صدا و سیما سازمان تبلیغات اسلامی میشود؟
چهارشنبه اول تیر 1401 اتفاق نادر و جالبی رخ داد که قطعا به صورت تصادفی و بدون برنامه ریزی و اطلاع قبلی بوده است. این که به شکل کاملا هم زمان در محل انجمن صنفی روزنامه نگاران استان تهران از «سند ملی رسانه» رونمایی شد و در صدا و سیما هم از کلیات «سند تحول رسانه ملی». اولی با نگاه حرفه ای و علمی و دومی کاملا سیاسی و تبلیغاتی. یکی عکس دیگری اما هر دو ذیل سه واژه مشترک سند و رسانه و ملی...
عصر ایران؛ مهرداد خدیر - چهارشنبه اول تیر 1401 اتفاق نادر و جالبی رخ داد که قطعا به صورت تصادفی و بدون برنامهریزی و اطلاع قبلی بوده است: این که به شکل کاملا هم زمان در محل انجمن صنفی روزنامهنگاران استان تهران از «سند ملی رسانه» رونمایی شد و در صدا و سیما و در جمع معاونان سازمان هم از کلیات «سند تحول رسانه ملی».
سه واژه سند، رسانه و ملی در هر دو مشترکاند اما هیچ ربط و شباهتی به هم ندارند. چرا که در اولی منظور از سند مجموعهای از گزارش های تخصصی پژوهشی با تأیید یا مشارکت استادان علوم ارتباطات و منطبق بر معیارهای حرفهای است و در دومی سند مجموعهای از فرمانها یا ایدهآلها و آرزوهای حکومتی است با مدل تبلیغاتی و نه منطبق با مدیای جدید در حالی که به تعبیر دکتر رضاییان وب 2 را هم پشت سر گذاشته و به زودی وارد وب 3 خواهیم شد و خود رادیو و تلویزیون دیگر رسانه مدرن نیست و قافیه را به رسانههای جدید و شبکههای اجتماعی باخته هر چند در ایران همچنان رایگانترین امکان وقتگذرانی و ارتباطی است. (رایگان از جهت پرداخت حق اشتراک وگرنه بودجه ان از جیب ملت تأمین میشود).
در اولی منظور از رسانه واقعا رسانه است. یعنی بدون بودجه حکومتی و مخاطبمحور و در دومی به جز تعبیر «رسانه ملی» در باقی موارد ترجیح میدهند از مفاهیم ایدیولوژیک استفاده کنند و آن را عرصه جنگ میدانند.
در اولی، ملی هم واقعا ملی است چون معطوف به ایران است و در دومی مراد از ملی معطوف به نظام سیاسی است و گرنه اگر ملی بود به زبان ملی، سینمای ملی، موسیقی ملی و مانند اینها بها میداد.
آیین اولی دور از هر عنوان رسمی در حضور چهرههای شاخص رسانهای و استادان شاخص ارتباطات و با معیارهای کاملا حرفه ای و جهانی وشناخته شده و دومی اگر چه ذیل عنوان «رسانه ملی» اما با اهداف سیاسی و ایدیولوژیک و جدای معیارهای شناخته شده رسانهای بی حضور عالمان این رشته بود و در نشستی کاملا اداری هر چند محتمل است برخی از معاونان تحصیلات مرتبط داشته باشند اما به این صفت حاضر نبودند.
این اتفاق نمادین اما نشان دهنده ریشه مشکل رسانهها در ایران هم هست و آن هم نگاه غیر علمی به موضوع رسانه در عرصه رسمی و برخوردار از بودجههای کلان چند هزار میلیارد تومانی در سال و با قریب 50 هزار کارمند است حال آن که آن طرف با انواع محدودیت ها و مضیقه ها دست به گریبان است و چرخ اقتصاد نحیف آن با یارانه هم نمیگردد.
حاصل این چالش و کشاکش البته این شده که مردم هم از رسانه های چاپی و کاغذی روی گردان شدهاند تا جایی که ایران به پایین ترین نرخ روزنامهخوانی در جهان - بله در جهان - سقوط کرده و هم از اخبار صدا و سیما تا جایی که برای اثبات مردن حسین عبدالباقی ناچارشدند کشوی سردخانه را باز کنند و بگویند ایهاالناس! باور کنید این جنازه متعلق به مالک متروپل است و ما دروغ نگفیتم و روز دیگر به جای کارشناس واقعی به کارمند خودشان میگویند انگلیسی حرف بزن و بنده خدا وسط ماجرا لو داد!
نویسنده این سطور، خود یکی از سخنرانان و حاضران نشست رونمایی از سند ملی رسانه در محل انجمن صنفی روزنامه نگاران بود اما از استادان ارتباطات خصوصا دکتر محسنیانراد بسیار آموخت و همین مقدمه سند را با موازین حرفهای بسیار منطبق یافت و میتوان پیش بینی کرد متن کامل و مفصل آن که حاصل چند گزارش تخصصی پژوهشی است کاری بسیاردرخور باشد.
در آن طرف هم آقای پیمان جبلی 12 محور تحول در محتوای برنامه های صدا وسیما را به این شرح اعلام کرده است:
«عدالت گستری، روایت پیشرفت همه جانبه جامعه ایرانی، ایثار، مقاومت شهادت و توسعه سبک زندگی ایثارگرانه، سبک زندگی و خانواده با محوریت سبک زندگی انقلابی، هنر انقلاب با معرفی شایسته آثار برجسته، نقد غرب و هجو غربزدگی، تقویت هویت جهانی امتی با بازنمایی قدرت نرم ایران اسلامی در جهان، روایت جوان مومن انقلابی با نگاه پیشرفت آینده، الگوی زن انقلاب اسلامی، مقابله با جریان ارتجاع و تطهیر پهلوی، روایت هوشمندانه و صحیح تاریخ اسلام و ایران، بسط الگوی حکمرانی مردمی با بازخوانی نهادهای مردمی - انقلابی».
هر قدر ادبیات سند ملی رسانه (روزنامه نگاران) عاری از مفاهیم سیاسی و ایدیولوژیک و کاملا منطبق با علوم ارتباطات و نظریات مدرن رسانه ها و مبتنی بر مشاوره های برجسته ترین استادان ارتباطات و روزنامه نگاری است سند تحول صدا و سیما پر است از نگاه ایدیولوژیک و سیاسی و بسیار دور از مفاهیم تخصصی رسانه ای.
نقدی به رویکرد صدا و سیما به عنوان یک دستگاه عریض و طویل تبلیغاتی نیست و طبیعی است که آقای جبلی مأموریت دارد این سازمان را با این اهداف متحول کند اما این محورها به علم رسانه چه ارتباطی دارند و چگونه می توانند با رسانه های دیگر رقابت یا مقابله کنند؟
عین این 12 محور را سازمان تبلیغات اسلامی هم میتواند اعلام کند و بر این اساس میتوان پیش بینی کرد چنانچه این اهداف محقق شود سازمان صدا وسیما به سازمان تبلیغات اسلامی تبدیل خواهد شد و هر قدر آن سازمان موفق بوده این سازمان هم موفق خواهد بود.
منتها سازمان تبلیغات در طول سال با تعداد شرکت کنندگان در چند راه پیمایی مهم و سراسری و نوع برنامه ریزی برای آنها یا جشن های دهه فجر ارزیابی می شود حال آن که سازمان صدا و سیما لحظه به لحظه زیر ذره بین مخاطبان داخلی و خارجی است و قاعدتا باید با مدل های رسانه ای برنامه ریزی شود نه تبلیغاتی.
اگر سه کارکرد مهم صدا و سیما را اطلاع رسانی، آموزش و سرگرمی بدانیم چنان که طی 43 سال گذشته و از زبان رؤسای سازمان بارها اعلام شده مشخص نیست کدام یک از این 12 محور به اطلاع رسانی و سرگرمی و حتی آموزش ربط دارد؟
اگر قرار بر تحولی این گونه است و با این اوصاف شاید بهتر باشد که صدا وسیما در سازمان تبلیغات اسلامی ادغام و نام آن به صدا وسیما و تبلیغات رسمی تغییر یابد چرا که هر چه باشد دیگر رسانه نخواهد بود آن هم از نوع ملی. کما این که فوتبال، باید فوتبال باشد حتی اگر برای کمک به زلزله زده ها و دوستانه بازی کنند ونمی توان گفت چون دوستانه است بازیکنان می توانند با دست توپ را لمس کنند. آن وقت دیگر فوتبال نیست و هند بال است. با این سند تحول هم صدا و سیما سازمان تبلیغات می شود.
البته این 12 رویکرد اگر محور شبکه افق یا برخی شبکهها باشد مرتبط و خیلی هم منطقی است اما مشخص نیست چگونه می توان تمام صدا و سیما را ذیل آن برد؟
هر چند برخی معتقدند اگر قرار بر تحول با سند تحول بود آموزش و پرورش باید خیلی زودتر با سند تحول متحول می شد یا دانشگاه ها که مدام در حال تحول آنها هستند و چندان نباید جدی گرفت. روی کاغذ می نویسند و در عمل واقعیت ها خود را تحمیل می کنند. آنتن صدا و سیما به خوراک متنوع نیاز دارد و صبح تا شب که نمی توان به غرب فحش داد و تبلیغ مذهبی پخش کرد.
بحران صدا وسیما این است که قافیه را به رسانه های مدرن باخته و هر قدر هم فضای مجازی را محدود کنند و درصدد مصادره شبکه نمایش خانگی برآیند باز این همه شبکه رادیوی یو تلویزیونی به مخاطب و مردم به خبر و سرگرمی نیاز دارند و اگر از صبح تا شب به غرب فحش دهند و شعار دهند برای مخاطب عام جذابیت ندارد و مخاطب خاص هم ترجیح می دهد سراغ رسانه های نخبه گرایانه تر رود.
چنان که در آغاز گفته شد تقارن عجیب این بود که درست در همان ساعتی که پیمان جبلی در جمع معاونان صدا وسیما از سند تحول در سازمان متبوع با رویکرد تمام ایدیولوژیک رونمایی می کرد استاد راهنمای پایان نامه او بر ضرورت به کارگیری معیارهای حرفه ای رسانه ای در سند ملی رسانه در جمع روزنامه نگاران پای می فشرد تا مشخص شود تفاوت نگاه از زمین تا آسمان است.
این یادداشت را به سه پرسش به پایان می برم:
اول: آیا پیش بینی می کنند اگر تمام شبکه های صدا و سیما از مضامینی چون «عدالت گستری، روایت پیشرفت همه جانبه جامعه ایرانی، ایثار، مقاومت شهادت و توسعه سبک زندگی ایثارگرانه، سبک زندگی و خانواده با محوریت سبک زندگی انقلابی، هنر انقلاب با معرفی شایسته آثار برجسته، نقد غرب و هجو غربزدگی، تقویت هویت جهانی امتی با بازنمایی قدرت نرم ایران اسلامی در جهان، روایت جوان مومن انقلابی با نگاه پیشرفت آینده، الگوی زن انقلاب اسلامی، مقابله با جریان ارتجاع و تطهیر پهلوی، روایت هوشمندانه و صحیح تاریخ اسلام و ایران، بسط الگوی حکمرانی مردمی با بازخوانی نهادهای مردمی - انقلابی» پر شود شمار مخاطبان و اعتبار این سازمان افزایش می یابد؟
دوم: صدا وسیما ذیل عنوان رسانه قابل تعریف است یا قرارگاه فرهنگی یا سازمان تبلیغات اسلامی و اگر نمی خواهد رسانه باشد چرا در سازمان های دیگر ادغام نشود؟
پرسش سوم اما مهم تر این است: چرا سرنا را از سر گشاد آن می نوازید؟ این که مردم پای برنامه های غیر ایدیولوژیک صدا و سیمای ایدیولوژیک مثل خندوانه با اجرای رامبد جوان، نود با عادل فردوسی پور، کتاب باز با سروش صحت، دورهمی با مهران مدیری، حالا خورشید با رشیدپور و مانند آن در ساعات پربیننده بنشینند آنان را از شبکههای فارسی زبان ماهواره ای دور می کند یا اگر مدام برنامه های ایدیولوژیک پخش کنید تا افراد، قید داخل را بزنند و بروند سراغ آن طرفی ها؟
آنچه علی اصغر پورمحمدی با نگاه رسانه ای - امنیتی با هوش مندی می فهمید و مدیران دیگر سازمان کمتر می فهمند این است که غیرایدیولوژیک ترین برنامه صدا وسیما مثل برنامه های مدیری و فردوسی پور چون مردم را پای تلویزیون جمهوری اسلامی مینشاند و از من و تو وایران اینترنشنال دور می کند به نفع جمهوری اسلامی است اما ایدیولوژیک ترین وشعاری ترین آنها چون سبب می شود مخاطب عام کانال را تغییر دهد به سود رقباست!
سال 88 در سفر به هرات افغانستان وقتی مجری مراسم مدام به تعداد روزنامه ها و آزادی آنها می بالید تا شاید به روزنامه های ایران طعنه بزند که دست شان زیر ساطور سعید مرتضوی بود یکی از روزنامه نگاران خانم پشت تریبون رفت و گفت: وقتی 70 درصد مردم سواد نداشته باشند یا روزنامه نخوانند چه تفاوت دارد که این تعداد روزنامه داشته باشید یا نه!
حالا حکایت صدا وسیما و سند تحول آقای جبلی است. اگر دوشنبه شب خلقالله پای نود بنشینند میتوانید چند تا شعار ایدیولوژیک را هم زیرنویس کنید و قبل و بعد آن مفاهیمی را به خورد خلقالله بدهید اما وقتی نود را حذف میکنید و آن پسر هر قدر هم تلاش کند نتواند جای عادل را بگیرد بیننده عام یک دگمه را فشار میدهد و در همان ساعت پای شبه نود مزدک میرزایی در ایران اینترنشنال مینشیند و آن وقت آنها هستند که به افکار عمومی جهت میدهند. تمام ظرافت سیاسی، فرهنگی و امنیتی و نگو رسانهای در همین است.
این را عزتالله ضرغامی خیلی خوب میفهمید و شنیدم هر وقت به قم میرفت و عالمی انتقاد میکرد که چرا در فلان سریال مثلا حجاب خانم کامل نیست یا وعظ و خطابه کم پخش میکنید توضیح میداد حاج آقا! حالا مثل قبل نیست. اگر بخواهیم فقط شما را نشان بدهیم آن وقت تلویزیون را خاموش میکنند. اما اگر برنامه سرگرمکننده داشته باشیم هم آن را میبینند هم شما را!
تماشاخانه