یک «حمله نظامی»؛ توهم ثبات در خلیج فارس را به لرزه انداخت / گرفتار در میان سنگ و سختی

اقتصادنیوز: جنگ کوتاه آمریکا با ایران و پاسخ تلافیجویانه ایران به کشوری در خلیجفارس، نشان داد که حتی با وجود روابط تازه و محدود این کشورها با ایران، در زمان بحران گریزی از خطرات جغرافیایی برایشان وجود ندارد.
به گزارش اقتصادنیوز، دینا اسفندیاری در نشریه تایم به مناسبات بین ایران و کشورهای عربی منطقه پرداخته است و ضمن گریز به حمله اخیر ایران به پایگاه آمریکا در قطر تاکید می کند؛«حمله ایران با دقت و حسابشده؛ اما بیسابقه محسوب میشد. چون یک پایگاه نظامی آمریکا را در یکی از کشورهای عربی خلیج فارس هدف قرار داد.»
ترس اعراب از گرفتار شدن در میان اختلاف آمریکا و ایران
سلاطین نفت و گاز خلیجفارس ریال و درهم را خرج هر چیزی که بتوان آن را خرید کرد، میکنند: شرکتهای مرتبط با هوش مصنوعی، سرمایهگذاریهای پرریسک، باشگاههای فوتبال و گلف، اندیشکدهها و دانشگاهها، ستارههای پاپ و سیاستمداران آمریکایی.
با اینحال تمام صندوقهای ثروت ملی اعراب حوزه خلیجفارس هم نتوانستهاند ترس عمیق و بنیادین کشورهای عربی حوزه خلیجفارس را که از گرفتار شدن در میان اختلافات بین آمریکا بهعنوان کشور ضامن امنیتشان و ایران بهعنوان کشور رقیبشان است، برطرف کنند.
سرانجام آنچه بیش از همه باعث ترس شان بود، رخ داد: در روز 23 ژوئن ایران در پاسخ به پیوستن ایالات متحده به جنگ اسرائیل علیه تهران و بمباران تأسیسات هستهای ایران، موشکهای بالستیکش را به پایگاه هوایی گسترده العدید در قطر شلیک کرد.
حمله ایران با دقت و حسابشده؛ اما بیسابقه محسوب میشد. چون یک پایگاه نظامی آمریکا را در یکی از کشورهای عربی خلیج فارس هدف قرار داد.
گرفتاری در میان سنگ و سختی
جمهوری اسلامی ایران، پس از جنگ ایران و عراق در دهه 1980، برنامه هستهای را از سر گرفت. در مقابل، اعراب خلیجفارس برای جبران محدودیتهای خود در زمینه منابع انسانی، مسیر کاملاً متفاوتی را در پیش گرفتند: آنها امنیت خود را برونسپاری کرده و به چتر امنیتی آمریکا تکیه زدند.
حمله ایران به پایگاه نظامی آمریکا در قطر نشان داد که اعراب خلیجفارس، با وجود تلاشهایی که برای متنوعسازی روابطشان انجام دادهاند، تا چه اندازه به ایالات متحده وابستهاند. قطر که روابط خوبی با ایران دارد و مالکیت بزرگترین میدان گازی زیر خلیج فارس را با آن شریک است، برای دفاع از خود ناچار شد تا به سامانههای ضد موشکی پاتریوت آمریکا متوسل شود.
ناتوانی کشورهای عربی خلیج فارس وقتی بهروشنی آشکار شد که ایران حتی به خود زحمت نداد تا قطر، امارات و عربستان سعودی را از حمله مطلع کند یا آنها را در هیچیک از گفتگوها و برنامهریزیهایش شریک سازد.
ایران زمان، هدف و ماهیت حمله تلافیجویانهاش را با ایالات متحده در میان گذاشت. اعراب خلیج فارس خود را باعث ثبات و موتور محرکه تجارت در منطقهای ناآرام میدانند و به این جایگاه افتخار میکنند. سلامت اقتصادی آنها و برنامههای بلندپروازانهشان برای فاصله گرفتن از وابستگی به نفت، به وجود احساس امنیت وابسته است.
جنگ کوتاه آمریکا با ایران و پاسخ تلافیجویانه ایران به کشوری در خلیجفارس، نشان داد که حتی با وجود روابط تازه و محدود این کشورها با ایران، در زمان بحران گریزی از خطرات جغرافیایی برایشان وجود ندارد.
آسمان منطقه برای مدتی بسته شد و این اتفاق جایگاه آنها را بهعنوان قطبهای حملونقل هوایی تحت تأثیر قرار داد. کسبوکارها با نگرانی نظارهگر اوضاع بودند و امیدوار داشتند تا آتشبس حفظ شود. خطر از سرگیری درگیریها همچنان پابرجاست.
قطر و دیگر شرکای عربش در خلیجفارس در واکنش به حمله ایران نتوانستند کارچندانی جز محکوم کردن آن با بیانیههایی از سوی شورای همکاری خلیجفارس و ادعای قطر مبنی بر اینکه حق دفاع از خود را محفوظ میدارد، انجام دهند.
حتی اگر کشورهای عربی خلیجفارس بهصورت نظامی به ایران پاسخ میدادند، این کار یا به تشدید درگیری و افزایش هزینهها منجر میشد یا با واکنش تند رئیسجمهور وقت آمریکا، دونالد ترامپ، روبهرو بودند که بهسادگی از آنها میخواست عقبنشینی کنند.
یک رقابت مدرن
اگرچه ایران و کشورهای عربی خلیجفارس در دوران جنگ سرد در اردوگاه آمریکا بودند و ایران، عربستان سعودی و کویت از بنیانگذاران سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) در سال 1960 محسوب میشدند، اما حتی پیش از انقلاب اسلامی در سال 1979، رقابت پیچیدهای میان ایران و کشورهای عربی خلیجفارس در زمینههای سیاسی، مذهبی، سرزمینی و اقتصادی وجود داشت.
پس از تأسیس جمهوری اسلامی ایران در سال 1979، آیت خمینی خواستار صدور انقلاب شد، امری که به نگرانی کشورهای خلیجفارس انجامید. در پاسخ به این وضعیت شورای همکاری خلیجفارس در سال 1981 بهعنوان ائتلافی میان پادشاهیهای عرب خلیج فارس شروع به کار کرد. عربستان سعودی و امارات متحده عربی در جریان جنگ ایران و عراق در دهه 1980 از صدام حسین حمایت کردند، که این موضوع دشمنی آنها با ایران را تشدید کرد.
پس از شکست اشغال عراق توسط آمریکا و رویدادهای پرتلاطم بهار عربی، ایران به قدرتی اثرگذارتر در منطقه تبدیل شد و نفوذش در عراق، سوریه و لبنان افزایش پیدا کرد. در مقابل، کشورهای عربی خلیجفارس به تأمین مالی ضدانقلابها در برابر قیامهای مردمی عربی پرداختند و تلاش کردند نفوذ فزاینده ایران را مهار کنند.
بهمرور، ایران متوجه شد که تعامل جمعی با کشورهای عربی خلیجفارس کارساز نیست و شروع به تفکیک آنها و ایجاد روابط بهتر با کشورهایی مانند عمان و قطر کرد، در حالی که روابطش با عربستان سعودی و امارات متحده عربی که با جدیت سیاست مهار ایران از سوی واشنگتن را دنبال میکردند، همچنان خصمانه باقی ماند.
عربستان و امارات از تلاشهای آمریکا برای مهار ایران حمایت کردند. رئیسجمهور آمریکا در آن زمان، یعنی باراک اوباما تلاش کرد چالش هستهای ایران را از راه دیپلماسی کاهش دهد؛ این تلاش در نهایت به توافقی میان ایران، ایالات متحده و پنج کشور اروپایی در ژوئیه 2015 منجر شد که بر اساس آن، ایران در ازای رفع تحریمهای بینالمللی نفتی و مالی، متعهد شد توانایی هستهایاش را برای مدت 15 سال بهطور قابلتوجهی محدود کند.
در آن زمان، عربستان سعودی و امارات متحده عربی از دست دموکراتها بهشدت عصبانی بودند، چون آنها توافق هستهای با ایران را دنبال میکردند؛ توافقی که بهگفته سعودیها و اماراتیها، امنیت آنها را به خطر میانداخت. در مقابل، کشورهایی مثل قطر و عمان از این توافق استقبال کردند، اما همچنان درباره پیامدهای آن بر امنیت خود تردید داشتند، چرا که ایران به محور مقاومت تکیه داشت. حدود سه سال بعد (در سال 2018)، ریاض و ابوظبی از تصمیم رئیسجمهور وقت آمریکا، دونالد ترامپ برای خروج از توافق هستهای در سال 2018 و راهاندازی کارزار فشار حداکثری علیه ایران حمایت کردند؛ کمپینی که ترامپ آن را گزندهترین تحریمهای تاریخ توصیف کرد.
با این حال، آنها از تلافیجویی ایران در برابر این سیاستها نگران بودند. عربستان و امارات انتظار داشتند که ترامپ در صورت واکنش ایران، از آنها در برابر پیامدهای چنین واکنشی محافظت کند.
از همان دوران، عربستان سعودی برنامهای برای تنوعبخشی به اقتصاد خود آغاز کرد تا از وابستگی کامل اقتصاد این کشور به نفت فاصله بگیرد و به مرکزی برای گردشگری، ورزش، فناوری و تجارت تبدیل شود. سایر کشورهای عربی خلیجفارس هم هدف مشابهی را دنبال میکردند: میزبانی رویدادهای ورزشی، تقویت صنعت گردشگری و ساخت صنایع بومی برای جذب سرمایهگذاری.
پیامدهای این ماجرا در نهایت از راه رسیدند: در سپتامبر سال 2019، تولید نفت عربستان کاهشی 50 درصدی داشت. این اتفاق زمانی افتاد که پهپادها و موشکهای شلیکشده توسط حوثیها به تأسیسات نفتی بقیق و خریص در پادشاهی عربستان اصابت کردند. سعودیها ایران را مقصر دانستند و ترامپ نیز همین نظر را داشت و با این حال از پرهیز از جنگ سخن گفت.
در سال 2022، زمانی که جو بایدن رئیسجمهور آمریکا بود، تأسیساتی صنعتی در امارات و فرودگاه ابوظبی هدف حمله حوثیها قرار گرفتند. چند روز پیش از مسابقه فرمول یک در جده در ماه مارس همان سال، حوثیها موشکی به یک انبار نفت در این شهر سعودی شلیک کردند و آسمان شهر از دود و آتش پر شد.
این حملات در امارات و عربستان با تجهیزات آمریکایی رهگیری شد و بایدن یک ناو هواپیمابر به منطقه فرستاد. اما هیچکدام از اینها برای اعراب خلیجفارس کافی نبود.
تضمینکنندهای غیرقابلاعتماد
مهم نبود که آمریکا چه اقدامی انجام میدهد؛ کشورهای عربی خلیج فارس آن را کافی نمیدانستند. بایدن تلاش کرد توافق هستهای با ایران را احیا کند و در این میان، همزمان به کشورهای عربی فشار میآورد که روابطشان با چین را کاهش دهند و نفت بیشتری تولید کنند. از نگاه آنها، آمریکا همچنان همان نگاه سنتی را به رابطه با این کشورها داشت: دستور بدهد و انتظار اطاعت داشته باشد، بدون آنکه خود را به امنیتشان متعهد بداند.
اعتمادی که اعراب خلیجفارس به اصلیترین تضمینکننده امنیت خود یعنی ایالات متحده داشتند، به پایینترین سطح رسید. همین مسئله انگیزه این کشورها را برای تنوعبخشی به روابطشان تقویت کرد؛ از جمله این تلاشها نزدیکی بیشتر با روسیه و چین و دنبالکردن منافع خود، فارغ از خواستههای واشنگتن بود.
وقتی ترامپ در ژانویه 2025 دوباره به قدرت بازگشت، جنگ انتقامجویانه اسرائیل علیه غزه وارد شانزدهمین ماه خود شده بود و خاورمیانه را در التهاب قرار داشت و روند عادیسازی روابط عربها با اسرائیل متوقف بود.
در ماه می، ترامپ در نخستین سفر خارجیاش به خلیج فارس رفت. عربستان سعودی، قطر و امارات متحده عربی سرمست از موفقیت این سفر بودند؛ سفری با مراسم استقبال پرزرقوبرق، تیترهای بزرگ در رسانهها و قراردادها مهم اقتصادی. اعراب خلیجفارس که نگران حمله اسرائیل به سایتهای هستهای ایران و احتمال آغاز جنگی گسترده و فاجعهبار بودند، بر لزوم جلوگیری از تشدید تنش میان ایران و اسرائیل تأکید کردند و از ازسرگیری مذاکرات هستهای میان ایران و آمریکا حمایت به عمل آوردند.
آنها دوباره در نظر ترامپ محبوب شدند، اما اطمینان زیادی نداشتند که او به حرفشان درباره مسائل منطقه گوش دهد.
در 13 ژوئن، اسرائیل جنگ با ایران را آغاز کرد. و پس از آنکه ترامپ هم وارد جنگ شد و سایتهای هستهای ایران را بمباران کرد، ایران به یکی از کشورهای عربی خلیجفارس حمله کرد. این واقعه، بحثی را در میان کشورهای عربی خلیجفارس درباره ارزش میزبانی پایگاههای نظامی آمریکا در خاک خود را بار دیگر ایجاد کرد.
در مجموع، این کشورها میزبان بزرگترین شمار نیروهای آمریکایی در منطقهاند: 10 هزار سرباز در مقر فرماندهی پیشرفته سنتکام در پایگاه العدید قطر و 9 هزار نظامی دیگر در مقر ناوگان پنجم دریایی آمریکا در بحرین حضور دارند.
کشورهای خلیج فارس همچنان بهشدت به چتر امنیتی آمریکا وابستهاند و توانایی بیرون راندن آمریکاییها را ندارند، اما تماشای این بحثها و خشم عمومی برایشان ناخوشایند است.
آنها با تکیه بر تصویر خود بهعنوان جزایری باثبات و امن برای تجارت در دل منطقهای آشفته رشد کرده بودند، اما احاطهشدن در دریایی از بیثباتی، دیر یا زود سایهای بر قصرهای شیشهایشان میانداخت.
ترجمه از: مهسا مژدهی
همچنین بخوانید ما را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید