هیچکس تا لحظه آزادی از زنده بودنم خبر نداشت
هاشم برجعلی آزاده یکی از جوانترین آزادگان قزوین در سال 65 پس از اعزام به منطقه عملیاتی شوشتر و شرکت در عملیات کربلای 8 در سن 14 سالگی در منطقه شلمچه به اسارت دشمن بعث درآمد و با گذراندن چهار سال اسارت در اردوگاههای مخفی عراق در سال 69 وارد خاک میهن شد.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از صبح قزوین؛ هشت سال دوران دفاع مقدس همواره به عنوان مقطعی افتخارآمیز در تاریخ این مرز و بوم ثبت و ضبط و باقی خواهد ماند چرا که در این دوران رزمندگان مقتدر میهن اسلامی با کمترین امکانات و تسلیحات با تکیه بر ایمان خالصانه به خداوند و با تبعیت از فرمان امام خمینی (ره) به عنوان ولی فقیه خود راهی جبهه های حق علیه باطل شده و شجاعانه مقابل دشمن قد علم کردند.
در این هشت سال خیل عظیم رزمندگان قزوینی نیز همراه با هموطنان خود برای مقابله با دشمن عازم جبهه شدند و در جانفشانیهای مربوط به این دوران نقش پررنگ و قابل توجهی داشتند به طوری که امروز تقریبا در هر کوی و برزن نام و نشان شهیدی وجود دارد و وجود سه هزار شهید، نقاط مختلف استان ما را عطرآگین ساخته است. از سال دوم جنگ که عملا میدان برای سپاه باز و موانعی که در ساختار حاکمیت وجود داشت برطرف شد، این نهاد توانست هم در بعد کسب اطلاعات صحیح از دشمن اقدام کند و هم ضمن طرح ریزی عملیات، یگانهای خود را سازماندهی کرده و نقش تعیین کنندهای را در کنار ارتش داشته باشد. عملیات های ثامن الائمه، طریق القدس، فتح المبین و بیت المقدس را از جمله عملیات های موفق سپاه برشمرد که در آن رزمندگان قزوینی نیز به ایفای نقش و حماسه پرداختند. رزمندگان قزوینی همچنین در عملیاتهایی چون والفجر 8 و 10، کربلای 4 و 5، محرم، رمضان، بدر، خیبر نقش آفرینی کردند، رزمندگانی که نام و یادشان همواره بر تارک تاریخ ایران اسلامی میدرخشد؛ همانهایی که با حضور در لشگرها و گردانهای عاشقی ترانه عشق سرداده اند، باباییها، لشگریها و ابوترابیها که نمونه بارز و افتخارآفرینی برای نسلهای آینده کشور و به ویژه استان قزوین خواهند بود. استان قزوین با داشتن 665 آزاده در دوران دفاع مقدس و با وجود اسرای نام آشنایی چون سید آزادگان علی اکبرابوترابی و سیدالاسرا سرلشگر خلبان شهید حسین لشگری با سابقه 18 سال اسارت و تقدیم بیش از 3000 شهید در طول دوران جنگ تحمیلی دین خود را به خوبی به این مرز و بوم ادا کرده است. هاشم برجعلی آزاده یکی از جوانترین آزادگان قزوین متولد 1351 است که در سال 1365 پس از اعزام به منطقه عملیاتی شوشتر و شرکت در عملیات کربلای 8 در سن 14 سالگی در منطقه شلمچه به اسارت دشمن بعث درآمد و با گذراندن چهار سال اسارت در اردوگاههای مخفی عراق در سال 69 وارد خاک میهن شد. به بهانه سالروز ورود آزادگان به خاک ایران اسلامی مصاحبهای با این آزاده ترتیب دادیم که ماحصل آن را در ذیل میخوانید: هاشم برجعلی در خصوص نحوه اسارت خود گفت: بنده در تاریخ 22 فروردین سال 1366 در عملیات کربلای 8 در منطقه شلمچه همراه با دیگر همرزمان به اسارت نیروهای عراقی درآمدم، عملیاتی در آن دو روز در خط زیر آتش گلوله و تانکها با عراقیها درگیر بوده و با توجه به اینکه در منطقه شلمچه که به کربلای ایران معروف است، هیچگونه جان پناهی وجود نداشت، در محاصره عراقی ها درآمده و بنده به همراه 25 نفر دیگر همگی اسیر شدیم. وی با بیان اینکه پس از اسارت در یکی از اردوگاه های مخفی رژیم بعث منتقل شدیم، افزود: از زمان اسارت تا دو روز بعد از آزادی هیچ کس از زنده بودن ما خبر نداشت و حتی بارها برای ما مراسم برگزار و شناسنامهها را باطل کرده بودند. این رزمنده آزاده خاطرنشان کرد: اول دبیرستان بودم که شور و شوق جبهه به دلم افتاد، بسیج دانش آموزی در مدارس برای اعزام نیرو به جبهه ثبت نام میکرد، موضوع را با خانواده در میان گذاشتم، مادرم گفت برای شما زود است، تو باید درس بخوانی و به اهدافت برسی، اما شور و اشتیاق جبهه و دفاع از میهن به هر کوششی شد من را به جبهههای نبرد کشاند. وی ادامه داد: پس از ثبت نام و تشکیل پرونده در سپاه پاسداران قزوین، برای رژه در سپاه یکصد هزار نفری محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم که به صورت کشوری در استادیوم آزادی تهران برگزار میشد، با دیگر رزمندگان داوطلب قزوینی اعزام شدیم و بعد از آن جهت آموزش نظامی به پادگان خرمن سوخته و پس از آن به شوشتر منتقل شده و در نهایت بعد از چندماه حضور در جبهه و مبارزه با رژیم بعث عراق در عملیات کربلای 8 تا 4 سال در اسارت آن رژیم سفاک در آمدم. برجعلی با بیان اینکه در دانشگاه جبهه دوران نوجوانی تا جوانی را طی کردم تصریح کرد: بزرگمردانی کوچک بسیاری در این دانشگاه درس آزادی و ایثار و گذشت را با تاسی به فرهنگ عاشورایی و ولایت مداری آموختهاند، جوانهایی که در برابر دشمن بیرحم یک لحظه هم ترس به خود راه نمیدادند و سختترین رنجها و بلاها را با چشم دیده و با جسم درک کرده بودند. این رزمنده مبارز یادآور شد: امکانات ما در برابر تجهیزات عراقیها که نصف دنیا از آنها حمایت میکردند بسیار ناچیز بود، اما گاهی با یک الله اکبر رزمندگان ما صدها عراقی فرار می کردند که این از عنایات ائمه (ع) و امداد الهی بود. برجعلی ادامه داد: من در تاریخ پنجم شهریور سال 69 به آغوش خانواده بازگشتم در حالی که هیچ امیدی به بازگشتم نبود، بعد از آزادی تحصیلات خود را ادامه داده و بعد از گرفتن دپیلم در دبیرستان ایثارگران، در رشته فقه و مبانی حقوق در دانشگاه آزاد تاکستان تحصیل علم کردم و در سال 78 ازدواج کرده که ماحصل آن دو فرزند عزیزم شد. این آزاده قزوینی در پاسخ به این سوال که اگر فرزند جوان شما در شرایط آن زمان از جنابعالی درخواست حضور در جبهه های نبرد را می کرد قبول می کردید، گفت: به فرزندم خواهم گفت که تنها نرو، اگر میروی من را هم با خودت ببر، همیشه دعا میکنم خدا جنگ را نصیب هیچ ملتی نکند و آنچه را که ما دیدیم، هیچ مسلمان و غیرمسلمانی نبیند. اگر قرار باشد آن روزها تکرار شود انسان خود به خود حاضر به فدا کردن همه هستی خود میشود. وی افزود: شاید برخی گمان کنند که جوانان امروزی با گذشته فرق می کنند و زیاد تعلق خاطری نسبت به خاک و وطن خود ندارند که این کاملا اشتباه است، ما همه در فرهنگ عاشورایی و زیر سایه ولایت فقیه بزرگ شدهایم، انسانهای آگاه به امور زمان هرموقع که احساس تکلیف کنند، به حتم در دفاع از خاک و ناموس خود راهی میشوند. برجعلی تاکید کرد: یکی از افتخارات دفاع مقدس ما علیه عراق این بود که طی این 8 سال هیچ بخشی از خاک ما جدا نشد و همه رزمندگان و بسیجیان با جان خود از خاک وطن دفاع کردند و آنهایی که بنا به جبر زمان اسیر شدن با عزت و صبوری به آغوش میهن بازگشتند. کم سن ترین آزاده قزوینی با بیان خاطرهای افزود: در منطقه عملیاتی در اوج درگیری که زمین و آسمان گلوله میبارید تقریبا تمام چهرهها از شدت دود و آتش خاکستری شده بود، آتش باران عراقیها امان نمی داد و ما را زمین گیر کرده بود، من نوجوانی 14 ساله بودم و در آن بحبوحه آتش و دود میدیدم که چه جانهای مبارکی در معرض توپ و تانک عراقیها پاره پاره میشد، گاهی ترس و دلهره، گاهی حس غیرت و گاهی احساس غم به سراغم میآمد. وی ادامه داد: در همان احوال بودیم که عراقیها ما را خلع سلاح کرده و با نفربر به پست خاکریز عراقی بردند، در آنجا یک نیرو عراقی عزیزان به اسارت درآمده را به رگبار بست و چندین نفر را به شدت مجروح کرد که همان لحظه دو تا تیر به زانو من هم اصابت کرد که به دلیل نبود امکانات و عفونتهای پی در پی دوسال طول کشید که زخمش التیام پیدا کند. برجعلی در پایان گفت: بسیاری از اسرا به دلیل عدم رسیدگی و نبود امکانات در اردوگاه مظلومانه به شهادت رسیدند، برخی هم در زیر شکنجههای بی امان عراقیها در غربت شهد شهادت را نوشیدن که نام و یادشان گرامی باد. انتهای پیام /