نقش اجتماعی بانو حمیده مصفا، مادر امام کاظم (ع)
هر گاه جریان دوشیزه بودن حمیده مطرح می شد، خداوند مردی را که موی سر و رویش سفید بود، بر مرد برده فروش مسلط می کرد و او را سیلی می زد تا کنیز را رها می کرد.
به گزارش «مبلغ»- نوشتار حاضر، افزون بر واکاوی روایات مربوط به بانو حمیده و آشنایی با ویژگی های شخصی و شخصیتی و جایگاه این بانو در خاندان امامت، به بررسی نقش اجتماعی ایشان با توجه به گزارشهای موجود در دوران زندگی امام صادق (ع) و امام کاظم (ع) پرداخته است.
بیستم ذی الحجه، سالروز ولادت امام موسی کاظم علیه السلام است که به این مناسبت به نقش اجتماعی مادر این امام همام خواهیم پرداخت:
مقدمه
واکاوی شخصیت زنان برجسته و تأثیرگذار تاریخ، از جمله وظایف مهم و اساسی در هر عصر و برای هر نسلی است. در سایه تحقیق و شناسایی این شخصیت ها، می توان نقاط مبهم و ناگفته تاریخ را از بوته ابهام و سکوت خارج نمود و افزون بر ایجاد معرفت تاریخی، به دادن الگوهایی ارزشمند برای نسل های پسین پرداخت. مادران ائمه از جمله شخصیت های تاریخ هستند که با وجود جایگاه والا و عظمت وجودی شان کم تر به آن ها توجه شده و همواره در ضمن بررسی تاریخ و شخصیت فرزندان و یا همسران آنان، اشاراتی - آن هم اندک و کلی - به این بانوان شده و کمتر به صورت مستقل کانون تمرکز اندیشه وران و پژوهش گران قرار گرفته اند.
در این میان بانو حمیده مصفا، مادر امام کاظم (ع) از آن جهت که مورد توجه امام باقر و امام صادق (ع) بوده و سخنان ارزشمندی در مورد وی از معصوم نقل شده، دارای اهمیتی دو چندان است. از زمان بانو حمیده به بعد، بقیه مادران ائمه: کنیز بودند و با وجود آن که امام معصوم (ع)، همسر حره (آزاد) نیز داشتند، اما امام پس از آن حضرت از کنیز، زاده می شدند و این از موضوعات قابل بحث است.
در نوشتار حاضر، افزون بر واکاوی روایات مربوط به بانو حمیده و جایگاه وی در خاندان امامت و ولایت، به بررسی اوضاع سیاسی - اجتماعی شیعیان در زمان حضور این بانو در خانه ولایت می پردازیم تا از لایه های زیرین گزارش ها، حلقه های مفقوده را یافته، حقایقی در مورد تاریخ زندگی این بانوی بزرگوار کشف نماییم. اخبار داخلی خانه امام به دلیل این که قلم به دستان در صدر اسلام از قشر مخالفان علویان و شیعیان بوده اند و نیز از آن روی که معمولا زنان در حریم و حرمت هایی به سر می برند که قاعدتا نمی پسندند مورد توجه دیگران قرارگیرند، کم تر به دست ما رسیده، اما با استفاده از اطلاعات موجود می توان زمینه شناخت بیش تری را فراهم ساخت.
پیش از مقاله حاضر، در سال 1377 مقاله «ستاره اندلس، مادر امام موسی کاظم (ع)» توسط محمد رضایی، در شماره پانزدهم نشریه قرآن و حدیث (فرهنگ کوثر) به چاپ رسیده است. هم چنین محمد اصغری نژاد کتابی با عنوان حمیده مصفا، مادر امام کاظم (ع) به نگارش درآورده و در سال 1379 پژوهشکده باقرالعلوم (نشر نورالسجاد) آن را چاپ کرده است. در سال 1386 خلاصه ای از همین کتاب را با عنوان «مروری بر حیات نورانی بانوی ستوده، حضرت حمیده» از نویسنده مذکور در شماره دوازدهم فصلنامه تخصصی بانوان شیعه می بینیم.
کتاب و مقالات پیش گفته مفید و مناسب هستند اما به صورت پژوهشی و محققانه به بررسی روایات و گزارش های مربوط به بانو حمیده نپرداخته اند و بیش تر در شمار آثار تألیفی هستند نه پژوهشی و مباحثی نیز وجود دارد که در این آثار به آن نپرداخته اند. اثر حاضر درصدد پرداختن به آنهاست و امیدواریم گامی - هر چند ناکافی - در جهت تبیین بیش تر شخصیت فردی و سیاسی - اجتماعی این بانو برداریم.
مفاهیم سازنده
در نوشتار حاضر، با اصطلاحاتی برمی خوریم که آگاهی از آن ها در پیش برد بحث مؤثر خواهد بود. از این رو، به بررسی مفهومی هر یک می پردازیم:
الف) ام ولد[1]
در فقه اسلامی به کنیزی که به هر دلیلی به بردگی گرفته می شود یا به واسطه جنگ یا غیر از آن و سپس از مولا و صاحب خود دارای فرزند می گردد، «ام ولد» می گویند. این کنیز از نظر فقهی، دارای احکامی از جمله استیلاد است. استیلاد از اصطلاحات فقهی و به معنای کنیزی است که از مولایش صاحب فرزند شود و در نهایت بتواند به واسطه فرزندش آزاد گردد.[2]
ب) ملک یمین
به کنیزی گفته می شود که از طریق ملکیت به مولای خود محرم می شود و یمین در این جا نسبت مجازی به دست (دست راست) است به معنای چیزی که در دست و تحت سیطره کسی باشد. [3]
ج) مغرب
به غرب جهان اسلام که گاه اندلس را هم در بر می گیرد، گفته می شود. مسلمانان در دوران حکومت امویان (سال 62 ه / 681 م.) به فرماندهی عقبه بن نافع وارد این منطقه شدند و آن را فتح کردند و دولت دراسه و سپس فاطمیون در همین جا ایجاد شد. در کتاب اطلس دُوَل العالم الاسلامی آمده است: «توحید المغرب کله مع الاندلس ایام یوسف بن ناشفین ثم حکم الموحدون»[4] نویسنده نقشه مغرب را در صفحه 108 همین کتاب می آورد و اندلس را در همین جا بررسی می کند.
ویژگی های شخصی بانو حمیده
برای آشنایی با شخصیت های تاریخی، ابتدا به شناخت تبار و ویژگی های فردی آنان پرداخته، سپس جایگاه و میزان تأثیرات اجتماعی - سیاسی آنان در عصر مورد نظر تبیین می شود. زندگانی بانو حمیده نیز با همین شیوه بررسی می گردد.
1. نام مادر امام کاظم (ع)[5]
در اکثر منابع روایی و تاریخی، نام مادر امام کاظم (ع)، «حمیده» ذکر شده و در بین مادران ائمه: که کنیز و یا ام ولد هستند، وی تنها بانویی است که در نام وی اختلافی وجود ندارد. ابن عنبه برای نخستین بار، افزون بر حمیده، نام «نباته» را نیز با عبارت «و قیل نباته» آورده [6] که از لفظ قیل، می توان دریافت این نام نسبت به نام حمیده که نظر غالب است قول ضعیف محسوب می شود. یعقوبی می نویسد: «أمه أم ولد یقال لها حمیده»؛ [7] و مادر او (موسی بن جعفر (ع)) کنیزی صاحب فرزند بوده که به او حمیده گفته می شد.
معمولا در مورد دیگر مادران ائمه با تعدد اسامی مواجه می شویم و همین کثرت اسامی، گاه موجب ایجاد شبهه شده است. برای مثال، بانوانی چون مادر امام سجاد (ع) و مادر امام زمان (ع) به سبب تعدد اسامی، همواره به اصل وجود آن ها در تاریخ خدشه وارد شده اما مادر امام کاظم (ع) با وجود کنیز بودن، تعدد اسامی ندارد و این قابل تأمل است.
گفتنی است که در کتاب خطی نفحه العنبریه در کتابخانه مرحوم کاشف الغطاء، ضبط نام مادر امام زمان به شکل حمیده دیده می شود. هم چنین زبیدی وقتی از حمیده به عنوان نام فرد - و نه صفت - یاد می کند، با ضبط حمیده می آورد مانند حمیده بنت النعمان بن بشیر و هنگامی که به عنوان وصف، به معنای پسندیده و ستایش شده مطرح می کند، با ضبط حمیده می آورد. [8]در هر حال، در نام این بانو اختلافی نیست اما در ملیت و نسب وی اختلاف اقوال دیده می شود.
2. ملیت مادر امام (ع)
در مجموعه منابعی که نام بانو حمیده را آورده اند، معمولا پس از نام به ملیت وی نیز تصریح کرده اند که عبارتند از: حمیده البربریه،[9] حمیده المغربیه [10] و اندلسیه [1] با نگاهی تسامح آمیز می توان وجه مشترکی بین هر سه قول یافت و آن این که مراد از مغرب در منابع اسلامی متقدم، مجموعه سرزمین هایی است که در غرب شبه جزیره عربی، یعنی مهد اسلام وجود داشته و از آن جا که اندلس در غرب شبه جزیره است، از آن با عنوان مغرب یاد می شود. از سویی دیگر، بنا بر نقل یاقوت حموی، سرزمین افریقا و ماورای آن، بلاد مغرب نامیده می شود [12] یعنی افریقایی و مغربی ممکن است برای یک مصداق جغرافیایی استفاده شوند. هم چنین وی در توضیح منطقه کرانطه می نویسد: «و هو موضع فی أرض البربر من بلاد المغرب»؛ و آن (کرانطه) محلی است در منطقه بربر در سرزمین مغرب. [13]
بنابراین بربر، در مغرب است و اندلس و افریقا نیز که در روایت ها به آن اشاره شده، می توانند زیرمجموعه مغرب قرار گیرند و اگر گفته می شود حمیده مغربیه یا حمیده بربریه و یا حمیده الاندلسیه، از مصادیق اختلاف اقوال در ملیت به شمار نمی آید. البته سید ضامن بن شدقم (م 1090) در کتاب تحفه الأزهار و زلال الأنهار، برای اولین بار رومی بودن مادر امام کاظم (ع) را مطرح می کند و می نویسد: «و قیل حمیده الرومیه»[14] که به نظر می رسد با جریان های مربوط به مادر امام زمان (ع) به اشتباه، آمیخته شده است.
3. نسب بانو حمیده
از آن جا که در مجموع منابع، ابتدا به «ام ولد» بودن این بانو اشاره شده و سپس موارد دیگر از جمله نام و ملیت و قوم وی مطرح گردیده، در کنیز بودن وی هیچ تردیدی نیست؛ زیرا چنان که بیان شد، ام ولد به معنای کنیزی است که از مولای خویش صاحب فرزند می شود و در منابع فقهی در مورد وی احکامی ذکر شده است.
در این مقاله وجود گزارش هایی قابل بحث است که در آن ها به نام پدر و یا برادر بانو حمیده اشاره شده است. اسکافی (م 336) می نویسد: «أمه حمیده بنت صاعد البربری و یقال انها اندلسیه و هی أم ولد»؛ مادر او حمیده، دختر صاعد بربری است و گفته شده که وی اهل اندلس و کنیز صاحب فرزند (ام ولد) است.[15] در عبارت فوق، افزون بر این که به ام ولد بودن این بانو تصریح شده، نام پدرش نیز بیان گردیده و از آن جا که کتاب منتخب الانوار از آثار قرن چهارم و از منابع متقدم محسوب می شود جالب توجه است. هم چنین ابن حاتم شامی (م. قرن ششم) به نقل از طبری شیعی (م. قرن پنجم) می نویسد: «و أمه حمیده بنت صاعد البربری» و سپس جریان خریداری وی از برده فروش را مطرح می کند.[16] بنا به نقل ابن الساعی (م. 674) در کتاب مختصر اخبار الخلفا، حمیده نوه شقیقه صالح است و این نقل در منابع متقدم قبل از آن دیده نشد.[17]
البته در برخی از منابع نیز وی را خواهر صالح بربری ذکر کرده و نوشته اند: «أمه حمیده البربریه، أخت صالح البربری، و کانت تکنی أم ولد»؛ مادر او (امام کاظم (ع)) حمیده بربری، خواهر صالح بربری و کنیه اش ام ولد است. [18] از مجموع مطالب، می توان دریافت گرچه وی کنیز بوده، خانواده اش کاملا مشخص هستند و چون نسبت معینی داشته، به محض اسارت و یا بردگی (به هر دلیلی)، نام وی تغییر نیافته و ریشه اش نامعلوم نبوده و شاید از این رو، راوی او را با عبارت «و کانت من أشراف العجم»؛ و او از شریف ترین نژادهای غیر عرب بوده است.[19] می ستاید. اگر وی نیز مانند دیگر کنیزان، نژاد و نسب مشخصی نداشت و هر برده فروشی که مالک او بود، نامش را به خود منتسب میکرد، چنین سخنی گفته نمی شد.
4. لقب بانو
بر اساس منابع موجود، لؤلؤه [20] به معنای گوهر گرانبها، مصفاه [21] که به معنای پاک بانو و خالص است و مهذبه [22] به معنای بانوی وارسته و مهذب را می توان از القاب و اوصاف این بانو برشمرد، گرچه حمیده نیز افزون بر نام، می تواند در بردارنده معنای وصفی هم باشد و مفهوم بانوی پسندیده و ستودنی از آن دریافت شود.
سیده الاماء نیز از القاب این بانوست [23] که به معنای بانوی کنیزان است. با تتبع در شرح حال دیگر مادران ائمه که کنیز بودند، می بینیم معصوم نیز این وصف را برای مادر امام زمان (ع) ذکر فرموده است.
5. کنیه بانو حمیده
در منابع متقدم، گزارشی دیده نمی شود که این بانو را با کنیه اختصاصی وی خوانده باشند. البته در برخی منابع، عبارت تکنی لؤلؤه [24] دیده می شود که به نظر اشتباه است؛ زیرا کنیه معمولا با «أم» و «أبو» همراه است. هم چنین در منبعی «کانت تکنی أم ولد» دیده می شود [25] که باز به نظر می رسد خالی از اشکال نباشد؛ زیرا «ام ولد» اصطلاح عام فقهی برای هر کنیزی است که از مولایش صاحب فرزند می شود و حال آن که کنیه معمولا اختصاصی است و افراد با آن شناخته می شوند. تنها در منبعی متأخر بدون ارجاع به منابع متقدم، کنیه وی «أم محمد» گفته شده است [6] و منابع متأخرتر به همین منبع ارجاع داده اند [27] و برخی نیز با استناد به منبع اخیر، ثابت کرده اند که محمد معروف به دیباج، فرزند بزرگ تر این بانو به شمار می آید زیرا کنیه اش به نام اوست! [28] در هر حال، این کنیه در منابع اصیل و متقدم دیده نشد.
6. اوصاف بانو حمیده
اوصاف و ویژگی های بانو حمیده را از چند طریق می توان استخراج نمود:
6-1 از طریق سخنان معصومان (ع) درباره بانو
مجموعه سخنانی که در مورد بانو حمیده از معصوم (ع) نقل شده است عبارتند از:
6-1-1- علی بن ابی طالب (ع) بر منبر کوفه فرمود: «کأنی بابن حمیده قد ملأها عدلا و قسطا»؛ گویا پسر حمیده را می بینم که زمین را از عدل و قسط پر می کند. [29] شیخ طوسی وجهی برای این حدیث نقل کرده، می نویسد: «این که صاحب الأمر را فرزند حمیده که مادر امام موسی بن جعفر (ع) است گفته، مثل آن است که وی را فرزند فاطمه (س) دانسته اند. [30]
6-1-2- امام باقر (ع) پس از پرسیدن نام حمیده به وی می فرماید: «حمیده فی الدنیا، محموده فی الآخره»[31]؛ در دنیا پسندیده و در آخرت ستایش شده [هستی].
6-1-3- امام باقر (ع) پس از ملاقات حمیده فرمود: «حمیده سید [ه] الاماء مصفاه من الأرجاس کسبیکه الذهب فما زالت الأملاک تحرسها حتی أذنت الی کرامه الله؛ حمیده بانوی کنیزان و سرور آنان است، همچون شمش طلا، از پلیدی ها دور بوده، فرشتگان پیوسته او را حفظ کردند تا اجازه یافت به کرامت الهی برسد. [32]
6-1-4- در روایت دیگری آمده، وقتی امام باقر (ع) از دوشیزه بودن حمیده و علت این امر آگاه می شود، می فرماید: «یا اباعبدالله! حمیده سیده الاماء، مهذبه، مصفاه من الأجارس کسبیکه الذهب ما زالت الأملاک تحرسها لک حتی أُدِیَت الیک کرامه من الله جل جلاله و علا»؛ ای اباعبدالله! حمیده بانوی کنیزان، مهذب و وارسته و هم چون شمش طلا، خالص و پاک از پلیدی هاست. پیوسته فرشتگان الهی او را حفظ کرده اند تا به دست تو رسید و این کرامتی از ناحیه خداوند متعال است. [33]
به نظر می رسد دو خبر اخیر، یکی باشند و اختلاف ها یا اساسی نیست و تکرار وصف است مثل صفات «جل جلاله و علا» و «مهذبه» که افزوده شده و یا تصحیف است مثل «ادیت و اذنت». از آن جا که دیگر جزئیات دو روایت مشترک است و راویان نیز یکی هستند، می توان آن ها را یک مورد به شمار آورد و اضافات معمولا در اثبات الوصیه است که به مسعودی نسبت داده اند و در انتساب آن هم اشکال است.
6-1-5- در روایتی دیگر، گفته شده امام صادق (ع) وقتی پس از میلاد امام کاظم (ع) بر وی وارد شد، فرمود: «بَخ بَخ حَلَ المُلکُ فِی بَیتِکَ»[34] آفرین بر تو که ملک و سلطنت در خانه ات جای گرفت. [35]
در مجموع با استفاده از روایات، می توان صفات ذیل را برای بانو حمیده برشمرد:
- حمیده، بانو و سرور کنیزان بوده است؛
- بانو از هر گونه ناپاکی و ناخالصی به دور بوده است؛
- فرشتگان - بر اساس حکمت الهی برای پذیرش و پرورش امانت بزرگ خداوند یعنی امام (ع) - او را نگاهبانی کرده اند. در شرح کافی آورده شده، شاید فرشته نگهبان حمیده، همان مرد سپیدموی و ریش است که به برده فروش ضربه می زده است.[36]
- او کرامت الهی است. علامه مقامانی سه کرامت از حکایت خریداری استخراج می کند. [37]
- وصف «مصفاه» را که وصف غالب اوست، امام تعیین فرموده اند.
6-2- از طریق نوع برخورد معصوم (ع) با بانو حمیده
6-2-1- بر اساس روایت کلینی امام باقر (ع) پس از خریداری کنیز، شکر الهی به جای آوردند که این نشان دهنده اهمیت ورود حمیده به خاندان ولایت است. «فحمد الله و أثنی علیه ثم قال لها: ما اسمک». [38]
6-2-2- بر اساس روایاتی که در منابع معتبر دیده می شود، امام صادق (ع) به عبدالرحمان بن حجاج، از شاگردان آن حضرت که در مورد کیفیت انجام دادن مناسک حج برای فرزند خردسالش پرسید، فرمود: «کنیزی را نزد حمیده مصفاه بفرست و احکام حج کودک را از او بپرس». کنیز او نزد حمیده می رود و پاسخ حمیده در مورد کیفیت اعمال حج کودک، در منابع فقهی به عنوان مبنا قرار می گیرد. این برخورد امام، نشان دهنده اعتقاد آن حضرت به آگاهی فقهی و قدرت و توانایی پاسخ گویی به مسائل فقهی توسط بانو حمیده است. [39]
6-2-3- امام صادق (ع) هرگاه می خواستند حقوق مالی مردم مدینه را پرداخت کنند، آن را به مادرشان ام فروه و همسرشان حمیده مصفا می دادند تا ادا کنند.[40] بدیهی است وکیل امام باید از توانایی معنوی (تقوا و ورع) و علمی و قدرت تدبیر و اداره امور برخوردار باشد و این انتخاب امام، از وجود ویژگی های مذکور در بانو حمیده حکایت می کند.
6-2-4- امام صادق (ع) نام حمیده را در بین اسامی کسانی نوشتند که وصی خود قرار دادند. گرچه این یک حرکت سیاسی محسوب می شد و نام چهار نفر دیگر غیر امام کاظم (ع) برای حراست از مقام امامت بود، در بین جمعیت کثیری از اصحاب و اعوان آن حضرت، آوردن نام حمیده در وصیت نشان دهنده توجه ویژه امام به او و نیز جایگاه حمیده نزد شیعیان و قابلیت این بانو است. امام نام پنج نفر را برای وصایت قرار می دهند: محمد بن سلیمان (والی مدینه)، منصور دوانیقی، عبدالله (پسر بزرگ تر)، موسی (ع) و حمیده، مادر آن حضرت.[41]
پیوند با امام صادق (ع) (ورود به خاندان امامت)
در مورد پیوند بانو حمیده با خاندان امامت و ولایت، با چند نکته مهم رو به رو هستیم:
1. خریداری حمیده و پیوند با امام صادق (ع)
سه خبر و گزارش در منابع متقدم، در مورد کیفیت ورود حمیده پاک به خانه امام صادق (ع) وجود دارد که برخی از آن ها در جزئیات با هم متفاوت هستند:
1-1- روایت اول از عکاشه بن محصن اسدی، از اصحاب امام صادق (ع) نقل شده و در منابع مهم شیعی (کلینی، 1363) دیده می شود. نکات مهم در این گزارش عبارت است
از:
- عکاشه بن محصن اسدی خریدار حمیده است.
- فروشنده مردی برده فروش از اهالی بربر است که در خانه میمون یا محلی به نام «دار میمون» منزل می کند. (شاید از این رو، وی را حمیده بربریه گویند).
- کنیز به مبلغ هفتاد دینار خریداری می شود.
- جریان دوشیزه بودن حمیده مطرح می شود با این جمله که هرگاه برده فروش تصمیم سویی داشت، خداوند مردی را که موی سر و رویش سفید بود، بر او مسلط می کرد و او را سیلی می زد تا کنیز را رها می کرد.
- امام باقر (ع) در همان مجلس، حمیده را به امام صادق (ع) بخشیده می فرماید: «ای جعفر! او را برای خود بپذیر».
نکته قابل تأمل در این روایت، جمله عکاشه به امام باقر (ع) است که می گوید: «چرا برای اباعبدالله همسری نمی گیری دیگر زمان آن فرا رسیده است».[42] در حالی که امام صادق (ع) در سال 80 یا 83 متولد شدند و اگر حداقل زمان ورود حمیده به خانه امام را یک سال قبل از تولد فرزندش (127ق) بگیریم در آن تاریخ، امام صادق (ع) 44 و یا 47 ساله بوده اند و با توجه به فرهنگ و رسوم مردم شبه جزیره عربی، در آن دوره نمی توان 44 یا 47 سالگی را ابتدای زمان ازدواج فرض کرد. البته در صورت صحت سند و دلالت روایت می توان این مسأله را از روایت فهمید که حمیده اولین همسر امام صادق (ع) است وگرنه، گفته نمی شود زمان ازدواج وی فرا رسیده است. [43]
1-2- روایت دوم از جابر است که مسعودی و سپس طبری آن را نقل کرده اند.
نکات مهم در این گزارش عبارتند از:
- جابر، خریدار حمیده از مرد برده فروش است.
- برده فروش مردی از اهالی مغرب است (شاید با استناد به این مطلب وی را حمیده مغربیه نامیده اند).
- بهای کنیز هفتاد دینار بوده و داستانی مشابه گزارش فوق دارد.
- برده فروش شب قبل از فروش حمیده، خواب پیامبر (ص) را می بیند و کنیز را در برابر همان کیسه پول (70 دینار) می خرد.
- دوشیزه بودن حمیده در این روایت با تعبیر «مردی خوش سیما که فقط من او را می دیدم، مانع می شد» آورده شده است.
- امام باقر (ع) در همان مجلس وی را به امام صادق (ع) می بخشد.
سند این روایت، مرفوعه است و منبع اولیه آن اثبات الوصیه است که منسوب به مسعودی بوده، هنوز صحت انتسابش اثبات نشده است.
1-3- روایت سوم از هشام بن احمر نقل شده [44] و نکات مهم آن عبارت است از:
- هشام بن احمر خریدار حمیده، است.
- فروشنده، برده فروشی است افریقایی (که نسبت به دیگر برده فروشان حریص و طماع نیست و تعیین قیمت را به امام واگذار می کند).
- ابتدا کنیزی نداشت ولی در رجوع بعدی هشام، خدمتکاری بیمار را می آورد که به دو کنیز تکیه داده بود و پاهایش را روی زمین می کشید. این همان حمیده است.
- امام باقر (ع) دویست دینار برای خرید این کنیز می دهد!
- برده فروش، جاریه را در راه خدا آزاد می کند و پول را نمی پذیرد!
- امام به هشام بن احمر می گوید: «أما انها تلد مولودا لیس بینه و بین الله حجاب»؛ آگاه باش که او فرزندی به دنیا می آورد که میان او و خداوند حجابی نیست.
- برده فروش دوشیزه بودن وی و ناکامی برده فروشان از او را به هشام بن احمر می - گوید (نه حمیده به امام باقر (ع)).
در این روایت چندین مورد خودستیزی یا تناقض درونی و اشکال محتوایی وجود دارد:
برده فروش از یک طرف می گوید جاریه ای ندارم و از سوی دیگر پس از بازگشت هشام، جاریه ای بیمار را می آورد که بر دو جاریه سالم تکیه داده بود؛ یعنی سه کنیز داشته ولی وجود کنیز را انکار می کند مگر آن که مراجعه بعدی هشام با فاصله زیاد بوده باشد. از سوی دیگر، برده فروش به هشام می گوید که کنیز را نزد مولایش ببرد تا قیمت را تعیین کند و این مرسوم نبوده است. نکته مهم تر این که طبق این گزارش، برده فروش افریقایی پولی بابت کنیز نمی گیرد و حال آن که قبل از آن تعیین قیمت را به خریدار وامی نهد و بعد هم کنیز را آزاد می کند. این مطلب با آنچه در تمام منابع به اتفاق آمده و حمیده را «ام ولد» می خوانند، تناقص دارد؛ زیرا اگر کنیزی آزاد شود حره محسوب می شود و احکام حره را دارد. نکته دیگر این که آیا مبلغ دویست دینار برای خرید کنیزی بیمار مرسوم بوده است؟!
خلاصه آن که روایات مذکور از نظر محتوا با هم اختلاف دارند و به ویژه روایت سوم، از نظر ارزیابی درونی (محتوایی) پذیرفتنی نیست.
بررسی سندی روایت های خریداری حمیده
سند روایت عکاشه عبارت است از: «الحسین بن محمد عن المعلی عن علی بن السندی عن عیسی بن عبدالرحمان عن ابیه عن ابن عکاشه بن محصن الاسدی قال...». [45]
این حدیث از نظر سند ضعیف و از نظر اتصال، مسند است. سند روایت مربوط به جابر بن عبدالله عبارت است از: «حدثنا ابوالمفضل محمد بن عبدالله، قال: حدثنی ابوالنجم ابن عمار الطبرستانی، قال: حدثنی ابوجعفر بن علی الشلمغانی رفعه الی جابر قال...»[46] سند این روایت، مرفوعه است. البته مسعودی در اثبات الوصیه حدیث جابر را بدون ذکر راویان اولیه به صورت مرفوعه آورده است.
سند حدیث سوم عبارت است از: «عبدالجبار بن علی الرازی عن شیخ الطائفه عن الحسین بن عبیدالله عن احمد البزوفری عن حمید بن زیاد عن العباس بن عبیدالله بن احمد الدهقان عن ابراهیم بن صالح الانماطی عن محمد بن الفضیل و زیاد بن النعمان و سیف بن عمیره عن هشام بن احمر قال...»[47] گرچه هشام بن احمر کوفی از اصحاب امام صادق (ع) و کاظم (ع) بوده، این گزارش از نظر مضمون هم اشکال دارد و به نظر می رسد مربوط به بانو نجمه، مادر امام رضا (ع) است نه حمیده.
این گزارش را شیخ طوسی می آورد و سند آن چنین است: «و بهذا الاسناد عن ابراهیم بن صالح عن محمد بن فضیل و زیاد بن نعمان و سیف بن عمیره عن هشام بن احمر».[48] همچنین طبرسی در پایان این گزارش، اشاره می کند که شیخ مفید نیز در کتاب ارشاد خود مانند این خبر را به سند هشام بن احمر می آورد با این تفاوت که طبق آن خبر، امام کاظم (ع) دستور خرید جاریه را می دهد و او مادر امام رضا (ع) است (همان) نه مادر امام کاظم (ع). مجلسی نیز به این مطلب اشاره دارد.[49] در هر حال، به نظر می رسد از نظر سندی در مطالعات تاریخی و در مورد فوق نمی توان راه به جایی برد؛ زیرا از قوت سند برخوردار نیستند و باید همت خود را بر دلالت روایات متمرکز کنیم.
2. ازدواج با عقد یا "ملک یمین "
معمولا نکاح مشروع به دو نوع تقسیم می شود؛ نکاح با عقد و نکاح ملک و این که مردی با کنیزی که ملک اوست نکاح کند ملک یمین گویند.[50] این که آیا امام صادق (ع) و حمیده با هم ازدواج عقدی کردند و یا این بانو ملک یمین امام صادق (ع) بود، از نکاتی است که می توان با استفاده از روایات مربوط به خریداری بانو در مورد آن بحث کرد.
در پایان روایت کلینی آمده که امام باقر (ع) فرمود: «یا جعفر! خذها الیک»؛ ای جعفر! او را بگیر.[51] از عبارت مذکور، نمی توان آزاد کردن حمیده و سپس تزویج وی را برداشت نمود و به نظر می رسد امام باقر (ع) کنیز را خریداری نموده و به فرزندش امام صادق (ع) بخشیدند و او ام ولد محسوب می گردد.
همچنین تمامی منابع مربوط به شرح حال امام کاظم (ع)، مادر آن حضرت را «ام ولد» دانسته اند و سپس نام و ملیت و یا وصف او را ذکر می کنند. پس وی هم چنان کنیز بوده و آزاد نشده بود؛ چنان که بنابر روایت طبری، حمیده به امام صادق (ع) داده شده؛ «فدفعها ابوجعفر الی أبی عبدالله»؛ ابوجعفر این بانو را به امام صادق (ع) داد. [52]
نکته قابل توجه این که از امام کاظم (ع) به بعد، مجموعه مادران ائمه از کنیزان هستند و این چند دلیل می تواند داشته باشد:
- برای تعظیم گروهی از قشرهای جامعه که همواره مورد تحقیر و توهین قرار میگرفتند.
- ایجاد زمینه پیوند زناشویی برای کنیزان با حرمت بخشیدن به آنان پس از حضور در خانه امام با ایجاد الگوی برتر.
- کنیزان مورد نظر که افتخار مادری ائمه را یافتند، قابلیت هایی داشتند و بر اساس همان قابلیت ها و ظرفیت ها، برگزیده و به عنوان مربی امام معصوم انتخاب شدند.
- سیره پیامبر (ص) و معصومان پیش از امام صادق (ع)، ایحاد زمینه آزادی و یا کامیابی قشرهای مستضعف جامعه بود؛ چنان که پیامبر (ص) بانوان اسیر را آزاد می فرمودند و در صورت تمایل خودشان با آن ها ازدواج می کرند.[53] تنها در روایت طبرسی، به آزاد شدن حمیده تصریح گردیده و آزادی او نیز به برده فروش نسبت داده شده است؛ یعنی برده فروش قیمت کنیز را به اختیار خریدار گذاشت و بنا به نقل راوی (هشام بن احمر) وقتی امام صادق (ع) این سخن را شنیدند مبلغ دویست دینار به هشام دادند تا کنیز را بخرد و هنگامی که راوی نزد برده فروش برمی گردد، او می گوید: «هی حره لوجه الله ان لم یکن بعث الیَ بشرائها من المغرب؛ اگر کسی از مغرب برای خرید او نزد من فرستاده نشود.؛ این (کنیز) در راه خدا آزاد است».[54] گرچه طبق این روایت حمیده آزاد شد، از آن جا که روایت هم مشکل سندی دارد و هم تناقض درونی در آن دیده می شود و از نظر دلالت خالی از اشکال نیست، نمی توان به آن استناد کرد. بنا بر این، عقد آن ها به صورت ملک یمین بوده است.
3. فرزندان بانو حمیده
برای امام صادق (ع) افزون بر بانو حمیده، پنج همسر دیگر ذکر شده است به نام های فاطمه بنت الحسین بن الامام زین العابدین (یا فاطمه بنت الحسین الأثرم پسر امام حسن مجتبی (ع)، أم مالک بن أنس، أم أبی حنیفه، أم وهب بن وهب أبوالبختری و أم سالمه.
نکته قابل توجه این که در بین این شش زن، تنها حمیده که کنیزی مغربی (اندلسی یا بربری) بود، قابلیت پرورش ودیعه الهی و هفتمین امام را داشته است. شاید در ابتدا به نظر رسد فاطمه بنت الحسین با آن نسب والا، برای مادری امام بهترین گزینه باشد اما حکمت و اراده الهی این مقام والا را شایسته کنیزی می داند که گرچه گفته شده از اشراف عجم بودند، به یقین شرافت خاندان امامت و عصمت را نداشتند.
بانو حمیده بر اساس منابع تاریخی، دارای چهار فرزند به نام های موسی بن جعفر (ع)، اسحاق، محمد دیباج و فاطمه بوده است [55] شیخ صدوق می نویسد: «و این بانو مادر دو برادر موسی (ع)، [یعنی] اسحاق و محمد بن جعفر نیز هست»[56] و بنا به نقل کاتب بغدادی و اربلی، وی هم چنین مادر اسحاق و فاطمه است.[57] ابو الفرج اصفهانی نیز اسحاق، محمد (دیباج) و فاطمه را از فرزندان امام صادق (ع) از حکیمه می داند.[58] در تعداد فرزندان امام صادق (ع) اختلاف است. در برخی منابع، تعداد فرزندان آن حضرت، شش پسر و یک دختر به نام فاطمه یا أم فروه و در منابعی دیگر، هفت پسر و سه دختر به نام های فاطمه، اسماء و ام فروه ذکر شده است.
امام صادق (ع)، اسحاق و برادرش عبدالله و چند نفر دیگر را گواه و شاهد بر نص امامت امام موسی بن جعفر (ع) می گیرند. [59] همان گونه که امام کاظم (ع) وی را شاهد وصیت خود بر نیابت امام رضا (ع) می گیرند و نام وی ذیل وصیت نامه آن حضرت بوده است.[60] مجموعه رجالیون شیعی، وی را ثقه می دانند.[61]
4. تولد امام کاظم (ع)
بر اساس گزارش های موجود، امام کاظم (ع) در سال 128 قمری در سرزمین ابواء (بین مکه و مدینه و محل قبر مطهر بانو آمنه)، چشم به جهان گشوند. از آن جا که ابوبصیر تصریح می کند، هنگام تولد موسی بن جعفر (ع) از مکه و سفر حج باز می گشتند، بانو حمیده در این سفر با وجود آن که آخرین ماه های بارداری را سپری می کرده، به حج مشرف شده بود.[62]
در این که آیا حمیده اولین همسر امام صادق (ع) بوده و امام کاظم (ع)، فرزند بزرگ تر بودند، اختلاف اقوال وجود دارد. شیخ مفید در آثار خود تصریح می کند، اسماعیل فرزند بزرگ تر امام صادق (ع) و مورد علاقه آن حضرت بود و از این رو اسماعیلیه، وی را برای امامت شایسته تر می دانند و معتقدند امامت به فرزند ارشد (اکبر) می رسد نه فرزندان [63] عده ای دیگر بر اساس همان روایت، که فرزند ارشد را شایسته نیابت و خلافت امام می دانند، معتقدند امام کاظم (ع) فرزند بزرگ تر هستند. مجلسی می نویسد: «این که اسماعیلیه معتقدند چون اسماعیل بزرگ ترین فرزند امام بوده واجب است که نص بر فرزند اکبر باشد، وقتی واجب است که فرزند امام، پس از وی در قید حیات باشد، چون نص یعنی «منصوص علیه» جانشین امام گردد و وقتی او بعد از امام زنده نباشد (مانند اسماعیل که در زمان حیات امام از دنیا رفت)، چگونه نص (به معنای خلافت پس از امام) بر وی صحیح است».[64]
نکته دیگر که در روایت کلینی و گزارش خریداری حمیده پیش از این بیان شد، عکاشه از امام باقر (ع) می پرسد که آیا فرزندش را تزویج نمی کند در حالی که وقت ازدواج او فرا رسیده است![65] در حالی که امام صادق (ع) در آن زمان 44 یا 47 سال داشتند و عرف آن زمان، فرد در دهه پنجم زندگی را در ابتدای مسیر ازدواج نمی دانستند. [66] مگر آن که گفته شود وی ازدواج کرده ولی هنوز صاحب فرزند نشده و پس از پیوند با حمیده، اولین فرزند او یعنی موسی بن جعفر (ع) به دنیا آمد که در این صورت نیز با نقل هایی که اسماعیل را فرزند بزرگ تر امام می دانند تعارض می یابد.
از بحث مذکور در این جا، استفاده می شود که پس از امام صادق (ع)، فرقه های متعدد شیعی به وجود آمدند که برخی از آن ها بر اساس همین عقیده که فرزند ارشد امام باید جانشین وی باشد، شکل گرفتند. فرقه اسماعیلیه، به امامت اسماعیل بن جعفر قائل بودند چون وی را فرزند بزرگ تر امام می دانستند. و فرقه مبارکیه به امامت محمد، پسر اسماعیل بن جعفر قائل بودند و می گفتند: چون اسماعیل پسر بزرگ تر بوده و قبل از پدر از دنیا رفته، فرزندش لایق این مقام است. [67] سمطیه (یا سمیطه) به امامت محمد بن جعفر، فرزند دیگر بانو حمیده اعتقاد داشتند. [68] و فطحیه به امامت عبدالله بن جعفر افطح قائل بودند؛ زیرا وی پس از مرگ اسماعیل بزرگ ترین فرزند امام صادق (ع) به شمار می رفت. در این میان، تنها فرقه امامیه امامت حضرت موسی بن جعفر (ع) را قبول داشتند و بقیه موارد را انکار کردند. [69]
ویژگی های شخصیتی بانو حمیده
ویژگی های شخصیتی بانو حمیده را پس از ارایه تصویری از دوره زندگی او در مدینه می توان ترسیم نمود و سپس درباره نقش هایی که با توجه به گزارش های موجود برای او تبیین شده بحث کرد.
1. نقش بانو حمیده در اوضاع سیاسی - اجتماعی عصر امام صادق (ع)
بررسی اوضاع سیاسی - اجتماعی در زمان حضور بانو حمیده در مدینه را باید از حدود سال 127قمری یعنی یک یا دو سال پیش از تولد امام کاظم (ع) به بعد پی گرفت. از آنجا که هیچ تاریخی در مورد زمان رحلت این بانو در دست نیست، سقف مشخصی برای این زمان نمی توان در نظر گرفت. تنها به صورت قطعی می توان تا زمان تولد امام رضا (ع) یعنی سال 148قمری دانست. به این دلیل که بر اساس گزارشی، بانو تا آن زمان قطعا در قید حیات بوده است.
در این مدت خلفایی چون مروان بن محمد معروف به مروان حمار (126-132ق)، سفاح (132-137ق) و منصور دوانیقی (137 -158ق) اولین خلفای عباسی خلافت کردند که جملگی با خاندان امامت رابطه مناسبی نداشتند و دشمنی می ورزیدند. ابتدای ورود بانو به مدینه، هم زمان با اواخر حکومت مروانیان و آغاز خلافت عباسی بود. در حقیقت این بانو پنج سال پایانی حکومت مروانیان را مشاهده نمود و بقیه عمر را در عصر خلافت عباسیان زیست.
از آن جا که تبلیغات و مبارزات سیاسی عباسیان که از سال 100 ق. به صورت پنهانی رسمیت یافته بود.[70] از سال 129 ق. شکل نظامی به خود گرفت و در سال 132 ق. به پیروزی رسید، فکر مروانیان را از یک سو و عباسیان را از سوی دیگر مشغول کرده بود. در این سال ها آرامش نسبی در خاندان امامت حاکم می شد. از این رو، امام صادق (ع) فرصتی یافتند تا شیعیان را از نظر فکری و فرهنگی، رشد دهند و با انواع علوم آشنا سازند و به نظر می رسد فشارهای سیاسی بر خاندان ولایت در این برهه کاهش یافته بود. گفته شده آزادی نسبی، تنها در دهه سوم قرن دوم هجری وجود داشته که حتی در همان دهه نیز فعالیت های امام صادق (ع) و شیعیان ایشان تحت کنترل بود، اما پیش از آن بنی امیه و پس از آن منصور، شدیدترین فشارها را علیه شیعیان اعمال کردند. در یک تحلیل، دوران امام صادق (ع) دوره بروز فتنه ها، جنگ ها و جنبش های سیاسی درگیر با یکدیگر و نیز دوره ظهور گرایش های مذهبی و نحله های گوناگونی بود نظیر غلات، ملحدان، زندیقان و شکاکان.[71]
ابوالعباس سفاح (132-137 ق.) در دوره چهار ساله خلافت خود با شیعیان به نرمی رفتار می کرد و فشاری بر آن ها وارد نساخت و بیش تر به تصفیه حساب های شخصی و سیاسی با امویان و کشتار جمعی آنان مشغول بود و شاید این نرمش، به دلیل دوری امام صادق (ع) از صحنه فعالیت های سیاسی و مبارزاتی بود و از سویی هنوز به علویان احساس نیاز می شد.[72] دوران خلافت منصور برای شیعیان سخت بود و وی به بهانه های مختلف، گاهی امام صادق (ع) را به عراق احضار می کرد و نقشه قتل وی را می کشید، ولی هر بار به دلیلی موفق نمی شد. منصور شیعیان مدینه را تحت کنترل قرار می داد و جاسوسانی داشت تا کسانی را که با شیعیان امام صادق (ع) در رفت و آمد بودند، گردن - زنند.[73] در این دوران، شدیدترین ممنوعیت ها و محدودیت ها برای امام صادق (ع) و شیعیان آن حضرت اعمال می شد. با توجه به نوع وصیت امام صادق (ع)، می توان به شدت اختناق در دوره خلافت منصور پی برد.
هنگامی که محمد بن سلیمان، فرماندار مدینه به منصور خبر داد که امام صادق (ع) از دنیا رفته، وی را مأمور کرد تا جست و جو کند و ببیند امام چه کسی را وصی خود کرده تا او را بکشد. محمد بن سلیمان نامه ای به این شکل به منصور نوشت: «جعفر بن محمد، پنج نفر یعنی منصور دوانیقی، محمد بن سلیمان، عبدالله بن جعفر (فرزندش)، موسی بن جعفر (فرزند دیگرش) و حمیده (همسرش) را وصی خود قرار داده است، کدام را بکشم؟» [74] منصور در برابر این وصیت امام، نتوانست نقشه خود را عملی کند. البته این وصیت امام جنبه سیاسی داشت و آن حضرت پیش از مرگ، بارها امام پس از خویش را معرفی کرده بودند. شیخ طوسی می نویسد: «لِسترِ أمرهِ و حراستهِ»؛ این عمل را برای پوشاندن امر امامت و حفظ و حراست از جان امام کاظم (ع) انجام داد.[75] شیخ مفید نیز معتقد است که از جهت تقیه، چهار نفر غیر از موسی بن جعفر (ع) معرفی شده اند. [76]
در هر حال از گزارش یاد شده، نکات ذیل را می توان دریافت:
الف) شدت فشارهای سیاسی عباسیان بر امام صادق (ع)؛
ب) وجهه و عظمت شخصیت بانو حمیده در بین مردم که باعث می شود نام او را به عنوان وصی خود قرار دهد.
ج) در وصیت از دو شخصیت مخالف و سه شخصیت موافق نام برده شده که با اندک دقت معلوم می شود موسی بن جعفر (ع) در بین آن ها ویژگی های خاص امامت را دارا بودند.
د) امام همسران دیگری داشتند (تعداد همسران آن حضرت شش مورد ذکر شده است)
و انتخاب بانو حمیده از بین آن ها که حتی برخی از خاندان های مشهور علوی و عربی بودند، نشان دهنده مقام بانو نزد امام و جایگاه اجتماعی او نزد شیعیان است.
بر اساس گزارشی، منصور عباسی در اواخر حیات امام صادق (ع)، شخصی به نام ریاح بن عثمان را که بسیار خشونت گرا و سنگدل بود، به فرمانداری مدینه منصوب کرد تا نهضت این شهر را که در پی مقام محمد بن عبدالله بن حسن معروف به «نفس زکیه» ایجاد شده بود، در هم بشکند. ریاح با سخنان خشونت آمیز و تند خود، موجب اعتراض و شورش مردم شهر شد. منصور پس از شنیدن گزارش ریاح، نامه تهدیدآمیزی خطاب به مردم مدینه نوشت و توسط ریاح برای آنان فرستاد. وی نوشت که اگر به مخالفت ها و اعتراض های خود ادامه دهند، راه های بازرگانی از طریق خشکی و دریا را مسدود کرده، آنان را در محاصره اقتصادی قرار می دهد و یا با حمله نظامی نابودشان می کند. پیش از آن که خواندن نامه توسط ریاح به پایان برسد، فریاد اعتراض مردم بلند شد و با خشم فراوان، وی را که بر بالای منبر بود سنگ باران کردند و او گریخت. منصور در پی این واقعه، تهدید خویش را عملی کرد و راه های تجارت و بازرگانی به سوی مدینه را بست و مردم را در محاصره اقتصادی قرار داد و این محاصره تا زمان خلافت پسرش مهدی ادامه داشت.[77]
به یقین محاصره اقتصادی مدینه، وضعیت شیعیان را سخت تر از پیش کرده و آن ها افزون بر فشارهای سیاسی و محدودیت های اجتماعی، با مشکل فقر و ناداری نیز مواجه شده بودند. در این میان خاندان امامت، مرکز ثقل فشارهای سیاسی و اقتصادی بودند؛ زیرا عباسیان آن ها را دشمن اصلی خویش قلمداد می کردند و اکثر قیام های آن زمان توسط علویان و در واقع شیعیان صورت می گرفت. در چنین اوضاعی، بانو حمیده در خانه امام صادق (ع)، رهبر دینی و سیاسی گروه شیعیان، زندگی می کرد و به طور طبیعی با دشواری های آن دوره روبه رو بود. از وضعیت داخلی خانه امام و زنان و کودکان، هیچ گزارشی در دست نیست اما با ترسیم اوضاع آن دوره می توان به تحلیل مناسبی از میزان سختی ها پرداخت و به نقش مهم بانوان در مدیریت بحران و ایجاد آرامش در نیروهای شیعی پی برد.
از دو گزارش ذیل، می توان دریافت که به سبب مشکلات سیاسی عصر امام صادق (ع) نقش زنان در خانه آن حضرت پر رنگ بوده و گرچه موارد دیگری در منابع یافت نمی شود، می توان احتمال داد که این موارد به راویان یا به دست ما نرسیده باشد:
الف) امام صادق (ع) پاسخ گویی به سؤال فقهی یکی از اصحاب در مورد کیفیت حج فرزندش را به بانو حمیده می سپارد و از وی می خواهد تا کنیزش را نزد بانو بفرستد و پاسخ را دریافت کند. [78]
ب) امام کاظم (ع) می فرمود: «هرگاه امام صادق (ع) می خواست حقوق اهل مدینه را بپردازد، مادرش، ام فروه و همسرش، حمیده مصفا را برای این کار می فرستاد». [79] از واژه «بعث» در این روایت، می توان فهمید که آنان برای اعطای حقوق مردم، از خانه بیرون می رفتند و حقوق را می پرداختند و شاید به دلیل اختناق حاکم، این عمل را بانوان خانه ترجیحا انجام می دادند.
2. حمیده؛ راوی حدیث
از بانو حمیده چند روایت بر جای مانده که به طور خلاصه بیان می شود:
2-1- عبدالرحمان بن حجاج، از اصحاب امام صادق (ع) از آن حضرت پرسید: «در این جا [مکه] فرزندی [پسر] به دنیا آمده است. وظیفه چیست؟» امام فرمود: «به کنیزی بگو». حمیده را ملاقات کرد و از او در این مورد بپرسد. کنیز از بانو حمیده پرسید و او فرمود: «در روز ترویه از جانب وی نیت کنید و لباس دوخته را از تن او دور نماید و لباس احرام بپوشانید و...». این پاسخ حمیده مبنای فقهی در حج نیابتی از کودکان شده و در بسیاری از منابع فقهی به عنوان مستندات نقلی از از آن یاد می شود. [80]
نکته جالب در این روایت، این است که حضور بانو حمیده در مکه را می توان از روایت دریافت اما این که آیا این دومین سفر بانو به حج پس از سفری بوده که امام کاظم (ع) در آن به دنیا آمد یا در همان سفر معلوم نیست.
عبدالرحمان بن حجاج از اصحاب امام کاظم (ع) است که بنا به نقل رجال کشی، حضرت او را دوست می داشتند و بهشتی می دانستند و همواره به او می فرمودند: «یا عبدالرحمان کَلِم أهل المدینه فانی أحب أن یری فی رجال الشیعه مثلَک»؛ ای عبدالرحمان! با اهل مدینه سخن بگو که من دوست دارم در بین شیعیان مانند تو را [زیاد]
ببینم.[81] این که چنین شخصیتی به حمیده ارجاع داده می شود، یک نکته مهم است. نکته دیگر این است که وقتی امام صادق (ع) به همسرش بانو حمیده ارجاع می دهد، قدرت علمی و توانایی پاسخ گویی به مسائل شرعی و نیز اعتبار و مقام این بانو را اثبات می فرماید. البته از وی می خواهد تا زنی را نزد حمیده ببرد تا ضرورت حفظ حریم ها نیز محفوظ بماند.
2-2- ابوبصیر گوید: خدمت أم حمیده (!) رفتم تا وی را در مرگ امام صادق (ع) تسلیت دهم. بانو گریست و من نیز از گریه اش گریستم. سپس فرمود: «اگر اباعبدالله (امام صادق (ع)) را به هنگام مرگ می دیدید شگفت زده می شدید». او دو دیده اش را گشود و فرمود: «همه خویشانم را گرد هم جمع کنید و کسی باقی نماند» که ما جمع کردیم. آنگاه نگاهی به آنان کرده و فرمود: «به راستی که شفاعت ما به کسی نرسد که نماز را سبک می شمارد.[82] گفته شده در این روایت ظاهرا ام حمیده، «ام کاظم، حمیده» بوده که کاظم در استنساخ ساقط شده است.
2-3- در محاسن برقی روایتی از عبدالله بن جبله از حمیده از جابر از امام باقر (ع) از پیامبر (ص) نقل شده که فرمود: التارکون ولایه علی المنکرون لفضله المظاهرون لأعداء خارجون من الاسلام من مات منهم علی ذلک؛ کسانی که ولایت علی (ع) را ترک کردند و منکر فضلیت های وی شدند و از دشمنان وی حمایت کردند، مادامی که بر همین حالت از دنیا روند از دین اسلام خارج شده اند. [83]
منابع پس از وی این روایت را از محاسن برقی آورده اند. وجود راوی با نام حمیده در این روایت، احتمال این که منظور از راوی مذکور همسر امام کاظم (ع) باشد را تقویت می کند؛ زیرا از نظر هم عصر بودن وی، می تواند واسطه ای بین عبدالله بن جبله و جابر بن یزید جعفی باشد که از راویان طبقه امام صادق (ع) و امام کاظم (ع) است. عبدالله بن جبله که واقفی بوده و نجاشی و حلی و دیگر رجالیون وی را ثقه می دانند. [84] معمولا از حمید بن جناده (ظاهرا همان جباره است که در برخی نسخه ها تصحیف شده) و حمید بن شعیب سبیعی، روایات زیادی را نقل کرده ولی در همه موارد نام حمید با نسب وی آمده و حمیده به طور مطلق در کم تر روایتی دیده می شود.[85]
در این جا دو نکته قابل بحث است:
الف) مرحوم خویی به نقل از شیخ طوسی در مورد عبدالله بن جبله می نویسد: له روایات رویناها بالاسناد الأول عن حمید عن احمد بن میثم. [86]
ب) روایاتی با این مضمون، در منابع دیگر وجود دارد که در راویان آن ها نام «حمید» دیده می شود نه حمیده.
گفتنی است که امکان اشتباه در استنساخ همیشه وجود دارد اما افزودن تاء تأنیث بدون این که حرف مشابه آن وجود داشته باشد، در انواع تصحیفات هیچ جایی ندارد. در هر حال، هم چنان احتمال این که حمیده مورد نظر در محاسن برقی، مادر امام کاظم (ع) باشد وجود داشته، به بررسی بیش تر نیاز دارد؛ اما راوی حدیث بودن این بانو با همان دو حدیث مذکور هم اثبات شدنی است. البته عجیب است که با وجود روایت دوم، نام بانو در کتاب اعلام النساء المؤمنات در بین راویان امام صادق (ع) و امام کاظم (ع) دیده نمی شود![87]
3. حمیده؛ وکیل امام صادق (ع)
کلینی روایتی را به سند خود از عبدالله کاهلی نقل می کند که گفت: همسر من و همسر ابن مارد برای عزاداریها از خانه خارج می شدند و ما گفتیم که این عمل حرام است. گفتند: «پس وقتی کسی از ما از دنیا رفت آیا به دنبال او نرویم؟» سپس وی گفت: امام کاظم (ع) فرمود: «عن الحقوق تسألنی کان أبی یبعث أمی و أم فروه تقضیان حقوق أهل المدینه؛» از من در باره حقوق می پرسید. پدرم برای اعطای حقوق اهل مدینه، مادرم و ام فروه [مادربزرگم] را می فرستاد.[88]
شیخ حر عاملی در بحث جواز خروج زنان در عزاداری ها، برای ادای حقوق دیگران به این روایت استناد می کند.[89]
از حدیث مذکور می توان میزان اعتماد امام صادق (ع) به همسر بزرگوارش، بانو حمیده را دریافت؛ به علاوه، انجام دادن این کار در اوضاع سخت سیاسی - اجتماعی و فرهنگی آن دوره، به تدبیر و دانش و شجاعت نیاز داشت و اگر این ویژگی ها در بانو نبود، امام وی را برای اعطای حقوق مردم نمی فرستاد.
4. حمیده؛ وصی امام صادق (ع)
پیش از این اشاره شد، منصور عباسی پس از آن که دستور کشتن امام صادق (ع) را می دهد، از فرماندار مدینه می خواهد تا وصیت امام صادق (ع) را ببیند و پس از شناسایی وصی آن حضرت، وی را بکشد. محمد بن سلیمان، فرماندار مدینه پس از دیدن اسامی افرادی که در وصیت نامه امام به عنوان وصی از آن ها یاد شده، برای منصور دوانیقی می نویسد که جعفر بن محمد پنج نفر را به عنوان وصی انتخاب کرده است: منصور داونیقی، محمد بن سلیمان، عبدالله بن جعفر و موسی بن جعفر (دو پسرش) و حمیده (همسرش). سپس وی از منصور می پرسد که کدام یک را بکشد.[90] گرچه وصیت امام به چهار نفر دیگر غیر از موسی بن جعفر (ع)، حرکتی سیاسی برای حفظ جان امام پس از خویش و از باب تقیه بوده، اصل این عمل در مورد حمیده، نشان دهنده عظمت شخصیت این بانو و جایگاه و مقام او نزد امام و نیز مردم عصر اوست.
نکته جالب توجه این که حرکت سیاسی یادشده، دوبار دیگر در تاریخ ائمه: اتفاق افتاد: یک بار در مورد امام حسین (ع) که حضرت زینب (س) را وصی خود قرار دادند و بار دیگر در مورد حدیث مادر امام حسن عسکری (ع) که آن حضرت برای حفظ جان فرزندش، نام این بانو را در وصیت نامه، به عنوان وصی خود می آورد؛ [91] به گونه ای که برخی تصور کردند پس از شهادت امام عسکری (ع)، مادرش حدیث، عهده دار امامت خواهد شد [92] به نظر می رسد با مقایسه اوضاع سیاسی - اجتماعی شیعیان در عصر سه امام مذکور و نیز نوع برخورد خلفای وقت با علویان، دلیل شباهت نوع عملکرد آنان در تعیین وصی را می توان دریافت. با دقت در منابع مربوط به تاریخ تشیع، می توان دریافت که سال های 61، 148 و260 ق، از حساس ترین دوران امامت امامان شیعه بوده است. پس از شهادت امام حسین (ع) تنها یک بازمانده از نسل امام (ع) وجود داشت که باید برای هدایت جامعه اسلامی زنده می ماند و بیماری امام سجاد (ع) و وصی قرار دادن حضرت زینب (س)، می توانست به انحراف ذهن دشمن بینجامد و زمینه ای برای حفظ جان وی باشد. و بنا بر قول مشهور، امام زمان نیز تنها فرزند امام عسکری و آخرین ذخیره الهی برای ختم سلسله امامت بودند و حفظ جان ایشان از اهم مسائل زمان به شمار می رفت. ازاین رو، سیاست این دو امام شبیه هم است. در مورد امام صادق (ع) قضیه متفاوت می شود؛ به این معنا که امام کاظم (ع) تنها فرزند و بازمانده ایشان نیستند، اما از آن جا که فرزندان آن حضرت، مقبولیت اجتماعی داشتند و بعد از شهادت ایشان، فرقه های متعدد با اعتقاد به امامت هریک از آنان به وجود آمدند و امام می توانستند این اوضاع را پیش بینی کنند، برای حفظ جان وصی بر حق خود، از استتار سیاسی بهره می برند. فرقه های اسماعیلیه، مبارکیه، سمطیه و فطحیه، از جمله این فرقه ها هستند.[93]
نکته مشابه دیگر در سه مورد مذکور، برنامه ریزی برای کشتن وصی پس از امام حسین، امام صادق و امام عسکری (ع)، است که با استفاده از سخنان و نامه های موجود در منابع معتبر می توان اثبات کرد. البته موارد مذکور به اضافه قابلیت و ظرفیت های ویژه ای که در سه بانوی بزرگوار، حضرت زینب (س)، بانو حمیده و بانو حدیث وجود داشته، می تواند بخشی از دلایل موجود باشد. در مجموع، بانو حمیده بانویی تأثیرگذار در زمان اختناق عباسیان، راوی حدیث، وکیل و وصی معصوم بودند و از مهم ترین ویژگی های ایشان، داشتن مقام والای مادری معصوم را می توان برشمرد.
پایان زندگانی بانو حمیده
در مورد سال وفات بانو حمیده هیچ گزارشی در دست نیست و با استفاده از گزارش های مربوط به خریداری کنیزی با نام نجمه و تزویج او به امام کاظم (ع) و مسائل مربوط به تولد امام رضا (ع) از این کنیز، می توان گفت حداقل تا سال 148 ق. یعنی زمان تولد امام رضا (ع) این بانو در قید حیات بوده اند و از آن پس گزارشی وجود ندارد که حاکی از حضور وی باشد. در هر حال، مدت عمر بانو زمان وفات وی و نیز مکان مرقد مطهرش بر ما معلوم نیست.
جمع بندی
بانو حمیده، مادر امام کاظم (ع) از کنیزان بربر و اهل مغرب بودند، از این رو نامش همراه با بربریه، مغربیه و اندلسیه خوانده شده است. در موضوع خریداری وی از برده فروش، نکاتی مطرح شده که بر عظمت شخصیت بانو دلالت دارد و امام باقر (ع) ایشان را ستوده اند. این بانو افزون بر موسی بن جعفر (ع) سه فرزند دیگر داشته که هر یک در تاریخ صدر اسلام به گونه ای تأثیرگذار بوده اند.
برای آشنایی با ویژگی های بارز بانو حمیده، می توان به سخنان امام معصوم اشاره نمود که وی را با اوصاف حمیده، محموده، مصفاه و مهذبه ستوده اند. حضرت علی (ع) هنگام توصیف امام زمان (ع)، وی را با عبارت «ابن حمیده» می خواند که این جمله عظمت او را چندین برابر می کند.
بانو حمیده راوی چند حدیث است؛ از این رو، نامش در بین راویان احادیث در منابع رجالی دیده می شود. احادیث او در منابعی چون کافی، تهذیب الاحکام و الغیبه شیخ طوسی و آثار شیخ مفید آورده شده است. امام صادق (ع) برای اعطای حقوق اهل مدینه، این بانوی بزرگوار و مادر بزرگش، ام فروه را می فرستاد تا حقوق مردم را بپردازند. هم چنین نام وی را در وصیت نامه خویش به عنوان «وصی» می آورد، گرچه وصی اصلی آن حضرت، امام موسی بن جعفر (ع) بودند و بانو نیز همین اعتقاد را داشتند. هم چنین امام صادق (ع) اصحاب خود را برای یافتن پاسخ سؤال فقهی خود، به بانو حمیده ارجاع می دهند و پاسخ بانو در منابع فقهی جزء مستندات قرار گرفته است.
با توجه به اوضاع سیاسی - اجتماعی و فرهنگی شیعیان در دوره ای که این بانو در مدینه می زیست، نقش وی احتمالا باید بسیار پررنگ تر و برجسته تر از آنچه در گزارش ها آمده، باشد اما به دلایل سیاسی و نیز وجود حریم ویژه بانوان حرم اهل بیت: میزان گزارش هایی که در دست است، اندکی ما را در تبیین شخصیت بانو یاری می کند. از زمان مرگ و محل قبر بانو حمیده گزارشی در دست نیست و تنها می توان گفت حداقل تا سال 148 قمری در قید حیات بوده است.
منبع:
تاریخ اسلام، شماره 53، ناهید طیبی
پی نوشت ها:
[1] Female alave with a child form her mastet.
[2] مختاری مازندرانی، و علی اصغر مرادی، فرهنگ اصطلاحات فقهی، تهران: انجمن قلم ایران، 1377، ص23.
[3 ابراهیم اسماعیل شهرکانی، معجم مصطلاحات الفقیه، قم: ذوی القربی، 1430، ص644.
[4] شوقی ابوخلیل، اطلس دول العالم الاسلامی، دمشق: دارالفکر، 1425، ص 109.
[5] ابن خشاب بغدادی، تاریخ موالید الائمه، قم: مکتبه آیه الله مرعشی النجفی، 1406، ص33؛ کاتب بغدادی، تاریخ الائمه، قم: مکتبه آیه الله مرعشی نجفی، 1406، ص 25؛ شیخ صدوق، عیونالاخبارالرضا، تحقیق حسین اعلمی، بیروت: مؤسسه اعلمی، 1404، ج 1، ص96؛ شیخ مفید، الاختصاص، تحقیق علی اکبر غفاری، بیروت: دارالمفید، 1414، ج 2، ص 215؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، بیروت: دارالاضواء، بی تا، ج 2، ص 747.
[6] ابن عنبه، عمدهالطالب فی انساب آل ابیطالب، تحقیق محمد حسن آل طالقانی، نجف: الحیدریه، 1380، ص74.
[7] یعقوبی، تاریخ یعقوبی، بیروت: دارصادر، 1995 م، ج 3، ص150.
[8] سیدمرتضی، حسینی زبیدی، تاج العروس من جواهرالقاموس، بیروت: دارالفکر، 1414، ج20، ص 26.
[9] طبرسی، تاج الموالید، قم: مکتبه آیه الله مرعشی نجفی، 1406، ص 46؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، تحقیق کاظم مظفر، نجف: المکتبه الحیدریه، 1385، ص 413؛ ابن طلحه شافعی، مطالب السؤول فی مناقب آلالرسول، بیروت: مؤسسه البلاغ، 1419، ص 289؛ ابن سهیل اسکافی، منتخب الانوار فی تاریخ الائمه الاطهار، قم: مؤسسه الامام الهادی، 1420، 140، ص 74؛ کاتب بغدادی، پیشین، ص 25، سبط ابن جوزی، تذکرهالخواص، قم: منشورات الرضی، 1418، ص312.
[10] ابونصر بخاری، سرالسلسله العلویه، قم: شریف الرضی، 1413، ص 36؛ ابن عنبه، پیشین، ص 74؛ اربلی، پیشین، ج 3، ص 105.
[11] ابن سهیل اسکافی، پیشین، 140، ص 74؛ کاتب بغدادی، پیشین، ص 25؛ سبط ابن جوزی، پیشین، ص312.
[12] یاقوت حموی، معجم البلدان، بیروت: دارصادر، 1995، ج 8، ص 225.
[13] همان، ج4، ص443.
[14] سید ضامن بن شدقم، تحفه الازهار و زلال الانهار، بی جا: بی نا، بی تا، ج3، ص54.
[15] اسکافی، پیشین، ص 74.
[16] ابن حاتم شامی، الدرالنظیم فی مناقب الائمه اللهامیم، قم: جامعه مدرسین، بی تا، ص649؛ ابن شهر آشوب، مناقب آلابی طالب، نجف: الحیدریه، 1376، ج 1، ص 228.
[17] ابن الساعی، مختصر اخبار الخلفا، قاهره: مطبعه الامیریه، 1309، ص36.
[18] طبرسی، تاج الموالید، پیشین، ص 95.
[19] شیخ صدوق، پیشین، ج 1، ص 25.
[20] ابن شهر آشوب، پیشین، ج1، ص 225؛ مامقانی، تنقیح المقال، نجف: مطبعه المبارکه المرتضویه، 1351، ج3، ص76.
[21] شیخ صدوق، پیشین، ج1، ص790؛ مسعودی، اثبات الوصیه، قم: انصاریان، 1417، ص 24، کلینی، الکافی، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1367، ج10، ص 477؛ ابوالفرج اصفهانی، پیشین، ص413.
[22] مسعودی، همان، ص190.
[23] همان، طبری، دلائل الامامه، پیشین، ص147.
[24] ابن شهر آشوب، پیشین، ج 1، ص 228.
[25] طبرسی، تاج الموالید، پیشین، ص 95.
[26] محلاتی، ریاحین الشریعه، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1367، ج3، ص439.
[27] غروی، محدثات شیعه، تهران: دانشگاه تربیت مدرس، 1375، ص 152.
[28] اصغری نژاد، حمیده مصفاه، قم: نورالسجاد، 1379، ص 17.
[29] شیخ طوسی، کتاب الغیبه، تحقیق عبدالله تهرانی و شیخ علی احمد ناصح، قم: مؤسسه المعارف الاسلامیه، 1411، ص 52.
[30] همان.
[31] کلینی، پیشین، ج1، ص 476؛ طبری، دلائل الامامه، پیشین، ص 308.
[32] طبرسی، اعلامالوری، قم: موسسه آل البیت لاحیاء التراث، 1417، ص 308.
[33] مسعودی، اثبات الوصیه، پیشین، ص 189-190.
[34] البته این سخن امام صادق 7 را طایفه ممطوره نقل کرده اند که بر امامت امام کاظم 7 توقف کردند و وی را امام زمان می دانند.
[35] شیخ مفید، الفصولالعشره، تحقیق فارسی حسون، بیروت: دارالمفید، 1414، ص 314؛ ابن میثم بحرانی، النجاه فی القیامه فی تحقیق امر الامامه، قم: موسسه الهادی، 1417، ص199؛ مجلسی، بحار الانوار، بیروت: داراحیاء التراث العربی، ج 37، ص 16.
[36] ملا صالح مازندرانی، شرح اصول کافی، تحقیق میرزا ابوالحسن شعرانی، بیروت: داراحیاء التراث العربی، 1421، ج 7، ص 354.
[37] مامقانی، پیشین، ج3، قسم 2، ص 76.
[38] کلینی، پیشین، ج1، ص 477.
[39] همان، ج 4، ص 301؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، تحقیق سید حسن موسوی خرسان، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1365، ج 5، ص41؛ عاملی، هدایه الامه الی الاحکام الائمه، مشهد: مجمع البحوث الاسلامیه، 1412، ج 11، ص 286.
[40] کلینی، پیشین، ج3، ص 217؛ شیخ صدوق، الامالی، قم: مؤسسه البعثه، 1417، ج 1، ص 178.
[41] شیخ مفید، الاختصاص، پیشین، ص 71.
[42] کلینی، پیشین، ج1، ص476.
[43] مسعودی، پیشین، ص 189 -190؛ طبری، پیشین، ص 308.
[44] طبرسی، اعلام الوری، قم: موسسه آل البیت لاحیاء التراث، 1417، ج2، ص25.
[45] کلینی، پیشین، ج 1، ص 476؛ قطب الدین راوندی، الخرائج الجرائح، قم: مدرسه الامام المهدی (عج)، 1409، ج1، ص287.
[46] طبری، پیشین، ص 308.
[47] طبرسی، پیشین، ج 2، ص 25.
[48] شیخ طوسی، الامالی، تحقیق موسسه البعثه، قم: دارالثقافه، 1414، ص721.
[49] مجلسی، پیشین، ج48، ص9.
[50] شهرکانی، پیشین، ص 647.
[51] کلینی، پیشین، ج1، ص477.
[52] طبری، پیشین، ص 308.
[53] ابن سعد، پیشین، ج2، ص62؛ واقدی، المغازی، تحقیق بارسون جونس، بی جا: نشر دانش اسلامی، 1405، ج2، ص 675.
[54] طبرسی، پیشین، ج2، ص25.
[55] همان، ج1، ص546.
[56] شیخ صدوق، عیون الاخبارالرضا، پیشین، ج1، ص96.
[57] کاتب بغدادی، پیشین، ص 25؛ اربلی، پیشین، ج2، ص766.
[58] ابوالفرج اصفهانی، پیشین، ص413.
[59] ابن شهر آشوب، پیشین، ج1، ص228.
[60] شیخ صدوق، عیون الاخبارالرضا، پیشین، ج1، ص33.
[61] مامقانی، پیشین، ج1، ص113.
[62] کلینی، پیشین، ج1، ص385.
[63] شیخ مفید، الفصولالعشره، پیشین، ص303.
[64] مجلسی، پیشین، ج12، ص 37.
[65] کلینی، پیشین، ص476.
[66] امام صادق (ع) در سال 80 یا 83 قمری به دنیا آمدند که در صورت اول هنگام گفت - وگوی عکاشه با امام باقر (ع) چهل وچهار ساله و در صورت دوم، چهل و هفت ساله بوده اند.
[67] نوبختی، پیشین، ص68 - 69.
[68] همان، ص77؛ شهرستانی، پیشین، ج1، ص148.
[69] نوبختی، همان، ص 78.
[70] یعقوبی، پیشین، ج2، ص298.
[71] گروه تاریخ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ص 96، 1390.
[72] همان.
[73] طوسی، اختیار معرفه الرجال، پیشین، ص282.
74] شیخ مفید، الفصول العشره، پیشین، ص71.
[75] شیخ طوسی، کتاب الغیبه، پیشین، ص 108.
[76] شیخ مفید، الفصول العشره، پیشین، ص71.
[77] ابن اثیر الکامل فی التاریخ، بیروت: دارصادر، 1399، ج5، ص513-520؛ یعقوبی، پیشین، ج2، ص374 -376.
[78] کلینی، پیشین، ج 4، ص 301؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، پیشین، ج 5، ص 41.
[79] شیخ صدوق، عیون الاخبارالرضا، پیشین، ج 1، ص 178؛ مامقانی، پیشین، ج 3، ص 76؛ علی نمازی شاهرودی، مستدرکات علم رجال الحدیث، تهران: چاپخانه حیدری، 1415، ج 8، ص 569.
[80] کلینی، پیشین، شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، پیشین.
[81] شیخ طوسی، اختیار معرفه الرجال، پیشین، ج2، ص740.
[82] برقی، المحاسن، تحقیق سید جلال الدین الحسینی، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1370، ج1، ص80؛ شیخ صدوق، ثواب الاعمال، قم: منشورات شریف رضی، 1368، ص 228؛ همو، الامالی، پیشین، ص571.
[83] برقی، پیشین، ج1، ص 186.
[84] نجاشی، رجال النجاشی، ص 216؛ علامه حلی، خلاصه الاقوال، تحقیق جواد قیومی، قم: موسسه نشر الفقاهه، 1417، ص 237.
[85] محمد بن حسن صفار قمی، بصائرالدرجات، تحقیق حاج میرزا حسن کوچه باغی، تهران: منشورات اعلمی، 1404، ص 95؛ نجاشی، رجال النجاشی، قم: جامعه مدرسین، 1416، ص 133؛ عاملی، وسایل الشیعه، تحقیق عبدالرحیم ربانی شیرازی، بیروت: داراحیاء التراث العربی، 1403، ج 24، ص 327.
[86] ابوالقاسم خویی، معجم رجال الحدیث، بی جا: بی نا، 1413، ج11، ص 140.
[87] محمد الحسون و ام علی مشکور، اعلام النساء المؤمنات، تهران: اسوه، 1411، ص129 -620.
[88] کلینی، پیشین، ج3، ص 217؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، قم: جامعه مدرسین، بی تا، ج1، ص178
[89] عاملی، پیشین، ج1، ص331.
[90] شیخ طوسی، کتاب الغیبه، پیشین، ص 108؛ شیخ مفید، الفصول العشره، پیشین، ص71.
[91] شیخ مفید، همان، ص46.
[92] شیخ صدوق، کمال الدین و اتمام النعمه، تصحیح علی اکبر غفاری، بی جا: موسسه انتشارات اسلامی، 1426، ص 506 - 507.
[93] نوبختی، پیشین، ص67-77؛ شهرستانی، پیشین، ج1، ص 148.
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1787505