دوشنبه 26 خرداد 1404

ضرورت مقابله به مثل ایران

وب‌گاه الف مشاهده در مرجع
ضرورت مقابله به مثل ایران

حمله اخیر رژیم صهیونیستی به خاک جمهوری اسلامی ایران، از جمله رخدادهایی‌ست که نمی‌شود آن را در بستر تحولات منطقه جدا از سیاست‌های راهبردی تل‌آویو تحلیل کرد. این حمله تنها اقدامی مقطعی، احساساتی و بر اساس تصمیمات داخلی اسرائیل نیست، بلکه بخشی از یک راهبرد چندلایه در عرصه بین‌المللی و منطقه‌ای می‌باشد.

این راهبرد، از طریق خلق بحران در منطقه، ایجاد تنش در عرصه داخلی کشور هدف (ایران)، اعمال فشار بر محور مقاومت و در نهایت با استفاده از این فشار می‌خواهد نقاط ضعف امنیتی، اقتصادی و روانی طرف مقابل را شناسایی کرده و آنها را به اهرم چانه‌زنی در عرصه بین‌المللی و داخلی تبدیل کرده و در نتیجه ضمن ایجاد بازدارندگی در برابر قدرت بازدارنده تهران، احتمال فروپاشی داخلی در این کشور را تقویت کرده و در کنار آن حمایت بین‌المللی از تل‌آویو در برابر مقاومت را بازسازی کرده و توازن راهبردی در منطقه را به نفع خود بر هم بزند. این یادداشت در ادامه، این راهبرد اسرائیل را در سه محور «سیاست داخلی «سیاست منطقه‌ای و «سیاست بین‌المللی» تشریح می‌کند.

اهداف داخلی اسرائیل از حمله به ایران نخستین بعد از این حملات سیاست داخلی اسرائیل می‌باشد. رژیم صهیونیستی در درون با چالش‌های زیادی روبروست. اعتراضات داخلی بر سر اصلاحات قضایی بنیامین نتانیاهو، شکاف در ائتلاف حاکم، ضعف اقتصادی و مشکلات اجتماعی از جمله این چالش‌هاست. این وضعیت داخلی می‌تواند پایه‌های دولت افراط‌گرای اسرائیل را متزلزل کرده و احتمال فروپاشی کابینه و برگزاری انتخابات پیش از موعد را ایجاد کرده باشد. نخست‌وزیر اسرائیل با این حمله در واقع می‌خواسته: اتحاد داخلی ایجاد کرده و مخالفان داخلی را در برابر «دشمن خارجی» کنار بزند. ناتوان بودن دولت در اداره امور داخلی را با خلق بحران خارجی بپوشاند. اعتماد افکار عمومی در اسرائیل به نیروی امنیتی و ارتش را بازسازی کرده و حمایت آنها از دولت در شرایط حساس افزایش یابد. احتمال فروپاشی ائتلاف حاکم در کنست را با «هراس‌آفرینی از دشمن بیرونی» به طور موقت خنثی کرده و مخالفان داخلی را در عمل کنار بزند.

اهداف منطقه‌ای اسرائیل از حمله به ایران این اقدام در عرصه منطقه‌ای سه هدف راهبردی دارد: نشان دادن عزم تل‌آویو در مقابله با محور مقاومت: اسرائیل می‌داند محور مقاومت با محوریت جمهوری اسلامی از لبنان (حزب‌الله) گرفته تا سوریه، عراق و یمن، بخش زیادی از عمق راهبردی اسرائیل را با چالش امنیتی روبرو کرده‌اند. حمله مستقیم به خاک ایران پیامی روشن دارد: «اسرائیل از برخورد مستقیم با رأس مقاومت واهمه‌ای ندارد این امر می‌تواند ضمن بالابردن روحیه طرفداران اسرائیل در منطقه، در عزم محور مقاومت ایجاد تردید کرده و آنها را بر سر ادامه حمایت از مقاومت مردد سازد. اخلال در همگرایی محور مقاومت: این حملات می‌تواند شکاف بین کشورهای محور مقاومت ایجاد کرده و آنها را در حمایت از تهران دچار تردید کرده و احتمال واگرایی در این محور را تقویت کرده و در نتیجه مقاومت در عرصه منطقه‌ای با چالش داخلی روبرو بشود. اعمال فشار بر دولت‌ها در منطقه: اسرائیل با این اقدام می‌خواهد به دولت‌هایی چون عربستان سعودی، امارات، آذربایجان و حتی ترکیه این پیام را بدهد که «هرگونه نزدیکی آنها با تهران می‌تواند آنها را در معرض آتش درگیری با اسرائیل قرار دهد. این امر می‌تواند بر سیاست خارجی این کشورها تاثیرگذار باشد و آنها را از عادی‌سازی روابط با ایران برحذر دارد.

اهداف بین‌المللی اسرائیل از حمله به ایران این بخش از راهبرد اسرائیل از دو زاویه مهم برخوردار می‌باشد: اعمال فشار بر ایالات متحده: اسرائیل با این حملات می‌خواهد دولت جو بایدن را در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری در ایالات متحده در تنگنای تصمیم‌گیری بگذارد. تل‌آویو می‌داند حمایت واشنگتن از اسرائیل در عرصه داخلی آمریکا حساس و تاثیرگذار بر آراء انتخاباتی می‌باشد. از این رو، با خلق بحران امنیتی و در معرض خطر بودن اسرائیل، می‌خواهد حمایت کامل ایالات متحده از تل‌آویو در عرصه بین‌المللی و در سازمان ملل را تضمین کرده و احتمال نرم شدن سیاست دولت آتی در قبال تهران را از بین ببرد. انحراف افکار عمومی از جنایات در غزه: اسرائیل با این اقدام می‌خواهد تمرکز افکار عمومی بین‌المللی از جنایاتی مثل کشتار در رفح، خان‌یونس و اردوگاه آوارگان در نوار غزه منحرف بشود. این حملات می‌تواند دستورکار سازمان ملل، شورای امنیت و سازمان‌های حقوق بشری را از «نقض حقوق‌بشر در غزه» به «خطراتی که اسرائیل با آنها روبروست» تغییر دهد. این حملات نه تنها در عرصه داخلی اسرائیل کاربرد دارند، بلکه در عرصه منطقه‌ای و بین‌المللی نیز پیگیری می‌شوند. این اقدام با سه راهبرد: ایجاد «اتحاد داخلی در اسرائیلاخلال در محور مقاومت در منطقهاعمال فشار بر عرصه بین‌المللی

سعی دارد ضمن بازسازی چهره درحال افول دولت افراط‌گرای تل‌آویو در داخل، حمایت بین‌المللی از اسرائیل در عرصه خارجی را تجدید کرده و محور مقاومت در منطقه را با چالش داخلی و بیرونی روبرو سازد.

این راهبرد می‌تواند ضمن برهم‌زدن تمرکز افکار عمومی از جنایات اسرائیل در نوار غزه و کرانه باختری، اهرم فشاری ایجاد کرده که در آینده بتواند در مذاکره با طرف‌های بین‌المللی از آن استفاده کرده و ضمن محدود کردن حمایت آنها از فلسطین، محور مقاومت در منطقه را تضعیف کرده و امنیت داخلی اسرائیل را از طریق خلق بحران بیرونی بازسازی کرده و از این طریق بر مشکلات داخلی خود سرپوش بگذارد.

ضرورت مقابله به مثل ایران در برابر حملات رژیم صهیونیستی در برابر حملات اخیر رژیم صهیونیستی به خاک جمهوری اسلامی ایران، ضرورت مقابله به مثل نه فقط یک واکنش طبیعی و منطقی بلکه یک راهبرد کلیدی در حفظ امنیت ملی، تمامیت ارضی و اقتدار منطقه‌ای ایران است. در عرصه بین‌المللی و سیاست‌های راهبردی، هر کشوری وظیفه دارد از خود دفاع کند و در مقابل تجاوز، واکنش متناسب نشان دهد تا از تکرار و تشدید این تجاوزات جلوگیری کند.

مقابله به مثل، علاوه بر بعد نظامی، پیام‌های سیاسی، روانی و دیپلماتیک گسترده‌ای را به جهان ارسال می‌کند که می‌تواند در توازن قوا در منطقه و عرصه بین‌المللی نقش تعیین‌کننده‌ای داشته باشد.

حفظ بازدارندگی و امنیت ملی مهم‌ترین هدف مقابله به مثل، حفظ بازدارندگی موثر در برابر دشمن است. بازدارندگی یعنی ایجاد اطمینان در طرف مقابل که هر حمله‌ای با واکنش متناسب و حتی فراتر روبرو خواهد شد، بنابراین هر گونه محاسبه برای تهاجم و تجاوز به خاک کشور به‌طور جدی کاهش می‌یابد. در این چارچوب، ایران با نشان دادن توانمندی خود در مقابله با حملات، پیام قاطع به اسرائیل و متحدانش می‌دهد که بازی با امنیت این کشور بی‌پاسخ نخواهد ماند. جلوگیری از مشروعیت‌بخشی به تجاوزات اسرائیل وقتی ایران در برابر تجاوزات سکوت کند یا واکنش ضعیف نشان دهد، این وضعیت به‌نوعی به تجاوزات اسرائیل مشروعیت می‌بخشد. کشورهای متجاوز با بهره‌برداری از این سکوت، گستاخ‌تر شده و درصدد افزایش فشارها و حملات خواهند بود. مقابله به مثل، نماد ایستادگی و دفاع مشروع و قانونی است که هم در حقوق بین‌الملل و هم در عرف بین‌المللی از آن حمایت می‌شود. این اقدام به جامعه جهانی یادآوری می‌کند که ایران نه تنها قربانی نیست بلکه یک بازیگر فعال و مقتدر در دفاع از خود و منافع ملی‌اش است.

تقویت روحیه ملی و همبستگی داخلی مقابله به مثل، به عنوان نمادی از مقاومت و ایستادگی، تأثیر مثبت روانی و سیاسی عمیقی بر جامعه ایران دارد. این اقدام می‌تواند وحدت ملی را تقویت کرده و روحیه دفاعی مردم و نیروهای مسلح را بالا ببرد.

در شرایطی که اسرائیل در تلاش است با حملات خود شکاف‌های داخلی و ناامیدی ایجاد کند، واکنش قاطع ایران می‌تواند پیام‌آور اتحاد و انسجام ملی باشد و پیامدهای روانی و سیاسی سوء این حملات را خنثی کند.

پیام به بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی مقابله به مثل ایران می‌تواند پیامی روشن به همه بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی ارسال کند که ایران نه تنها در گفتار بلکه در عمل آماده حفظ منافع خود است و هیچ تجاوز و تهدیدی را بدون واکنش نخواهد گذاشت.

این پیام می‌تواند توازن قدرت را در منطقه حفظ کند و از تشدید تنش‌های فراتر از حد معقول جلوگیری کند. همچنین، ایران نشان می‌دهد که سیاست مماشات در قبال تجاوزات را نمی‌پذیرد و به دنبال تغییر معادلات به نفع خود است.

تضمین حقوق مشروع دفاع در حقوق بین‌الملل مقابله به مثل، در چارچوب حقوق بین‌الملل به عنوان یک حق مشروع شناخته شده است. کشورهای عضو سازمان ملل حق دارند در برابر تجاوز به خاک خود دفاع کنند و این دفاع شامل اقدام متناسب و موثر است.

ایران با مقابله به مثل، از این حق مشروع استفاده می‌کند و ضمن حفظ اعتبار خود در مجامع بین‌المللی، به جامعه جهانی یادآوری می‌کند که تجاوزات رژیم صهیونیستی قابل قبول نیست و باید متوقف شود.

ضرورت مقابله به مثل ایران در برابر حملات رژیم صهیونیستی، بیش از یک واکنش نظامی صرف است؛ این یک راهبرد سیاسی، روانی و حقوقی است که ضمن حفظ بازدارندگی و امنیت ملی، از مشروعیت بخشیدن به تجاوزات جلوگیری کرده، روحیه ملی را تقویت می‌کند و پیام‌های روشنی به بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی ارسال می‌کند. مقابله به مثل، ابزاری است که می‌تواند معادلات منطقه را به سود ایران و محور مقاومت تغییر دهد و مانع از تشدید تجاوزات بیشتر و نقض قوانین بین‌المللی شود. بنابراین، هرگونه کوتاهی در این زمینه می‌تواند پیامدهای منفی فراوانی برای امنیت و ثبات منطقه‌ای و جهانی به همراه داشته باشد.