روایتی از زندگی و مبارزات شهید "مصطفی چمران"/ از رها کردن زندگی مرفه در غرب تا نبرد در لبنان و ایران + تصاویر
مصطفی چمران، یک مبارز موحد و مکتبی بود که با نگاه بلند و بصیر خود هرگز محدود به زمان و مکان نشد و زندگی مرفه در غرب و لذت منصب دانشمندی او را ازمسیر حق و جهاد فی سبیلالله بازنداشت.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از صبح زاگرس؛ مصطفی چمران در سال 1311 در محله سرپولک تهران متولد شد، وی تحصیلاتش را در مدرسه انتصاریه در نزدیک پامنار، آغاز کرد و دبیرستان را ابتدا در دارالفنون و سپس البرز گذراند؛ سپس در سال 32 دردانشکده فنی دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد و در سال 36 با رتبه شاگرد اولی در رشته الکترونیک فارغ التحصیل شد.
هرچند مهندس بازرگان (اساتید دانشکده فنی_ترمودینامیک) درباره شهید چمران هم گفته است: «یکی از دانشجویان ممتاز دانشکده مصطفی چمران بود. استعداد کم نظیری داشت. در دروس تئوری و عملی بسیار قوی بود. خط زیبایی داشت، نقاشی او هم خوب بود، جزوه اش رابرای نمونه به بچه ها نشان می دادم. با عاطفه، صمیمی، عارف مسلک، متدین و دوست داشتنی بود. یک بار نمره امتحانش را 22 داده بودم! آن قدر کارش عالی بود که دیدم طلبکار است. گفتم این دو نمره طلبت را در امتحانات آخر سال حساب می کنم، اما این کار هرگز صورت نگرفت، زیرا همیشه در نمره گرفتن، او طلبکار بود و من بدهکار ماندم. (مهدی بازرگان، شصت سال خدمت و مقاومت، جلد اول، تهران، رسا، 1375)
تدریس مصطفی در دانشکده فنی
مصطفی پس از فارغ التحصیلی به مدت یک سال به تدریس در دانشکده فنی پرداخت، در سال 37 با استفاده از قانون بورس تحصیلی شاگردان ممتاز به آمریکا اعزام شد و فوق لیسانس خود را از دانشگاه آ_اند_ام تگزاس با درجه ممتاز گرفت که پس از مدتی هم در کالیفرنیا و معتبرترین دانشگاه آمریکا (برکلی) به اخذ مدرک دکترای الکترونیک و فیزیک پلاسما با ممتازترین درجه علمی نیزنائل می شود.
نکتهای که چمران به آیتالله خامنهای گفت
شهید چمران، یک نخبه علمی بود؛ حالا او مشهور شده به جنگ و شهادت و تفنگ و مانند این چیزها، لکن یک نخبه علمیِ برجسته بود؛ در یکی از دانشگاههای برجسته آمریکا هم درس می خواند که بعد رها کرد و آمد، و در لبنان و بعد هم در کشور خودش مشغول جهاد شد. او به من می گفت که در دانشگاههای آمریکا و بخصوص و از جمله در همان دانشگاهی که ایشان تحصیل می کرد برجستههای درجه یک، معدود بودند و ایرانیها در بین آنها بیشتر از همه بودند. ایرانیها از متوسط استعداد جهانی بالاترند؛ این را ما از افراد دیگر هم مکرر شنیدهایم؛ عرض کردم حالا هم که تجربهها این را نشان می دهد.(بیانات رهبر انقلاب در دیدار شرکتکنندگان در هفتمین همایش ملی نخبگان جوان 1392/07/17)
فعالیت های اجتماعی و سیاسی چمران
با این تفاسیر، بنابراین، چمران فعالیت های اجتماعی و سیاسی خود را از سال آخر دبیرستان در مدرسه البرز در سال تحصیلی 32-31 شروع کرد و از همان دوران به طور مرتب در اکثر جلسات انجمن اسلامی دانشجویان حضوری فعال داشت، وی در درس تفسیر قرآن مرحوم "آیت الله طالقانی" در مسجد هدایت و در درس فلسفه و منطق استاد شهید "مرتضی مطهری" و بعضی از اساتید دیگر شرکت می کرد و از اولین اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران بود و در مبارزات سیاسی دوران مصدق از مجلس چهاردهم تا ملی شدن صنعت نفت شرکت داشت.
مصطفی نیز درباره شروع فعالیت هایش چنین گفته است: از سن پانزده سالگی در انجمن اسلامی دانش آموزان شرکت داشتم که باز هم در همانجا با آیت الله طالقانی برخورد و آشنایی یافتم و در مسجد هدایت یکی از شاگردان پرو پا قرص ایشان و درس تفسیر بودم و مقدار زیادی از آموزش های ایدئولوژیک خود را از آقای طالقانی و انجمن های اسلامی آن وقت فرا گرفتم.(روزنامه اطلاعات 27ر5ر1358.)
شجاعت مصطفی و عمل به تعهدات اسلامی
بنابراین در دهه 30، زمانی که جو غالب فکری و سیاسی در مراکز دانشگاهی و از جمله دانشگاه تهران در اختیار توده ای ها بود و دین و سیاست دو مقوله مجزا از هم دیگر بودند و برخی از دانشجویان مسلمان حتی با ترس از هوچی گری های توده ای ها در نمازخانه دانشگاه حاضر نمی شدند، مصطفی چمران از همان آغاز ورودش به دانشگاه بدون آن که تبلیغات توده ای ها بر اراده او تأثیری گذارد، با شجاعت تمام به تعهدات اسلامی اش عمل می کرد.
پایه ریزی انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا
این درحالی است که چمران در آمریکا، با همکاری بعضی از دوستانش، برای اولین بار انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا را پایه ریزی می کند و از موسسین انجمن دانشجویان ایرانی در کالیفرنیا و از فعالین انجمن دانشجویان ایرانی در آمریکا به شمار می رفت که به دلیل این فعالیت ها، بورس تحصیلی شاگرد ممتازی وی از سوی رژیم پهلوی نیز قطع می شود.
آغاز سخت ترین مبارزات چمران
با این حال بعد از کودتای ننگین 28 مرداد و سقوط دولت "مصدق" در لوای یک گروه سیاسی سخت ترین مبارزه ها و مسئولیت های او علیه استبداد و استعمار شروع شد و تا زمان مهاجرت از ایران، بدون خستگی و با همه قدرت خود، علیه نظام طاغوتی پهلوی جنگید و خطرناک ترین مأموریت ها را در سخت ترین شرایط با پیروزی به انجام رسانید.
مقاله یاران امام به روایت اسناد ساواک
با این وجود حدود 4ماه پس از کوتای 28مرداد همان سال در روز 16آذر ماه که رژیم پهلوی، دانشجویان معترض به سفر ریچارد نیکسون معاون رئیس جمهوری آمریکا را به گلوله بست و سه نفر از دانشجویان دانشکده فنی به شهادت رسیدند،(مصطفی بزرگنیا و احمد قندچی و آذر شریعترضوی) شهید چمران جراحت مختصری برداشت و بعدها با کمک سایر دانشجویانی که در این فعالیت انقلابی مشارکت داشتند، مفصل ترین مقاله ای در مورد واقعه شانزده آذر نوشت که بعدها این مقاله در نشریه ای به همین نام در آمریکا هم منتشر شد. (یاران امام به روایت اسناد ساواک)
مصطفی چمران دهه 40 و 50 فعالیت های سیاسی خود علیه رژیم منحوس پهلوی را خارج از کشور تداوم بخشید که نخستین حرکت مهم سیاسی او و دوستانش در آن دوران، ازتشکیل انجمن های اسلامی دانشجویان و همچنین کنترل سازمان دانشجویان ایرانی در آمریکا می توان نام برد.
رویارویی چمران با رژیم پهلوی
با این حال چمران مجددا پس از قیام خونین 15 خرداد 42، به رهبری امام (ره) دست به اقدامی جسورانه و سرنوشت ساز می زند، بنابراین وی به همراهی برخی از همفکرانش، برای فراگیری فنون جنگ های پارتیزانی، آماده سازی برای نبرد مسلحانه و رویارویی با رژیم پهلوی رهسپار کشور مصر می شود و مدت دو سال در زمان جمال عبدالناصر (رهبر مصر) سخت ترین دوره های چریکی و جنگ های پارتیزانی را مخفیانه می آموزد و به عنوان بهترین شاگرد این دوره شناخته شده و فورا مسئولیت تعلیم چریکی مبارزان ایرانی را بر عهده می گیرد.
اگرچه چمران در سال46 به دلیل مخالفت با ملی گرایی افراطی در کشور مصر، برای مدتی به آمریکا بازگشت، چمران وقتی در مصر مشاهده می کند که جریان "ناسیونالیسم عربی" باعث تفرقه مسلمانان می شود، به عبدالناصر اعتراض می کند که رهبرمصر ضمن پذیرش این اعتراض گفت" که جریان ناسیونالیسم عربی آنقدر قوی است که نمی توان به راحتی با آن مقابله کرد "، چمران نیز با تأسف تأکید می کند که ما هنوز نمی دانیم که بیشتر این تحریکات از ناحیه دشمن برای ایجاد تفرقه در بین مسلمانان است.
حضور مصطفی چمران در لبنان
بنابراین مصطفی در اواخر سال 49 بنا به دعوت "امام موسی صدر" و به منظور ایجاد پایگاه مبارزاتی جدید، راهی لبنان شد و مدیریت مدرسه صنعتی جبل عامل را که فرزندان یتیم شیعی لبنان در آن جا آموزش می دیدند بر عهده گرفت، هرچند در آن زمان مناسب ترین نقطه لبنان بودو علاوه بر این که امام موسی صدر که مخالف حکومت رژیم پهلوی بود حاضر به همکاری با ما بود.
همه لذات را سه طلاقه کردم
در بخشی از خاطرات چمران درباره سفر به لبنان آمده است: من در آمریکا زندگی خوشی داشتم، از همه نوع امکانات برخوردار بودم، ولی همه لذات را سه طلاقه کردم و به جنوب لبنان رفتم، تا در میان محرومان و مستضعفان زندگی کنم، با فقر و محرومیت آن ها آغشته شوم و قلب خود را برای دردها و غم های این دلشکستگان باز کنم. از طرفی ما احتیاج به یک پایگاه در منطقه داشتیم که از آن جا بتوانیم فعالیت های خودمان را برعلیه رژیم ایران سازمان بدهیم.(مصطفی چمران، لبنان، تهران، بنیاد شهید چمران، 1362، صص 104-88.).
پی ریزی سازمان امل
با این وجود چمران در دوران حضور خود در جنوب لبنان با کمک امام موسی صدر، رهبر شیعیان لبنان، حرکت محرومین و سپس جناح نظامی آن، سازمان "امل" را بر اساس اصول و مبانی اسلامی پی ریزی می کند، وی به هر طریقی که توانست فریاد مظلومیت شیعیان لبنان را سر داد و می گفت "من با ایمان به انقلاب قدم به این راه گذاشته ام و همه روزه در معرض مرگ و نیستی قرار گرفته ام ولی بر اساس ایمان به هدف و آزادی فلسطین از مرگ نهراسیده ام و همه خطرات را با آغوش باز استقبال کرده ام. خدایا تو می دانی که ظلمت کفر و ظلم بر همه جا سایه افکنده و در جنوب لبنان که یک سره زیر سیطره چپ فرو رفته بود، نماز خواندن و به مسجد رفتن و اذان گفتن جرم به حساب می آمد و حتی رهبران مومن مقاومت هم سکوت کرده بودند و یارای مبارزه با طوفان تبلیغاتی چپ را نداشتند. ای خدای بزرگ تو را شکر می کنم که به ما قدرت دادی که در این دوران سیاه، کلمه حق باشیم".
عبادت دکتر چمران
وسط شب که مصطفی برای نماز بیدار می شد، غاده (همسر شهید) طاقت نمی آورد، می گفت: بس است دیگر، استراحت کن، خسته شدی. و مصطفی جواب می داد: تاجر اگر از سرمایه اش خرج کند، بالاخره ورشکست می شود. باید سود در بیاورد که زندگی اش بگذرد. ما اگر قرار باشد نماز شب نخوانیم، ورشکست می شویم. اما غاده که خیلی شب ها از گریه های مصطفی بیدار می شد، کوتاه نمی آمد. می گفت: اگر این ها که این قدر از شما می ترسند، بفهمند این طور گریه می کنید. مگر شما چه معصیتی دارید؟ چه گناهی کرده اید؟ خدا همه چیز به شما داده. همین که شب بلند شدید، یک توفیق است. آن وقت گریه مصطفی هق هق می شد و می گفت: " آیا به خاطر این توفیق که خدا داده، او را شکر نکنم؟ "
کمتر پیش می آمد که شهید چمران همراه همسرش از این ده به آن ده (در لبنان) بروند و شهید چمران وسط راه به خاطر بچه ای که در خاک های کنار جاده نشسته و گریه می کند پیاده نشود. پیاده می شد، بچه را بغل می گرفت، صورتش را با دستمال پاک می کرد و می بوسیدش. آن وقت تازه اشک های خودش سرازیر می شد. دفعه اول همسرش فکر کرد بچه را می شناسد، اما شهید چمران گفت: "نه نمیشناسم. مهم این است که این بچه یک شیعه است. این بچه هزار و سیصد سال ظلم را به دوش می کشد و گریه اش نشانه ظلمی است که بر شیعه علی (ع) رفته است".(حبیبه جعفریان؛ چمران به روایت همسر شهید، چاپ دوم، ص 47.)
بازگشت چمران به ایران
چمران با پیروزی انقلاب اسلامی بعد از 22 سال هجرت، به وطن باز می گردد که در آغاز ورودش به دیدار امام خمینی (ره) شتافت، وی همه تجربیات انقلابی و علمی خود را در خدمت انقلاب می گذارد. خاموش و آرام ولی فعالانه و قاطعانه به سازندگی می پردازد و همه تلاش خود را صرف تربیت اولین گروههای پاسداران انقلاب در سعد آباد می کند.
این درحالی است که یک هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی احزاب چپ و گروه های ضد انقلاب درصدد تجزیه مناطق مختلف کشور به ویژه کردستان بودند، در اول اسفند ماه در ابتدا با تهاجم به منطقه مهاباد زمزمه جدایی و خود مختاری سردادند و در 27 اسفند 57 به سنندج یورش بردند و گروه کثیری را به شهادت رساندند. تهاجم به نقده در 31فروردین 58 و بانه، سردشت، سقز، مریوان، اشنویه و بوکان و سایر شهرها در جهت تجزیه کردستان بود.(مجید نظری، آیت مجاهدان ویژه شهادت دکتر چمران).
لباس رزم چمران
مصطفی چمران در چنین شرایطی که نیروهای ضد انقلاب و گروه های چپ، غرب کشور را مورد حمله قرار داده بودند، وارد صحنه شد و برای نخستین بار در قائله منطقه مرزی سرو لباس رزم پوشید و با کمک سایر نظامیان به پاکسازی منطقه پرداخت. شهید چمران مشکلات موجود در منطقه مریوان را از طریق برگزاری جلسات متعدد با بزرگان منطقه حل و فصل کرد. اما تهاجم احزاب چپ به منطقه پاوه در 24 مرداد 1358 با شدت بیشتر و با شهادت بسیاری از اهالی منطقه و نظامیان شروع شد. در چنین شرایطی شهید چمران و شهید فلاحی با عزیمت به پاوه و همراهی با نیروهای نظامی، آنان را دلگرم به ادامه مبارزه کردند. تا اینکه با صدور اعلامیه تاریخی حضرت امام (ره) مبنی بر عزیمت نیروهای ارتشی به منطقه پاوه، نیروهای ارتشی به طور رسمی وارد معرکه شدند و تمامی مناطق اشغال شده در کردستان پاکسازی شد.(یاران امام به روایت اسناد ساواک)
تغییر در ساختار ارتش
دکتر چمران بعد از این پیروزی بی نظیر و بازگشت به تهران از طرف حضرت امام (ره)، به وزارت دفاع منصوب می شود. وی در پست جدید، برای تغییر و تحول ارتش، به یک سلسله برنامه های وسیع بنیادی دست زد که پاکسازی ارتش و پیاده کردن برنامه های اصلاحی از این قبیل است. بنابراین وی در اولین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی، از سوی مردم تهران به نمایندگی انتخاب می شود و تصمیم داشت در تدوین قوانین و نظام جدید انقلابی، بخصوص در ارتش، حداکثر سعی و تلاش خود را بکند تا ساختار گذشته ارتش را تغییر دهد.
نیایش چمران بعد از انتخاب نمایندگی مردم
دکتر چمران در یکی از نیایش هایش بعد ازانتخاب نمایندگی مردم در مجلس، اینچنین خدا را شکر می گوید: "خدایا، مردم آنقدر به من محبت کرده اند و آنچنان مرا از باران لطف و محبت خود سرشار کرده اند که به راستی خجلم و آنقدر خود را کوچک می بینم که نمی توانم از عهده آن به در آیم. تو به من فرصت ده، توانایی ده تا بتوانم از عهده برایم و شایسته این همه مهر و محبت باشم".
چمران درادامه نیز به نمایندگی حضرت امام (ره) در شورای عالی دفاع منصوب شد و مأموریت یافت تا به طور مرتب گزارش کار ارتش را ارائه نماید. پس از شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، دوران حماسه ساز و پرتلاش دیگری آغاز می شود و دکتر چمران در آن دوران نمونه کامل ایثار، شجاعت و در عین فروتنی و کار مداوم و بدون سر و صدا و فقط برای رضای خدا بود.
مقابله با رژیم بعث
چمران بعد از حمله ناجوانمردانه ارتش صدام به مرزهای ایران و یورش سریع آنها به شهر ها و روستا ها و مردم بی دفاع، نتوانست آرام بگیرد و به خدمت امام امت رسید و با اجازه ایشان و به همراه "آیت الله خامنه ای" که در آن زمان نماینده دیگر امام در شورای عالی دفاع و نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی بود، به اهواز رفت.
خاطرات رهبر انقلاب از همرزمی با دکتر چمران
بنده اول جنگ رفتم اهواز. اولین بار این لباس را من شب ورود به اهواز پوشیدم؛ معمول هم نبود آنوقت معممین لباس نظامی بپوشند! من دیدم لباس سربازی را ریختهاند آنجا؛ با مرحوم چمران رفته بودیم و از تهران هم یک عده با ما بودند... دیدم دارند آن لباسها را میپوشند، به چمران گفتم چه طور است من هم یکدانه بپوشم؟ گفت چی!؟ یکدانه لباس سربازی برداشتم پوشیدم و عمامه و عبا را گذاشتم کنار؛ تفنگ هم داشتم، تفنگ را هم برداشتم.
همان شب ورود ما به عملیات ایذایی علیه دشمن، بنده هم با اینها راه افتادم رفتم، هنوز شاید یک ماه هم از جنگ نمیگذشت. پا شدیم رفتیم شب تاریک؛ چندین شب متوالی بنده در عملیات ایذایی علیه تانکهای دشمن شرکت کردم. آن وقت سپاه تشکیلات خیلی کوچکی داشت؛ ارتش هم در یک جاهایی مستقر بود.
تحرکی نبود در ناحیه اهواز، یک عده داوطلب، چه سپاهی، چه آن گروه داوطلبینی که ما داشتیم با مرحوم چمران در اهواز، راه میافتادند شبانه میرفتند تانکهای دشمن را یکی دو تا سه تا با آرپیجی میزدند. چند نفر هم کلاشینکف بهدست، اینها را حفاظت میکردند؛ رفتم دیدم عجب دنیای جدیدی است.(دیدار با طلاب و روحانیون عازم جبهه 1366/8/26)
تشکیل ستاد جنگ های نامنظم
چمران در ادامه با آموزش گروهی از رزمندگان داوطلب که گرد او جمع شده بودند، ستاد جنگ های نامنظم را در اهواز تشکیل داد. از دیگر اقدامات شهید چمران در اهواز، ایجاد هماهنگی بین ارتش، سپاه و نیروی داوطلب مردمی بود که با این حرکت، شیوه جدید جنگ مردمی و هماهنگی کامل بین نیروهای موجود انجام گرفت.
ایجاد واحد مهندسی فعال برای ستاد جنگهای نامنظم یکی از این برنامه ها بود، که به کمک آن جاده های نظامی به سرعت و در نقاط مختلف ساخته شد و با نصب پمپ های آب در کنار رود کارون و احداث یک کانال به طول حدود 20کیلومتر و عرض 100 متر در مدتی کوتاه، آب کارون را به طرف تانکهای دشمن روانه ساخت، بطوری که آنها مجبور شدند چند کیلومتری عقب نشینی کنند و این عمل فکر تسخیر اهواز را برای همیشه از سردشمنان به دور کرد.
یاس دشمن از تسخیر اهواز
اما پس از یأس دشمن از تسخیر اهواز، رژیم بعث عراق سخت به فتح سوسنگرد دل بسته بود تا رویای قادسیه را تکمیل کند و برای دومین بار به آن شهر مظلوم حمله کرد و سه روز تانکهای حزب بعث شهر را در محاصره گرفتند. شهید چمران، پس از آگاهی از تسخیر سوسنگرد با سازماندهی نیروهای مردمی و سپاه پاسداران در کنار ارتش توانست شهر سوسنگرد را از محاصره صدامیان نجات بخشد. در این منطقه بود که هنگام درگیری با نیروهای بعثی زخمی شد که برای نخستین بار برای دیدار با حضرت امام و ارائه گزارش به حضور ایشان رسید. حضرت امام هم پدرانه به سخنانش گوش داد و رهنمودهای لازم را به او ارائه کرد.
ماجرای نامه شهید چمران به امام (ره) در حماسه سوسنگرد
در نامهای که دکتر چمران خدمت امام نوشت، عنوان کرده بود: «ما با این سیستم در مقابل لشکر عراق نمیتوانیم ایستادگی کنیم، باید مواضع خود را حفظ کنیم تا ارتش سپاه خود را بسازد، بنابراین باید با استفاده از نیروهای مردمی بجنگیم».
نامه چمران به حافظ اسد
زمانی که سلاحهای کلت و کلاشینکف ما تمام شده بود، شهید چمران مشغول ساماندهی جنگهای چریکی بود و نامهای دستی به حافظ اسد نوشت که انشاءالله خداوند نیز فرزند او یعنی بشار اسد را در برابر بدخواهان و تروریستها موفق بگرداند. شهید چمران در آن نامه به حافظ اسد نوشت که جنگ شروع شده و ما سلاح و مهمات نداریم. آرپیچی و تفنگ نداریم و حافظ اسد نیز در یک هواپیمای مسافربری نزدیک به هزار آرپیچی و سلاحهای مختلف را به ایران فرستاد و ما نیز وارد جنگ کردیم و به سوسنگرد بردیم و استفاده کردیم.
روایت چمران از شبهای عملیات سوسنگرد
مصطفی چمران زبانحال آن اوقات را اینگونه روایت میکند: "شب تاسوعا بود و احساس میکردم در رکاب امام حسین (ع) میجنگم، یک عمر گفته بودم «یا لیتنی کنت معک» و آنجا احساس میکردم اینجا کربلا است و من در رکاب امام حسین (ع) میجنگم. با امام راز و نیاز میکردم که در رکاب تو نبودم، اما به کربلای خوزستان رسیدم و آرزوی من این است که خون گرمم بر زمین بریزد و به شهادت برسم. در این لحظات هیچچیز را احساس نمیکردم و هرچه به شهادت نزدیکتر میشدم برافروختهتر و شادمانتر میشدم". کماندوهای عراقی شهید چمران را در لباس پلنگی دیدند و گمان کردند که او عراقی است، با او عراقی صحبت کردند او هم که به عربی مسلط بود، وقتی عراقیها گاردشان را شکافتند و جلو آمدند چمران آنها را به رگبار بست چنانکه دشمنان در حالی که کامیون خود را به جا گذاشته بودند، فرار کردند و چمران هم توانست با کامیون آنها به عقب برگردد.
چمران و طرح تسخیر دهلاویه
مجددا در 31 اردیبهشت 60 دکتر چمران همراه با رزمندگان اسلام توانستند ارتفاعات الله اکبر را فتح کند وی و فرمانده شجاعش "ایرج رستمی" دو روز بعد از فتح ارتفاعات الله اکبر، توانستند تپه های شاهسوند را تصرف کنند و سپس دکتر چمران طرح تسخیر دهلاویه را با ایثار و فداکاری رزمندگان ستاد جنگ های نامنظم و به فرماندهی ایرج رستمی عملی کرد.
آخرین جلسه
در 30 خرداد ماه 60 یعنی یک ماه پس از پیروزی ارتفاعات الله اکبر، چمران در جلسه فوق العاده شورای عالی دفاع در اهواز با حضور مرحوم "آیت الله اشراقی" شرکت و از عدم تحریک و سکون نیروها انتقاد کرد و پیشنهاد های نظامی خود را از جمله حمله به بستان را ارائه داد. این آخرین جلسه شورای عالی دفاع بود که در آن شرکت داشت و فردای آن روز، روز غم انگیز و بسیار سخت و هولناکی بود.
در سحر گاه 31 خرداد 1360، ایرج رستمی فرمانده منطقه دهلاویه به شهادت رسید و دکتر چمران بشدت از این حادثه غمگین و ناراحت بود. غمی مرموز همه رزمندگان ستاد، بخصوص رزمندگان و دوستان رستمی را فرا گرفته بود. شهید چمران، یکی دیگر از فرماندهانش را احضار کرد و خود، او را به جبهه برد تا در دهلاویه به جای رستمی معرفی کند. در لحظه حرکت، یکی از رزمندگان با سادگی و زیبایی گفت: "همانند روز عاشورا که یکایک یاران حسین علیه السلام به شهادت رسیدند، عباس علمدار او (رستمی) هم به شهادت رسید و اینک خود او آماده حرکت به جبهه است".
به وقت شهادت
چمران همه رزمندگان را در کانالی پشت دهلاویه جمع کرد، شهادت فرمانده شان را به آنها تبریک و تسلیت گفت و با صدایی محزون و گرفته از غم فقدان رستمی، ولی نگاهی عمیق و پر نور و چهره ای نورانی و دلی مالا مال از عشق به شهادت و شوق دیدار پروردگار گفت: "خدا رستمی را دوست داشت و برد و اگرخدا ما را هم دوست داشته باشد، می برد"، خداوند ثابت کرد که او را نیز دوست دارد و به سوی خود فرا خواند. مصطفی چمران در آن منطقه در حین سرکشی به مناطق و خطوط مقدم بر اثر اثابت ترکش خمپاره های دشمن به شهادت رسید.
جایی که دیگر مرگ و زندگی مطرح نیست، زنده ماندن مهم نیست، شهید شدن مهم نیست، مسئله شرف و رسالت و تعهد و مسئولیت است؛ آنجا که اقتضاء میکند آدمی کشته شود ولی زنده به دشمن نیفتد، شرف و افتخار سربازی ایجاب میکند که همه بود و نبودها و همه هستی را فراموش کند. (یادنامه شهید دکتر مصطفی چمران» ص 119)
قسمتی از پیام امام (ره) در شهادت دکتر چمران
«چمران عزیز با عقیده پاک، خالص و غیر وابسته به دستجات و گروه های سیاسی و عقیده به هدف بزرگ الهی، جهاد در راه آن را از آغاز زندگی شروع و [زندگی خود را] با آن ختم کرد... او با سرافرازی زیست و با سرافرازی شهید شد و به حق رسید. هنر آن است که بی هیاهوهای سیاسی و خودنمایی های شیطانی برای خدا به جهاد برخیزد و خود را فدای هدف کند و این هنر مردان خداست. او در پیشگاه خدای بزرگ با آبرو رفت. روانش شاد و یادش به خیر".
شهید چمران با وجود اینکه در حوزه مدیریت معاون نخست وزیر بود، اما مانند یک رزمنده ساده در میدان جنگ ظاهر میشد و در تمام عرصههای علمی، پژوهشی، نظامی و مدیریتی نماد یک مدیر جهادی بود، مدیری که امروز کشور برای رسیدن به توسعه به چنین مدیرانی نیاز دارد. شخصیتی که از لحاظ علمی و تحصیلی سر آمد بود و دکترای خود را رشته الکترونیک در مراکز روز علمی دنیا با شایستگی اخذ کرده و حق کرسی استادی را از معتبرترین دانشگاهها کسب کرده بود برای کوتاه کردن دست دشمنان نظام اسلامی وارد میدان شد و در این راه از هیچ تلاشی فروگذار نشد.
انتهای پیام /