اصلاحات در دوگانه انتخابات یا تحریم / اختلافات دو طیف جبهه اصلاحات به کجا میرسد؟
گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو؛ مبین محسنی، اسفند ماه 1399 بود که خبر شکلگیری سازوکاری نو برای ساماندهی احزاب اصلاحطلب به گوش رسید. سازوکاری که نام جبهه اصلاحات به خود گرفت و ظاهرا کارویژهای نداشته و ندارد جز ایجاد همبستگی و وحدت میان اصلاحطلبها. بررسی وضعیتاصلاح طلبان در سالهای اخیر اینطور نشان میدهد که انها علیرغم اشتراک در نام و صفت، طی سالهای اخیر با بحران چند دستگی مواجه...
گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو؛ مبین محسنی، اسفند ماه 1399 بود که خبر شکلگیری سازوکاری نو برای ساماندهی احزاب اصلاحطلب به گوش رسید. سازوکاری که نام جبهه اصلاحات به خود گرفت و ظاهرا کارویژهای نداشته و ندارد جز ایجاد همبستگی و وحدت میان اصلاحطلبها. بررسی وضعیتاصلاح طلبان در سالهای اخیر اینطور نشان میدهد که انها علیرغم اشتراک در نام و صفت، طی سالهای اخیر با بحران چند دستگی مواجه بودهاند. در یک سوی این جناح با سابقه کنشگری سیاسی 30 ساله، حزب کارگزارن سازندگی جای گرفته و مشغول به فعالیت است و در سویی دیگر مشارکتیهای سابق یا اتحاد ملتیهای حاضر. کارگزاران مصرانه از تنها راه ممکن و مطلوب امروز که مشارکت و صندوق رای باشد سخن میگوید و اصلاح طلبان را به حضور در پای صندوقهای رای دعوت میکند؛ این درحالی است که مشارکتیهای سابق راه حل عبور از وضعیت موجود را جز در تحریم مشارکت و انتخابات سالهای اخیر نیافتهاند.
ثمره این دو دیدگاه متفاوت نسبت به راه عبور از وضعیت فعلی، اتخاذ دو رویکرد متضاد در اسفند 1398 بود. کارگزاران سازندگی در اسفند ماه سال 1398، انتخابات یازهمین دوره مجلس شورای اسلامی، تصمیم به حضور در انتخابات گرفت و فهرست انتخاباتی تحت عنوان «یاران هاشمی» را معرفی کرد؛ این درحالی بود که در سوی دیگر جناح اصلاحات، اتحاد ملت تصمیم به سکوت و تحریم غیر مستقیم انتخابات گرفتند. جبهه اصلاحات در چنین وضعیت بغرنجی درست یکسال بعد از اختلافات اسفند 1398 در آخرین روزهای سال 1399 اعلام موجودیت کرد تا بلکه بتواند برادری و همبستگی دیروز را جایگزین تقابل و اختلافات امروز کند. کارگزاران هاشمی، در جستجوی قدرت
آذرماه 1372 بود که جمعی از یاران، وزرا و مشاوران هاشمی رفسنجانی تصمیم به خروج از جناح راست سنتی گرفتند و یک حزب مستقل تأسیس کردند. حزبی با مرام «لیبرال دموکرات» که از دل دولت وقت به ریاست هاشمی رفسنجانی جوشیده بود. در میان اعضای موسس آن نام افرادی چون: غلامحسین کرباسچی - شهردار وقت تهران، محمدعلی نجفی، وزیر آموزش پرورش دولت وقت، اکبر ترکان، وزیر راه و ترابری وقت، عیسی کلانتری، وزیر کشاورزی وقت، بیژن نامدار زنگنه، وزیر نفت وقت - محمد هاشمی رفسنجانی - برادر رئیس جمهور وقت - فائزه هاشمی رفسنجانی - دختر رئیس جمهور وقت - و سید حسین مرعشی - رئیس دفتر رئیس جمهور وقت - به چشم میامد.
کارگزاران رسما حزبی دولتی و برآمده از روحیات رئیس جمهور وقت یعنی هاشمی رفسنجانی بود. حزبی که در اساس نامه خود به صراحت از مرام لیبرال دموکرات خود گفته بود و گرایش تکنوکراسی به وضوح در آن مشهود بود. از این رو بود که آنان ملقب به کارگزاران هاشمی شدند و این صفت را تا به امروز به دوش میکشند؛ صفتی که نه تنها برای آنان مایه تاسف نبوده بلکه هم، چون زینتی به آن بالیدهاند.
کارگزاران با وجوداارتباطات و وابستگیهایی که به هاشمی رفسنجانی داشت موفق به حضور در بین نیروهای اصلاح طلب شد و بال راست اصلاحات را تشکیل داد. بالی که همواره از سوی اصلاح طلبان رادیکال متهم به محافظهکاری و سازش با سیستم میشد. اتهامی که تا به امروز نیز از سوی احزاب رادیکال به جا مانده از مشارکت ملت متوجه سازندگی میشود. شاید تنها باری که سازندگی موفق به برداشت این دید منفی از خود در بدنه جبهه اصلاحات شد زمانی بود که دوشادوش سایر احزاب اصلاح طلب به اقدامی جسورانه دست زد و آشکارا نظام را به اقدام علیه آراء جمهور و تقلب در انتخابات متهم کرد.
حزب کارگزاران با وجود تمامی فراز و نشیبها همواره در جستجوی روزنهای برای ورود به ساحت قدرت بوده و این موضوع را جز از طریق حضور در ساختار قدرت جمهوری اسلامی ممکن ندیده است. از همین رو جزء اولین احزاب اصلاح طلبی بود که در خرداد 92 و با وجود پشت سر گذاشتن فتنه 88 حاضر به حضور مجدد در انتخابات شد و به توصیه مرحوم هاشمی، جانب حسن روحانی را گرفت. این خصلت کارگزاران بوده و هست که همواره جانب قدرت را بگیرد و در جستجوی قدرت باشد و همین میل و رغبت همیشگی این حزب قدیمی به قدرت بوده که مسبب حضور همیشگی آنان در کارزار انتخاباتی نظام شده است؛ حتی با وجود تمامی تنازعات و درگیریهایی که پیوسته میان نظام و حزب در جریان بوده است.
با فرارسیدن واپسین روزهای دولت دوازدهم این میل همیشگی حضور در صحنه قدرت و کسب کرسی دولت بار دیگر آنان را بر آن داشت تا عزم حضور در میدان کنند و با وجود تمامی مشکلات به جا مانده از دولت مطلوبشان، میل به حضور مجدد در پاستور و تصاحب آن داشتند. خرداد 1400 فرا رسید و موعد انتخابات ریاست جمهوری شد. این بار و برای باری دیگر این نه رد صلاحیتها بلکه هم قطاران سابق مانع از حضور و مانور تجمل و قدرت دوباره کارگزاران در ساحت قدرت شدند. درست مانند سال 1398 و انتخابات مجلس یازدهم.
محمد قوچانی دبیر کمیته سیاسی حزب سازندگی اینگونه از آن یاد میکند: «شکست در انتخابات نیمه رقابتی مجلس یازدهم علل مختلفی دارد از جمله بیمروتی اصلاح طلبان چپگرا که به کارگزاران گفتند: اگر این حزب بدون اصلاحطلبان در انتخابات مجلس یازدهم فهرست دهد از آنان حمایت میکنند، اما نه تنها حمایتی نکردند بلکه به تخریب آنها دست زدند و در نهایت گفتند حتی رأی هم نمیدهند. این درحالی بود که سید محمد خاتمی به تشویق سید حسین مرعشی برای شرکت در انتخابات پرداخته بود و یک چهره دیگر اصلاح طلب گفته بود اگر کارگزاران به نام اصلاحطلبان فهرست ندهند از آن حمایت میکنند»
سیل این بیمروتی هم قطاران سابق، نه تنها برنامه و رویای کارگزاران در انتخابات 98 را نقش بر آب کرد بلکه تلاش آنان برای تسخیر دوباره کاخ پاستور را با شکست مواجه کرد. کارگزاران در تابستان 1400 نیز عزم مشارکت در انتخابات داشت و این بار امیدوار بود که به موجب انحلال شورای هماهنگی اصلاحات و جایگزینی جبهه اصلاحات با آن، بتواند رضایت سایر احزاب اصلاحطلب را جلب کرده و آنان را در مسیر سخت انتخابات با خود همراه کند. امیدی که دوباره و با دست رد اتحاد ملت به یاس و سرخوردگی ختم شد. در روزهایی که حزب در کوشش ساخت ائتلافی با عنوان «ائتلاف جمهور» بود تا موفق به اقناع مردم ناراضی از دولت دوازدهم شود، دست رد اتحاد ملتیها، مانع بزرگی برای فعالیت کارگزاران شد و بیش از پیش اختلافات درون جبهه را نمایان کرد.
دبیر کمیته سیاسی حزب سازندگی این چنین از آن یاد میکند: «آنان همان افرادی بودند که در انتخابات 1400 اول ندای تحریم انتخابات دادند، سپس با مشاهده اقبال جواد ظریف برنامه حزب خود را تقدیم او کردند و آنگاه که علی لاریجانی به صورت غیر مترقبهای وارد انتخابات شد و موضعی جدید از نوع حسن روحانی و هاشمی رفسنجانی گرفت، گفتند دیگر به نامزد اجارهای رای نمیدهند، با وجود این وقتی همتی در قدم اول درخشید نماینده خود را به ستاد او فرستادند، اما هنگامی که در مذاکره رهبر اصلاح طلبان با همتی متوجه شدند که نمیتوانند برای کابینه احتمالی خود کرسیهای زیادی داشته باشند و مثلا محمدرضا جلاییپور را به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و محمد ستاریفر را به ریاست سازمان برنامه و بودجه و محسن مهرعلیزاده را به معاونت اولی برسانند، سعی کردند همتی را تخریب کنند و او را مهره حاکمیت برای رقابت بخوانند.»
مشارکت سابق در تلاش برای تکفیر مشارکت و انتخابات
1378 سالی بود که دومین حزب دولتی ایران که برآمده از دولت اصلاحات بود شکل گرفت. حزبی که از نوادگان چپ سابق شد و عمده سیاستمداران و دانشجویان چپگرا را در خود جای داد. از مصطفی تاجزاده تا سعید حجاریان، محمدرضا خاتمی، محسن میردامادی، فخرالسادات محتشمیپور، علی شکوریراد و آذر منصوری.
مشارکت برخلاف سازندگی، نمایانگر طیف تندرو و چپگرای اصلاحات بود و در رادیکالیسم از هیچ عملی دریغ نکرد. به گونهای که رد پای افراد و اعضای مشارکت در تمامی حوادث و حاشیههای ده سال حیات آن دیده میشود. از حوادث کوی دانشگاه در تیر 78 تا تحصن مجلس وابسته به این حزب (مجلس ششم) در واپسین روزهای سال 81 و خروج بر علیه رأی مردم در خرداد 88.
مشارکتیها بعد از انحلال، حتی با ساخت فرم و قالبی نو برای خود تحت عنوان اتحاد ملت باز هم ساز جدایی و تحریم زدند و با وجود اینکه فرصتی نو برای حضور در حاکمیت نصیبشان شد دست از خوی تحریمی برنداشتند. در میان خیل عظیم تحریمشدگان اتحاد ملت، انواع و اقسام اسامی به چشم میخورد؛ از نیروهای اصولگرا گرفته تا هم قطاران سابق یعنی کارگزاران.
در این بین هیچ گروهی، حداقل در چند سال اخیر، به اندازه کارگزاران از مشارکتیهای سابقِ مشارکت ستیز ضربه نخوردند که دو مورد از این خسارات در دو انتخابات مجلس 98 و ریاست جمهوری 1400 متوجه آنان شد. اتحاد ملت پس از آنچه همواره آن را خطای بزرگ خود میخواند یعنی حمایت از حسن روحانی در دو انتخابات 92 و 96 سیاست سکوت و تحریم غیر مستقیم را در پیش گرفت و در این بین هرچه از کارگزاران اصرار شد، آنها دست رد به سینه کارگزاران زدند.
بهزاد نبوی در مصاحبه با مجله لیبرال - سکولار آگاهی نو با اشاره به رویکرد برخی احزاب اصلاحطلب گفت: «تصور میکنم برخی افراد در بدنه اصلاح طلبان طی یک سال گذشته به این نتیجه رسیدهاند که کار دارد تمام میشود، پس بگذارید ما برای حرکت بعدی خودمان را آماده کنیم و جا باز کنیم در حرکت بعدی.»
پدید آمدن جبهه اصلاحات نیز تاثیر چندانی در تعدیل نظر و عمل اتحاد ملت نداشت چراکه با تاسیس این جبهه، دست اتحاد ملت برای مانور قدرت در جبهه اصلاحات بازتر شد. با تشکیل جبهه اصلاحات، بهزاد نبوی به دبیری جبهه اصلاحات رسید و دبیرکل اتحاد ملت، آذر منصوری نیز به نائب دبیر آن شد. یکجانبهگرایی و انحصارطلبی چپهای تندرو جناح اصلاحات به همین جا ختم نشد و آنان با مشاهده عدم همراهی دبیر پیر جبهه در اتخاذ رویکرد رادیکال، سازی نو برای جبهه تازه تاسیس کوک کردند.
دبیرکل منتخب یا منتصب؟
چریک پیر جبهه اصلاحات خسته و رنجور از مجادله و منازعات پیاپی با اعضای رادیکال این جبهه، سرانجام و پس از گذشت نزدیک به یک سال حضور در جبهه اصلاحات در مقام دبیر کلی، تصمیم به انصراف و کنارهگیری از این منصب گرفت.
در ابتدای امر، این انصراف ناشی از سرخوردگی و اجبار با مخالفت جبهه اصلاحات ایران مواجه شد، اما در نهایت و پس از کشمکشی یکساله و پس از استعفای دوباره نبوی این کنارهگیری با موافقت اکثریت اعضای حقیقی و حقوقی جبهه تصویب و تایید شد و این مهر پایانی بود بر حضور موثر بهزاد نبوی در جبهه اصلاحات.
حالا دیگر آخرین امید اعتدال گرایان حاضر در جبهه اصلاحات به نا امیدی گرایید و از همین رو آنان سرخوردهتر از همیشه شدند. این سرخوردگی زمانی به اوج خود رسید که کارگزاران در طول چند ماه منتهی به انتخاب دبیر جدید جبهه، شاهد قدرتگیری روز افزون طیف تندرو اصلاحات یعنی اتحاد ملتیها بود و به وضوح مشاهده میکرد که آینده جبهه و ریاست جبهه به دست طیف رادیکال اصلاحات رقم میخورد.
مشاهدهای که در نهایت با انتخاب آذر منصوری در 4 تیر 1402 تکمیل شد. انتخابی که اصحاب رسانهای کارگزاران سازندگی چنین از آن یاد کردند: «عصر روز یکشنبه چهارم تیر ماه 1402 جبهه اصلاحات ایران به همان شیوهای به تسخیر درآمد که در سیزدهم آبان ماه 1358 دانشجویان مسلمان پیرو خط امام سفارت ایالات متحده آمریکا در تهران را اشغال کردند؛ بدون آنکه توجه کنند آنجا که برای اشغالش از دیوار آن بالا رفتند سفارتخانه دولتی بیگانه بود و اینجا که برای فتحش از همان شیوه استفاده کردند جبههای از دوستان است که برای تسخیرش نیازی به بالا رفتن از دیوار نبود و میشد با کلید وارد آن شد.» سید محمد خاتمی نیز با ارسال نامهای اعضای جبهه را به انتخاب دبیری «زن» دعوت کرد و این پیشنهاد که بیشتر رنگ یک فرمایش داشت همانی بود که پازل اتحاد ملت را برای فتح صندلی ریاست تکمیل و آذر منصوری را مبدل به دومین دبیر جبهه اصلاحات کرد؛ منصوری که تا پیش از این دبیری اتحاد ملت را بر عهده داشت.
اصلاحات در عصر پسا اصلاحات
جریان اصلاحات پس از ریاست اتحاد ملت بر جبهه اصلاحات وارد فاز جدیدی از کنشگری سیاسی شد. فازی که اصحاب و اعضای کارگزاران سازندگی از آن با عنوان «عصر پسا اصلاحات» یاد کردند. پسا اصلاحات یعنی عبور از اصلاحات، یعنی گذار از اصلاح طلبی و آغاز براندازی. وقتی میل به کنشگری اصلاحی در چارچوب نظام سیاسی از بین میرود میل به انقلاب و براندازی جایگزین اصلاح و اصلاح طلبی میشود و با ریاست چپ سابق انقلابی بر جبهه اصلاحات چنین گمان میرود که براندازی، آلنترناتیوی است که تا عمق جبهه اصلاحات نفوذ کرده است. باید دید در روزهای منتهی به انتخابات سرانجام چه رویکردی از سوی جبهه اصلاحات اتخاذ خواهد شد.