ترور؛ پایان سیاستهای آمریکایی حسنعلی منصور
تهران - ایرنا - حسنعلی منصور سیاستمدار و نخستوزیر وقت رژیم پهلوی بود که با وجود مخالفتهای مردمی و اعتراض جامعه روحانیت به اعطای حق قضاوت کنسولی به اتباع آمریکایی این لایحه را به تصویب مجلس رساند که این اقدام خشم مردم انقلابی را برانگیخت و سرانجام در مقابل مجلس به ضرب گلوله محمد بخارایی کشته شد.
حسنعلی منصور دومین نخستوزیر دوران انقلاب سفید به شمار می رفت که لایحه کاپیتولاسیون را مطرح و از حامیان بزرگ آن بود و با جدیت این لایحه را در مجلس پیگیری میکرد و موفق شد، با وجود اعتراض جامعه روحانیت و در صدر آنها امام خمینی(ره) که در جمع مردم قم علیه کاپیتولاسیون سخنرانی ایراد کرده بودند، این لایحه را به تصویب برساند.
حسنعلی منصور در اردیبهشت 1302 خورشیدی در تهران به دنیا آمد. پدرش رجبعلی منصور ملقب به منصورالملک در آخرین ماههای سلطنت رضاخان به صدارت رسید و در دوران محمدرضا پهلوی هم در صدر دولت قرار گرفت. حسنعلی هم در جوانی به تأسی از پدر وارد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران شد و پس از پایان دوران تحصیل و دریافت مدرک لیسانس حقوق و علوم سیاسی از دانشگاه تهران، کار دولتی خود را آغاز کرد و به پشتوانه پدرش، مدارج ترقی را طی کرد. منصور که به زبانهای فرانسه، انگلیسی و آلمانی آشنایی داشت، مدتی دبیرکل شورای عالی اقتصاد شد و مدتی نیز وزیر کار بود. وی پس از آن معاون نخستوزیر و سپس رییس دفتر مخصوص وزیر امور خارجه شد. منصور همچنین نخستین دبیرکل حزب ایران نوین نیز بود که توانست در اسفند 1342 به جای اسدالله علم مسوولیت نخست وزیری را احراز کند، او دولت خود را در 18 اسفند به مجلس معرفی کرد و از فروردین 1343 خورشیدی به اجرای برنامه های خود پرداخت.
وی بعد از به نخست وزیری رسیدن برای ایجاد آرامش در جامعه، به برقراری مناسبات دوستانه با روحانیان پرداخت به همین منظور جواد صدر وزیر کشور خود را مأمور دیدار و گفت وگو با امام خمینی(ره) کرد که آن زمان به حکم دولت سابق در قیطریه بازداشت بودند. در این دیدار صدر حکم آزادی امام را به ایشان ابلاغ کرد اما حسنعلی منصور پس از مدتی طرح «مصونیت مستشاران نظامی امریکایی» را که به عنوان ماده واحده در دوره علم به مجلس سنا ارایه شده بود، دوباره به مجلس سنا برد و این طرح مسیر فعالیت سیاسی و زندگی وی را تغییر داد. به ویژه پس از آنکه در 13 آبان 1343 خورشیدی، امام (ره) به ترکیه تبعید شد و این اقدام رژیم، خشم مردم و اعضای هیات موتلفه را برانگیخت، بنابراین آنها تصمیم گرفتند تا پاسخی قاطع به رژیم بدهند زیرا بر این باور بودند که حسنعلی منصور باعث تبعید امام (ره) شده است.
موتلفه و عملیات مسلحانه
پس از واقعه فیضیه گروهی از بازاریان و کسبه انقلابی به این نتیجه رسیدند که تنها راه مبارزه با رژیم اقدام مسلحانه است و آن شیوه را «مبارزه مثبت» نامگذاری کردند (1) بنابراین حاجصادق امانی به همراه حاجمهدی عراقی، حبیبالله عسکراولادی، عباس مدرسیفرد، احمد شهاب، صادق اسلامی، سیداسدالله لاجوردی و... با ترکیب و تلفیق هیأتهای مسجد شیخعلی، مسجد امینالدوله و اصفهانیها، «هیاتهای مؤتلفه اسلامی» را تشکیل دادند (2) سپس صادق امانی به همراه مهدی عراقی شاخه نظامی، هیات را به وجود آوردند و نیروهای عملیاتی تحت نظر آنها مشغول آموزش شدند. (3)
امانی در تظاهرات عاشورای 1342 خورشیدی نقش فعالی داشت، شعرهایی مانند «خمینی خمینی خدا نگهدار تو بمیرد بمیرد دشمن خونخوار تو» که در این روزها سر داده میشد، بیشتر سروده وی بود. او پس از قیام 15 خرداد 1342 خورشیدی و سرکوب شدید مردم، بهعنوان «مغز متفکر هیات موتلفه» بر تغییر تاکتیک اصرار داشت و بر این عقیده بود که «تنها حرف زدن و اعلامیه دادن فایدهای نخواهد داشت و باید کاری کرد که مثل بمب در دنیا صدا کند». از این رو به همراه مهدی عراقی در پی عملیات مسلحانه بودند تا سران رژیم را به قتل برسانند اما امام خمینی(ره) آنها را از این کار نهی کرد؛ زیرا ایشان بر این عقیده بود که بدون دست بردن به اسلحه و کشتوکشتار هم میتوان رژیم پهلوی را برانداخت، تا اینکه سرانجام در 13 آبان 1343 امام به ترکیه تبعید شد و این عمل رژیم، خشم آنها را برانگیخت و تصمیم گرفتند تا پاسخی قاطع به رژیم بدهند. (4)
آنها یکی از افراد دخیل در تبعید امام (ره) را حسنعلی منصور نخستوزیر میدانستند که لایحه کاپیتولاسیون را در مجلس شورای ملی به تصویب رساند. امانی به همراه دیگر اعضا هیات مؤتلفه با برداشت ضمنی که از مجوز شرعی شورای فقها هیات موتلفه و تایید ضمنی آیتالله سیدمحمدهادی میلانی مبنی بر مفسد فیالارض و مهدورالدم بودن حسنعلی منصور به دست آورده بودند، تصمیم به اعدام انقلابی او گرفتند. (5) آیتالله انواری از اعضای موتلفه اسلامی در یکی از گفت وگوهای خود در 1359 خورشیدی، درباره فتوای ترور منصور گفته بود: بعد از تبعید (امام) که بازار تعطیل شد و مغازهها را تیغه کردند و ناراحتی ایجاد کردند و دزدها را فرستادند تا مغازههای افرادی را که در جریان مبارزه بودند، غارت کنند و آنها رفتند، شکایت کردند و به شکایتشان ترتیب اثر ندادند و تضییقات مختلفی که از طرف رژیم اعمال شد، باعث شد که مؤتلفه تکان بخورد. چون در پرونده بنده آمده که فتوای قتل منصور را من داده بودم، در اینجا باید عرض کنم که موافق بودم، ولی فتوا ندادم و این فتوا را از دیگری گرفته بودند که نمیدانم راضی هست، نامش برده شود یا نه و لذا نام نمیبرم، اما بر این نکته تأکید میکنم که بنده چنین فتوایی ندادم... در زندان که بودیم از مرحوم بخارایی پرسیدم که چطور بدون فتوا دست به این کار زدید؟ ابتدا گفت که نیازی به فتوا نبود، ولی بعد بهطور خصوصی گفت که فتوا گرفتهاند و حاج صادق و برادرانم در جریان هستند و حجت بر ما تمام بود.
روند ترور منصور
امانی که رهبری شاخه نظامی موتلفه را بر عهده داشت «عملیات بدر» را برای ترور حسنعلی منصور طراحی کرد و مسوولیت آن را خود به همراه برادرش حاجهاشم و مهدی عراقی بر عهده گرفت. آنها در یکم بهمن 1343 خورشیدی عملیات بدر را برای ترور حسنعلی منصور با فرماندهی حاجصادق امانی به اجرا گذاردند. (6) در این روز منصور با تیراندازی محمد بخارایی و پشتیبانی آتش امانی در جلو درب مجلس شورای ملی در میدان بهارستان به ضرب چند گلوله کشته شد. محمد بخارایی در هنگام گریختن از صحنه، دستگیر شد، پس از دستگیری بخارایی و انتقال او به کلانتری میدان بهارستان، مرتضی نیکنژاد، رضا صفارهرندی و سیدعلی اندرزگو در میدان شوش اسلحههای خود را به امانی تحویل دادند و به خانههای خود رفتند اما ماموران آنها را دستگیر کردند، سپس امانی که مخفی شده بود، تحت تعقیب قرار گرفت و بعد از 10 روز در منزل سیدابوالقاسم رضویفرد دستگیر شد و بعد از آن عسکراولادی و مهدی عراقی نیز دستگیر شدند. (7) آیتالله هاشمی نیز در خاطراتش درباره شب ترور حسنعلی منصور میگوید در شب آن روزی که شهید محمد بخارایی، حسنعلی منصور (نخست وزیر) را ترور کرد، من در جلسهای سخنرانی داشتم و در همانجا خطاب به مسوولان رژیم گفتم:"شما که فکر میکنید ملت ایران توانایی و قدرت ندارد، بدانید که جوانانی مانند بخارایی دارد و اگر خیال میکنید ملت ایران بخار ندارد، میبینید که بخارایی دارد...
مرگ منصور پنج روز پس از ترور
حسنعلی منصور بلافاصله پس از ترور در مقابل مجلس شورای ملی به بیمارستان پارس انتقال داده شد. فردای آن روز 6 جراح آمریکایی، انگلیسی و فرانسوی برای معالجه نخستوزیر رو به احتضار به تهران دعوت شدند و در روز سوم بهمن پزشکان ایرانی، آمریکایی، انگلیسی و فرانسوی خبر از بهبودی حال حسنعلی منصور دادند. پس از اعلام این خبر محمدرضا پهلوی و فرح در بیمارستان پارس از حسنعلی منصور عیادت کردند اما در 5 بهمن بار دیگر حال وی رو به وخامت گذاشت و صبح 6 بهمن حسنعلی منصور در اثر شدت خونریزی درگذشت و پس از مرگ وی، امیرعباس هویدا وزیر دارایی به حکم محمدرضا پهلوی مأمور تشکیل کابینه شد.
عاقبت کار عاملان کشتن نخستوزیر
دادگاه رژیم پهلوی، حاجصادق امانی را به همراه محمد بخارایی، رضا صفار هرندی، مرتضی نیکنژاد و سیدعلی اندرزگو (به صورت غیابی) به اعدام و حاجمهدی عراقی و حبیبالله عسکراولادی را به حبس ابد محکوم کرد با وجود اعتراض برخی از علما مانند سیدعبدالله شیرازی، فرمان اعدام حاجصادق امانی به همراه یارانش در سحرگاه 26 خرداد 1344 در پادگان حشمتیه تهران اجرا شد. پیکر وی توسط نزدیکانش در نزدیک گورستان مسگرآباد تهران به نیت امانت به خاک سپرده و در آذر 1357 خورشیدی شبانه نبش قبر شد و بهصورت پنهانی به همراه دیگر دوستانش به مسجد ماشاءالله خان در نزدیکی ابنبابویه انتقال داده و در آنجا دوباره به خاک سپرده شدند.
منابع
1- خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، تهیه و تنظیم: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376، ص 125
2- حسینیان، روحالله. انقلاب اسلامی (زمینهها، چگونگی و چرایی)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387؛ ص 872
3- روحانی، سیدحمید. نهضت امام خمینی، ج اول، تهران: موسسه چاپ و نشر عروج138، ص1118
4- همان، صص1053، 1121، 1122
5- بادامچیان، اسدالله. آشنایی با جمعیت موتلفه اسلامی، تهران: اندیشه ناب، 1384؛ صص 46 و 125
6- خاطرات حاجاحمد قدیریان. تدوین: سیدحسین نبوی، محمدرضا سرابندی، ج1، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383؛ ص107
7- ناگفتهها، خاطرات شهید حاجمهدی عراقی. به کوشش: محمود مقدسی، مسعود دهشور، حمیدرضا شیرازی، تهران: موسسه خدمات فرهنگی رسا، 1370
8- دوانی، علی. نهضت روحانیون ایران، جلد 5، چاپ دوم، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377، ص 121.
*س_برچسبها_س*