فرار شاه و پایان رویای پهلویها
تهران - ایرنا - گسترش نارضایتی و قیام سراسری ملت ایران علیه استبداد رژیم پهلوی در 1357 خورشیدی به خواسته عمومی ایرانیان بدل شد و با فراگیر شدن نهضت اسلامی در سراسر کشور، محمدرضا پهلوی که از آرام کردن مردم و تسلط بر اوضاع ناامید شده بود، مجبور به خروج از کشور شد.
محمدرضا پهلوی به دنبال گذر از مقاطع پرمخاطره ای همچون 28 مرداد 1332 و 15 خرداد 1342 خورشیدی تاج و تختش را مصون از هرنوع مخاطره جدی می دید اما حقیقت آن بود که شکافی روزافزون میان وی و ملت وجود داشت و او نتوانست در جهت رفع این شکاف اقداماتی مؤثر صورت دهد. بر همین اساس با فرارسیدن زمستان 1356 خورشیدی نشانه های نارضایتی کم و بیش آشکار شد و مردم در شهرهای قم و به ویژه تبریز برای نخستین بار شعارهایی تند علیه رژیم سر دادند. در چنین شرایطی دولت هایی یکی پس از دیگری روی کار آمدند.
آغاز بحران ها و کابینههای پی درپی
سالهای 1356 و 1357 خورشیدی در ایران از پرماجراترین و پرآشوبترین سالهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی بود، بسیاری از احزاب با انگیزههای مختلف و متفاوت دست به تجدید فعالیتهای سیاسی و اجتماعی خود زدند و تظاهرات پراکنده به صورت علنی علیه رژیم پهلوی را آغاز کردند، این تظاهرات روز به روز گسترش یافت. دیگر این امر روشن شده بود که جناح مذهبی به رهبری امام خمینی(ره) پرچمدار تظاهرات ضد رژیم در ایران است و به خوبی توانست تا در مدت کوتاهی همه گروههای مخالف رژیم پهلوی را تحتالشعاع خود قرار دهد. در چنین شرایطی محمدرضا پهلوی امیر عباس هویدا را برکنار کرد و در 16 مرداد 1356 خورشیدی حکم نخستوزیری را به جمشید آموزگار داد اما به دنبال روی کار آمدن آموزگار، علایم بحران رژیم پدیدار شد. پس از سفر کارتر به ایران در 10 دی 1356خورشیدی، پهلوی دوم چنین می پنداشت که از حمایت کامل آمریکا نیز برخوردار است از این رو و با هدف یکسره کردن کار جناح مذهبی، مقاله توهین آمیزی در خصوص امام خمینی(ره) در روزنامه اطلاعات درج شد.
این اقدام، زمینه ساز انقلابی شد که 14 ماه بعد به ثمر نشست. همچنین در 28 مرداد 1357 خورشیدی به آتش کشیدن سینما رکس آبادان که در آن تعداد زیادی از مردم، جان خود را از دست دادند، روند انقلاب را سرعت بخشید. مجلس ختم شهدای آبادان به تظاهرات بزرگی در همه شهرهای ایران تبدیل شد. (1) بنابراین، تابستان 1357 خورشیدی سرآغاز فصل جدیدی از مبارزات ضد رژیم شد. مجموعه این رویدادها و اتفاقات، سبب شد تا جمشید آموزگار خود را در کنترل اوضاع ناتوان ببیند و در نتیجه وی در پنجم شهریور 1357، استعفا داد.
با شکست کابینه فضای باز سیاسی آموزگار، دولت آشتی ملی شریف امامی روی کار آمد. وی در همان ابتدا برای آرام کردن مردم و پیشبرد سیاستی که خود آن را «آشتی ملی» نامیده بود، دست به اقداماتی جهت تأمین خواستههای مخالفان زد. اما افشاگری های امام (ره)، مانع از اجرای این نقشه ها شد. به این ترتیب راه برای مذاکره و سازش با دولت بسته شد و تمام اصلاحات و اقدامات شریف امامی با تظاهرات مردم در 13 شهریور 1357 خورشیدی به یأس و ترس تبدیل شد. تظاهرات 13 شهریور که مصادف با عید فطر بود با شرکت یک میلیون از مردم تهران برگزار شد.(2) سولیوان که شاهد این راهپیمایی عظیم بود، اذعان کرد: «راهپیمایی روز عید فطر به عنوان یک دمونستراسیون و نمایش خیابانی در تاریخ نوین ایران بیسابقه بود. نظم این راهپیمایی فوق العاده و شبیه یک رژه نظامی بود.»(3)
بنابراین محمدرضا پهلوی که از سرعت سیر حوادث نگران شده بود در جلسهای با حضور فرماندهان نیروهای مسلح تصمیم گرفت در تهران و چند شهر دیگر حکومت نظامی اعلام کند. بدیهی بود که اعلام حکومت نظامی یک مبارزهطلبی آشکار با مخالفان بود. صبح روز جمعه 17 شهریور، عدهای برای برگزاری تظاهرات در میدان ژاله گرد آمدند و نیروهای نظامی هم برای متفرق ساختن آنها به میدان فرستاده شدند... در این روز سربازان به طرف تظاهرکنندگان شلیک کردند و بیش از 200 تن از تظاهر کنندگان را کشتند. هر رقمی از تعداد کشته شدهها را باور کنیم، کشتار جمعه سیاه برای هر 2 طرف تکان دهنده بود. مخالفان از شدت عمل حکومت نظامی جا خوردند و دولت مخصوصا شخص محمدرضا پهلوی از کثرت کشته شدگان متحیر و نگران شدند.»(4)
پس از فاجعه خونین 17 شهریور 1357، رژیم درصدد برآمد تا با انجام برخی اصلاحات و اقدامات از خشم مردم بکاهد اما برای اصلاحات دیگر دیر شده بود و حتی اقدامات آنها جز به عقب نشینی دولت در مقابل خواستههای مردم منجر نشد. بنابراین با بازگشایی مدارس، دانشگاهها و حوزهها، زنگ خطر برای رژیم به صدا درآمد، چرا که آنها مبارزه منسجمتری را علیه رژیم آغاز کردند که این مبارزه به واقعه 13 آبان 1357 منجر شد. در نتیجه شریف امامی در یک دیدار سه ساعته با محمدرضا پهلوی ناتوانی خود را از اداره و کنترل اوضاع به اطلاع او رسانید و به او اعلام کرد، بهترین راه استقرار امنیت و آسایش، استعفای او و خروجش از کشور است، فردای آن روز شریف امامی استعفاء کرد.
در پی کناره گیری شریف امامی از نخست وزیری، محمدرضا پهلوی در 15 آبان 1357خورشیدی کابینه نظامی به ریاست غلامرضا ازهاری را روی کار آورد. استقرار دولت نظامی با آن هدف صورت گرفت تا رهبران اپوزیسیون را متقاعد کند که رژیم قابلیتهای نامحدودی در زمینه سرکوب دارد و از این رو مصالحه با محمدرضا پهلوی امری منطقی به نظر میرسد. کابینه جدید محمدرضا پهلوی، شیوهای آمیخته از آشتی و سرکوب را در پیش گرفت تا بدین وسیله جهت یافتن نخست وزیر غیر نظامی فرصتی لازم برای محمدرضا پهلوی فراهم آورد.(5) اما با وجود استقرار دولت نظامی شهرستان ها آرام نشدند و اعتصابات توسعه یافت و چرخ اقتصاد کشور از حرکت بازماند، بنابراین روند اوجگیری مخالفت ها ادامه یافت و روز به روز وارد مرحله ای نوین شد. نقطه اوج قیام مردم، تظاهرات تاریخی روزهای تاسوعا و عاشورا در سراسر کشور بود و دولت ازهاری نتوانست واکنش جدی از خود نشان دهد. میلیونها تن از مردم در راهپیماییهای ضد رژیم در تهران و شهرهای دیگر شرکت کردند. بنابراین ازهاری استعفا داد.
واپسین هفتههای حضور محمدرضا پهلوی در ایران
سقوط کابینه غلامرضا ازهاری، رژیم پهلوی را به ناچار وادار ساخت تا به افرادی از جبهه ملی روی آورد و این گونه باب مراوده و گفت وگو با دشمنان دیروز همچون کریم سنجابی، غلامحسین صدیقی و...، باز شد تا آنها بتوانند، رژیم را در شرایطی که خشم ملت ایران به اوج خود رسیده بود، نجات دهند.
بدین ترتیب محمدرضا پهلوی در واپسین هفتههای حضور در ایران به امید آرام کردن اوضاع، روی به سمت جبهه ملی آورد و بعد از عدم پذیرش نخست وزیری از طرف سران جبهه ملی، شاپور بختیار را در نظر گرفت. بدین ترتیب شاپور بختیار 62 ساله پس از چند دور گفت وگو با محمدرضا پهلوی، منصب نخست وزیری را در 9 دی پذیرفت. سرانجام محمدرضا پهلوی بعد از انتخاب بختیار به نخست وزیری و وضعیت بحرانی کشور با منطقی دانستن این پیشنهاد تلاش کرد، خروج خود را در قالب نوعی ضرورت شخصی توجیه کند.
البته باید گفت محمدرضا پهلوی پیش از خروج از کشور باید از 2 مساله تثبیت مقام بختیار و تشکیل شورای سلطنت اطمینان حاصل میکرد. بنابراین وی بعد از این که تکلیف نخست وزیری و شورای سلطنت را روشن کرد در اندیشه ترک کشور بود اما چون آغاز به کار رسمی کابینه بختیار تنها پس از رأی اعتماد مجلس های سنا و شورای ملی به کابینه او محقق می شد، بنابراین محمدرضا پهلوی قبل از خروج از ایران می بایست از تحقق این امر اطمینان حاصل می کرد. از این رو پس از تمایل مجلسین به نخست وزیری بختیار، قرار شد پس از این که هر 2 مجلس به دولت رأی اعتماد دادند، شاه از کشور برود. (6) بدین ترتیب بختیار 25 دی با 38 رأی موافق در برابر یک مخالف از مجلس سنا و یک روز بعد در 26 دی و در حالی که محمدرضا پهلوی در پاویون فرودگاه مهرآباد آماده ترک ایران بود با 149 رأی موافق، 34 مخالف و 13 رأی ممتنع از مجلس شورای ملی رأی اعتماد گرفت. بختیار بعد از رأی اعتماد مجلس شورای ملی با بالگرد عازم فرودگاه شد و در مراسم بدرقه محمدرضا پهلوی شرکت کرد.
لازم به ذکر است که پس از خروج محمدرضا پهلوی از ایران قصد اصلی او این بود که پس از توقف و اقامتی کوتاه در مصر راهی آمریکا شود اما ظاهرا مقامات آمریکایی روی خوش به این سفر نشان ندادند و وی ناگزیر از مصر به مراکش رفت.(7) این در حالی است که مقامات آمریکایی ادعا کرده اند آمریکا قبلا از قصد محمدرضا پهلوی برای آمدن به این کشور استقبال کرده بود؛ اما وی زمانی که از ایران خارج شد به مصر رفت و چنانچه مستقیما به آمریکا آمده بود چه بسا حوادث مسیر دیگری میپیمود. (8) البته ادعایی بی اساس است چون اگر محمدرضا پهلوی می دانست آمریکایی ها از آمدنش استقبال می کنند، چه دلیلی داشت به کشورهایی مانند مصر و مراکش برود.
واکنش مردم به خروج محمدرضا پهلوی
در هر حال محمدرضا پهلوی از ایران خارج شد و دیپلمات های غربی مقیم ایران شادی مردم را بدین مناسبت نادیده نگرفته اند. پارسونز درخصوص خروج محمدرضا پهلوی از کشور می گوید: «رادیو ایران ساعت 2 بعد از ظهر خبر عزیمت محمدرضا پهلوی را پخش کرد. در آن ساعت من و همسرم و سایر اعضای سفارت و خانواده هایشان همه در محوطه سفارت بودیم. ناگهان همه شهر از شادی منفجر شد و صدای بوق اتومبیلهایی که در حرکت بودند در فضا پیچید. از آن لحظه تا هنگام غروب مردم در خیابانها به رقص و شادی مشغول بودند، اتومبیلها با چراغ روشن و به صدا درآوردن بوقهای خود حرکت می کردند، مردم به طرف سربازها رفته و آنها را می بوسیدند و شمارههای فوق العاده روزنامه ها را با عناوین درشت شاه رفت توزیع می کردند. در عرض چند ساعت مجسمه های شاه و پدرش سرنگون شد که خود پیش درآمد سقوط رژیم بود. من هرگز صحنه های آنروز را فراموش نمی کنم.»(9)
بعدازظهر روزی که محمدرضا پهلوی از ایران رفت، خوشحالی مردم و واکنش های آنها به خروج محمدرضا پهلوی دولت بختیار را دچار وحشت کرد، این امر دولت را واداشت که دست به دامان آیتالله طالقانی شود، اعلامیه این شخصیت روحانی مورد احترام مردم به دستور بختیار دو بار از رادیو تحت اشغال نظامیان پخش شد که مردم را به آرامش دعوت میکرد. (10) یقینا بختیار هم کم کم متوجه صدای پای انقلاب شده بود و مصداق این ادعا روی آوردن او به یک روحانی بود. به عبارت دیگر، ارتش و تشکیلات نظامی و امنیتی او فاقد کارآیی لازم جهت برقراری امنیت و نظم بودند و این اعلامیه یک روحانی بود که تعیین کننده اوضاع می شد. با این حال وی سرسختانه همچنان امیدوار بود، بتواند اوضاع را کنترل کند.
امام (ره) در بیاناتی خروج محمدرضا پهلوی از کشور را نخستین پیروزی ملت ایران خواندند و تأکید کردند که در موقع مناسب به ایران باز خواهند گشت. ایشان تصریح کرده بودند که خروج محمدرضا پهلوی از ایران نخستین مرحله پایان یافتن سلطه جنایت بار پنجاه ساله رژیم پهلوی می باشد که به دنبال مبارزات قهرمانانه ملت ایران صورت گرفته است.(11) امام (ره) از پیروان خود خواست از خشونت اجتناب کنند و برای ساقط کردن دولت بختیار از طریق تظاهرات و فشار توده مردم ادامه دهند تا روزی که انقلاب اسلامی به پیروزی کامل برسد.
منابع
1- جان. دی استمپل، درون انقلاب ایران، مترجم منوچهر شجاعی، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، نشر نگارش، 1377: ص 160.
2- ناصر نجمی، دولتهای ایران از سید ضیاء تا بازرگان، تهران، انتشارات گلشایی، 1370: ص550
3- سولیوان، ویلیام، پارسونز، سر آنتونی، خاطرات دو سفیر (اسراری از سقوط شاه و نقش آمریکا و انگلیس در انقلاب ایران) مترجم محمود طلوعی، تهران، نشر علم، 1375، صص 148-150
4- همان
5- ابراهیم یزدی، آخرین تلاش ها در آخرین روزها، تهران، قلم، 1388: ص116
6- الموتی، مصطفی، بازیگران سیاسی از مشروطیت تا سال 1357(روز شمار زندگی نخست وزیران ایران از امیر اسدالله تا دکتر شاپور بختیار، جلد سوم، لندن، چاپ پکا، 1375، صص 262و 263.
7- احمدعلی مسعود انصاری، من و خاندان پهلوی، تنظیم و نوشته محمد برقعی و حسین سرافراز، تهران، نشر فاخته، 1371: ص 119.
8- برژینسکی، زبیگینو، خاطرات برژینسکی، اسرار سقوط شاه و گروگانگیری، ترجمه حمید احمدی، تهران، جامی، 1362، ص62.
9- سولیوان، ویلیام، پارسونز، سر آنتونی، خاطرات دو سفیر (اسراری از سقوط شاه و نقش آمریکا و انگلیس در انقلاب ایران) مترجم محمود طلوعی، تهران، نشر علم، 1375، صص 410 و 411.
10- بهنود، مسعود، از سید ضیا تا بختیار، دولتهای ایران از سوم اسفند ماه 1299 تا بهمن ماه 1357، تهران، ص 878.
11- صحیفه امام خمینی(ره)، مجموعه آثار امام (ره)، جلد پنجم - آبان 1357 تا بهمن 1358، تهران، ناشر موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1385، ص 481.
*س_برچسبها_س*