متن منتشرنشده سخنرانی حاج قاسم در جمع فرماندهان سپاه
متن پیش رو، سخنرانی منتشرنشده سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی در جمع فرماندهان سپاه در مهر 1398 است.
به گزارش مشرق، شهید سلیمانی در این سخنرانی که از آخرین سخنرانیهای ایشان است، چارچوبها و اصول اساسی سپاه و نیروهای انقلاب اسلامی را ترسیم و ضمن آن انتقادات و آسیبهایی را بیان میکند. اهمیت این سخنان از آن جهت است که پیشروترین نیروی جمهوری اسلامی، شهید حاج قاسم سلیمانی، تجربه چهلساله خود در مسیر مجاهدت را بازخوانی میکند و اصول و چارچوبهای آن را برمیشمارد و به همه نیروهای انقلاب اسلامی بهویژه نیروهای خطشکن، راه نشان میدهد. اکنون برای اولین بار مجله سوره متن این سخنرانی را با اندکی تلخیص منتشر میکند.
بسم الله الرحمن الرحیم
الحَمدُ لِلَهِ رَبِ العالَمین والصَلاهُ والسَلامُ عَلی رَسولِ الله و عَلی آلِه آلُ الله.
الحَمدُ لِلَهِ الَذِی هَدَانَا لِهذا وَ مَا کُنَا لِنَهتَدِیَ لَولَا أَن هَدَانَا اللَهُ [1].
نثار ارواح طیبه شهدا بالاخص روح بلند منور و تابناک امام رضوان الله تعالی علیه و برای شادی روح جمیع شهدای انقلاب اسلامی، دفاع مقدس، شهدای مدافع حرم و مدافع مرزها و برای سلامتی رهبر عزیز و بزرگوارمان اجماعاً صلوات!
من نزدیک به چهل سال است که در سپاه هستم. شاید خیلی از شما مثل من باشید و خیلی هم با سن کمتر. یک خواهش دارم و آن اینکه در این بیانات، به شخصیت و شخص من نگاه نکنید. به قاسم سلیمانی و همه سلبیات یا منفیاتی که از او سراغ دارید، نگاه نکنید؛ آن را کنار بگذارید.
سپاه قله نور بود
من از تجربهای چهلساله میآیم. وقتی در دامنه قلهای در حال حرکت هستید و کسی در حال برگشت از قله است، از ماهیت او سؤال نمیکنید؛ سؤالات شما پیرامون راه و طریق است. اینکه کدام راه آسانتر و کدام کمخطرتر است و از کدام راه با سهولت بیشتری میتوان به قله رسید. لذا به این حقیر که گوینده این عبارات هستم، با این دو مشخصه نگاه کنید. مثل کسی که از نقطه بالایی برگشته یا مریضی که مرضی را طی کرده و دوا و طبیب را دیده است و ممکن است شما مبتلا به آن مرض شوید.
بحث من درباره سپاه، در مورد اینکه چه باید باشد و الان چیست و چگونه است، نیست. بحث من درباره این است که سپاه چه بود؟ و ما باید خودمان را به آنچه بود، تطبیق بدهیم. نگوییم ما باید تقدم داشته باشیم بر آنچه بود. نه، آنچه بود، قله بود؛ قلهای از نور که تماماً نور بود و نور علی نور بود. آنچه از سپاه دیروز، از آن قله مشاهده کردیم، سپاه نور بود، آنچه از سپاه نباید جدا شود، گذشته سپاه است که آن را به عزت و قله رفیع و خورشید عالمتاب رساند. خیلی از شما مثل من آن سپاه را دیدید. یک نگرانی وجود دارد که در این دوره تغییر نسلها، سپاه از هویت و ماهیت حقیقی خودش بیگانه شود؛ چارچوب کلاسیک تخصصی و حرفهای خود را پیش بگیرد و از آن اصول بسیار با عظمت اخلاقی که منشأ همه پیروزیهای سپاه بود، فاصله بگیرد. سپاهی که ما در آن روز دیدهایم یا بخشی از ما دیدهایم، فرماندهان آن نوجوانان و جوانانی بودهاند که پشت دیوار را میدیدند. آنچه ما در آینه نمیبینیم، آنها در خشت خام میدیدند. آن سپاه، میمنه و میسره و قلب آن، همت بود؛ زینالدین بود؛ باکری بود؛ کاظمی بود؛ علی هاشمی بود؛ حسن باقری و مجید بقایی بود؛ معلم اخلاق او شهید محلاتی و شهید میثمی بود. شهید میثمی که عبای خود را مچاله میکرد و در دست میگرفت، ماشین عبوری سوار میشد و در اوج پاتکها با همان حال در خطوط درگیری جبهه حضور پیدا میکرد و فرماندهان و رزمندگان را تفقد میکرد.
سپاهی که خیلی شباهت به امام حسین (ع) داشت. سپاهی که در نور پرورانده شد و در دامان خود، نور پروراند. دیروز در دامان خود شهید فهمیده را پروراند و از آن پروراندن شهید فهمیده، امروز شهید حججی، شهید اسکندری و شهید جواد اللهکرم رویید. شبیهترین انسانهایی که در دفاع از حرم، شبیه سرور و سالار شهیدان، حسین بنعلی (ع) بودند. سپاهِ دستقطعها، سپاه تکچشمها، سپاه سرهای متلاشیشده. امام حسین کف نعل اسبها تشییع شد. خیلی از شهدای ما مثل امام حسین (ع) کف شنیهای تانکها تشییع شدند. امام حسین (ع) در کربلا مقابل خواهرش، سرش بریده شد. جواد اللهکرم و شهید حججی و حسین اسکندری در غربت بدون خواهر و مادر، سرشان بریده شد. بحث از سپاهی با چنین پیشینهای است که باید خود را در آن پیشینه حفظ کند و نگاهدارنده سپاه و آن پیشینه، این جمع است.
امروز در سالگرد دفاع مقدس هستیم. سپاه شروعی دارد که تاریخ تأسیس آن است و آن سوم شعبان و روز ولادت امام حسین (ع) است و یک روز بلوغ و عروج دارد که هفته دفاع مقدس است. هفته دفاع مقدس که امسال کمرنگتر از سالهای دیگر گذشت، سپاه توانست در صحنه دفاع مقدس، تولد و کودکی خود را به بلوغ و عروج واقعی برساند.
سپاه منهج فکری است؛ نه یک ارگان
در بخشی از عبارتهای ما این ذکر میشود که سپاه یک ارگان است، یک نهاد و مؤسسه است. از عملکردها و از انتظاراتی که از سپاه وجود دارد، از تأثیر سپاه بر جامعه، در ابعاد فکری، در ابعاد هدایتی، در ابعاد جهادی، در ابعاد حمایتی، میتوان این تصور را داشت که سپاه «منهج فکری» است؛ نه یک نهاد یا سازمان نظامی صرفاً کلاسیک از نوع دیگر سازمانها. درست است که سپاه، ساختار، آییننامه، قواعد و قوانینی دارد اما واقع مطلب، سپاه در عملکرد خود نشان داد که «منظومه فکری» و «مدرسه» است.
شما امروز وقتی درون حوزههای علمیه تحقیق میکنید، متوجه میشوید که درون حوزه، مدارس مختلفی وجود دارد که تربیت طلبه بر مبنای منهج این مدارس است و به نامی هم نامیده میشوند. مثلاً مدرسه شهید حقانی، مدرسه کرمانیها، مدرسه همدانیها؛ به نامهای گوناگون. این نامها و این مدارس، درون خود، هر کدام تربیتی دارند. حتی طلبههایی که از این مدارس خارج میشوند، از حیث منهج فکری و اخلاق با مدارس دیگر متفاوتاند.
تأثیر سپاه بر سایر ارگانها مثل تأثیر یک مدرسه است با منظومه فکری و تأثیرگذار بر آحاد جامعه و ملت، جوانان و نوجوانان، خصوصاً با ابعاد گستردهای که سپاه دارد. ما این نوع نگرانی درباره سپاه را در چندین نوبت در دورههای مختلف مطرح کردهایم، این را فقط ما نگفتهایم، فرماندهی سپاه و حوزه نمایندگی محترم ولی فقیه در سپاه هم طرح کردهاند.
سپاه با اصل خودش در ابعاد تربیتی، اخلاقی، رفتاری و حتی مدیریتی فاصله گرفته است. باید متأسفانه گفت حتی روحانیون درون سپاه هم شکل کارمند به خود گرفتهاند و اتاقهایشان را شبیه اتاقهای ما و میزهایشان را شبیه میزهای ما و دفترهایشان را شبیه دفترهای ما و ساختارشان را شبیه ساختار ما کردهاند. آنها باید درهای ما را میشکستند تا در باز شود، اما در خودشان را مشابه در ما کردهاند! چرا؟ چون در میزان سنجش، ارزیابی و ارزشیابی سپاه تفکر درستی نیست. ما «دفاع مقدس» را در تربیت کم مطرح میکنیم. ما یادواره و کنگره برگزار میکنیم که برای یادبود شهداست، ولی فقط برای یک لحظه، یک روز و یک ساعت این یادواره اثر میگذارد؛ اما بعد درون سپاه غایب میشود. ما در [دوره] دافوس از همت، باکری، حسین خرازی، حسن باقری، احمد کاظمی در ابعاد مدیریتی یاد میکنیم و تصور ما این است که آنها فرماندهان میدانی بودند که منهج مدیریتی معینی داشتند اما در درسهای اخلاقی خودمان به منهج معنوی و تقوای مدیریتی و روحیه و روحانیت حاکم بر آنها کمتر توجه میکنیم.
دینمان را از اسوهها گرفتهایم
مهمترین موضوع این است که اگر بخواهیم درس تربیتی عملی بدهیم، اثر اساسی را الگوها و اسوههایی دارند که تدین آنها با یک عمل واقعی همراه بود و دین آنها در عمل آنها جاری و ساری بود. از شما و خودم سؤال میکنم، برخی از برادران اهل تفقه و بحث و بررسی در این مجمع حضور دارند، لذا ممکن است به آنها جسارت شود اما ما عامه، من قاسم سلیمانی و همه آحاد جامعه ما، آیا دینمان را از کتابها گرفتهایم؟ ما از کتابها متدین و متعصب به دین شدیم؟ یا از تاسوعا و عاشورا و امام حسین (ع) متعصب و متدین شدیم؟ کدام بر ما اثرگذار بوده است؟ کدام دین ما را شعلهور کرده و ما را در مرکز تشیع در دینداری و شیعهگری حفظ کرده است؟
آیا میدانید انحرافات در خاصها بیشتر از عامهاست؟ در طول تاریخ اینگونه بوده است. همه انحرافاتی که به وجود آمده، در خاصها بوده و خاصها، عامها را به انحراف کشاندهاند. سلوکهای غلط افراد اثرگذار منفی بوده است. بابی در تشیع به وجود آوردند به نام «بابیه» که از چارچوب عملی غلط بود. از آن طرف، جامعه فاسد شاهزده ما که آمار مشروبفروشیهای آن از آمار نانواییها بیشتر بود. چه چیز این تحول عظیم را به وجود آورد؟ امام. امام با سلوک و رفتار و اخلاق خود. با همه تهاجمات فرهنگی علیه کشور ما، چه چیزی کشور را در برابر این تهاجم فرهنگی حفظ کرده و بر صبر این مردم افزوده؟ ناملایمات و کژیهای مدیریتی را تحمل میکنند؟ آنچه اثرگذار بوده، الگوی رفتاری مجسم واقعی اثرگذار بهعنوان «امام خامنهای (دام عزه)» است.
این شیعه لبنان قبلاً بیش از این بود، اما صلاحالدین ایوبی آمد، قتلعام کرد. همین طرابلس که تماماً شیعه بودند، تماماً سنی شدند یا روستاهای بزرگ و مهمی در جنوب لبنان، تماماً سادات بودند که مسیحی شدند. این ابیالهاشم و همین جماعت عون، همه شیعه بودند. چرا آن روز این اتفاق افتاد و چرا امروز این اتفاق نمیافتد و همان جمع کوچکتر از آن روز، امروز مهمترین قدرتهای صاحب فناوری را زمینگیر کردهاند؟ چون الگوی رفتاری مهمی به نام سیدحسن نصرالله حفظهالله را دارد.
«زیدیه» در یمن 65 درصد کشور یمن را تشکیل میداد؛ زیدی که عاشق فرهنگ تشیع است. شما در تاسوعا و عاشورای امسال در یمن دیدید که چه گذشت؛ فقط مشابه آن در ابعاد کمتری در شهرهای زنجان و بم که مظاهر عمومی و اجتماعی را نشان میدهد، مشاهده میشود؛ اما این زیدیه در دوره گذشته فراموش شد. این جمعیت 65 درصدی در این جغرافیای مهم، تبدیل شد به جمعیت 45 درصدی؛ هر دورهای را وهابیت بلعید اما یک جوان آمد، احیا کرد. این تأثیرات رفتاری است. اینها تأثیرات اسوهها و الگوهاست. او فقط یک فرمانده نظامی نیست. دور از صحنه نظامی است اما اثر رفتاری، اخلاقی و اعتقادی دارد. یک جامعه را ولو از راه دوربین مداربسته و از راه دور متحول کرده است.
دفاع مقدس این است؛ همت، باکری، باقری، کاظمی و خرازی این است. سپاه را باید متعصب و متأثر از اینها بکنیم. جملهای از مقام معظم رهبری شنیدهام که تاکنون نشنیدهام، خیلی مهم و تکاندهنده بود. آیا در تربیت، چیزی بالاتر از این وجود دارد که بخواهیم از آن استفاده کنیم؟
فرماندهان سپاه! فرماندهان جوان! آقا فرمودند:«سپاه در کربلای پنج، عاشورا را مشق کرد.» از این مرتضای قربانی بپرسید. توی غرب کانال ماهی، مملو از جنازه بود؛ جنازه جوانها روی هم انباشته بودند. ارتفاع خاکریزها با تیر تانکها از دو متر به کمتر از نیم متر رسیده بود. آقای کوثری و آقای مرتضی قربانی، هر دو آنجا بودند و میدیدند. آقا فرمودند: «سپاه در کربلای پنج، عاشورا را مشق کرد. این خاطره ماندگار خونین حسینی را زنده نگاه دارید!» بعد فرمودند: «شبهای کربلای پنج، شبهای قدر این انقلاب است. «اِنَا أَنزَلنَاهُ فِی لَیلَهِ القَدرِ وَ مَا أَدرَاکَ مَا لَیلَهُ القَدرِ لَیلَهُ القَدرِ خَیر مِن أَلفِ شَهر». أنس با آن شما را وارسته میکند؛ هر کس آن را فراموش کند، نامش از اردوگاه انقلاب، قلم خواهد خورد».
سپاه بیدرجه و بیجایگاه
برادران عزیز! ما درجهدار داریم که پنج سرهنگ با افتخار زیر دست و تحت فرماندهی او در سوریه عمل میکنند و سردار داریم که بهاندازه آن درجهدار، قدرت مدیریت ندارد اما در ارزشیابی خودمان و ملاکهای ارزشیابی خودمان، راههایی را میرویم که با اصول دینی و اصول دفاع مقدس ما اختلاف جدی و اساسی دارد.
این معمای پیچیده را چگونه میتوانیم حل کنیم؟ چطور میتوانیم آن درجهدار ایثارگر توانمند فداکار را که پنج سرهنگ ما زیر دست او با افتخار خدمت میکنند و احساس هم نمیکنند، او درجهدار است، خوب ارزشیابی کنیم؟ روزی از یکی از برادران سؤال کردم، این فلانی درجهاش چیست؟ گفت: افسر جزء نیست، درجهدار است. دفاع مقدس این بود.
برادران فرمانده! پیام این برادر را از بالای کوه شنیدید، فرماندهش هم آقای پاکپور اینجاست. چه گفت؟ گفت ما در دمای 40 درجه زیر صفر، بالای این کوه از این مرز و بوم حمایت میکنیم. اگر صحنه دیگری را از شرق نشان بدهند، او خواهد گفت: در دمای بالای 50 درجه از صفر بالای برجکی که آهن داغ میشود، از انقلاب دفاع میکنیم.
برادران فرمانده در استانها! در شهرستانها! سراغ فرزندان جنگ را بگیرید! آنها را به دست گرگهای چپ و راست ندهید. اینها را با محبت در دامن خود بیاورید. اینها باید تابع منهج سپاه باشند، منهج سپاه، منهج ولایت است. آنها باید تابع منهج سپاه باشند.
سپاه باید برای انقلاب بماند؛ سپاه مرکز سوءاستفاده شخصیتها و گروههای سیاسی نیست. سپاه باید به کشور خط بدهد، نه گروه سیاسی به سپاه خط بدهد. سپاه انقلاب است. سپاه جلودار است. این سپاه را با پیوند به دفاع مقدس، با فرهنگ دفاع مقدس و با اسطورههای شهید دفاع مقدس و آنها که زنده ماندهاند، نگه دارید. اینها ممکن است در معرض امراض باشند.
اگر از اتاق بیرون آمدیم، باید مثل او بشویم. تکبر و خدایناکرده غرور و این سلسلهمراتب خشکی که امروز جایگزین آن سلسلهمراتب دینی و مذهبی و ارزشمند شده. سپاه بیدرجهها یادتان هست؟ سپاه بیجایگاه یادتان هست؟ سپاهی که کلمه برتر و برجسته آن برادر بود، یادتان هست؟ آن سپاه مظهر است.
مقام معظم رهبری، مرجع و ولی ما است. ایشان چفیه دفاع مقدس را دور گردن خود انداختند و به ما یادآوری میکنند. وقتی کتاب دفاع مقدس را میخوانند، بهترین، زیباترین و شگفتترین جملات را پیرامون آن یادآوری میکنند. در رونمایی کتاب «وقتی مهتاب گم شد»، شاهد بودیم که چه نوشتند، آن کتاب، ایشان را متأثر کردند و گریاندند.
«عمل مقدس» بهجای «عمل بزرگ»
سپاه خصوصیتهای مختلفی داشته است که در احیای تشیع و اسلام نقش مهمی داشته است. اینها بهعنوان هویتهای پایهای سپاه محسوب میشوند. من سه تا از پایههای اصلی آن را عرض میکنم. باید پایههای مستمر سپاه بر اساس این اصول باشد که اگر از این اصول خارج شد، دیگر سپاه، آن سپاه اثرگذار نخواهد بود.
اولین خصیصه سپاه و اولین هویت سپاه از ابتدای تولد تاکنون این بوده که کلیه اقدامات آن بر پایه «عمل مقدس» استوار بوده است. سپاه سعی داشته همه عملی که انجام میدهد، عمل مقدس باشد، نه بزرگ. عمل بزرگ، عمل ماندگار نیست. اینکه ما از عمل راهبردی نام میبریم و عمل بزرگ را راهبردی مینامیم، خیلی در تاریخ بوده است اما اثر آن بر یک قوم، ملت یا قبیله بوده است. اثر اسکندر بر یونان قدیم است اما از نگاه ملت ایران منفور است. اثر نادر در دورهای از ایران، افتخارآمیز است، ولی برای ملت دیگری نفرتانگیز است؛ اما عمل مقدس، عمل امام حسین (ع) است. عملی است که در آن خودخواهی، جاهطلبی، خودمحوری و خویشاوندپروری راه ندارد.
مهمترین پایه اساسی سپاه، بر مبنای عمل مقدس بنا گذاشته شده است. عمل مقدس برخاسته از روح حماسی و انقلابی مقدس است. تا کسی این روح را نداشته باشد، نمیتواند عمل مقدسی انجام بدهد و خالق عمل مقدسی باشد. عمل مقدس عملی است که از غیرت، شجاعت، عظمت، حقیقت دفاع از حق سرچشمه میگیرد. پیشینه سپاه پیوسته این بوده است. لذا هویت اول سپاه، بر پایه عمل مقدس است. عمل مقدس یعنی هویتی که برای دیگران موج میزند و خود را نمیبیند، تنها چیزی که نمیبیند خود است.
شبهای عملیات را نگاه کنید، صحنههای شبهای عملیات را که به تعبیر مقام معظم رهبری، شبهای قدر این انقلاب بودهاند، هیچ خود و من وجود نداشت؛ به آن میگویند عمل مقدس. او که با گریه، برادر خود را راضی میکرد که بماند تا او برود. مثل حماسه کربلای پنج که عاشورای این دفاع مقدس است. عمل مقدس، عمل خودفراموشی است. به تعبیر آن شاعر: «تا فراموش خودی، یادت کنند / بنده گر گشتی آزادت کنند»
قیام و جهاد پیوسته
پایه دوم و هویت دوم سپاه «قیام و جهاد پیوسته» بوده است. سپاه پیوسته برمیانگیزاند، کسی سپاه را برنمیانگیزد. سپاه فقط نمیگوید که رفع تکلیف کند و بگوید من گفتم. سپاه خطر را تشخیص میدهد و بهسمت خطر حرکت میکند. قیام پیوسته و جهاد پیوسته، مهمترین خصیصه سپاه پاسداران است. اگر این خصوصیت در سپاه نبود، هرگز صحنههایی مثل سوریه نجات پیدا نمیکرد.
سپاه دولت را به دنبال خود کشاند. البته سپاه در چارچوب چتر و فکر و تدبیر ولی امر و امام خودش این اقدامات را انجام میدهد اما سپاه در تشخیص، پیوسته اینگونه بوده است. قیام پیوسته داشته است، جهاد پیوسته داشته است. سپاه جلودار بوده است. چون پایه اصلی سپاه، قیام و جهاد بوده، لذا جلودار بوده است.
همینجا بحثهای نیروی قدس را هم میکنم. اگر سپاه جلودار نبود در این موضوع، هرگز عراق امروز این تناسب را با جمهوری اسلامی نداشت. اگر پایه اصلی سپاه بر مبنای قیام و جهاد نبود، هرگز سوریه امروز از این خطر بزرگ و مهلک نجات پیدا نمیکرد و در این جایگاه قرار نمیگرفت. سپاه خطر کرد و از مرزها عبور نمود.
من روزی به عزیزی گفتم: میخواهم از شما اجازه بگیرم. ایشان گفت: مگر از من اجازه نمیگیری؟ گفتم: نه. گفت: پس چه اجازهای میخواهی بگیری؟ چند تا را گفتم که یکی را میتوانم اینجا در حضور این دوربینها بگویم. گفتم: میخواهم از شما اجازه بگیرم، هواپیمایی را بلند کنم، 300 رزمنده داخل آن بگذارم و 10 تن مواد منفجره زیر آن بگذارم و درحالیکه مسلحین، به سیم خاردار فرودگاه دمشق چسبیدهاند، آن را در فرودگاه دمشق بر زمین بنشانم. اجازه میدهید؟
سپاه یعنی این! سپاه خطر میکند اما با حکمت، با درایت. اگر سپاه خطر نکند و بترسد دیگر سپاه نیست. این را خدمت شما عرض کنم، امروز در مقاطع مهم جمهوری اسلامی، اگر سپاه بترسد، همه خواهند ترسید. تحلیل، شجاعت و ایستادگی سپاه بر همه ایستادگیها اثرگذار است. به این دلیل سپاه جلودار است.
تولید فرصت از دل بحرانهای تاریک
سپاه از درون «بحرانهای سخت و تاریک، نامشخص و نامعلوم» که انتهای آن مشخص نبود، از درون ترس و همین وحشت سخت، مهمترین فرصتها را تولید کرده است. حال میخواهیم اسم آن را بگذاریم قدس، یا بگذاریم هوافضا، یا بگذاریم زمینی، یا بگذاریم مقاومت یا بگذاریم دریایی، یا بگذاریم ارکان سپاه یا فرماندهی سپاه. منظور جامع سپاه است.
سوریه خیلی ترسناک بود. 16 درصد سوریه باقی مانده بود. سپاه 1400 کیلومتر تا مرکز این درگیری فاصله داشت. اولین اتفاقی که در حادثه سوریه افتاد، همسایه ما ترکیه راه ما را بست و اجازه پرواز به هواپیماهای ما نداد. سپاه وارد این صحنه شد و سینه خود را سپر کرد. از دفاع مقدس و از آن قله نورانی نورانیت دیگری تولید کرد به نام «مدافع مقدس حرم» و ایستاد و امروز سوریه به 70 درصد از اراضی خود مسلط است و قادر است بر 100 درصد آن مسلط بشود.
شما تصور میکنید این دعوایی که امروز وجود دارد، سر چیست؟ من در جلسه قرارگاه خاتم عرض کردم، گفتم همه دعوایی که این امریکاییها با ما دارند، همه این نافریاد های رژیم صهیونیستی، برخاسته از یک موضوع است: اتصال و انفصال.
هیچ مانعی در برابر ما نیست
سپاه آمد سه کار مهم، بلکه پنج کار مهم را انجام داد که بهصورت خلاصه آنها را بیان میکنم.
1. سپاه مقاومت را هم کمی و هم کیفی توسعه داد و مقاومت را از جغرافیای دو هزار کیلومترمربعی در جنوب لبنان، به نیممیلیون کیلومترمربع توسعه داد. سپاه، مقاومت را در ابعاد کیفی، آنچنان تقویت کرد که امروز بار دیگر، عملیات بیتالمقدس را در عملیات انصارالله یمن راه انداخت. همان صحنههایی که در خرمشهر شاهد بودید، در عملیات انصارالله هم با هزاران اسیر و صدها دستگاه خودروهای زرهی غنیمتیِ آمریکایی و سعودی شاهد بودید. همه تلاش آمریکا و رژیم صهیونیستی این است که این توسعه کیفی متوقف شود.
2. سپاه اتصال سرزمینی بین مقاومت ایجاد کرد؛ یعنی ایران را به عراق متصل کرد، عراق را به سوریه متصل کرد، سوریه را به لبنان متصل کرد. امروز شما میتوانید از تهران سوار ماشین شوید و در ضاحیه بیروت پیاده شوید. همه این تلاشی که امروز انجام میگیرد، خیلی تفاسیر زیبا، مهم و ارزشمندی دارد. سپاه توانست این اتصال سرزمینی را به وجود بیاورد و دشمن را در جلوگیری از این اتصال شکست دهد.
3. سپاه همه دشمنان منطقهای را از نقطه هجوم و به قول ما کرمانیها، کرکریخوانی، به نقطه ذلت کشاند. رژیم صهیونیستی را وادار کرد دورتادور شهرهای خود، دیوار قطور و بلند بکشد. این برای وقتی بود که هوافضاپی پرافتخار سپاه و نیروی دریایی، این فناوری را در اختیار نداشتند. امروز این حصارها در مقابل سپاه و اراده سپاه ارزشی ندارند.
4. سپاه، هیمنه مخوفترین، قویترین، حجیمترین و مجهزترین ارتش دنیا را شکست و آن ارتش آمریکاست. سپاه این را ثابت کرد و لذا سپاه توانست اقدامات بزرگی را انجام دهد و من این را با اعتقاد و نه بر مبنای احساسات و شعار به شما عرض میکنم.
برادران عزیز! سروران گرامی! راه آنقدر باز است که هیچ مانعی برابر ما وجود ندارد. این به معنای آن نیست که ما با حکمت عمل نکنیم. این به این معنا نیست که احساسات را بر حکمت غلبه دهیم. خیر! پیوسته باید با حکمت عمل کنیم. کمااینکه سپاه در طول بیست سال، با راهبرد بین جنگی، دشمن را وادار به شکست کرد. امروز برای توسعه اسلام بر اساس رهبری مقام معظم رهبری مانعی وجود ندارد. شما ندیدید در این دیدار موکبداران عراقی که برای اولین بار خدمت مقام معظم رهبری رسیدند، چه گذشت. آنها وقتی این صحنه را دیدند، این نوع اداره میدانی روحانیت، یک عالم، یک قائد و یک مرجع را دیدند که تفاوت زیادی با جاهای گوناگون دارد، بسیار متحیر و متأثر شدند.
امروز برای این رهبری، به دلیل اداره و هدایت و حکمت خودِ رهبری، در جهان اسلام رقیب و مانعی وجود ندارد. امروز سنی دیروز که در فتنه مذهبی گرفتار بود، بهسمت جمهوری اسلامی حرکت کرده است و از جمهوری اسلامی تقاضا دارد که به او کمک بکند. پس نقش سپاه کلیدی و محوری است.
برادران! خواهش میکنم برای این پارچهها و برای میزها کار نکنیم. فرصت عمر را مغتنم بشماریم. این عمری که «و حصی علی التراب و نسی اسمی و بلی جسمی و انتمس ذکری و حجر قبری فلم یزرنی زائراً و لم یذکرنی ذاکراً» است.
اینکه همه ما مرگ اختیاری را شاهد هستیم و میبینیم ولی ما با انتخاب یک مرگ نه اجباری، بلکه اختیاری، بیاییم عمر خودمان را وقف اسلام، تشیع و انقلاب اسلامی کنیم و در خدمت این امام عزیز، حکیم، عزتمدار و عزتبخش باشیم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
[1] ستایش مخصوص خداوندی است که ما را به این همه نعمتها رهنمون شد و اگر خدا ما را هدایت نکرده بود، ما به اینها راه نمییافتیم (فرازی از آیه 43 سوره اعراف)
منبع: به نقل از پیششماره دوم نشریه سوره