پنج‌شنبه 8 آذر 1403

توهم مخالفان نظام درباره وابستگی به چین و روسیه؟

وب‌گاه مشرق نیوز مشاهده در مرجع
توهم مخالفان نظام درباره وابستگی به چین و روسیه؟

معاندان خارج و داخل نظام ایران، تحت حمایت رسانه‌ای و مالی و لجستیکی و سیاسی "آمریکا" و متحدانش، مدت‌هاست که به این شائبه و اتهام دامن زده و می‌گویند: جمهوری اسلامی به روسیه و چین، وابسته شده است.

به گزارش مشرق، مجتبی سلطانی، پژوهشگر علوم سیاسی و نویسنده کتاب "خط سازش" نوشت: اخیراً مخالفان نظام در رسانه‌ها و فضای مجازی، تخریب و تحقیر تحولات سیاست خارجی ایران را با شدت و تمرکز بیشتری دنبال می‌کنند، و ضمن تکرار و بازگویی دعاوی کهنه، به طعنه‌ها و تعابیر تند و تیز و تحریک‌آمیز نیز متوسل شده‌اند.

معاندان خارج و داخل نظام ایران، تحت حمایت رسانه‌ای و مالی و لجستیکی و سیاسی "آمریکا" و متحدانش، مدت‌هاست که به این شائبه و اتهام دامن زده و می‌گویند: جمهوری اسلامی به روسیه و چین، وابسته شده است! در حالی که اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی حامی اسرائیل و صدام، بعد از فروپاشی، قریب دو دهه متحد و شریک غرب بود و الگوی گورباچفی و یلتسینی آن، محبوب و مطلوب مدعیان اصلاح‌طلبی غربگرا شده بود. روسیه در دوره غربگرایی، در کنار آمریکا و ناتو علیه ملت ایران مشکل سازی می‌کرد ولی از تیغ اعتراض و انتقاد غربگرایان، مصون و محفوظ بود. اما بعدها که به علت الزام و اضطرار ژئوپولیتیک، و دورویی و عداوت غرب، و ظهور منافع حیاتی متفاوت و جدید، روسیه‌ی پوتین ناگزیر شد از همکاری استراتژیک با آمریکا و اسرائیل، چشم‌پوشی و عقب‌نشینی کند و به ناچار با برخی از منافع ملت ایران، همگرایی و همراهی پیدا کرد، از چشم اصلاح‌طلبان غربگرا و اپوزیسیون ضدانقلاب افتاده است.

چین "پسا مائو"ی پیوسته به اردوگاه غرب و پذیرای نظام کاپیتالیستی هم، تا وقتی که الگوی غربگرایی و سازش با آمریکا بود، در چشم اپوزیسیون و غربگرایان ارج و قربی داشت و بعضاً اسباب ملامت و سرزنش ایران نیز بود که از چینی‌ها یاد بگیرید و تن به هژمونی آمریکا بدهید تا رستگار شوید. اما وقتی که در استراتژی غربی‌ها، تصویر چین شریک، به رقیب و دشمن بالقوه سلطه غرب تبدیل شد، دوستی استراتژیک با چین برای ایران، عیب و ایراد و نشانه وابستگی محسوب شد.

اگر ایران مقتدر کنونی اهل اندکی سازش و تسلیم و وابستگی بود که به مدار وابستگی همان آمریکا و اروپای محبوب اپوزیسیون بازمی‌گشت، با سابقه مشعشع دوران قاجار و پهلوی.

در شرایط عجیب و متلاطم جهان کنونی، کدام ناظر منصف و واقع‌بین در دنیاست که نداند رابطه راهبردی نظام جمهوری اسلامی ایران با دو دولت قدرتمند روسیه و چین، در اوج استقلال سیاسی و اقتدار نظامی و ژئوپولیتیک ایران، براساس منافع و امنیت ملی، مبتنی بر عزت و حکمت و مصلحت، شکل گرفته است. اما ضد انقلاب خارج و مدعیان معاند داخل، این رابطه را مشابه "وابستگی" رژیم کودتایی پهلوی به انگلیس و آمریکا نمایانده و می‌گویند: نظام، روسوفیل و چینوفیل شده است! البته به زبان بی‌زبانی و غالباً بازبانی، مطلوب و مقبول آنان این است که نظام ایران، انگلوفیل و آمریکوفیل و صهیونوفیل باشد.

ولی چون جمهوری‌اسلامیِ مستقل و مقتدر، با همگرایی قدرت‌های آسیایی، عضو مؤثر اتحادیه سازندگان نظام چندقطبی جدید جهانی شده است باید به کذب و افترا وابسته نامیده شود، و در پیشگاه هژمونی رو به زوال آمریکا و صهیونیسم، قربانی و براندازی شود.

ناگفته پیداست که روسیه کنونی به مراتب، کوچکتر و ناتوان‌تر از "آمریکا"یی‌ست که 44 سال کوشید و تریلیون‌ها دلار هزینه کرد اما نتوانست بر نظام انقلابی ایران سلطه و سیطره پیدا کند. چین هم به رغم قدرت اقتصادی جهانگیرش، از لحاظ تاریخی و ژئوپلیتیک اساساً از دایره طمع و امکان خدشه به استقلال ایران، دور بوده و محلی از اِعراب نداشته و نخواهد داشت.

این واقعیت غیر قابل انکاری‌ست که ملت ایران با هویت اسلامی و انقلابی خود، در روابط با همه قدرتهای جهان، فقط منافع ملی‌اش را جلب و جذب و هضم می‌کند. انقلاب اسلامی از آغاز پیدایش خود، داعیه هویت و گفتمان نوین در مقابل همه شرق و غرب، از جمله چین و روسیه داشته است. مضحک است که کسی مدعی شود، ایران مقتدر کنونی، پس از 44سال تحکیم استقلال و توان ملی، در مدار چین و روسیه قرار گرفته و مقهور این دو کشور شده است. بلکه در شرایط پیچیده جهان کنونی، این روسیه و چین هستند که به خاطر منافع اقتصادی و استراتژیک خود، به ایران، قدرت برتر خلیج فارس تا دریای مدیترانه، بیشتر نیازمند شده‌اند. البته طبعاً ایران هم مانند روابط با بقیه کشورها، نیاز متقابل متعارف داشته و دارد. اما جمهوری‌اسلامی هیچ وقت به خاطر "نیاز و احتیاج"، استقلال و اصول و مبانی و ارزش‌ها و عزت خود را زیر پا نگذاشته است. ایران اگر می‌خواست از اصول و اقتدار خود صرف نظر کند، و رفع نیاز را بر اصالت و کرامت و شرافت خود ترجیح دهد، در برابر آمریکا و ناتو، عقب نشینی می‌کرد.

در سیاست خارجی نه شرقی نه غربی، طی 4 دهه گذشته، ایران همواره با شیوه‌ها و تاکتیک‌های پویا و روزآمد و هوشمند، مسیر مستقل خود را پیش برده و در این مسیر، بالطبع و بالتبع دوستان و دشمنانی دارد و می‌یابد؛ برخی از دشمنانش شکست می‌خورند و به مرور تبدیل به بی‌طرف و بعضاً دوست می‌شوند. بعضی از دوستانش هم گاهی تبدیل به بی‌طرف یا رقیب و بعضاً افتاده در دام دشمن شده، یا در دوستی خودشان پایدار می‌مانند. بنابراین در این روابط مستمر و متغیر دوستی و دشمنی سیاسی در عرصه جهانی، نظام مستقل مردمی ایران همواره کوشیده بر مبنای ارزش‌ها، منافع، اقتضائات، مقدورات و شرایط، رابطه حکیمانه و مطلوب خود را تنظیم کند. در حدود و ثغور دایره مشخص "هویت و منافع و امنیت ملی ایران". البته که در کنار کامیابی‌ها و موفقیت‌های بزرگ سیاست خارجی، برخی دولت‌های پیشین اشتباهات تاکتیکی و ناکامی‌هایی هم داشته‌اند. اما مسیر خدشه به استقلال و اقتدار ملی همواره مسدود بوده و مآلاً زیاده‌خواهی‌ها و فشارهای دشمنان، راه به جایی نبرده است.

ضمناً از ابتدای تأسیس نظام جمهوری اسلامی، بر خلاف اتهام شایع نادرست، سیاست خارجی ایران هرگز به مفهوم منفی و متصلب و واقعیت‌گریز "ایدئولوژیک" نبوده، بلکه همواره پویا و منعطف و عمل‌گرایانه، و توأمان آرمان‌خواهانه و واقع‌بینانه، بوده است. در سیاست خارجی عقلایی ایران، اصول و ارزش‌های اعتقادی در بطن و متن منافع ملی، تعریف و تعبیه و درهم‌تنیده شده‌اند، و اساساً تعارض و تزاحمی با یکدیگر ندارند که فی‌الواقع اسباب رمی و انتساب به "تعصب و تصلب ایدئولوژیک" برای بدخواهان و بدگویان فراهم شود.

البته مدعیان ایدئولوژیک بودن سیاست خارجی نظام، در قبال رویدادهای تاکتیکی پراگماتیستی مانند بیانیه الجزایر و ماجرای مک فارلین و رویکرد تنش‌زدایی و گفتگوی تمدن‌ها و برجام و بسیاری کنش‌های مسالمت‌آمیز و دوستانه دولت‌های مختلف پیشین با آمریکا و اروپا، که اثبات حسن نیت و اتمام حجت داشت، تجاهل‌العارف یا تحریف موضع و موضوع می‌کنند، و یا آنها را به رغم تعدد و تکرار، استثنایی و اساساً خلاف اراده کلان نظام، بر می‌شمرند.

البته باید متذکر شد که در اجرای موارد مزبور و مشابه، خطاها و تخلفاتی در دولت‌ها رخ داد، ولی مدیریت کلان نظام بر آنها اشراف داشت و اگر اساساً با آن تاکتیک‌ها مخالفت می‌داشت، از ابتدا جلوی آنها را می‌گرفت. وجود اختلاف نظرهای سیاسی و جناحی داخل کشور و نوسانات آن موارد هم طبیعی بود، ولی شکست‌ها و ناکامی‌های آنها معلول بدعهدی و دروغ‌پردازی و زیاده‌خواهی و نفاق و عداوت آمریکا و متحدانش بود.

در حالی که در تدبیر آنگونه روش‌های تعاملات خارجی، اصولی مانند انعطاف و نرمش قهرمانانه، خلع مستمسک و بهانه از دشمن، تشخیص و تطبیق با شرایط متحول و اقتضائات متغیر، جابجایی هشیارانه مواضع و خاکریزها و سنگرها، و اخلال در محاسبات و معادلات رقبا و دشمنان، حاکم بر شیوه‌های مدبرانه و عاقلانه جاری در سیاست خارجی کشور بوده است، که بدخواهان و بدگویان، آنها را نادیده می‌گیرند. همچنین در قبال تناقض اتهام تعصب و انجماد ایدئولوژیک به سیاست خارجی، با واقعیت توسعه هوشمند روابط روسیه و چین و پیمان شانگهای و اتحادیه بریکس، وارونه‌گویی و سفسطه و طلبکاری می‌کنند که دیدید گفتیم اینان ایدئولوژی را بر منافع ملی ترجیح دادند.

در قاموس اینان، منافع ملی ایران فقط در دامن آمریکا و غرب نهفته و لاغیر، جامعه جهانی هم یعنی آمریکا و ناتو و اقمار غرب. از طرفی سال‌ها گفته‌اند و تبلیغ کرده‌اند که نظام با معیارهای ذهنی مذهبی و کلیشه‌های متحجرانه ایدئولوژی با دنیا مواجه شده، اما همزمان به همین نظام خرده می‌گیرند که چرا روابط راهبردی با دولت ملحد چین و دولت ارتدوکس روس و یا دولت‌های کاتولیک ونزوئلا و برزیل و امثالهم برقرار کرده و با مشرکان خارج از اردوگاه غرب، نرد علاقه و محبت باخته است. بالأخره اتهام و جرم نظام، معلوم نیست؛ هر گونه که به اقتضای شرایط و مصالح رفتار کند، انعطاف نشان دهد، تعامل کند، مقاومت کند، مشارکت کند، همواره با دوستان، مروت و حتی گاهی با دشمنان، صبر و مدارا پیشه کند، نزد معاندان و مخالفان خوش‌انصاف، همیشه مبغوض و محکوم و مطعون است. چون همه‌چیز مربوط و نامربوط را هم باید به هم ربط داد، و فقط عیوب و ضعف‌ها و اشکالات این نظام دیده و برجسته شود، و خوبی‌ها و محسناتش هم بایستی مقلوب به بدی‌ها و ذمائم شوند.

اخیراً هم، چون نظام اسلامی در مقابل ظلم و باج‌خواهی و سلطه‌گری غربی‌ها، عقب‌نشینی نکرده، و در آستانه بی‌بازگشت قدرت فرامنطقه‌ای و استحکام کامل درونی قرار گرفته، در آشوب بی‌حاصل پاییز1401، دشمنان با تمام قوا تلاش کردند که ملت ایران را از پا بیاندازند.

اکنون معاندان و عنادخویان و متحیران اهل لجاج و جحود، افسرده و سرخورده از شکست اوهام خویش، تحولات اخیر سیاست خارجی متکی بر پیروزی‌های دهه اخیر ایران و جبهه مقاومت را، تاب نیاورده و آنها را تحقیر و تصغیر می‌کنند، و به مغلطه و لاف و گزاف حقیقت‌ستیزانه، نشانه ضعف و عقب‌نشینی ایران، تصویر و توصیف می‌نمایند. در حالی که حتی بسیاری از رسانه‌های معتبر جهان و کارشناسان سیاسی و برخی مقامات دیپلماتیک، تلویحاً و یا تصریحاً به پیروزی و کامیابی ایران، اذعان کرده‌اند.

طُرفه آنکه مدعیان اپوزیسیون داخل کشور که تلقی و تصور و ادعا می‌کنند جمهوری اسلامی به انحراف رفته، برای مقابله با این انحراف کذایی، مفتون سیاه‌بازی پاییز پدرسالاران اپوزیسیون خارج، عملاً دست به دامن آمریکا و متحدانش شده‌اند. اینان برای داعیه و دعوی اصلاح، منحرف و متمایل به همان دشمنان تاریخی ایران شده‌اند که اساس انقلاب ایرانیان برای مقابله با سلطه آنان شکل گرفت. یعنی، به این سیره و سیاق، راه حل مقابله با انحراف کذایی در نظام، رفتن به آغوش و غلتیدن در دام و دامن انگلیس و آمریکا و صهیونیسم است. گویی مدعیان شکست‌خورده و فرتوت ارتجاع و تجدید نظر طلبی، و ژاژخاهای "ندامت در عصر حیرت" و "نرمالیزاسیون سکولار غرب‌مدار" و "اصلاح‌طلبی آمریکایی"، نه تنها مقام "کدخدا"یی بلکه جایگاه "خدا"یی برای آمریکا و غرب قائل شده‌اند که صریحاً و علناً برای این مُلک و ملت غیور و دلاور دوران، نسخه پوسیده و ننگین سازش و تسلیم در برابر قلدری و جباریت غرب، می‌پیچند.