عادیسازی روابط با اشغالگران دوامی ندارد
تهران - ایرنا - عادیسازی روابط رژیم صهیونیستی با بحرین و امارات از نگاه کارشناسان مسائل منطقه بعد از ترامپ دوامی ندارد و همکاری نظامی این بازیگران با یکدیگر نیز بسیار بعید و دور از انتظار است.
هرچند عادیسازی مناسبات رژیم صهیونیستی با بحرین و امارات سوژه داغ رسانهها در روزهای اخیر به شمار می رود اما این ارتباط از دید کارشناسان مسائل منطقه دوامی نداشته و ادامه همکاری بین این بازیگران در دوران بعد از ترامپ، بسیار بعید و دور از دسترس ارزیابی می شود. گزارش پیش رو بخش دوم از میزگرد تخصصی ایرنا در ارتباط با برقراری روابط میان رژیم صهیونیستی با بحرین و امارات است که نظرات «جعفر قنادباشی»، کارشناس سیاسی و سفیر سابق ایران در لیبی و «حسن لاسجردی» کارشناس مسائل خاورمیانه را منعکس میسازد.
ایرنا: آقای قنادباشی ارزیابی شما از نقش آمریکا در روابط کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی و نوع مناسبات این کشورها با تل آویو در آینده چیست؟
قنادباشی: در رابطه با آمریکا تقریبا اتفاق نظر وجود دارد که خواستههای آقای ترامپ از این قضیه بیشتر شخصی است تا اینکه بخواهد منافع حزب جمهوری خواه را در نظر داشته باشد. ارزیابی کارشناسان این است که وقتی آقای ترامپ در 50 روز مانده به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، وارد روند صلح رژیم صهیونیستی با اعراب شده و نقش آفرینی می کند، این مسئله بیشتر یک مسئله شخصی است. بنابراین در این روند مذاکرات صلح ترامپ ابتدا به دنبال منافع شخصی و سپس به دنبال منافع حزب جمهوری خواه و سپس به دنبال منافع آمریکا بوده و به نوعی میتوان گفت آمریکا در این مناسبات فراموش شده است.
در رابطه با کشورهای عربی هم این فرمول صدق می کند. یعنی در مذاکرات روند صلح رژیم صهیونیستی و کشورهای کوچک منطقه منافع ملی این کشورها در نظر گرفته نشده است. شاید در رابطه با سایر کشورهای کوچک نظیر بحرین هم این اتفاق رخ داده باشد. مثلا در بحرین برای شخص پادشاه بسیار مهم است که خانواده سلطنتی چه منافعی داشته باشند و بعد از آن به منافع ملی می پردازد. در امارات هم به همین شکل است. لذا اصلی ترین فرض ممکن این است که مقامات کشورهای درگیر در این مناسبات، در ابتدا به دنبال منافع شخصی و سپس به دنبال منافع حزبی و ملی هستند. هرچند کشورهای امارات و بحرین به دنبال این هستند تا از رژیم صهیونیستی به عنوان یک جامعه مصرفی بهره ببرند، اما باید بگویم که این کشورها در گمانه زنی های خود در این رابطه دچار اشتباه شده اند. یعنی اگر کشوری مانند امارات در نظر دارد تا با عادی سازی روابط خود با تلآویو سرمایه هنگفتی را از رژیم صهیونیستی به امارات بیاورد سخت در اشتباه است؛ چرا که تاریخ نشان داده این رژیم در هر کجا که وارد شده بیشتر از آنکه بخواهد آوردهای برای این کشورها داشته باشد در پی کسب منافع خودش بوده است.
حتی خود آمریکاییها هم در داشتن رابطه با رژیم صهیونیستی از این مسئله شکایت داشته و معتقدند که صهیونیستها بیشتر در پی جاسوسی اقتصادی از این کشور هستند. لذا از نظر من، عادی سازی روابط بین رژیم صهیونیستی و این کشورها تنها به نفع خاندان سلطنتی مانند «آل نهیان» در بحرین یا «آل مکتوم» در امارات است. درواقع این کشورها به منافع اقتصادی که از این روابط دارند بیشتر توجه می کنند تا منافع سیاسی. نکته دیگری که بایستی در این زمینه بدان اشاره کنم این است که بحرین و امارات بعد از برقراری روابط با رژیم صهیونیستی، برای اظهار نظر در هر زمینهای نیاز دارند تا آن را با نظر تل آویو هماهنگ کنند. این اقدام آن ها هم به نوعی موجب اتحاد هرچه بیشتر جبهه مقاومت، ایران، سوریه و لبنان و فلسطین شد. هرچند این اتحاد همچنان از قوام لازم برخوردار نیست، اما مهم این است که این مجموعه «مقاومت»، امروزه تشکیل شده است. به عنوان مثال، هم اکنون فلسطینی ها بیش از هر زمان دیگری به ایران نزدیک شدند. لذا به طور کل میتوان گفت این اقدام کشورهای کوچک عرب موجب استحکام و هماهنگی سایر کشورهای مخالف رژیم صهیونیستی شده است.
آقای «قیس» در کشور «تونس» با شعار عدم سازش با رژیم صهیونیستی توانست در رقابت انتخاباتی پیروز شود یا در جریان بیداری اسلامی یکی از اصلی ترین عوامل ضدیت با رژیم اشغالگر قدس بوده است. مثلا عنوان شده است که بیش از 50 درصد از اعتراضات در مصر، به دلیل مخالفت سیاسی در حوزه روابط خارجی دولت «حسنی مبارک» با رژیم صهیونیستی بوده است. حتی در کشوری مانند پاکستان که رئیس جمهور آن با خاندان سلطنتی عربستان دوستی دیرینه دارد، در زمینه روابط با رژیم صهیونیستی بیشتر با گرایش های ایران همسو است. پاکستان چنین اقدامی را انجام می دهد چرا که می داند در صورت برقراری روابط با رژیم صهیونیستی افکار عمومی فشار زیادی را وارد کرده و ممکن است اهل قدرت در رقابت انتخاباتی بخورند. فشار افکار عمومی در این زمینه به قدری زیاد است که موجب می شود تا فردی مانند «محمود عباس» رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین هم سفیر خود را از بحرین فرا بخواند. بنابراین در زمینه روابط با رژیم صهیونیستی نمی توان فشار افکار عمومی را نادیده گرفت. در رابطه با امارات متحده عربی هم باید گفت که هم اکنون بیش از 83 درصد از جمعیت این کشور را مهاجران تشکیل میدهند. دلیل این که رژیم صهیونیستی ابتدا به سراغ امارات می رود این است که در این کشور هنوز چیزی به نام «ملت» شکل نگرفته است. امارات کشور چندپاره است و چیزی به نام «افکار عمومی» یا «منافع ملی» در آن وجود ندارد.
از جانب دیگر، وقتی دو کشور برای برقراری روابط سیاسی اقدام میکنند این روابط برای سودمندی هرچه بیشتر، نیازمند طی شدن یک فرآیند است. این عادی سازی ممکن است یک سال طول بکشد اما فرآیند آن بسیار طولانی تر است چرا که هنوز در بسیاری از موارد هماهنگی وجود ندارد. حتی اگر آمریکا بخواهد با انگلستان هم وارد روابط و مناسبات نظامی بشود این مناسبات و روابط ممکن است سالها به طول بیانجامد تا به صورت یک فرآیند عادی درآمده و منافع دو طرف را تامین نماید. این نکته حتی در رابطه با دو کشور بسیار کوچک مانند امارات و بحرین هم صادق است.
مسئله بعدی در این نوع روابط، مسئله امنیت برای رژیم صهیونیستی است که همواره به عنوان یک مسئله اصلی مطرح بوده و هست. بنابراین این کشور برای داشتن امنیت دست به هرکاری زده و از جانب دیگر رعایت جوانب احتیاط را هم دارد. مثلا چندین سال پیش این کشور قرار بود تا با ترکیه یک مانور نظامی مشترک در دریای مدیترانه برگزار کند که هر بار بنابر دلایلی به تعویق افتاده و در نهایت به یک مانور «امدادی» ختم شد. علت این تعویق هم این بود که رژیم صهیونیستی در برگزاری یک مانور مشترک با ترکیه نمی توانست ریسک کرده و با سربازان ترکیه ای روبرو شود که حتی یک گلوله یا فشنگ واقعی آماده شلیک در دست دارند! رژیم صهیونیستی همواره ترجیح می دهد که دیگران به جای او بجنگند و در رابطه با ایران هم همواره آمریکا را پیشگام می کند. یا حتی در این چند سال اخیر تلاش داشتند تا عربستان را هم به صف مخالفان با ایران و جنگ با ایران وادار کنند که نتوانستند.
لاسجردی: در رابطه با مسئله امنیت باید بگویم که این مسئله در رابطه با ایران و رژیم صهیونیستی در اولویت نبوده و این مسئله در انتهای پرونده ما قرار دارد. چنانچه رژیم صهیونیستی هم بخواهد در حوزه امنیت در منطقه ما وارد عمل شود امنیت را در اولویت آخر خود قرار خواهد داد. درواقع رژیم صهیونیستی نیازی به زدن پایگاه در منطقه ما ندارد چراکه در این منطقه پایگاه نیابتی خود را دارد. اما نکته مهمی که در رابطه با رژیم صهیونیستی وجود دارد این است که رژیم صهیونیستی کارهای کم هزینه و پر منفعت را برای خود انجام می دهد. اگر به تجربه رژیم صهیونیستی در ترکیه نگاه کنیم متوجه خواهیم شد که این کشور در ترکیه در حال کار کردن با کردها و با ترک ها است. به عبارتی این کشور در حال تلاش است تا با حداقل هزینه بیشترین منفعت را از این نوع روابط با ترکیه ببرد.
من معتقدم که رژیم صهیونیستی در منطقه حضور پررنگ خواهد داشت. اگر حتی به همین نوع عادی سازی روابط با امارات هم به درستی نگاه کنیم متوجه خواهیم شد که نوع ارتباط این رژیم با امارات به نوعی در حوزه ارائه «خدمات پزشکی» است. بنابراین اینکه بگوییم رژیم صهیونیستی در این منطقه حضور پررنگ نخواهد داشت درست نیست. هرچند رژیم صهیونیستی ضعف های خاص خود را دارد اما در تلاش است تا با حداقل هزینه ها بیشترین منفعت را ببرد. ممکن است تلآویو تکنسین های فنی و بیولوژیک خود را به امارات بفرستد تا بتواند کشوری مانند ایران را زیر نظر بگیرد اما در پی زدن پایگاه نظامی در منطقه ما نبوده و به نوعی درحال ایجاد پایگاه هایی است که بتواند بسیار موثرتر باشد. در واقع نوع رقابت و مناسبات ما با رژیم صهیونیستی به گونه ای شده که ممکن است کشورهای عربی، زمین بازی رژیم صهیونیستی باشد که بخواهد علیه ایران اقدام کند. رژیم صهیونیستی هم اکنون در حال برقراری روابط با همسایگان ایران است تا به نوعی بتواند ایران را در محاصره و در چنگ خود قرار داده و هر گونه تحرکات نظامی ایران را زیر نظر گرفته و کنترل کند.
ما با رژیم صهیونیستی هم مشکل اعتقادی داریم هم مشکل سرزمینی و سیاسی. بنابراین مجبوریم به گونهای با رژیم صهیونیستی مواجه بشویم که ایران برنده مناسبات باشد. مناسبات ما با رژیم صهیونیستی یک مناسبات صفر و صدی است. به عقیده من رژیم صهیونیستی در رابطه با ما چندان امنیتی عمل نمی کند، چنانچه در شمال عراق هم عمل نکرد. مثلا رژیم صهیونیستی در سال 2003 و 2004 تعداد زیادی از افراد را در قالب بازرگان و گردشگر و... به شمال عراق و شهر «بابل» وارد کرد تا پژوهش کرده و متوجه بشوندآیا تعلقات تاریخی و هویتی بین رژیم صهیونیستی و شهر بابل در شمال عراق وجود دارد یا خیر؟ به همین ترتیب در رابطه با ترکیه نیز عمل کردند. این رژیم در رابطه با ترکیه افراد زیادی را تعلیم داد تا بتوانند وارد این کشور شده و مناسبات آنها را زیر نظر گرفته و از این طریق توانست سلاحهای خود را به این کشور بفروشد. به عقیده من در رابطه با امنیت رژیم صهیونیستی بیشتر به دنبال محاصره ماست و ما باید برای این امر فکر اساسی داشته باشیم. همچنان که ما سعی داشتیم تا رژیم صهیونیستی را محاصره کنیم و با سوریه و لبنان وارد روابط نزدیک شدیم و «حزب الله» را در درون خود رژیم صهیونیستی به نوعی پروراندیم؛ به همین ترتیب هم رژیم صهیونیستی «داعش» را در نزدیکی ما به راه انداخت. به عبارتی همان گونه که ما اقداماتی را انجام دادیم تا بتوانیم جواب خودمان را بگیریم، رژیم صهیونیستی هم اقداماتی را انجام داد و می خواست تا جواب خودش را بگیرد. اما فرق ما با رژیم صهیونیستی این است که اگر ما «حزب الله» را پشتیبانی و حمایت کردیم حزب الله تا آخر ایستاده است اما داعشی را که رژیم صهیونیستی ایجاد کرد، برای سرپا نگه داشتنش نیاز دارد تا با دادن پول و هزینه مالی زیاد و جمع آوری نیرو از سراسر جهان اقدام کند. این نقطه تفاوت اصلی ما با رژیم صهیونیستی است. بنابراین این نوع مناسبات بین ایران و رژیم صهیونیستی یک کپی برداری از یکدیگر است.
ایرنا: البته باید در نظر داشت که رژیم صهیونیستی «عمق استراتژیک» ندارد. مثلا رژیم صهیونیستی از شمال با لبنان از جنوب با مصر و از طرف شرق با سوریه و کشورهای شامات روبروست و تنها عمق استراتژیکش دریای مدیترانه است. بنابراین رژیم صهیونیستی تلاش دارد تا عمق استراتژیک خود را افزایش دهد. به عبارتی رژیم صهیونیستی به جای اینکه درگیری خودش را در مرز با لبنان داشته باشد این درگیری را به امارات و بحرین آورده است. اما بحث دیگر توافق رژیم صهیونیستی برای سرمایهگذاری با اعراب است. بدین ترتیب تهدید «نرم» رژیم صهیونیستی در منطقه برای ما بیشتر از یک تهدید سخت و نظامی است.
لاسجردی: من معتقدم که رژیم صهیونیستی برای بلندمدت به منطقه ما وارد خواهند شد. یعنی صهیونیستها از یک موقعیت کوچک آغاز کرده و آرام آرام با طرف مقابل یک قرارداد بلند مدت منعقد میکنند. آنها ابتدا وارد مسائل صنعت و بعد وارد مسائل سیاسی میشوند و در نهایت به مسائل امنیتی هم ورود میکنند. اما سوال اساسی که باقی می ماند این است که آیا این توافق به کشورهای دیگری هم مرتبط است یا خیر؟ یعنی اگر ترامپ در انتخابات پیروز نشود آیا باز هم این توافق پابرجا خواهد ماند؟ اینها سوالات اساسی است. چنانچه در ابتدای مباحث نیز به آن اشاره داشتیم این توافق یک توافق نمایشی بود و به نوعی از «هیچ» یک کوه بزرگ ساختند. بنابراین به عقیده من، فضای کنونی در رابطه با عادیسازی روابط بین امارات و رژیم صهیونیستی ساخته و پرداخته ذهن شخصی مانند ترامپ است و معلوم نیست که بعد از وی این توافق پابرجا بماند یا خیر. یعنی معلوم نیست اگر شخصی مانند بایدن بر سر کار بیاید می تواند این روند را ادامه دهد یا خیر؟ چون همانگونه که حزب دموکرات نشان داده چندان به پای رژیم صهیونیستی نخواهد ماند. نکته دیگری که وجود دارد این است که بنده هم معتقدم که ممکن است رژیم صهیونیستی به منطقه ما ورود کرده و در بسیاری از مسائل از جمله امنیت و مسئله فروش نفت و مدیریت آن ورود داشته باشند، اما این که کشورهای عربی مورد نظر بخواهند در طولانی مدت رژیم صهیونیستی را در روابط و مناسبات خود به جای ایران انتخاب کنند به ناچار نیازمند گذراندن یک زمان طولانی هستند.
با این رویکرد می توان گفت، برای تمام کشورها، بیش از آن که مناسبات خشک سیاسی مهم باشد منافع اقتصادی حرف اول را می زند. چنانکه در ابتدای بحث نیز بدان اشاره داشتم ذائقه کشورهای عربی عوض شده است. کشورهای عربی با مفاهیم این زندگی مدرن بیشتر آشنا هستند و بیشتر به سوی آن گرایش دارند. چنین ذائقه و سلیقه ای بسیار مهم است چرا که آن را به حاکمیت نیز منتقل می کند. این ها مواردی است که نیازمند گذر زمان است. نکته دیگری که در این زمینه وجود دارد این است که بازی بازیگران منطقه برای شکل گیری آینده منطقه و کشور ما بسیار مهم است. مثلا در دوره ای مناسبات ما با کشورهای عربی تغییر پیدا کرد و ما توانستیم با کشورهایی مانند عربستان روابط خوبی داشته باشیم. بدین ترتیب می توان گفت بخشی از مناسبات کنونی (روابط رژیم صهیونیستی با امارات و بحرین) که همین الان در حاشیه خلیج فارس اتفاق افتاده ناشی از از مناسبات و روابط ما با این کشورها بوده است. در واقع ما در رابطه خودمان با کشورهای عرب به گونهای عمل کردیم که نتوانستیم آنها را در کنار خود قرار دهیم.
ایرنا: نقش ایران در این فرایند و این که پیامدهای این نوع روابط چه تاثیری بر روابط آینده ایران با کشورهای عربی خواهد داشت، چیست؟
لاسجردی: در رابطه با این نکته باید اعلام کنم که «آیا چنین فضایی را ایران به وجود آورده است یا خیر؟» به عقیده من جمهوری اسلامی به تنهایی در ایجاد چنین فضایی موثر نبوده است، بلکه مجموعهای از عوامل در به وجود آمدن چنین مسئله ای نقش داشتند. اما از آنجا که بنده معتقدم این اقدام یک اقدام بی دوامی است که در کاخ سفید برنامه ریزی شده، لذا هر کسی که بعد از ترامپ بر سر کار بیاید نمی تواند این روند را ادامه دهد. در رابطه با رژیم صهیونیستی هم که بحث امنیت مطرح شد، باید بگویم که بنده معتقدم رژیم صهیونیستی همچنان به دنبال دستیابی به «قدرت نرم» در منطقه است. ولی اینکه کشورهای عربی کدام یک را انتخاب خواهند کرد، مسئله ای است که باید در گذر زمان مشخص شود. در رابطه با نقش ایران در این مناسبات هم باید به طور مشخص بگویم که سیاست ایران، سیاست «تماشا و ارزیابی» است.
در رابطه با توافق امارات و رژیم صهیونیستی هم باید گفت که بسیاری از بندهای این توافق مشخص نیست. از آن جا که من این توافق را فرمایشی و نمایشی میدانم، به همین اندازه هم آن را مبهم و نامعلوم می دانم. اصولا برای عقد یک قرارداد بزرگ زمان زیادی لازم است تا کارشناسان آن را ارزیابی کرده و جوانب مختلف آن را در نظر بگیرند. از این رو یک توافق با این سرعت و با این اندازه از ابهام نشان میدهد که یک توافق فرمایشی و نمایشی است. اگر رژیم صهیونیستی وارد حوزه امنیت در منطقه شود مقابله ایران با این رژیم هم یک مقابله صریحی خواهد بود؛ چرا که امنیت با حوزه منافع ما در ارتباط است. به نظر من امارات هم در رابطه با داشتن مراوده با ایران و بازار مراودات کالا با ما به گونه ای عمل نخواهد کرد که بخواهد ایران را از بازار امارات محروم کرده و رژیم صهیونیستی را به جای آن بگذارد. به قول معروف امارات تخم مرغ های خود را در یک سبد نمی چیند. چنانچه این مسئله در کل دنیا هم به همین شیوه است و امارات بنا ندارد تا بازاری مانند ایران را از دست بدهد.
به عقیده من رژیم صهیونیستی هرچقدر که بتواند در منطقه بازوی اجرایی و اهرم عملیاتی داشته باشد به همان اندازه هم طرف مقابل نیز تلاش خودش را خواهد داشت.
در منطقه ما معمولا بازیگرها نقش خود را به صورت کنش و واکنش نشان می دهند. مثال این مورد هم کشور ایران و عربستان است که هر کجا ما وارد میشویم بلافاصله عربستان هم وارد می شود. این مسئله هم یا به صورت فرسایشی باقی می ماند یا با کوتاه آمدن یک طرف به پایان می رسد. درواقع این رفتار در منطقه با توجه به نگرش ما، به قدرت و اندازه منافعی که برای خودمان در منطقه قائل هستیم و از همه مهمتر تاثیری که بقیه بر روی این قدرت و منافع دارند، مهم است. مثلا در مسئله لبنان زمانی که ایران و عربستان وارد میشوند بلافاصله فرانسه هم به عنوان یک بازیگر اصلی به این بازی وارد می شود.
*س_برچسبها_س* *س_پرونده خبری_س*