و چین بهطور رسمی به ایران گفتهاند بدون تصویب آن، نمیتوانند مبادلات مالی عادی با ایران داشته باشند. رئیسی در موضع جدید خود اختیاراتی بسیار فراتر از یک عضو برای اقناع اکثریت مجمع تشخیص مصلحت دارد. اما مهمتر از این دو، مدیریت دور از حب و بغض و فارغ از جناحبندیهای سیاسی نوع روابط با آمریکا، کاهش تنش با تأثیرگذارترین قدرت جهان است. نمیگویم این امر حلال همه مشکلات کشور است، ولی وظیفه حکومت و اداره کشور داشتن تصویری واقعی و درست از تأثیر مؤلفههای موجد وضعیت کنونی کشور و اندازهگیری دقیق هر یک از این مؤلفههاست. میدانیم اروپا مخالف خروج ترامپ و موافق همکاری با ایران برای حفظ برجام بود. سازوکار اینستکس را برپا کرد، ولی به دلیل مخالفت ترامپ و تهدید شرکتهای اروپایی از سوی آمریکا این روند اجرائی نشد. کمااینکه تردید و عقبنشینی روسیه، چین، هند، ژاپن، کره و... معلول نقش قلدرمآبانه و هژمونیک آمریکا بود. نقش مخرب آمریکای ترامپ در منطقه در رابطه با ایران، قضیه فلسطین و عربستان پیشروی ماست. یقینا همه راهها به واشنگتن ختم نمیشود و بازشدن همه گرهها در عادیکردن روابط با آمریکا نیست. سخن در کاهش سطح تنش از طریق گفتوگوست. چه ضرورتی است گفتوگوهای وین از طریق واسطه گری چهار کشور انجام شود؟ اینکه آمریکا از برجام خارج شده و عضو آن نیست، توجیهی است که بیشتر ما از آن متضرر میشویم. از سوی دیگر تجربه موفق ظریف که یکتنه حریف جان کری و سه وزیر خارجه متحد اروپایی او بود، پیشروی ماست. طرفه آنکه خبرنگار همان کشوری که به گفته ظریف در همان نوار معروف مخالف توافق هستهای بود و بهشدت نگران بهبود روابط ایران با غرب و خارجشدن از وابستگی لاجرم به شرق است، در مصاحبهای مطبوعاتی از رئیسجمهور منتخب با استفاده از شگرد رسانهای غافلگیری از آمادگی ایشان برای دیدار با رئیسجمهور آمریکا «برای رفع مشکلات پیشآمده حاضر» سؤال کرد و درحالیکه رئیسی به تبعیت از سخن نغز سعدی که میفرماید «هر راست نشاید گفت» میتوانست با ایهام به این سؤال پاسخ گوید، کلمه غیرضرور «خیر» را به کار برد. رئیسی در موقعیتی است که میتواند به این گره کور در سیاست خارجی ورود کند. این موارد در کنار مشکلات داخلی در عرصه اقتصادی، تنگناهای زندگی اقشار فرودست و گسترش دامنه آن به طبقه متوسط، افزایش سرسامآور و گیجکننده اقلام سبد معیشتی و اجارهبهای مسکن، نارضایتی مردم از روند واکسیناسیون در کنار نرخ مشارکت حداقلی در انتخابات اخیر پالسهای نگرانکنندهای است که باید آنها را جدی گرفت. فارغ از اینکه امروز چه کسی در پاستور نشسته و فردا آن را به چه کسی تحویل خواهد داد، سیاستمداران یک واحد جغرافیایی هستند که در چهار دهه گذشته جملگی مسافران یک کشتی بوده و غایت دلنگرانی همه آنها ایران و آینده آن است.»
در ضرورت شکلگیری دولت فراگیر
مجتبی توانگر، عضو کمیسیون اقتصادی مجلس در یادداشتی برای روزنامه «ایران» به شرحی از مشکلات اقتصادی موجود پرداخته و نوشته است: «طبیعی است که دولت آقای رئیسی در بدو فعالیت خود با چالشهای اقتصادی فراوانی روبهرو باشد. در زمینه سیاست خارجی نیز وضعیت مذاکرات هستهای نامشخص است و انکار نمیتوان کرد که متأسفانه مسائل اقتصادی کشور تا حدود زیادی به نتایج مذاکرات گره خورده است.... در زمینه سیاست داخلی نیز افت مشارکت در انتخابات و بیتفاوتی بخشهایی از جامعه نسبت به مشارکت در تعیین سرنوشت خود، مهمترین مشکل پیش روست. در چنین شرایطی اگرچه به نظر میرسد کار سخت است؛ ولی توانمندیهای فراوانی در نخبگان کشور برای راه حل یابی و چارهاندیشی وجود دارد. خوشبختانه در تمام سخنرانیهای پس از انتخاب جناب آقای رئیسی به ریاست جمهوری سیزدهم شاهد آن بودهایم که ایشان بر دو مؤلفه شایستهسالاری و کارآمدی در انتخاب همکارانش در کابینه دولت آینده تأکید کرده و گفته است برای پایبندی به این انتخاب خود را وامدار هیچ گروه و جریانی نمیداند. ایشان همچنین در سخنان خود نشانههایی از نوعی رویکرد فراگیر را بروز داده است که در صورت عینیت یافتن میتواند به ترمیم شکافهای سیاسی موجود در جامعه منتهی شود. به باور نگارنده، عامل اصلی شکاف بین نخبگان و حاکمیت در فاصله گرفتن دستگاه اجرایی از نخبگان و کمتوجهی به ایدههای آنان در اداره کشور است. در بخشهای مختلف، نخبگان زیادی وجود دارند که نظارهگر شکلگیری مدیریتهای قدیمی و سنتی و یا رانتی و سفارشی بودند. دولت جناب آقای رئیسی میتواند با شکل دهی به یک نظام شایستهگزینی و تعامل با نخبگان فنی در هر بخش اعتماد از دست رفته نخبگان به بدنه نظام اجرایی کشور را برگرداند. باور دارم که جناب آقای رئیسی میتواند در این برهه از تاریخ سیاسی کشورمان «دولت فراگیر» تشکیل دهد. دولتی که در آن ضمن حفظ انسجام کابینه؛ افراد کارآمد، قوی و انقلابی و حتی نخبگان جریان رقیب نیز با هدف رفع مشکلات کشور در عرصههای اقتصاد و سیاست خارجی به کار گرفته شوند.»
یک سوزن به خود
عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاحطلب امروز در یادداشتی برای روزنامه «اعتماد» نوشته است: «یکی از مهمترین شعارهایی که هر نیروی سیاسی پیشرو و توسعهخواه میدهد، شعار پاسخگویی است. البته این شعار همزاد با ضرورت پرسشگری نیز است. به عبارت دیگر اگر جامعه و افرادی پرسشگر نباشند، قادر نیستند که گروههای هدف خود و بالادستی یا صاحبان قدرت را مجبور به پاسخگویی کنند. اگر از این منظر نگاه کنیم پاسخگویی در جامعه ایران حکم کیمیا را دارد، نه فقط از سوی کسانی که باید پاسخ دهند و نمیدهند، بلکه از سوی کسانی که باید پرسشگر باشند و نیستند. یک علت آن تصوری است که از پرسشگری دارند و گمان میکنند، پرسشگری فقط از غیر خود و رقیب سیاسی قابل قبول است، پرسشگری از خود را به منزله آویزان کردن رخت چرک جلوی بیگانه تلقی میکنند. از سوی دیگر برخی معتقدند لزومی ندارد که پرسشگری عمومی انجام شود، اگر پرسش یا نقدی از خودمان هست باید آن را در خلوت و خصوصی مطرح کرد. این دو گزاره نادرست و خطرناک هستند. گزاره اول که پرسشگری از خود را به مثابه آویزان کردن رخت چرک میداند، از این جهت نادرست است که پرسشگری را مترادف عیبگویی تلقی میکند... گزاره دوم نیز پرسشگری را به یک امر فردی تقلیل میدهد. همچنانکه ما از دوست یا اعضای خانواده خود به صورت خصوصی پرسش میکنیم، گمان دارند که از سیاستمداران و صاحبان قدرت نیز باید به صورت خصوصی پرسش کرد.... پرسشگری اولا یک فرآیند جمعی است و در مرحله بعد، پرسشگری یک فرآیند مداوم است. فرآیندی که از نقد پاسخ داده شده آغاز میشود و تا پایان ماجرا ادامه پیدا میکند. پرسشگری یعنی یک گفتوگوی انتقادی مداوم و عمومی. با این مقدمه طولانی باید گفت که جامعه ما راه زیادی دارد که به مرحله مناسبی از پرسشگری برسد.... انتخابات 18 خرداد نمونه آشکار این ماجراست که ما هنوز نتوانستهایم حتی یک گام کوچک در این زمینه برداریم. کسی که نتواند یک سوزن به خود بزند چگونه انتظار دارد که یک جوالدوز را حواله دیگران کند؟ ما باید مسوولیتپذیر باشیم و به سرعت کسانی پیدا شوند که مسوولیت آنچه رخ داده بپذیرند. نه آنکه بعد از 28 خرداد سکوت کرده و دیگر در دسترس عموم نباشند. آنان که به صورت علنی و آشکار و با شدت تمام دیگران را به مشارکت دعوت میکردند، اکنون نیز باید از دستاورد آن دعوت پردهبرداری کنند و توضیح دهند که چرا چنین شد؟ آیا خطایی راهبردی وجود داشت؟ خطاهای تاکتیکی کدام بود؟ خطاهای رفتاری و اخلاقی چطور؟ آیا این وضعیت، سرنوشتی مقدر و اجتنابناپذیری بود؟ اگر نه چرا جلوگیری نشد؟ و اگر بلی، چرا به این مسیر هدایت یا ضلالت شدیم؟ در هر حال به خانه رفتن و سکوت کردن چاره درد نیست. با چنین رفتاری نمیتوانیم خواهان پاسخگویی قدرت باشیم.»