چهارشنبه 7 آذر 1403

چرا احمدی‌نژاد پول را آمریکا برد تا تحریم شود؟

خبرگزاری ایرنا مشاهده در مرجع
چرا احمدی‌نژاد پول را آمریکا برد تا تحریم شود؟

تهران - ایرنا - محمد خوش‌چهره به روزنامه آرمان ملی گفت: آن موقع گفتم که 2 میلیارد دلار را تحت عنوان سرمایه‌گذاری به آمریکا برده و گوشت لخم را در دهان آمریکا گذاشت و دادگاه آمریکا هم آن را مصادره کرد. حال قبل از اینکه به آمریکا بد و بیراه بگوییم که حتما باید بگوییم به رئیس‌جمهور وقت باید بگوییم که این چه تصمیمی است که پول را به آمریکا بردید که مصادره شود.

روزنامه آرمان ملی گفت وگویی را با محمد خوش‌چهره اقتصاددان، استاد دانشگاه و نماینده سابق مجلس منتشر کرد که در ادامه آن را می خوانیم: اینکه به واسطه تحریم‌ها دولت نمی‌تواند نفت بفروشد و برای این مهم از روش‌های جایگزین استفاده می‌کند و این تبادل و تجارت نیز با برخی کشورها در جریان است موید این نکته است که تحریم‌ها بیشترین نقش، سهم و تاثیرگذاری را در وقوع شرایط اقتصادی حال حاضر جامعه ایفا کرده است، البته به اذعان برخی تحلیلگران این از عملکردهای بعضا اشتباه مدیریتی بوده که امروز شاهد گرانی‌های لجام گسیخته در حوزه سکه، ارز، خودرو، مسکن، لوازم خانگی و حتی کالاهای ضروری هستیم. از همه مهم‌تر کاهش ارزش پول ملی امروز باعث شده تا مردم نتوانند ارزش سرمایه و دارایی خود را به نحو مطلوب حفظ کنند، البته عده‌ای بر این باورند که وقوع چنین شرایطی منبعث از تحریم به‌دلیل وابسته‌بودن اقتصاد کشور به خام فروشی نفت است. به هر صورت آنچه مسلم است این وضعیت نمی‌تواند ادامه‌دار باشد و باید راه‌حلی برای برون‌رفت از این شرایط یافت تا جامعه نیز از این وضعیت سخت نجات یابد. برای بررسی علل و عوامل موثر در وقوع این شرایط، خام‌فروشی نفت و تاثیرات آن در اقتصاد کشور و مولفه‌های حضور در جنگ اقتصادی «آرمان ملی» با محمد خوش‌چهره اقتصاددان، استاد دانشگاه و نماینده سابق مجلس به گفت‌وگو پرداخته است که می‌خوانید.

بسیاری بدون در نظر گرفتن دیگر عوامل موثر مطرح می‌کنند که در وقوع شرایط فعلی جامعه صرفا دولت مقصر بوده است؛ اساسا سهم و نقش دولت و سایر مولفه‌ها و متغیرها را در بروز این شرایط چه میزان می‌دانید؟

جنگ اقتصادی یعنی ما در فضای غیردوستانه، تخاصمی و تهاجمی با دنیای سلطه و در راس آن آمریکا هستیم که خود یک تهدید محسوب می‌شود. منتها آمریکا و اذنابش با ما عناد دارند و می‌خواهند ما را ضعیف نگه دارند، سطحی از سقف را برای ما قائلند، ایران پیشرفته و پر رونق را نمی‌خواهند و در بهترین حالت دنبال ایرانی ضعیف و وابسته هستند. اینکه نتوانیم از استعدادهایمان استفاده کنیم و شکوفایی داشته باشیم از نظر آنها نظام مطلوب تلقی می‌شود. بنابر این اینکه آنها این را می‌خواهند یک حرف و اینکه ما چگونه آن را مدیریت کنیم حرف دوم است. در اصطلاح در مدیریت استراتژیک می‌گویند تهدید که تحریم و... نیز مصادیق آن است. لذا صرف تهدید معیار قضاوت و ارزشیابی نیست بلکه مدیریتی که در مقابل این تهدید قرار می‌گیرد مهم است. اگر مدیریتی فهیم، کارا و... باشد قبل از اینکه این تهدید که تحریم یا نارسایی‌ها است بخواهد اتفاق بیفتد آن را رصد می‌کند و سعی می‌کند که قبل از وقوع آن را مدیریت کند. اگر نه با وقوع آن مواجه شد این مدیریت باید از بسط و گسترش آن تهدید یا نارسایی جلوگیری کند و بعد برای کم اثر کردن و کنترل آن برنامه‌ریزی کند و سپس برای بی‌اثر کردن آن اقدام کند که اکثرا اینگونه هستیم. این اوج یک مدیریت است. حال اگر ابر مدیریت باشد همان تهدیدی که بوده را به فرصت تبدیل می‌کند که حداقل طی 15 تا 20 سال گذشته شاهد بودیم دولت‌ها بدون اینکه تهدیدی و میزان آن را تشخیص دهند از همان ابتدا می‌گویند که این تهدید را تبدیل به فرصت می‌کنیم. اتفاقا اول باید اعلام کنند که تهدید و ابعاد آن را فهمیده‌اند و می‌توانند کنترل کنند بعد آن را تبدیل به فرصت کنند.

چگونه می‌توان این تهدید را تبدیل به فرصت کرد می‌توانید شاهد مثالی برای امر بیاورید؟

بله؛ به‌عنوان مثال وقتی یک آتش‌سوزی در یک جنگل اتفاق می‌افتد گفته می‌شود که پدیده تحت کنترل و مهار است اما می‌بینید آتش همچنان ادامه دارد ولی منظور آنها این است که ما برای کنترل رینگی دور منطقه آتش کشیدیم که از بسط و گسترش بیشتر آتش جلوگیری شود و سپسس عملیات اطفای حریق صورت گیرد. برای سیل نیز همین‌گونه است. سیل خودش بنیادکن است اما اگر مدیریت فهیمی باشد و تغییرات اکوسیستمی، باران‌های طولانی و روند بارش را می‌بیند و قبل از وقوع سیل تخمین می‌زند که اکنون مسیل‌ها کدام است و مسیل‌ها را طراحی می‌کند یا موانع مسیل را از بین می‌برد و بعد که سیل اتفاق می‌افتد سعی می‌کند آن را طراحی و مهار کند تا جایی را تخریب نکند و به نیروگاه‌ها آسیبی نزند. سپس با هدایت این سیل آن را در پشت سد مهار کرده و تبدیل به فرصت می‌کند. ما باید در کشور مسائل بزرگ را با این نگاه دنبال کنیم که چقدر توانستیم رصد کنیم. البته این رصد خیلی کم بوده است.

اقتصاد جهانی یا اقتصاد آزاد مثلا دوستانه است اما در همان دوستانه رقبای بزرگ و شرکت‌های چندملیتی از ضعف یکدیگر استفاده می‌کنند و تلاش دارند که طرف مقابل را از میدان به در کنند. پس یک تقابل ناگفته و بالقوه‌ای وجود دارد. حال این تقابل مقداری عملیاتی‌تر شده و به تعارض تبدیل می‌شود. لذا دامپینگ می‌کنند و قیمت‌های کاذب را پایین می‌آورند که رقیب خود را از میدان به در کنند که در اقتصاد جهانی می‌گویند قوانین آنتی دامپینگ که اگر مثلا یک ایرلاینی قیمت خود را پایین آورد دولت‌ها داخل می‌شوند و تشخیص می‌دهند که ممکن است سایر ایرلاین‌ها ورشکسته شوند و جلوی این کار را می‌گیرند. پس بنابراین تقابل در اقتصاد جهانی وجود دارد و در جایی به تعارض تبدیل می‌شود و در مرحله بعدی به تهاجم می‌رسد. اکنون در اقتصاد ما این رویه برقرار است که پس از تقابل و تعارض تهاجم است یعنی جنگ اقتصادی علنی که صنایع، شرکت‌ها و افراد را تحریم می‌کنند.

بارها شنیده شده که مسئولان گفته‌اند در شرایط جنگ اقتصادی به سر می‌بریم؛ از دیدگاه شما مولفه‌های حضور موفق در جنگ اقتصادی و راهکارهای آن چیست؟

این جنگ است و اگر جنگ اقتصادی است روش‌های گل و بلبلی، خوش‌باوری و حتی فراتر از آن خام خیالی نمی‌تواند منطق داشته باشد. اکنون ما داریم چوب این را می‌خوریم که دوستان با تاخیر به این جنگ اقتصادی رسیدند. در زمان برجام که واشنگتن پست یا نیویورک تایمز با من صحبت می‌کردند گفتم که این قوت آمریکا نیست که ما سر میز مذاکره کشانده بلکه ضعف دولت قبل ماست چون می‌گفت تحریم‌ها کاغذ پاره است. حال می‌خواستند این را برای تبلیغ داخل بگویند یا هر چیز ظاهرا باور داشت و این را در تصمیم‌گیری‌هایش نیز می‌آورد. موقعی که می‌گویید تحریم کاغذ پاره است و قدرت و شگردهای حریف را نمی‌دانید و خود هم ضعف دارید مجبورید با گارد بسته بروید. دولت قبلی با گارد باز رفت و هوک چپ و راست خورد. این مساله قبل از اینکه به قدرت حریف آمریکایی برگردد در نتیجه ضعف آرایش ما بوده است. برای مثال نیز آن موقع گفتم که دومیلیارد دلار را تحت عنوان سرمایه‌گذاری به آمریکا برده و گوشت لخم را در دهان آمریکا گذاشت و دادگاه آمریکا هم آن را مصادره کرد. حال قبل از اینکه به آمریکا بد و بیراه بگوییم که حتما باید بگوییم به رئیس‌جمهور وقت باید بگوییم که این چه تصمیمی است که پول را به آمریکا بردید که مصادره شود. البته اشکال این است که الان در یک شرایط حب و بغضی هستیم و متاسفانه جناح‌ها در این دو سه دهه بیشتر با نفی دیگری سعی کردند خود را اثبات کنند. بنابر این امثال ما مجبوریم مباحث خود را کنترل کنیم که از بحثمان سوء‌استفاده جناحی و تقابل باندی و حزبی و... نشود.

ولی واقعیت این است که ما در دولت و مجلس و... کوتاهی داریم. اگر آن فضای تقابل و سوءاستفاده حزبی و جناحی را کنار بگذاریم خیلی عیان می‌شود گفت و بعد هم مصلحانه باید این حرف‌ها را بشنوند و بگویند که خوش‌باوری بوده، ولی مسائل بیش از ظرفیت و اختیارات ما بوده است. تبیین این مسائل به بازسازی و اصلاح نظام تصمیم‌گیر، سیاستگذار، برنامه‌ریز و قانونگذار فارغ از اینکه اصلاح چه جناحی روی کار است کمک می‌کند. این فضا می‌تواند فضای علمی، آکادمیک و خوبی باشد و با نگاه آسیب‌شناسانه و تشخیص دلایل و ریشه‌ها به مفهوم واقعی خود بعد از تشخیص عالمانه روش‌ها را اصلاح کنیم تا مسائلی که در کاهش ارزش پول ملی، سقوط ارزش پول، افزایش قیمت دلار و... تکرار می‌کنیم رخ ندهد.

فرمودید دولت قبلی (احمدی نژاد) با گارد باز وارد شد و ناکام بود؛ اساسا رویکرد دولت فعلی را چگونه تحلیل می‌کنید؟

رئیس دولت قبلی اشاره کرده بود که تحریم کاغذ پاره است. ما از اول تحریم‌ها را داشتیم اما نه به این شدت که حتی تحریم شورای امنیت نیز به ما برخورد کرد. به خاطر اینکه ساده گرفتیم، خوش باور بودیم و گاردمان را باز کردیم. در حالی که گارد بسته این است که شما پول‌های خود را در هر جایی سرمایه‌گذاری نکنید و اقتصاد را به شدت وابسته به خام فروشی نفت نکنید. هر دو دولت هم اقدام به خام فروشی نفت کردند. البته من نمی‌گویم که فروش نفت را قطع کنند چون قطعا نمی‌شود ولی باید برای آن شمارش معکوس گذاشت. مثلا دولت قبلی خودش نمی‌خواست اما در آخر کار به روزی 900‌هزار بشکه در روز رسید. دولت جاری هم که آمد خام‌فروشی نفت را در اولویت قرار داد. وقتی اقتصاد و درآمد ملی را به یک متغیر برون‌زا به اسم خام فروشی نفت وابسته می‌کنید بهانه خوبی به دست آمریکا می‌دهید و معلوم است که آمریکا اگر عقب افتاده و منگل سیاسی هم باشد می‌تواند شرایط را محدودتر و سخت‌تر کند. لذا تحریم‌های نفتی اعمال می‌کند، بازارهای فروش را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و چرخه مالی منابع درآمدی را محدود می‌کند. همه اینها به این جهت است که اقتصاد به را خام فروشی نفت وابسته کردیم. تازه اکنون چند سال است که برخی می‌گویند به جای خام فروشی نفت خام را به نیروگاه‌های کوچک منتقل کرده و انرژی و پتروشیمی‌های کوچک صادر کنیم. این حرف‌هایی است که باید در 15 سال گذشته تصمیم‌گیری شده و عملیاتی می‌شد.

البته بحث خام‌فروشی نفت از ابتدای انقلاب در همه دولت‌ها بوده و متوجه یک دولت نیست پس چرا پس از این سال‌ها هنوز هم به این روش متوسل می‌شوند؟

پیش از انقلاب به‌طور رسمی نزدیک عربستان یعنی بالای شش‌میلیون بشکه در روز صادرات خام نفت داشتیم. بعد زمان انقلاب شعارها این بود که صادرات خام نفت کاهش پیدا کند. اول هم تعطیل نشد بلکه با کاهش معنی‌دار شد یعنی صادرات نفت خام به 2 تا 3‌میلیون بشکه رسید. در جریان جنگ تحمیلی نیز درآمدهای نفتی دولت دفاع مقدس به چیزی حدود 4‌میلیون دلار رسید. البته بعد از جنگ در دولت سازندگی این تلاش ادامه داشت اما کماکان این اراده نبود که وابستگی اقتصاد و درآمد ملی به نفت کاهش پیدا کند. من در مجلس هفتم که بودم و پیگیر بودیم بیش از 70‌درصد درآمد ارزی کشور در بودجه از فروش نفت خام بود و سی‌درصد از مالیات که آن هم محقق نمی‌شد. بعدها پتروشیمی این‌درصد را پایین آورد وگرنه جریان خام‌فروشی ادامه داشته است. ولی ما شاهد بودیم در طول دو دولت قبلی و جاری مسابقه‌ای نامیمون در افزایش خام‌فروشی داشته‌اند. هرچند در جایی تحریم‌ها آن را کم کرده وگرنه اینکه ما خام‌فروشی را پایین بیاوریم با وجود تحریم‌ها و فروش زیر قیمت و خارج از مناسبات در طول 15 سال گذشته پیش رفته است.

اساسا تحریم‌ها را می‌توان نقطه آغازی برای کاهش خام فروشی نفت و رفتن به سمت صنایع دیگر در نظر گرفت؟

جواب کنکوری این سوال بله است. به جای اینکه ما در فکر خودمان باشیم آنها با فشارهایشان ما را در مسیرهایی می‌اندازند. البته در این مسیر با آسیب پیش می‌رویم. اگر برنامه ریزی مناسبی صورت نگیرد نمی‌توان امیدی به آینده داشت. یک موقع است که وابستگی شما به نان است. در سبد غذایی ایران و خاورمیانه نان، در آسیای شرقی برنج، در آمریکا کورن و ذرت و در اروپا سیب‌زمینی در سبد غذایی مردم قرار دارد و حرف اول را می‌زند. پس شما باید در گندم سعی کنید با ضریبی تا 70‌درصد خودتان تولید کنید و به سمت نوعی خودکفایی حرکت کنید. حتی اگر قیمت‌های جهانی ارزان‌تر است شما باید سعی کنید بهتر عمل کنید. چون اگر گندم ندهند بحران نان پیدا کرده و بحران اجتماعی ناشی از نان خواهید داشت. هرچند که دنیای سلطه طی این 30، 40 سال گندم و دارو را جزء ابزارهای فشار گذاشته است. پس اگر شما برنامه نریزید آنها با فشار شما را به سمت دیگری می‌برند. بنابراین فضا اکنون برای جلوگیری از خام‌فروشی زیاد شده ولی با تاخیر در حال پیشرفت است که یکی از آفت‌ها است. البته این به مفهومی نیست که بگوییم دولت‌ها هیچ‌کاری نکردند.

*س_برچسب‌ها_س*