عبرتهای اوکراین / بیانیه تاجزاده و چشماندازی به براندازی نرم / دروغ مذاکراتی
هر روز اخبار فراوانی در رسانهها منتشر میشود که دنبالکردن آنها حتی برای آنانی که اهل مطالعه اخبار هستند کار دشواری است. بسته خبری تحلیلی «الف» با رصد اخبار، رویدادهای مهم و همچنین تحلیلهای صورتگرفته، مخاطبان خود را از مهمترین وقایع روز آگاه میکند.
آقای معاون اجرایی، «ایران» را می شناسد؟/ از واژه جعلی «استان ارومیه» تا شاهکار «علفزارهای الیت»!
سایت عصر ایران نوشت:
جنگل های کشور در حال سوختناند و دولتمردان، نه تنها بر اهمیت آنچه می سوزد و از بین می رود واقف نیستند، بلکه حتی در عالی ترین سطوح نمی دانند که چه چیزی دارد می سوزد. به پست محمدجعفر قائم پناه در شبکه ایکس نگاه کنید تا همزمان با درختان هیرکانی که می سوزند و خاکستر می شوند، آه از نهادتان بلند شود. کسی که این پست را نوشته، معاون اجرایی رئیس جمهور است؛ او نوشته است: «پیگیر آتش سوزی علفزارهای کوه های الیت منطقه چالوس هستیم»!
غم انگیز و حیرت انگیز نیست؟ کسی که عنوان پرطمطراق معاونت اجرایی رئیس جمهور را یدک می کشد و تحصیلاتش نیز در حد پزشکی است، حتی نمی داند در مملکتی که او معاون رئیس جمهورش هست، چه می گذرد و جنگل ها را علف زار می نامد.
البته این اولین بار نیست که قائم پناه نشان می دهد چندان ایرانی که معاون رئیس جمهورش شده است را نمی شناسد؛ او چند هفته قبل که به آذربایجان غربی سفر کرده بود، چند بار از واژه جعلی "استان ارومیه" - که توسط گروه های معاند تجزیه طلب به کار می رود - برای اشاره به این استان استفاده کرد و این در حالی است که ارومیه مرکز استان آذربایجان غربی است و نه نام استان.(دقت کنید که معاون رئیس جمهور این خبط و خطا را مرتکب شده است، آن هم در سفر رسمی خودش به آذربایجان غربی!)
فروکاستن موضوع به این که آنجا و اینجا خطای لفظی کرده، البته شاید بتواند صورت مساله را برای کسانی که عادت کرده اند در سطح بمانند بپوشاند ولی برای اهل خرد و اندیشه و دغدغه، مکشوف است که یکی از دردهای ایران امروز این است که افرادی بر مسندهای حکومتی نشسته اند که نگاه ملی ندارند و حتی ایران را هم به درستی نمی شناسند و فرق شهر و استان و جنگل و علفزار هم نمی دانند و همان ها، هم درباره ایران و ایرانیان تصمیم می گیرند و هم درباره شهرها و استان ها و جنگل هها و علفزارها... و نتیجه؟ همینی که هست!
******
با ممدانی و ترامپ هم باید خودتحقیری کنیم؟
روزنامه جوان نوشت:
احمدزیدآبادی فعال سیاسی اصلاحطلب که اخیراً در نوشتهای از این جریان هم عبور کرده و گفته دیگر راضی به تکرار نام خود ذیل این عنوان نیست، در مطلبی از دیدار ترامپ و زهران ممدانی شهردار منتخب نیویورک که او آن را «گرم و صمیمی» تعبیر کرده، دچار نوعی ذوقزدگی مفرط شده و به اهالی سیاست در ایران توصیه کرده رفتار و عمل سیاسی را از این دو یاد بگیرند.
این فعال سیاسی که اکنون تکلیفش با خودش هم روشن نیست، به گونهای که روزگاری علاقه داشت ذیل جریان ملی - مذهبی تعریف شود و بعد اصلاحطلب و حالا خود را نیروی چهارم مینامد، گفته: «خوش و بش ترامپ و ممدانی بعد از آن همه حملات لفظی متقابل معنایش این است که به رغم عقاید مختلف، حل مشکلات عینی شهر نیویورک برای دو طرف بسیار مهمتر از آن است که قبلاً چه واژههایی علیه یکدیگر به کار گرفتهاند! درست معکوس رفتار بسیاری از اهل سیاست در ایران که با شنیدن یک کلام گزنده از یک نفر، دیگر تا آخرین لحظه عمرشان چنان کینه و نفرتی از او به دل میگیرند که حاضرند شهری را به کثافت و کشوری را به نابودی بکشانند، اما با طرف، سلام و علیک هم نکنند!»
برای آنان که مرغ همسایه برایشان همواره غاز است، خودحقیرپنداری و خودکوچکبینی، در قیاس با بیگانه البته نکته تازهای نیست و زیدآبادی در نوشته خود این اخلاق سیاسی را بازتولید کرده است، اما برای اینکه بدانیم آنچه از دیدار ممدانی و ترامپ در کاخ سفید گذشته چقدر با برداشت او همخوانی دارد، باید گفت برخلاف ادعای زیدآبادی، این گپ و گفت چندان هم گرم و صمیمی نبود و هردو فقط لبخندهای مصنوعی خود را به خبرنگاران نشان دادند، حال آنکه در مواضع آنها خط کشیهای سیاسی در حوزه سیاست خارجی، اسرائیل، منطقه خاورمیانه و عدالت اجتماعی کاملاً پررنگ بود. حالا اینکه زیدآبادی نخواسته این تفاوتها و اختلافات بنیادین را ببیند، ریشه در همان صفتی دارد که از این قماش از فعالان سیاسی سراغ داریم.
اما چون او از مواجهه رئیسجمهور امریکا و شهردار نیویورک به نیکی یاد کرده، خوب است بدانیم که در انتخابات ریاست جمهوری، آقای دکتر پزشکیان و دکتر زاکانی دو رقیب بودند و در مناظرههای انتخاباتی گاهی حملات لفظی تندی هم به یکدیگر کردند، اما اکنون یکی رئیسجمهور و دیگری شهردار تهران است. شهرداری که عضو ثابت جلسات کابینه و هیئت دولت است و با احترام در این نشستها حضور دارد و آنگونه که از شواهد پیداست، رئیسجمهور محترم از پرکاری و رفتار مسئولانه شهردار ابراز رضایت هم دارند. این تعامل البته دوسویه است و شهردار تهران هم در اوج هماهنگی و همکاری با دولت به کار خود مشغول است. اصلاحطلبان چرا این تعامل و همکاری بینظیر را نمیبینند؟
******
دروغ مذاکراتی
روزنامه وطنامروز نوشت:
دونالد ترامپ طی روزهای اخیر در چند نوبت مدعی شده ایران پیامهایی برای او ارسال کرده که نشانگر آمادگی برای توافق است. اما بنا بر گفته مقامات کشورمان، ایران اخیرا و حتی پس از توقف جنگ تحمیلی 12 روزه، هیچ پیامی برای رئیسجمهور آمریکا ارسال نکرده است. با توجه به این نکته، اکنون این سوال مطرح میشود: هدف ترامپ از طرح این ادعاهای خلاف واقع چیست؟ در این باره چند نکته قابل طرح است.
1- ترامپ با طرح ادعای دریافت نامه از ایران برای مذاکره و توافق، به دنبال این است القا کند ایران پس از جنگ 12 روزه در موضع ضعف قرار دارد و اکنون به دنبال توافق با آمریکاست.
2- پس از جنگ تحمیلی 12 روزه انتقادات زیادی از ترامپ شد که او با پشت پا زدن به مذاکرات جاری با ایران و حمله به این کشور، عملا موضوع هستهای ایران را پیچیدهتر کرد. لذا ترامپ با طرح ادعای دریافت پیام از ایران، به دنبال القای موثر بودن استفاده از گزینه نظامی علیه تهران است. او میخواهد القا کند حمله نظامی به ایران باعث تغییر سیاستها و تصمیمات جمهوری اسلامی شده است.
3- یکی دیگر از اهداف ترامپ، عملیات روانی و تشدید فشار علیه ایران است. ترامپ به دنبال آن است با ایجاد فضای روانی، ایران را متقاعد کند پای میز مذاکره حاضر شود. مذاکره با تهران از نظر ترامپ، ایجاد شرایطی برای تحمیل و به تسلیم کشاندن کشورمان است. آمریکاییها اکنون 2 خواسته مشخص از ایران دارند: تعطیلی برنامه هستهای و تحدید برنامه دفاع موشکی که از نظر تهران به هیچ عنوان مورد پذیرش واقع نخواهد شد.
******
عبرتهای اوکراین
روزنامه فرهیختگان نوشت:
ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین طرح پیشنهادی دونالد ترامپ همتای آمریکاییاش برای پایان جنگ اوکراین را رد کرده، اما هنوز کسانی که او را «قهرمان غربگرایی» میدانند، معتقدند باید به هر پیشنهاد آمریکا «آری» گفت؛ حتی اگر نتیجهاش از دست رفتن خاک کشور باشد. با این حال، خطبهخط تجربه اوکراین برای بسیاری از کشورها درسآموز است. برای ایران به سبب فشار مستمر غرب بیشتر و برای برخی از اصلاحطلبان به جهت همراهی دائمی با غرب، بسیار بیشتر. جریانی که سال ها استدلال میکرد «الگوی اوکراین» نسخه مطلوبی برای تعامل با غرب است و باید به کمک های آمریکا تکیه کرد، اما حالا بر اساس طرح 28 ترامپ، اوکراین باید علاوه بر کاهش توان موشکی و عقبنشینی، بخش هایی از قسمت های شرقی خاک خود را رسماً به روسیه واگذار کند و جناح اروپایی تحت فشار زیادی قرار گرفته است.
اوایل مردادماه و کمتر از یکماه پس از جنگ آمریکا، اسرائیل و ناتو علیه ایران، جبهه اصلاحات بیانیهای منتشر کرد و خواستار «مذاکره جامع و مستقیم با آمریکا» و «اعلام آمادگی تعلیق داوطلبانه غنیسازی» و پذیرش نظارت آژانس انرژی اتمی در قبال رفع کامل تحریم ها شد. نویسندگان بیانیه بر این باور بودند که این اقدامات تنها راه خروج از بحران و جلوگیری از فعالسازی مکانیسم ماشه است. همان زمان و در واکنش به بیانیه جبهه اصلاحات، بسیاری از فعالان هشدار دادند واقعیت سیاست خارجی، برخلاف تصور اصلاحطلبان نه رمانتیک است و نه آرمانی. بهترین نمونه این واقعیت، بحران اوکراین است؛ کشوری که دقیقاً نسخه مورد علاقه اصلاحطلبان را اجرا کرد. با سیاست های آمریکا و اروپا همسو شد، از خطمشی امنیتی واشنگتن تبعیت کرد، هزینه های سنگین جنگ را پذیرفت و حتی به عنوان «نماد قهرمانی و مقاومت» برای این جریان سیاسی مطرح شد. اما نتیجه چیزی شد که طبق اعلام برخی رسانه های اروپایی، حتی زلنسکی هم به عنوان رئیسجمهور سرسپرده آن را رد کرده است.
همان کسانی که روزی از زلنسکی قهرمان ساخته و نسخه «همراهی کامل با غرب» را میپیچیدند، حالا باید با چشمان باز ببینند این نسخه، تحقیر دولت و ملت اوکراین را مقابل چشم جهان رقم زد و طرحی ارائه شد که عملاً آینده این کشور را معامله میکند. همانطور که اوکراین تماماً مسیر مورد علاقه اصلاحطلبان را اجرا کرد و در نهایت با طرحی روبهرو شده که معتقد است کاملاً یکطرفه و به نفع طرف مقابل است، رمانتیست های ایرانی هم باید توجه کنند که برخلاف تصور آنها، مذاکره بیچک و چانه با غرب آورده مثبتی برای کشور نخواهد داشت.
******
حاملهای انرژی را به خود مردم بدهید!
محمدمهاجری، عباس عبدی و فیاض زاهد در یادداشتی مشترک در روزنامه اعتماد نوشتند:
اگرچه حذف قیمتگذاری حاملهای انرژی در کنار بیانضباطی مالی منجر به تورم میشود ولی ادامه آن به ویژه در شرایط کنونی که تحریمهای کمرشکن از هر سوی بر کشور وارد میشود، قابل دوام نیست و نباید اجازه داد این همه بار، بیش از این بر شانه اقتصاد کشور سنگینی کند. البته به جای افزودن قیمت، باید همین حاملها را و با قیمت موجود یا حتی رایگان به مردم داد و سپس قیمتها را آزاد گذاشت تا مردم در مصرف یا فروش آن مطابق قیمت روز مختار باشند. اگر همان سال 89 به جای 45 هزارتومان یارانه 45 لیتر بنزین داده بودند و همین الگو به سایر حاملهای انرژی تعمیم داده میشد امروز هیچ مشکل مهمی در قیمتگذاری هیچ کدام از حاملهای انرژی نداشتیم.
روشن است که انتخاب و اجرای یک تغییر راهبردی و کلان نیازمند سیاستهای متناسب و متناظر آن و همهجانبه و حاکمیتی است. برای اجرای چنین راهبردهایی در بخش انرژی بیش از همه به اراده قاطع سیاسی و نیز به مدیریتی با ویژگیهای ملی و اختیاراتی موسع نیاز است. اصلاح نظام انرژی در ایران بدون حمایت، مدیریت و نظارت مستقیم بالاترین مقامات کشور ممکن نیست. مدیریت مستقیم نیز باید شامل ترکیبی از افراد با تجربه در کنار جوانان و در عین حال همگی کارشناس و مستقل باشند و تحت تأثیر عوامل ذینفع قرار نگیرند. در غیر این صورت هر اصلاح یا تغییر راهبردی، شروع نشده خاتمه مییابد.
دولت چهاردهم به خلاف دولت سیزدهم در این زمینه احساس مسوولیت کرده و چارهجویی برای معضل انرژی را در دستور کار خود قرار داده است. طرحی که از دو دهه پیش در دستور افکار عمومی بوده و دولتهای قبلی اجرای آن را نپذیرفتند و اکنون در دستور کار است. اجرای آن نیازمند اراده ملی هم در ساختار قدرت از بالاترین تا پایینترین و نیز در همه سطوح جامعه میان تمامی نیروها است. وضعیت کنونی عرضه و مصرف انرژی بقای ایران را تهدید میکند و باید برای بقای ایران و خروج از این گرداب هائل جهل، پشت طرحی که یک بار برای همیشه انرژی را به مردم منتقل و از شر قیمتگذاری خلاص کند، متحد شویم
******
چرا روی قیمت بنزین قفل کردهاید؟
روزنامه شرق نوشت:
بررسی تحقیقی نشان میدهد اهمیت مسئله جمعآوری خودروهای فرسوده 10 برابر بیشتر از نظر بودجه و هزینهای برای دولت باید مهم باشد اما گویا نیست. 10 برابر برای دولت در هزینه تأمین سوخت عمومی آورده مالی به همراه دارد اما مورد توجه نیست. مسئله اهمیت 10برابری یعنی هزاردرصدی است. این در حالی است که رؤسای قوا معمولا فقط به بالابودن یارانه انرژی بهویژه بنزین اشاره میکنند و اصلا به فرسودگی ناوگان کشور اشارهای نمیکنند. براساس آمارهای سازمان گسترش نوسازی، مرکز پژوهشهای مجلس، از 42 میلیون خودرو و موتورسیکلتی که در کشور تردد میکنند، 22 میلیون سواری فرسوده است.
13 میلیون خودرو و 9 میلیون موتورسیکلت. در ایران به ازای هر نفر روزانه حدود 0.95 لیتر بنزین و حدود 0.88 لیتر گازوئیل مصرف میشود؛ این گزاره به معنای این است که مصرف روزانه بنزین و گازوئیل در ایران به ازای هر نفر تقریبا دو برابر متوسط جهانی است که دلیل اصلی این مسئله به مصرف بالای بنزین خودروهای فرسوده برمیگردد. فرسودگی یعنی مصرف بیش از دو یا حتی سهبرابری سوخت. این یعنی پرداخت یارانهای بیشتر. این یعنی آلودگی بیشتر. این یعنی کشتههای بیشتر. و این یعنی قیمت تمامشده بالاتر بنزین.
رئیسجمهور ایران، در ماههای اخیر - ازجمله در ارائه لایحه بودجه 1404 به مجلس (1 آبان 1403)، گفتوگوی تلویزیونی دوم (12 آذر 1403) و سخنرانیهای ارومیه و تهران، بارها بر اصلاح یارانه انرژی و افزایش قیمت بنزین تأکید کرده، آمارهای رسمی و محاسبات مبتنی بر دادههای ایدرو (سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران) و وزارت بهداشت نشان میدهد این تمرکز، نهتنها غیرضروری، بلکه گمراهکننده است. این سخنان، که به ناترازی بنزین (واردات پنج تا هفت میلیارد لیتری سالانه) و تورم ناشی از کسری ارز اشاره دارد، در حالی تکرار میشود که ریشه اصلی مشکل - ناوگان فرسوده - کاملا نادیده گرفته شده است.
******
بیانیه تاجزاده و چشماندازی به براندازی نرم
روزنامه صبحنو نوشت:
بیانیه اخیر مصطفی تاجزاده، با محتوای آشکار ساختارشکنانه، بار دیگر نشان داد که برخی جریانها در داخل کشور نه به اصلاح قانونی و مشروع، بلکه به براندازی نرم و مخفیانه چشم دوختهاند. این اظهارات در شرایطی مطرح شد که ایران با مجموعهای از چالشهای داخلی و بینالمللی روبهرو است و هرگونه تحریک نارضایتی یا تضعیف اعتماد عمومی میتواند پیامدهای خطرناکی به همراه داشته باشد.
در این میان، سکوت جبهه اصلاحات و احزاب موسوم به اصلاحطلب در برابر این مواضع، بیش از خود اظهارات تاجزاده اهمیت دارد. این سکوت، نهتنها به منزله یک پیام مبهم سیاسی است، بلکه میتواند به تفسیر ضمنی موافقت یا همراستایی با پروژههای ضدملی منجر شود. تاجزاده با استفاده از زبانی پیچیده و پرابهام، مفهوم «تغییرات ژرف و گذار به دموکراسی» را مطرح کرده که به وضوح خارج از چارچوب قانونی کشور است. او تلاش میکند بحران و نارضایتی را بهعنوان پیششرط مشروعیت تغییرات معرفی کند و عملا زمینهساز تحریک افکار عمومی علیه ساختارهای قانونی و حاکمیتی میشود. این نوع اظهارات میتواند انسجام ملی را تضعیف کند و اعتماد عمومی به نهادهای قانونی را کاهش دهد.
ظرفیت سوءاستفاده گروههای معاند داخلی و خارجی را افزایش دهد. مسیر افکار عمومی را از مطالبه اصلاح قانونی و مشروع به سمت اعتراضات ساختارشکنانه هدایت کند. تاجزاده با القای ضرورت «تحولات بنیادین» و «گذر از حکومت موجود» بدون توجه به قانون اساسی، عملا مسیر براندازی نرم را دنبال میکند. این مسیر نهتنها مشروعیت ندارد، بلکه با مخاطرات مستقیم برای امنیت ملی، ثبات سیاسی و آرامش اجتماعی همراه است. رسانهها و جریانهای انقلابی باید با تحلیل دقیق و افشای پروژههای براندازانه، مانع تضعیف انسجام ملی و سوءاستفاده دشمنان شوند. سکوت یا کمکاری در این زمینه، خود بهعنوان یک همدستی ضمنی قابل تفسیر است.
گفتمان ساختارشکنانه، مانند آنچه از سوی تاجزاده طرح شد، در عمل میتواند پیامدهایی ایجاد کند که بر فضای سیاسی و اجتماعی کشور اثرگذار باشد. یکی از پیامدها، افزایش شکاف ادراکی میان جامعه و حاکمیت است. طرح مداوم ایدههایی مانند «گذار» یا «تحول بنیادین» بدون ارائه مسیر مشخص و قانونی، باعث میشود بخشی از جامعه دچار تصور ناتوانی سیستم از اصلاح شود. چنین ادراکی، حتی اگر مبتنی بر واقعیت نباشد، به مرور اعتمادسازی را دشوار میکند. پیامد دیگر، تقویت روایتهای خارجی درباره ضعف یا شکنندگی ساختارهای قانونی ایران است. رسانههای معاند و بازیگران خارجی معمولا از چنین اظهاراتی برای پیشبرد روایتهای خود بهره میبرند. این امر میتواند به افزایش فشارهای روانی، سیاسی و رسانهای بر کشور منجر شود.
******
جزئیات جلسه نمایندگان با عراقچی درباره موضوع هستهای و مذاکره با آمریکا
عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی توضیحاتی درباره جلسه مشترک جمعی از نمایندگان با وزیر امور خارجه، ارائه کرد.
فداحسین مالکی عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی در گفتوگو با تسنیم، درباره جلسه جمعی از نمایندگان با سید عباس عراقچی وزیر امور خارجه و معاونان وی، اظهار کرد: «این نشست با هدف بررسی آخرین وضعیت دیپلماسی و سیاست خارجی کشور برگزار شد. وزیر خارجه در این جلسه گفت که یکی از دلایل وقوع جنگ 12روزه علیه کشور ارزیابی اشتباه دشمن از قدرت ایران بود بنابراین ضمن اینکه اولویت ما جلوگیری از تحمیل جنگ در کشور است اما چنانچه ما آماده جنگ باشیم قطعاً دشمن از حالت جنگی خارج میشود و این آمادگی دارای چند بُعد میباشد که اولین آن بُعد نظامی است که اکنون حتی در وضعیت بهتر و آمادهتری نسبت به قبل از جنگ 12روزه قرار داریم».
وی افزود: «وزیر امور خارجه بُعد دیگر را جلوگیری از اجماعسازی علیه کشور دانست همانطور که در جنگ 12 روزه با تلاش دستگاه دیپلماسی بیش از 120 کشور به حمایت از ایران پرداختند و حمله آمریکا و رژیم صهیونیستی را محکوم کردند و حقانیت ایران اثبات شد، همچنین در زمینه اسنپبک اجماعسازی صورت گرفت و 2 عضو دائم و 4 عضو غیردائم کشورهای عضو عدم تعهد با ایران همراه شدند بنابراین پرچم دیپلماسی را نباید زمین گذاشت».
عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس گفت: «در ادامه جلسه رئیس دستگاه دیپلماسی کشور درخصوص مذاکره با ویتکاف پس از جنگ توضیح داد که طبق مصوبه شورایعالی امنیت ملی قرار بود اگر اسنپبک فعال نشود ما اورانیوم 60 درصد را رقیقتر کنیم و بر همین اساس قرار شد با ویتکاف و گروسی ملاقاتی داشته باشیم که دقیقاً لحظه سفر به نیویورک، ویتکاف تماس گرفت و گفت چنانچه اورانیوم 60 درصد را تحویل دهید ما اسنپبک را ششماه به تعویق خواهیم انداخت که همانجا مخالفت کردم و به ایشان گفتم مذاکره با دیکته فرق دارد و همان بهتر که این مذاکره انجام نشود».