نویسنده اسرائیلی که اسرائیل را دروغ و افسانه میداند
ایلان پاپه کتاب خود را یک تحقیق بیطرفانه، واقعگرایانه و آکادمیک میخواند که علیه یک رژیم غیرانسانی که در حال حاضر در فلسطین سر کار است نوشته شده است.
ایلان پاپه کتاب خود را یک تحقیق بیطرفانه، واقعگرایانه و آکادمیک میخواند که علیه یک رژیم غیرانسانی که در حال حاضر در فلسطین سر کار است نوشته شده است.
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ صادق وفایی: پس از پروندههایی که با محوریت کتابهای «دایرهالمعارف تا فراموش نکنیم»، «هولوکاست»، «جاسوسی که سقوط کرد»، «یادداشتهای روزانه»، «نبرد من»، «موسی»، «اختراع قوم یهود»، «آیشمن در اورشلیم»، «فاتحین جهانی»، «یهودیان و حیات اقتصادی مدرن»، «متاستاز اسرائیل» و «تو زودتر بکش» منتشر کردیم، نوبت به کتابی دیگر است که جعلیبودن رژیم صهیونیستی را اثبات میکند.
بین پروندهها و آثاری که نامبردیم، کتاب «اختراع قوم یهود» نوشته شلومو زند، شباهت بیشتری با کتابی دارد که قصد نقد و بررسیاش را داریم: «10 غلط مشهور درباره اسرائیل» نوشته ایلان پاپه که توسط وحید خضاب ترجمه و توسط انتشارات کتابستان معرفت منتشر شده است. نام اصلی کتاب پیشرو، «Ten Myths About Israel» است که بهمعنی 10 افسانه درباره اسرائیل است. در «اختراع قوم یهود» هم شلومو زند دیگر نویسنده اسرائیلی، ریشه و منشا دروغهای متداول تاریخی درباره اینکشور و رژیم جعلی را برملا کرده است. ایلان پاپه هم با وجود اسرائیلیبودنش، مخالف اسرائیل و کودککشیهایش است. به همیندلیل تقریبا همانمسیری را در کتابش طی کرده که زند استاد بازنشسته دانشگاه تلآویو در سال 2008 با «اختراع قوم یهود» طی کرد.
از سال 98 تا امروز مقالات و پروندههای زیر را در شناخت یهودیت بینالملل و اسرائیل منتشر کردهایم:
* میزگرد دایرهالمعارف «تا فراموش نکنیم» اثر ولید الخالدی
1- «هزینه و سختی کار فرهنگی علیه اسرائیل از اروپا تا ایران»
2- «یهودستیزی واژهای جعلی است / هیتلر جنگ جهانی دوم را شروع نکرد»
3- «تجهیز حزب نازی با صهیونیستها بود / ردپای اسرائیل درقتلهای زنجیرهای»
* میزدگرد کتاب «متاستاز اسرائیل» اثر کوروش علیانی:
1- «صیونیست روز اول با صیونیست امروز یکی نیست / یورم حزونی و پروژه بازگشت به تبعیض را جدی بگیرید»
2- «فهم برخی از منجی و ظهور در حد بازیهای PS4 و PS5 است / غفلت ما از گردش صیونیزم از بریتانیا به فرانسه»
3- «کامنتگذاران منافقین در آلبانی، ریاض و تلآویو یکپروژه هستند / هولدینگی بزرگ از گروههای تروریستی»
* نقد و بررسی کتاب «هولوکاست؛ پیگرد و کشتار یهودیان» نوشته الکساندر براکل:
«معامله اروپا با یهودیان / آیا زیادهخواهی غربیها پایانی دارد؟»
* نقد و بررسی کتاب «یادداشتهای روزانه» نوشته داوید روبینوویچ:
«یادداشتهای روزانه پسربچه یهودی؛ واقعیت یا تاریخسازی صهیونیستی»
* نقد و بررسی کتاب «جاسوسی که سقوط کرد» نوشته آرون برگمان:
«کلاهی که مصریها سر اسرائیل گذاشتند / سقوط یا خودکشی جاسوس دوجانبه؟»
* نقد و بررسی کتاب «موسی» نوشته گرهارد فونراد:
«ردپای باورهای وهابیت در عهد عتیق / تقابل کلیمالله و موسای خشمگین»
* پرونده بررسی کتاب «نبرد من» نوشته آدولف هیتلر:
1- بررسی ریشههای تنفر هیتلر از مارکسیسم و یهودیت / در ضدیت دموکراسی
2- وقتی تنها راه رستگاری آلمان جنگ بود / تاکتیکهای تبلیغاتی هیتلر
3- در باب ضدیت هیتلر با بلشویسم هنری، کوبیسم، دادائیسم و فوتوریسم
4- هیتلر درباره یهودیها چه میگوید؟ / پیشگویی تقابل ایران با اسرائیل
5- علت انتخاب پرچم قرمز و حذف لفظ توده از عنوان حزب نازی
6- جهان بورژوا مارکسیست است / تحسین ازدواج وانتقاد ازداروهای ضدبارداری
7- تاثیر کلام شفاهی از متن کتبی بیشتر است / چهساعتهایی سخنرانی کنیم؟
8- تفسیر هیتلر از انقلاب روسیه و آلمان / شکست مارکسیستها در هافبروهاوس
9- مسائل اقتصادی را با نبرد سیاسی مخلوط نکنید / ماجرای اسب تروای یهودیان چه بود؟
10- اشاره به خناسها و نبرد شدید با شیطان / نابودی آزادی پس از شکست شرافتمندانه، تضمین رستاخیز ملی است
* پرونده بررسی کتاب «اختراع قوم یهود» نوشته شلومو زند:
1- «تاریخ جعلی یهود چطور خلق شد / کتاب ضداسرائیلی نویسنده اسرائیلی»
2- «خط بطلان برافسانه تبعید و وراثت / سکوت صهیونیستها درباره حمیر و خزر»
* پرونده بررسی کتاب «آیشمن در اورشلیم» نوشته هانا آرنت:
1- «وقتی اسرائیل یکی از خادمانش را اعدام کرد / مچگیریهای هانا آرنت»
2- «رازهای ملیگرایی افراطی نازیها و صهیونیستها / هیولا نه؛ دلقک!»
3- «عملیات فیناله؛ شکافی عمیق بین واقعیت و تاریخسازی / آیشمن و کانت!»
4- «آخرالزمان صهیونیستی؛ نجات ذینفوذها و قربانیشدن معمولیها»
* پرونده بررسی کتاب «فاتحین جهانی»:
1- «نازیهای واقعی آلمانی بودند یا یهودی؟ / چه کسانی اولین اردوگاههای مرگ و کورهها را بهپا کردند»
2- «یهود با انقلاب مسیح چه کرد / قصه پادشاه مخفی و بدون تاجوتخت یهود»
3- «یهود تنها جنایتکار جنگی و روزولت شرورترین چهره قرن بیستم است / آغازکننده واقعی جنگ که بود؟»
4- «طرح یهود برای عقیمکردن و حذف 40 میلیون آلمانی چه بود؟ / 90 میلیون ژرمن برای جهان زیاد است»
5- «سرمستی هرساله قوم یهود بهمناسبت هولوکاست ایرانیان / دادگاه نورمبرگ نسخه مدرن عید پوریم بود»
6- «ششمیلیون شهیدیهودی واقعاً کجا رفتند و «آسیاب مرگ» کجا فیلمبرداری شد؟»
7- «جنگ بیولوژیکی و طبقاتی حکومت جهانی یهود با اقوام دیگر چگونه است؟ / شباهت آوارگی آلمانیها و فلسطینیها»
8- «وقتی سلاح هستهای قوم یهود را شکستناپذیر کرد / چرا یهودیان آمریکا به اینکشور خیانت کردند؟»
9- «اجساد خودیهایی که پله ترقی قوم یهود شدند / یهودستیزی ظاهری شوروی و قصه مرگ مرموز استالین»
10- «مارکس بنیانگذار واقعی کمونیسم نیست / کمک پشتپرده یهود به نازیها»
* پرونده بررسی کتاب «یهودیان و حیات اقتصادی مدرن»:
1- «هیچ کدام از سرمایهگذاریهای استعماری بدون حضور یهودیان کامل نبود / کالیفرنیا مخلوق اینقوم است»
2- «بورس ابداع یهودیان است / مردم را مجاب کردند هرطور شده سهام بخرند»
3- «چرا یهودیان پدر تجارت آزاد هستند / یکشنبه انگلیسی، شنبه یهود نیست؟»
* و پرونده ی باز بررسی کتاب «تو زودتر بکش» با سهقسمت منتشرشده:
1- «اسرائیل چگونه برنامه موشکی مصر را تعطیل کرد و افسر نازی چهطور جاسوس موساد شد؟»
2- «وقتی موساد یکمترجم و خدمتکار را اشتباهی کشت»
3- «ترور فرمانده فلسطینی با خمیر دندان / سندی دیگر از شهادت متوسلیان»
در ادامه مشروح اولینقسمت از پرونده بررسی کتاب «10 غلط مشهور درباره اسرائیل» را میخوانیم؛
* اسرائیل؛ نتیجه استعمار وطنگزین
ایلان پاپه دارای تابعیت اسرائیلی است اما از افرادی است که به سیاستها و عملکرد اینرژیم انتقاد دارند. جالب است که پاپه نسبت به تحریف تاریخ یعنی کاری که اسرائیلیها از بیخ و بن انجام دادهاند، به شدت منتقد است و میگوید موجب پاشیدن بذر فاجعه میشود و حتی درباره گذشتههای بسیار نزدیک هم آسیبهای شگرفتی به بار میآورد. او در مقدمه کتابش میگوید «مغالطههای ساختهشده درباره گذشته و آینده در اسرائیل و فلسطین، مانع آن میشود ما اصل و ریشه این درگیری را بفهمیم. در ضمن، دستکاری دائمی حقایق و دادههای مربوطه، بر علیه منافع همه آنهایی به کار میرود که قربانی خونریزی و خشونتی شدهاند که همچنان هم ادامه دارد.» (صفحه 13)
نویسنده «10 غلط مشهور درباره اسرائیل» کنایههای جالب و معناداری به اسرائیل و البته کشورهای دیگر دارد. او میگوید به نظر میرسد جلوگیری از مرگ تدریجی مردم غزه و قانعکردن اسرائیلیها به اینکه کوتاه بیایند، نیازمند چیزی بیشتر از «کشتیهای صلح»است.» (صفحه 257) کنایه دیگر او این است که برای دستیابی به صلح جهانی، ثبات منطقهای و آشتی در فلسطین، فشار آوردن به اسرائیل هزینه زیادی به نظر نمیرسد. با بهکارگیری همینکنایههاست که پاپه با اشاره به عملیات «سرب گداخته» در سال 2009 میگوید تصمیم گرفت سیاست اسرائیل را «قتل عام رو به گسترش» نامگذاری کند و میگوید این عبارت تنها راه مناسب برای توصیف رفتاری است که ارتش اسرائیل از سال 2006 به بعد در باریکه غزه انجام میدهد.
بعد از جنگ جهانی دوم، در حالی که جهان متمدن داشت استعمار را رد میکرد به صهیونیسم اجازه داده شد که تبدیل به یک طرح استعماری شود چرا که تشکیل یک کشور یهودی، برای اروپا و به طور مشخص برای آلمان غربی، یک راه ساده برای خروج و جبران بدترین یهودستیزی افراطیای که تاریخ به خود دیده بود فراهم میآوردپاپه میگوید کشوری به نام اسرائیل بر پایه یکدسته افسانه غیرواقعی بنا شده که بهطرز ماهرانه و ظریفی ساخته شدهاند و حق اخلاقی و معنوی فلسطینیها را درباره سرزمین خودشان مورد تشکیک قرار میدهند. جریان اصلی رسانهای و نخبگان سیاسی غرب هم این افسانههای غیرواقعی را به عنوان حقایق مشخص و تشکیکناپذیر پذیرفتهاند. او تلاش کرده در کتاب خود 10 عنوان از اینافسانهها را به چالش بکشد. خودش هم میگوید اثرش تلاش دیگری است برای تصحیح توازن قدرت برای فلسطینیهای استعمارشده، تحت اشغال و زیر ظلم و ستم قرار گرفته. اما بهگفته خود پاپه، «اینکتاب را یک یهودی اسرائیلی نوشته که همانقدر که به جامعه فلسطینیها اهمیت میدهد برای جامعه خودش هم اهمیت قایل است.»
پاپه کتاب خود را یک تحقیق بیطرفانه، واقعگرایانه و آکادمیک میخواند که علیه یک رژیم غیرانسانی که در حال حاضر در فلسطین سر کار است نوشته شده و بر این باور است که بیان حقایق تاریخی در امکان دستیابی به صلح و آشتی در اسرائیل و فلسطین تاثیر خواهد داشت. او میگوید اگر واقعا قرار باشد یک تلاش حقیقی برای دستیابی به راه حل صورت گیرد، باید به لایههای عمیقی از تاریخ هم اشاره شود. بعد از جنگ جهانی دوم، در حالی که جهان متمدن داشت استعمار را رد میکرد به صهیونیسم اجازه داده شد که تبدیل به یک طرح استعماری شود چرا که تشکیل یک کشور یهودی، برای اروپا و به طور مشخص برای آلمان غربی، یک راه ساده برای خروج و جبران بدترین یهودستیزی افراطیای که تاریخ به خود دیده بود فراهم میآورد.
اینمولف میگوید اسرائیل زودتر از بقیه اعلام کرد یک آلمان تازه را به رسمیت میشناسد. «در مقابل، کلی پول دریافت کرد ولی از آن مهمتر چک سفیدامضایی بود که به دست آورد تا کل فلسطین را تبدیل به اسرائیل کند. صهیونیسم، خود را به عنوان راه حل یهودستیزی ارائه میکرد، ولی خود تبدیل به مهمترین دلیل استمرار یهودستیزی شد.» (صفحه 270) ایننویسنده اسرائیلی میگوید نژادپرستی و بیگانه هراسی مورد اشاره هم، حالا به سمت مسلمانان و اسلام نشانه رفته است.
یکی از بحثهای جالب ایلان پاپه درباره استعمار، این است که اینعبارت در زمان حاضر، قابل کاربرد نیست. بلکه باید از «استعمار وطنگزین» استفاده کرد که میتوان آن را بهعنوان حرکت اروپاییها بهسمت دیگر بخشهای جهان برای ساخت ملتهای سفیدپوست تازه توصیف کرد. بنابراین از نظر پاپه، اسرائیل کشوری مبتنی بر استعمار وطنگزینانه در قرن بیست و یکم است. البته عجیب است که او با وجود کتابی که نوشته، در پایان آن، همه اجر خود را اینگونه ضایع میکند که بگوید یهودیهای وطنگزین حالا یک بخش ذاتی و اساسی سرزمین فلسطین هستند. نمیتوان آنها را از آنجا حذف کرد و این کار هم صورت نخواهد گرفت.
* فرهنگ لغات توهم و نیرنگ را حذف کنید!
از نظر ایلان پاپه، هنگامی که راه حل تشکیل دو دولت در فلسطین، به خاک سپرده شود، یکمانع عمده در مسیر صلحی عادلانه در اسرائیل و فلسطین از سر راه برداشته خواهد شد. همچنین مهمترین چیزی که درباره مساله فلسطین و اسرائیل باید دفن شود، فرهنگ لغات توهم و نیرنگ است؛ با مدخلهای مشهورش مثل «روند صلح»، «تنها دموکراسی خاورمیانه»، «یک کشور عاشق صلح»، «تساوی و برابری» و «یک راه حل انسانی برای مشکل آوارگان فلسطینی». در مجموع پاپه میگوید وقتی مرگ راه حل دو کشور بهصورت رسمی اعلام شود، راحتتر میتوان لغات واقعی را مورد استفاده عمومی قرار داد.
پاپه در صفحه 261 کتاب خود مینویسد: «راه حل تشکیل دو دولت شبیه جسدی است که هر از گاهی آن را از سردخانه بیرون میکشند، لباسهای زیبا تنش میکنند و طوری جلوهاش میدهند که گویی زنده است. و هر بار که مشخص میشود هیچ جانی در این پیکر نمانده، دوباره آن را به سردخانه برمیگردانند.»
* دروغهای وزارت امور خارجه اسرائیل؛ فلسطین یکسرزمین خالی بود
بین پژوهشگران و اساتید تاریخ این اتفاق نظر وجود دارد که رومیها نام فلسطین را روی اینسرزمین گذاشتند و از اواسط قرن هفتم میلادی به بعد هم تاریخ فلسطین بهشدت به جهان عرب و دنیای اسلام گره خورد. از سال 1517 به بعد عثمانیها اینکشور را تصرف کرده و بهمدت 400 سال جزو قلمرو اینامپراتوری محسوب میشد. «وقتی عثمانیها به فلسطین رسیدند، با جامعهای روبرو شدند که اکثرشان مسلمان سنی و روستانشین و عربزبان بودند، در کنار یک اقلیت نخبه شهرنشین. کمتر از پنجدرصد جمعیت فلسطین را یهودیها تشکیل میدادند و احتمالا ده تا پانزده درصد جمعیت هم مسیحی بودند.» (صفحه 24 به 25) پاپه با بیان اینمسال، اینتذکر را هم میدهد که پیش از ظهور صهیونیسم، بیشتر، مسیحیها بودند که بنا به دلایل کلیسایی (رجعت مسیح پس از استقرار یهودیها در فلسطین) تمایل داشتند یهودیها به صورت دائمیتری در فلسطین سکونت پیدا کنند. بنابراین باید توجه داشت که صهیونیستبودن، رفتار یا مرامی نیست که مختص به یهودیان باشد بلکه مسیحیانی هم در طول تاریخ بوده و هستند که از یهودیها صهیونیستترند.
پاپه در اینبحث به دروغ پایگاه اینترنتی وزارت امور خارجه اسرائیل اشاره میکند که جامعه یهودی فلسطین از نوادگان یهودیهایی تشکیل میشد که همیشه در اینسرزمین زندگی کرده بودند و همینطور از مهاجرینی که از شمال آفریقا و اروپا به آنجا آمده بودندپاپه در اینبحث به دروغ پایگاه اینترنتی وزارت امور خارجه اسرائیل اشاره میکند که جامعه یهودی فلسطین از نوادگان یهودیهایی تشکیل میشد که همیشه در اینسرزمین زندگی کرده بودند و همینطور از مهاجرینی که از شمال آفریقا و اروپا به آنجا آمده بودند. به گفته پاپه، طبق این ادعا و دیگر دروغهای وزارت امور خارجه اسرائیل، به نظر میرسد فلسطین قرن شانزدهم میلادی، غالبا یهودینشین بوده و حیات تجاری منطقه هم از جوامع یهودی در این شهرها نشات میگرفته است. طبق اینافسانه فلسطین در اینمقطع از تاریخ، توسط عثمانیها مورد بیتوجهی قرار گرفت و در سال 1800 تبدیل به یک بیابان خالی از سکنه شده بود. او میگوید با دروغها و تاریخسازیهای وزارت امور خارجه اسرائیل، اینزمین یکجزیره با جمعیت قابل توجه یهودی تصویر میشود که تحت حکومت عثمانیها قرار داشت و آبادانیاش به یغما رفت.
اینتصویر و سند جعلی در یک پایگاه اینترنتی رسمی از دید ایلان پاپه، بیسابقه و در حکم یک طنز تلخ است که نویسندگانش هیچتکیهای به منابع و تحقیقات دانشگاهی خودِ اسرائیل نداشتهاند. حتی اساتید و محققین اسرائیلیای چون دیوید گراسمن، عامنون کوهن و یشوشوآ بن عاریه هم آن را به چالش کشیدهاند.
* اگر فلسطین اشغال نمیشد مسیر رشد و ترقی را طی میکرد / ضربهای که تفاهمنامه انگلیس و فرانسه زد
واقعیتی که پاپه از فلسطین نشان میدهد این است که اینکشور تا پیش از اشغال توسط اسرائیل، یکجامعه پررونق عرب به حساب میآمد که اکثر ساکنانش هم مسلمان و غالبا روستانشین بودند و البته یک سری مراکز شهری پرجنبوجوش هم داشته است. این محقق اسرائیلی همچنین میگوید فلسطین نسبت به تغییر و مدرنسازی، آغوش بازی داشت و مدتهای طولانی پیش از رسیدن جنبش صهیونیسم به آن، حرکت در مسیر توسعه را آغاز کرده بود. یعنی فلسطین تا پیش از چنبره استعماری اسرائیل بر آن، یککشور آباد و رو به توسعه بود. پاپه میگوید در آندوران، فقط درصد ناچیزی از مردم اینکشور یهودی بودند و «نکته قابل توجه اینکه این دسته یهودی در آن زمان خودشان در برابر ایدههایی که از طرف جنبش صهیونیسم ترویج میشد، مقاومت میکردند.» (صفحه 29)
یکی از نکات مهمی که پاپه تذکر داده، این است که تا پیش از اشغال فلسطین، ایدههای ملیگرایانه تاحدی از طریق مبلغین مذهبی آمریکایی وارد خاورمیانه شده بود و اینمبلغین اوایل قرن نوزدهم هم به امید تغییر دین مردم و ترویج مسیحیت و هم برای گسترش مفاهیم نوین استقلال و هویت ملی وارد فلسطین شدند. ایلان پاپه با ارجاع به تحقیقات افرادی چون رشید خالدی و محمد مصلح، میگوید پیش از سال 1882 هم که اولین مهاجران صهیونیست وارد فلسطین شدند، هم بخشهای نخبگانی فلسطین و هم بخش غیرنخبه این جامعه، در ایجاد یک جنبش ملیگرایانه و احساسات و نگاه وطنی نقش داشته و دخیل بودند. او اضافه میکند که با وجود آنکه هنوز در آنزمان دولتی به نام دولت فلسطین وجود نداشت، موقعیت فرهنگی فلسطین کاملا واضح و روشن بود و یک حس وحدتبخش در زمینه تعلق داشتن به این خاک به چشم میآمد.
کمی بعد در سال 1916 بریتانیا و فرانسه با توافقنامه سایکس پیکو منطقه خاورمیانه را بین خود تقسیم کردند که این توافقنامه باعث شد احساسات و گرایشات تازهای در منطقه به وجود آید و فلسطینیها بهمرور خود را در قامت یک کشور مستقل عرب ببینند. «اگر صهیونیسم در فلسطین ظاهر نمیشد، اینکشور احتمالا همان مسیری را طی میکرد که لبنان، اردن یا سوریه طی کردند و روندی از مدرنسازی و رشد و پیشرفت را در پیش میگرفت.» (صفحه 33)
* فلسطین بیابان دروغی صهیونیستها نبود که منتظر آبادانی اسرائیل باشد
سال 1918 سال آغاز حکمرانی یا قیومیت بریتانیا بر فلسطین است؛ همانسالی که بریتانیاییها در آن پایههای تاسیس عراق جدید را فراهم کردند. در اینسال شمال و جنوب فلسطین تبدیل به یک واحد شدند و عراق هم با انضمام ایالات عثمانی موصل، بغداد و بصره و تبدیلشان به یک دولت واحد، شکل گرفت. پاپه میگوید به اینترتیب، فلسطین در سال 1918 از آنچه در دروان عثمانی بود، یکپارچهتر بود. مردمی هم که آنجا زندگی میکردند بیشتر و واضحتر از گذشته احساس تعلق به اینکشور را داشتند.
به اینترتیب تا پیش از آمدن صهیونیسم به فلسطین، اینکشور به هیچعنوان بیابانی نبود که منتظر شکوفایی توسط اسرائیل باشد. «فلسطین از حیث مفهومی یککشور بود و آماده میشد تا به عنوان یک جامعه مدرن وارد قرن بیستم شود.» (صفحه 35) اما بهقول ایلان پاپه استعمار اینکشور توسط جنبش صهیونیسم اینروند را ناکام گذاشت و زندگی مردمش را تبدیل به یک فاجعه کرد.
* مسیحیت صهیونیست و ضربههایش
خلاصه ی ماجرای دروغین فلسطین که توسط اسراییلیها تبلیغ شده، در کلام ایلان پاپه این است: سرزمین بدون ملت برای ملت بدون سرزمین! و ایننویسنده میگوید هسته دیدگاه انتقادی درباره ایندروغ و ساخت یک ملت و جا دادنش در یک سرزمین، بهتر از هر جای دیگری در کتاب «اختراع قوم یهود» نوشته شلومو زند خلاصه شده است.
ارتباط واضحی بین ایدههای تشکیلهنده صهیونیسم و یک یهودستیزی دیرینه وجود داشته، و صهیونیسم یک پروژه استعماری مسیحی است که بعدا تبدیل به یک پروژه استعماری یهودی شد. نشانههای شوم اینقضیه هم که چهطور باورهای بهظاهر مذهبی و اسطورهای به یک برنامه واقعی استعمار و سلب مالکیت مردم یک کشور شود، خود را در دهه 1820 در بریتانیای عصر ویکتوریا نشان دادندپاپه میگوید ارتباط واضحی بین ایدههای تشکیلهنده صهیونیسم و یک یهودستیزی دیرینه وجود داشته، و صهیونیسم یک پروژه استعماری مسیحی است که بعدا تبدیل به یک پروژه استعماری یهودی شد. نشانههای شوم اینقضیه هم که چهطور باورهای بهظاهر مذهبی و اسطورهای به یک برنامه واقعی استعمار و سلب مالکیت مردم یک کشور شود، خود را در دهه 1820 در بریتانیای عصر ویکتوریا نشان دادند. به گفته اینمحقق، کلیت روند استعماری تصاحب فلسطین تا وقتی که مورد حمایت ایالات متحده آمریکا قرار نگرفت، موفقیت آمیز نبود که اینمساله را میتوان در موازات با نوشته لوییس مارشالکو در کتاب «فاتحین جهانی» قرار داد که گفته از برههای به بعد آمریکا در حلقه تصاحب یهودیان قرار گرفت و گردانندگان این کشور از قوم یهود شدند.
«پدران موعظهگر جنبش صهیونیسم» یکی از عباراتی است که ایلان پاپه در کتاب خود برای اشاره به افرادی چون لرد شفتزبری (1801 تا 1885) استفاده کرده است؛ کسی که رویکردش هم مذهبی بود هم راهبردی. پاپه میگوید نتیجه تلاشهای شفتزبری به صدور اعلامیه بالفور در سال 1917 (1296) منتهی شد. شفتزبری به این تحلیل رسیده بود که حمایت از بازگشت یهودیها به فلسطین کفایت نمیکند و بریتانیا باید فعالانه به آنها در استعمار اولیهشان یاری برساند. پاپه میگوید کنت شفتزبری بهعنوان سرسلسله تئوریسینهای مسیحیت صهیونیستی در قرن نوزدهم و اولین سیاستمدار رفیعی توصیف شده که تلاش کرد مسیر را برای یهودیها آماده کند تا وطنی در فلسطین تاسیس کنند. به اینترتیب اولین کنسولگری بریتانیا در قدس در راستای روندی که تعبیر ایلان پاپه از آن، «پروژه استعماری وطنگزینانه» است، سال 1838 افتتاح شد و دستور کار غیررسمیاش عبارت بود از تشویق یهودیها برای آمدن به فلسطین.
رشته ارتباطی مهم مسیحیت صهیونیستی که عموما هم بریتانیایی بود با صهیونیسم اصلی بعدی، جنبش پیتیستی «تمپل» بود که از دل جنبش لوتریستی آلمان پدید آمد و در سراسر جهان ازجمله آمریکای شمالی هم گسترش پیدا کرد. از دیدگاه اعضای اینجنبش، بازسازی مجدد تمپل یا همان معبد یهودیها در اورشلیم یک گام اساسی در مسیر تحقق طرح الهی برای رستگاری و آمرزش گناهان به حساب میآمد. آنها اعتقاد داشتند اگر خودشان در فلسطین ساکن شوند، میتوانند بازگشت دوباره مسیح را تسریع کنند. اینگروه تندرو، اولین مستعمره مسکونی خود را در سال 1866 در کوه کرمل حیفا تاسیس کردند. تمپلرها پس از فروپاشی عثمانی و دوران قیمومیت بریتانیا در فلسطین باقی ماندند اما در سال 1948 دولت یهودی اسرائیل هم فعالیتهای آنها را تاب نیاورد و بیرونشان کرد. ولی مستعمرهسازی و روشن وطنگزینانه آنها مورد تقلید صهیونیستها قرار گرفت. پاپه میگوید صهیونیست جنبشی بود که ادعا میکرد مشکلات یهودیهای اروپا با استعمار فلسطین و برپایی دولتی یهودی در آنجا حل میشود.
دو کلیدواژه مهم است که ایلان پاپه در کتاب «10 غلط مشهور درباره اسرائیل» به آنها اشاره کرده و جا دارد توجه زیادی به آنها داشته باشیم: «بهار ملتها» و «سوسیالیسم». او میگوید در دهه 1860 در اروپا نظرات صهیونیستها با الهامگیری از ایندو کلیدواژه و همچنین روشنگری در نقاط مختلف اروپا مطرح شدند. صهیونیسم هم به گفته پاپه، به مرور با دیدگاههای تئودور هرتسل در واکنش به موج آزار و اذیت یهودیان و واکنش به خیزش ملیگرایی یهودستیزانه اروپای غربی از یک حرکت روشنفکری و فرهنگی، به یک پروژه سیاسی تغییر شکل داد. توجه کنیم که حالت اولیه جنبش صهیونیسم، توسط پاپه، روشنفکری و فرهنگی خوانده شده است. از طریق تلاشهای هرتزل و دیگر رهبران مشابه او بود که صهیونیسم تبدیل به یک جنبش رسمی شناختهشده در سطح بینالملل شد و پس از آن بود که موج دوم مهاجرت یهودیان به فلسطین از سال 1905 تا 1914 شروع شد و غالبا شامل کمونیستها و سوسیالیستهای سرخورده میشد.
از طریق تلاشهای هرتزل و دیگر رهبران مشابه او بود که صهیونیسم تبدیل به یک جنبش رسمی شناختهشده در سطح بینالملل شد و پس از آن بود که موج دوم مهاجرت یهودیان به فلسطین از سال 1905 تا 1914 شروع شد و غالبا شامل کمونیستها و سوسیالیستهای سرخورده میشدمقامات بریتانیایی به غلط ادعا میکردند اعضای یهودی جنبش بلشویکی، گرایشات و خواستههایی شبیه به صهیونیستها دارند. پاپه میگوید یک تحلیل جامع در اینباره که سال 1939 توسط جی. ام. ان جفریز روزنامهنگار بریتانیایی نوشته و سالها مفقود بود، سال 2013 پیدا شد. طبق اینتحلیل، مسیحیهای طرفدار صهیونیسم در مورد ایده حمایت بریتانیا از روند استعمار در فلسطین، از خود صهیونیستها هم شور و حرارت بسیار بیشتری داشتهاند. چون یک وطن یهودی در فلسطین با منافع راهبردی بریتانیا در آنزمان در منطقه مطابقت داشت.
به گفته ایلان پاپه، در جنگ جهانی اول، اشغال نظامی فلسطین، هر سه روند مجزای ظهور صهیونیسم، هزاره گرایی پروتستان و امپریالیسم بریتانیا را با هم به فلسطین وارد کرد و ادغام شدید این سه ایدئولوژی با هم، موجب ویرانی این کشور و مردمش در طول سه دهه پس از آن شد. پاپه میگوید دانشمندان اسرائیلی از آن زمان تا امروز تلاش کردهاند ثابت کنند ارتباطی ژنتیکی بین یهودیهای ساکن فلسطین در دوران روم و یهودیهای امروز فلسطین وجود دارد. اما پژوهشگران کتاب مقدس تحلیلهای جدیتری داشتهاند؛ افرادی مثل کیت وایتلم، تامس تامپسن و ایزراعیل فینکلستین همگی با تلقیکردن کتاب مقدس به عنوان یک گزارش حقیقی، با هر درجه از اهمیت مخالفاند. پاپه در برخی از سطرهای کتابش گزارش میدهد وایلتم و تامپسن حتی درباره وجود چیزی شبیه یک ملت در کتاب مقدس هم تردید کرده و مانند دانشمندان دیگر از نظر علمی به آنچه اختراع اسرائیل مدرن نامیده شده، انتقاد کردهاند و این مفهوم را کار الهیاتپژوهان مسیحی طرفدار صهیونیسم میدانند.
در همینزمینه است که پاپه با کنایهای دیگر میگوید ملتها حق دارند خودشان را اختراع کنند ولی مشکل در صورتی حاد میشود که روایت پیدایش یک ملت، منجر به پروژههای سیاسی ای از قبیل قتلعام، پاکسازی نژادی و ظلم و ستم شود. یکنکته مهم دیگر که ایننویسنده اسرائیلی روی آن تاکید دارد، این است که صهیونیسم در اصل یک اعتقاد اقلیتی بین یهودیها بوده است.