الگوی توافق با چین تکرار میشود؟
نشریه فارن پالیسی با شبیهسازی الگوی توافق ریچارد نیکسون با چین، به بررسی شانس ترامپ برای دستیابی به توافقات هدفمند با ایران پرداخته و مینویسد: در هر توافق احتمالی، تهران دو خواسته کلیدی را در اولویت قرار میدهد؛ رفع تحریمها و حفظ برنامه غنیسازی.
مشابه نیکسون و دیدگاههای تندروانه او درباره کمونیسم، دونالد ترامپ، رئیس جمهور منتخب ایالاتمتحده نیز به شدت در قبال ایران موضع سخت گیرانه دارد. او از برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) خارج شد و تحریمهای اقتصادی ایالاتمتحده را تحت کمپین فشار حداکثری دوباره اعمال و ادعا کرد که ایران تحت این فشار اقتصادی به دنبال توافقی «بهتر» خواهد بود. نشریه «فارن پالیسی» 8 ژانویه درخصوص تکرار تجربه توافق چین و آمریکا در دوران نیکسون درخصوص مدل توافق ایران و آمریکا در دوره ترامپ نوشت: هنگامی که ریچارد نیکسون، رئیس جمهور ایالاتمتحده، برای سفر تاریخی خود به چین در سال 1972 آماده میشد، یادداشت هایی دست نویس تهیه کرد. در میان این یادداشت ها، نوشتههایی با عناوین «آنچه آنها میخواهند» و «آنچه ما میخواهیم» دیده میشد. نیکسون و هنری کیسینجر مشاور بااستعداد امنیت ملی اش، با انجام این سفر تاریخی و باز کردن باب ارتباط با چین تاریخ سازی کردند.
نیکسون که بخش بزرگی از دوران سیاسی خود را بر مخالفت با نفوذ کمونیسم بنا نهاده بود از اعتبار لازم برای تعامل با چین بدون مواجهه با اتهام ضعف برخوردار بود. برای رهبری که سابقه محافظه کاری کمتری داشت، چنین ابتکار جسورانه دیپلماتیکی از نظر سیاسی غیرممکن به نظر می رسید. این ترکیب متناقض از شهرت تندروانه و دیپلماسی عمل گرایانه به ضرب المثل «فقط نیکسون میتواند به چین برود» منجر شد، که به شرایط و ویژگی های منحصربه فردی که امکان نزدیکی تاریخی را فراهم کرد، اشاره دارد.
برای دولت وقت چین، نزدیکی به واشنگتن ضروری بود، چرا که اختلاف ایدئولوژیک و ژئوپلیتیک بین چین و اتحاد جماهیر شوروی تا اواخر دهه 1960 شدت یافته بود. در داخل کشور، اقتصاد چین نیز دچار مشکل بود و بهبود روابط با ایالاتمتحده مسیر هایی را برای تعامل اقتصادی و مدرنیزه کردن فراهم می کرد.
با این حال، با وجود لحن سختگیرانه اش، ترامپ بار ها ادعا کرده است که به دنبال تغییر حکومت در ایران نیست و همچنین خواهان روابط بهتر با این کشور است. در کمپین انتخاباتی سال گذشته، او همچنین استفاده از سلاح های هسته ای را «بزرگترین تهدید برای جهان» معرفی کرد. در دوران ریاستجمهوری، او بار ها تلاش کرد تا با تهران گفتوگو کند، از جمله تلاش برای دیدار در اوت 2019 با محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه وقت ایران در فرانسه و در سپتامبر 2019 با حسن روحانی، رئیس جمهور وقت ایران در حاشیه نشست مجمع سازمان ملل. پس از ترک سمت ریاستجمهوری، ترامپ علاقه خود را به تحول در روابط ایالاتمتحده و ایران ابراز کرده است. به عنوان مثال، در اوت گذشته اظهار کرد: «من به دنبال بدرفتاری با ایران نیستم... ما دوستانه خواهیم بود، اما آنها نمیتوانند سلاح هسته ای داشته باشند.» با این حال، این دوستانه بودن در دوره اول ریاستجمهوری ترامپ به دلایل متعددی به ثمر نرسید.
در دور دوم ریاستجمهوری ترامپ، نامزدی سناتور مارکو روبیو به عنوان وزیر امور خارجه و انتصاب مایک والتز به عنوان مشاور امنیت ملی نشاندهنده ترجیح ترامپ برای انتخاب هم پیمانانی است که دیدگاه کلی او را به اشتراک می گذارند. روبیو که رقیب پیشین و تندرو سیاست خارجی ترامپ بود، اکنون به حامی سرسخت او تبدیل شده است، در حالی که والتز با سابقه ای به عنوان منتقد سرسخت چین و حامی کمپین فشار حداکثری ترامپ وارد عمل میشود. با وجود شهرت تندروانه این دو، اما هر دو آمادگی خود را برای حمایت از برنامههای ترامپ نشان داده اند که احتمال هماهنگی در مورد توافق احتمالی با تهران را افزایش میدهد. با این حال، ترامپ ممکن است با فشار هایی از سوی جمهوریخواهان در سنا مواجه شود، از جمله سناتور تام کاتن که از مخالفان سرسخت ایران است. در مواجهه با چنین موانعی، ترامپ باید کاری را که در آن بهترین است انجام دهد: به غرایز خود اعتماد کند و تسلیم فشار های سیاسی نشود.
محیط استراتژیک منطقهای ایران دیگر مثل قبل نیست و از آوریل گذشته، متحدان غیردولتی ایران در منطقه، به ویژه حزب الله، متحمل برخی آسیبها شده اند. به ادعای فارن پالیسی تهران ممکن است تصمیم بگیرد که وضعیت فعلی استانهای هسته ای خود را به سمت آزمایش یک جنگافزار هسته ای هدایت کند. با این حال، این اقدام خطر حمله پیشگیرانه توسط اسرائیل و ایالاتمتحده را در پی خواهد داشت که بار ها اعلام کرده اند که وجود ایران هسته ای را تحمل نخواهند کرد.
اقتصاد ایران، پس از سالها تحت فشار شدید بودن، دچار تلاطمات است و به سرمایه گذاری در زیرساخت های خود، به ویژه در بخش انرژی، نیاز دارد. تصمیمگیران دولت نسبت به وضعیت فعلی آگاه هستند. در واقع مسعود پزشکیان با وعده مذاکره برای رفع تحریمها روی کار آمد.
اکنون، شواهدی وجود دارد که نشان میدهد مقامات ایرانی قبلا با دولت جدید ترامپ تماس هایی برقرار کرده اند، از جمله دیدار با ایلان ماسک که روابط نزدیکی با رئیس جمهور منتخب دارد. تجربیات دولتهای اوباما و بایدن چالش های ذاتی ای را که رهبران دموکرات اغلب در دستیابی به پیشرفتهای دیپلماتیک با کشور هایی مانند ایران با آن مواجه هستند، برجسته می کند.
هر دو دولت تلاش هایی را برای دیپلماسی دنبال کردند - باراک اوباما از طریق برجام و جو بایدن در تلاش برای احیای آن - اما به دلیل نمایش ضعف و «دلجویی» از ایران مورد انتقاد قرار گرفتند. در مقابل، رویکرد قاطع ترامپ و بازسازی تیم امنیت ملی اش در دوره دوم ریاستجمهوری، او را مانند نیکسون در قبال چین، به شکلی منحصر به فرد در موقعیتی قرار میدهد که بتواند با ایران به توافق دست یابد.
دو خواسته کلیدی ایران
در هر توافق احتمالی با ایالاتمتحده، ایران دو خواسته کلیدی را در اولویت قرار میدهد: رفع تحریمها برای تثبیت اقتصاد خود و حفظ برنامه غنی سازی اورانیوم در خاک خود. در حالی که دوران مخالفت با غنی سازی در ایران مدتهاست که به پایان رسیده، مذاکره بر سر محدودیت های سختگیرانه در سطح غنی سازی همچنان مسیری برای واشنگتن باقی می گذارد. این محدودیت ها، غنی سازی را به اهداف غیرنظامی محدود کرده و زمان گریز هسته ای ایران را افزایش میدهد، در حالی که نظارت بینالمللی قوی، تایید پایبندی ایران به توافق را تضمین می کند. با ایجاد تعادل میان اصرار ایران بر حفظ غنی سازی و نگرانی های بینالمللی درباره اشاعه هسته ای، توافق میتواند اولویتهای هر دو طرف را تامین کند.
در حالی که طبق برجام زمان گریز هسته ای ایران - مدت زمانی که برای تولید مواد شکافت پذیر کافی برای یک سلاح هسته ای نیاز است - 12 ماه بود، اکنون این زمان به احتمالا فقط یک تا دو هفته کاهش یافته است. به عنوان بخشی از این تلاش ها، واشنگتن میتواند از ایران بخواهد که توافق پروتکل الحاقی خود را با آژانس بینالمللی انرژی اتمی تصویب و شفافیت و پایبندی بیشتری را تضمین کند. فراتر از مساله هسته ای، ایالاتمتحده میتواند از ایران بخواهد تا فعالیت های خود را در خاورمیانه کاهش دهد. رویکرد دیپلماتیکی که این ملاحظات را ادغام کند میتواند زمینه را برای یک خاورمیانه باثبات تر فراهم کند.
به سوی توافقات هدفمند
مانند ابتکار تاریخی نیکسون در مورد چین، ترامپ با لحظه ای سرنوشت ساز روبهرو است که پتانسیل بازتعریف روابط ایالاتمتحده و ایران و به جا گذاشتن اثری ماندگار بر سیاست خارجی آمریکا را دارد. هرچند یک تنش زدایی کامل بعید است، اما توافق های هدفمند که منافع متقابل را در اولویت قرار دهند میتوانند نتایج معناداری به همراه داشته باشند. چنین رویکردی فرصتی برای کاهش تنش ها در خاورمیانه فراهم می کند و فضایی ایجاد می کند که ایالاتمتحده بتواند تمرکز استراتژیک خود را بازنگری کند؛ به ویژه در زمینه مقابله با نفوذ جهانی فزاینده چین. گرچه بعید است همه اختلافات حل شود، اما این رویکرد عمل گرایانه میتواند مسیر روابط ایالاتمتحده و ایران را به طور بنیادین تغییر دهد و اهداف استراتژیک بلندمدت آمریکا را در منطقه ای پیچیده و بی ثبات پیش ببرد.