چرا صهیونیستها سرانجام به آتشبس تن دادند؟
تردیدی وجود ندارد که پذیرش آتشبس از سوی صهیونیستها یک پیروزی بزرگ برای جبهه مقاومت و بهخصوص مردم مظلوم غزه و متقابلاً یک شکست جدید و ذلتبار برای اشغالگران قدس شریف محسوب میشود و این چیزی است که اکثر صاحبنظران دنیا با توجه به نابرابر بودن امکانات و شرایط جنگی بین دو طرف به آن اذعان و خود اشغالگران نیز به آن اعتراف کردهاند.
اگرچه در جریان این نبرد ناجوانمردانه و ظالمانه، هزاران نفر از مرم بیدفاع غزه به شهادت رسیدند و هزاران نفر نیز مجروح شدند و زیرساختهای این کشور نابود شد و به سایر کشورهای متحد فلسطین از جمله لبنان نیز متحمل تلفات و خساراتی شدند، اما صهیونیستها با همه ادعاهایی که در مورد قدرت نظامی خود داشتند، حتی با بهکارگیری تمام توان خود و حمایت همهجانبه همه همپالگیهای جنایتکارشان نتوانستند از عهده یک گروه شبهنظامی برآیند و به هیچیک از اهداف اصلی موردنظر خود یعنی نابودی حماس، آزادی اسرایشان و الحاق غزه به سرزمینهای اشغالی دست پیدا کنند.
اما حال این سوال مطرح است که چه عامل یا عواملی سبب شد تا صهیونیستها سرانجام به این خفت و خواری تن بدهند و این شکست مفتضحانه را بپذیرند؟
اول این که صهیونیستها ذاتاً افرادی ترسو و بزدل هستند و لذا تنها زمانی شجاعت جنگیدن پیدا میکنند که کاملاً مسلح باشند و بدانند که تحت حمایت جدی نیروهای پشتیبان خود قرار دارند و این نکتهای است که به لحاظ شرایط خاص حاکم بر منطقه نبرد، در بسیاری از موارد برای فرماندهان رژیم صهیونیستی ناممکن بود، علاوه براین ارتش اسراییل یک ارتش کاملاً کلاسیک است که حتی اگر هم بخواهد قابلیت ادامه نبرد در یک جنگ فرسایشی بلندمدت به ویژه در مقابله با حملات چریکی را ندارد.
نکته مهم دیگر در این رابطه این است که صهیونیستها در جنگ زمینی بهشدت آسیبپذیرند و بخش عمده توان نظامی آنها به نیروی هوایی متکی است و بدون در اختیار داشتن این نیرو تقریباً فلج و مستأصل میشوند و لذا حتیالمقدور از نبرد رودررو پرهیز میکنند و این در حالی است که تأمین طولانی مدت هزینههای این بخش برای آنها ناممکن بهنظر میرسد..
تأمین هزینههای سنگین این جنگ برای رژیم اشغالگر قدس و همچنین آمریکا که بهرغم بدهی بیش از 35 تریلیون دلاری همچنان و همزمان در حال شرارت در نقاط مختلف جهان از جمله در اُکراین است و طی چند سال اخیر با حواث و بحرانهای طبیعی متفاوت هم مواجه بوده امکانپذیر نیست و تاکنون خسارتهای جبران ناپذیری را به اقتصاد این رژیم جعلی و اقتصاد آمریکا و ایضاً اروپا وارد نموده است.
در این رابطه گفته میشود که صهیونیستها تا امروز بیش از 63 میلیارد دلار فقط در غزه هزینه کردهاند و این هزینه بجز مواردی است که صرف نبرد با حربالله و حمله به سوریه و دیگر کشورها کردهاند، همچنین به این موارد باید سایر هزینههای ناشی از جنگ از جمله؛ توقف کامل فعالیت بندر ایلات (تحت تأثیر حملات نیروهای مؤمن و مقتدر انصارالله یمن)، هزینههای ناشی از تخریب برخی از زیرساختها و تجهیزات و اختلال در فعالیتهای اداری و تجاری بهخاطر استمرار بیوقفه حملات موشکی جبهه مقاومت و یا مواردی مثل قطع کامل درآمدهای گردشگری این رژیم و امثال آن نیز اشاره کرد.
حجم زیانهای اقتصادی اشغالگران در حدی است که این جنگ تنها در بخش گردشگری بیش از 5 میلیارد دلار خسارت برای آنها به ارمغان آورده است که البته به این مبلغ نیز باید هزینه 10 هزار میلیارد دلاری اسکان بیش 68 هزار شهرکنشین که از خانههای خود در مرزها متواری و در سایر نقاط مستقر شدهاند و یا مواردی مانند افزایش هزینه کشتیرانی و نیز توقف سرمایهگذاری خارجی در سرزمینهای اشغالی و فرار سرمایهگذاران قبلی را نیز افزود.
شدت و استمرار حملات جبهه مقاومت و نیز تداوم حملات پراکنده رزمندگان فلسطینی نیز مشکلات آنها را تشدید نموده است، چرا که تا این لحظه سرزمینهای اشغالی هدف بیش از 26 هزار موشک از سوی جبهه مقاومت قرار گرفته و شدت آتش رزمندگان اسلام در حدی بوده که شنیده شدن صدای آژیر خطر در سرزمینهای اشغالی در مواردی به بیش از 550 مورد در شبانه روز رسیده که در نتیجه میلیونها صهیونیست را روانه پناهگاهها نموده است.
نکته دیگری که برای صهیونیستهای متکبر و پرمدعا غیرقابل تحمل است، میزان تلفاتی است که در طول تاریخ حکومت ننگین این رژیم و در هیچ یک از نبردهای قبلی صهیونیستها سابقه نداشته است، به طوری که از ابتدای جنگ تا چند روز قبل متحمل حدود 2 هزار کشته و 70 هزار زخمی شده و چندین نفر از نیروهای آنها به اسارت درآمده است.
این ناکامیها و نیز تلفات و خسارات سبب شده تا نهتنها حریدیها به بهانههای مذهبی، بلکه بسیاری از نظامیان اسرائیلی و نیروهای ذخیره نیز به دلایل مختلف از رفتن به جبهه امتناع نمایند و میزان نافرمانی و همچنین آمار خودکشی در ارتش این رژیم به شدت افزایش پیدا کند.
توقف مهاجرت به سرزمینهای اشغالی و مهاجرت معکوس حدود 500 هزار صهیونیست به خارج از اسرائیل نیز مشکل آنها را مضاعف نموده، اما نگرانی آنها به همین مقدار محدود نمانده است، چرا که نتایج افکارسنجیها نشان میهد که بیش از یک چهارم ساکنین سرزمینهای اشغالی که عمدتاً صاحبان سرمایه و یا در ردیف متخصصین هستند در حال آماده شدن برای رفتن و یا در صدد مهاجرت به سایر کشورها هستند.
همچنین از یکسو ناکامیهای سردمداران این رژیم در دستیابی به اهداف مورد نظر و طولانی شدن مدت جنگ و تبعات آن، افکار عمومی داخلی را علیه آنها شورانده و احتمال محاکمه سران آن و حتی ترور شخص نتانیاهو را افزایش داده است و از سوی دیگر جنایتهای بیسابقه صهیونیستها در این جنگ نابرابر و نامتقارن، نفرت افکار عمومی مردم جهان از اشغالگران را در پی داشته و همزمان محکومیت آنها در دادگاه بینالمللی بهعنوان جنایتکار جنگی نیز امکان ادامه جنگ را از آنها سلب نموده است.
در واقع برخلاف انتظار اشغالگران، تداوم حمایت مردم غزه و فلسطین از اقدامات حماس و جهاد اسلامی و همزمان تظاهرات مردم دنیا علیه جنایات صهیونیستها در بیش از 60 کشور (حتی در دانشگاههای اروپا و آمریکا) و قرار گرفتن اخبار جنایت اسرائیل در صدر خبر رسانههای جهان طی بیش از یک سال گذشته، در پذیرش آتشبس از سوی آنها بی تأثیر نبوده است.
علاوه براین حالا دیگر حکام کشورهای عربی نیز پس از افشای نقشه صهیونیستها و آگاهی از نیت آنها برای کشورگشایی، نگران تاج و تخت خود شدهاند و طبیعی است که صهیونیست از این ناحیه نیز تا حدودی برای پایان دادن به جنگ و بازگشت به مرزهای قبلی تحت فشار قرار گرفتهاند.
با همه این تفاسیر هیچ تضمینی برای رعایت آتشبس توسط صهیونیستهای خبیث وجود ندارد و لذا این احنمال نیز وجود دارد که این توافق صرفاً یک کار نمایشی از سوی صهیونیستهای شیطانصفت برای رهایی اسرای رژیم از بند رزمندگان فلسطینی در جهت کنترل افکار عمومی داخلی خود و یا ایجاد فرصت برای احیاء روحیه سربازان و بازسازی توان ارتش صهیونیستی و یا تمرکز بر حمله به سایر کشورهای عضو جبهه مقاومت باشد تا در زمان مناسب مجدداً حملات خود به غزه را آغاز نمایند.
همچنین با توجه به مفاد قرارداد آتشبس مبنی بر فراهم بودن امکان تداوم رصد هوایی صهیونیستها بر نوار غزه، این احتمال وجود دارد که صهیونیستها بخواهند ار روشهای جایگزین مانند عملیاتهای تروریستی برای تضعیف حماس و جهاد اسلامی بهره ببرند که قطعاً مستلزم هوشیاری بیش از پیش رزمندگان فلسطینی است.
کلام آخر اینکه بهرغم همه نکات و فرضیههای احتمالی، ذکر این نکته ضروریست که با عنایت الهی زمینههای سقوط رژیم صهیونیستی فرا رسیده و این رژیم دیگر هرگز نخواهد توانست به موقعیت قبلی خود دست پیدا کند و افکار عمومی جهان نیز اجازه نخواهد داد تا آنها بار دیگر دچار خطای محاسباتی شوند و به شرارتهای خود ادامه دهند که اگر چنین شود، سقوط آنها نیز تسریع خواهد شد.