کار امام (ره)، حرکت از «وضع موجود» به سمت «وضع موعود» بود / برخی نمیخواهند چهره تمدنساز امام و اسلام دیده شود
استادتمام فلسفه سیاسی میگوید برخی نمیخواهند چهره تمدنساز امام و اسلام دیده شود.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ برای شناخت شخصیتهای بزرگ دارای اندیشههای بزرگ، گاه باید دههها بگذرد. باید دههها بگذرد تا غبار تاریخ از چهره این شخصیتها زدوده شود و دنباله تأثیرات حرکتهایشان سنجیده شود. و امام (ره) چنین شخصیتی است. مردی که با گذشت بیش از سه دهه از درگذشتش، تحلیلگران از حرکتش میگویند و مینویسند و از تأثیری که این پیرمرد نستوه بر جهان گذاشت.
برای سخن گفتن درباره این تأثیرات، چه کسی بهتر از دکتر موسی نجفی؟ استادتمام فلسفه سیاسی و اندیشمندی که بخشی از عمر خود را در تکاپوی تبیین تمدن اسلامی گذرانده است؛ تمدنی که آرزوی دستیابی به آن را امام (ره) در دل ما زنده کرد. مخاطبان گرامی را به مطالعه این گفتگو دعوت میکنیم.
جناب استاد نجفی! هنری کیسینجر در کتاب «نظم جهانی» به تأثیرات حرکت امام (ره) بر آنچه که خود از نظم جهانی مدنظر دارد پرداخته است. به طور طبیعی نگاه کیسینجر، نقصهایی مبنایی دارد اما این پرسش میتواند پراهمیت باشد که جهان پس از امام (ره)، دستخوش چه تغییراتی شده است؟
وقتی از امام سخن میگوییم باید این نکته را درنظر آوریم که امام، تنها یک شخص نیست بلکه یک تفکر است. گاه، برخی افراد در دنیا مطرح میشوند اما نه از منظر اندیشهشان بلکه از منظر شخصیتشان. طبعا با ظهور چنین شخصیتهایی، یک جریان بزرگ تاریخی متولد نمیشود. گاندی، به رغم آن که شخصیت بزرگی است اما در دایره شمول این توصیف قرار میگیرد.
بر همین اساس، مدل انقلاب گاندی، یک مدل جهانی نیست و نمیتوان گفت که این مدل در خارج از مرزهای هند یا مذهب هندوها کارایی دارد. کار گاندی البته نوعی مبارزه منفی بود اما آنچه او کرد، با مختصات و شخصیت مردم هند سازگاری دارد. سخن گفتن از گاندی، سخن گفتن از یک شخص است ولو آن که این شخص، به سمبل ملت خود تبدیل شده باشد.
گاندی، بیرون از مرزهای هند، پیام درخوری برای مردم جهان ندارد و نمیتواند یک «الگوی مبارز» باشد. امام (ره) اما با وجود آن که شخصیتا نیز در جهان مطرح است اما نام او با یک انقلاب گره خورده است؛ انقلابی که هم سمبل یک ملت و یک مکتب است و هم پیام جهانی دارد. به تازگی، در آمریکا و در ایالتی که یک فرد سیاهپوست به دست مأمور پلیس کشته شد، در تظاهراتها و اعتراضات، تصاویر شهید قاسم سلیمانی در دست برخی از معترضان مشاهده شد.
انقلاب امام (ره) مستظهر به اسلام بود
این امر نشان میدهد که «قاسم سلیمانی» صرفا یک «شخص» نیست؛ بلکه مردم در این شخص چیزی یافتهاند که به کار مقابله با نژادپرستی میآید. این شاخصه در مکتب گاندی یا مکاتب کمونیستی، مفقود است. امام (ره) انقلابی را به راه انداخت که مستظهر به اسلام بود و هست. ما نمیتوانیم ادعا کنیم که امام (ره) انقلابی را اختراع کرده است؛ چنین نیست؛ بلکه پشتوانه امام (ره)، اسلام است؛ منتها اصیلترین روایت و قرائت از اسلام که مکتب اهلبیت (ع) باشد.
وقتی جایی تصویر امام (ره) و شهید قاسم سلیمانی در دست معترضان به رفتار نژادپرستانه قرار میگیرد، یعنی نسبت برقرار کردن انقلاب اسلامی و مکتب تشیع با مقابله با نژادپرستی. فطرت سیاهپوست آمریکایی و آفریقایی و دانشمند اروپایی پیام اسلام را درمییابد. زنده کردن این پیام، کار امام (ره) است. تا پیش از انقلاب اسلامی، نمیتوان موردی کامل از انقلاب دینی یافت.
انقلاب اسلامی و نظم 400 سالهی وستفالی
انقلاب اسلامی به رهبری امام (ره)، بازگشت دین به دنیایی است که سکولاریسم در آن حرف اول را میزند. در زمانه امام (ره) لیبرالیسم و مارکسیسم، دنیا را بین خود تقسیم کرده بودند. کیسینجر در کتاب نظم جهانی، این نظم وستفالی را نشان میدهد. نظم وستفالی مربوط به 400 سال پیش است و اروپاییها آن را برساختند. آنگونه که خود کیسینجر مدعی است، این نظم را نه کمونیسم برهم زد و نه امپراتوریهای بزرگ؛ حتی دو جنگ بزرگ جهانی را نیز نتوانست این نظم غربی را دگرگون کند.
در فصلهای سوم و چهارم کتاب نظم جهانی، تنها از یک رویداد خارج از نظم وستفالی یاد میشود و آن، انقلاب اسلامی است. کیسینجر البته به سبب سوابق یهودیاش و نیز به سبب آن که به هر روی یک تئوریسین غربی است، نمیخواهد به عمق این مسأله اعتراف کند و به همین خاطر، جریان انقلاب اسلامی را با آنچه که آن را «بنیادگرایی» میخواند، مخلوط میکند؛ یعنی رفتارهایی که جهان از داعش و طالبان شاهد بوده است.
آیا کیسینجر از درک تفاوت اندیشه حاکم بر انقلاب امام با بنیادگرایی مذهبی ناتوان است یا عامدانه میکوشد که مرز میان این دو را کمرنگ کند؟
او میفهمد که در ایران با یک «نظام سیاسی» روبروست؛ حال آن که داعش و طالبان و... اساسا نظام سیاسی نیستند. کیسینجر و امثال او، تفاوت تشیع و تسنن را میفهمند. جریانهای بنیادگرا و داعشگونه به طور بنیادی نسبتی با تشیع ندارند. کیسینجر در کتاب نظم جهانی به اندیشههای علوی و مهدوی تشیع اشاره میکند اما به هر حال به عنوان فردی که بیرون از دایره اسلام ایستاده است، گمان نمیکنم این مسائل را به خوبی درک کند.
انقلاب اسلامی؛ تنها رویدادی که نظم وستفالی را زیر سوال برد
با این همه، او معترف است که انقلاب اسلامی، تنها انقلابی است که توانسته است نظم وستفالی را زیر سوال ببرد و سخن آخرش این است که باید با این انقلاب کنار بیاییم! تکرار میکنم؛ کیسینجر تئوریسینی است که معتقد است نظم وستفالی برای 400 سال خدشهای نپذیرفته است؛ حتی با وجود ظهور آلمان نازی و فرانسه و آمریکا و مکتب لیبرالیسم و کمونیستیم.
انقلاب اسلامی نه به شرق مارکسیست وابسته بود و نه به غرب لیبرالیست. هرچند هر دو قرائت از این انقلاب صورت گرفته است؛ بدین معنا که گروهی بودند قرائت سوسیالیستی از انقلاب را پروردند و گروهی دیگر بودند که قرائت لیبرالیستی از انقلاب را پیش گرفتند. هردو گروه هنوز هم هستند. کما این که برخی هماکنون نیز میکوشند که احکام اسلامی را با تفسیر سوسیالیستی روانه ذهن مخاطبان خود کنند و برخی دیگر میکوشند قواعد اسلام را لیبرالیستی تفسیر کنند.
حرکت امام (ره)؛ زنده کردن دین در عصر سکولاریسم
زادگاه انقلاب و خاستگاه امام (ره) نه لیبرالیستی بود و نه مارکسیستی بلکه پایگاه امام (ره) و انقلاب، پایگاهی دینی و شیعی بود. از این جنبه، حرکت امام (ره) یک پدیده نوظهور بود:«زنده کردن دین در عصر سکولاریسم» میشل فوکو در مقاله «ایرانیها چه رویایی در سر دارند» میگوید ایرانیها ما را به نکتهای توجه میدهند که 400 سال از آن غفلت کردهایم و آن بازگشت معنویت به متن زندگی ماست.
جناب استاد نجفی! بیایید تصور کنیم، امام خمینی (ره) در عصر ما ظهور نمیکرد؛ آنگاه جهان امروز ما چگونه بود؟
این پرسش در حیطه فلسفه تاریخ میگنجد. اگر این پرسش را پیش روی خود امام (ره) و مفسر اصلی اندیشه ایشان، یعنی شهید مطهری میگذاشتیم، آنگاه از پاسخشان درمییافتیم که آنها معتقد نیستند که انقلابها را اشخاص ایجاد میکنند. اشخاص، مظهر و نماد انقلابها هستند. بر مبنای اندیشه شهید مطهری، انقلابها به مثابه یک کشتی بادبانی هستند؛ باد که میوزد، کشتی طبیعتا باید در جهت آن حرکت کند. ناخدای کشتی، رهبر انقلاب است. رهبر انقلاب کسی است که بادبانهای کشتی را در جهت مقصد تنظیم میکند.
تفاوت ناخدا و غیرناخدا در چیست؟ ناخدا طوفان را و باد را و دریا را میشناسد و کشتی را به سمت مقصد میبرد. امام (ره) نیز مردم را و مکتب را و جهان را و فطرت انسان را میشناخت و با این شناختها، انقلاب خود را آغاز کرد. اما اگر بنا باشد که رهبران، انقلاب را ایجاد کنند، حضرات ائمه معصومین (ع) برای ایجاد انقلاب اولیترند؛ بنابراین انقلاب به صرف وجود رهبران بزرگ ایجاد نمیشود بلکه باید شرایط موردنیاز برای آن نیز فراهم شود.
باغبان خوب، درخت را ایجاد نمیکند! باغبان خوب به خوبی شرایط رشد گیاه و درخت را پایش میکند. میتوان گفت امام (ره) باغبانی است که به موقع اقدام میکند. این که امام (ره) چگونه زمان و چگونگی عمل را فهمید و دیگران درنیافتند، به نبوغ رهبران مربوط است.
بر عرشه ایستادهست، پیری که ناخدا شد!
فهم امام (ره) در برخی موارد حتی با فهم همگنان خود در حوزه علمیه تفاوتهای جدی دارد.
طبیعتا فهم رهبران، همواره بالاتر است و اساسا به همین خاطر، رهبر میشوند. تفاوت ناخدای کشتی با دیگران نیز بر همین گونه است. ناخداست که احتمال گرفتار شدن در امواج یا فرارسیدن در طوفان را میفهمد. باغبان است که مسیر از دانه تا درخت را میشناسد. امام (ره) با توجه به شرایط زمانهی کشور و با شناختی که از اسلام و مکتب اهلبیت (ع) و مردم داشت، توانست حرکت انقلاب را رهبری کند و این یک امتیاز بزرگ است.
4 ساحت تحریف امام (ره)
جناب استاد نجفی! ما بخت آن را یافتهایم که زمانه ظهور مردی را درک کنیم که به یک معنا در دنیا شرار افکنده و تأثیری پیشرونده بر جهان ما گذاشته است. طبیعی است که برخی بخواهند چهره چنین شخصیتی را مشوه و اندیشه او را تحریف کنند. از نگاه شما اساسیترین مولفه تحریف امام (ره) چیست؟
در این زمینه با مجموعهای از تحریفها روبرو هستیم. در ابتدا برخی کوشیدند تا حرکت ناخداوار امام (ره) را کماهمیت جلوه دهند. سپس کوشیدند تا امام (ره) را در چارچوب ایران محدود کنند و بگویند او یک رهبر ملی بود و تمام شد! آنها به سرعت دریافتند که این کوششی باطل است؛ چه آن که در پاکستان، هند، آفریقا و دیگر نقاط، صدای حقخواهی بلند شده و مردم عکس امام (ره) را سر دست گرفتهاند.
آنگاه گفتند که امام (ره) و اندیشهاش به درد مبارزه میخورد و نه زندگی! این تفکر، پیشزمینه القائاتی است که در جریان بیداری اسلامی صورت گرفت. به نام اسلام، حکومتهای دستنشانده را ساقط کنید اما آنگاه که میخواهید از نو حکومت بسازید، باید به قواعد لیبرالیسم تن در دهید! استفاده از اسلام برای مبارزه، آری؛ اما استفاده از اسلام برای زندگی و نظامسازی، نه!
اما گونه خطرناک تحریف در حوزه تمدنسازی مطرح میشود؛ آنجا که برخی میگویند امام (ره) و اندیشهاش نمیتواند تمدنی بزرگ بسازد. از نگاه آنها، نهایت کار امام (ره)، ایجاد یک نظام سیاسی است؛ نظامی که میکوشند آن را سیاه جلوه دهند. میگویند این نظام مردم را به وادی تیرهروزی کشانده است و نمیتواند پیامی جهانی و تمدنی داشته باشد.
داعش و جریانهای بنیادگرا؛ کاریکاتور انقلاب اسلامی!
بیشتر آنچه که کینهورزانه علیه نظام گفته میشود به سبب زیر سوال بردن توان تمدنی این نظام است. دراین راستا یکی از اقدامات دشمنان علیه ایران، کاریکاتور ساختن از انقلاب است؛ کاریکاتورهایی مثل داعش و جریانهای بنیادگرا. خواستند بگویند که اسلام اصیل، همین اسلامی است که انسان را سر میبرد و مثله میکند. باز هم به زودی دریافتند که نمیتوان چنین حکمی داد.
آنها میدانستند که اندیشه شیعی، بنیان کار امام (ره) است. ضمن آن که مردم جهان دیدند که سنگینترین درگیری با داعش و بنیادگرایان (به طور مثال در سوریه) از جانب انقلاب اسلامی صورت میگیرد؛ طبعا بدخواهان نمیتوانستند انقلاب را با این جریانات در یک قاب بنشانند. اتفاقا کشورهای طرفدار غرب، طرفدار داعش و بنیادگرایان نیز هستند؛ مثل عربستان سعودی و ترکیه.
کار تمدنسازی با شعار سامان نمیگیرد
تکرار میکنم؛ خطی که این تحریفگران دنبال میکنند، خط نفی قدرت تمدنسازی حرکت امام (ره) است. در مقابل، ما به حرکت پیوسته و آرام و عالمانهی اندیشمندان نیاز داریم. این کار با شعار سامان نمیگیرد. شما وقتی میتوانید از تمدن سخن بگویید که در هنر، سینما، تئاتر، زندگی شهری و... الگوهایی ارائه کنید که انسان غربی، حسرت ببرد. مجموعه این الگوها در معنویت و رفاه اجتماعی و... یک تمدن را میسازد.
محل نزاع اینجاست که برخی نمیخواهند این چهره تمدنساز از اسلام و امام دیده شود.
در این زمینه، در داخل با چه چالشهایی روبرو هستیم؟
مسأله این است که برخی در داخل کشور، اساسا چقدر انقلاب را قبول دارند. چه بسا برخی در دل باور داشته باشند که امام و انقلاب، به درد براندازی نظام شاهنشاهی میخوردند و بس، نه بیشتر. جریانات ملی و نهضت آزادی و جبهه ملی و... چنین رویکردی داشتند. آنها میخواستند شاه برود اما جمهوری اسلامی نمیخواستند. برخی نیز جمهوری اسلامی میخواهند منتها با قرائت لیبرالیستی و پروتستانتیستی!
این جریانات، البته جریانات تمدنساز نیستند. ما پنجه در پنجه تمدن غرب افکندهایم اما آنها جرأت ادعای تمدنسازی را ندارند. از دیدگاه شما، دولت آقای حسن روحانی، دولتی است که اعتقادی به مسائل تمدنی داشته باشد؟ قرائت این دولت از همهچیز غربی است! دولت نه به جبهه مقاومت اعتقادی دارد و نه به این که این تمدن میتواند جاری و ساری باشد؛ همفکران دولت به دنبال یک ژاپن اسلامی هستند که در این زمینه هم موفق نبودهاند.
تمدنسازان طالبان آرامشاند
از این گذشته به این نکته نیز باید توجه کرد که کشوری که خواهان تمدن است، خواهان آرامش نیز هست؛ حال آن که دشمنان این اندیشه، دقیقا مخالف مسیر آرامش حرکت میکنند. آنها نمیخواهند کشورها، لحظهای آرامش داشته باشند؛ قضایای سوریه را ایجاد میکنند، عراق را به آشوب میکشند، مرزها را ناامن میکنند، در اهواز مردم را به رگبار میبندند، اینجا و آنجا بمبگذاری میکنند و... آنها هستند که نمیخواهند این کشور و این منطقه آرامش داشته باشد؛ این ما هستیم که خواهان آرامشیم.
آنها میدانند که هرچه زمان بگذرد، انقلاب اسلامی بیشتر قدرت میگیرد. ما در صلح بهتر میتوانیم سخنمان را به جهان برسانیم تا در آشوب.
کار امام (ره)، نقد «وضع موجود» برای حرکت به سمت «وضع موعود» بود
اگر بخواهید از یک منظر آیندهپژوهانه به امام (ره) بنگرید، از دیدگاه شما جهان، یک قرن دیگر چه تصویری از شخصیتی به نام روحالله خمینی در ذهن خواهد داشت؟
انقلاب و شخصیتهای اصلی آن با هم قریناند. اگر این انقلاب نباشد، شخصیتهای آن هم دیده نمیشوند. امام (ره)، رئیس و معمار یک جریان است. این جریان البته جریانی افولکننده و از بینرفتنی نیست. کار امام (ره)، بازگشت به دین در جهان دینزدایی است. این کار، حداقل و حداکثری دارد. در حقیقت حرکت امام (ره)، نقد وضع موجود برای حرکت به سمت وضع موعود بود.
رهبر انقلاب و تکمیل پازل حرکت امام (ره)
پس از امام (ره)، یک شخصیت کاریزماتیک و اندیشمند دیگر، جانشین ایشان شد. از نگاه شما رهبر انقلاب، چگونه پازل حرکت امام (ره) را تکمیل میکند؟
عمر امام (ره) کفاف به نظاره نشستن بسط اسلام در عصر ما را نمیداد. طرح امام (ره) که بخش زیادی از آن در جنگ تحمیلی گذشت، به اجمال باقی ماند. بسط این تفکر در ابعاد مختلف، کار رهبر معظم انقلاب بود. از جنبهای میتوان این امر را به رابطه اهلبیت (ع) و پیامبر (ص) تشبیه کرد. این امامت بود که میتوانست نبوت را تفسیر کند و تفصیل دهد.
طبعا تفسیر و تفصیل آنچه پیامبر (ص) از جانب خداوند آورد، به تعبیر رهبر معظم انقلاب، به یک انسان 250 ساله نیازمند بود. انقلاب اسلامی نیز همینگونه است و اگر بخواهیم آینده و اوج آن را در عبارتی خلاصه کنیم باید از «تمدن اسلامی» یاد کنیم.
به عنوان نکات پایانی، سخن شما را با ما، نسل امامندیده، میشنویم.
شما نسلی در آب هستید و لازم نیست به جستجوی آب برآیید. بسیاری از جوانان نمیدانند که در چه زمانه مهمی زیست میکنند و چه موهبت بزرگی در اختیار آنهاست. اگر عمیقتر به زمانه خود بنگرند و زمانه خود را با تاریخ گذشته در قیاس آورند - اگر خط انحرافی انفجار اطلاعات در شبکههای اجتماعی بگذارد - به شاخصها دست مییابند و ارزشها به درستی درک میکنند.
یک سیاهپوست آمریکایی این ارزشها را به خوبی درمییابد و نشر این ارزشها، روزافزون خواهد بود.
بابت وقت ارزشمندی که در اختیارم قرار دادید، سپاسگزارم.
من هم از شما و همکارانتان تشکر میکنم.
انتهای پیام /