سر به تیره تراب گذاشت و یارش از در نیامد
169 روز قبل از به ثمر رسیدن جوانترین انقلاب سیاسی قرن بیستم در حالی از همسرش خداحافظی کرد که رهبر معدوم لیبی رسما شوهرش را دعوت کرد. همسر و دو دوستش پنج روز بعد از ورود به لیبی برای همیشه سر به نیست شدند و او بیش از 43 سال چشمش به در خشک شد اما خبری از یارش نشد که نشد و او در حسرت دیدار یار، سر به تیره تراب گذاشت.
به گزارش ایسنا، امروز 14 مهر ماه هفتمین روز درگذشت پروین خلیلی همسر آیت الله سیدموسی صدر معروف به امام موسی صدر است.
او در طول بیش از چهار دهه ای که از مفقود شدن همسرش گذشت، خاک لبنان را به امید بازگشت همسرش ترک نکرد.
موسی صدر 13 سال قبل از سر به نیست شدنش در لیبی غزلی به اسم «مهتاب» برای همسرش سرود. ابیات این غزل به نحوی سروده شد که با گرفتن حروف اول هر مصرع، اسم و اسم فامیل پروین خلیلی، همسرش تشکیل شد.
این غزل بعدها توسط موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر به همراه زندگینامه این مفقودالاثر جاودان نام، منتشر شد.
مهتاب
پردهای از پرند سیماندود، ماه بر دوش شام گسترد
روشن و دلکش و خیالانگیز، وز نسیم شبانه افسرده
واندر اعماق آشیانه خویش، سر خود مرغ حق فرو برده
یاد بیداری و تلاش و سخن، از خیال زمانه بسپرده
نیمی از شام هجر بگذشته، صحبت غم به جانم آورده
خواب بگریخته ز دیده من، دامن از اشک چشم پر کرده
لیک با رنج جانگداز فراق، روح باز از غمش نیازرده
یاد مهر حیاتبخش «مه» ام، زنده میدارد این تن مرده
لاله حاوی او چراغ شب است، نور بر شام هجر بسپرده
یارب از جور دهر برهانش، تا که برهاند این سراپرده
سید موسی کیست؟
سید موسی در 14 خرداد 1307 از سید صدرالدین صدر و صفیه طباطبایی قمی به دنیا آمد. خانه آنان در محله چهارمردان قم بود. جد پدریش سید اسماعیل صدر جانشین آیت الله سیدمحمدحسن میرزای شیرازی معروف به میرزای بزرگ، صاحب فتوای تحریم تنباکو بود. مادرش دختر سیدحسین طباطبایی قمی جانشین سید ابوالحسن اصفهانی، رهبر قیام مردم مشهد علیه رضاخان بود.
بعد از رسیدن به سن مدرسه به دبستان حیات قم رفت و پس از آن وارد دبیرستان سنایی قم شد. او در دوره دبیرستان به آموختن علوم اسلامی در حوزه علمیه قم علاقمند شد و پس از تمام شدن دوره راهنمایی و پشت سر گذاشتن مقدمات علوم حوزوی، در سن 15 سالگی در خرداد 1322 رسما طلبه علوم دینی در حوزه علمیه قم شد و در مدتی کوتاه، دروس دوره سطح را خواند و از بهار 1326 دوره درس خارج را شروع کرد و تا سال 1332 به تحصیل و تدریس در حوزه علمیه قم ادامه داد.
اساتید سیدموسی جوان در دروس سطح و خارج عبارت بودند از سیدمحمد باقر سلطانی طباطبایی، عبدالجواد جبل عاملی، سید روح الله موسوی خمینی، سیدمحمد محقق داماد، سیدحسین طباطبایی بروجردی، سیدصدرالدین صدر و سید محمد حجت بود.
دوستان اصلی هم بحث سیدموسی صدر در قم، حضرات آیات سیدموسی شبیری زنجانی، سیدمهدی روحانی، سیدمحمد بهشتی، سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی و ناصر مکارم شیرازی بودند.
همدرس اصلی او در نجف اشرف نیز آیت الله شهید سیدمحمدباقر صدر پسرعمو و دوست صمیمش بود. سیدمحمدعلی موحد ابطحی نیز از دوستان نزدیکش در این شهر بود.
پس از درگذشت پدرش سید صدرالدین صدر در سال 1332 برای تکمیل آموزشهای حوزوی به نجف اشرف رفت و تا سال 1337 در آنجا ماند.
او در این مدت با خانواده خلیلی که اصالت شیرازی و کازرونی داشت آشنا شد و در سال 1335 با پروین خانم ازدواج کرد و حاصل این پیوند 22 ساله که تا لحظه سربه نیست شدنش در لیبی ادامه داشت، دو پسر و دو دختر بود. سیدصدرالدین در سال 1335، سیدحمیدالدین در سال 1338، سیده حورا در سال 1341 و سیده ملیحه در سال 1350 به دنیا آمدند.
اساتید دروس خارج سیدموسی جوان در نجف اشرف نیز آیات عظام سیدمحسن حکیم، سیدابوالقاسم خویی، شیخ حسین حلی و شیخ مرتضی آل یاسین بودند.
او دروس فلسفی را هم نزد آیت الله سیدرضا صدر و علامه محمدحسین طباطبایی در قم و شیخ صدرا بادکوبه ای در نجف اشرف خواند.
شاگردان سیدموسی
معروفترین شاگردان سیدموسی صدر در ایران آیتالله یوسف صانعی و در لبنان سیدعباس موسوی، دبیر کل سابق حزب الله لبنان بودند.
دانشگاه
سیدموسی صدر به عنوان اولین دانشجوی روحانی رشته حقوق در اقتصاد در سال 1329 وارد دانشگاه تهران شد و در سال 1332 فارغالتحصیل شد.
مسوولیتهای اجتماعی و فرهنگی
او قبل از مهاجرت به نجف از سوی علامه طباطبایی مسؤول نظارت بر چاپ نشریه انجمن تعلیمات دینی شد. سید موسی همزمان با تحصیل در حوزه علمیه نجف به عضویت هیات امنای جمعیت «منتدی النشر» درآمد. او پس از بازگشت به شهر قم یک مدرسه تاسیس و اداره کرد.
سیدموسی سردبیری مجله تازه تاسیس درسهایی از مکتب اسلام، نخستین نشریه رسمی حوزه علمیه قم که در سال 1337 توسط آیت الله سید محمدکاظم شریعتمداری تأسیس شد را عهدهدار شد.
سیدموسی صدر در آخرین سال اقامتش در شهر قم یعنی در سال 1338 طرحی را با همفکری دکتر سیدمحمد بهشتی و ناصر مکارم شیرازی و برخی دیگر از بزرگان حوزه برای اصلاح نظام آموزشی حوزه علمیه قم نوشت.
هجرت به لبنان
سیدموسی جوان قبل از مهاجرت به لبنان دو بار به این کشور سفر کرده بود که در هر دو سفر با سید عبدالحسین شرف الدین موسوی عاملی از رهبران نهضت استقلال لبنان ملاقات داشت و ایشان به صراحت سید موسی صدر را شایسته رهبری شیعیان لبنان می دانست.
سید موسی صدر در اواخر سال 1338 در موافقت با توصیههای حضرات آیات بروجردی، حکیم و شیخ مرتضی آل یاسین و در راستای اجرای وصیت نامه مرحوم آیتالله سیدعبدالحسین شرفالدین، رهبر متوفی شیعیان لبنان، شهر قم را به عنوان جانشین شرف الدین، به سوی بیروت ترک کرد.
او از زمستان سال 1338 و همزمان با آغاز فعالیتهای گسترده دینی و فرهنگی خود در مناطق شیعهنشین لبنان، مطالعاتی را به منظور ریشهیابی عوامل عقبماندگی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شیعیان لبنان آغاز کرد. حاصل این مطالعات، برنامههای کوتاه، میان و دراز مدتی بود که از اواسط سال برای محرومیتزدایی از مناطق فقیر و شیعه نشین لبنان، طراحی و اجرا شد.
سید موسی جوان در زمستان سال 1339 و پس از تجدید سازمان جمعیت خیریه «البر و الاحسان» با تنظیم برنامهای ضربتی جهت تامین نیازهای مالی خانوادههای بیبضاعت، تکدیگری را به کلی از سطح شهر صور و اطراف آن ریشهکن کرد.
او در فاصله سالهای 1340 تا 1348 و در چارچوب برنامهای میان مدت، با طی کردن سالانه 100 هزار کیلومتر مسافت بین شهرها و روستاهای لبنان، دهها جمعیت، خیریه و مؤسسات فرهنگی و آموزش حرفهای را راهاندازی کرد که حاصل آن کسب اشتغال و خودکفایی اقتصادی هزاران خانواده بیبضاعت، کاهش درصد بیسوادی، رشد فرهنگ عمومی و به اجرا درآمدن صدها پروژه کوچک و بزرگ عمرانی در مناطق محروم آن کشور بود.
آیت الله سید موسی صدر در تابستان سال 1345 و پس از اجتماعات عظیم و چند روزه شیعیان لبنان در همبستگی با وی، رسما از دولت وقت لبنان درخواست کرد تا مانند دیگر طوایف آن کشور، مجلسی برای سازماندهی طایفه شیعه و پیگیری مسائل آن تاسیس شود. مجلس اعلای اسلامی شیعیان که اولین بخش از برنامه درازمدت صدر به شمار میرفت، در اول خرداد سال 1348 تاسیس و صدر با اجماع آراء به ریاست آن انتخاب شد.
او از بهار سال 1348 تا اواسط زمستان سال 1352 با دولت وقت لبنان به گفتوگو نشست تا مدیران کشور را برای اجرای پروژههای زیربنایی و وظایف قانونی خود در قبال مناطق شیعهنشین و محروم لبنان ترغیب کند اما به دنبال امتناع دولت لبنان از پذیرش این پیشنهاد و اتمام حجت با دولت وقت، جنبش محرومان لبنان را در اوایل سال 1353 به رهبری خود شکل داد.
رییس مجلس اعلای اسلامی شیعیان لبنان، راهپیماییهای مردمی عظیمی را در شهرهای بعلبک، صور و صیدا علیه دولت به راه انداخت. از همین دوران بود که وی به واسطه نقش رهبری که بر عهده گرفته بود، آرام آرام به امام موسی صدر مشهور شد.
با این وجود اوجگیری بحران خاورمیانه، صفآرایی احزاب افراطی مسیحی در برابر مقاومت فلسطینی و به لبنان کشیده شدن برخی اختلافات جهان عرب، امام موسی صدر را بر آن داشت تا برای حفظ ثبات کشور و ممانعت از سرکوب فلسطینیها، تودههای مردم را موقتا از عرصه رویارویی با دولت کنار کشاند و پیگیری مطالبات شیعیان را تا آمدن رییسجمهور جدید به تاخیر اندازد.
امام موسی صدر در سال 1354 علیرغم کارشکنیهای شدید دولت، مجددا با اجماع آراء به ریاست مجلس اعلای اسلامی شیعیان برگزیده شد. با آغاز جنگ داخلی لبنان در فروردین سال 1354، تمامی تلاشهای امام موسی صدر مصروف پایان دادن به این بحران شد. وی در خرداد آن سال در مسجد عاملیه بیروت به اعتصاب نشست و به پشتوانه مشروعیت مردمی و مقبولیت وسیع و شخصیت کاریزماتیک خود در میان تمامی مذاهب، در تابستان آرامش را به لبنان بازگرداند.
با شعلهور شدن مجدد آتش جنگ، صدر در اردیبهشت 1355 حافظ اسد رییسجمهور وقت سوریه را وادار کرد تا با اعزام نیروهای سوری به لبنان، موازنه قوا و آرامش را به این کشور بازگرداند. حل اختلافات مصر با سوریه و متعاقب آن برپایی کنفرانس ریاض در مهر 1355، آب سردی بود که امام موسی صدر بر آتش جنگ داخلی لبنان ریخت. این آرامش تا زمانی که امام صدر در لبنان حضور داشت، ادامه داشت.
هدف استراتژیک صدر این بود که شیعیان لبنان را همسان دیگر طوایف، در تمامی عرصههای حیات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آن کشور مشارکت دهد. او از اولین روزهای هجرت به لبنان در زمستان سال 1338، با طرح شعار «گفتوگو، تفاهم و همزیستی» پایههای روابط دوستانه و همکاری صمیمانهای را با مطران یوسف الخوری، مطران جرج حداد، شیخ محیالدین حسن و دیگر رهبران دینی مسیحی و اهل سنت آن کشور بنا نهاد.
طی حضور دو دهه ای امام موسی صدر در لبنان، کلیه مراسمهای شادی و غم شیعیان لبنان با حضور امام صدر و همراهی فرهیختگان مسیحی و اهل سنت لبنان برگزار شد.
حمایت سیدموسی صدر از یک بستنیفروش مسیحی در اوایل تابستان سال 1341 در شهر صور، که به فتوای صریح وی مبنی بر طهارت تمامی اهل کتاب منجر شد، توجه محافل مسیحی لبنان را به سمت وی جلب کرد. در اواخر تابستان 1341 مطران گریگوار حداد به شهر صور آمد و از صدر برای عضویت در هیات امناء «جنبش حرکت اجتماعی» دعوت کرد.
از اواخر سال 1341 حضور گسترده امام موسی صدر در کلیساها، دیرها و مجامع دینی و فرهنگی مسیحیان آغاز شد. چنان که سخنرانیهای تاریخی امام صدر در دیرالمخلص واقع در جنوب و کلیسای مارمارون در شمال لبنان در سالهای 1341 و 1342 تاثیرات معنوی عمیقی بر مسیحیان آن کشور گذاشت.
صدر در تابستان سال 1342 و در سفری دو ماهه به کشورهای شمال آفریقا، طرحی جدید برای همفکری مراکز اسلامی مصر، الجزایر و مغرب با حوزههای علمیه شیعه لبنان درانداخت. وی در بهار سال 1344، اولین دور سلسله گفتوگوهای اسلام و مسیحیت را با حضور بزرگان دو دین، در مؤسسه فرهنگی «الندوه اللبنانیه» به راه انداخت.
او پس از جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل در سال 1346 به دیدار پاپ رفت و نشستی که در آغاز نیم ساعت پیشبینی شده بود، به تقاضای پاپ بیش از دو ساعت به درازا کشید.
امام موسی صدر از سال 1347 به عضویت مرکز اسلامشناسی استراسبورگ در آمد و از رهگذر همفکری و ارائه سمینارهای متعددی در آن، آثار فراوانی را منتشر کرد.
او در بهار سال 1348 و بلافاصله پس از افتتاح مجلس اعلای اسلامی شیعیان، از شیخ حسن خالد مفتی اهل سنت لبنان دعوت کرد، تا با همفکری یکدیگر برای توحید شعائر، اعیاد و فعالیتهای اجتماعی طوایف اسلامی تدبیری بیندیشند. وی در همین خصوص طرح مدونی را به اجلاس سال 1349 «مجمع بحوث اسلامی» در قاهره ارائه کرد و متعاقب آن به عضویت دائم این مجمع درآمد.
رییس مجلس اعلای اسلامی شیعیان لبنان در سال 1349 رهبران مذهبی مسلمانان و مسیحیان جنوب لبنان را در چارچوب «کمیته دفاع از جنوب» گردهم آورد، تا برای مقاومت در برابر حلات اسرائیل چارهاندیشی کنند.
سید موسی صدر در زمستان سال 1353 و در اقدامی بیسابقه، خطبههای عید موعظه روزه را در حضور شخصیتهای بلندپایه مسیحی لبنان در کلیسای کبوشیین بیروت ایراد کرد و اگر آتش جنگ داخلی شعلهور نمیشد، در پی آن بود تا کاردینال مارونی لبنان را برای ایراد خطبههای یکی از نمازهای جمعه شهر بیروت دعوت کند.
او در زمستان سال 1355 در جمع سردبیران جرائد بیروت، با پیشبینی صریح حذف فاصلهها و روند جهانی شدن در اواخر قرن بیستم، قرن بیست و یکم را قرن همزیستی پیروان ادیان، مذاهب، فرهنگها و تمدنهای گوناگون نامید و بر رسالت تاریخی لبنان جهت ارائه الگویی موفق در این زمینه پای فشرد.
امام موسی صدر در اواسط سال 1357 موفق شد رهبران مسلمان و مسیحی لبنان را برای برپایی یک جبهه فراگیر ملی متقاعد کند و در این مسیر تا آنجا پیش رفت که حتی موعد تاسیس و اولین گردهمایی آنان را برای پس از بازگشت خود از سفر لیبی مشخص کرد.
سربه نیست شدن در لیبی
با دعوت رسمی معمر قذافی، رهبر معدوم لیبی و به همراه شیخ محمد یعقوب و استاد عباس بدرالدین از دوستان و همراهان نزدیکش در تاریخ سوم شهریور سال 1357 و در آخرین دور از سفر دورهایش به کشورهای عربی، به لیبی سفر کرد. او تا ساعت یک بعدازظهر 8 شهریور همان سال هم در انظار عمومی دیده شد و به خبرنگاران از قصدش برای رفتن به کاخ معمر قزافی خبر داد اما از لحظه ای که سوار بر خودروی دولت لیبی، راهی این ملاقات شد، از چشم همگان ناپدید شد.
او و همراهانش جلوی هتل الشاطی در پاسخ به پرسش روزنامه نگارانی که از او پرسیدند: «شما کجا می روید؟» امام موسی صدر در حالی که سوار بر خودروی تشریفات دولتی می شد، پاسخ داد: «به ملاقات سرهنگ معمر قذافی می رویم.»
بعد از منتشر شدن خبر مفقود شدن او، دولت قزافی با دستپاچگی اعلام کرد امام موسی صدر و همراهانش بعد از دیدار با معمر قذافی به ایتالیا سفر کرده. این گزافه جویی دولت قزافی، به سرعت توسط دستگاههای قضایی لبنان و ایتالیا و تحقیقات انجام شده توسط واتیکان، تکذیب شد. آنان هر گونه خروج صدر از لیبی و ورود او به رم را رسما تکذیب کردند. علاوه بر این تحقیقات، مجموعه اطلاعاتی که تا سالها بعد به دست آمد، هرگز خروج امام موسی صدر و همراهانش از خاک لیبی را تایید نکرد.
پیگیریهای امام خمینی
محمد علی مهتدی، عضو سابق کمیته پیگیری وضعیت امام موسی گفت: با انتشار خبر ناپدید شدن رهبر شیعیان لبنان، امام خمینی از همان روزهای نخست با جدیت تمام درصدد مشخص شدن وضعیت وی شد. ایشان یک بار صادق قطبزاده را برای پیگیری موضوع به لیبی فرستادند و در تاریخ اول مهر سال 1357 در نامه ای به حافظ اسد رئیس جمهور وقت سوریه از وی خواست تا پیگیر سرنوشت امام موسی صدر شود.
رهبر فقید انقلاب اسلامی در این نامه نوشتند: «حضرت آقای حافظ اسد، رئیس جمهوری سوریه و رئیس کنگره جبهه صمود و رفض «1» پس از اهدای سلام؛ این جانب از غیبت جناب حجت الاسلام آقای سید موسی صدر نگران و متأثرم. از جنابعالی تقاضا دارم که این موضوع را با سران کشورهایی که در قضیه فلسطین اجتماع کرده اند در میان گذارید و اهتمام آنان را جلب نمایید. ما و ملت ایران، در این عصر، گرفتار رژیمی هستیم که با اتکا به پشتیبانی امریکا ملت را در آتش دیکتاتوری و کشتارهای دسته جمعی و سلب همه آزادی ها می سوزاند. ما از شما سران دولت های اسلامی برای رهایی ملت بی پناه ایران کمک می خواهیم. برادران مسلمان شما در زیر چکمه دژخیمان شاه خرد شده اند و حکومت نظامی که در اکثر شهرستانهای مهم ایران برپاست ملت را به جان آورده. از پیامبر اسلام - صلی الله علیه و آله و سلم - نقل میشود: کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته؛ همه افراد و از جمله شما سران دولتهای اسلامی که قدرت دفاع از ملت مظلوم ما را دارید مسئول هستید.»
امام خمینی (ره) 26 مهرماه 1357 نیز در نامهای به معمر قذافی پیگیر سرنوست امام موسی صدر شدند.
ایشان در این نامه خطاب به قذافی نوشتند: «قضیه جناب حجتالاسلام آقای صدر به شکل معمایی مرموز درآمده است. بستگان ایشان پس از بررسی میگویند در لیبی هستند. چون جناب ایشان مورد احترام و محبت روحانیون و دیگر جناحها هستند و این امر موجب نگرانی آنهاست، مقتضی است در آن اهتمام نمایید و از دولت خودتان بخواهید ما را از سلامت ایشان و محل اقامت شان مطلع نموده، نگرانی ها را رفع کنند.»
بنیانگذاری جمهوری اسلامی ایران کمتر از یک ماه بعد یعنی در تاریخ 20 آبان 1357 در بخشی از مصاحبه خود با خبرنگار روزنامه لبنانی النهار در پاسخ به این پرسش که به نظر حضرت آیت الله چه کسانی در اخفای امام موسی صدر نقش داشته اند؟ آیا به نظر حضرتعالی، امام موسی صدر هنوز زنده اند؟ آیا تصور می فرمایید که ایشان به لبنان برگردند یا خیر؟ بین شما و مجلس اعلای شیعه در لبنان، چه ارتباطی وجود دارد، گفتند: «راجع به اینکه ایشان را چه کسی مخفی کرده است، من اطلاعی ندارم اما راجع به اینکه ایشان زندهاند و برگردند، امیدوارم که زنده باشند و برگردند. من به ایشان علاقه دارم و امیدوارم که به سلامت برگردند و کار خودشان را ادامه دهند.»
تداوم پیگیری امام خمینی
اسفند 1357 عبدالسلام جلود معاون معمر قذافی و اعضای شورای انقلاب لیبی به ایران سفر کردند تا پیام تبریک معمر قذافی، رهبر لیبی را به امام ابلاغ کنند. جلود هفتم اسفند به دیدار امام خمینی رفت.
ماجرای ربوده شدن امام موسی صدر مهمترین موضوع مذاکرات هیات لیبیایی در ایران بود. امام در این دیدار تاکید کردند: «ما نگران سرنوشت امام موسی صدر هستیم و میخواهیم به محض بازگشت به لیبی به سرهنگ قذافی بگویید هرچه زودتر در مورد سرنوشت امام موسی صدر رسیدگی کند.»
مخالفان پیگیری پرونده
ایران و لیبی توافق کردند بر اساس بند 17 مقاولهنامه «تجدید روابط ایران و لیبی» کمیتهای برای پیگیری ربودن امام موسی صدر تشکیل دهند اما برخلاف توافق دو کشور، برخی افراد از جمله آیت الله حسینعلی منتظری و حجت الاسلام صادق خلخالی مانع تشکیل کمیته مذکور و پیگیری مناسب پرونده امام موسی صدر شدند.
نقش منتظری و باند مهدی هاشمی
آیتالله حسینعلی منتظری در تلگرافی از امام خمینی خواست سفر کمیته تحقیق ایران به تعویق بیفتد. او در این تلگراف مدعی شد: «سفر این کمیته جز تخریب روابط میان ایران و لیبی و ایجاد اختلاف سیاسی که در نهایت به نفع آمریکا خواهد بود، حاصلی ندارد.»
مرحوم حسن حبیبی از اعضای شورای انقلاب نیز در واپسین روزهای عمرش در گفتوگویی که در کتاب «دیدار در پاریس» منتشر شد، درباره مخالفتها با پیگیری پرونده امام موسی صدر چنین گفت: «همان زمان بعد از پیروزی انقلاب این بحث پیش آمد که هیاتی به لیبی برود. با توجه به این که من عضو شورای انقلاب بودم و مسؤولیتهایی داشتم، با من صحبت کردند که بروم. یکی دو نفر دیگر هم قرار بود بیایند، یادم نیست آقای صدر (حاج سیدجوادی) هم بود یا نه، ولی در جریان بود اما از طرق دیگر نگذاشتند این کار انجام شود، یعنی شورای انقلاب هم موافق بود و استقبال میکرد. بعد از آن هم ما چند جلسه داشتیم، یکی از آنها را که یادم هست در منزل آقای صدر بود. جلسه داشتیم که ببینیم برای تعقیب این جریان چه کار میشود کرد. به هر حال اولین اقدامی که پس از پیروزی انقلاب میخواست انجام بشود، همین هیات اعزامی شورای انقلاب بود که از قم نگذاشتند.»
وی منشاء مخالفتها را خارج از بیت امام خمینی دانست و افزود: «حضرت امام در آن زمان تهران بودند، چون امام مدتی تهران ماندند. 9 اسفند 1357 به قم رفتند اما قضیه این هیات مربوط به قبل از این تاریخ بود. میتوان علت مخالفتهای آیتالله منتظری با پیگیری پرونده امام صدر را نفوذ باند مهدی هاشمی معدوم در بیت او و ارتباط این باند با لیبی و شخص قذافی دانست.»
محمدعلی مهتدی در گفت وگو با خبرگزاری ایرنا در سال 1398 درباره علت پیگیری نشدن سرنوشت موسی صدر از سوی برخی مسؤولان کشور، گفت: «تا آنجایی که مربوط به جمهوری اسلامی ایران میشود، نفوذ بعضی عناصر که با جناح چپ لبنان در ارتباط بودند، مانع بزرگی برای پیگیری جدی مسؤولان بود. جناح چپ آن زمان مانند حزب توده، گروهک منافقین و چریکهای فدایی خلق و برخی اشخاص که عضو سازمانهای فلسطینی بودند، مانند جلالالدین فارسی، ابوشریف، ابوحنیف، مرحوم محمد منتظری که با جناح چپ لبنان و لیبی در ارتباط بودند، همگی بهشدت مخالف پیگیری سرنوشت امام موسی صدر بودند.»
دیپلمات سابق وزارت خارجه ادامه داد: «حتی در آن زمان صادق خلخالی به لیبی سفر کرد و در مصاحبهای گفت: هماکنون در لیبی هستم نه ربوده و نه بازداشت شدم و به ایران بازمیگردم. کنایه از این که ربودهشدن امام موسی صدر نادرست است. حضرت امام (ره) در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی با ارسال تلگرامهایی به حافظ اسد و یاسر عرفات، از آنها میخواهد موضوع ناپدید شدن صدر را پیگیری کنند. بعد ایشان دستور دادند کمیته تحقیقی برای سفر به لیبی تشکیل شود.»
مهتدی از تمایل قذافی برای سفر به ایران و شرط امام برای انجام این سفر سخن گفت و افزود: «امام خمینی (ره) آمدن قذافی به ایران را مشروط به این کردند که صدر را همراه خود به ایران بیاورد.»
نقش جلال الدین فارسی
وی با بیان این که اشخاصی چون شهید محمد منتظری و جلالالدین فارسی و دیگران، تلاش میکردند کمیته پیگیری به لیبی سفر نکند و مسئله دنبال نشود، گفت: «همان روزی که قرار بود این کمیته، تهران را به سمت طرابلس ترک کند، آیتالله منتظری در نامهای از امام خواست به دلیل نامناسببودن شرایط، سفر این کمیته لغو شود.»
این دیپلمات سابق کشورمان متذکر شد: به طور طبیعی افرادی که در بیت آیتالله منتظری بودند، مانند مهدی هاشمی که با لیبی، سازمانهای فلسطینی و جناح چپ لبنان ارتباط داشتند، صلاح نمیدانستند مسئله پیگیری شود و آیتالله منتظری را وادار به نوشتن این نامه به امام (ره) کردند.
مهتدی همچنین درباره پیگیری ماجرای امام موسی صدر بعد از سقوط حکومت معمر قذافی گفت: «یک تیم از دیپلماتها و شخصیتهای حقوقی و قضایی لبنان متشکل از عدنان منصور، وزیر پیشین امور خارجه لبنان و سفیر این کشور در ایران، سید صدرالدین پسر امام موسی صدر و مهندس فیروزان داماد این خانواده به لیبی سفر کردند. کسانی که در آن زمان در لیبی قدرت داشتند، قول همکاری دادند، منتها عملا هیچ کاری نکردند. در سالهای اخیر به دلیل این که این مسئله در اولویت نبود، در جمهوری اسلامی ایران اقدامی صورت نگرفت چون مشکلات داخلی و خارجی به قدری زیاد بود که دولتها بیشتر وقت خود را صرف آن میکردند و انگیزه زیادی برای پیگیری این مسئله نداشتند.»
دیپلمات سابق وزارت خارجه تاکید کرد: «پس از کشته شدن قذافی تقریبا مشخص شد تمام کسانی که به موضوع ناپدید شدن امام موسی صدر ارتباط داشتند، به شکل مرموزی به قتل رسیدند. حتی دو نفری که جای صدر و همراهانش به رم سفر کرده بودند، در قید حیات نیستند و سرنخها کاملا از بین رفته است. تنها سه شخصیت هنوز زنده هستند که میتوانند کمک کنند.»
بعد از فروکش کردن اوضاع عبدل منعم الهونی، سرگرد سابق ارتش لیبی در مصاحبهای با روزنامه الحیاه ادعا کرد: «صدر به دستور قذافی به ضرب گلوله کشته و در یکی از شهرهای جنوبی لیبی به نام سبها به خاک سپرده شده است. دستور انتقال جنازه موسی صدر به سبها به سرهنگ ناجیالدین یازجی (که از بستگان اوست) داده شده و او پس از اجرای این دستور به قتل رسیده است.»
نقش خلخالی
مهتدی اظهار کرد: «علاوه بر آیتالله منتظری، افراد دیگری هم بودند که بهخاطر برخی اختلافات مبارزاتی با امام صدر مانع از پیگیری سرنوشت وی شدند. صادق خلخالی اولین دادستان انقلاب و از چهرههای جناح چپ اوایل انقلاب به لیبی سفر کرد و در مصاحبهای گفت: «هم اکنون در لیبی هستم، نه ربوده و نه بازداشت شدم و به ایران باز می گردم». این سخنان کنایه از این بود که ربوده شدن امام موسی صدر نادرست است. علاوه بر این دو، حزب توده، گروهک منافقین و چریکهای فدایی خلق و برخی اشخاص که عضو سازمان های فلسطینی بودند هم بهنحوی با پیگیری این پرونده مخالفت میکردند.»
امام خمینی مصر به پیگیری
اما با وجود همه کارشکنی ها و مخالفتهای داخلی و خارجی امام خمینی همچنان مصر به پیگیری پرونده امام موسی صدر بودند.
ایشان در دیدار دومشان با عبدالسلام جلود و شورای انقلاب لیبی در چهارم اردیبهشت 1358 اظهار کردند: «قضیهای که برای ما و علمای ایران و سایر اقشار به طور معما درآمده است این فاجعه آقای صدر است. من و علمای ایران برای این فاجعه بسیار متأثر هستیم، و این برای ما یک معمایی است که این معما حل نمیشود الا به دست دولت لیبی. ما این معما را میخواهیم که برادر ما «معمر» و دولت حل کنند و ناراحتیهای ما را به اتمام برسانند.»
امام خمینی در دیداری که 17 اردیبهشت 1358 با سفیر کشور سومالی داشتند بار دیگر ماجرای امام موسی صدر را مطرح کردند و گفتند: «اما راجع به آقای صدر ما از آن وقت که نجف بودیم و این قضیه واقع شد تا وقتی که پاریس رفتیم و بعد هم به ایران آمدیم، دنبال این قضیه بودیم.... هم سفیر لیبی که آمد پیش من، راجع به این مسئله صحبت کردم و هم نخستوزیر که آمد حل این معما را از ایشان خواستم. و معالأسف تاکنون برای ما این معما حل نشده است. امیدوارم که با کوشش دولت ایران و سایر اقشار علاقهمند به اسلام، این معما حل بشود.»
در پایان چهل و سومین سالگرد سر به نیست شدن آیت الله امام موسی صدر در کشور لیبی و گذشت بیش از 32 سال از ارتحال بنیانگذار جمهوری اسلامی و سپری شدن یک هفته از درگذشت پروین خلیلی، همسر سید موسی صدر، پرونده سر به نیست شدن آیت الله همچنان باز است اما نه امام خمینی در قید حیات است تا پرونده ایشان را دنبال کند و نه پروین خلیلی زنده است تا چشم به راه شوهرش باشد.
منابع:
پایگاه اطلاع رسانی امام موسی صدر
صحیفه امام، جلد 4، ص 45 و 444
صحیفه امام، جلد 3، ص 479 و 480
صحیفه امام جلد 7، ص 117 تا 118 و 197 تا 198
غلامرضا گلی زواره، مشعل درخشان دانش و اندیشه، تهیهکننده و ناشر: مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، چاپ اول، 1390
انتهای پیام