وقتی آیتالله خامنهای ریاست مجلس را نپذیرفت / هیات رئیسه مجلس اول چگونه انتخاب شدند؟
"ابتدا نمایندگان عضو فراکسیون حزب جمهوری اسلامی تمایل داشتند که مقام معظم رهبری ریاست مجلس را بپذیرد اما ایشان با استدلال و صحبت های خود نمایندگان را قانع کرد که آقای هاشمی رفسنجانی مناسبتر برای ریاست مجلس خواهد بود."
به گزارش گروه تاریخ انقلاب خبرگزاری تسنیم به نقل از پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی، بعد از تأسیس نظام جمهوری اسلامی، انتخابات متعددی برگزار شد یکی از این انتخابات مربوط به اولین دوره مجلس شورای اسلامی است که در مورخه 1358/12/24 برگزار شد. سرانجام نمایندگان منتخب در جایگاه نمایندگان نخستین مجلس شورای اسلامی در 7 خرداد 1359 آغاز به کار کردند.
این گزارش به برخی از روایتهای کمتر گفته شده از نخستین روزهای مجلس اول میپردازد که در ادامه از نظر میگذرد.
** ائتلاف بزرگ نیروهای انقلاب
حجتالاسلام ناطق نوری در کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی چاپ و منتشر شده است میگوید: بنده (ناطق نوری) و آقای معادیخواه و دکتر حسن روحانی در جریانات انتخابات ریاست جمهوری و مسایل دوران بنیصدر، معروف شدیم به سه تفنگدار، چون همیشه با هم بودیم و در دفاع از حزب و موضع سران آن و نیز در مجلس همیشه در یک جهت حرکت میکردیم. در انتخابات ریاست جمهوری چالش جدی میان روحانیت ایجاد شد که آقای مروارید فوقالعاده روی شهید بهشتی حساسیت داشت و در جلسهی جامعه برضد حزب حرف زد. یک بار بین من و ایشان جدال شد.
انتخابات برگزار شد و بنیصدر رئیس جمهور شد و کار برای حزب مشکل شد. ماندیم که حالا باید چه کار کنیم لذا همهی سران حزب و ما نقطهی تمرکز کارمان انتخابات مجلس شورای اسلامی شد. ثبتنام که شروع شد روزی در دفتر جهاد بودم که مرحوم شهید باهنر تلفن زد و گفت: «در شورای حزب تصمیم گرفته شده که شما هم یکی از افرادی باشید که کاندیدای حزب برای مجلس باشید.» به ایشان عرض کردم: «اگر وظیفه میدانید که من باشم عیبی ندارد.» بنابراین در انتخابات مجلس اول هم دفتر هماهنگی بنیصدر و هم جامعهی روحانیت و هم حزب، کاندیداهای مختلف داشتند، منتها مقداری از لیست جامعه روحانیت و حزب مشترک بود و با گرم شدن انتخابات تمام نیروهای فقاهتی یک لیست مشترک دادند و این ائتلاف بزرگ نامیده شد.
انتخابات برگزار شد و آقای فخرالدین حجازی نماینده اول تهران شد. مهندس بازرگان نفر دوم یا سوم شد و بقیه آقایان هر کدام در ردیفهای مختلف قرار گرفتند. مرحوم شهید رجایی نفر دوازدهم و بنده نفر سیزدهم و آقای هاشمی نفر چهاردهم شد.
** پیشنهاد ریاست مجلس به آیتالله خامنهای
دکتر حسن روحانی یادماندههای خود از انتخاب ریاست مجلس را اینگونه روایت میکند: «ابتدا نمایندگان عضو فراکسیون حزب جمهوری اسلامی تمایل داشتند که مقام معظم رهبری ریاست مجلس را بپذیرد اما ایشان با استدلال و صحبت های خود نمایندگان را قانع کرد که آقای هاشمی رفسنجانی با توجه به ویژگیهایی که دارند مناسبتر برای ریاست مجلس خواهد بود.»
** انتخاب هیات رئیسه
حجتالاسلام ناطقنوری در بخش دیگرای از خاطرات خود درباره حضور لیبرالها در مجلس و انتخاب هیات رئیسه میگوید: از سران نهضت آزادی معینفر، یزدی، بازرگان، مهندس سحابی، دکتر سحابی به مجلس راه یافتند و نیروهای شاخص دفتر هماهنگی بنیصدر هم سلامتیان و غضنفرپور بودند و اشکوری هم به اینها پیوست. بحث اعتبارنامهها که شروع شد، بحثهای داغی در گرفت. روی اعتبارنامهی آقایان امید نجفآبادی و احمد سلامتیان حساسیت داشتم و خیلی هم تلاش کردم که امید رأی نیاورد و ساقط شود ولی بالاخره رأی آورد، اما در مورد سلامتیان آقای هاشمی صدایم زد و گفت: «حالا تو چه اصراری داری سلامتیان اعتبارنامهاش رد شود.» گفتم: «اینها آدم صالحی نیستند و اسباب زحمت میشوند.» ایشان حرف خیلی قشنگی زد و گفت: «سلامتیان اگر بیرون از مجلس برود شیطنت زیادی میکند، بگذار در مجلس باشد خودمان همین جا زیر نظرش داشته باشیم.» دیدم حرف خوبی است بالاخره یک خرده کوتاه آمدم و ایشان هم رأی آورد.
خلاصه مجلس به دو دسته تقسیم شد. فراکسیون حزبالله که انصافا خیلی قوی بود و این مجموعه بیشتر نیروهای حزب بودند که انقلابی و قوی بودند. از نظر عاطفی بسیاری از مسایل سیاسی، خیلی به هم نزدیک بودیم و در مقابل فراکسیون حزب و نیروهای ارزشی، لیبرالها و نهضت آزادیها بودند که آنها هم یک اقلیت قوی بودند. در انتخاب آقای هاشمی رفسنجانی هیچ مشکلی وجود نداشت. اکثریت نمایندگان مجلس به آقای هاشمی رفسنجانی رأی دادند و هیئت رئیسه نیز همگی از دوستان حزب انتخاب شدند.
** نحوه تصویب اعتبارنامهها
احمد توکلی هم درباره نحوه تصویب و رد اعتبارنامهها در کتاب خاطراتش میگوید: در مجلس، هیأت رئیسه سنی انتخاب و مرحوم دکتر یدالله سحابی رئیس سنی مجلس شد و عدهای از جوانها از جمله عطاءالله مهاجرانی و مجید انصاری منشی شدند. این دو نفر شاید یکی دو سال جوانتر از من بودند. در تصویب اعتبارنامه، حساسیتهای زیادی وجود داشت. مقصود این بود که افرادی که به رژیم پهلوی نزدیک بودند و سر و کاری با انقلاب نداشتند، حذف شوند. همین گونه هم شد. نمایندهها به ده شعبه تقسیم شده بودند و اعتبارنامهها به ترتیب حروف الفبا بین آن شعب دهگانه تقسیم شده بود. شعب تحقیق میکردند و اعتبارنامه را به مجلس گزارش میکردند، اگر معترضی داشت پرونده به کمیسیون تحقیق میرفت یا ممکن بود خود شعبه، پرونده را به کمیسیون تحقیق ارجاع دهد.
در آن ایام، دسترسی به نمایندهها بسیار آسان بود. روزی عدهای از شهر کاشمر به دیدن من آمدند و اسنادی دربارهی نمایندهی آن شهر به من دادند؛ این اسناد و عکسها نشاندهندهی نوعی ارتباط بین آن نماینده و محمدرضا شاه بود و نزدیکی او را به خاندان سلطنتی نشان میداد. این موضوع برای یک ملت انقلاب کرده، خیلی منطقی بود که دلش نخواهد چنین آدمهایی وارد مجلس انقلابی بشود. خلاصه من به اعتبارنامهی این فرد اعتراض کردم و پرونده به کمیسیون تحقیق رفت. آنجا حق را به من دادند، سپس در مجلس رأیگیری شد و ایشان رأی نیاورد.
فخرالدین حجازی اولین رأی را در تهران آورد. وقتی نمایندهها به خدمت امام رفتند، حجازی بلند شد و آن نطق معروف خود را کرد و مدحی از امام گفت که به نظر من خلاف واقع نگفته بود، ولی امام این روش او را تقبیح کرد تا مدح رایج نشود. وقتی اعتبارنامهی حجازی در مجلس مطرح شد، سیدمحمدمهدی جعفری، نمایندهی دشتستان، اعتراض کرد.
داستان هم از این قرار بود که حجازی در ایامی که روزنامه خراسان را داشت، مقالههایی علیه امام و به نفع رژیم نوشته بود که خیلی بد بود. دلیل دیگر مخالفت آقای جعفری این بود که میگفت: «شما بیجهت به حجازی خوشبین هستید، ایشان خیلی هم عوض نشده و فعالیتش در حسینیهی ارشاد در اذهان هست، الآن هم نقشش را دارد به گونه دیگر بازی میکند.» آقای یار محمدی، نمایندهی بم، که با او همزندان بودم، پیش من آمد و به کار آقای جعفری اعتراض کرد: «مثلا اشتباهی بوده که تمام شده است، حجازی در تهییج احساسات دینی مردم نقش داشته و خدمات او در دورهی انقلاب لطمات او را میپوشاند، ان آلحسنات یذهبن السیئات...»
او از من خواست که با آقای جعفری صحبت کنم. آن موقع ما جوانهای فعال مجلس بودیم؛ من پیش آقای جعفری رفتم و با او صحبت کردم و به او گفتم: «این کارها بین مردم اثر بدی میگذارد؛ ایشان نمایندهی اول تهران شده، پیش امام صحبت کرده، حالا اگر یک دفعه اعلام شود که او فلان موقع، علیه امام مقاله نوشته، چه بازتابی خواهد داشت؟ حجازی در دفاع از اعتبارنامه قدرت دارد و این جور هم نیست که دفاعش کار ساز نباشد، رأی هم میآورد، ولی از نظر روحی این مردم اندک ضربهای میخورند.» جعفری گفت: «من به شما علاقهمندم و حرفهایتان را قبول میکنم، ولی بدانید گوسالهای را پشت بام میبرید که گاو خواهد شد. آن وقت نمیتوانید پایین بیاورید.» جعفری خیلی بدبین بود، ولی احترام گذاشت، لطف کرد و اعتراض خود را پس گرفت. اعتبارنامهی حجازی هم تصویب شد و مسألهای پیش نیامد.
انتهای پیام /