چهارشنبه 7 آذر 1403

آخرین سنگر، زبان است‌!/ زبان فارسی، قربانی است نه مهاجم

وب‌گاه عصر ایران مشاهده در مرجع
آخرین سنگر، زبان است‌!/ زبان فارسی، قربانی است نه مهاجم

نمی‌توان و نمی‌باید گسترش زبان فارسی را ساده‌سازی کرده و مثلا به سیاست‌های رضاخانی فرو‌کاست و چشم بر شاعران پارسی‌گوی هند و عثمانی در سده‌های قبل از او و نیز ارتباطات درون و فر‌مرزی حوزه زبان فارسی فرو بست.

م. اکبری دیده از آتش دل‌، غرق در آب است مرا کار این چشمه‌، ز سرچشمه خراب است مرا (سلطان سلیمان قانونی‌، پادشاه عثمانی ملقب به سلطان سلیمان اول / محتشم، 1494-1566 م، تخلص: محبی)

بر اساس الواح و سایر شواهد باستان شناسی‌، می‌توان دریافت که از حدود پنج هزار سال پیش، گونه‌ای از ارتباطات کلامی و نوشتاری (بازبان میانجی یا Lingua Franca‌) بین باشندگان پراکنده‌، درگستره جغرافیایی فلات ایران وجود داشته است.

نقطه عطف شاید، دوران هخامنشی است که فارسی باستان زبان مدیریت 32 ساتراپی (استان) ایران است که حدود 45 درصد جمعیت وقت جهان را شامل می‌شود.

همان‌گونه از الواح برمی‌آید هر چند فارسی باستان، زبان اصلی بوده، اما هخامنشیان به دلیل تفاوت زبانی، با 3 تا 5 زبان میانجی دیگر، با سرزمین‌های تحت حاکمیت خود ارتباط برقرار می‌کردند. زبان‌هایی مانند بابلی (زبان سیاست آن روزگار)‌، آرامی‌، مصری باستان و عیلامی از جمله زبان‌هایی بودند که به ترتیب برای ارتباط با ساتراپی‌های مختلف در صحرای سینا‌، سوریه، مصر و سایر قلمروهای فراسرزمینی آنان استفاده می‌شدند.

به گواه تاریخ، هخامنشیان با رواداری و تساهل‌، سعی نکردند فرهنگ، زبان، دین یا آیین رسمی خود را به ملل دیگر تحمیل کنند، در غیر این صورت چه بسا جغرافیا و فرهنگ آسیای غربی و شمال آفریقا تا مرزهای رودخانه دانوب در اروپا، به نحوی که اکنون می شناسیم نبودند.

در عوض‌، همزیستی و چند زبانی در روزگار هخامنشیان‌، باعث هم‌افزایی متقابل فارسی باستان و دیگر زبان‌ها شد. ورود نحو فارسی به آن زبان‌ها و وام‌واژه‌هایی که از آنها به زبان فارسی باستان وارد شدند، رفته‌رفته باعث تحول زبان فارسی و نیز غنای زبان و فرهنگ بشری شد.

رد پای زبان فارسی در جهان 

تا کمتر از 200 سال پیش در شبه قاره هند، تقریبا به مدت هزار سال‌، فارسی زبان رسمی و دیوانی بوده است. شعرای هندی‌، مانند بیدل دهلوی و امیر خسرو دهلوی‌، فارسی‌سرایان صاحب سبک هندی (اصفهانی) در دهلی هستند

از سال 1821 تا شروع جنگ جهانی 19 روزنامه به زبان فارسی در هند چاپ می‌شد. ورود رسمی زبان فارسی به هند و ایجاد رجمعیت‌ترین ناحیه پارسی‌گوی، توسط سلطان محمود غزنوی ترک‌تبار صورت گرفته و به دست پادشاهان پارسی‌گوی گورکانی مغول تبار ادامه یافته است

در دوره غزنویان ترک تبار، سخنوران بزرگی مانند فردوسی، فرخی سیستانی، منوچهری دامغانی، بالیدند و کمک کردند تا زبان فارسی مغلوب دستگاه خلافت اموی و عباسی نشود.

این نهضت فرهنگی شاید با آغاز خلافت عباسی، توسط شاعران پارسی‌گوی اران و شروان، مانند قطران تبریزی، نظامی گنجوی، خاقانی شروانی، مهستی گنجوی و همچنین در خراسان بزرگ توسط رابعه، دختر کعب (مادر شعر فارسی) و رودکی (شاعر روشندل) آغاز شده بود. ابن بطوطه (مارکوپولوی مسلمان) در سفرنامه خود از صحبت با درباریان سیلان (سریلانکای کنونی) به زبان پارسی و خواندن اشعار سعدی به همراه تنبور توسط دریانوردان چینی،50 سال بعد از مرگ سعدی حکایت کرده و گستره زبان فارسی را از مغرب اقصی (مراکش) تا سواحل چین و مصر و زنگبار در سواحل شرق آفریقا مستند ساخته است. عمران خان، رئیس جمهور پاکستان در سفر اخیر به ایران، از نقش استعمار انگلیس در تغییر زبان شبه قاره هند (به شمول پاکستان، بنگلادش و افغانستان) از فارسی به انگلیسی، اظهار نارضایتی کرد چون استعمار انگلیس، باعث شده بیش از یک و نیم میلیارد نفر در هند و پاکستان نتوانند فارسی صحبت کنند، در حالی که هنوز سرود ملی پاکستان به زبان فارسی است. در جای‌جای ترکیه کنونی‌، موزه ها‌، مساجد و ابنیه تاریخی با نگاره‌های فارسی (یا ترکی با الفبای عربی / فارسی) دیده می شود. در امپراتوری عثمانی‌، زبان فارسی حدود 700 سال به عنوان زبان دیوانی‌، دیپلماتیک و ادبی استفاده شده‌، همچنین به واسطه مهاجرت مولانا جلال الدین به قونیه، برای فرار از ناآرامی‌های مقطعی داخلی ایران، به عنوان زبان تصوف و خانقاهی نیز محبوبیت داشته است.

حداقل پنج تن از سلاطین عثمانی به فارسی شعر می‌سرودند. سلطان سلیم خان اول (‌متخلص به سلیمی) سراینده دیوان دوهزار بیتی اشعار فارسی و سلطان سلیمان قانونی (متخلص به محبی) سراینده رباعیات و اشعار فارسی بودند. البته بعدها با ظهور آتاتورک، روند فارسی‌زدایی از زبان و فرهنگ ترکی آغاز شد. همچنین در کردستان (ترکیه، عراق و سوریه) کنونی، از زمان پیشااسلام سنگ‌نوشته پایکولی به فارسی‌باستان در سلیمانیه دیده می‌شود و تا زمان حاکمیت عثمانی و ابتدای قرن بیستم‌، اسناد دیوانی و ملکی، عقدنامه‌ها‌، تقریرات ادبی به زبان فارسی و دواوین فارسی شاعران به وفور موجود است. گلستان و بوستان سعدی و نان و حلوای شیخ بهایی چونان بقیه نقاط، به منزله کتب درسی دانش آموزان در مکاتب بکار گرفته می‌شدند. در آسیای میانه، زبان فارسی زبان مکالمه اداری و نیز زبان دوم دینی بین فارسی زبانان ازبک‌، تاجیک‌، قزاق و قرقیز بود و همین موضوع، زمینه به هم نزدیک‌شدن و زبان مشترک بین ملیت‌های مختلف را فراهم می‌کرد. طلبه‌های علوم دینی در بخارا، سمرقند، خیوه و فرغانه‌، علوم دینی را پس از زبان عربی، با زبان فارسی‌، فرا می‌گرفتند.

آیا زبان فارسی به اجبار، زبان بین اقوام شد؟

به نظر می‌رسد زبان فارسی به دلیل گستره زمانی، جغرافیایی‌، جمعیت گویندگان‌، تعدد آثار ادبی و شاهکارهای شعری و تحولات چندگانه خود از زمان پارسی‌باستان تا میانه و کنونی، در ذات خود دارای غنا و توانایی گردیده است.

فارسی، سده‌ها زبان سیاسی‌، مذهبی‌، شغلی‌، علمی‌، نظامی‌، فلسفی‌، ادبی‌، زبان ملی و میانجی گروه‌های مختلف جمعیتی بوده است و به عنوان یک گنجینه غنی‌سازی شده و فرا‌قومی در طول تاریخ‌، توسط حکام و اقوام ایرانی و غیر ایرانی به طور طبیعی قوام و توسعه‌یافته و گستره‌ای از رود سند تا نیل‌، کرانه‌های دریای سرخ تا میان رودان و فرارودان، فلات مرکزی ایران تا هند و عثمانی‌، از ارس تا کرانه دانوب در اروپا و سواحل آفریقا را در نوردیده است.

زبان فارسی شاید مکمل و همراه سیستم کشورداری هخامنشیان و پس از آن ساسانیان بوده که کشورگشایان متعدد دیگری از آن استفاده کرده یا ایده گرفته و آن را توسعه داده‌اند.

از اسکندر‌، چنگیز‌، تیمور گورکانی‌، امویان و عباسیان‌، سلاطین عثمانی تا توماس جفرسون از نویسندگان اعلامیه استقلال آمریکا، که در نامه‌ای به فرزندش توصیه می‌کند:‌به طور منظم به درس‌آموزی از تاریخ و ادبیات در هر دو زبان (یونانی و لاتین) بپرداز و اول از همه با کورش‌نامه شروع کن. در زمان کنونی دولت / ملت یک واژه درهم تنیده است‌. به گونه‌ای که هیچ ملتی بدون دولت و نیز دولتی بدون ملت قابل تصور نیست اما در مقاطعی که دولت ایرانی یا فراگیر هم در ایران حاکم نبوده‌، باز هم زبان فارسی همچنان بارِ نبودِ دولت را به دوش کشیده و ملت را در کنار یکدیگر حفظ کرده است.

به عکس نمونه های اروپایی، شاید بتوان گفت که ملت ایران به واسطه زبان فارسی دولت‌سازی کرده است‌. حتی با حاکمیت مغولان و اسکندر نیز این ساروج فرهنگی دوام یافته و از بین نرفته است. (‌مقایسه شود با زبان مصری باستان که با تمدن چند هزار ساله در برابر سیاست خلفای اموی دوام نیاورد و از بین رفت).

جالب اینکه گسترش و غنای زبان و ادب فارسی بیشتر توسط کسانی است که یا زبان منطقه‌ای و قومی آنها فارسی نبوده یا در روزگارشان دولت مرکزی ایرانی نبوده است مانند غزنویان ترک و گورکانیان مغول.

همچنین آثار بی‌شماری مثل تاریخ طبرستان‌، تاریخ سیستان و غیره در زمان‌های مختلف، بدون اجبار یا بخش‌نامه دولتی به زبان فارسی نگاشته شده‌اند‌. با این حال آیا می‌توان ادعا کرد زبان فارسی صرفا به دلیل قابلیت خود چنین گسترده شده‌؟ احتمالا چنین نیست.

مثلا پس از استیلای مغولان از آنجا که خود تمدن و دیوان‌سالاری نداشتند، دیوان‌سالاران مناطق مغلوب از جمله ایران را به کار گرفتند و بدین وسیله گستره زبان فارسی از خانبالیغ (پکن) تا مسکو و دهلی‌، به ضرب شمشیر مغولان و سلسله‌های بعدی آنان‌، چون سلاطین گورکانی بسط یافت. مسلمانان چین و روسیه هم بیشتر، مولود سیاست‌های کوچ اجباری مغولان‌اند اما نمی‌توان و نمی‌باید گسترش زبان فارسی را ساده‌سازی کرده و مثلا به سیاست‌های رضاخانی فرو‌کاست و چشم بر شاعران پارسی‌گوی هند و عثمانی در سده‌های قبل از او و نیز ارتباطات درون و فر‌مرزی حوزه زبان فارسی فرو بست.

کما این که فرمان مشروطیت، که شاید مهم‌ترین سند تاریخی معاصر است‌، به دست مظفرالدین شاه قاجار (‌از تبارآذری و ماقبل پهلوی) به زبان فارسی و از سوی پادشاه ایران و خطاب به ملت ایران نگاشته شده است. همچنین نمونه‌های بی‌شماری از فارسی‌سرایی پادشاهان‌، سیاسیون‌، فلاسفه و سخن‌وران در کشورها و زمان‌های مختلف موجود است.*

زبان فارسی مهاجم یا قربانی؟

فارسی‌ستیزی و ایران‌ستیزی امری به درازای تاریخ است. زبان فارسی به دلیل قدرت و قدمت خود هدف دشمنی و رشک مهاجمین مختلف به روش‌ها و انگیزه های گوناگون بوده است. پس از حمله اسکندر، خلفای بغداد و مغولان در سده‌های میانه که باعث کتاب‌سوزی‌، قتل عام و جابه‌جایی‌های عظیم و خون باری شدند، امپریالیسم انگلیس در شبه قاره هند و متصرفات عثمانی، کمونیست‌ها در آسیای میانه و قفقاز، به فارسی ستیزی پرداختند و امروزه هم شاهد هجمه اتاق فکر و رسانه‌های رقبا و دشمنان منطقه‌ای به زبان فارسی و مفاخر ادبی آن هستیم. شاید بتوان تصور کرد اگر نبود فارسی‌زدایی استعمار انگلیس و کمونیسم استالین‌، اکنون زبان فارسی با بیش از یک و نیم میلیارد نفر‌، در جایگاه پرگوینده‌ترین زبان‌های جهان جایگاهی بس بالاتر می‌داشت و بر این مبنا شاید بتوان ادعا کرد زبان فارسی خود بزرگ ترین قربانی حذف‌، تحدید و آسیمیلاسیون در طول تاریخ است. در دوران کمونیسم ادعا می‌شد، گویا فارسی زبان قومی به نام فارس است که توسط نادرشاه افشار به منطقه آسیای میانه آمده و اقوام دیگر را آسیمیله (همگون‌سازی) کرده است. اما همان‌طور که در بالا توضیح داده شد فارسی یک دستاورد فرامنطقه‌ای و در طول هزاران سال زبان اصلی یا میانجی‌برای اقوام مختلف بوده است. اساسا ساخت ملت بر اساس زبان و لهجه‌، پدیده‌ای نو و از ابداعات آکادمیسین‌های استالین، در خدمت اهداف کمونیسم بود. آنها با دامن زدن به خشم بین قومی‌، تئوری‌سازی‌های عامه پسند و هیجانی و استفاده از واژگانی مانند اتنیک (خلق)‌، آسیمیلاسیون (همگون‌سازی)، شوونیسم (افراطی گری) و غیره‌، کم‌کم به بهانه مقابله با شوونیسم قومی‌، اقدام به خلق سازی و ملت‌سازی های جعلی و هدف‌مند بر مبنای زبان و مذهب کردند و بدین‌وسیله بین مردمی که قرن‌ها عمدتا در صلح کنار هم می‌زیستند و بعضا از لحاظ نژادی و ژنتیکی کاملا در آمیخته و مشابه بودند صرفا با ابزار لهجه یا مذهب‌، تقسیم‌بندی و خط کشی اتنیکی (قومی) کردند.

سپس به بهانه کمک به آزادی خلق‌های تحت ستم (بخوانید اجبار به جای‌گزینی زبان روسی‌، خط سیریلیک و اسارت فرهنگی کمونیسم) مردم تضعیف شده، متخاصم و از تاریخ و فرهنگ و مذهب خود دور شده را از هرگونه صحبت به زبان فارسی منع کردند.

با سوزاندن کتب خطی و چاپی‌، موزه ها و کتابخانه‌ها، سفید‌شویی نگاره‌های فارسی از ابنیه و مساجد‌، بستن روزنامه‌ها و وضع جرایم شدید برای صحبت و نوشتن به زبان فارسی در بازار‌ها‌، مدارس و حتی منازل افراد، اقدام به جنایات بسیاری جهت فارسی‌ستیزی و فارسی‌زدایی کردند.

شاعران پارسی‌گو و نخبگان فرهنگی و مذهبی را یا به سیبری تبعید و یا کاملا از صحنه محو و ساکت کردند، با توسل به اصطلاحات و تعاریف فریبنده و عامه‌پسند، مانند رهایی خلق‌ها، آزادی اتنیکی نهایتا خود مرتکب افراطی‌ترین اقدامات شوونیستی برای آسیمیله کردن اقوام و گسترش امپریالیسم روسی کردند.

استعمار انگلیس نیز بعد از تأسیس کمپانی هند شرقی، از آنجا که از ارتباط محور تهران - کابل - دهلی و از سوی دیگر تهران - سلیمانیه - بغداد با محوریت زبان فارسی در متصرفات خود هراسان بود با تقویت زبان اردو - که شاید گویندگان اندکی داشت - و تضعیف فارسی طی دهه ها سعی کرد زبان اردو، پشتو و زبان‌های منطقه ای دیگر را جایگزین زبان فارسی کند؛ زبانیکه صدها سال در این مناطق رایج بود.

حتی سعی شد لغات مختلف پشتو مانند لویه‌جرگه یا پوهنتون (بجای مجلس ملی و دانشگاه) و لغات انگلیسی مثل بایسیکل را به زبان فارسی آن نواحی وارد کنند تا فارسی‌های متفاوتی (‌دری، تاجیکی و غیره) شکل گیرد.

به نحوی که فارسی‌زبانان مناطق به خوبی قادر به برقراری ارتباط با یکدیگر نباشند. هدف استعمار انگلیس از ایجاد تفرقه قومی‌، استفاده از افغانستان به مثابه یک منطقه حفاظتی بین ایران و هند بود تا ارتباط تاریخی و فرهنگی این مناطق را تضعیف و تهدید متصرفات هند از ناحیه روسیه و از طریق تهران خنثی کند. در حال حاضر نیز حاکمان جدید، پروژه فارسی‌ستیزی را با سرعت بیشتری پیش می‌برند. گفته می‌شود یکی از ریشه‌های اصلی جنگ‌های قومی و فرقه ای و وضعیت نامطلوب کنونی افغانستان‌، همین تلاش برای تحدید زبان فارسی و اقوام پارسی زبان است.

نهایتا در سال 2014 انگلیسی‌ها پس از سالها تلاش در تغییرات زبانی، پیشنهاد کردند انگلیسی در افغانستان تبدیل به زبان میانجی شود و دروس دانشگاه ها به زبان انگلیسی باشند ولی با مخالفت اکثریت جامعه فرهنگی افغانستان روبرو شدند. نبرد صد ها ساله فارسی‌زدایی، همچنان در نقاط مختلف زنده‌، خزنده و در جریان است. از این روست که دادن تریبون یک طرفه به فارسی‌ستیزان‌، تخطئه شاعران و تخریب آثاری مثل شاهنامه در برخی رسانه‌های فارسی زبان اما علیه زبان فارسی‌، تعجب چندانی بر نمی‌انگیزد.

جای این یادآوری هست که در اوایل قرن بیستم با پایان جنگ اول جهانی و سقوط عثمانی، نماینده انگلیس به یکی از روزنامه‌های محلی که به دو زبان فارسی و کردی (توسط فردی که سودای پادشاهی در مناطق کردنشین عراق را در سر داشت) منتشر می‌شد، در ازای حذف هر صفحه زبان فارسی ده سکه طلا در روز وعده می‌دهد و نیز با تاسیس ترکیه پس از فروپاشی عثمانی، آتاتورک فارسی زدایی و تغییر خط به لاتین را در دستور کار قرار می‌دهد.

مشکلات اقوام و اصل 15، 19 قانون اساسی 

در اصل 15 قانون اساسی آمده است: «زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران، فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد. ولی استفاده از زبان‌های محلی و قومی در مطبوعات و رسانه‌های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است». اصل 19 قانون اساسی نیز از این قرار است: «مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود.» هرچند مطابق اصول فوق زبان‌های محلی و قومی تا حدودی به وسیله مطبوعات‌، نشر کتاب و شبکه‌های استانی دیده و شنیده می‌شوند، اما مثلا نام‌گذاری کسب و کارها و فرزندان‌، بعضا با بخش‌نامه‌ها و اِعمال سلیقه‌های سلبی‌، باعث رنجش اقوام می‌شود‌. همچنین با وجود اینکه صحبت به زبان‌های محلی و قومی تا حدودی در کلاس‌های درس شنیده شده‌، اما تدریس ادبیات آنها در مدارس بصورت رسمی و مطابق اصل 15 قانون اساسی مسکوت مانده است. در زمینه حقوق مساوی اقوام نیز هر چند سابقه رسیدن بالاترین مقامات مملکتی به اقوام مختلف مشاهده شده اما این روند هیچ‌گاه کاملا خالی از تبعیض و شامل کلیه اقلیت‌های قومی و مذهبی نبوده است. بومی ناگزینی در سیاست‌های استخدامی و عزل و نصب برخی فرمانداران و سایر مقامات استانی، بعضا باعث نارضایتی مردم استان‌ها گردیده شده و می‌توان حدس زد عملکرد دولت‌های مختلف در زمینه اجرای اصول 15 و 19 مجموعا از سوی اقوام و اقلیت های دینی نمره بالایی نمی‌گیرد و تا رسیدن به ایده‌آل، فاصله بسیار است. با این همه نمی‌توان بر این واقعیت چشم بربست که در سایر کشورهای این منطقه هم شرایط اقوام چندان ایده‌آل نیست. در زمان تصویب قوانین فوق در کشورمان که همانطور که گفته شد اجرا نشدن کامل آنها محل انتقاد است، یکی از کشورهای همسایه زبان اقلیت بزرگی را زبان اقوام کوهستانی یا زبان دوم همسایگان می‌خواند و خواندن، نوشتن و حتی آواز خواندن به آن را جرم‌انگاری کرده و قانون شکنان را سالها زندانی کرده و می‌کند. مصوبه دیگری، دو سال پیش در پارلمانی مدعی دموکراسی تصویب شده که کشور را مملکت تنها یک قوم می‌داند و قانونا و در عمل شهروندان دیگر را به درجه دو تقلیل می‌دهد و به همین خاطر اخیرا از جانب عفو بین الملل به آپارتاید متهم شد. همچنین شاهد جنگ‌های بی‌پایانی دربعضی کشورهای منطقه هستیم. شاید بتوان ادعا کرد دلیل اصلی آنها عدم رواداری مسئولین داخلی، تحریکات فرامنطقه‌ای در تفرقه‌اندازی‌های زبانی و مذهبی‌اند که کشورهای نسبتا آرام و آبادی را به عصر حجر و پیشا‌تمدن بازگردانده و موجب خسارات عظیم انسانی و مادی شده‌اند. در جنگ‌های قومی و زبانی متأسفانه همه طرف‌ها بازنده‌اند و برنده‌ای وجود ندارد.

سخن پایانی

در سال‌های اخیر، به دلیل درگیری‌های سیاسی / اقتصادی مملکت با قدرت‌های جهانی و همسایگان، همیت کمتری را نسبت به مسائل ملی و زبانی شاهدیم. از سوی دیگر این فشار همه‌جانبه اقتصادی و فرهنگی‌، درکنار اجرای سلیقه‌ای قانون‌، باعث نارضایتی از سیاست‌های مرکز در مورد اقوام شده که به تبع آن زبان فارسی و گستره آن، به منزله یکی از ارکان فرهنگی ایرانیان، مورد تاخت و تاز رقبای منطقه‌ای و دشمنان قرار گرفته است.

تجربه منطقه‌ای و نیز تاریخ جنگ‌های جهانی نشان می‌دهند تنش‌های زبانی‌، مذهبی و قومی این قابلیت را دارند تا منجر به جنگ وبرادرکشی‌های دامنه‌دار و بی‌پایان ملی و منطقه ای و حتی جهانی شوند.

از این رو، ایران‌ستیزان در خلأ تصمیمات روادارانه دولتی و اطلاعات درست رسانه‌ای، در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی خود، با کمپین‌های به ظاهر حق‌طلبانه، بذر فتنه می‌کارند و با تولید هماهنگ محتوای خشم‌برانگیز، تشدید تنش می‌کنند و با کمال تاسف با قطبی شدن فضا، هرچه محتوا غیر واقعی‌تر و زرد تر باشد، بیشتر تکرار و باور می‌شود. ناگفته پیداست برخی سیاست‌های غلط و تصمیم‌گیری‌های سلیقه‌ای، عدم تحمل و مدارا در کنار ضعف در مقابله با جنگ روانی بدخواهان، آب را به آسیای دشمنان این مرز و بوم می‌ریزد و باعث نارضایتی مضاعف و احساس نا‌برخورداری و تبعیض در اقوام مختلف ایران می‌شود.

لذا به‌نظر میرسد دولت می‌بایست هر چه سریع‌تر تدابیر لازم را برای احقاق حقوق اقوام و زبان‌های محلی به کار بندد و به تنش‌های غیر‌ضروری و سلیقه‌ای با رواداری پایان دهد یا به حداقل ممکن برساند. اقداماتی نظیر تدوین و تدریس کتب استاندارد درسی، ایجاد فرهنگ‌سرای زبانهای اقوام‌، تربیت کادر مناسب آموزشی، می‌تواند باعث دلگرمی جامعه شود.

امید است روابط دولت با شهروندان نیز غنی‌سازی شده و سانتریفوژ سیاست‌های سلیقه‌ای، نیروی گریز از مرکز کمتری برای اقوام تولید کنند. ___________________________________________________________

* ز سر، برنه سر رفتن که امروز ز آه و اشک جم، باد است و باران (سلطان جم عثمانی، فرزند سوم سلطان محمد فاتح،864-900ه. ق، تخلص: جم) پارسی از رفعت اندیشه ام درخورد با فطرت اندیشه ام (علامه اقبال لاهوری، شاعر / فیلسوف / سیاستمدار پاکستانی 125-1317ه. ش) بهر سوز دل سلیمی زار گل، گل افروخته رخ چو مهت (سلطان سلیم اول عثمانی 1470-1520م، تخلص: سلیمی) آرزویم بر تو آن شد کایزدت عاشق کناد بر یکی سنگین دل نامهربان چون خویشتن (رابعه دختر کعب، مادر شعر فارسی، نقاش و شمشیرزن،914-943 م. بلخ) یا رب، کرم تو بحر مواج درویش و غنی به توست محتاج (درویش پاشا، صدراعظم عثمانی متولد شهر «موستار» هرزگوین،1012م)

به کانال عصر ایران در تلگرام بپیوندید نظرات کاربران بیشتر بخوانید: دلایل رواج کتاب‌ها و فیلم‌های ساده چیست؟ لینک کوتاه: asriran.com/003T8H
آخرین سنگر، زبان است‌!/ زبان فارسی، قربانی است نه مهاجم 2
آخرین سنگر، زبان است‌!/ زبان فارسی، قربانی است نه مهاجم 3