یک‌شنبه 4 آذر 1403

گلایه‌های همت از شیوه نبرد در والفجر مقدماتی / چندنوع پاسدار داریم؟

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
گلایه‌های همت از شیوه نبرد در والفجر مقدماتی / چندنوع پاسدار داریم؟

همت با انتقاد از شیوه جنگ در والفجرهای مقدماتی و یک گفت این‌شیوه جنگیدن درست نیست؛ آن‌هم با دشمنی که تاکتیکی شده و روش‌های پیشرفته رزم را اجرا می‌کند. پس نباید با دیوار گوشتی با او روبرو شد.

همت با انتقاد از شیوه جنگ در والفجرهای مقدماتی و یک گفت این‌شیوه جنگیدن درست نیست؛ آن‌هم با دشمنی که تاکتیکی شده و روش‌های پیشرفته رزم را اجرا می‌کند. پس نباید با دیوار گوشتی با او روبرو شد.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه _ صادق وفایی: بررسی آثار مستند مربوط به حضور لشگر 27 محمدرسول‌الله (ص) در دوران دفاع مقدس، یکی از پرونده‌هایی بود که سال 97 با نام «جنگ بی‌تعارف» در سرویس فرهنگ خبرگزاری مهر باز شد و تا امروز ادامه داشته است. در این پرونده، به‌ترتیب کتاب‌های «شراره‌های خورشید» و «ضربت متقابل» را بررسی کردیم تا این‌که سال گذشته نوبت به کتاب «همپای صاعقه» رسید.

در واقع مسیری که در این پرونده طی شد، از انتها به ابتدا بود. یعنی کتاب‌های یادشده که کارنامه‌های عملیاتی لشگر 27 در عملیات‌های مختلف دوران جنگ را شامل می‌شدند، از آخر به اول، مورد بررسی قرار گرفتند. در این زمینه کتاب «شراره‌های خورشید» که کارنامه عملیاتی لشگر 27 در عملیات آبی‌خاکی خیبر را شامل می‌شد، با 2 مقاله و یک‌میزگرد 3 قسمتی مورد بررسی قرار گرفت که مقالات به این ترتیب: «تکرار "آمریکن استانچ" در دهه 90/ سابقه تاریخی تهدید تنگه هرمز» و «چرا شهیدهمت سیدالشهدای جنگ شد؟ / روایت آه کشیدن‌های خیبر» و میزگرد نیز با این ترتیب منتشر شد: «نوبت اعلام واقعیات جنگ است / نگوییم، "جام زهر"ها با تحریف می‌گویند» و «بانی باقیات صالحات جنگ ناشناس است / ماجرای درگیری همت و اکبر گنجی» و «همه تیرهای بلا به شهید همت خورد / تجربه مواجهه مستقیم با مرگ».

قدم بعدی در پرونده، بررسی کتاب «ضربت متقابل» بود که کارنامه عملیاتی لشگر 27 در عملیات برون‌مرزی رمضان را در بر می‌گرفت. تا این جای کار با مسیر آخر به اولی که طی کردیم، کارنامه عملیاتی این لشگر در سال‌های 62 و 61 و زمان فرماندهی شهید محمدابراهیم همت مورد بررسی قرار گرفتند. در زمینه کتاب «ضربت متقابل» هم 2 مقاله «بررسی"ضربت متقابل"و نبرد رمضان / چرا جنگ پس از فتح خرمشهر تمام نشد؟» و «عرفان و تدبیرجنگی در هدایت نیروها / سپاه فرماندهی باشد یا شورایی؟» در قالب پرونده «جنگ بی‌تعارف» منتشر شدند و سپس میزگرد بررسی این کتاب در قالب 3 قسمت «"صلح بعد از خرمشهر"، هدیه دادن 1000 کیلومتر از کشور به دشمن بود» و «دسیسه اسرائیل پس از فتح خرمشهر / عتاب همت به فرماندهی گردان حبیب» و «مشکل صفوی و همت شخصی نبود / صیاد شیرازی از بسیجی‌ها بسیجی‌تر بود» در اختیار مخاطبان قرار گرفت.

پیش از بازکردن فصل‌های «شراره‌های خورشید» و «ضربت متقابل» که سال 97 انجام شد، سال 96 میزگرد بررسی نشر 27 بعثت (وابسته به لشگر 27) را در خبرگزاری مهر برگزار کردیم که مطالبش در قالب 2 قسمت «چاپ تاریخ شفاهی فرماندهان از دغدغه‌ها و توصیه‌های رهبرانقلاب بود» و «روایت‌هایی از عاشوراییان لشگر 27/ پیکر "همت" چگونه کشف شد؟» منتشر شدند.

با رسیدن نوبت به کتاب «همپای صاعقه» یعنی اولین‌کتاب کارنامه عملیات لشگر 27، اولین‌مقاله را درباره این‌کتاب، بهمن‌ماه 98 در قالب ششمین‌مطلب پرونده «قاتل سردار سلیمانی را بهتر بشناسیم» در خبرگزاری مهر منتشر کردیم و سپس مطالب دوم و سوم را به‌ترتیب در سیزدهم و بیست و چهارم اسفند 98 روی خروجی قرار دادیم. به‌این‌ترتیب 3 مقاله‌ای که درباره «همپای صاعقه» منتشر شدند، به این ترتیب‌اند:

* رویکردتاریخی آمریکا درباره شکست / وقتی نزدیک بود صدام اسیر ایرانی‌ها شود

* تیپ 27 چگونه با هیچ ساخته شد / ماجرای پرواز محسن رضایی با F5

* جنگ نفر با تانک برای فتح خرمشهر / وقتی موشک آرپی‌جی 4 هزار تومان بود

طبق روالی که برای بررسی دو کتاب «شراره‌های خورشید» و «ضربت متقابل» در پیش گرفتیم، درباره «همپای صاعقه» هم ابتدا مقالات و نوشته‌های تحلیلی را منتشر کردیم و سپس گفتگو با گلعلی بابایی نویسنده و گردآورنده، جعفر جهروتی‌زاده یکی از فرماندهان دوران جنگ و راویان امروز و حجت‌الاسلام والمسلمین حمیدرضا دانایی از راویان و مبلغان دفاع مقدس را در دستور کار قرار دادیم. برگزاری میزگرد سوم با محوریت «همپای صاعقه» از زمان شیوع کرونا، تا روز شنبه 12 مهر 99 به تعویق می‌افتاد. اما در نهایت این جلسه نیز برگزار و گفتگو درباره «همپای صاعقه» انجام شد. اما پیش از برگزاری این جلسه، 2 عنوان دیگر از مطالب پرونده «جنگ بدون تعارف» منتشر شدند که درباره حضور حاج‌قاسم سلیمانی در سال‌های دفاع مقدس و پس از آن، و همچنین جنگ‌های دریایی ایران و آمریکا در خلیج فارس بودند:

* وقتی حاج قاسم به یک پاسدار ظلم کرد / کربلای 4 شکست نبود

* وقتی ایران کشتی و هلیکوپتر آمریکایی را زد / نبرد رو در رو با شیطان

کتاب «کوهستان آتش» پنجمین‌عنوان از مجموعه حماسه 27 و کارنامه عملیاتی لشکر 27 محمدرسول‌الله (ص) در سال‌های دفاع مقدس است که آبان‌ماه سال 99 منتشر شد. همزمان با آبان‌ماه امسال و فرارسیدن روزهای سالگرد عملیات والفجر 4 قصد داریم پرونده مربوط به این‌کتاب را هم در قالب «جنگ بی‌تعارف» باز کنیم.

«کوهستان آتش» دربرگیرنده کارنامه عملیاتی لشگر 27 محمدرسول الله در ماموریت شناسایی محور بمو - دربندی‌خان و نبردهای والفجر3 و والفجر 4 _ اردیبهشت تا آذر 62 است و اتفاقاتش را می‌توان در این‌عناوین خلاصه کرد: مقطع عزیمت لشگر 27 از پادگان دوکوهه به جبهه کوهستانی غرب پس از تجربه تلخ شکست نبرد والفجر 1 و همچنین تلاش‌های شبانه‌روزی چندماهه واحد اطلاعات عملیات این یگان برای فراهم کردن زمینه‌ای مناسبت برای به اجرا درآوردن عملیات لغوشده والفجر 5 در محور بمو_دربندی‌خان، عملیات پیروزمند والفجر 3 در بلندی‌های مرزی مهران و سرانجام پیکار خونین کوهستانی والفجر 4 در ارتفاعات شرقی استان سلیمانیه عراق.

* شکست در والفجر یک، صلح‌طلب‌شدن صدام و بررسی دلیل ناکامی‌ها

پس از عدم موفقیت ایران در عملیات والفجر 1، صدام حسین به تعبیر گلعلی بابایی نویسنده کتاب، ژست صلح‌طلبی و اسلام‌پناهی گرفت. او روز شنبه 27 فروردین 62 در محل برگزاری اجلاس کنفرانس خلق‌های اسلامی در بغداد حضور پیدا کرد و خواستار اعلام آتش‌بس شد و گفت عراق صلح می‌خواهد. صدام در این‌اجلاس به رهبران کشورهای عضو کنفرانس اسلامی پیشنهاد حکمیت داد و گفت این‌جنگ توسط بمباران مناطق غیرنظامی عراق توسط ایران آغاز شد. همچنین گفت با وجود همه تجاوزگری‌های ایران، وقتی مسلمانان جهان، عقب‌نشینی عراق از خاک ایران را خواستار شدند، به این‌خواسته جامه عمل پوشانده است.

طبق نوشته‌های آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی در خاطرات دوشنبه 29 فروردین، عراق در عملیات والفجر 1، سی و هفت‌مرتبه پاتک کرد و حدود یک‌میلیون و 500 هزار گلوله توپ و خمپاره روی سر مواضع ایران ریختفردای سخنرانی صدام در اجلاس کشورهای کنفرانس اسلامی، یعنی روز یکشنبه 28 فروردین 62 فرماندهان قرارگاه مرکزی خاتم‌الانبیا و قرارگاه‌های عملیاتی کربلا و نجف در محل قرارگاه خاتم‌الانبیا تشکیل جلسه داده و دلایل ناکامی در عملیات والفجر 1 را بررسی کردند. یکی از سخنان تاریخی در این‌جلسه، مربوط به سرهنگ علی صیاد شیرازی فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش است که گفت نیروهای ایرانی پس از عملیات رمضان، به مرور طعم شکست را چشیده‌اند و این‌مساله را ناشی از لطف خدا دانست که شکست را باعث شناخت نقاط ضعف نیروهای خودی قرار داده است. ازجمله اتفاقات مهم آن‌برهه تاریخی، این است که آیت‌الله هاشمی رفسنجانی هم در خاطراتش از 28 فروردین 62 در یادداشت‌های روزانه خود، به بی‌اعتمادی مردم نسبت به اخبار رسانه‌های نظام در صورت نگفتن واقعیت‌های نتایج والفجر 1 و نگرانی از این‌مساله نوشته است. او در این‌بخش از خاطرات خود نوشته است: «از اول سعی داشته‌ایم که حتی‌المقدور واقعیت‌های جبهه را به مردم بگوییم، ولی دشمن معمولا به شیوه‌های جنگ روانی متوسل می‌شود و با امکانات فراوان حامیان شرقی و غربی و مرتعجین منطقه، حقایق را به نفع خودش، وارونه جلوه می‌دهد...» طبق نوشته‌های آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی در خاطرات دوشنبه 29 فروردین، عراق در عملیات والفجر 1، سی و هفت‌مرتبه پاتک کرد و حدود یک‌میلیون و 500 هزار گلوله توپ و خمپاره روی سر مواضع ایران ریخت.

پس از عملیات والفجر1 و برگزاری جلسه بررسی دلایل ناکامی این‌عملیات در قرارگاه خاتم‌الانبیا، سمینار فرماندهان مناطق 11 گانه کشوری سپاه طی روزهای 30 و 31 فروردین 62 در تهران برگزار شد که در پایان روز دومش، فرماندهان با آیت‌الله خامنه‌ای رئیس‌جمهور و رئیس شورای عالی دفاع در نهاد ریاست‌جمهوری در خیابان پاستور دیدار کردند. رحیم صفوی که آن‌زمان، مسئول طرح و عملیات ستاد مرکزی سپاه بود، در سخنرانی خود در سمینار مورد اشاره به تحلیل اتفاقات جبهه پس از فتح خرمشهر پرداخت و گفت دشمن شیوه خود را تغییر داده و جناح‌های یگان‌های خود را از دسترس ما دور کرده است. صفوی کار دیگر دشمن را هم تغییر شیوه سیاسی و شعارهای تبلیغاتی عنوان کرد و گفت دشمن یک‌شبه طالب صلح شده است. او همچنین به سخنان مقامات آمریکا و شوروی هم اشاره کرد که ورود ایران به خاک عراق را برنتابیده و برای جلوگیری ازشکست صدام در جنگ، همه توان خود را به کار گرفته بودند. صفوی در آن‌جلسه گفت دشمن دیگر فهمیده نباید در خط مقدم خود خاکریز بزند و دیگر تانک و نفربرهایش را به خط اول درگیری نمی‌آورد.

خلاصه و جان کلام رحیم صفوی در جلسه‌ای مذکور، این بود که دشمن از نظر توان نظامی از ایران قوی‌تر است و کلیه عوامل شکست و پیروزی را توسط محققین نظامی بررسی و تجزیه و تحلیل می‌کند. همچنین عراق، به‌جز 12 لشگری که دارد، حداقل 3 لشگر دیگر هم به وجود آورده و در مجموع، قدرت آتش یگان‌های عراق، حداقل 20 برابر ایران استدر سمینار فرماندهان مناطق 11 گانه سپاه، به آمار و گزارش‌های حمایت قدرت‌های غرب و شرق از صدام هم اشاره شد؛ به‌عنوان مثال 400 دستگاه تانک T54 که لهستان به عراق داد یاموشک‌های هوا به زمین، هوابه‌هوا و زمین‌به‌زمین زیادی که فرانسه و شوروی به عراق دادند. خلاصه و جان کلام رحیم صفوی در جلسه‌ای مذکور، این بود که دشمن از نظر توان نظامی از ایران قوی‌تر است و کلیه عوامل شکست و پیروزی را توسط محققین نظامی بررسی و تجزیه و تحلیل می‌کند. همچنین عراق، به‌جز 12 لشگری که دارد، حداقل 3 لشگر دیگر هم به وجود آورده و در مجموع، قدرت آتش یگان‌های عراق، حداقل 20 برابر ایران است. عراق در آن‌برهه قدرت تحرک بالاتری هم نسبت به ایران داشت که گوشه کوچکی از آن به‌خاطر تریلرهای تانک‌بر آلمانی «فاون» بود که باعث می‌شد تانک‌ها و نیروهای زرهی عراق، در مدت کوتاهی بتوانند تعویض موقعیت کرده و به خط درگیری نبرد منتقل شوند. تجهیزات مخابراتی تیپ مستقل 10 زرهی عراق هم در آن‌برهه توسط کمپاتی تله‌کام در فرانسه تامین می‌شد. مشکل دیگری که در بحث و گفتگوی فرماندهان سپاه مطرح شد، این بود که اکثر اطلاعات نظامی ایران، توسط منافقین به عراق می‌رسد و در چنین‌شرایطی کادر فرماندهی یگان‌های سپاه، شهیدان زیادی داده و ظرفیت پرورش فرمانده نظامی‌اش بسیار کم است. اولین‌کمبود سپاه در این‌جلسه، فرمانده آموزش‌دیده عنوان شد که به‌طور همزمان با طرح این‌اشکال در سمینار فرماندهان سپاه، قرار بود مناطق استانی سپاه، تعداد بیشتری پاسدار به لشگرهای خود در جبهه اعزام کنند.

در سمیناری که به آن اشاره کردیم، پس از سخنرانی رحیم صفوی، شهید محمدابراهیم همت فرمانده وقت لشگر 27 هم سخنرانی کرد و به‌خاطر بی‌توجهی‌ها و باری‌به‌هرجهت گذرانیدن امور تامین نیروی انسانی مجرب و کارآمد یگانش از طرف شماری از مسئولین سپاه منطقه 10 تهران، گلایه کرد. او در سخنرانی‌اش به معرفی آفاتی که دستگاه‌های متولی پشتیبانی و تامین نیروی انسانی یگان‌های رزم سپاه را تهدید می‌کردند، پرداخت. شهید همت در این‌سمینار به «طرح 40 درصد» یا «طرح والعادیات» اشاره کرد که پس از عملیات والفجر 1 به اجرا گذاشته شد و طبق آن بنا بود 40 درصد از استعداد نیروی انسانی هر یک از مناطق کشوری سپاه، به یگان رزم آن در جبهه منتقل شوند. اما شهید همت در سخنرانی خود گفت تنها 14 درصد از میزان 40 درصد این‌طرح اجرا شده است. همت در سخنرانی خود به این‌مساله اشاره کرد که جنگ به این‌زودی‌ها تمام‌شدنی نیست و بزرگ‌ترین ایراد کل سیستم کشور را کمبود عناصر مدیریتی دانست. معضل بعدی را هم رویکردهای مقطعی در قبال مسائل مبرم اجرایی عنوان کرد و گفت پس از سه‌سال از شروع جنگ، یکی از عیوب بزرگ این است که پس از انجام هر عملیات، سازمان رزمی یگان‌های سپاه از هم می‌پاشند. همت همچنین گفت در گذر زمان، حضور ضربتی در میادین بحران، تبدیل به برگزاری جلسات در ستادها شده و سپاه به مرض جلسه مبتلاست. فرمانده لشگر 27 در همین‌سخنرانی خود گفت طرح‌هایی مثل طرح والعادیات دارند لوث می‌شوند و پیش‌تر به فرماندهان پایگاه‌های چهارگانه ابوذر، مالک، مقداد و شهید بهشتی سپاه منطقه 10 تهران گفته که همه در خون شهدا شریک هستند و نفر به نفر فرماندهان باید در آخرت جوابگوی خون شهدا باشند. همت گفت فرماندهان سپاه نیروی بالقوه مناطق روستایی را رها کرده‌اند و به شهرها فشار می‌آورند. جالب است که او در آن برهه، روش کار نیروهای پذیرش را به‌خاطر مصاحبه‌ها و فرم‌پرکردن‌ها با سوال‌های سفت و سخت و به تعبیر خودش غیرشرعی و وحشتناک، به باد انتقاد گرفت و کار پذیرش را شرم‌آور خواند. همت در سخنانش خود در این‌سمینار گفت: «حالا شاید الان بعد از پیام امام در مورد ضرورت تجدیدنظر اساسی در عملکرد غلط و بعضا خلاف شرع مسئولین دوایر جذب و پذیرش نیروی انسانی در ادارات دولتی و نهادهای انقلابی کشور، یک مقدار شیوه عمل این‌ها بهتر شده باشد...»

همت گفت فرماندهان سپاه نیروی بالقوه مناطق روستایی را رها کرده‌اند و به شهرها فشار می‌آورند. جالب است که او در آن برهه، روش کار نیروهای پذیرش را به‌خاطر مصاحبه‌ها و فرم‌پرکردن‌ها با سوال‌های سفت و سخت و به تعبیر خودش غیرشرعی و وحشتناک، به باد انتقاد گرفت و کار پذیرش را شرم‌آور خواندکلیدواژه‌ای که همت در این‌سخنرانی خود به کار برده، «مدیریت منابع انسانی مناطق سپاه» است و در توضیح و تشریح مشکلات مربوط به این‌کلیدواژه گفت خودمان را گول نزنیم. اینکه بیاییم دفتر جنگ درست کنیم و به آن جنبه ظاهرسازی و چیدن میز و زدن کاغذ دیواری بدهیم، این به درد نمی‌خورد. همت خطاب به فرماندهان حاضر در آن سمینار گفت: «بینی و بین‌الله، خداوکیلی، حضرت عباسی کار کنید.» در فصل سوم کتاب «کوهستان آتش» با عنوان «تجدیدسازمان در قلاجه» هم نقل‌قولی از حسن زمانی فرمانده گردان حمزه سیدالشهدای لشگر 27 وجود دارد که مربوط به زمان انتقال لشگر 27 به اردوگاه شهید بروجردی در قلاجه است. زمانی گفته «متاسفانه تعدادی از پاسدارانی که براساس طرح والعادیات، یعنی اعزام دوپنجم عناصر دفتری سپاه، از تهران به منطقه اعزام می‌شوند، به دلیل وابستگی‌هایی که به زندگی راحت شهری در پشت جبهه پیدا کرده‌اند، نمی‌توانند خودشان را با فضای عملیاتی لشکر وفق بدهند.» (صفحه 123) زمانی در مصاحبه‌ای که 28 آبان 62 در شرق پنجوین با اسدالله توفیقی راوی لشگ 27 داشته گفته: «اگر مسئولین سپاه تهران می‌خواهند به لشگر ما نیرو بدهند؛ از میان همین پاسدارانی بدهند که تازه از دوره آموزشی پادگان امام حسین ترخیص می‌شوند و رخت سپاهی به تن می‌کنند.» (صفحه 124) درهمان‌زمان وقتی گردان سلمان فارسی در تیپ 2 سلمان در حال بازسازی بود، حسین اسکندرلو فرمانده وقت این‌گردان درمصاحبه با مرتضی تفرشی راد راوی لشگر 27 مخالفت خود را اجرای طرح والعادیات اعلام کرد و علت این‌مخالفت را این‌چنین بیان کرد: «چون پاسداری که او را به زور از ستاد سپاه در شهر به منطقه بیاورند، اصلا قابل کنترل و مسئولیت‌پذیر نیست. هر مسئولیتی را هم که می‌خواهی به او واگذار کنی، نمی‌پذیرد و می‌گوید می‌خواهم تفنگدار ساده باشم.» (صفحه 131)

سخنرانی همت در سمینار فرماندهان مناطق 11 گانه سپاه؛ «جنگ تمام‌شدنی نیست...»

همت هم در همان‌برهه در جلسه با مسئولین پرسنلی لشگر 27 گفته بود در حالی که 2 سال و نیم از جنگ می‌گذرد، سه‌چهارگونه پاسدار در سپاه وجود دارد که همگی در لفظ پاسدار با هم اشتراک دارند. اما تنها درصد کم و بسیار محدودی از آن‌ها مدت‌های بی‌وقفه در جبهه مانده‌اند. او با کنایه گفت غیرت و شرف این‌پاسدارها اجازه نداده به تهران برگردند و خانه‌هایشان را تبدیل به شعبه غیررسمی واحد تعاون سپاه یا خانه شهید کنند. همت دسته دوم پاسداران را آن‌هایی معرفی کرد که یک‌بار به جبهه آمده‌اند و سپس با برگشت به شهر و دیارشان، مشغول به کار شدند که درصد زیادی از گونه پاسدار را تشکیل می‌دهند. او گفت دسته سوم هم که متاسفانه تعدادشان خیلی زیاد است، کسانی هستند که با شرایط زندگی در محیط راحت و امن پشت جبهه خو گرفته‌اند. فرازی از حقایق بی‌تعارفی که همت در این‌سخنرانی خود تذکرش را لازم دیده، از این‌قرار است: «در مجموعه تشکیلات سپاه، نه فقط سازمان آن متناسب با استعداد نیروهایش رشد نکرد، نه‌تنها سازمان موجود سپاه نمی‌دانست که به اتکا چنین نیرویی بنا دارد به چه نقطه هدفی برسد و ایده و مرام و استراتژی آینده‌اش چیست، بلکه حتی طرح‌های سازمانی موجود در سپاه هم، به صورت برهه‌ای و براساس فرمول بی‌خاصیت "آزمون و خطا" ترسیم، به‌کارگیری و بعد هم کنار گذاشته می‌شدند.» (صفحه 132) همت در فراز دیگری از این‌سخنان، به بیشترشدن کنجکاوی و پیگیری امام خمینی نسبت به اتقافات جبهه پس از ناکامی والفجر مقدماتی اشاره کرد و گفت: «حالا شاید برای یک‌تعداد آدم بی‌تفاوت و برای کسانی که سرشان توی امورات همین زندگی دنیوی چندروزه است و سنگینی بار مسئولیت بر دوش‌شان نیست، شنیدن خبر نوشتن وصیت‌نامه توسط امام، یک‌خبر وحشت‌انگیز و به منزله نهیبی به آن‌ها برای ایجاد یک دگرگونی روحی و نفسانی تلقی نشود. لیکن برای آنانی که شان و جایگاه معنوی حضرت امام را درک کرده‌اند، وضع فرق می‌کند.»

همت هم در همان‌برهه در جلسه با مسئولین پرسنلی لشگر 27 گفته بود در حالی که 2 سال و نیم از جنگ می‌گذرد، سه‌چهارگونه پاسدار در سپاه وجود دارد که همگی در لفظ پاسدار با هم اشتراک دارند. اما تنها درصد کم و بسیار محدودی از آن‌ها مدت‌های بی‌وقفه در جبهه مانده‌اند. او با کنایه گفت غیرت و شرف این‌پاسدارها اجازه نداده به تهران برگردند و خانه‌هایشان را تبدیل به شعبه غیررسمی واحد تعاون سپاه یا خانه شهید کننددر بخشی از فصل اول کتاب «کوهستان آتش» که مربوط به روزهای پس از والفجر یک است و «تلاش برای برون‌رفت از بن‌بست» عنوان دارد، به کتاب «درس‌های جنگ مدرن» به‌عنوان تنها اثری اشاره شده که با ادبیاتی نیش‌وکنایه‌دار از لفظ امواج انسانی استفاده کرده و ایران را به استفاده از تاکتیک غیرانسانی امواج انسانی متهم کرده است. توضیحاتی که گلعلی بابایی درباره سمینار فرماندهان سپاه و پیاده‌کردن سخنرانی شهید همت در فصل اول «کوهستان آتش» آورده، در حکم پاسخ به ادعاهای آنتونی کوردزمن و آبراهام واگنر نویسندگان آمریکایی کتاب «درس‌های جنگ مدرن» در این‌باره هستند. چون این‌دو نویسنده در پی بررسی دلایل ناکامی‌های نظامی ایران از عملیات رمضان به بعد تا شروع عملیات خیبر بوده‌اند. به‌هرحال این‌دو نویسنده خارجی درباره مقطع زمانی مورد اشاره گفته‌اند عراق پس از آزادسازی خرمشهر، برای حفظ خاک خود مقابل ایران می‌جنگید و هنوز از نظر نیروی هوایی، از برتری 4 به 1، در زمینه نیروی زرهی و توپخانه عملیاتی از برتری 3 به 1 و در کل، از برتری جنگ‌افزار و مهمات پیاده برخوردار بود.

در همان‌زمانه‌ای که این‌دومحقق آمریکایی از آن صحبت کرده‌اند، فرماندهان ارشد سپاه و نیروی زمینی ارتش معتقد بودند پس از فتح خرمشهر، عمده‌ترین چالش نیروهای نظامی ایران، اختلاف دیدگاه مبنایی فرماندهان ارتش و سپاه بر سر مساله وحدت فرماندهی است. در آن مناقشه، سپاه طرفدار روش فرماندهی مشترک عملیاتی بود اما فرمانده نزاجا، خواستار اجرای اصل وحدت فرماندهی با محوریت ارتش بود. در آستانه زمستان 61 با تصویب شورای عالی دفاع، اصل فرماندهی مورد توجه سران کشور قرار گرفت و امام خمینی (ره) فرمان تعیین رئیس شورای عالی دفاع را به‌عنوان مسئول ارشد سیستم دفاعی کشور صادر کرد که آیت‌الله خامنه‌ای برای این‌سمت انتخاب شد و تصمیم گرفت فرماندهی عملیات بزرگ زمستانی ایران (والفجر مقدماتی) در جنوب فکه_شرق میسان را به فرماندهی کل سپاه واگذار کنند. در ادامه هم، باحضور یکی از عناصر نفوذی منافقین در واحد اطلاعات و عملیات سپاه 11 که به‌عنوان بسیجی در این‌واحد خدمت می‌کرد، اطلاعات محرمانه زیادی از نیروهای ایرانی عمل‌کننده در والفجر مقدماتی به‌دست فرماندهان سپاه چهارم عراق رسید و رزمندگان زیادی در والفجر مقدماتی در قتلگاه فکه به شهادت رسیدند. آن‌عنصر نفوذی پیش از شروع عملیات مورد اشاره، خود را از محور طاووسیه به عراق رساند و پناهنده شد. احمد استادباقر یکی از سرتیم‌های اطلاعات عملیات لشگر 27 هم در خاطرات خود که در کتاب «خاطرات شناسایی منطقه قصر شیرین و ذهاب» چاپ شده‌اند و در فصل پنجم کتاب «کوهستان آتش» به آن‌ها اشاره شده، گفته در جریان شناسایی پاسگاه طاووسیه در منطقه والفجر مقدماتی، یکی از بچه‌ها گم شد. آن‌شخص محسن سرواهرابی عنصر نفوذی مجاهدین خلق بود که اطلاعات باارزشی را به ارتش عراق رساند و عملیات را لو داد. در نتیجه چنین‌اتفاقاتی بود که محسن رضایی فرمانده وقت سپاه، به فرماندهان لشگرهای سپاه دستور داد نباید از عناصر غیرسپاهی در واحد اطلاعات عملیات استفاده کنند. همین‌مساله هم باعث دلخوری یکی از نیروهای مهم اطلاعات عملیات لشگر 27 به‌نام مجید زادبود شد که یک بسیجی بود و علاقه‌ای به فعالیت در قالب کادر سپاه نداشت.

به‌هرحال با شکست عملیات والفجر مقدماتی، نظر آیت‌الله خامنه‌ای و دیگر اعضای شورای عالی دفاع همچنان بر اصل وحدت فرماندهی بود اما برای عملیات بعدی، یعنی والفجر 1، محوریت فرماندهی به نیروی زمینی ارتش واگذار شد که این‌عملیات هم به ناکامی انجامید. پس از ناکامی در والفجر1، امام خمینی دستور داد ماموریت فرماندهی ادامه سری‌عملیات‌های والفجر به آیت‌الله هاشمی رفسنجانی واگذار شود. به این‌ترتیب از اردیبهشت تا بهمن‌ماه 62 با رعایت همان‌اصل وحدت فرماندهی، عملیات‌های والفجر2، والفجر3 و والفجر4 در کوهستان‌های غرب و شمال غرب کشور در دستور کار قرار گرفتند. اما بحران انتخاب بهترین شیوه مدیریت عالی دفاع در جبهه ایران علیه عراق، تا 30 بهمن 62 یعنی سه‌روز پیش از اجرای عملیات خیبر ادامه داشت که در نهایت در همان‌روز با دستور امام خمینی، آیت‌الله هاشمی رفسنجانی به‌طور رسمی به‌سمت فرمانده عالی جنگ منصوب شد. اما مشکلی که تا پیش از این‌انتصاب وجود داشت، گسترش ناگهانی ظرفیت کمی سازمان رزم سپاه بود که خود را از آذرماه سال 61 به بعد، به‌ویژه با تشکیل سپاه‌های سوم صاحب‌الزمان، هفتم فجر و یازدهم قدر نشان داد. شهید همت که در برهه اجرای عملیات والفجر مقدماتی فرمانده سپاه 11 قدر بود، پس از یایان این‌عملیات سخنرانی جالبی داشته که دربخشی از آن گفته پس از گفتگوی محسن رضایی با میرحسین موسوی خامنه نخست‌وزیر وقت و مطلع‌شدن موسوی از این‌که سپاه در آن‌مقطع 12 لشگر رزمی دارد، تازه موضع دولتمردان کشور نسبت به سپاه نرم شده و برای اولین‌بار از زمان شروع جنگ، بودجه نظامی سپاه به سطح بودجه مصوب ارتش رسیده است.

به این‌ترتیب، با دستور محسن رضایی، از اواخر بهمن 61، مقرر شد فرماندهان سپاه‌های سه‌گانه سوم صاحب‌الزمان، هفتم فجر و یازدهم قدر، فرماندهی لشگرهای اصلی این‌سپاه‌ها یعنی لشگر 27، لشگر 14 و لشگر 8 را هم به‌طور همزمان به عهده داشته باشند. این‌تدبیر در عملیات والفجر 1 به کار گرفته شد و در نهایت اوایل اردیبهشت 62 بود که با دستور رضایی، این‌سه‌سپاه در سازمان رزم نیروی زمینی سپاه ادغام شده و فرماندهانشان نیز به سمت پیشین خود یعنی فرماندهی لشگرهای 27 محمدرسول‌الله، 14 امام حسین و 8 نجف اشرف برگشتند.

* تدبیر همت برای تغییر جبهه از جنوب به غرب و گلایه از شیوه رزم در والفجرهای مقدماتی و یک

با انحلال تشکیلات سپاه 11 قدر، شهید همت دستور داد عمده کادرهای ستادی قرارگاه سپاه 11 قدر، دوباره به ستاد فرماندهی لشگر 27 برگردند. حسین الله‌کرم یکی از همین‌چهره‌هاست که از اوایل شهریور 61 به لشگر 27 پیوسته و با تشکیل سپاه 11 قدر و سپس انحلالش در اواخر فروردین 62، معاون اطلاعات و شناسایی سپاه 11 بود. او تا اواسط مهر آن‌سال مسئول واحد طرح و شناسایی لشگر 27 بود. در همین زمان بود که پس از شکست‌های والفجر مقدماتی و والفجر یک، در بهمن 61 و فروردین 62 در عقبه سازمانی لشگر 27 یعنی سپاه منطقه 10 تهران جبهه‌ای علیه فرماندهانی چون همت شکل گرفت که او در محاورات خود از این‌جبهه با عنوان خط سوم یا خوارج جدید یاد می‌کرد و ماجرای درگیری لفظی‌اش با اکبر گنجی در مقر سپاه تهران مربوط به همین‌جبهه‌گیری‌هاست. گلعلی بابایی هم در کتاب «کوهستان آتش» ضمن اشاره به ماجرای درگیری همت و گنجی، از لفظ فیلدمارشال‌های جبهه‌ندیده تهران‌نشین برای اشاره به اعضای این‌جبهه اشاره کرده است.

همت بدون این‌که دستوری از عزیز جعفری گرفته باشد، به نیروهای اطلاعات عملیات خود گفته بود حالا که قرار است لشگر 27 را در مناطق عملیاتی جنوب خرج کنند تا عملیات‌های ناموفقی مثل والفجرهای مقدماتی و یک را انجام دهد، بهتر است نیروهای طلاعات عملیات را به جبهه میانی ببریم و در محورهایی که دارای عوارض طبیعی بسیار خوب و قابل شناسایی هستند مستقر کنیم. به‌خاطر همین‌تفکر بود که همت یک‌روزپس از پایان والفجر یک، به نیروهای اطلاعات عملیات لشگر خود گفت زمین جنوب، زمینی قفل شده است و باید به غرب فکر کردبه‌هرحال پس از ناکامی‌های والفجر مقدماتی و والفجر یک و جلساتی که همت در تهران در این‌باره داشت، به پادگان دوکوهه برگشت و با برگزاری یک‌نشست ضربتی با سه‌مدیر ارشد اطلاعات عملیات لشگر 27 یعنی سعید قاسمی، مجید زادبود و حمید میرزایی اعلام کرد ماندن بیشتر در جبهه خوزستان به صلاح نیست و باید لشگر را برای عملیات به غرب بود. به این‌ترتیب بود که روند جابه‌جایی عظیم لشگر 27 به جبهه غرب آغاز شد که البته فعالیت‌های مقدماتی نیروهای اطلاعات عملیات این‌لشگر در زمین‌های غرب پیش‌تر و از روز 14 اردیبهشت 62 با دستور همت شروع شده بود. شهید همت آن‌زمان‌، به‌عنوان فرمانده لشگر 27 تابع قرارگاه نجف اشرف با فرماندهی عزیز جعفری و (به گفته سعید قاسمی) دارای تیم اطلاعات عملیات بسیار قوی‌ای بود. همت بدون این‌که دستوری از عزیز جعفری گرفته باشد، به نیروهای اطلاعات عملیات خود گفته بود حالا که قرار است لشگر 27 را در مناطق عملیاتی جنوب خرج کنند تا عملیات‌های ناموفقی مثل والفجرهای مقدماتی و یک را انجام دهد، بهتر است نیروهای طلاعات عملیات را به جبهه میانی ببریم و در محورهایی که دارای عوارض طبیعی بسیار خوب و قابل شناسایی هستند مستقر کنیم. به‌خاطر همین‌تفکر بود که همت یک‌روزپس از پایان والفجر یک، به نیروهای اطلاعات عملیات لشگر خود گفت زمین جنوب، زمینی قفل شده است و باید به غرب فکر کرد. علت این‌موضعش هم این بود که عملیات در جبهه میانی ایران و عراق، مربوط به مناطق تحت کنترل سپاه دوم نیروی زمینی عراق در نوار مرزی شرق استان دیاله عراق با منطقه کوهستانی مرزی مهران در خاک ایران و رو به شمال بود. به‌این‌ترتیب با عمل در این‌مناطق می‌شد شهرهای بعقوبه، مندلی و در نتیجه بغداد را تهدید کرد. ضمن این‌که همت معتقد بود جنگیدن در مناطق غرب و شمال‌غرب، از دادن تلفات زیادی که ایران در جبهه جنوب می‌داد، جلوگیری می‌کند. گلعلی بابایی مستندات مربوط به آن‌دوره را در فصل دوم کتاب «کوهستان آتش» آورده که عنوانش «جنوب قفل شد؛ به غرب فکر کنید» است.

حسین الله‌کرم که آن‌زمان مسئول واحد و شناسایی لشگر 27 بوده، گفته آن‌زمان جبهه غرب نسبت به جبهه شمال غرب حساسیت بیشتری داشت چون نیروهای ایرانی می‌توانستند از سه‌محور به دروازه‌های شرقی بغداد برسند. ایران شش‌ماه پیش از آن در عملیات مسلم‌بن‌عقیل در محور میانی عمل کرده و به نتایج مطلوبی هم رسیده بود. این‌بار هم هدفش از عمل در غرب، اهداف اقتصادی جبهه جنوب نبود. چون در جنوب بحث حمله به مراکز نظامی و اقتصادی عراق مطرح بود. این‌بار فرماندهان ایرانی، برای رفتن به جبهه غرب و شمال غرب، اهداف نظامی و سیاسی را در نظر داشتند. در جبهه غرب، جنگ نفر با نفر مطرح بود که صدام از آن پرهیز داشت. برتری ایران در این‌زمینه این بود که نیروی بی‌شمار مردمی را درلباس‌های گوناگون داشت که صدام نداشت. همان‌طور که می‌دانیم برتری صدام از نظر تسلیحات و امکانات بود که پس از فتح خرمشهر، 15 میلیارد دلار سلاح خریده و خط پدافندی خود را در جبهه جنوب محکم کرده بود.

زمین رملی قتلگاه فکه و شهدایی که پس از سال‌ها، تفحص و شناسایی شدند

وقتی همت، سعید قاسمی را با وسایل و تدارکات ضروری از پادگان دوکوهه به یک‌مدرسه متروکه در شهر سرپل‌ذهاب فرستاد تا شناسایی‌های مناطق غرب را هدایت کند، با معضل فقدان شدید کادرهای عملیاتی روبرو بود که برای رفع این‌مشکل، با گردآوری کادرهای عملیاتی لشکر 27 در پادگان دوکوهه و برگزاری سلسله‌نشست‌های تحلیلی تلاش کرد روحیه تهاجمی لطمه‌خورده این‌کادرها را ترمیم و تجربیات فرماندهی خود و عبرت‌های والفجر مقدماتی و والفجر یک را به آن‌ها منتقل کند. او در پی جایگزینی ضربتی کادرهای بااستعداد و نخبه در رده‌های دسته، گروهان و گردان بود. شهید همت در یکی از همین‌جلسات که روز سه‌شنبه 30 فروردین 62 برگزار و فیلمبرداری‌اش توسط ابراهیم حاتمی‌کیا انجام شده، خطاب به کادرها گفت کارش را از رده تک‌تیرانداز و مسئول دسته شروع کرده است. او با انتقاد از شیوه جنگ در عملیات‌های والفجر مقدماتی و یک گفت این‌شیوه جنگیدن با دشمن، درست نیست؛ آن‌هم دشمنی که تاکتیکی شده و عینا دارد روش‌های پیشرفته رزم زمینی دانشکده‌های جنگ را برای ما روی تپه 143 فکه شمالی اجرا می‌کند. همت در سخنان خود، توجه مخاطبانش را به این‌نکته جلب کرد که دشمن با مدرن‌ترین متدهای تاکتیکی نبرد می‌جنگد پس نباید با دیوار گوشتی با او روبرو شد. او گفت سخنش با فرماندهان ارشد سپاه این است که نمی‌تواند این‌مسائل و مسئولیت ناشی از آن‌ها را بپذیرد.

همت با انتقاد از شیوه جنگ در والفجرهای مقدماتی و یک گفت این‌شیوه جنگیدن با دشمن، درست نیست؛ آن‌هم دشمنی که تاکتیکی شده و عینا دارد روش‌های پیشرفته رزم زمینی دانشکده‌های جنگ را برای ما روی تپه 143 فکه شمالی اجرا می‌کند. دشمن با مدرن‌ترین متدهای تاکتیکی نبرد می‌جنگد پس نباید با دیوار گوشتی با او روبرو شدشهید همت این‌مساله را به اطلاع نیروهایش رساند که برای بهبود وضعیت، معیارهایی برای واحد پرسنلی لشگر 27 تعیین شده تا سابقه و تجربه نیروها مشخص شود. تهیه شناسنامه عملیاتی از نیروها برای مشخص‌شدن کیفیت‌شان و کار کردن با آن‌ها براساس همین‌کیفیت، مساله‌ای بود که او در این‌سخنرانی‌ها آن را مطرح و بر آن تاکید کرده است. او خطاب به فرماندهان و کادرهای لشگر 27 گفت باید کادرسازی کنند. در مراکز آموزشی مانند پادگان امام علی و پادگان امام حسین تهران دو دوره کلاس آموزشی فرماندهی گردان برگزار شده که بازده خوبی داشته‌اند و در نتیجه آن‌ها حدود 300 تا 400 فرمانده گردان تربیت شده‌اند. او به مخاطبان خود گفت می‌توان دوره به دوره و رده به رده در همین دوکوهه کلاس برگزار کرد و فرمانده گروهان تربیت کرد اما متاسفانه این‌کار انجام نمی‌شود. وقتی هم یکی از حاضران گفت چنین‌کاری نیاز به پیگیری دارد، همت عدم این‌پیگیری را متوجه سپاه منطقه 10 تهران دانست.

در ادامه این‌اتفاقات، همت خود در روزهای اردیبهشت 62 کادرهای فرماندهی لشگر 27 را در پادگان دوکوهه گردآوری و برای آن‌ها دوره 20 روزه آموزشی برگزار کرد. برگزاری برخی از جلسات این‌دوره‌ها، گاهی به عهده علی فضلی که آن‌زمان معاون لشگر 27 بود، گذاشته می‌شد. پس از این‌دوره آموزشی و اتمام مباحث نظری، مانوری هم در منطقه چناره خرم‌آباد انجام شد و در حاشیه آن، حوادث عملیات بیت‌المقدس و چگونگی مانور و نحوه درگیری گردان‌های لشگر 27 در آن‌عملیات توسط اکبر حاجی‌پور تشریح شد.

* جستجوی همت برای اردوگاه مناسب و رسیدن به قلاجه

محمدابراهیم همت، برای رفتن به غرب، در جستجوی منطقه‌ای مناسب بود تا لشگر 27 را با استعداد 17 رده ستادی، 3 تیپ پیاده و 1 تیپ مکانیزه در آن اسکان دهد. شرح این‌جستجو و تلاش‌ها در فصل سوم کتاب «کوهستان آتش» با عنوان «تجدید سازمان در قلاجه» روایت شده است. در خاطره‌ای که مجتبی عسکری جانشین وقت بهداری لشگر تعریف کرده، در همان‌برهه برای پیداکردن نقطه مناسب با همت همراه می‌شود که همت در این‌خاطره حرف‌های جدید نسبتا شنیده نشده‌ای درباره زندگی خصوصی خود دارد؛ از جمله این که برای بله گرفتن از همسرش چه مصیبت‌ها که نکشیده و پس از خدا و امام خمینی، در دنیا، احدی را به اندازه او دوست ندارد. به‌هرحال با رسیدن به منطقه کوهستانی قلاجه، همت به عسکری می‌گوید: «دامنه‌های این‌جا تا دلت بخواهد برای زدن چادرهای گردان‌ها، ظرفیت دارند. کلی شیار در هر طرف هست که در صورت حمله هوایی، بسیجی‌های ما می‌توانند عین خرگوش، بروند لابه‌لای آن‌ها جان‌پناه بگیرند، درست برعکس آن‌اردوگاه مزخرف ما در سومار، که پاییز پارسال بمباران‌های هوایی دشمن در آنجا کلی از ما تلفات گرفت و روحیه بسیجی‌ها را داغان کرده بود. پوشش گیاهی بسیار خوبی هم دارد، فاصله‌اش هم از جاده اسلام‌آباد غرب، نه خیلی زیاد است، نه خیلی کم.» (صفحه 87) عمق این‌اردوگاه کوهستانی، 10 کیلومتر برآورد شد.

بروجردی عادت داشت هروقت وارد سنندج می‌شد، به زندانی‌های کومله، دموکرات و چریک‌های فدایی خلق که در بازداشتگاه بودند، سر بزند و ساعت‌ها با آن‌ها بحث کند. بروجردی گاهی تا دیروقت نزد آن‌ها می‌ماند. در نتیجه گاهی از خستگی ناشی از بحث و گفتگو با این‌زندانی‌ها در همان‌بازداشتگاه نزد آن‌ها می‌خوابید و استراحت می‌کرد. در نتیجه زندانیان به او عادت کرده و وقتی یک‌بار به واسطه سانحه تصادف موفق نشد به بازداشتگاه سر بزند، زندانی‌ها بنای گلایه گذاشته و گفتند اگر بروجردی به سنندج آمده بود، حتما به ما سر می‌زندهمزمان با نهایی‌شدن روند انتخاب محل احداث اردوگاه کوهستانی لشگر 27، همت تصمیم گرفت اردوگاه را با نام «شهید محمد بروجردی» که 31 خرداد 62 به شهادت رسیده بود و همت، او را استاد خود می‌دانست، نامگذاری کند. او خود تعریف کرده بروجردی عادت داشت هروقت وارد سنندج می‌شد، به زندانی‌های کومله، دموکرات و چریک‌های فدایی خلق که در بازداشتگاه بودند، سر بزند و ساعت‌ها با آن‌ها بحث کند. بروجردی علت فعالیت‌های این‌افراد را جویا می‌شد و گاهی تا دیروقت نزد آن‌ها می‌ماند. در نتیجه گاهی از خستگی ناشی از بحث و گفتگو با این‌زندانی‌ها در همان‌بازداشتگاه نزد آن‌ها می‌خوابید و استراحت می‌کرد. در نتیجه زندانیان به او عادت کرده و وقتی یک‌بار به واسطه سانحه تصادف موفق نشد به بازداشتگاه سر بزند، زندانی‌ها بنای گلایه گذاشته و گفتند اگر بروجردی به سنندج آمده بود، حتما به ما سر می‌زند. این‌خاطره‌ای است که همت از بروجردی تعریف کرده و جالب است که همت درباره این‌شخصیت، جمله‌ای شبیه جملات سردار سلیمانی درباره شهادت دارد: «بروجردی؛ پیش از شهادتش، شهید شده بود. اصلا هر روز زندگی این‌مرد، شهادت بود.» (صفحه 90) همت گفته چهار روز پیش از شهادت بروجردی وقتی محسن رضایی به کردستان سفر کرد، به او گفته در صورت باقی‌ماندن بروجردی در کردستان، به احتمال قوی شهید می‌شود و چنین‌مردی حیف است. چهار روز بعد رضایی در حضور همت به معاون خود علی شمع‌خانی تلفن کرد و گفت به بروجردی بگویید به تهران بیاید. اما وقتی با کردستان تماس گرفته شد تا دستور رضایی ابلاغ شود، خبر دادند بروجردی ساعتی پیش شهید شده است.

به‌هرحال با ارادتی که همت به بروجردی داشت و معتقد بود شخصیتش شناخته نشده باقی مانده، تصمیم گرفت نام اردوگاه قلاجه را، اردوگاه شهید بروجردی بگذارد و به سازماندهی گردان‌ها و تیپ‌های لشگرش در این‌اردوگاه بپردازد؛ به این‌ترتیب فرماندهی تیپ 1 عمار به اکبر حاجی‌پور، تیپ 2 سلمان به عباس کریمی و تیپ 3 ابوذر به سیدمحمدرضا دستوار واگذار شد. تذکر این‌نکته نیز بی‌لطف نیست که تا سال پیش از این‌وقایع یعنی تا اواخر آذر 61 به تیپ‌های لشگر 27، محور می‌گفتند و با پیشنهاد عباس کریمی به همت، بنا شد عنوان محور کنار گذاشته و از عنوان تیپ برای این‌یگان‌ها استفاده شود. با توجه به اتفاقات عملیات‌های والفجر مقدماتی و والفجر یک، شیرازه این سه‌تیپ لشگر 27 از هم پاشید و موجودیت‌شان به حالت تعلیق درآمد که با راه‌اندازی و تاسیس اردوگاه شهید بروجردی، دوباره سازماندهی و بازسازی شدند. بد نیست این‌نکته را نیز یادآوری کنیم که تیپ 27 در پاییز 61 تبدیل به لشگر شد و پس از خاتمه والفجر یک تغییرات زیادی در کادرهای تیپ‌ها انجام شد.

در آن‌مقطع که فرماندهان لشگر 27 در پی گردآوری نیروها و امکانات برای انتقال به قلاجه بودند، مساله محدودیت‌های تدارکات و وسایل نقلیه و ترابری مطرح بود که البته این‌مشکل حل شد. اما به گفته رزمندگان وقت لشگر 27، ترابری آن‌زمان لشگر و کلیت بضاعت و وسایل نقلیه موتوری این‌یگان، به اندازه یک‌گردان ارتش بود. مشکل دیگر هم این بود که خودروهای سازمانی از مزیت تامین قطعات یدکی و لاستیک سهمیه‌بندی‌شده برخوردار بودند اما خودروهای غنیمتی نه. در آن‌زمان یگان‌های رزمی ارتش چنین‌وضعیتی نداشته و برای تردد جمعی نیروهای گردانشان به مشکل برنمی‌خوردند. این‌مساله با تدابیر همت و فرماندهان لشگرش حل شد.

سید محمد جعفر آل‌آقا معاون گروهان دوم گردان حبیب در همین‌زمینه خاطره یکی از سخنرانی‌های همت را در گردان‌شان تعریف کرده و گفته وقتی بنا بود پیش از سخنرانی همت، قرآن قرائت کند، فرمانده لشگر خود میکروفن بلندگو را مقابل دهان او گرفته تا آیات قرآن را تلاوت کند و سپس با حضور در چادر فرماندهی گردان حبیب به فرماندهان این‌گردان گفته «مبادا به بسیجیان به عنوان تنبیه بگویید که بدو بالای تپه و دستت را به آن‌جا بزن و برگرد. این‌بسیجیان، امانت‌های مردم در دست ما هستند، نباید آن‌ها را اذیت کنیم.» مشکل دیگر برای استقرار در اردوگاه شهید بروجردی، در بیان همت، وجود جاسوس‌ها و نیروهای زیاد ستون پنجم در غرب کشور بود؛ همچنین این‌مشکل که آسمان غرب کشور، خلاف آسمان جنوب که توسط پدافندهای موشکی و ضدهوایی محافظت می‌شد، از این‌حد امکانات برخوردار نبود. در نتیجه همت در روزهای پیش از انتقال نیروها به قلاجه، با فرماندهان اتمام حجت کرد و گفت چادرهایی که از بالا در دیدرس هواپیماهای دشمن باشند، باید جمع‌آوری و در مناطق مناسب با استتار مکفی برپا شوند. همت تهدید کرد هرچادری که چنین‌وضعیتی داشته باشد و برچیده نشود، از گردان موردنظر گرفته خواهد شد. همت گفت «هر چیز سفیدی که از بالا امکان دید هوایی روی آن وجود دارد، رویش را بپوشانید. برای رضا خدا هم این کار را بکنید.» (صفحه 113) او ضمن این‌که به فرماندهانش گوشزد کرد جبهه غرب مظلوم است و مثل جبهه جنوب، پدافند موشک هاوک یا توپ ارولیکن ندارد، گفت نیروها باید از الان به کمبود آب در این‌جبهه عادت کنند. او در جملات خود چنین‌فرازهایی دارد: «اصلا ما این‌بسیجی را به غرب آورده‌ایم، که قدری راه برود، تا عضلات پای او ورزیده بشوند. تانکر آب را دو کیلومتر بالاتر از محل چادرها بگذارید، طوری که بسیجی شما، ناچار بشود قدری پیاده راه برود.» (صفحه 111) البته همین‌شخصیت، پس از ورود به اردوگاه شهید بروجردی قلاجه فرماندهان را به مدارا و مهربانی با نیروهای بسیجی تشویق می‌کرد. سید محمد جعفر آل‌آقا معاون گروهان دوم گردان حبیب در همین‌زمینه خاطره یکی از سخنرانی‌های همت را در گردان‌شان تعریف کرده و گفته وقتی بنا بود پیش از سخنرانی همت، قرآن قرائت کند، فرمانده لشگر خود میکروفن بلندگو را مقابل دهان او گرفته تا آیات قرآن را تلاوت کند و سپس با حضور در چادر فرماندهی گردان حبیب به فرماندهان این‌گردان گفته «مبادا به بسیجیان به عنوان تنبیه بگویید که بدو بالای تپه و دستت را به آن‌جا بزن و برگرد. این‌بسیجیان، امانت‌های مردم در دست ما هستند، نباید آن‌ها را اذیت کنیم.» (صفحه 156)

همت به نیروهای لشگرش گفت معطل بلدوزر نمانند و با دست خالی زمین اردوگاه را هموار کنند. برای حفظ مسائل امنیتی و جلوگیری از جاسوسی هم هشدار داد اجازه داده نشود حتی یک چوپان محلی وارد منطقه اردوگاه شود اما اضافه کرد متاسفانه باز هم در اطراف اردوگاه افراد چوپان دیده شده‌اند. براساس دستور همت به کلیه رزمندگان لشگر 27، تاکید شد در جریان تردد به شهرستان اسلام‌آباد غرب و گفتگو با افراد غیرنظامی، از اعلام رده سازمانی گردان و لشگر خود و همراهانشان اکیدا پرهیز کنند. همچنین هیچ تابلو یا عنوانی که حاوی نام لشگر 27 باشد بر سر در اردوگاه قرار نگیرد. یکی از دلایل این‌احتیاطات، ضرباتی بود که لشگر 27 در عملیات‌های رمضان، مسلم بن عقیل، والفجر مقدماتی و والفجر یک از ستون پنجم دشمن خورده بود.

* یک‌انتصاب و بروز اختلافات بین ضلع مریوان و ضلع پاوه

در روزهای تجدیدسازمان لشگر 27 برای انتقال به اردوگاه شهید بروجردی در قلاجه، همت اکبر زجاجی مسئول واحد طرح و عملیات لشگر را به‌عنوان قائم مقام فرماندهی لشگر منصوب کرد که این‌انتصاب باعث بروز اختلاف‌ها و تنش‌هایی در این‌لشگر شد. گلعلی بابایی البته این‌تذکر را هم در صفحه 116 «کوهستان آتش» آورده که از تیر سال 61 که همت مسئولیت فرماندهی یگان 27 را به عهده گرفت، اصطحکاک‌هایی بین دو جریان اصلی این‌یگان یعنی ضع مریوان و ضلع پاوه به وجود آمد. ضلع مریوان مربوط به رزمندگانی است که در مریوان همراه حاج احمد متوسلیان بودند و ضلع پاوه نیز مربوط به کسانی بود که از پاوه با همت به لشگر 27 آمدند. همت پس از شهادت اسماعیل قهرمانی در عملیات رمضان، برای حفظ اتحاد و فرونشاندن اعتراض ضلع مریوان، معاون خود را از میان نیروهای این‌ضلع انتخاب کرد که این‌انتخاب، رضا چراغی بود. پس از شهادت رضا چراغی در عملیات والفجر 1 هم، همت اکبر زجاجی را به‌عنوان قائم مقام لشگر انتخاب کرد که این‌انتخاب نه‌تنها ضلع مریوان، که ضلع پاوه را نیز غافلگیر کرد. چون زجاجی از بنیان‌گذاران لشگر 27 نبود. بابایی در این‌باره در «کوهستان آتش» نوشته اعتراض پنهانی به انتصاب زجاجی، در میان شماری از نفرات قدیمی ضلع مریوان باقی ماند و چون آتش زیر خاکستر تا مدت‌ها بعد یعنی یک‌ماه مانده به شهادت همت در عملیات خیبر ادامه پیدا کرد. محسن کاظمینی هم از کادرهای قدیمی ضلع مریوان در خاطرات خود گفته بدون استثنا اکثر مسئولین قدیمی لشگر با این انتصاب مخالف بودند. همت هم که از صدای اعتراض‌ها خسته شده بوده روزی به کاظمینی گفت دنبال کسی از جنس رضا چراغی می‌گشته که زجاجی را به این‌سمت منصوب کرده است. او در گلایه‌های خود به کاظمینی جمله جالبی دارد: «خاطرجمع باش؛ فلز جنس مخالف‌خوان‌های داخل لشگرمان را می‌شناختم، که اکبر را به تمام آن‌ها ترجیح دادم.» (صفحه 117)

به‌هرحال همت پس از معرفی اکبر زجاجی، تمام تمرکز خود را روی تجدیدساختار تیپ‌ها و گردان‌هایشان معطوف کرد.

* سازماندهی گردان‌ها و اختلاف نظر همت با قرارگاه نجف درباره تیپ ذوالفقار

در همین‌برهه همت، وظیفه سازمان‌دهی دوباره گردان حبیب را به عمران پستی سپرد. در نتیجه قرار شد این‌گردان که نیروهایش از فردای خاتمه والفجر مقدماتی در گردان یاسر، ادغام و تحت دستور این‌گردان به عملیات والفجر 1 رفتند، بار دیگر با هویت مستقل گردان حبیب تحت امر تیپ 2 پیاده سلمان قرار بگیرد. به این‌ترتیب گردان حبیب بن مظاهر، از اول تیر 62 در سه‌نوبت و در هرمرتبه 100 نفر نیروی بسیجی تحویل گرفت و سامان گرفت. همت همچنین با بیان این‌که جمع‌شدن تعداد زیادی کادر باتجربه و جبهه‌دیده در گردان مقداد به صلاح نیست، به تعدادی از آن‌ها گفت از مقداد جدا شده و گردان مالک را دوباره تشکیل دهند. با دست ردی که برخی از کادرهای گردان مالک به سینه کادرهای جداشده از گردان مقداد زده و آن‌ها را به گردان راه ندادند، همت با حضور در ساختمان گردان مالک، خطاب به این‌افراد گفت: «این‌برادران؛ فرماندهان جدید گردان مالک هستند و همه شما هم شرعا تکلیف دارید که از آن‌ها تبعیت کنید. اگر هم کسی نمی‌تواند خودش را با این‌تیم جدید هماهنگ کند، بهتر است بی‌معطلی به واحد پرسنلی لشگر برود تا آن‌جا تعیین تکلیف بشود.» (صفحه 128) پس از این‌صحبت‌ها چندنفر از پاسداران کادر گردان مالک، تسویه‌حساب گرفته و از این‌گردان رفتند اما بیشتر نیروهای گردان باقی ماندند. قابل ذکر است که گلعلی بابایی نویسنده کتاب «کوهستان آتش» در آن‌برهه مسئول واحد پرسنلی لشگر 27 بوده است. در این‌مقطع زمانی گردان تخریب لشگر 27 هم که از ابتدای تاسیس تیپ 27 در زمستان 60 تحت فرماندهی جعفر جهروتی‌زاده قرار داشت، پس از عملیات والفجر 1 در تابستان 62 بازسازی شد.

همت و عمران پستی در چادر فرماندهی گردان حبیب در اردوگاه قلاجه

با دست ردی که برخی از کادرهای گردان مالک به سینه کادرهای جداشده از گردان مقداد زده و آن‌ها را به گردان راه ندادند، همت با حضور در ساختمان گردان مالک، خطاب به این‌افراد گفت: «این‌برادران؛ فرماندهان جدید گردان مالک هستند و همه شما هم شرعا تکلیف دارید که از آن‌ها تبعیت کنید. اگر هم کسی نمی‌تواند خودش را با این‌تیم جدید هماهنگ کند، بهتر است بی‌معطلی به واحد پرسنلی لشگر برود تا آن‌جا تعیین تکلیف بشود.» (صفحه 128) پس از این‌صحبت‌ها چندنفر از پاسداران کادر گردان مالک، تسویه‌حساب گرفته و از این‌گردان رفتند اما بیشتر نیروهای گردان باقی ماندنداز دیگر گردان‌هایی که در همان‌زمان در لشگر 27 تشکیل شدند، باید به گردان کمیل‌بن‌زیاد در تیپ 1 عمار اشاره کرد. تیپ 4 مکانیزه ذوالفقار هم دیگر زیرمجموعه لشگر 27 بود که با فعالیت‌های مهندسی معکوس، توانسته بود به پیشرفت‌های نظامی خوبی در زمینه استفاده از تانک‌های مختلف و سلاح‌های موشک‌انداز مانند تاو برسد. اما جالب است که در مقطعی، بین همت و مسئولان قرارگاه نجف، به‌خاطر ادامه فعالیت یا انحلال این‌تیپ اختلاف‌نظر وجود داشت. عباس برقی که آن‌زمان معاون این‌تیپ بود گفته در آن‌برهه یعنی زمان انتقال لشگر 27 به قلاجه، در ذهنیت فرماندهان قرارگاه نجف، ضرورت ادامه موجودیت تیپ ذوالفقار در چارت لشگر 27 جا نیافتاده بود. درنتیجه میزان پشتیبانی قرارگاه نجف از این‌تیپ در حد یک‌گردان ادوات سایر لشگرهای سپاه بود. نیروهای این‌تیپ تمام تانک‌های خود را در حملات پیشین غنیمت گرفته بودند و امور تعمیر و نگهداری‌شان را خود انجام می‌دادند. وقتی هم که لشگر 27 به قلاجه منتقل شد، قرارگاه نجف چندمرتبه پیام داد باید تانک‌های تیپ ذوالفقار به تیپ زرهی رمضان تحویل داده شوند. پاسخ همت به قرارگاه نجف این‌گونه بود: «حتی خدا هم به بندگانش تکلیف مالایطاق نمی‌کند. شما هم این‌قدر اشتباه روی اشتباه تلنبار نکنید. به یگانی که از حیث استعداد، سازمان و توان رزمی در حد یک‌تیپ است، می‌گویید بیش از یک‌گردان سهمیه اختصاص نمی‌دهیم. از آن‌طرف می‌خواهید تانک‌هایی را که شما به آنها نداده بودید، از آن‌ها بگیرید؟» (صفحه 138)

* مشکل عقیدتی سیاسی و حضور شیخ‌حسین انصاریان در لشگر 27

یکی از مشکلات لشگر 27 در آن‌مقطع زمانی، مسئول واحد تبلیغات بود که به‌خاطر برخوردهای تند و بد مسئول این‌واحد، باعث شد انتقاداتی درباره فعالیت‌های عقیدتی سیاسی لشگر مطرح شود. یکی از انتقادات در این‌زمینه توسط محمدرضا کارور فرمانده گردان مالک اشتر این‌گونه در مصاحبه با اسدالله توفیقی در 11 آذر 62 مطرح شده این‌فرمانده در آن می‌گوید بچه‌های رزمنده توجیه نیستند اگر به شهادت برسند، بناست در چه اقلیمی پا بگذارند. کارور در این‌مصاحبه می‌گوید منظورش ضرورت طرح مباحثی تازه، ناشنیده و یا کمترشنیده‌شده در کلاس‌های عقیدتی است. برای حل‌شدن این‌مشکلات، تدابیری اندیشیده شد. به‌عنوان مثال شیخ حسین انصاریان در محل اردوگاه شهید بروجردی حضور پیدا کرده و طبق خاطراتی که در فصل چهارم کتاب «کوهستان آتش» از وی نقل شده، آن‌زمان که حدودا 35 ساله بوده، منابر زیادی بین نیروهای این‌لشگر رفته است. بیشتر منابر شیخ‌حسین انصاریان در جبهه در پادگان دوکوهه، پادگان ابوذر یا اردوگاه قلاجه بودند. هنگام حضور این‌خطیب در اردوگاه شهید بروجردی هم، شهید همت با او جلسه‌ای انفرادی گذاشت و درباره موارد و موضوعاتی که نیاز بود برای هرگردان ارائه کند، با وی رایزنی کرد. شیخ‌حسین انصاریان می‌گوید در آن‌ایام چون اجازه حضور در خط مقدم را نداشت، گاهی پنهانی و دور از چشم فرماندهان لشگر 27 به خط مقدم می‌رفته است. در نتیجه همت و عباس کریمی با آگاهی از این به خط رفتن‌ها، با قاطعیت و البته به قول خود انصاریان، خیلی با ادب به او تذکر دادند برای تغذیه روحی نیروهای لشگر، به وجود او نیاز است و امام خمینی هم راضی نیست اشخاصی مثل شیخ حسین که برای هدایت معنوی رزمنده‌ها به جبهه می‌روند، در خط مقدم حضور پیدا کنند.

شیخ حسین انصاریان و شهید همت

شیخ حسین انصاریان، سال‌ها بعد در سال 84 گفت فرماندهان جوان ما مثل همت، حاجی‌پور، کریمی و رضا دستواره، 3 ویژگی مهم داشتند که مساله کم‌سن‌وسالی آن‌ها را حل وفصل می‌کرد: اول باورشان به خدا و قیامت، دوم اخلاص و سوم تعبدشان نسبت به دستورات امام خمینی.

* مشکلات مختلف و اخلاق خوب همت

به‌هرحال، مشکل بزرگ انتقال نیروهای لشگر 27 از دوکوهه به قلاجه، کمبود شدید وسایل نقلیه سنگین بود؛ مشکلی که تا آخرین روزهای جنگ درباره یگان‌های رزم سپاه، به‌طور کامل رفع نشد. اما عمده امکانات ترابری موجود یگان‌های سپاه در آن‌برهه، کامیون‌های غنیمتی نیمه‌سنگین شش‌چرخ آیفا بودند که از آن‌جا که در جدول خودروهای سازمانی یگان‌های رزم قرار نداشتند، همیشه به‌خاطر تامین راننده سازمانی و قطعات یدکی با مشکل روبرو بودند. در نتیجه واحد ترابری سنگین ستاد مرکزی سپاه ناچار بود تعدادی کامیون غیرنظامی را با راننده‌های شخصی‌شان برای ماموریت‌های 45 روزه تا سه‌ماهه در اختیار بگیرد.

به گفته رسول توکلی اخلاق خوب همت باعث شده بود فرمانده‌گردان‌های لشگر خجالت بکشند برای طرح مشکل یا بیان درخواست اجازه مرخصی، شخصا به او مراجعه کنند. در نتیجه به مسئولان ستاد لشگر مراجعه کرده و می‌گفتند «حاج‌همت این‌قدر دوست‌داشتنی و نازنین است که خجالت می‌کشیم برویم چند دقیقه از وقت ارزشمند او را برای طرح مسائل شخصی‌مان بگیریم.» پس از شروع روند اعزام نیروهای بسیجی از تهران به اردوگاه لشگر 27 در قلاجه تا زمان شروع عملیات والفجر 3، تعداد کل نیروهای انسانی این‌لشگر به حدود 8 هزار نفر رسید که در 3تیپ عمار، سلمان و ابوذر در قالب 12 گردان پیاده و یک‌گردان تخریب قرار می‌گرفتند. تیپ 4 مکانیزه ذوالفقار هم واحدهای خود را داشت. در آن‌زمان کادرهای عملیاتی لشگر مذکور حدود 800 نفر بودند. رسول توکلی مسئول وقت واحد پرسنلی لشگر 27 گفته از طرفی نمی‌شد اضافه بر 12 گردان سازمانی لشگر، گردان‌های جدیدی به آن اضافه کرد و از طرف دیگر سپاه منطقه 10 تهران، به‌طور مرتب نیروی بسیجی به قلاجه می‌فرستاد. نه می‌شد این‌نیروهای اضافی را به تهران برگرداند و نه آن‌ها را در قالب گردان‌های جدید سامان داد. در نتیجه به آمار نفرات بعضی از گردان‌ها مانند گردان مسلم بن عقیل یا سلمان فارسی افزوده شد و تعداد نفرات برخی از این گردان‌ها به 450 تا 500 نفر هم رسید. اما پس از چندروز با دستور همت، نیروهای اضافه از این‌گردان‌ها گرفته شده و ساختارشان تعدیل شد. توکلی گفته شهیدهمت همزمان با مدیریت روزمره یگان و صدها مشغله ریز و درشتی که داشت، به‌طور دائم در حال بررسی و کنترل عملکرد تک‌به‌تک واحدهای ستادی و عملیاتی لشگر بود.

توکلی درباره شخصیت همت گفته بدون آن‌که تحصیل‌کرده رشته روان‌شناسی بوده باشد، استاد روان‌شناسی آدم‌ها بود. او بزرگ‌ترین حسن همت را در زمینه نحوه برخورد و ارتباط‌گیری با دیگران، در رعایت ادب و عدم برخورد از موضع بالا و زیردست ندیدن آدم‌ها، همچنین تلاش ظریف برای ایجاد تفاهم با دیگران عنوان کرده است. او گفته موارد زیادی را سراغ دارد که کادرهای تازه‌وارد اعزامی از سپاه تهران، در اولین‌برخورد با همت، رعایت‌های لازمه را در جریان صحبت با او نمی‌کردند؛ طوری که اگر خودش جای همت بود، با آن‌ها برخورد محکمی می‌کرد! اما همت با حلم عجیبی که خدا به او داده و حجب و حیایی که داشت، به شکلی با طرف برخورد می‌کرد که او از نحوه نامناسبت صحبت یا رفتار خودش، شرمنده می‌شد و خودش را اصلاح می‌کرد. به گفته رسول توکلی اخلاق خوب همت باعث شده بود فرمانده‌گردان‌های لشگر خجالت بکشند برای طرح مشکل یا بیان درخواست اجازه مرخصی، شخصا به او مراجعه کنند. در نتیجه به مسئولان ستاد لشگر مراجعه کرده و می‌گفتند «حاج‌همت این‌قدر دوست‌داشتنی و نازنین است که خجالت می‌کشیم برویم چند دقیقه از وقت ارزشمند او را برای طرح مسائل شخصی‌مان بگیریم.»

ادامه دارد...

گلایه‌های همت از شیوه نبرد در والفجر مقدماتی / چندنوع پاسدار داریم؟ 2
گلایه‌های همت از شیوه نبرد در والفجر مقدماتی / چندنوع پاسدار داریم؟ 3
گلایه‌های همت از شیوه نبرد در والفجر مقدماتی / چندنوع پاسدار داریم؟ 4
گلایه‌های همت از شیوه نبرد در والفجر مقدماتی / چندنوع پاسدار داریم؟ 5
گلایه‌های همت از شیوه نبرد در والفجر مقدماتی / چندنوع پاسدار داریم؟ 6