شنبه 3 آذر 1403

جوابیه نهضت آزادی به گفت‌وگوی منتشره در فارس / توکلی: بازرگان، نه منافقین را محکوم کرد، نه شهدا را شهید خواند

خبرگزاری فارس مشاهده در مرجع
جوابیه نهضت آزادی به گفت‌وگوی منتشره در فارس / توکلی: بازرگان، نه منافقین را محکوم کرد، نه شهدا را شهید خواند

به گزارش خبرنگار تاریخ خبرگزاری فارس، پیرو مصاحبه یعقوب توکلی با گروه تاریخ خبرگزاری فارس با عنوان «چه کسانی به منافقین می‌گفتند: «فرزندان مجاهد؟»/ خطای عمدی نهضت آزادی در شب قبل از انفجار حزب جمهوری» نهضت آزادی ایران که فعالیت‌های آن از اوایل دهه 80 به حکم دادگاه انقلاب، غیرقانونی اعلام شده است، جوابیه‌ای برای این خبرگزاری ارسال کرده است.

پیکر شهیدان حزب جمهوری اسلامی پس از انفجار

جوابیه نهضت آزادی به این شرح است:

مدیریت محترم خبرگزاری فارس با سلام و احترام و دعای خیر برای بندگان خالق هستی و خدمت به خلق او و آنچه رضای اوست، به طوری که اطلاع دارید خبرگزاری فارس مصاحبه‌ای در تاریخ 99/2/6 منتشر کرده است که در آن ضمن تحریف واقعیت‌های تاریخی، اتهاماتی خلاف واقع و دروغین علیه زنده‌یادان مهندس مهدی بازرگان، دکتر ابراهیم یزدی، دکتر غلامعباس توسلی و به طور مشخص، نهضت آزادی ایران، بدون ارائه سندی مطرح شده و چند دهه خدمات این شخصیت‌های تاریخ معاصر ایران مورد افترا قرار گرفته است.

با توجه به نقش تخریبی این گونه اظهارنظرهای غیرمستند، خلاف واقع و دروغ به شخصیت‌هایی که در سال‌های پیش و پس از انقلاب، منشا خدمات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی بوده‌اند، به ویژه در شرایطی که شخصیت‌های اصلی در قید حیات نیستند، نه تنها خلاف منافع و مصالح ملی و نظام، بلکه خلاف مبانی اخلاقی و آموزه‌های قرآنی است که به سرمایه‌ها و امید اجتماعی آسیب می‌زند، لازم می‌دانیم ضمن تکذیب اتهامات غیرمستند مطرح شده، توضیحات لازم را که در اسناد تاریخی مشخص است، عرضه کنیم.

شایسته است مقرر فرمایید که مطابق قانون مطبوعات و رسانه‌ها و در راستای آگاهی عموم از حقایق مسلم تاریخی، برای انتشار این متن در اولین فرصت در آن رسانه اقدام شود.

1 در قسمتی از این مصاحبه آمده است: «بعد از شهادت اعضای حزب جمهوری اسلامی، آقایان (نهضت آزادی) یک اطلاعیه هم ندادند. محکوم هم نکردند. چرا در مهر و آبان سال 60 با وجود این همه حملات تروریستی منافقین آقایان در مجلس گفته‌اند (فرزندان مجاهد ما) بعد جالب است حتی در جریان جنگ تحمیلی، انقلاب اسلامی را مقصر معرفی می‌کنند. ما را نسبت به تجاوزات و جنایات حزب بعث و تصور سرزمین‌هایمان مقصر معرفی می‌کنند».

موجب شگفتی است که تهیه کننده متن در جایگاه استاد دانشگاه معارف قم و تاریخ‌نگار به خودشان زحمت نداده‌اند که اسناد تاریخی را که به آسانی قابل دسترسی است، ببینند و این چنین خلاف واقع اظهارنظر نکنند. ز

زنده‌یاد مهندس بازرگان بلافاصله بعد از فاجعه هفت تیر، در تاریخ هشت تیرماه به وسیله تلگرام آن فاجعه را به رهبر فقید انقلاب تسلیت گفتند. (پیوست شماره 1) همچنین، نهضت آزادی ایران در همان روز، بیانیه‌ای به مناسبت فاجعه انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی صادر و ضمن محکوم کردن این فاجعه، مراتب تسلیت خود را اعلام کرد. (پیوست 2).

نه تنها پس از فاجعه هفت تیر، بلکه پس از ترور ائمه جمعه از جمله شهادت آیت‌الله مدنی در تاریخ 60/2/22 شهادت آیت‌الله صدوقی در تاریخ 61/4/11 و شهادت آیت‌الله اشرفی اصفهانی در تاریخ 61/7/24، نهضت آزادی ایران با تقبیح هر گونه اقدام ترویستی و... اطلاعیه‌هایی محکومیت و تسلیت صادر کرده است که در اسناد نهضت آزادی ایران قابل دسترسی است.

2 یادداشت زنده‌یاد مهندس بازرگان به عنوان «فرزندان مجاهد و مکتبی عزیزم» که در تاریخ 60/2/12 در روزنامه میزان چاپ شده است، پیش از فاجعه هفت تیر بوده و ارتباطی با مذاکرات مجلس نداشته است. محتوای این نامه نگاه راهبردی و خیرخواهانه مهندس بازرگان را برای پیشگیری از حاکم شدن خشونت در مناسبات حساس پس از انقلاب نشان می‌دهد. محورهای اصلی یادداشت امروز هم برای ایجاد وفاق و پرهیز از خشونت در جامعه می‌تواند آموزنده باشد.

3 مواضع نهضت آزادی ایران درباره جنگ تحمیلی به ویژه بیانیه‌هایی که در 53 نشریه تحلیلی در طول سال‌های 1364 تا 1367 منتشر شده و در مجموعه اسناد نهضت آزادی ایران قابل دسترسی است، برای شرایط پیش و پس از پیروزی خرمشهر برای همگان آنچنان شفاف، روشن، واقع‌بینانه و در راستای منافع ملی بوده که خوشبختانه بیشتر مورد تأیید مدیران انقلاب قرار گرفته است و امروز نیز پس از چهار دهه مورد تأیید بسیاری از صاحبنظران می‌باشد و جای هیچ گونه تحریفی را باقی نمی‌گذارد.

4 در گزارش خبرگزاری فارس همچنین آمده است: «خطای عمدی نهضت آزادی در شب قبل از انفجار حزب جمهوری / یکی از اعضای نهضت آزادی اقرار کرد شبی که قرار بود در دفتر حزب جمهوری اسلامی بمب منفجر شود، یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق (منافقین) به آن شخص گفت: امشب ممکن است اتفاقی مهم بیفتد. بعد آن آقا به عضو سازمان می‌گوید: شما با این کار به نتیجه نمی‌رسید، نمی‌گوید آدم نکشید، می‌گوید به نتیجه نمی‌رسید...»

این اتهامات کذب و خلاف واقع در زمانی مطرح می‌شود که نهضت آزادی ایران در شرایط ملتهب پیش از خرداد 60 یعنی در تیرماه 1359، در سومین کنگره‌اش با شناخت ریشه مشکلات پس از انقلاب و پایبندی به مطالعات تاریخی ملت ایران و آرمان‌های اصیل انقلاب اسلامی خط و مشی مبارزه قانونی، علنی، مسالمت آمیز و خشونت پرهیز را انتخاب و اعلام کرد در طول چهار دهه گذشته همواره اقدامات تروریستی را محکوم کرده است و ضمن التزام به قانون اساسی به آن متعهد بوده و به وظایف دینی و ملی‌اش که آگاهی بخش است، عمل کرده است.

5 درباره ادعای برکناری شهید سپهبد ولی قرنی به وسیله دولت موقت نیز متأسفانه حقایق مسلم تاریخی مورد تحریف قرار گرفته است. در این مصاحبه همانند «مستند راه طی شده» که با تقطیع و تحریف سوابق شفاف تاریخی، شخصیت و گفتمان زنده‌یاد مهندس بازرگان را با خشونت و تروریسم سازمان مجاهدین خلق پیوند می‌زند، تلاش شده است که این بار با خشونت «گروه تروریستی فرقان» پیوند بزند. به طوری که در جمع‌بندی گزارش می‌گوید: «... من بین حذف قرنی از ستاد مشترک و میل به حذف فیزیکی قرنی رابطه عمیقی می‌بینم...»

سوابق تاریخی نشان می‌دهد که شهید قرنی در تاریخ 25 بهمن 57 با حکم مهندس بازرگان به ریاست ستاد ارتش منصوب شد. در فضای ملتهب آن روز که بسیاری از گروه‌های چپ به دنبال انحلال و تضعیف ارتش بودند، شخص مهندس بازرگان و شهید دکتر چمران، هماهنگ با شهید قرنی به دنبال اصلاح، حفظ و تقویت آن بودند، اما در روزهای اول فروردین ماه 58، که در پی بحران پیش آمده در کردستان، هیئتی به سرپرستی آیت‌الله طالقانی رییس شورای انقلاب به همراه آقایان بهشتی، هاشمی رفسنجانی و بنی‌صدر، اعضای شورای انقلاب، و صدر حاج سیدجوادی، وزیر کشور دولت موقت در منطقه برای مذاکره با مخالفان حضور داشتند، تیمسار قرنی بی‌اعتنا به مذاکرات این جمع از مدیران انقلاب در منطقه، فانتوم‌هایی را بر فراز کردستان به پرواز در آورد و در وسط مذاکرات بمباران اطراف شهر سنندج را آغاز کرد.

در آن شرایط، آقای صدر حاج سید جوادی، که به پیشرفت مذاکرات امیدوار بود با تلگرافی از تیمسار قرنی خواست که عملیات نظامی متوقف شود، ولی آقای قرنی نپذیرفت. آقای طالقانی برآشفته شد و با بی‌سیم از آقای قرنی خواست که پرواز هواپیماها فورا متوقف شود، با پاسخ تند تیمسار قرنی روبه‌رو شد.

در روز 5 فروردین 58 هیئت به تهران مراجعت کرد. ظاهرا پس از دیدار آیت‌الله طالقانی با رهبر فقید انقلاب، تیمسار قرنی خود از ریاست ستاد ارتش استعفا داد و مهندس بازرگان با پذیرش استعفای او از خدمات 40 روزه‌اش قدردانی کرد.

در تاریخ 3 اردیبهشت 58، تیمسار قرنی به وسیله گروه فرقان شهید شد و متعاقب آن مهندس بازرگان، در مقام نخست وزیر دولت موقت انقلاب در 4 اردیبهشت 58 پیامی رادیویی به مناسبت شهادت ایشان داد. با این سوابق تاریخی چگونه می‌توان چنین اتهاماتی را اگر چه بصورت ظن و گمان، مطرح ساخت؟

در مورد سایر تحریف‌ها و اتهاماتی که در این مصاحبه، بدون ارائه سندی، مطرح شده و ظاهرا برای تقابل با گفتمان تاریخی مهندس بازرگان و نهضت آزادی ایران است، مخاطبان خود قضاوت خواهند کرد.

در پایان، یادآوری می‌کند که در شرایط بحرانی و پیچیده کنونی که کشور بیش از هر زمان نیازمند همدلی، تعامل و وفاق ملی است، انتشار چنین مطالب کذب و فاقد محتوا از یک سو، نه تنها بر خلاف رسالت مطبوعات و رسانه‌ها و قانون مطبوعات، بلکه بر خلاف اصول اخلاقی و آموزه‌های قرآنی است و از سوی دیگر، پیامد انتشار چنین مطالب سراسر کذب و دست‌یازی به هر روشی برای تخریب چهره، سوابق و عملکرد نیروهای اصیل انقلاب، عملا در راستای برنامه‌ها و منافع بیگانگان خواهد بود.

والعاقب للمتقین. نهضت آزادی ایران 4 اردیبهشت 1399

***

پیوست تاریخ: 1360/4/8

تلگراف مهندس بازرگان به امام خمینی حضور رهبر عالیقدر و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران آیت‌الله العظمی خمینی مدظله العالی

فاجعه هولناک انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی را که منجر به از دست دادن جمع کثیری از شخصیت‌های فعال و یاران وفادار امام شده است، حضورتان تسلیت عرض نموده بقای عمر رهبر و پایداری و پیروزی ملت را در طریق حق و عدالت از خدای رحمت مسئلت می‌نمایم. مهدی بازرگان

***

پیوست تاریخ: 1360/4/8

بیانیه به مناسبت فاجعه انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی واتقوا فتن لا تصیبن الذین ظلموا منکم خاص «از فتنه بپرهیزید که (عواقب آن) تنها دامنگیر ستمکاران شما نمی‌شود. انفال 25» در یکشنبه 7 تیرماه جمهوری نوپای ما شاهد یکی از فجیع‌ترین مظاهر خشونت بود و بر زخم‌های ملت که با حسرت و وحشت خونبارترین روزهای بعد از پیروزی انقلاب را پشت سر می‌گذاشت، جراحات تازه‌ای افزود. خدایا مغفرت و رحمت را از تشنگان عدالت و شیفتگان شهادت دریغ مدار و گام‌های ما را برای پیروزی حق بر باطل استوار بدار و در راه خدمت خودت رستگارمان فرما.

نهضت آزادی ایران که همواره نگران اینگونه آشفتگی‌های هولناک بوده است، ضمن دعوت عموم در احترام به قانون، اعمال قهر و زور و قتل را شدیدا محکوم می‌کند و با عرض تسلیت به مقام رهبری و بازماندگان از هموطنان با شهادت انتظار پایداری و برادری دارد و از رهبری عالیقدر انقلاب و مسئوولین و متصدیان تمنا می‌نماید توصیه به حق و صبر اسلامی فرموده، اجازه ندهند امور به مجرای انتقام و آشوب کشیده شود، شیطان بر ما غالب و دشمن دل‌شاد گردد. بازگشت به خود و خدا آرزوی ما و حاکمیت وحدت و رأفت اسلامی، دعای ماست.

نهضت آزادی ایران

پاسخ یعقوب توکلی، تاریخ‌پژوه به جوابیه نهضت آزادی ایران بدین شرح است:

در مصاحبه اینجانب یعقوب توکلی با خبرنگار تاریخ خبرگزاری فارس که در تاریخ 1399/2/6 و به مناسبت سالگرد شهادت شهید سپهبد قرنی در آن خبرگزاری منتشر شده است به علل برکناری و ترور آن شهید پرداخته شد و کمی هم درباره روند تحولات تروریسم و گسترش خشونت سیاسی در ایران به گفت‌وگو پرداختم که موجب برآشفتگی و عصبانیت رهبری نهضت آزادی ایران قرار گرفت.

اینجانب در آخر مصاحبه چند مطالبه تاریخی را بر اساس مطالعات طولانی‌مدت تاریخی و خوانش آثار متعدد و متنوع جریان‌های مختلف سیاسی در ایران مطرح کرده‌ام که این مطالبه‌های تاریخی باعث از کف رفتن صبر و تحمل در بین کهن سیاستمدارانی شد که باید قضاوت‌های تاریخی در مورد خود را برتابند و به دلیل ورود در میدان سیاست از هر جنس آن به تاریخ حق قضاوت و ارزیابی و جمع‌بندی در مورد خود را بدهند؛ نه آنکه درباره هر قضاوتی به جزع و فزع بیفتند و با صدور تکذیبیه، مانند هواداران خود فقط تاریخ را از زاویه بیانیه‌های نهضت آزادی بنگرند.

بر همین اساس لازم است مواردی را به عرض ملت شریف ایران، اصحاب تحقیق و تامل و همچنین اعضای محترم نهضت آزادی برسانم.

1 واقعیت آن است که هر دولت و سازمان و دولتمرد و سیاستمدار و مبارز سیاسی که موضوعیت تاریخی پیدا می‌کند، مورد مطالعه محققان تاریخی قرار می‌گیرد و ارزیابی تاریخی بر اساس مطالعات مختلف با حوزه مطالعاتی محقق و اسناد و شواهد به جمع‌بندی تاریخی می‌رسد. بر همین اساس شاهد هستیم که تاریخ‌نگاری جریان‌های مختلف تاریخی در جهان وجود دارد. در ایران نیز حداقل در مورد جریان‌های تاریخ‌نگاری صاحب این قلم بیش از 10 جریان تاریخی را در بعد از انقلاب اسلامی ثبت و معرفی کرده‌ام. (سبک‌شناسی تاریخ‌نگاری معاصر و جستار‌هایی در تاریخ‌نگاری معاصر).

طبیعی است که هر کدام از این تاریخ‌نگاران برداشت‌های علمی خود را دارند که قطعا می‌تواند 180 درجه متفاوت و متضاد هم باشد، اما اینکه آقایان نهضت با وجود احترامی که برای شیخوخیت آنها قائلم و از باب «وقروا کبارکم» به شخصیت آنها احترام می‌گذارم، آنها توقع دارند که تاریخ ایشان را فقط از طریق بیانیه‌های نهضت آزادی ببینیم. این نوعی زیاده‌خواهی غیرعلمی و غیرعاقلانه و تلاش برای انسداد باب فهم و اجتهاد در تاریخ است که لازم است آقایان در این تلقی خود تجدید نظر بفرمایند.

2 با توجه به پذیرش بیانیه نهضت آزادی، اتفاقا بیانیه موجود، ثابت‌کننده صحت عرض بنده در عدم محکومیت عملیات تروریستی سازمان مجاهدین خلق است و از قضا نوعی همدلی دوپهلو در متن را به رخ می‌کشد؛ چون اولا در نامه مرحوم مهندس بازرگان به امام خمینی (ره) از شهادت جمع کثیری از شخصیت‌های برجسته ایمانی و انقلابی به عنوان «فاجعه هولناک» یاد شده و می‌نویسد: «فاجعه هولناک انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی را که منجر به از دست رفتن جمع کثیری از دوستان و یاران امام خمینی (ره) شده به حضورتان تسلیت عرض می‌نمایم و بقای عمر رهبر و پایداری و پیروزی ملت را در طریق حق و عدالت از خدای رحمان مسئلت می‌نمایم»

جناب مهندس بازرگان در کجای این متن، جنایت را محکوم کردند؟ مگر آیت‌الله بهشتی و سران نظام در حزب جمهوری اسلامی بر اثر انفجار کپسول گاز از دست رفتند و به شهادت رسیدند که آن را «فاجعه» قلمداد می‌کنند؟!

پیکر شهدای انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی

آقای بازرگان که خود استاد مهندسی و چریک پیر (اشاره به کتابی به همین نام) بوده‌اند به خوبی می‌دانستند که این عملیات عظیم، بدون طراحی گسترده و یک سازماندهی وسیع نمی‌توانست صورت بگیرد. ایشان حتی از ذکر واژه شهادت برای شهدا امتناع کردند و به هیچ وجه قتله جنایت‌ها را ولو ناشناخته محکوم نکردند.

مهندس مهدی بازرگان و اعضای کابینه دولت موقت

ایشان پایداری و پیروزی ملت را در طریق عدالت خواستار شدند که بعدا ادبیات ایشان نشان خواهد داد که چه برداشت‌هایی از آن وجود دارد.

از طرف دیگر بیانیه نهضت آزادی در روز بعد از فاجعه هم بر وقوع فاجعه خشونت‌بار تأکید دارد، اما در ضمن می‌نویسد: «خدایا! مغفرت و رحمت را از تشنگان عدالت و شیفتگان شهادت دریغ مدار و گام‌های ما را برای پیروزی حق بر باطل استوار بدار و در راه خدمت خود رستگارمان فرما.» تاکید نهضت آزادی به استناد آیه شریفه «واتقوا فتن لا تصیبن الذین ظلموا منکم خاص» سوره انفال آیه 25 به همراه محکومیت اعمال قهر و زور و قتل باز کاملا دوپهلوست. نهضت، قتل و زور را محکوم کرد؛ نه مشخصا این جنایت آشکار و جانیان مشخص و معلوم آن را.

1358 قم، دیدار دکتر ابراهیم یزدی و مهندس مهدی بازرگان با آیت‌الله سیدکاظم شریعتمداری

این در حالی بود که بنا به اظهار صریح مرحوم دکتر ابراهیم یزدی، با صوت و تصویر موجود، «در مدتی قبل که مسعود رجوی با خواهرزاده من، محمد صدیقی و موسی خیابانی به خانه پدرم آمدند و با من مفصل صحبت کردند، مملکت اینه اینه، ما به زودی جنگ مسلحانه را آغاز می‌کنیم که ما مثل قبل از انقلاب به خیابان‌ها می‌ریزیم و لاستیک می‌سوزانیم....»

من گفتم شما اشتباه می‌کنید. حریف این بچه‌های حزب‌اللهی نمی‌شوید. شما را له می‌کنند. شما خشونت را به انقلاب تحمیل کردید. در هیچ کشوری اگر یک گروه سیاسی بیاید به دولت مرکزی اعلام جنگ مسلحانه بدهد، برای او دسته گل نمی‌فرستند و با او برخورد می‌کنند.»

صدای مرحوم ابراهیم یزدی در مستند «راه طی شده»

این را مرحوم یزدی در مصاحبه با ماهنامه «چشم‌انداز» تاکید می‌کند که بعد از این دیدار مجددا پیش او آمدند. «قبل از تاریخ خرداد 60 باز هم پیش من آمدند و گفتند ما تجربه انقلاب را تکرار می‌کنیم. من هم به صراحت به آنها گفتم شما اشتباه می‌کنید امروز بدنه جامعه با شما نیست. شما یک گروه اقلیت هستید. با شما برخورد می‌کنند.»

آنها به میلیشیایی که درست کرده بودند خیلی بها می‌دادند.... مسعود رجوی موسی خیابانی و محمد صدیقی که آمدند پیش من گفتم که تحلیلشان غلط است. (دوماهنامه چشم انداز ش 32 ص 49)

بعید است که رهبری و بقیه اعضای نهضت از چنین حجم انباشت تصمیم برای ورود به یک جنگ مسلحانه آگاه نباشند و این اشتباهی بزرگ بود که تاکنون مردم ما و خانواده‌های شهدای هفت تیر و شهدای ترور این مسئله را از رهبران نهضت مطالبه نکرده‌اند که چرا وقتی به طور کامل از فرآیند اعمال آنها اطلاع داشتید و مهم‌تر اینکه مشترکا در سال 1354 کتاب «شورشگری و ضد شورشگری» را به چاپ رسانده بودید و از فرآیند و شیوه‌های عملیات آنها آگاهی داشتید، چرا در برابر چنین خطر عظیمی، نظام، مسئولان و مردم و همچنین اعضای پایین دست‌تر سازمان را از ورود به این فاجعه بزرگ که منتهی به کشتار بیش از 17 هزار نفر از مردم بیگناه و هزاران تن از اعضای سازمان و سردرگمی و بدبختی بسیاری از جوانان این کشور شده بود، نهی و جلوگیری نکردید؟

چه اینکه اگر شما به دلیل قرابت فکری و روابط و پیشینه، ورود می‌کردید بهتر می‌شد جلوی فاجعه را گرفت. در حالی که عالی‌ترین هدف سازمان یعنی آیت‌الله دکتر بهشتی در برابر تاکیدات شهید سیداسدالله بروجردی، مبنی بر خطر ورود به جنگ مسلحانه، توسط سازمان ایستادگی می‌کند و آن را باور نمی‌کند.

در حالی که در همان زمان که بر عدم ورود سازمان به جنگ مسلحانه اصرار دارد، محمدرضا کلاهی، عضو نفوذی سازمان در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در حال انتقال بمب به دفتر حزب بوده است.

بعد از آیت‌الله خامنه‌ای، شهید بهشتی و جمع کثیری از مسئولان نظام به اولین هدف بزرگ سازمان تبدیل می‌شوند. شخصیت برجسته‌ای که شما علی‌رغم همه دوستی‌های سابق حتی در پیام خود از بردن نام او برای تسلیت پرهیز داشتید!

تاکید می‌کنم شما چرا در برابر برنامه خشونت و تروریسم و جنایات گسترده سازمان مجاهدین خلق سکوت کرده و ایستادگی نکردید؟ و علی‌رغم اطلاع عضو برجسته و امنیتی‌تر نهضت آزادی آقایان دکتر ابراهیم یزدی، عاملان وقوع این جنایات را محکوم نکردید و بیانیه‌ای دو پهلو صادر کردید؟

تاکید می‌کنم شما چرا در برابر برنامه خشونت و تروریسم و جنایات گسترده سازمان مجاهدین خلق سکوت کرده و ایستادگی نکردید؟

بدون آنکه از مظلومیت شهید بهشتی یاد کرده باشید و با محکوم نکردن جلاد و قتل دسته جمعی در کمال خونسردی و برنامه‌ریزی، شما نیز از کنار آن در کمال خونسردی عبور کردید و این تشویق بزرگی برای «جوانان مجاهد و فرزندان عزیز رهبران نهضت آزادی» بوده است؛ در حالی که بیش از هر کسی بر چرایی و چگونگی وقوع این فاجعه اشراف و آگاهی داشتید.

اگر مرحوم دکتر ابراهیم یزدی در این سال‌ها به رهبران سازمان تاکید می‌کند که شما خشونت را بر انقلاب تحمیل کردید، به عنوان یک معلم و پژوهشگر تاریخ می‌گویم که شما بر این تحمیل خشونت و کشتار سکوت کردید و یا حداقل به قدر کفایت، اعتراض نکردید.

همه آنچه که شما ارائه کردید، دو بیانیه‌ای است که هیچ عقل سلیمی از آن محکومیت جلاد را در نمی‌یابد؛ در حالی که در مهر 1360 سخنرانی معروف جناب آقای بازرگان در مجلس شورای اسلامی مورد اعتراض همگان در این مجلس از جمله آقایان صادق خلخالی، سیدمحمد خاتمی، احمد توکلی، هادی غفاری و... قرار گرفت. در همان مجلس، تنها 27 نماینده در یک عملیات سازمان به شهادت رسیدند و مهندس بازرگان از قاتلان آنها به‌عنوان جوانان مجاهد و... یاد می‌کند. شما نیز دائما در مراسم مختلف، اعتراض‌های مختلف نمایندگان به ایشان را به عنوان مصیبت و فاجعه بزرگ در تاریخ به نمایش می‌گذارید؛ در حالی که فاجعه آن بود که قاتلان مردم و مسئولان بی‌گناه را مجاهد، فداکار و انقلابی بنامیم و به جلاد در خانه ملت جایزه بدهیم.

ما و شما می‌فهمیم این سخنرانی برای نیروهای تابع سازمان و در حال عملیات و مخفی در خانه‌های تیمی چه تشویق‌های بزرگی بود و چه قدر آن جوانان فریب‌خورده را در تداوم عملیات‌های خود تحریک و تحریص می‌کرده است.

اگر بفرمایید که آن مرحوم به عنوان روح متعادل می‌خواسته دو طرف را از خشونت باز دارد که قطعا چنین نتیجه‌ای نداشت چگونه می‌شود یک انسان متعادل بخواهد همزمان با شهید مظلوم و جلاد ظالم با یک زبان صحبت کند؟ برابری در خطاب جز ظلم فاحش و آشکار در حق شهید مظلوم چیز دیگری نبوده و نخواهد بود.

برای تبیین بهتر مسأله و درک عمیق فاجعه شما را به نوشته بسیار مشهور مرحوم مهندس بازرگان در کتاب «انقلاب ایران در دو حرکت» ارجاع می‌دهم که در سال 1362 پس از کشتار‌های متعدد توسط سازمان و صد البته و بعد از کشتار‌های ائمه جمعه‌ای که در جوابیه، مدعی صدور بیانیه و آگهی تسلیت برای آنها شده‌اید و این عین عبارت مهندس بازرگان است که بارها و بارها در کشور چاپ شده و در سایت نهضت آزادی قابل دسترسی است.

«مجاهدین خلق با قدرت تشکیلاتی و تربیتی و با تبلیغات و نفوذ و تدابیرشان، صرف نظر از صحیح یا انحرافی بودن عقیده و راهشان نیز قابل توجه و قابل مطالعه هستند. همچنین همت و ازخودگذشتگی‌هایشان تا آنجا که نارنجک به کمر بسته، خود را روی هدف می‌اندازند و جانشان را بی‌پاداش و ما به ازایی فدا می‌کنند، بی‌انصافی است که چنین همت و عشق به شهادت را مزدوری و خیانت‌پیشگی بدانیم و ناشی از ایمان و اخلاص و اراده خودشان ندانیم.... ص 61»

این عبارات مهندس بازرگان اگر تایید و ستایش همان قاتلان ائمه جمعه که مثل شهید آیت‌الله دستغیب عاملان آنها نارنجک به کمر خود بسته و به آنها حمله کرده‌اند نباشد، پس چیست؟ این در حالی است که حرکت عناصر سازمان در عراق و در خدمت ارتش جنایتکار و متجاوز صدام حسین قرار داشت و نقش ستون پنجم صدام را ایفا می‌کرد و بر هدایت عملیات مختلف ارتش جنایتکار صدام مزدوری اطلاعاتی و جاسوسی داشت.

همین آقای بازرگان وقتی می‌خواهد از بسیجیان فداکار دفاع مقدس نام ببرد، مضاف الیه‌های ناپسندی را به آنها اضافه می‌کند؛ از جمله: «... همان اندازه این کلام نادرست است که بگوییم رهسپاران پر از نشاط و ایثار جبهه‌ها به اعتقادشان حق علیه باطل و دوندگان در میدان‌های مین‌گذاری شده مامور اینتلیجنت سرویس‌اند و یا به خاطر جیره و دستمزد جانبازی می‌نمایند.» صفحه 61

در واقع، آقای بازرگان، بسیجیان و جان‌برکفان جبهه‌های دفاع مقدس را همردیف و همنشین منافقان و جانیانی می‌داند که دستشان به خون شخصیت‌های بزرگ انقلاب و مردم کوچه و بازار آغشته است.

قطعا سران نهضت آزادی در فضای رسانه‌ای ادعا خواهند کرد که شما عبارات مهندس بازرگان را تقطیع کرده‌اید و من از عموم خوانندگان می‌خواهم که این متن‌ها را دوباره و بادقت مجدد بخوانند. ایشان چطور مجاهدین خلق و آدمکشان که مردم مظلوم را می‌کشتند، با مضاف الیه مملو از عشق و همت و ایمان و اخلاص و اراده معرفی می‌کنند، اما در ایمان و انتقاد رزمندگان دونده در میدان مین، از این واژه با تلمیحی از تمسخر (اعتقادات خیالی‌شان به جبهه حق و باطل) یاد می‌کند. هرچند مدت کوتاهی نگذشت تا جهانیان به عینه حقیقت بطلان جبهه مقابل انقلاب اسلامی را دیدند و نقض و بطلان تحلیل آقای بازرگان را مشاهده کردند.

اما عجیب‌تر از این موارد، مسأله مقصر دانستن مردم ایران و انقلاب اسلامی در جنگی است که در پیشینه خود 24 جنگ بزرگ از جنگ چالدران به بعد را در این سوی مرز با عثمانی‌ها و عراق با ناسیونالیسم ترکی و عربی تجربه کرده بود و تقریبا در هر 16 سال یک جنگ بزرگ بر مردم ایران تحمیل شده بود و تجزیه سرزمینی در این سوی مرزهای غربی و جنوبی به مراتب بیشتر از مرزهای شمالی ایران توسط روسیه بوده است؛ همچنان که در مرزهای شرقی و جنوبی نیز انگلستان بخش‌های وسیعی از سرزمین ایران را تصرف و تصاحب و تجزیه کرد.

بنابراین خوانش این تحلیل نهضت آزادی و مهندس بازرگان حکایت از عمق ناآگاهی تاریخی و یا شدت تعصب در ضدیت با انقلاب اسلامی دارد.

اگر بیانیه‌ها و مواضع شما را در دوره‌های مختلف مورد بررسی قرار دهیم، کاملا آشکار خواهد بود که برای بسیاری شرمساری به بار خواهد آورد که تا چه حد با فرزندان مدافع سرزمین و کشور خود نامهربانی و بدسگالی کردید. آن وقت نتایج بسیار تلخ تری از فعالیت‌های شما در تاریخ به دست می‌آید.

به همان منبع، یعنی کتاب «انقلاب ایران در دو حرکت» نگاهی دوباره بیندازیم. این بخش از متن کتاب را ببینید که مهدی بازرگان در آن می‌نویسد: «جنگ تحمیلی عراق که در حال حاضر آبان ماه 1362، سه سال و دو ماه از عمر آن می‌گذرد نیز محصول کامل حرکت گریز از مرکز انقلاب و معرف روحیه تعرض و تفرق می‌باشد که نتیجه‌اش برای ما انزوا و جدا شدن از دنیا و برای آنها نزدیکی و انسجام در جهت سیاست آمریکا و اسرائیل و سرکوبی بیشتر ملت‌های مسلمان تجزیه و تحلیل یا موثر و مقصر شناختن آمریکای امپریالیسم در کلیه حرکات و رویدادها بوده و اهداف و اعمالشان بر محور و سر رسوایی و نابودی او متمرکز می‌شود.» ص 61

شاید عبارات فوق برای رسیدن به تحلیل برای محقق تاریخی کفایت کند! چرا که بازرگان حتی دفاع از میهن و ناموس در جنگی را که از سوی عراق به ما تحمیل شده، موجب انزوای انقلاب اسلامی و جدا شدن از دنیا تلقی می‌کند!

جامعه ایران به خوبی در حافظه تاریخی خود به مواضع مختلف نهضت آزادی و مرحوم مهندس بازرگان در مورد دفاع مقدس را به خاطر دارد و من به عنوان یک رزمنده سابق و یک مورخ امروز در پیشگاه ملت از شما می‌پرسم: شما که آن همه هیاهو درباره تداوم دفاع در بعد از آزادی خرمشهر به راه انداختید، تا زمان آزادی خرمشهر و در اوج اشغال شهرها و روستاها و سرزمین‌های ایران، کجا بودید؟

گویی آقایان توسلی و بدیع‌زادگان در همان مستند «راه طی شده» «به صراحت اقرار کرده‌اید که در هیچ جا حضور نداشتید». شما تا آزادسازی خرمشهر کجا بودید و برای دفاع از سرزمین‌های اشغال شده توسط صدام حسین چه اقدامی کردید؟

اما من در 13 تیر 1365 در بلندی‌های قلاویزان و در داخل مرزهای اشغالی ایران همراه جمع زیادی از دوستانم که به شهادت رسیدند، به شدت مجروح شدم و صد البته در همان موقع به عنوان یک جوان، گوشم پر بود از انواع القائات و انگاره‌های ضددفاع شما و دوستانتان.

در این مسیر، حقایق تاریخی فراوانی می‌دانم و موجود هم هست که امیدوارم نیاز به بازآفرینی تاریخی آنها نباشد؛ حقایقی که فقط از بیانیه‌های شما بلکه از انبوه اسناد و شواهد تاریخی و مستندات علمی در این مسیر است و علاقه‌ای به یادآوری آنها ندارم.

اما در خصوص ماجرای شهید سرلشکر قرنی باید به عرض خوانندگان محترم برسانم که تیتر یک روزنامه کیهان سه شنبه 7 فروردین 1358 که کاملا در دسترس اصحاب تحقیق است، با عنوان «سرلشکر قرنی برکنار شد» نشان می‌دهد که طرح انگاره استعفا به جای برکناری، کاملا ناصحیح است. اولین شاهد این ماجرا مقاله و یادداشت سرلشکر ناصر فربد در مجله دوماهنامه حافظ شماره 2 اردیبهشت 1383 است که در صفحه 57 آن می‌نویسد: «دوشنبه 27 اسفند 1357 من در گردهمایی پاره‌ای از افسران ملی در پاسخ به تلفن یا پیام دکتر کریم سنجابی وزیر امور خارجه دولت موقت مواجه شدم که ضمن تبریک انتصابم به ریاست ستاد کل ارتش تاکید داشتند در ملاقات با نخست وزیر آن پست را بپذیرم»

با این وجود اشاره‌ای به مسأله هجوم گروه‌های تجزیه‌طلب به پادگان‌ها و تلاش برای خلع سلاح ارتش و خطر توزیع سلاح در بین این گروه‌ها ندارید و صد البته سرلشکر قرنی در دفاع از پادگان‌های ارتش دستور پرواز هواپیماها فقط برای شکستن دیوار صوتی را صادر کرده بود، ولی مدتی قبل دولت موقت درصدد برکناری شهید قرنی بود.

فشارهای وارده بر قرنی، منتهی به نامه مشهور ایشان به امام خمینی (ره) در اعتراض به تصمیمات دولت موقت در اقدامات پرمخاطره‌ای چون تقلیل دوره خدمت سربازی به یک سال و تخلیه پادگان‌ها و کمک وزیر دفاع (سیداحمد مدنی) در کمک به عناصر توده‌ای در تخلیه باقی‌مانده سلاح‌ها و مهمات و انتقال آن به خارج از شهر شد. فرستاده دولت بدون مشورت با ارتش درگیر در منطقه با سخن‌پراکنی آنها باعث هجوم به پادگان مهاباد شده و جلوی همین پادگان، فرمانده پادگان را گلوله‌باران می‌کنند.... «ناگفته‌هایی از زندگی سپهبد قرنی، نوشته احمد نوروزی فرسنگی انتشارات زهد چاپ دوم 1383 صص 315 319»

قرنی، نامه مفصل استعفا را که در انتقاد به عملکرد مهندس بازرگان به امام (ره) نوشته بود، برای خود بازرگان هم رونوشت کرد. با این وجود امام خمینی (ره) استعفای ایشان را در اعتراض به عملکرد دولت موقت نپذیرفته و بر تداوم کار ایشان تاکید کرد. با این وجود، سرلشکر هادی شادمهر که قائم مقام سپهبد قرنی بود، آن روز را چنین روایت می‌کند: «چند روز بعد بازرگان ایشان را به دفتر خود دعوت کرد و گفت می‌خواهم شما را به عنوان سفیر به اسپانیا بفرستم. سرلشکر قرنی در پاسخ گفته بود اتفاقا زمان شاه هم همین مسئولیت و همین کشور را برای من در نظر گرفته بودند؛ ولی من نپذیرفتم. بازرگان گفته بود اگر بگویم استعفایت را قبول کرده‌ام، چه فرمایشی داری؟ گفته بود من به شما استعفاء نداده‌ام. من به امام استعفاء دادم که نپذیرفت. بازرگان گفته بود اگر بگویم استعفای شما را پذیرفته است، چه فرمایشی داری؟ که سرلشکر قرنی با شنیدن این حرف از همان دفتر بازرگان به من تلفن کرد و گفت من رفتم منزل دیگر نمی‌آیم «نوروزی فرسنگی، ص 282»

همانطور که مشخص بود برکناری قرنی بر اساس نگاه دولت موقت و بر خلاف نظر امام خمینی (ره) صورت گرفته بود. نکته بسیار جالب و مهم اینجاست، همان‌طور که شما در جوابیه خود آورده‌اید که علت برکناری سرلشکر قرنی بی‌توجهی ایشان به دخالت غیرحرفه‌ای وزیر کشور آقای صدر حاج سید جوادی بوده است، با کمال تعجب باید بگویم این عین استدلال اکبر گودرزی رهبر گروه فرقان در جریان محاکمه در دادگاه بود که دست‌نویس او موجود است و قضات پرونده، آقایان علی اکبر ناطق نوری و عبدالمجید معادیخواه بوده‌اند که در آن پرونده نوشته است: «در رژیم فعلی حتی وقتی وزیر کشور وقت برای حل درگیری‌های کردستان همراه چند تن از مقامات بدانجا رفته بود از قرنی می‌خواست که عملیات نظامی را متوقف کند، اما او نپذیرفت. پس خبر فوق راجع به کردستان را از کجا و به چه شکلی باخبر شدید؟ در روزنامه‌های کثیرالانتشار کشور این مطلب ثبت شده بود و حتی متن تلگرام وزیر کشور، صدر حاج سید جوادی هم که خطاب به قرنی که رئیس ستاد بود موجود است. «آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده اکبر گودرزی، شماره بازیابی 18283 مورخ 20/ 10/ 58 و کتاب ترکیب التقاط و ترور، حسن روزی‌طلب، ص275»

ملت عزیز می‌بینند که حتی استدلال امروز شما هم دقیقا شبیه استدلال اکبر گودرزی، فرمانده قتل شهید قرنی است و شما هنوز مثل گودرزی فکر می‌کنید و گودرزی با استدلالی دقیقا شبیه استدلال شما قرنی را به شهادت رسانده است.

بنابراین تاریخ فقط پیام رادیویی مهندس بازرگان نیست؛ تاریخ تجمیع همه شواهدی است که آشکار می‌سازد بزرگ‌ترین دلیل برکناری و سپس شهادت او ایستادگی در برابر فتنه‌گران تجزیه‌طلب در کردستان و به قول سرلشکر فربد: «تعلق او به کانون قدرت ناشناخته بود. مجله حافظ، همان ص 56» که همان جریان انقلاب اسلامی و امام خمینی (ره) بوده است.

عجیب‌تر آن که بعد از شهادت قرنی ثابت شد که دریافت او آگاهانه و مبتنی بر دانش درست از تحولات بوده و به اذعان سرلشکر ناصر فربد، خیال‌پردازی‌های او و دولت موقت در مورد کردستان چقدر ساده‌لوحانه و مخاطره‌آمیز بوده و نتیجه این تحلیل غلط و نادرست را جوانان عزیزی دادند که با قطعه قطعه شدن، تن به تجزیه کشور عزیز ایران ندادند و از تمامیت ارضی کشور با تمام مشکلات و نابسامانی‌ها و مشقات آن دفاع کردند. شما ماندید با تاریخ شرمساری در برابر ملت به دلیل اقدامات غلط و نادرستتان در بحران کردستان؛ امری که چند ماه بعد حضرت آیت‌الله طالقانی آن وجدان با انصاف در آخرین نماز جمعه در تهران به اشتباه هیأت دولت موقت و خودش، در فریب خوردن از گروه‌های تجزیه‌طلب اذعان کرد و از شهید قرنی و اقداماتش تجلیل نمود. امام خمینی نیز به تحلیل صحیح قرنی در این مسیر مکرر اشاره و استناد کردند.

صد البته در این باره نیز حقایق فراوانی وجود دارد که فکر می‌کنم به همین میزان کفایت می‌کند. در پایان امیدوارم به جای اتهام‌زنی و تکذیب نادرست و ادعای توجه به آموزه‌های قرآنی، حقیقتا به آموزه‌های قرآنی عمل فرمایید و با تاکید بر توبه و اصلاح و تبیین گذشته در تضییع فرصت‌ها و ساختن هزینه‌های نادرستی که بر دوش ملت عزیز ما همچنان سنگینی می‌کند و شهدای بسیاری که به خاطر تصمیمات نادرست، جان عزیزشان را در راه خدا از دست دادند و افراد دیگری به دلیل انگاره‌های غلط القایی بعضی از آقایان سر از گمراهی و انهدام و آتش‌افروزی در آوردند، راه حقیقت را در پیش گرفته و بر تداوم تلقینات اشتباه گذشته اصرار نفرمایید.

از خداوند متعال در این شب‌های عظیم، آرزوی عاقبت به خیری برای خود و شما دارم و برای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس علو درجات عند ربهم طلب می‌کنم.

انتهای پیام /

جوابیه نهضت آزادی ایران یعقوب توکلی مهندس بازرگان
جوابیه نهضت آزادی به گفت‌وگوی منتشره در فارس / توکلی: بازرگان، نه منافقین را محکوم کرد، نه شهدا را شهید خواند 2
جوابیه نهضت آزادی به گفت‌وگوی منتشره در فارس / توکلی: بازرگان، نه منافقین را محکوم کرد، نه شهدا را شهید خواند 3
جوابیه نهضت آزادی به گفت‌وگوی منتشره در فارس / توکلی: بازرگان، نه منافقین را محکوم کرد، نه شهدا را شهید خواند 4
جوابیه نهضت آزادی به گفت‌وگوی منتشره در فارس / توکلی: بازرگان، نه منافقین را محکوم کرد، نه شهدا را شهید خواند 5