شنبه 3 آذر 1403

قدس؛ تاریخ مقاومتی بیانتها

خبرگزاری ایسنا مشاهده در مرجع
قدس؛ تاریخ مقاومتی بیانتها

«فلسطینیان هرگز هیچ گزینهای جز تسلیم بی‌قیدوشرط پیش روی خود ندیده‌اند؛ مرگ تمام آن چیزی بود که به آنان پیشنهاد شد.»(1) جمله موجز ژیل دلوز که جایی از نوشتار مختصرش درباره حملات بیوقفه ارتش اسرائیل به مرزهای کرانه باختری و جنوب لبنان نوشته شده، حالا با گذشت 72 سال از آغاز اشغال «ارض کنعان» (2) و تلاش خاموش جامعه جهانی برای بدلساختنش به «سرزمین موعود» همچنان بهترین توصیف از مسئله فلسطین...

به گزارش ایسنا، 29 نوامبر 1947 مجمع عمومی سازمان ملل با 33 رأی موافق، 13 مخالف و 10 ممتنع، صد و هشتاد و یکمین قطعنامه خود را برای تقسیم سرزمین فلسطین به دو کشور «عبری» و «فلسطینی» مصوب کرد و از همان روز موضوع «تأسیس یک کشور یهودی» در کنار پروژه «تعلیق هویت یک ملت عربی» رفته رفته ابعادی فراتر از مرزهای جغرافیایی، منطقهای و اشتراکات فرهنگی، سیاسی و دینی به خود گرفت، برخی دولت ها را مستقیما درگیر خود ساخت، بخشی از توافقات سیاسی و روابط میان کشورها را تحت تأثیر خود گرفت، تعدادی از اندیشمندان را به واکنش واداشت و در نهایت جمعی از مردم را در اینسو و آن‌سوی دنیا به مخالفت یا موافقت با کلیت این مسئله کشاند.

کشمکش ها و درگیریها درباره «حق» یهودیان به داشتن یک سرزمین مستقل و تأیید یا انکار «امکان زندگی» ساکنان قدیمی فلسطین - چه تحت لوای دولتی صهیونیستی، چه در مجاورت آن - همچنان ادامه دارد. اقدام چندماه پیش دونالد ترامپ رئیسجمهوری آمریکا برای پیشبرد طرح «معامله قرن» و بگومگوهای بعدش تازهترین این موارد است.

مسئله فلسطین هرچند پس از پایان جنگ جهانی دوم آغاز شد اما آنچه در طول هفت دهه در کرانه باختری رود اردن، نوار غزه و جنوب لبنان گذشته و میگذرد شاید بازتولید مفصل و همهجانبه تمامی نمونه‌های تاریخی نسلکشی‌های نژادپرستانه، کشتارهای دستهجمعی قومی و جنگ های بی‌امان داخلی در هر کشوری و حملات نظامی خارجی به هر سرزمینی باشد؛ فلسطین و کشتار مردمش تداوم جنگ جهانی دوم در مقیاس سرزمینی با مساحتی نزدیک به 6 هزار کیلومتر است؛ فلسطین نمادی حاضر و آماده، معاصر و زنده از پیشینه تجاوزگری و سابقه اشغالگری و کارنامه استثمارگری کل تاریخ بشری به نظر می‌آید و شاید اسرائیل، نزدیکترین مثال به تعبیر فیلیکس گتاری از فاشیسم متأخر باشد که «بلأخره روزی ما را وادار میکند حسرت امثال هیتلر و موسیلینی را بخوریم.»

فلسطین و دیوار حائل غزه را مانند بازمانده‌ای از دیوار برلین شناخته‌اند و اردوگاههای اسرا و کشتار صبرا و شتیلا را بی شباهت با آشوویتس ندانسته‌اند.(3) اگر تاریخ یهود با خروج دسته جمعی از صحرای سینا که قدمتی هزار ساله دارد پیوند خورده، بیرون کردن فلسطینیان از سرزمینشان یا استقرار آنان در باریکههای مرزهای کشورشان، تکرار همان ماجرا با این تفاوت است که گویا دیگر «بازگشتی» در کار نیست.

فلسطین حالا درست همان چیزی است که زمانی الیاس سنبر درتوصیفش نوشت: «اینجا مکانی است که مفهوم تبعید و میلی وافر به بازگشت در آن دست به کارند؛ مکانی بیهمتا، تشکیل شده از تمامی راندهشدنهایی که مردم ما از 1948 به بعد متحمل آن شده اند.» و دلوز در جوابش گفت: «به اندازهای که فلسطینیان طرد و رانده شده اند، زیر یوغ استعمار نرفته اند، چرا که در استعمار مردم در سرزمینشان حفظ و به کار واداشته و به بیگاری کشیده میشوند اما حالا فلسطین از مردم قلمرواش خالی شده است.»(4)

مسئله فلسطین علاوه بر همه اینها، ترکیبی از تناقض های تاریخی است. تناقض در حمایتهای هر روزه کشورهای دور و نزدیک از ساکنان نوار غزه از یکسو و در عین حال تنهایی مبارزان فتح و حماس و سایر گردانهای خودگردان و جوانان فلسطینی در برابر حملات ارتش صهیونیستی از سوی دیگر. ترکیبی از همه قول و قرارهای بر باد رفته دولتهای میانجی و توافقهای بین المللی نقض شده از طرفی و صدورقطعنامههای متعدد و بیانیههای مکرر و سخنان مفصل در محکومیت اقدامات جنایتکارانه اسرائیل از طرف دیگر.

بازخوانی تحلیل دلوز (5) از وضعیت شکلگیری دولت صهیونیستی نشان می دهد که آنان عمدهترین سهم را در ایجاد تناقضهای تاریخی در مسئله فلسطین داشته اند؛ از سویی فلسطینیان را وادار می کنند حقشان برای داشتن حکومت در درون مرزهای اشغالی را بپذیرند و در همان حال «واقعیت مردم فلسطینی» را انکار می کنند. چنانکه گویی «فلسطینیان از سر تصادف یا اشتباه آنجا بوده اند.» برخوردشان با همه فرصتهای ممکن برای رسیدن به راهحلهای صلح آمیز جهت رفع بحران این بوده که آنها را بارها و همیشه عامدانه از میان برده‌اند.

جایگاه دینی خود را چنان دیدهاند که از طریق آن حق فلسطینی برای اقامت در قدس و عبادت در مسجدالاقصی را انکار کنند. فلسطینیان را به عنوان «تروریست‌های خارجی» معرفی کرده اند و با همین ترفند دست خود را از تروریسم پاک دانسته اند و در این میان «تنها ماندن» فلسطینیان زمانی بیشتر به نظر می آید که آنان را چشم انتظار «کمک‌های مشکوک و مبهم دولت‌های عرب» ارزیابی کنند، مساعدتهایی زودگذر که به محض خطرساز شدن الگوی مقاومت فلسطین برای این دولت‌ها، گاهی به خصومت و سکوت و همراهی با کشتار تغییر چهره می‌دهد.

فلسطینیان اما به تعبیر دلوز «از دل تمام چرخه‌های دوزخی تاریخ عبور کرده‌اند. چه شکست در رسیدن به راه‌حل هر بار که امکانش فراهم بوده، چه بدترین شکل از عقب‌نشینی متحدان‌شان که لطمات فراوانی به آنان وارد آورده، چه قول‌های مستندی که زیر پا گذاشته شده. البته، بر تمام این وقایع است که مقاومت فلسطینیان باید خودش را می‌پروراند.»5 و برشت نیز میگوید: «در تناقض، امید آرمیده است.»

شاید حالا با روی کار آمدن راست افراطی در آمریکا و طرح «معامله قرن» قرار است سرنوشت این ملت جایی میان «تأمین امنیت» دولت صهیونیستی و «خودگردان بودن» فلسطین، معدوم (6) و رویای حذف موجودیت و هویت مردمان عرب کرانه باختری و نوار غزه تعبیر شود؛ اینکه دولت های عرب و حامیان فلسطین در کنار ملتهای مسلمان و غیرمسلمان منتقد دولت صهیونیستی مستقر در تلآویو اجازه چنین کاری می دهند یا نه را تاریخ گذشته چندان نیک قضاوت نمیکند؛ جهان تا امروز در برابر اشغالگری و شهرکسازیهای صهیونیستی جز سکوت و نجواهای نیمه خاموش کاری از پیش نبرده است، ولی آیا میتوان در تاریخ آینده تحرکات تاثیرگذارتری را شاهد باشیم؟

جوانی اهل غزه پس از حملات هوایی شبانه جنگندههای اسرائیلی به خان یونس در سال 2014 رو به دوربین رسانهای محلی فریاد کشید: «آنان قصد نابودی تمام فلسطینی‌ها را دارند». و نیل فاکنر با الهام از همین جمله دولت صهیونیستی، دیکتاتورهای عرب، و امپریالیسم غربی را در کنار هم دید و ترجیح همهشان را از هستی ساقط شدن فلسطینیها دانست اما تاکید کرد «فلسطینی‌ها زنده خواهند ماند و هر نسل از آنان راهی برای مبازه پیدا خواهد کرد، همان‌گونه‌که برای 80 سال الهام‌بخش مردم جهان بوده‌اند.»(7)

شاید امروز با گذشت چهل سال از انتخاب واپسین جمعه ماه رمضان برای نامگذاری روزی به نام قدس و حمایت هر ساله از مقاومت فلسطینیان با برپایی راهپیماییهای متعدد در کشورهای اسلامی و گاهی اروپایی در متفاوتترین شرایط نسبت به همیشه قرار گرفته ایم؛ همهگیری جهانی کرونا دولت ها را به خود مشغول کرده و مردم جهان هراسان از تهدید جانشان بیش از هر زمان دیگری درگیر حفظ موجودیت خود شده اند، اوضاعی که احتمال هرگونه تجمع حمایتی را از میان برده و در همان حال زمینهای برای بیشتر اندیشیدن به مسئله فلسطین در معادلات بین‌المللی و جایگاه قدس در جهان اسلام فراهم آورده است. موقعیتی که اگر تلاشی برای بهرهگیری از آن وجود داشته باشد، مطمئنا میتواند به اندازه برپایی راهپیماییها و تجمعات اعتراضی و سردادن شعارها، مفید باشد.

پانوشتها:

1. برهمزنندگان صلح، ژیل دلوز

2. نخستین گروه مهاجر به فلسطین کنعانی‌ها بودند که از تبار کنعان پسر سام پسر نوح هستند. آنان ساکنان اصلی فلسطین محسوب می‌شوند و آن سرزمین به دلیل تبار آنان «ارض کنعان» لقب گرفت.

3. ویژه‌نامه شیزوفکتوری درباره فلسطین

4. گفت‌وگوی الیاس سنبر با ژیل دلوز

5. شکوه یاسر عرفات، ژیل دلوز

6. مقاومت فلسطین توان اسرائیل را تحلیل می‌برد، الکس کالینیکوس

7. عذاب غزه، نیل فاکنر

انتهای پیام