یک‌شنبه 4 آذر 1403

روزی که میهن‌پرستان گوش می‌بریدند

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
روزی که میهن‌پرستان گوش می‌بریدند

اراک - صبح روز 28 مرداد، اهالی اراک دسته دسته به باغ ملی آمدند و دبیر حزب ایران با ایراد سخنان پرشور مردم را به پایداری و استقامت دعوت می‌کرد، اما هنوز ساعتی نگذشته بود که اوضاع دگرگون شد.

اراک - صبح روز 28 مرداد، اهالی اراک دسته دسته به باغ ملی آمدند و دبیر حزب ایران با ایراد سخنان پرشور مردم را به پایداری و استقامت دعوت می‌کرد، اما هنوز ساعتی نگذشته بود که اوضاع دگرگون شد.

خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها - محمود خدابخشی*: هجوم تفکر غربی از حدود 2 قرن پیش این باور را در ذهن ملت‌های مسلمان و مخصوصا ایران به وجود آورده‌اند که فرنگیان تافته‌ای جدابافته‌اند و از استعداد استثنایی برخوردارند که ملل دیگر از آن بی‌بهره‌اند. نتیجه عملی چنین باوری این بوده که سعی بیهوده نکنیم و سرنوشت محتوم خود را به عنوان انسان‌های درجه چندم با همه تبعات سیاسی و فرهنگی آن بپذیریم!

از همان زمان بزرگانی برخاستند و بانگ بیداری مسلمانان را سر دادند و در برابر برتری‌طلبی‌های فرهنگی و تمدنی فرنگیان ایستادند. امواج بیداری اسلامی از 200 سال پیش، یعنی از زمان مشروطه تاکنون هر روز بلندتر و گسترده‌تر شد. از آن زمان تاکنون حوادث و وقایعی برای ملت ما پیش آمده که عبرت گرفتن از آن‌ها توصیه مؤکد مهم مقام معظم رهبری به جوانان است: «یکی از چیزهایی که بنده نگران آن هستم، این است که این نسل جوان بالنده ما که بحمدالله، هم آگاه و با بصیرت است، هم دارای انگیزه است، آماده به کار است، وسط میدان است، انقلابی است، به تدریج این حوادث مهم را، این عبرت‌های بزرگ دوران معاصر را از یاد ببرد.»

همچنین ایشان در مورد تضعیف حافظه تاریخی می‌فرمایند: «حوادث نباید کهنه بشود؛ حافظه تاریخی یک ملت نباید ضعیف شود. اگر جوان‌های ما در سرتاسر کشور این حوادث را ندانند، تحلیل نکنند، عمق‌یابی نکنند، در شناخت کشورشان و در شناخت آینده دچار اشتباه خواهند شد. جوان‌ها باید این حوادث را درست بشناسند و بدانند که چه شد، چه اتفاق افتاد، چه کسی بود؛ اینها را باید جوان‌ها بفهمند.»

عبرت از کودتا

حوادث تاریخی اگر حامل درس باشد، گذشت زمان تأثیری در آن ندارد. ماجرای کودتای 28 مرداد 1332 از این قبیل حوادث تاریخی معاصر است. تفکر ضد استبداد و استعماری جبهه ملی به رهبری محمد مصدق، اعتماد و همراهی بخشی از علما و روحانیت را به همراه داشت. به همین جهت جبهه ملی طرفداران زیادی در میان اقشار مذهبی پیدا کرد و با تکیه بر شعار ملی‌کردن صنعت نفت این محبوبیت بیشتر شد. ولی مصدق نه می‌توانست شرکت نفت ایران و انگلیس را شکست دهد و چرخ‌های صنعت نفت را بدون حل اختلاف با انگلیسی‌ها راه بیاندازد و نه حاضر بود یک راه حل منطقی را قبول کند. با این حال دولت مصدق با کمک آیت‌الله کاشانی توانست نفت را از چنگ انگلیسی‌ها خارج کند، با این حال دچار یک اشتباه تاریخی شد. مصدق برای مقابله با انگلیس‌ها در عرصه‌ی بین‌المللی، به آمریکایی‌ها اعتماد کرد. غافل از اینکه یک مأمور آمریکایی کودتای بیست‌وهشتم مرداد را راه انداخت و همه‌ی زحماتی را که ملت ایران در ظرف سه سال دوران ملی شدن صنعت نفت - کشیده بودند، بر باد داد. علاوه بر رخدادهایی که در پایتخت صورت گرفت، دیگر شهرها نیز از این واقعه مصون نبودند. اراک به خاطر نزدیکی به پایتخت یکی از این شهرها بود.

جبهه ملی در اراک

اولین حضور حزب جبهه ملی در اراک به اواخر دهه بیست برمی‌گردد. این حزب با برگزاری میتینگی در میدان ارک رسما فعالیت خود را شروع کرد. در این مراسم افرادی مثل حسین مکی، حسین فاطمی و حسن ارسنجانی حضور داشتند. مرتضی ذبیحی درباره پایان این مراسم در کتاب تاریخ اجتماعی اراک‌ها) می‌نویسد: هنوز مردم متفرق نشده بودند که مردی با پیت خالی باعث بروز جنجال شد. وقتی مردم علت حرکت ناشایسته‌اش را پرسیدند، با لبخند تمسخرآمیزی گفت: شنیده‌ام نفت تقسیم می‌کنند. من هم دله‌ام را آورده‌ام تا سهم خود را از نفت بگیرم.

با این حال جبهه ملی توانست، هواداران و طرفدارانی در اراک برای خود پیدا کند. ابراهیم دهگان در کتاب کارنامه تاریخ انجدان و اراک می‌نویسد: در فروردین این سال [1331] جمعیتی به نام طرفداران جبهه ملی تشکیل و حبیب خان بیک‌لیک چرخاننده سیاست این دسته بود. زیاد دم از ملی شدن صنعت نفت می‌زدند. در مقابل اینان جمعیتی به نام هواداران جبهه ملی تشکیل شد که رهبری اینان با مخالفین آنان بوده است. دریک مقصد که ملی شدن صنعت نفت و پایین آوردن تابلوی شرکت سابق نفت بود، با هم شرکت داشتند. با آنکه جبهه ملی عزت‌اله بیات (داماد مصدق) و حبیب خان بیک‌لیک (ملاک اراکی و رئیس جمعیت طرفداران جبهه ملی) را به عنوان نامزد نمایندگی مجلس شورای ملی هفدهم انتخاب کرد؛ اما مانند چند شهر دیگر در اراک انتخابات برگزار نشد. مصدق برای شرکت در دادگاه لاهه مجبور به ترک کشور بود، به همین دلیل دستور توقف در رأی‌گیری را بعد از انتخاب 80 نماینده اعلام کرد. او این احتمال را می‌داد که در نبودش شاه در انتخاب نمایندگان اعمال نفوذ کند.

حمایت از مصدق در اراک

اختلافات مصدق و شاه در تیرماه 1331 به اوج خودش رسید و مصدق بدون اطلاع دوستان و همکاران استعفا داد. مردم اراک در حمایت از او اقدام به تحصن و بستن بازارها کردند. باختر امروز درباره حوادث روز جمعه 27 تیرماه می‌نویسد: از اراک تلگرافی خبر می‌رسد: عصر دیروز به محض انتشار استعفای نخست‌وزیر بازار تعطیل و اهالی در تلگرافخانه اجتماع کردند. احساسات شدیدی علیه مخالفین دکتر مصدق ابراز شد. در گوشه‌ای از حیاط تلگرافخانه چندین دیگ بزرگ روی اجاق‌ها گذاشته بودند و شایع بود که حبیب‌خان بیک‌لیک - فئودال و سرمایه‌دار بزرگ و کاندیدای جبهه ملی برای نمایندگی مجلس شورای ملی - تمام یا قسمتی از مخارج متحصنین را به عهده گرفته است. در آن چند روز بازار شعر و شعار و سخنرانی داغ بود. هرکس هرچه در چنته داشت برای مردم بیان می‌کرد. کار مفیدی که در آن وقت انجام شد تهیه تومار چند متری در پشتیبانی از دکتر مصدق بود. پس از آنکه پشت و روی تومار به امضای متحصنین رسید، آقای عباس پوران‌پیر (یکی از اعضای حزب ایران) تومار را با شتاب به تهران برد و از متولیان امر تقاضای قرائت آن را کرد. با آنکه تعداد تومارها خیلی زیاد بود و چند شب دیگر نوبت به قرائت تومار اراک می‌رسید؛ ولی در اثر ابرام و پافشاری پوران‌پیر، تومار اراک همان شب از رادیو تهران قرائت گردید. این اقدام در روحیه متحصنین اراک تأثیر فوق العاده ای گذاشت و آنان را آماده جانفشانی کرد.

حمایت مردمی از مصدق تا اعلام جهاد سراسری پیش رفت. در کتاب قیام ملی سی‌ام تیر آمده است: آیت‌الله کاشانی می‌گوید: در این دو روزه از همدان و کرمانشاه و قصر شیرین و قزوین و اراک خبر می‌رسد که عده‌ای از من استخاره کردند که به تهران حرکت کنند.

میهن‌پرستان چماق‌به‌دست

با پشتیبانی مردم مصدق دوباره به جایگاه نخست‌وزیری برگشت؛ اما دیری نپایید که قضایای سال 1332 پیش آمد. برای سرکوب طرفداران جبهه ملی گروهی تشکیل شد که مرتضی ذبیحی درباره آن چنین نقل می‌کند: چند نفر گروه کوچکی به نام «گروه میهن‌پرستان» تشکیل داده بودند. اعضای این گروه هر آزادی‌خواهی را وطن‌فروش و عامل بیگانه می‌دانستند و دیوانه‌وار از شاه حمایت می‌کردند. اگر کسی نام شاه را بدون القاب احترام‌آمیز بر زبان می‌راند، دهانش خرد می‌شد. اعضای این گروه برای اثبات موجودیت خود اقدام به یک عمل وحشیانه کردند که شرح آن دل هر انسانی را به درد می‌آورد. بعدازظهر روز جمعه 14 فروردین سال 1332، ناصر شیرزادی و رضا بانی دانش‌آموزان چپ‌گرای دبیرستان صمصامی با دو تن از اعضای این گروه در خیابان به مشاجره لفظی می‌پردازند. وقتی که جلو نانوایی روبروی مسجد قبله می‌رسند، آن دو میهن‌پرست!! بی‌منطق دست به چاقو و دشنه می‌برند و در یک حمله برق‌آسا گوش ناصر شیرزادی را می‌برند و رضا بانی را به قصد کشتن لب جدول خیابان می‌خوابانند. این منظره فجیع و دردناک عابران را هراسان می‌کند و عده‌ای به قصد میانجی‌گیری رضا بانی را از چنگ آن دو بیرون می‌کشند. آن دو میهن‌پرست کج‌اندیش با تلاش بسیار می‌کوشند تا رضا را به داخل تنور نانوایی بیندازند. اگر سوراخ تنور نانوایی کمی گشادتر بود، رضا بانی به طرف‌العینی در میان شعله‌های بی‌امان و ریگ‌های داغ کوره نانوایی سنگکی برشته و کباب می‌شد. این حادثه وحشتناک دانش آموزان دبیرستان صمصامی را واداشت تا با تهیه توماری، ضمن تقبیح این عمل غیرانسانی، از شهربانی بخواهند که جلو این حرکات وحشیانه را بگیرد. شهربانی که گویا خود محرک چنین اعمالی بود، قول‌هایی داد ولی هرگز انجام نشد.

در روزهای بعد این درگیری‌ها گسترش بیشتری پیدا کرد: اهالی اراک به دنبال پیروزی‌های غرورآفرین، روز 11 اردیبهشت سال 1332 (روز گارگر) به استقبال جشن کارگر رفتند. کارگران و دانش‌آموزان در صفوف منظم به راهپیمایی پرداختند و بار دیگر اراده خلل‌ناپذیر مردم را به نمایش گذاشتند و با شعارهای ملی و مردمی خواهان سعادت و نیک‌بختی هموطنان خود شدند. در آن لحظات پرشور ناگهان صف راهپیمایان به هم خورد و چماقداران گروه میهن پرستان با حملات تند و خشن به جان راهپیمایان افتادند و با فحش و فضیحت به اذیت و آزارشان پرداختند. در این اعضای حزب پان‌ایرانیسم با رشادت بسیار به حمایت مردم برخاستند و با گروه میهن‌پرستان برخورد خونین کردند.

تابستان داغ اراک

این جو متشنج ادامه داشت تا آنکه تابستان داغی را بر مردم تحمیل کرد. ابراهیم دهگان روزهای آخر مرداد را این‌گونه روایت می‌کند: 27 تیرماه داشت اوضاع تغییر می‌کرد. عده‌ای ریختند جای روزنامه افق به‌قول خودشان محل توده‌ای‌ها را درهم ریختند. مرتضی ذبیحی نیز می‌نویسد: صبح روز 28 مرداد، اهالی اراک دسته دسته به باغ ملی آمدند. دبیر حزب ایران در اراک با ایراد سخنان پرشور مردم را به پایداری و استقامت دعوت کرد. هنوز ساعتی نگذشته بود که اوضاع دگرگون شد. گروهی چماقدار همراه پاسبانان به مردم بی‌دفاع حمله کردند. محل خانه صلح و هفته‌نامه «افق اراک» سنگ باران شد. سر و صورت دبیر حزب ایران در اراک غرق خون گردید و مردم با کمک مهدی امین او را در حصاری از عطوفت گرفتند و جانش را از خطر مرگ نجات دادند. امیر بیات فرزند خردسال مهدی امین را کفن پوش کرد و به دوش گرفت و فریاد زد «یا مرگ یا مصدق». شور و حال غریبی به مردم دست داده بود. در این شور و غوغا رضا شکرائی عده‌ای از رعایای خود را در شهر پراکنده کرد. بعضی از ماشین‌دارها با فریاد «زنده باد شاه، جاوید باد شاه» سنگ و چوب و چماق به مهاجمان می‌رساندند. گاراژ ترانسپورت و قنادی میهن غارت شد. چند نفر به فرمانداری حمله کردند و فضل الله وجدی فرماندار شهر را دست بسته به زندان بردند. رادیو تهران زمانی خبر سقوط دکتر مصدق را پخش کرد که تهران و تمام شهرهای ایران به تصرف نظامیان درآمده بود. پس از سقوط حکومت ملی دستگاه قضائی به حرکت درآمد و با خشونت دیوانه‌وار به قلع و قمع آزادی‌خواهان پرداخت. دستگاه قضائی اراک با کمک شهربانی، جوانی را که قبلا شعارهایی بر در و دیوار نوشته بود، مجبور کرد تا شعارها را با زبان بلیسد و پاک کند.

حادثه‌ای مانند 28 مرداد باید در حافظه تاریخی ملت ایران تا ابد بماند تا هر بار که مسئله اعتماد به آمریکا و غرب پیش آمد، آن را سرلوحه برنامه خود قرار دهند. یقینا حتی کسی مثل مصدق هم که میانه‌اش با آمریکایی‌ها خوب بود و به آنها اعتماد کرد، ضربه‌اش را خورد. کودتای بیست‌وهشتم مرداد نه به‌وسیله‌ی انگلیس [بلکه] به‌وسیله‌ی آمریکا در ایران انجام گرفت، علیه مصدق. یعنی حتی به امثال مصدق هم اینها راضی نیستند؛ اینها نوکر می‌خواهند، سرسپرده می‌خواهند، توسری‌خور می‌خواهند؛ مثل چه‌کسی؟ مثل محمدرضای پهلوی؛ این‌جور آدمی می‌خواهند؛ که بر این کشور پرنعمت پربرکت ثروتمند حساسی که ازلحاظ موقعیت جغرافیایی حساس است، ازلحاظ توانایی‌های گوناگون حساس است، حکومت کند؛ یک نفری باشد دست‌بسته و تسلیم آنها؛ آمریکایی‌ها این را می‌خواهند. (بیانات مقام معظم رهبری در دیدار دانش‌آموزان و دانشجویان، 11/08/1396)