دوشنبه 19 خرداد 1404

حالا اسرائیل در چنگ ایران است / قالیباف، ماهیت پیشنهاد پوچ آمریکا را آشکار کرد / غنی‌سازی را به 90 درصد برسانید

وب‌گاه الف مشاهده در مرجع
حالا اسرائیل در چنگ ایران است / قالیباف، ماهیت پیشنهاد پوچ آمریکا را آشکار کرد / غنی‌سازی را به 90 درصد برسانید

هر روز اخبار فراوانی در رسانه‌ها منتشر می‌شود که دنبال‌کردن آن‌ها حتی برای آنانی که اهل مطالعه اخبار هستند کار دشواری است. بسته خبری تحلیلی «الف» با رصد اخبار، رویدادهای مهم و همچنین تحلیل‌های صورت‌گرفته، مخاطبان خود را از مهم‌ترین وقایع روز آگاه می‌کند.

مراقب پیشران‌های شناختی ترامپ باشید!

روزنامه جوان نوشت:

این روز‌ها که زمزمه‌هایی از احیای گفت‌و‌گو‌ها میان ایران و امریکا در برخی محافل رسانه‌ای و دیپلماتیک شنیده می‌شود، تحلیل فضای پس از هرگونه توافق احتمالی، اهمیت بیشتری از خود فرایند مذاکره دارد، زیرا طرف مقابل ما، نه دولتی عادی، که ساختاری مبتنی بر فریب، سلطه و بازیگری چندلایه است، به‌ویژه اگر در دوره پسا‌توافق، پای فردی مانند دونالد ترامپ دوباره به کاخ سفید باز شود. برخی چهره‌های خوش‌بین به مذاکره، گمان می‌کنند که با رسیدن به توافقی موقت یا جامع، مسیر تعامل میان تهران و واشینگتن به شکلی آرام و پیش‌بینی‌پذیر ادامه خواهد یافت. اما تجربه برجام و رفتار‌های ترامپ در سال‌های 2018 تا 2020 به‌روشنی نشان داد که امریکا، به‌ویژه با یک رهبر پوپولیست و نامتوازن، فاقد هرگونه پایبندی پایدار به تعهدات است.

اما موضوع از این نیز فراتر می‌رود. ترامپ، برخلاف تصور ساده‌انگارانه برخی تحلیل‌گران، دارای الگو‌های شناختی مشخص و قابل شناسایی در سیاست خارجی است. رفتار‌های او نه بر اساس منطق حقوقی و دیپلماتیک، بلکه بر پایه پیشران‌هایی، چون «تصویرسازی از قدرت»، «تحقیر طرف مقابل برای کسب محبوبیت داخلی»، «شوک‌درمانی رسانه‌ای»، و «الزام به بازتعریف مداوم نقش امریکا به‌عنوان کدخدا» بنا شده‌اند. در دوره پساتوافق، ترامپ بدون تردید توافق با ایران را حتی اگر حاصل شود یا زیر پا می‌گذارد، یا با فشار روانی، رسانه‌ای و تحریمی، به‌دنبال بازتعریف آن به نفع خود خواهد بود. او نشان داده است که از برهم زدن قواعد بازی برای نمایش اقتدار شخصی‌اش، ابایی ندارد. برای ترامپ، توافقی که در آن عقب‌نشینی واقعی از طرف امریکا صورت گرفته باشد، قابل تحمل نیست؛ مگر اینکه بتواند از طریق جنگ شناختی، ایران را وادار به پذیرش معنای جدیدی از توافق کند؛ چیزی که در واقع بازگشت به سلطه‌جویی گذشته است.

از این رو، آقایان مسئول در حوزه دیپلماسی و رسانه باید هشیار باشند. ورود به دوره پسا‌توافق بدون آمادگی شناختی و بدون سناریونویسی دقیق در برابر رفتار‌های غیرقابل‌پیش‌بینی ترامپ، خطایی راهبردی و تکرار تجربه تلخ خروج امریکا از برجام خواهد بود. لازم است تیم سیاست خارجی با هماهنگی دستگاه‌های رسانه‌ای کشور، هم‌زمان با هرگونه پیشرفت در گفت‌وگوها، به‌طور جدی به طراحی سپر‌های شناختی، ظرفیت‌های بازدارندگی دیپلماتیک، و تولید روایت مستقل و مقاوم در فضای بین‌المللی بپردازد. در نبرد با پیشران‌های روانی و رسانه‌ای ترامپ، آنچه پیروز می‌شود، نه لبخند دیپلماتیک، بلکه درک عمیق از نبرد ادراکی و برخورد هوشمندانه با قواعد بازی پوپولیستی است. امروز زمان بیداری راهبردی است، نه غفلت خوش‌بینانه.

******

حالا اسرائیل در چنگ ایران است

روزنامه وطن‌امروز نوشت:

روز گذشته منابع مطلع اعلام کردند دستگاه اطلاعاتی ایران به انبوهی از اطلاعات و اسناد راهبردی و حساس رژیم صهیونیستی، از جمله هزاران سند مربوط به پروژه‌ها و تاسیسات اتمی این رژیم دست یافته است. این منابع گفتند اگرچه عملیات دستیابی به اسناد مذکور چندی پیش انجام شده اما حجم بسیار زیاد اسناد و ضرورت انتقال امن کل محموله به داخل کشور موجب سکوت خبری تا حصول اطمینان از رسیدن تمام آنها به اماکن محافظت شده مورد نظر بوده است. فراوانی اسناد در حدی است که صرف بررسی آنها و مشاهده تصاویر و فیلم‌ها زمان قابل توجهی را مصروف خود کرده است.

جزئیات منتشرشده درباره این ضربه کاری اطلاعاتی ایران به رژیم صهیونیستی، نشان می‌دهد حالا اسناد بسیار مهم و راهبردی‌ای از رژیم صهیونیستی در اختیار ایران قرار دارد. به‌ویژه اینکه گفته شده بخشی از این اسناد و اطلاعات مربوط به «پروژه‌ها» و «تاسیسات» رژیم صهیونیستی است. از سوی دیگر این توضیح که بررسی و مشاهده تصاویر و فیلم‌ها مدت‌زمان زیادی برده است نیز، قابل تامل است و نشان‌دهنده این است که چه حجم بزرگی از اسناد و اطلاعات مهم و محرمانه و راهبردی رژیم صهیونیستی در اختیار ایران است. در کنار این موضوع، خبر منتشرشده واجد نکات بسیار مهمی است که توجه به آنها می‌تواند فهم دقیق‌تری هم از این اقدام اطلاعاتی ایران و هم قدرت نفوذ دستگاه اطلاعاتی ایران در سرزمین‌های اشغالی ارائه دهد.

1- در بخشی از خبر اعلام شده، درباره انتقال این اسناد و اطلاعات آمده است: «اگرچه عملیات دستیابی به اسناد مذکور چندی پیش انجام شده اما حجم بسیار زیاد اسناد و ضرورت انتقال امن کل محموله به داخل کشور موجب سکوت خبری تا حصول اطمینان از رسیدن تمام آنها به اماکن محافظت شده مورد نظر بوده است». این بخش از خبر نشان می‌دهد حجم زیادی از اسناد و اطلاعات به دست آمده از مراکز، پروژه‌ها و تاسیسات راهبردی رژیم صهیونیستی، به صورت فیزیکی از سرزمین‌های اشغالی خارج و به ایران آورده شده. این موضوع نشان می‌دهد مانند نفوذ دستگاه اطلاعاتی ایران در مراکز و تاسیسات راهبردی رژیم صهیونیستی، موضوع انتقال این اسناد و اطلاعات نیز بسیار مهم و حائز اهمیت است. سرزمین‌های اشغالی دارای مساحت کوچکی است که تقریبا همه جای آن تحت مراقبت و زیر نظر دوربین‌های دستگاه‌های متعدد امنیتی، اطلاعاتی و نظامی رژیم است.

اینکه چگونه ایران توانسته است حجم بسیار بزرگی از اطلاعات و اسناد را براحتی از این محیط کوچک و بشدت تحت نظر خارج و وارد ایران کند، نشان‌دهنده یک اقدام ویژه اطلاعاتی و شبکه قدرتمند ایران در درون سرزمین‌های اشغالی است. اگرچه صهیونیست‌ها در سال‌های اخیر اعلام کرده‌اند شبکه‌های بزرگی از جاسوسان و مرتبطان با ایران را در سرزمین‌های اشغالی دستگیر کرده‌اند اما این اقدام ایران در خروج حجم بزرگی از اسناد و اطلاعات راهبردی از دل تاسیسات و مراکز محرمانه رژیم صهیونیستی نشان می‌دهد ایران یک شبکه بسیار بزرگ و گسترده در سرزمین‌های اشغالی دارد.

2- یکی دیگر از نکات مهم خبر اعلام‌شده درباره ضربه کاری دستگاه اطلاعاتی ایران به رژیم صهیونیستی، این است که هزاران سند مربوط به پروژه‌ها و تاسیسات اتمی رژیم در این محموله بزرگ قرار دارد. از آنجا که برنامه هسته‌ای رژیم صهیونیستی جزو برنامه‌های کاملا سری و ناشناخته است و این رژیم کوچک‌ترین همکاری‌ای در این زمینه با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی ندارد، لذا دست یافتن ایران به اسناد و اطلاعات راهبردی در این حوزه بسیار حائز اهمیت است.

3- دستیابی ایران به اسناد و اطلاعات راهبردی رژیم صهیونیستی یعنی تسلط و احاطه ایران بر مراکز و تاسیسات راهبردی و سری این رژیم. قطعا تسلط و احاطه ایران بر مراکز سری و راهبردی رژیم صهیونیستی، تاثیر بسیار زیادی بر توان بازدارندگی ایران خواهد گذاشت.

******

سناریونویسی برای بازآرایی فتنه!

روزنامه قدس نوشت:

تنها دو روز پس از بازداشت قاتل الهه حسین‌نژاد، دختر بیست و چهار ساله ساکن اسلامشهر که ماجرای قتل وی با وجود ایجاد موجی از غم و اندوه در کشور، به دستاویزی برای دشمنان در به راه انداختن فضای روانی و رسانه‌ای علیه جمهوری اسلامی بدل شد، حال جریان معاند با بهره‌برداری از رخدادی دیگر که دیروز در نهایت اصل آن توسط نهادهای رسمی رد شد! نشان دادند که به دنبال زمینه‌سازی برای ایجاد ناآرامی مدنی و در نهایت فتنه داخلی دیگر در کشورمان هستند.

بعدازظهر دیروز و انتشار اخباری درباره ناپدید شدن دو دختر نوجوان تکواندوکار با نام‌های یسنا شه‌گلی و سارا اقبال‌زاده، نقطه آغاز سناریو جدید بود. طبق اخبار منتشر شده در فضای مجازی، یسنا و سارا پنجشنبه 15 خرداد برای تمرین از منزل خارج شده و خبری از آن‌ها نبود که همین مسئله دستاویزی دیگر برای حمله به کشورمان در محافل خارجی شد.

قتل الهه حسین‌نژاد با تمام تلخی‌ها و ابعاد انسانی آن، به سرعت به سوژه‌ای فراگیر و حساس در فضای رسانه‌ای تبدیل شد. در نهایت واکنش‌های گسترده به آن در میانه ضعف اطلاع‌رسانی ما، شرایط را برای سوءاستفاده‌های خبری و روانی فراهم آورد و تلاش جریان معاند در استفاده از آن برای ایجاد التهاب و تخریب اجتماعی کاملاً مشهود است. در شرایطی که ظاهراً رسانه‌های آن‌ور آبی در وسوسه برای بهره‌برداری سیاسی از ماجرا نیز هستند، خبر ناپدید شدن دو دختر در تهران چیزی بود که آن‌ها به دنبال علم کردن آن و ماهی گیری از آب گل آلود بودند؛ سناریویی که البته با اطلاع رسانی قوه قضائیه در این باره به بن بست خورد.

طبق اعلام این نهاد این دو دختر در منزل یکی از دوستان خود مخفی شده بودند. با این حال ماجرای مهسا امینی نمونه بارزی است که نشان داد چگونه موضوعات اجتماعی و جنایی می‌توانند با سوءاستفاده دشمنان و موج‌سواری بر آن به عاملی برای اغتشاش و فتنه‌انگیزی تبدیل شود. جریان معاند با بهره‌گیری از حساسیت عمومی نسبت به این دست پرونده‌ها، درصدد بهره‌برداری سیاسی و تخریب وجهه کشور است و ما باید نسبت به این مسئله حساس باشیم. همچنین رسانه‌ها و فعالان اجتماعی و فرهنگی باید ضمن حفظ حساسیت نسبت به پرونده‌های اجتماعی، از دامن زدن به هیجانات و شایعات خودداری و فضا را به سمت تحلیل‌های منطقی و راه‌حل‌محور هدایت کنند.

******

پافشاری به مذاکرات، دست ایران را پایین‌تر آورده است

روزنامه خراسان نوشت:

پس از مشخص شدن اینکه یک بن‌بست جدی در مذاکرات وجود دارد و آمریکا، غنی‌سازی در داخل ایران را واقعا خط قرمز خود قرار داده، لازم است تا در برخی فرضیه‌های سابق دوباره بازاندیشی شود. اولین فرضیه این بود که آمریکایی‌ها مشتاق هستند تا به هر صورت، توافقی را به نتیجه برسانند اما به دنبال آن هستند تا به شکلی، یک امتیاز قابل فروش در داخل را به دست آورند. این فرضیه، بدون توجه به امر اقتصادسیاسی ماجرا، معتقد بود که تخفیف لحن خشن آمریکایی پس از جلسه نتانیاهو و ترامپ در واشنگتن و جلوگیری وی از جنگ، صرفا به علت نرمش ایران در پذیرش اصل مذاکره است. حالا و پس از چند دور تعامل با دولت ترامپ، مشخص شده که فرضیات بالا تا حد قابل توجهی نادرست بوده است.

اولا تغییر لحن آمریکا در اوایل فروردین بیشتر از آن که متاثر از پذیرش اصل مذاکره توسط ایران باشد، متاثر از شرایط اقتصاد داخلی آمریکا بوده. وضعیت در 7 آوریل و آن سقوط تاریخی به حدی وخیم بود که امکان افتادن اقتصاد آمریکا در یک رکود بی‌سابقه به حداکثر خود رسیده بود. ترامپ در اولین واکنش خود، با این جمله شروع کرد که «قیمت نفت پایین است». جی‌دی ونس در گفت‌وگوی خصوصی افشاشده توسط آتلانتیک درباره یمن هم به همین موضوع زیرساخت‌های انرژی سعودی و اثر آن در قیمت نفت اشاره کرده بود. در آن ایام، احتمال حمله و جنگ در خاورمیانه، یک ریسک بزرگ برای اقتصاد آمریکا بود و به همین علت، ترامپ، نتانیاهو را در میانه سفرش به مجارستان به آمریکا فراخواند تا به او بگوید فعلا خبری از جنگ با ایران نخواهد بود تا این ریسک حذف شود. ترامپی که چند روز قبل از این ماجراها، هر هفته دوبار ایران را به بمباران گسترده تهدید می‌کرد ناگهان یک کمپین خبر مثبت از تعامل با مسئولان ایرانی را راه انداخت. حتی در میانه مذاکرات غیرمستقیم نیز، آمریکا یک سیاست تعلیق را نسبت به مسئله غنی‌سازی داشت و دوبار، متن ارسال شده توسط ایران را به صورت کامل تایید کرد.

اما به محض آن که وضعیت در اقتصاد آمریکا بهبود یافت و از آن لبه شدید رکودی، فاصله گرفت، لحن هم در رسانه و هم درون مذاکرات تغییر کرد. خواسته اصلی آمریکا که از روز اول در لابه‌لای تمامی سخنان مسئولان ارشد آمریکایی به ایران ارائه شد، با جدیت پیگیری شد. این خواسته همان حذف کامل غنی‌سازی در داخل ایران بود. فقط یک بار ویتکاف گفته بود که غنی‌سازی پایین در ایران مجاز خواهد بود که همان هم کمتر از 24 ساعت توسط خودش تکذیب شد. وقتی روبیو پیشنهاد مکتوب عراقچی در روزنامه آمریکایی مبنی بر ایجاد یک کارخانه غنی‌سازی ایرانی - آمریکایی در خاک ایران را رد کرد، مسئولان محترم پرونده باید در تهران متوجه می‌شدند که آمریکا به دنبال امتیاز رسانه‌پسند نیست، بلکه واقعا به دنبال نابودی کامل غنی سازی است. چراکه آن پیشنهاد سخاوتمندانه، چیزی بسیار فراتر از بازرسی فراپادمانی یا بازرسی بازرسان آمریکایی بود.

راه درست اما چیست؟ حالا که یک دیوار بزرگ و بتنی پیش روی ماست، چگونه باید با آن برخورد کنیم؟ باید یک مهندس فنی بیاوریم تا شاید بتواند با یک دریل شارژی این بتن را بشکافد؟ یا اینکه برگردیم و به پشت سر خود نگاه کنیم و از مسیر آمده درس بگیریم و اتفاقا مسیرهای دیگر را امتحان کنیم. فهم کنیم که افزایش تنش در این لحظه که ترامپ ناتوان از پایان دادن به جنگ اوکراین بوده و اتفاقا تنش بالا گرفته و همچنین جنگ تجاری با چین بی‌نتیجه و درواقع شکست خورده است، چه ظرفیت‌هایی برای ایران وجود دارد. پافشاری به مذاکرات با آمریکا، دست ایران را پایین‌تر و پایین‌تر آورده است. همان گونه که رخدادهای متعددی از توافقات منطقه‌ای و جهانی بدون حضور ایران در حال پیش رفتن است و عملا ایران و جبهه مقاومت را از نظم آینده منطقه دور می‌کند.

جرات نه گفتن به آمریکا در این لحظه و ایجاد یک طرح ایجابی برای مدیریت کشور و قراردادهای بین‌المللی‌اش بدون توافق، یک اهرم بزرگ برای افزایش احتمال توافق در آینده نزدیک است. درحالی که تداوم مذاکرات، ایران را ضعیف نشان داده و امکانات و ظرفیت‌های موجود را یک به یک می‌سوزاند. همچنین عدم استفاده از کارت تنش کنترل شده برای اثرگذاری در محیط داخلی کاخ سفید و گروه‌های متضاد آن کشور، اشتباهی است که باید سریعا جبران شود. باید تلاش کرد تا ترامپ به این نتیجه برسد که حمله به ایران ولو توسط رژیم، به معنای جنگ منطقه‌ای گسترده، افزایش شدید قیمت نفت و سرانجام حرکت ایران به سمت بمب یا تشدید همکاری با چین و روسیه است. این عناصر و متغیرها، منجر به کاهش احتمال جنگ خواهد شد و وقتی جنگ در کار نباشد، ترامپ مجبور خواهد بود خط قرمز عدم غنی‌سازی در ایران را از روی میز بردارد. این ها یعنی شکستن بن‌بست کنونی نه از مسیر مذاکره بیشتر فنی، بلکه از مسیر پاسخ سیاسی و ایجاد ریسک اقتصادسیاسی می‌گذرد.

******

مخالفت روزنامه اصلاح‌طلب با دستور دادستانی برای مقابله با سگ‌گردانی

روزنامه اعتماد نوشت:

در اینکه شرایط حاکم بر حوزه نگهداری حیوانات خانگی در ایران کاملا رها و بی‌قاعده است نمی‌توان شک کرد. این بی‌قاعدگی به صورت مشهودی مشکلات رو به تزایدی از جمله آلوده‌سازی معابر و محیط‌های عمومی توسط مدفوع حیوانات خانگی یا ایجاد مزاحمت برای دیگر شهروندان را رقم زده است. اما دستورات اخیر برخی دادستان‌های مراکز استان‌ها در خصوص منع سگ‌گردانی نه تنها نمی‌تواند چیزی از دامنه مشکل کم کند که حتی قابلیت افزودن بر بار مشکلات در این حوزه را نیز دارد. کما اینکه ریشه بی‌قاعدگی و بی‌قانونی کنونی نیز همان نگاهی است که این دستور از آن ناشی می‌شود. فرهنگ نگهداری حیوانات خانگی و خصوصا سگ طی کمتر از 2 دهه اخیر رشد بسیار فزاینده‌ای داشته است. به‌طوری بر اساس برآورد سازمان دامپزشکی آمار حیوانات خانگی از اعداد جزئی در ابتدای دهه 80 به رقمی بین 6 تا 8 میلیون مورد رسیده که تخمین زده می‌شود نیمی از آنها سگ باشند.

این عدد که همچنان رو به افزایش نیز هست، عددی نیست که بتوان با دستوراتی نظیر آنچه در روزهای اخیر شاهد آن بودیم، کنترل شود. به واقع اشتباه حقوقی و سیاستی که دوباره رخ داده آن است که گمان می‌شود با دستور و بگیر و ببند می‌توان واقعیت پدیده‌های اجتماعی را تغییر داد. از منظر حقوقی «سگ‌گردانی» فعلی نیست که بتوان آن را به شکلی که شاهدش هستیم، ممنوع کرد. چرا که این اقدام مصداق هیچ جرم و تخلفی در قوانین فعلی نیست. مقامات صادر‌کننده این دستور نیز در فرمان خود به هیچ ماده قانونی مشخصی استناد نکرده‌اند. مضافا اینکه سگ‌گردانی مصداق فعل حرام نیز محسوب نمی‌شود. اعلام ممنوعیت سگ‌گردانی توسط دادستانی‌ها یا نیروی انتظامی، بدون وجود قانون مصوب، نقض اصل قانونی بودن جرم و مجازات (ماده 2 قانون مجازات اسلامی) است. این اصل تأکید می‌کند که هیچ عملی جرم نیست مگر آنکه به صراحت در قانون تعریف شده باشد. دستورالعمل‌های قضایی یا بخشنامه‌های اجرایی نمی‌توانند جایگزین قانونگذاری شوند، زیرا ضابطان قضایی صلاحیت جرم‌انگاری ندارند.

******

قالیباف، ماهیت پیشنهاد پوچ آمریکا را آشکار کرد

محمدباقر قالیباف، رئیس قو مقننه در جلسه علنی امروز (یکشنبه 18 خرداد 1404) مجلس در نطق پیش از دستور خود با اشاره به پیشنهاد اخیر آمریکا به ایران با بیان این‌که در طرح آمریکا حتی اشاره‌ای به رفع تحریم نشده است و هیچ منطق عقلانی توافق تحمیلی و بدون رفع تحریم را نمی‌پذیرد، عنوان کرد: «در طرح آمریکا حتی اشاره‌ای به رفع تحریم‌ها نشده است و این به روشنی نشان می‌دهد که رفتار ایالات متحده در مذاکرات غیر مستقیم هسته‌ای متناقض و فاقد صداقت است، رئیس جمهور متوهم آمریکا بهتر است بداند اگر واقعاً به دنبال توافق است باید رویکرد خود را تغییر داده و از تقسیم کار با رژیم صهیونی و پیگیری ایده‌های شکست خورده نتانیاهو دست بردارد».

وی یادآور شد: «بار دیگر تاکید می‌کنیم همانطور که در قانون اقدام راهبردی برای رفع تحریم‌ها نیز روشن شده، ایران آماده است در قبال رفع تحریم‌ها و انتفاع اقتصادی، ضمن حفظ غنی سازی در خاک خود اعتمادسازی لازم را برای اثبات صلح آمیز بودن فعالیت‌های هسته‌ای انجام دهد، اما همین که در طرح آمریکا حتی اشاره‌ای به رفع تحریم‌ها نشده است به روشنی نشان می‌دهد که رفتار ایالات متحده در مذاکرات غیر مستقیم هسته‌ای متناقض و فاقد صداقت است».

قالیباف خاطرنشان کرد: «آمریکا از یک طرف لبخند می‌زند و از گشایش‌های اقتصادی برای ایران سخن می‌گوید اما در عمل نه تنها به دنبال این است که ما را از حق بین‌المللی خود برای غنی سازی محروم کند بلکه از موضع قلدرمآبانه حتی وعده رفع تحریم را نیز نمی‌دهد و روشن است که هیچ منطق عقلانی چنین توافق یک طرفه و تحمیلی را نمی پذیرد. رئیس جمهور متوهم آمریکا بهتر است بداند اگر واقعاً به دنبال توافق است باید رویکرد خود را تغییر داده و از تقسیم کار با رژیم صهیونی و پیگیری ایده‌های شکست خورده نتانیاهو دست بردارد. پیش از این نیز بارها گفته‌ایم و بار دیگر نیز تاکید می‌کنیم که ما باید با حل مسائل معیشتی و اقتصادی مردم و با تکیه بر ظرفیت‌های داخلی، دولت مستکبر آمریکا را مجبور به پذیرش رفع تحریم‌ها در یک توافق برد، برد کنیم».

******

غنی‌سازی را به 90 درصد برسانید

روزنامه فرهیختگان نوشت:

پیش‌نویس قطعنامه پیشنهادی تروئیکا و آمریکا نشان می‌دهد غربی‌ها به دنبال ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت و در ادامه فعال کردن مکانیسم ماشه هستند. این تقابل اجتناب‌ناپذیر را طرف اروپایی با حمایت آمریکا آغاز کرده است و اگر ایران به آن پاسخ متناسب و درخوری ندهد، به طور حتم پیش از اکتبر 2025، با استفاده از مکانیسم ماشه، تمام قطعنامه‌هایی که طبق برجام باید منقضی می‌شدند را احیا خواهد کرد. برای جلوگیری از این اقدام، ایران باید چگونه به طرف غربی پاسخ دهد؟ در شرایط فعلی به نظر می‌رسد ایران باید حداقل پاسخ خود را در دو محور طراحی کند:

1. در سطح فعالیت‌های هسته‌ای و فنی

ایران می‌تواند اقدام به نصب و راه‌اندازی سانتریفیوژهای پیشرفته‌تر کند تا از این طریق ظرفیت غنی‌سازی خود را افزایش دهد. تصمیم دیگر ایران که معنادار خواهد بود افزایش غنی‌سازی از 60 درصد به 90 درصد یا نزدیک به آن است. ایران سال گذشته در جریان سفر رافائل گروسی، مدیرکل آژانس، افزایش انباشت اورانیوم غنی‌شده 60 درصد را متوقف کرد و مواد جدید تولید شده را رقیق و به اورانیوم 20 درصد تبدیل کرد، اما در شرایط فعلی به نظر می‌رسد ادامه روند رقیق‌سازی یا تبدیل اورانیوم 60 درصد به ترکیبات دیگر باید متوقف و اورانیوم با غنای بالا ذخیره مستقیم شود. ایران باید غنی‌سازی 60 درصد را به صورت جدی‌تر و با نصب ماشین‌های پیشرفته‌تر به تأسیسات فردو که در زیرزمین قرار دارد و مقاوم است، منتقل کند. توسعه فعالیت‌های تحقیق و توسعه (R&D) و کار روی سانتریفیوژهای نسل آینده، یا طراحی زنجیره‌ای برای تولید اورانیوم فلزی، اقدام دیگری است که ایران می‌تواند در حوزه فنی در دستورکار قرار دهد. البته تهران می‌تواند از حجم انبوه ذخایر اورانیوم غنی‌شده خود، در حوزه‌هایی که «ممنوع» نیست و طرف‌های غربی و آژانس به خوبی نسبت به آن آگاهی دارند، نیز استفاده کند.

2. بازنگری جدی در تعامل با آژانس

تلاش اروپا و آمریکا برای اعمال فشار سیاسی علیه ایران با استفاده از ظرفیت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، موضوع پنهانی نیست ولی انتظار می‌رفت و می‌رود آژانس در برابر این فشارهای سیاسی و درخواست‌های غیرقانونی مقاومت کند. همکاری ویژه گروسی با آمریکا و تروئیکای اروپایی، بسترساز اقدامات سیاسی کشورهای اروپایی در شورای حکام شده است. از این رو به نظر می‌رسد ایران در کنار همکاری و تعامل با آژانس لازم است در سطح تعامل با این سازمان بین‌المللی متأثر از این کشورها بازنگری جدی داشته باشد. در این راستا ایران توجیهی برای شفافیت بیشتر ندارد و از این منظر می‌تواند بازرسی‌ها را محدود و پایان فعالیت بخشی از دوربین‌های نصب شده در تأسیسات را اعلام کند.

******

با سکوت به دولت کمک کنید

روزنامه صبح‌نو نوشت:

در روزهای گذشته عبدالناصر همتی، وزیر پیشین اقتصاد که اخیرا از صحنه وزارت کنار رفته، در اظهاراتی جنجالی مدعی شد: «صراحتا همه نمایندگان یا پست مدیرعاملی می‌خواستند یا عضو هیأت مدیره!» او با اشاره به اینکه تمایلی به «کل‌کل با مجلس» نداشته، افزود: «فایده نداشت. آن‌ها تصمیم خود را گرفته بودند.» آنچه همتی امروز می‌گوید، نمی تواند واقعیت تلخ صحنه استیضاح را پاک کند؛ وزیری که نه‌تنها از عملکرد خود دفاع نکرد، بلکه تصویر یک مسئول سردرگم، منفعل و بی‌برنامه از خود به نمایش گذاشت. در همان صحن علنی، حتی بسیاری از ناظران بی‌طرف نیز اذعان داشتند که دفاعیات همتی در سطحی نبود که بتواند نمایندگان را به تجدیدنظر وادارد. شاید اگر امروز چهره‌ای چون پزشکیان که همواره به دفاع از انصاف در رفتار سیاسی معروف است، هنوز در مجلس حضور داشت، او نیز به استیضاح همتی رأی می‌داد؛ چراکه آنچه در آن جلسه دیده شد، نه قربانی یک بازی سیاسی، بلکه حاصل عملکردی ناکارآمد، عدم پاسخگویی شفاف و فقدان راهکارهای ملموس در اداره وزارت اقتصاد بود.

شاید بهتر آن بود که وزیر پیشین اقتصاد، به جای گلایه‌های بی‌سند و دیرهنگام، به جای تضعیف روابط دولت و مجلس، با سکوت، عرصه را برای اصلاح سیاست‌های اقتصادی و بازسازی اعتماد عمومی وا می‌گذاشت. در شرایطی که کشور با چالش‌های پیچیده اقتصادی مواجه است، هزینه‌سازی سیاسی از درون ساختار سابق، کمکی به اصلاح ساختار و اعتماد عمومی نمی‌کند؛ بلکه صرفا نوعی تسویه‌حساب دیرهنگام، فاقد ارزش سیاسی و تهی از مسئولیت‌پذیری مدنی است. تلاش همتی برای طرح اتهامات کلی علیه مجلس، آن‌هم پس از برکناری، بیش از آنکه مصداق روشنگری باشد، به‌نوعی فرار از مسئولیت و پاسخگویی در قبال عملکرد اقتصادی پر نقد او شباهت دارد. وزیری که در طول دوره مسئولیتش، با بحران‌های ارزی، آشفتگی در بازار سرمایه و نبود سیاست‌های مالی روشن روبه‌رو بود، اکنون می‌کوشد با تغییر میدان بازی از اقتصاد به سیاست، ضعف مدیریتی خود را پشت ادعاهای رسانه‌ای پنهان کند.

اظهارات اخیر او یادآور همان رویکردی است که برخی مسئولان، به جای پذیرش نقد، با مظلوم‌نمایی و متهم‌سازی دیگران، خود را در قامت قربانی نمایش می‌دهند، اما افکار عمومی امروز بیش از همیشه نسبت به این بازی‌های سیاسی آگاه است. نکته قابل تأمل آنکه در جریان استیضاح همتی، نه فقط مجلس، بلکه بدنه دولت نیز حمایت چندانی از او نشان نداد. رئیس‌جمهور و دیگر اعضای کابینه ترجیح دادند از هزینه کردن اعتبار دولت برای حفظ وزیری که کارنامه‌اش محل اجماع منفی بود، خودداری کنند. این بی‌دفاع ماندن، خود گویای آن است که حتی در درون دولت نیز عملکرد همتی دفاع‌پذیر نبود.