شنبه 3 آذر 1403

خجسته: قسم جلاله می‌خورم زن برای جمهوری اسلامی مزیت است نه تهدید / آنها که رأی سفید یا باطله دادند نظام را قبول دارند / خجالت می‌کشم تبلیغ کنم

وب‌گاه خبر آنلاین مشاهده در مرجع
خجسته: قسم جلاله می‌خورم زن برای جمهوری اسلامی مزیت است نه تهدید / آنها که رأی سفید یا باطله دادند نظام را قبول دارند / خجالت می‌کشم تبلیغ کنم

حسن خجسته، کاندیدای مجلس دوازدهم گفت: همه رقبا از من بهترند؛ یعنی خداکند به حق زهرا آن کسی که از همه مناسب‌تر است برای مردم به مجلس راه پیدا کند. باید این طور دعا کنیم. همیشه می‌گویم خدایا آن‌چه خیر است را مقدر کن، اگر خیر است من باشم، باشم.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، انتخابات 11 اسفند، بعضی از اسم‌ها را دوباره بر سر زبان انداخت، از جمله «حسن خجسته باقرزاده». او که سال ها در سمت های مختلف در صداوسیما فعالیت کرده بود، در انتخابات مجلس دوازدهم با لیست شورای ائتلاف وارد میدان رقابت های انتخاباتی در پایتخت شد اما در لیست افرادی قرار گرفت که باید تکلیف آنها در دور دوم مشخص شود.

او که روزهای پایانی سال گذشته مهمان «کافه خبر» خبرگزاری خبرآنلاین چند لیسته شدن اصولگرایان در این انتخابات را قابل پیش بینی دانست و گفت؛«به نظرمن لیست‌های متعدد چیز عجیبی نیست، چون همه افراد در یک لیست جا نمی‌شوند.»

از خجسته درباره ورودش به لیست شانا و ارتباط آن با نسبت فامیلی اش با حدادعادل (خجسته برادر همسر رهبر انقلاب است) نیز پرسیدیم، از آراء سفید و باطله انداخته شده به صندوق و البته از اولویت های مجلس آینده.

مشروح گفتگو با حسن خجسته در «کافه خبر» خبرآنلاین را در ادامه می خوانید؛

********

اکثریت آقای خجسته را به‌عنوان چهره‌ای فرهنگی و رسانه‌ای می‌شناسند. حضور شما در انتخابات مجلس نوعی شیفت (تغییر مسیر) از فرهنگ به سیاست است؟

چرا این موضوع را انتقال یا به قول شما شیفت از فرهنگ به فرهنگ ندانیم؟ در واقع این حضور در انتخابات را انتقال از یک حوزه فرهنگ به حوزه دیگر فرهنگ می‌دانم.

انتخابات و پارلمان در حوزه سیاست تعریف می شوند.

جایی که من قبلا بودم یعنی صدا و سیما هم سیاسی است. در حوزه اجتماعی نمی‌توانیم پدیده‌ها را به طور مطلق معنا کنیم؛ یعنی ما با حوزه‌های سیاسی، دیپلماسی و فرهنگی سر و کار داریم؛ از سوی دیگر حوزه‌ای به نام دیپلماسی - اقتصادی وجود دارد، یعنی از طریق اقتصاد قرار است یک رفتار سیاسی انجام بگیرد؛ پس ازهم جدا نیست.

آنچه بیشتر به چشم می آید و اهمیت پیدا می‌کند این است که مثلا در حوزه دیپلماسی اقتصاد، جنبه اقتصادی، پررنگ‌تر می‌شود. ما در همین بحث دیپلماسی شاید 10 اصطلاح داریم دیپلماسی فرهنگی و... حتی مثلا در حوزه خبرنگاری ما خبرنگار دیپلماسی داریم. بنابراین من فکر نمی‌کنم از فرهنگ به سیاست رفتم بلکه این را یک تغیر مسیر از یک بخش فرهنگی به بخشی دیگر تعریف می‌کنم.

کسانی‌که لیست بستند باید در پیشگاه خدا جواب دهند

نتایج انتخابات مجلس دوازدهم به صورتی رقم خورد که چهره‌هایی مثل آقای نبویان، ثابتی یا رسایی بالاتراز آقای قالیباف قرار گرفتند، موضوعی که برای بسیاری از اهالی سیاست به ویژه اصول‌گرایان شوکه کننده بود. تحلیل شما از چنین نتیجه‌ای چه بود؟

صائب تبریزی در شعری می گوید:«خواهی به کعبه رو خواهی به سومنات / از اختلاف راه چه غم، رهنما یکی‌ست». به‌نظرم اصلا نباید این طور فکر کنیم که چرا این یا آن؟ ضمن این‌که نشان‌دهنده یک بلوغ سیاسی در جامعه ایرانی است که از داخل لیست و از بیرون لیست دست به انتخاب می‌زند.

یعنی شما این موضوع را یک روند رو به جلو می‌دانید؟

بله، یک وقتی شما به لیست رای می‌دهید؛ یعنی شرعا مسئولیت با طرف مقابل است (فرد یا حزبی که لیست را معرفی کرده است) وقتی خودت انتخاب می‌کنی، مسئولیت با خودت است. بعضی‌ها به آن لیست اعتماد دارند.

آن لیست و کسانی‌که لیست بستند باید در پیشگاه خدا جواب دهند که آن افراد مناسب هستند و می‌توانند آن وظیفه را انجام دهند یا نه. اگر خودم انتخاب کردم باید خودم جواب‌گو باشم، بنابراین هردو، به‌نظرم منطقی است.

ممکن بود ده‌ها لیست بسته شود

شورای ائتلاف خود را لیدر تحرکات اصولگرایان می دانست ولی علی رغم برنامه ریزی اش به جز پایداری ها به توافق برای دادن لیست مشترک نرسید. مانع پیش روی شانا برای ائتلاف جامع چه بود؟

«شانا» فرایندی برای انتخاب اعضایش داشت. اولین جلسه را که برگزار کرد، فکر می‌کنم 1400-1500 نفر شرکت کردند؛ یعنی این تعداد افراد درخواست داشتند که در این لیست باشند. خیلی عدد بزرگی است و معنا دارد. بعدها مصاحبه گذاشتند و گفتند که می‌خواهند یک لیست محدودی ببندند؛ بنابراین قابل انتظار بود و ممکن بود ده‌ها لیست بسته شود، این یک معنای خوبی دارد؛ یعنی در میدان افرادی که فکر می‌کنند کاری از دستشان برمی‌آید الحمدالله زیاد است. من با این زاویه نگاه می‌کنم. بنابراین به سختی می‌شود همه این‌ها را دریک لیست جمع کرد، دلیلش این است که هرکس مزیت‌هایی دارد و خط خوردن آن فرد شاید به قول معروف حیف باشد.

دفعات قبل اصول‌گرایان موفق شدند یک لیست بدهند و به همین جهت، هم لیست خوب دیده شد و هم خوب رای آورد. این بار برعکس دفعات قبل بود؛ یعنی هم لیست‌ها متعدد شدند و هم آرا پایین بود.

این موارد به نظرم اصلا مهم نیست. به اعتقاد من این اتفاق به این دلیل رخ داد که افراد زیادی در میدان حضور داشتند؛ وقتی 1700 نفر گفتند ما در لیست باشیم؛ یعنی 1700 نفر فکر می‌کنند همه شرایط و ضوابط آن لیست را دارند و اصرار دارند که در میدان حضور داشته باشن پس باید انتطار این را داشته باشیم که تعداد لیست‌ها افزایش پیدا کند.

لیست های انتخاباتی متعدد، چیز عجیبی نیست

اینکه افراد بدون هیچ سنجش و ارزیابی احساس توانمندی می کنند و به آن اصرار دارند را مثبت می‌دانید؟

بله مهم و مثبت است. ممکن است یک درصد اندکی اشتباه کنند، اما باید بپذیریم جامعه به بلوغ سیاسی - اجتماعی رسیده‌است. آن فرد تنها نیست و پیرامونش افرادی هستند که حس می‌کنند او می‌تواند در این کار وظیفه‌اش را انجام دهد. به نظرمن لیست‌های متعدد چیز عجیبی نیست، چون همه افراد در یک لیست جا نمی‌شوند.

فکر می‌کنید ارتباط خانوادگی شما با آقای حدادعادل تا چه میزان در قرار گرفتن شما در لیست موثر بوده است؟

خود شما چه فکر می‌کنید؟ و اگر بخواهید در قیامت جواب دهید چه می‌گویید؟ می‌خواهم بدانم خود شما به‌عنوان خبرنگاری که فعال هستید، درباره این سوال چه می‌گویید؟

من فکر می‌کنم ارتباطات خانوادگی می‌تواند دخیل باشد، اما این که مشخصا در هر مورد دخیل است یا یا در مورد شما چطور بوده نظر شما را می خواهیم بدانیم.

به شوخی می‌گویم اگر روزی رییس جمهور شوم، حتما شما را به عنوان وزیر خارجه معرفی می‌کنم؛ چراکه بلدید "گرد" جواب دهد، که نه از این طرف معنا دارد و نه از آن طرف. به نظرم شما دیپلمات موفقی خواهید شد، چون برای دیپلمات مهم این است که گرد جواب دهد (صد البته رییس جمهور نمی شوم و شما هم بیکار می مانی).

به هرصورت ترجیح می‌دهم در این مورد صحبتی نکنم؛ یعنی تمایلی ندارم درباره خودم و درباره این روابط حرفی بزنم؛ البته احساس می کنم برداشت شما هم این است که این روابط تاثیری در موضوعاتی مانند تعیین افراد برای لیست‌های انتخاباتی ندارد منتهی چون باید سیاسی و گرد صحبت کنید این‌طور جواب می‌دهید.

خجالت می‌کشم تبلیغ کنم / وظیفه بود و آمدم

شانس خودتان را برای مرحله دوم میان رقبایی که مشخص هستند چه قدر می‌دانید؟

همه رقبا از من بهترند؛ یعنی خداکند به حق زهرا آن کسی که از همه مناسب‌تر است برای مردم به مجلس راه پیدا کند. باید این طور دعا کنیم. همیشه می‌گویم: خدایا آن‌چه خیر است را مقدر کن، اگر خیر است من باشم، باشم. می‌بینید خیلی آرام هستم به دور از ذره‌ای اضطراب و استرس؛ درواقع این حضور را وظیفه می‌دانم و تا این مقطع به وظیفه‌ام عمل کرده‌ام و فردای قیامت پاسخی دارم اما بعد از آن دیگر مهم نیست که بروم مجلس یا خیر.

درباره تبلیغ می پرسند، خجالت می‌کشم تبلیغ کنم. نمی‌دانم چه بگویم، وظیفه بود و آمدم. حالا البته گاهی دانشجویان و بچه‌ها لطف داشتند و خودشان عکس مرا در جاهای مختلف گذاشتند. می‌خواهم بگویم نگاهم این است، ان شا الله خدا بهترین خیر را مقدر این مملکت کند.

یعنی در این انتخابات هم تبلیغاتی نداشتید؟

خودم مطلقا تبلیغاتی نداشتم. حتی من در اینستاگرام کتاب گذاشتم. کتاب‌هایی که تازه چاپ شده بود را گذاشتم. بعضی‌ها گفتند: شما هم نیستید؟ گفتم: دوتا کتاب گذاشته‌ام.

یعنی شوراهایی که از شما حمایت کردند و شما را در لیست قرار دادند از شما کار تشکیلاتی نخواستند؟

آن‌ها خودشان ممکن است کاری انجام داده باشند.

یعنی از شما نخواستند کاری انجام دهید؟

نه. البته ممکن است چیزهایی گفته باشند، اما من خودم خیلی کاری انجام ندادم. بعضی‌ها گله کردند اما گفتم: رویم نمی‌شود خیلی چیزی به مردم بگویم. این را هم می‌دانم که این رفتار خلاف کار تشکیلاتی است؛ خودم رشته‌ام همین‌هاست و همین‌ها را درس می‌دهم و آشنا هستم با این حال وقتی موضع به اخلاق و منش شخصی برمی‌گردد کاری نمی‌توان کرد و این امری جداست.

بعضی روی برگه انتخابات اسم چهارده معصوم و دعا نوشته بودند

موضوعی که در این انتخابات قابل توجه بود و در اکثر شعب اخذ رای در سراسر کشور به چشم آمد، تعداد آرای باطله و آرای سفیدی بود که ثبت شد. به نظرشما پیام این آرای باطله چیست و آیا فکر می‌کنید نوعی پیام اعتراضی دارد یا معنای دیگری دارد؟

در هر جامعه‌ای، براساس منحنی نرمال همیشه شش گروه وجود دارند. به عنوان مثال براساس منحنی نرمال ریاضی برای ماه رمضان عاشق روزه، طالب روزه، عامل روزه در یک طرف منحنی هستند و در طرف دیگر منحنی، کاهل روزه، غافل روزه و منکر روزه وجود دارند که هرکدام مخاطبان خود را دارد و براساس آن عمل می‌کنند.

در طول تاریخ همیشه همین بوده است و اگر بررسی کنید ممکن است 70درصد بیایند این طرف و در شرایطی مثلاً 70درصد طرف دیگر. بطور نمونه در صدر اسلام، چند سلمان و ابوذر وجود داشت؟ همه که سلمان و ابوذر نبودند، حتی درباره سلمان و ابوذر، پیغمبر (ص) فرمایشی به این مضمون دارند: «آن‌چه در سینه سلمان است، در سینه ابوذر نمی‌تواند باشد.» پس خیلی پدیده عجیبی از نظر اجتماعی نیست، اینان همه کسانی هستند که منکر نیستند.

نمونه دیگر اگر بخواهم بگویم، مثلا ممکن است یک نفر نماز نخواند، این لایه دوم است، اما آن را قبول دارد و می گوید خدا چه نیازی به نماز ما دارد یا این را زیاد شنیدیم (که می‌گویند) رابطه من با خدا خوب است، این‌ها همین گروهند و البته آن چه هست بین خودشان و خداست.

آنها که رأی سفید یا باطله دادند نظام را قبول دارند اما...

می‌خواهم بگویم از این منظر بدانید، اینان کسانی هستند که جمهوری اسلامی را قبول دارند و ممکن است اعتقاداتی داشته باشند، اما همه این‌ها در دایره جمهوری اسلامی هستند. حالا این که اعتراض دارد، نقدی دارد یا کاندیدای مورد نظرش را پیدا نمی‌کند همه این‌ها ممکن است دلیلی باشد برای آنکه در انتخابات حاضر نشوند. دیدیم بعضی روی این برگه اسم چهارده معصوم و دعا نوشته بودند، بعضی‌ها اسامی دیگر نوشته بودند و بعضی‌ها خط کشیده بودند. این که آن اعتراض و نقد به چیست یک بحث دیگر است، اما به هر صورت چون پای صندوق آمده‌اند این افراد کسانی هستند که در دایره جمهوری اسلامی قرار می‌گیرند و نظام جمهوری اسلامی را قبول دارند.

البته این نظر را همه قبول ندارند و عده‌ای برخلاف شما معتقدند آن‌هایی که رای اعتراضی دادند چه سفید چه با اسامی غیرمربوط به کارکرد کارگزاران این نظام اعتراض دارند و مخالف این کارکرد هستند.

بله، عرض کردم جمهوری اسلامی را قبول دارند، اما ممکن است به چیزهایی نقد داشته باشند. حالا ممکن است نقد آنها به کارگزار یا سیاست باشد یا هرچیزی که از نظر آنها ایده‌آل و مطلوب نیست. اینکه این نقد و اعتراض به چه چیزی است باید بررسی و به آن پرداخته شود.

شما رسانه‌ای هستید و من هم رسانه‌ای هستم. یک اصطلاحی وجود دارد به نام «سپهر رسانه ایران» که منظور رسانه‌هایی است که ایرانیان به آن‌ها دسترسی دارند. از شما می‌پرسم ایرانیان به چند شبکه تلویزیونی دسترسی دارند؟ می‌گویم دست کم به 10 هزار شبکه تلویزیونی دسترسی دارند.

حالا اگر این 10 هزار تا شبکه که با زبانهای گوناگون هستند را کنار بگذاریم، به نظر شما مردم به چند شبکه فارسی دسترسی دارند؟ می‌گویم چندصد شبکه فارسی زبان وجود دارد که از این چندصدتا، 40-50 تا داخلی است و بقیه شبکه‌هایی است که 24 ساعته در این سپهر اطلاعاتی برعلیه شما حرف می‌زنند. مقاله‌ای دارم مربوط به 20 سال پیش که اخبارزنان در رادیو بی بی سی فارسی و VOA را حدود 6 ماه دنبال کردم وحتی آن زمان تمام اخبار زنان ایران منفی بود.

در حقیقت این شبکه‌ها ابتدا در حوزه سیاست فعال بودند و بعد در حوزه اجتماعی و سبک زندگی توسعه پیدا کردند. به هر حال بدانید این‌ها روی درک مردم از خودشان، از محیط‌شان و حتی روی ارتباطات مردم با یکدیگر تاثیر می‌گذارد. یکی هم این‌که هر اندازه شما وارد مدرنیته شوید، همه عناصر ارتباطات تغییر می‌کند. محیط مدرنیته ارتباطاتش مبتنی بر رقابت است، منتهی رقابتش، رقابت مادی است. شاخص‌هایش چیست؟ زیبایی، موقعیت اجتماعی و ثروت.

شما در همه دنیا می‌بینید انواع آرایش‌ها، پوشش‌ها و جراحی‌های گوناگون، از شاخص‌های مهم این ارتباطات جدید اجتماعی است و اتفاقا در حوزه زنان، جنسی می‌شود. درحوزه زنان این ارتباطات حالت جنسی پیدا می‌کند. همان چیزی که زنان در فطرت نهایی‌شان خیلی دوست ندارند این‌طور فهمیده می‌شوند. به قول جان فیسک که می‌گوید: «مرد سالارترین جامعه بشری، جامعه غربی است؛ چون زنان باید در ایدئولوژی، مردانه رفتار کنند.» او حتی می‌گوید که چرا زنان کفش پاشنه بلند می‌پوشند؟ و بر اساس نشانه‌شناسی‌هایی که انجام داده دلیلش را می‌گوید. زمانی مطالعه‌ای بر روی یک شبکه MTV(موسیقی تلویزیونی) داشتم که یک شبکه موسیقی مخصوص موسیقی "متال" بود، موسیقی متال اصطلاحاً خیلی هارد و سخت است. یک مطالعه نوشته بود که اکثر بیننده‌های این شبکه‌های تلویزیونی درکشان از زن درک جنسی و توام با خشونت است؛ یعنی باید با زن با خشونت رفتار کرد و حالا جالب است زنانی که بیننده این شبکه بودند هم چنین درکی از خودشان داشتند. می‌خواهم بگویم وقتی اینان وارد یک حوزه‌ای می‌شوند به دنبال یک منفعت هستند؛ حالا در مورد بحث موسیقی و زنان و... پای منفعت مادی در میان است، ولی وقتی این شبکه‌ها علیه ما اقدام می‌کنند دیگر بحث منفعت سیاسی و نظام جهانی مطرح می‌شود. می‌خواهم بگویم که چقدر ما ایرانیان مهم هستیم.

خانم رایس، وزیر خارجه بوش، در جنگ 33 روزه به لبنان یا اسرائیل رفت، وقتی بر می‌گشت گفت: «این درد زایمان خاورمیانه جدید است.» یک استادی داشتم که خدا رحمتش کند، استاد ژئوپلتیک بود، ایشان می‌گفت: «در دنیا 13 نقطه استراتژیک است. یکی بحرین است و دلیلش هم این است که وقتی کشتی‌های نفتی می‌آیند سبکند، از همه جای خلیج فارس رد می‌شوند ولی وقتی برمی‌گردند سنگینند و از حاشیه بحرین عبور می کنند، چراکه در حاشیه بحرین، آب عمیق است.» یعنی به تعبیری (می‌خواهم شوخی کنم) شما با یک تیرکمان دستی می‌توانید کشتی نفتی را نگه دارید. انگلیسی‌ها قبل از انقلاب، این را از ما به علت امنیت آبراه خلیج فارس گرفتند.

در واقع در دو تا منطقه آبی، خلیج فارس و مدیترانه هر حادثه‌ای رخ دهد موجش تمام دنیا را می‌گیرد. امروز چرا حوثی‌ها و یمن مهم هستند؟ چون دروازه مدیترانه است و هر اتفاقی بیفتد تجارت جهانی تحت تاثیر قرار می‌گیرد. بعد از فروپاشی شوروی پروفسور باری بوزان به ایران آمد که یک متخصص بزرگ کانادایی بود ایشان گفت:«نظام آینده جهانی یک به علاوه پنج است؛ یعنی امریکا رهبر جهان می‌شوند و پنج کشور روسیه، ژاپن، اتحادیه اروپا، چین و برزیل و هند (هند به دلیل دسترسی به اقیانوس و برزیل هم به دلیل اهمیت آمریکای لاتین) نقش متعادل کننده دارند. ایشان می‌گفت: «دنیا به رهبری امریکا وکمک این‌ها اداره می‌شود.» بوش پدر هم بعد از فروپاشی شوروی، رسما از رادیو آزادی که 70 سال به ایدئولوژی مارکسیست حمله می‌کرد، قدردانی کرد و امریکا را به عنوان رهبر جهان معرفی کرد؛ اما این اتفاق نیفتاد. چرا نشد؟ دلیلش ایران بود. همه مردم ایران به این دلیل مهمند.

خانم رایس اعلام کرد که می‌خواهند خاورمیانه جدید درست کنند؛ اما نشد. برای رسیدن به هدفشان از سوریه شروع کردند، اما ما (ایران) اجازه ندادیم که آن نظام جهانی که مدنظرشان بود شکل بگیرد. یک ژئوپولتیسین انگلیسسی مقاله‌ای دارد که ترجمه‌اش در روزنامه اطلاعات چاپ شد. یک اصطلاحی است در این فضا به نام «هارت لند» یا قلب جهان مربوط به قرن 19 است که می‌گوید: «محدوده خاصی را قلب جهان می دانست و هرکه این‌جا را داشته باشد، همه دنیا را دارد.» این ژئوپولتیسین انگلیسی به امریکایی‌ها می‌گوید: «شما اشتباه می‌کنید و قلب دنیا عوض شده است و هارت لند جهان، شیعه است، چون نفت و گاز دارند.» ما انقدر مهم شدیم که ژئوپولیست‌ها می‌گویند:«مرکز این جاست و اگر این‌جا را بتوانید به دست بگیرید قلب جهان را به دست آورده‌اید. یک اصطلاحی هم بعدا آمد که به «کمربند طلایی» معروف شد؛ این "کمربند طلایی" کجاست؟ همین‌جا که ما هستیم؛ یعنی از سوریه تا یمن و تا افغانستان می‌آید. می‌گویند هر کسی این کمربند را داشته باشد دنیا را دارد. می‌خواهم بگویم ما در نظام جهانی تا این اندازه مهم هستیم. به دلیل این‌که یک هستی متفاوتی داریم، بنابراین یا باید تسلیم شویم یا باید تحملمان کنند. امروز ما از تسلیم و نابودی گذشته‌ایم و تنها راهی که برای آنها باقی مانده این است که باید کم‌کم ما را بپذیرند. جمهوری اسلامی باید پذیرفته شود چون قدرت دارد. اگر بخواهیم از این زاویه دنیا را نگاه کنیم همه چیز رنگش عوض می‌شود. حالا این که دولت، مجلس، دانشگاه و رسانه ما چطور باید عمل کند؟ اینها موضوعاتی است که باید از این دریچه به آن نگاه شود.

وزارت ارشاد باید وزارت برنامه ریزی و توسعه فرهنگی بشود

از مصوبات مهم و حواشی مجلس یازدهم، طرح صیانت و شفافیت و مسائل مربوط به حجاب بود. آیا این مسائل می‌توانند اولویت‌های مجلس آینده هم باشند یا نه فضای مجلس آینده کمی متفاوت خواهدبود؟

تحصیلاتم استراتژیک است. دانشجوی جامعه شناسی و بعد مردم شناسی دانشگاه تهران بودم و بعد هم به لطف خدا در عالم رسانه کار کردم. حوزه فرهنگ مسئله‌اش این‌ها نیست. ما دو اصطلاح داریم که در فارسی هردو را مثل هم می‌گوییم. یکی اصطلاح «problem» و یکی «issue» است، که ما در فارسی هر دو را «مسئله» می گوییم، اما این‌ها همه «issue» است؛ یعنی مسائل جزئی است که محصول مسائل کلی است.

وقتی یک نفر تب دارد، ممکن است به او مسکن بدهید، اما دو روز بعد ببینید بدتر شد غافل از آنکه دلیل این تب می‌تواند یک عفونت خونی باشد. بنابراین «problem» کشفی است. ««issue»» دیدنی است. نظر من واقعا این است که مثلا وزارت ارشاد (به اسمش کار ندارم) باید بشود وزارت برنامه ریزی و توسعه فرهنگی. 10-15 سال از تحول سازمان‌های فرهنگیمان گذشته است. تحول یعنی چه؟ سازمان هم مثل انسان یک چرخه عمر دارد. ولادت، رشد، بلوغ.

از آن‌جا هم در سرازیری می‌رود. این‌جا یک نقطه مهم است به نام «سازگاری». اگر نتواند خودش را با محیط سازگار کند، بعدش نقطه مرگ است. در همه دنیا سازمان‌های دولتی هیچ وقت نمی‌میرند، اما ناکارآمد می‌شوند. ما چون انقلابمان فرهنگی است و محیط بسیار بسیار متحولی داریم، (شاید تحولی که در حوزه ایران است در هیچ جای دنیا نیست به دلیل جریان رسانه شبکهای است) بنابراین سازمان‌ها باید هر 10-15 سال خودشان را با محیط سازکار کنند. برای چه؟ برای انجام ماموریت. حتی ممکن است لازم باشد مأموریت سازمانی اصلاح یا تکمیل شود، چون محیط تغییر کرده‌است.

به نظرم وزارت ارشاد باید وزارت برنامه ریزی و توسعه فرهنگی بشود. چرا این را می‌گویم؟ ما منابع فرهنگیمان صرف اقداماتی می‌شود که نمی‌توانیم بگوییم خوب است یا بد. فرض کنید شما در خانواده‌اتان حقوقی دارید که خوب یا بد آن را خرج می‌کنید، ولی اگر شما قصد دارید دختر عروس کنید، باید به جهیزیه‌اش فکر کنید و... و ممکن است شما دیگر سفر نروید. چرا؟ چون هدف روشنی دارید. می‌خواهیم درحوزه فرهنگی مثلا سینما. من می‌گویم باید هدف باشد. ما «هالیوود» داریم، «بالیوود» داریم، «نالیوود» باید «ایرانوود» هم داشته باشیم؛ یعنی سینمای ایران در بازار جهانی. ما تصورمان از انسان فرق دارد. ما تصورمان از زن فرق دارد. در کلاس‌هایم می‌گویم زن ذاتا دلش به آسمان بسته است.

دل مادرتان و همسرتان به هر سمتی بچرخد، کائنات همان سمت می‌چرخد. گاهی اوقات به خانم‌هایی که دلخورند، می‌گویم: «شوهرت را دعا کن.» می گویند: «چرا؟» می‌گویم: «هرچه بگویی به زندگیت می‌آید.» ما نگاهمان به زن این است. خانمی یک فیلمی با مضمون فمنیستی ساخته بود، که وقتی من به یک برنامه رادیویی دعوت شده بودم از من درباره این فیلم سوال کردند و پرسیدند نظرتان درباره این فیلم چیست؟ گفتم در این فیلم زن همان‌جایی نشسته که آرزوی ماست و زن را جنسی نشان نمی‌دهد. فمنیست‌ها درباره استفاده ابزاری از زن در فیلم‌ها چه می‌گویند؟ می‌گویند: «چون قصه فیلم ضعیف است، از بدن زن استفاده می کنند.» خیلی توهین است.

بعد ناچارید در ارتباطات امروز سعی کنید با ارتباطات بدنی وارد جامعه شوید و خب یک نفر هست که ارتباط بدنیش از شما بهتراست. می‌خواهم بگویم مبنای ارتباطات اجتماعی ما هم رقابت است. چه نوع رقابتی؟ آن رقابت مادی است و ما هم در رقابتیم. روایت داریم که «فاستبقوالخیرات» یعنی در امور خیر از هم سبقت بگیرید و یا رقابت کنید.

به هرصورت اگر ما مجلس را وظیفه‌ای نگاه کنیم، انتخاب شوم که خیر است و رأی نیاورم بازهم خیر است. باید بگوییم خدا ان شاالله برای مردم خیر مقدر کند و مجلسی باشد که خیر مردم و نمایندگانی که وارد می‌شوند در آن باشد.

اگر یک پدیده را از زوایای گوناگون نگاه کنیم، قطعا فرهنگ معنای دیگری پیدا می‌کند. می خواهم بگویم باید منابع فرهنگی‌مان را صرف توسعه فرهنگی بکنیم تا مثلا به نقطه ایده‌آل "ایران‌وود" برسیم. حال در این مسیر ممکن است تصمیم گرفته شود تعداد فیلم‌ها را زیاد کنیم، سالن‌ها را زیاد کنیم و ارتباطات جهانی برقرار کنیم، تا فیلممان به سطح جهانی برود. بنابراین وزارت ارشاد باید فرمانده برنامه ریزی و توسعه فرهنگی کشور بشود. حالا برنامه‌اش را مجلس و شورای انقلاب فرهنگی تصویب می‌کند، موضوع دیگری است. بعد از این معلوم می‌شود هر سازمان فرهنگی باید چه کاری یا اقدامی انجام دهد و در هزینه و استفاده از منابع چه چیزی یا چه اقدامی اولویت دارد. آن وقت موجب هم افزایی می‌شود. در حال حاضر سازمان فرهنگی همه اقدامات را انجام می‌دهد، اما ممکن است اقدام شما و من متفاوت و متعارض باشد، چون در یک برنامه نیست. ما چون در حوزه فرهنگی یک جریان جهانی دشمن داریم، باید منابع را متمرکز کنیم، تا بتوانیم هم در مقابل تهاجم دفاع کنیم و هم به عنوان یک مهاجم به سمت دشمن یورش ببریم.

اجازه بدهید خاطره‌ای برای شما بگویم؛ یک زمانی رفته بودم روسیه با وزیر ارشاد یا اطلاعات آنها قرار ملاقات داشتم و وقتی در هتل بودم به من زنگ زدند و گفتند:«آقای پوتین عازم چین است و وزیر حتما باید همراهش برود و از من عذرخواهی کردند.» ولی گفتند:«قائم مقام وزیرهست.» برای ملاقات موافقت کردم، مبنای گفتگوی اینجانب نیز نزدیک کردن فعالیت های رسانه و خبری به یکدیگر بود. در آن جلسه از من پرسیده شد:«نظرت درباره روسیه چیست؟» گفتم:«روسیه کشوری است غرق در فقر و بدبختی و بیچارگی.» همه تعجب کردند. گفتم:«البته چون خبرهای شما را از خبرگزاری‌های غربی می‌خواندم این طور فکر می‌کردم، اما آمدم دیدم این‌جور نیست.» آنها خیلی اظهار تشکر کردند. بعد از مدتی گفتگو در موضوع موردنظر، پرسیدم:«نظرتان درباره خانم‌های ما چیست؟» در بین آن‌ها سه خانم هم بود. تا من گفتم:«نظرتان درباره خانم‌ها چیست؟» همه به هم نگاه کردند و جلسه قفل شد. همه مانده بودند که چه باید بگویند و سرشان را انداختند پایین. دلم سوخت و فکری نمی‌کردم تا این حد برای پاسخ دادن تحت فشار قرار بگیرند نهایتا بعد از چند دقیقه گفت:«شنیده‌ام زنان ایرانی رانندگی می‌کنند و درس می‌خوانند و...» گفتم:«این‌ها که امور جاری همه دنیاست.» کمی از منزلت زن در تفکر دینی گفتم و آن دوخانم هم داشتند تند تند می‌نوشتند و گفتم:«فکر نکنید ما همه این‌ها را پیاده می‌کنیم، ما هم گرفتار نظریه‌های غربی هستیم، ولی منطق اصلی ما این است و زن عمود خیمه خانواده است وجایگاه ویژه ای دارد.»

جلسه که تمام شد و ایشان تا پای آسانسور آمد؛ یعنی بیشتر از پروتکل. من که سوار آسانسور شدم، مهماندارم که خانمی ایرانی مقیم مسکو بود و در رادیو مسکو کار می‌کرد و مهمان آن شبکه رادیویی بودم، گفت:«چه حرف های خوبی زدید.» و خوشش آمده بود. ما که رفتیم آن دوخانم آمدند پایین و می‌خواستم سوار ماشین شوم مرتب به من تعظیم می‌کردند و احترام می‌گذاشتند؛ چون می‌دانید در روسیه زنان باید کفش شوهرها را واکس بزنند و...، این‌ها را آن خانم ایرانی برایم تعریف می‌کرد. به قول امروزی‌ها درباره زنان حرف محکمه پسند، زیاد داریم.

قسم جلاله می‌خورم زن برای جمهوری اسلامی مزیت استراتژیک است نه تهدید

حالا بعضی را توانستیم اجرا کنیم. همیشه شهید مطهری می‌گفت:«سه تا تفکر، سنتی - تاریخی، دینی و مدرن درباره زن وجود دارد.» بخشی گرفتار سنتی تاریخی هستیم و بخشی گرفتار مدرن. خدا همسر امام را رحمت کند، او می‌گفت:«امام یک بار به من نگفت چه غذایی بپزم. اگر غذایم شور بود او می‌گفت خیلی خوش نمک است.» آقای بهجت رفته بود نماز و کلیدش را جا گذاشته بود، پشت در خانه خوابیده بود تا همسرش بیدار نشود، که مبادا اذیت شود.

قسم جلاله می‌خورم زن برای جمهوری اسلامی مزیت استراتژیک است. مزیت استراتژیک است، اما بعضی‌ها فکر می‌کنند تهدید است. آن‌ها (غربی‌ها) این را فهمیده‌اند و می‌خواهند این مزیت از جمهوری اسلامی سلب کنند. ما غافلیم و شناخت و درک درستی از موضوع نداریم. شما اگر به اینترنت مراجعه و میزان زنان تازه مسلمان اروپا را جست‌وجو کنید، (می‌بینید دربین) تازه مسلمانان اروپا، با این که این همه تبلیغ منفی می‌شود، زنان تازه مسلمان از مردان بیشترند. وقتی روی موضوع زنان کار می‌کردم، مقاله‌ای دیدم که یک خانم تحصیلکرده انگلیسی آن را نوشته بود. او در این مقاله می گفت:«آزادی داشتم، سیگار می کشیدم، دیسکو می رفتم و...، اما ذهنم درباره زن دغدغه و نگرانی‌هایی داشت. چون دانشگاهی بود، می نویسد باید راجع به زن در ادیان مطالعه می‌کردم، و وقتی رسیدم به زن و اسلام، نفرت داشتم از آن دین شهوانی، اما مجبور بودم. وقتی مطالعه کردم دیدم اصلا دنیایش چیز دیگری است و آن اضطراب و نگرانی ذهنیم مرتفع شد.» و این علت مسلمان شدن زنان اروپایی است، چون این‌جا منزلت و حرمت و حریم دارند.

در کوچه‌مان دبستانی است. یک روز مادری را دیدم که کوله پشتی فرزندش در دستش است و دست فرزندش را هم گرفته‌است. اگر دقت کنید تماشا کردن این مادرانی که دست بچه‌ها را می‌گیرند اصلا یک لذتی دارد. به آن مادر گفتم:«خانم یک چیز به بچه‌ات یاد بدهم که برای دنیا و آخرتش باشد.» با تعجب گفت:«بفرما» و اتفاقاً به قول امروزی ها خیلی «های کلاس» بود. همان لحظه که می‌خواستم بگویم یک خانم دیگر هم با بچه‌اش آمدند و گفتم:«بچه‌ها اگر همه دنیا و آخرت را می‌خواهید دست مادرتان را همیشه ببوسید و جلوی بچه‌های دیگر این کار را انجام دهید تا یاد بگیرند.» هر دو با خوشحالی بسیار تشکر کردند. یکی از اهل معنا می‌گفت:«دست مادر دروازه بهشت است، اگر ببوسید دروازه جهنم به رویتان بسته می‌شود.» تا این اندازه در کائنات اثر دارد. چنین تفکری داریم. می‌خواهم بگویم اگر فرهنگ را (فرماندهی بشود) آن وقت ظرفیت‌های عجیبی داریم که می‌توانیم به دنیا عرضه کنیم.

اولویت‌های فرهنگی مجلس بعد از نگاه شما چه می تواند باشد؟

همین را گفتم. در اولویتش باید فرماندهی فرهنگی باشد؛ یعنی منابع ما هدر نرود. در تفکرمان خانواده، پایه نظام اجتماعی است و حتما بارها این را شنیده‌اید. به من بگویید در نظام اجتماعی چیزی می‌تواند جای خانواده را بگیرد؟ "نه". مگر نمی‌گوییم خانواده مبنای اجتماع است. در حال حاضر خانواده ما علی رغم این‌که پایه نظام اجتماعی می دانیم اما هیج جایگاهی در نطام اجتماعی ندارد و بیشتر در همان جایگاه تفکر غربی است؛ یعنی محل اسکان و استراحت است.

زن برای ما مزیت است. چون زنان عالم می‌فهمند که ما باید به زن انسانی نگاه کنیم، نه جنسی. چند سال پیش یک خانمی، جایزه اسکار گرفت. در اعتراض به تفکر مردسالاری جامعه، او یک کت مردانه گشاد پوشید و رفت بالا و گفت: عمدا من این را پوشیدم، چون ازمن می‌خواهند طور دیگری بپوشم.

محور مدیریت ما چیست؟

به نظرم باید یک مجموعه فرهنگ را با برنامه ریزی و توسعه فرهنگی، در حوزه موسیقی و... ببینیم. نمی‌شود فرهنگ را تفکیک کرد چراکه یک دنیای به هم پیوسته است.

رهبری بعد از انتخابات در بیاناتی به منتخبان جدید مجلس، توصیه‌هایی داشتند، با توجه به شناختی که از ایشان دارید، فکر می‌کنید صحبت‌های ایشان چه‌قدر ناظر به بعضی از بداخلاقی‌ها در جریان انتخابات بود ویا می‌شود این طور تفسیر کرد که می‌خواهند مانع تندروی در مجلس آینده باشند؟

مطلب تندروی که شما فرمودید اساسا معنای خوبی ندارد. به هر حال اگر این فرمایش شما دغدغه همیشگی است. در خانه‌تان هم این دغدغه را شما دارید. گاهی افراد در حوزه عمومی اجتماعی حواسشان نیست و عقب‌ترهستند و گاهی از آن چه باید باشد، جلوتر.

در مناجات شعبانیه، این مطلب مفصل آمده است درباره آنی که عقب افتاد و آنی جلوتر است و آنی که همراه است. او ممکن است قصدی نداشته باشد، اما غفلت دارد که عقب مانده و غفلت دارد که از خط رد شده‌است. این وظیفه همه ماست که تعادل را حفظ کنیم.

27218

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1889586
خجسته: قسم جلاله می‌خورم زن برای جمهوری اسلامی مزیت است نه تهدید / آنها که رأی سفید یا باطله دادند نظام را قبول دارند / خجالت می‌کشم تبلیغ کنم 2
خجسته: قسم جلاله می‌خورم زن برای جمهوری اسلامی مزیت است نه تهدید / آنها که رأی سفید یا باطله دادند نظام را قبول دارند / خجالت می‌کشم تبلیغ کنم 3
خجسته: قسم جلاله می‌خورم زن برای جمهوری اسلامی مزیت است نه تهدید / آنها که رأی سفید یا باطله دادند نظام را قبول دارند / خجالت می‌کشم تبلیغ کنم 4
خجسته: قسم جلاله می‌خورم زن برای جمهوری اسلامی مزیت است نه تهدید / آنها که رأی سفید یا باطله دادند نظام را قبول دارند / خجالت می‌کشم تبلیغ کنم 5