یک‌شنبه 4 آذر 1403

حسن بیادی: شماه برای دلار 5 هزارتومان خجالت می کشیدید الآن دلار 60 هزار تومان است

وب‌گاه خبر آنلاین مشاهده در مرجع
حسن بیادی: شماه برای دلار 5 هزارتومان خجالت می کشیدید الآن دلار 60 هزار تومان است

ایلنا نوشت: دبیر کل جمعیت آبادگران جوان ایران اسلامی گفت: شما برای دلار پنج هزار تومان خجالت می‌کشیدید. الان دلار به 60 هزار تومان رسیده آیا خجالت نمی‌کشید؟ اول این موارد را پاسخ دهید بعد انقلابی‌تر آن را درست کنید.

حسن بیادی دبیر کل جمعیت آبادگران جوان ایران اسلامی با گذری به ماجرای رد صلاحیت لایجانی خطاب به شورای نگهبان می‌گوید اگر حرف رهبری در مورد ایشان درست است، شما خطای فاحش کردید که جواب دادید و اگر حرف رهبری در مورد آقای لاریجانی نبود، چرا جواب دادید؟ برای مردم و سیاسیون هنوز علامت سوال وجود دارد و نگفتید که چگونه در عرض چند ساعت معجزه‌وار اعضاء شورای نگهبان را جمع کردید و بلافاصله آن اطلاعیه را صادر کردید؟

بخش هایی از گفت و گوی حسن بیادی را در ادامه می خوانید:

وقتی اعتراضات مردم، تبدیل به اغتشاشات می‌شود، در واقع همان اعتراضات است اما چون به اعتراضات گوش نمی‌کنند، تبدیل به اغتشاشات می‌شود. وقتی کسی گوش نمی‌کند، طرف مجبور است واکنش نشان دهد. در همه جوامع اشکال وجود دارد. دولت‌ها که همگی در راه خود موفق نیستند، بالاخره در بخش‌هایی که دولت‌ها ناموفق هستند، مردم نیاز به شنیدن پاسخ سوالات خود را دارند. وقتی شما پاسخ مردم را نمی‌دهید، آن‌ها باید چه کار کنند؟ جایی را هم مشخص نکردید که آنها پاسخگو باشند. حتی وقتی شما خبرنگارها از وزیر سوال می‌کنید او پاسخ نمی‌دهد. چرا؟ همه‌چیز که محرمانه نیست. وزیر، نماینده مجلس و حتی قوه‌قضائیه هم نماینده مردم هستند و مسئولین بر اساس ساختاری به این نهادها ورود پیدا کرده‌اند تا به مردم خدمت کنند آنها استخدام شدند تا برای مردم کاری انجام دهند؛ یکی رئیس‌جمهور می‌شود، یکی رئیس قوه‌قضائیه می‌شود، یکی رئیس مجلس شده و یکی وزیر و دیگری هم کارمند معمولی می‌شود. از صدر تا ذیل این مسئولان، اولین کار آن‌ها، خدمت به مردم است. خدمت به مردم لوازم و آئین‌نامه‌ای دارد که سرلوحه آن مهربان و به فکر بودن برای مردم است. شک نکنید این کارها را انجام ندادیم که اعتراضات به وجود آمد. برای مثال امروز شیر پنجاه تومان و فردا شصت تومان و پس فردا... می‌شود. مردم از چه کسی پاسخ بگیرند؟ به چه دلیل شیر و دیگر اجناس ضروری مردم گران شده است؟ دولت می‌گوید ما چهار جنس را می‌خواستیم گران کنیم. اگر نمی‌دانند که آثار حرفی که میزنند چیست، نشان می‌دهد که سیاست ندارند و تدبیر نمیدانند. باور کنید هنوز آن کالاها را گران نکرده بودند که خلق‌الساعه، 200 قلم درجا گران شد. شما می‌خواهید گران کنید این تصمیم راه چاره دارد. یا راه را بلد نیستید یا در حرف زدن مشکل دارید. در کشوری که اقتصاد آن التهاب دارد، با این نابسامانی‌ها و مشکلات باید تدبیری به خرج داد تا مردم بتوانند با هم همکاری کنند. در کشور که قیمت پرتقال گران می‌شود، قیمت موبایل هم گران می‌شود نباید این جوری تصمیم گرفت. ببینید این دو موضوع چه ربطی به هم دارند؟ چه کسی باید پاسخ بی‌تدبیری کارنابلدان را بدهد؟ یک سال پیاز زیاد می‌شود و می‌گندد و سال دیگر سیب زمینی چنین می‌شود و پیاز کم پیدا، این کم و زیاد شدن‌ها را مردم باید تنظیم کنند؟ زمانیکه دولت صغیر و کبیر همه دستگاه‌های اجرایی و تولیدی را گرفته و اشغال نموده و بخش‌های خصوصی هیچ ارزشی ندارند چه‌کار میشود کرد و چه اتفاقی می‌افتد. فکر می‌کنید این کارخانه‌های شخصی و بخش‌خصوصی، واقعا خصوصی هستند؟ آنقدر دولت در این کارخانه‌ها دخالت می‌کند که هیچ حرکتی نمی‌توانند انجام دهند. آنهایی که دارند کار می‌کنند واقعا یک تعصب خدایی، ملی، مذهبی دارند که فعالیت می‌کنند. وگرنه کسی که صاحب یک تولیدی است هزاران مشکل تلمبار شده بی‌دلیل دارد. مثلا اگر از یک کارخانه بپرسید از کدام بخش‌های نظارتی دولت راضی هستند و مفسده ندارند چه خواهند گفت؟ خواهند گفت که از هیچکدام راضی نیستیم به دلیل اینکه سازمان‌های وابسته به دولت مراجعین را دوست نمی‌دانند و خود را خادم آنان نمی‌دانند و آنان را به حساب نمی‌آورند در صورتی که نقش دولت تسهیل‌گری است نه تولی‌گری. برای چه دولت ما اینقدر بزرگ و حجیم شده و هزینه‌های آن بی حساب و کتاب شده؟ برای اینکه دنبال تولی‌گری است. در صورتیکه دولت حتی نظارت و بازرسی‌های عالیه خود را می‌تواند با یک روند و سیستم توانا توسط گروه‌های شخصی و خصوصی انجام دهد. برای مثال در ترکیه فرودگاه عظیم استانبول بخش بازرسی و بررسی پاسپورت دست بخش‌خصوصی است. حتی امنیت و انتظامات آن نیز دست بخش خصوصی است و برای آن راهکار تعریف کرده‌اند. سیستم‌های اداری برای مردم و بخش خصوصی دیگر هیچ ارزشی قائل نیستند. هرروز مایحتاج آنان را از برق و آب گرفته تا کالاهای اساسی گران می‌کنند و هیچ راهکاری هم برای رشد تولید و دلشادی مردم ندارند. بعد می‌گوییم باید رأی هم بدهند. یک شخصی در یکی از دوره‌ه قبل انتخابات یک میلیون رأی آورد ولی نتوانست وارد شورای شهر شود، اما سری بعدی با 480 هزار رأی نفر اول شده است. این یعنی چی؟ واقعا نباید خجالت بکشیم و احساس خستگی کنیم و وجدان‌درد بگیریم؟ بخدا مردم را با سیاست‌های بچه‌گانه خسته کردیم. به خدا با این عزتی که مردم خوب و نجیب کشور شهید داده ما دارند حیف است که به آنان ظلم شود، شما وقتی از اینجا به بیرون از کشور می‌روید، می‌بینید که بهخاطر این مردم خوب و رهبری فرزانه کشور ما عزت و قدرتی دارد. البته در کنار این انتقادات درون گروهی باید به این نکته هم صادقانه اشاره کنم که مشکلات داخلی ما نسبت به عملکرد کلان گذشته اینقدر نیست، جلوه نابسامانی‌ها زیاد شده است. ما آنقدر دستاورد داشتیم که به خاطر ندانم‌کاری‌ها تمام دستاوردهای ما مورد بی‌مهری قرار می‌گیرد. ما دستاوردهایی در دنیا داشتیم که هنوز بی‌نظیر است اما به خاطر تدابیر آدم‌های نابلد به محاق رفته است بعضی از این افراطیون یا خائن و نفوذی‌اند و یا احمق، فردا بخاطر رفتار نسنجیده آنان ایران مورد توهین قرار می‌گیرد. تمام زیبایی‌هایی که انقلاب ما دارد، تمام زحمات، دستاوردها و استقامتی که داشتیم مورد بی‌مهری واقع شده است حتی در بین مردم مذهبی و آثار تهاجم فرهنگی و حمله‌های سنگین رسانه‌های دشمن به قدری آثار شوم داشته که به ترک واجبات جوانان انجامیده است که بعضا دیگر نماز نمی‌خوانند و به مسائل دینی توجه نمی‌کند و سست شده‌اند. آدم باید خون گریه کند. اگر کسی مسئول باشد باید خون گریه کند. به این دخترخانم‌هایی که بیرون می‌بینم که با این وضع می‌گردند، غصه می‌خورم چون آنها تقصیر ندارند. من مسئول تقصیر دارم و باید تنبیه شوم. به گفته آقای رئیسی گشت ارشاد را باید در مسئولین بگذاریم که باعث شدند این اتفاقات بیفتد. واقعا بعضی از افراطیون کم‌عقل دور هم نشستند و این کار بیهوده و پر ضرر را انجام دادند و به صورتی که من اسم آن را دیکتاتوری می‌گذارم و نتیجه‌اش هم همین است که می‌بینیم. جالب است همین گروهی که همدل بودند، الان چند دسته شدند و این نشان می‌دهد کارشان احمقانه و با توهم و بی برنامه بوده است و جواب نداده. یکی از آن‌ها هم پاسخگو نیست. رؤسای باند و یا ائتلاف غالب و پیروز ظاهری در رقابتهای انتخابات ناعادلانه گذشته که این کار را انجام دادند، حتی جلوی دوربین نمی‌آیند تا پاسخ مردم را بدهند. کجا موفق بودند؟ اصلاً... البته باید توجه جدی اندیشمندان دانشگاهی و مدیریتی بر این موضوع باشد که یکی از معضلات اساسی متناسب نبودن ساختار اجرایی با جایگاه منطقه‌ای و جهانی کشور است شک نکنید ساختار ما غلط و باید اصلاح شود. یکی از عوامل ایجاد این تمامیت‌خواهی بعضی از ائتلاف‌ها و گروه‌ها، ضعف در ساختار اجرایی کشور است. نه ساختار اصلی نظام. در ساختار اجرایی کشور به ویژه انتخابات، متناسب با شأن و شئونات ما نیست. شما اگر به آنگولا، و بنگلادش و حتی افغانستان بروید این نوع انتخابات پیش پا افتاده را در آنجا نمی‌بینید. یعنی انتخابات ما یک سیستم من‌درآوردی است؛ حالا قانون را هم به آن می‌چسبانند در حالی‌که آن قانون را هم اجرا نمی‌کنند. من یک ایراد به بعضی از سیاسیون دارم که هی میگویند باید قانون‌اساسی عوض و اصلاح شود. در حالی‌که بیایید بگویید چرا قانون اساسی اجرا نشده؟ و تا کنون چه کسی پاسخ‌گوی عدم اجرای آن بوده‌است؟ چرا همه اصول قانون اساسی اجرا نمی‌شود؟ بگذارید این قانون اجرا شود. زیرا اگر آن قانون را هم اصلاح کنند و اجرا نشود. چه فرقی می‌کند و چه فایده‌ای دارد؟ به نظر من قانون اساسی ما اجرا نمی‌شود. اگر شورای نگهبان وجود دارد پس چرا قانون اساسی اجرا نمی‌شود که این نهاد هم برود کنار آنها بنشیند که قانون اجرا نشود. مجمع تشخیص مصلحت نظام و مجلس هم به همین ترتیب است. باید به مردم پاسخ دهند چرا قانون اساسی اجرا نمی‌شود؟ چرا احزاب جایگاه ندارند؟ چرا احزاب را در نظر اذهان، امنیتی و بعنوان یک قبیله جلوه می‌دهند؟ چرا هر مسئولی به مجلس می‌رود می‌گوید خدا را شکر وابستگی به هیچ حزب و گروهی ندارد. مگر حزبی بودن جرم است؟ مگر ما واژه مردم‌سالاری را استفاده نمی‌کنیم؟ یکی از لوازم مهم و صددرصدی حفظ حقوق شهروندی و مردم‌سالاری، وجود احزاب مؤثر، قدرتمند و فراگیر است. شما به ساختار سیاسی تمام کشورهای دنیا حتی جهان سوم نگاه کنید این شکلی است. شما الان می‌توانید نماینده‌های تهران را نام ببرید؟ می‌توانید نام اعضای شورای شهر را بگویید؟ نمی‌توانید. چون نماینده‌های واقعی ما نیستند. از بس مردم را اسیر کردند، اسیر یکسری دستورالعمل‌ها کردند که این اسارت می‌طلبد که شورای وکلای تسخیری هم برای مردم تعیین کنند. وکلایی که مردم نمی‌شناسند. مردم آن‌ها را نمی بینند. مردم باید به حزب رأی دهند و این احزاب هستند که باید نماینده را معرفی کنند که بعد از انتخاب احزاب پاسخگو باشند و مردم بدانند با چه کسی طرف هستند. در کشورهای بزرگ وقتی گروه چپ رأی می‌آورد، پاسخگو است. نظم کشور هم به هم نمی‌خورد. وقتی گروه راست رأی می‌آورد پاسخگو بوده و نظام کشور باز هم به هم نمی‌خورد. هرکدام از گروه‌ها علیه طرف مقابل تظاهرات می‌کنند بدون اینکه یک خال بر قوانین کشورشان بیفتد یا بدون آنکه وحدت ملی کشور به هم بخورد. دو رئیس‌جمهور چگونه از هم جدا می‌شوند و رفتارشان با همدیگر چگونه است؟ آن رئیس‌جمهور اتاق فکری تشکیل می‌دهد و به رئیس‌جمهور فعلی کمک می‌کند. برای اینکه وحدت ملی اجازه نمی‌دهد خلاف آن حرکت کند. اگر انتقاد می‌کنند، انتقادات سازنده است. اما ما این کارها را انجام نمی‌دهیم و بعد می‌گوییم مردم هم باید راضی باشند و مشتاقانه باید رأی هم دهند. جالب اینجاست که اکثر این افراد شعار طرفداری از رهبری و قانون اساسی می‌دهند. اما یک نفرشان حرف آقا را گوش نمی‌کنند. مقام معظم رهبری درباره انتخابات می‌گویند برای من رای حداکثری در همه دوره‌ها اهمیت دارد. مشارکت همه مردم برای من ارزش دارد نه آنکه چه کسی رأی می‌آورد. دیگر چطوری این موضوع به این سادگی را مطرح کنند؟ بعد این آقایان می‌روند توطئه می‌کنند، و به دنبال رای حداقلی هستند بعد می‌گویند طرفدار نظام و رهبری هم هستند. شک نکنید تمام تلاش‌شان برای مشارکت حداقلی است حداقل در دو انتخابات گذشته شاهد این موضوع بسیار مهم بودیم که این حرکت مذبوحانه خیانت به مردم و کشور است. من وقتی می‌گویم افراطیون احمق یا خائن هستند، به خاطر همین موضوع می‌گویم. باور کنید حاضر نیستند کیان و حقوق اجتماعی و شخصی‌خودشان را به خاطر نظام و انقلاب به خطر بیندازند، اما انتظار دارند که نظام پای آنها قربانی شود و مردم هم راضی و خوشحال پای صندوق‌های رأی بیایند. مقام معظم رهبری اکثرا به اصل مهم و موضوع بسیار حساس همیشه تاکید داشته و رهنمودهای لازم را بیان میدارند. وقتی ایشان بیش از سی سال جامعه را رهبری کرده و سد محکمی در مقابل همه معضلات و تهاجمات دشمنان جهانی ایجاد کرده‌اند، خدا را خوش نمی‌آید، ما بیاییم مسائل داخلی را به ایشان تحمیل کنیم. ما هم باید کمی عرضه داشته باشیم. وقتی من نمی‌توانم انتخاب کنم و در انتخابات شرکت نمی کنم پس نباید صدایم دربیاید. رهبری فرمودند آنهایی که با این نظام هم مشکل دارند بیایند و رای بدهند و این نکته هم قابل تامل است، کسی که این جناح یا آن جناح را قبول ندارد باید نماینده و کاندیدای هم‌فکر خودش را داشته باشد تا رأی بدهد او که نمی‌تواند به نماینده مخالف خودش رای بدهد با تمام این تفاسیر اعتقادم دارم که هیچ‌کس با نظام مشکل ندارد و اگر هم باشند تعداد آنانی که ضدیت با نظام دارند، زیاد نیستند. توجه داشته و به هوش باشیم که مخالفین و معترضین با مسئولین اجرایی کشور مشکل دارند نه با نظام جمهوری اسلامی. مسئولین اجرایی کشور مگر کیستند و از کجا آمده‌اند؟ اینان متعلق به این کشورند که نابجا از آنان استفاده می‌گردد به همین دلیل مردم از بخش‌های مختلف خدمات اداری و بازرگانی و اقتصادی و سازمان‌های دیگر از جمله قوه قضائیه و مجلس ناراضی و از فساد اداری می‌نالند. آنقدر باندهای متصل به قدرت و ثروت زیاد شدند که تا دست آن‌ها کوتاه نشود چیزی درست نخواهد شد و این مورد را هم خود مردم هم باید با رأی دادن‌شان به افراد صالح انجام دهند. بنابراین کسی که می‌دانند علیه من کار می‌کند نمی‌آید رای بدهد. اما من به او می‌گویم بیا حداقل رأی سفید بده، و به نفر مخالف خود رأی نده و حداقل در رأی‌گیری شرکت کن و یا از لیست 30 نفر اگر یکی را قبول داری به او رأی بده. آنها می‌گویند علت عدم حضورشان در انتخابات این است که همه اندیشه‌هایی را که آنان قبول دارند ردصلاحیت کرده‌اند، اما باز هم تقاضا می‌کنم به نفری که قبول داری و تأیید شده رأی بده، این رأی دادن، رأی به مملکت خودمان است. اما به آن نفر رأی نده تا رأی نیاورد و یکی دیگر رأی بیاورد. بنابراین تفکرات حزب ما در آبادگران جوان بر روی حفظ و حراست از چند مسئله مهم تاکید دارد و آنها را خط قرمز خود می‌داند. یکی جایگاه رهبری، بعد قانون اساسی، موضوع دیگر حقوق شهروندی و شأن مردم است و دیگران برای ما خط قرمز به حساب نمی‌آیند. در مجلس بیش از 3 هزار کاندیدا در انتخابات شرکت می‌کنند. مگر فقط همین 30 نفر تهران هستند که باید به آنان رای داد. بروند به کسان دیگری رأی دهند. ما دو موضوع داریم؛ 1- چگونه باید باشیم 2- الان چگونه هستیم. اما چیزی که فعلا وجود دارد این نوع انتخابات است که ظلم به مردم است و نوع برگزاری انتخابات که مردم هیچ نظارتی در نتیجه نهایی آن ندارند، ظلم است. مقام رهبری هم عدم توجه به آراء حقیقی مردم را شرعا حرام اعلام کردند که نباید رأی مردم عوض شود. یعنی ایشان حفظ رأی مردم را حکم شرعی می‌داند و حتما خلاف آن را ظلم و مستوجب عذاب الهی می‌دانند. اگر کسی هم رأی مردم را جابجا کرده، هم در این دنیا و هم در آن دنیا باید پاسخ بدهد. مگر چند سال می‌تواند بماند؟ این همه مسئول آمدند و رفتند، تو را به خدا می‌ارزد برای این دو روزه دنیا، کسی خود را مدیون حقوق مردم کند؟ یعنی به خاطر اینکه کسی رای غیر واقعی بیاورد باید به گناه بیافتد؟ و جهنم را برای خود مهیا کند؟ انقلابی و انقلابی‌تر مثل اسلامی و اسلامی‌تر است. اصلا معنا دارد؟ بیادی و بیادی‌تر؛ یعنی چه؟ انقلابی بودن یک فاکتورهایی دارد. مگر یک کشور انقلابی باید غیرانقلابی هم باشد؟ اگر نیست شما غیرانقلابی‌اش کردید؟ چه کسی این کار را انجام داده است؟ آیا از بیرون آمدند؟ آیا مجلس‌های دیگر غیرانقلابی بوده و فقط این مجلس انقلابی است؟ حداقل خود آقای حداد عادل چندین دوره در مجلس حضور داشته و بعضا رئیس هم بوده است پس ایشان در مجلسی که غیرانقلابی بوده و رئیس بوده بیاید جواب بدهد. غیر از این است؟ مثل کار جهادی؛ مگر مسئولین ما غیر از کار جهادی باید کار دیگری هم انجام دهند؟ در کشوری که انقلاب اسلامی است همه کارها باید جهادی باشد. اصلا کسی که کار جهادی نمی‌کند و برای مردم کار نمی‌کند را باید کنار گذاشت. نه آنکه فردی که آمده صندلی وزارتی را ضایع کرده بعد او را در یک جای اقتصادی قوی و حساس‌تری بگذارید. اگر خوب بود که همان جا می‌ماند. چرا جای دیگری می‌گذارید؟ این انقلابی است که شما درست کردید؟ آیا واقعا این کارهای قبلتان انقلابی بود که می خواهید نماینده انقلابی‌تر بیاورید؟ آیا کارتان شایسته بود که در این مدت دو سال این همه وزیر و مسئول عوض شود و این همه گرانی و نابسامانی به وجود بیاورید؟ اول پاسخ این سوالات را بدهید بعد انقلابی‌تر آن را درست می‌کنیم. در جایی گفتم، شما می‌گویید در جامعه علیه روحانیت عمامه‌پرانی ایجاد شده است. به خدا در حق روحانیت ظلم شده است. مگر می‌شود اقلیتی را به اکثریت تعمیم داد؟ اقلیتی کار بد می‌کنند آن را به اکثریت تعمیم داد؟ این ظلم است. همین ائتلاف بود که بصورت محتوایی عمامه‌پرانی را شروع کرد. شما وقتی جامعه مدرسین را که مصلحانه به میدان می‌آمد را در انتخابات کنار می‌گذارید، به جامعه روحانیت می‌گویید نسبت اشتراک ما با این آقایان صفر است و جایگاه‌شان را گرفتید، شما عمامه‌پرانی کردید یا جوانان، نه خیر این جوان‌ها را شما یاد دادید تا این کار را انجام دهند. شما به شکل عملی آن‌ها را کنار گذاشتید. شما برای دلار پنج هزار تومان خجالت می‌کشیدید. الان دلار به 60 هزار تومان رسیده آیا خجالت نمی‌کشید؟ اول این موارد را پاسخ دهید بعد انقلابی‌تر آن را درست کنید. ضمن آنکه فارسی را پاس بدارید، این «تر» چه معنی می‌دهد؟ اصلا یک نفر بگوید از نظر ادبی چه معنایی دارد؟ انقلابی، انقلابی‌تر. اسلامی، اسلامی‌تر. اصلا معنی ندارد. بعضی‌ها با الفاظ بازی می‌کنند. متأسفانه آبرو و ارزش بسیاری از لغاتی که در ادبیات و فرهنگ و بین مردم ما جایگاه دارد را عوض و نابود می‌کنند. رهبری می‌گویند بهار تولید، آقایان با عملکرد ضعیفشان جمله را به بهار تورم تغییر می‌دهند. حالا بگویید چه کسی انقلابی است؟ هنوز بیانات رهبری در نوروز تمام نشده اجناس گران‌تر و تورم بالاتر رفته است. آیا این انقلابی بودن است؟ شما اول بیایید انقلابی بودن را توضیح دهید. اصلا قبول ندارم لفظ انقلابی بر روی مجلس بگذاریم. زیرا کشوری با انقلاب اسلامی هستیم. اگر کسی خلاف این است، باید کنار برود. این افراد انقلابی بودند که دلار 5 تومانی به 60 هزار تومان رسیده است؟ آسایش و آرامش مردم را گرفتند و می‌گویند می‌خواهیم انقلابی‌تر درست کنیم؟ وای به حال این مردم. سالی که نکوست از بهارش پیداست. موضوع بخشنامه وزارت کشور این بود که نباید از امکانات دولتی برای تقدیر و تشویق، و یا بالا رفتن محبوبیت از شخص خاص استفاده کرد. به نظرم کار آقای غلامرضا بسیار درست بود. ایشان یک انسان متعهد و بسیار خوبی است. شما یک نخ را در این جامعه می‌کشید، دست 50 نفر بالا می‌رود و مشخص می‌شود چه کسانی پشت آن هستند. شما پای‌تان را بر روی منافع هر رانتی بگذارید متاسفانه سریعا خواهید دید که از کجاها صدا درمی‌آید. بلافاصله واکنش آن‌ها مشخص می‌شود. مثل آن آقایی که جاسوس بود و اعدامش کردند. بلافاصله صدای انگلیس درآمد، معلوم شد نفوذی بودن او از کجا آب می‌خورد. این آقایان هم همین‌طور هستند. تا پای خود را بر روی شالوده اقتصادی می‌گذارید و برای جلوگیری از فساد مانع ایجاد می‌کنید، صدای باندهای متکی به قدرت و ثروت درمی‌آید. من شک ندارم که در این مجلس آدم‌های انقلابی، فاضل، متخصص و پرجرأت وجود دارد اما خروجی مجلس انقلابی نیست. فکر کردند اگر آقای قالیباف را که نیرویی جهادی و پرقدرت در کار اجرایی است در مجلس بگذارند، کل مجلس انقلابی و جهادی می‌شود اما نشد حداقل نتوانستند بر کاستی‌های دولت نظارت کنند و این اوضاع ناجور را ایجاد کردند. می‌دانید چرا چون همه همراه نیستند. وگرنه ایشان آدم اجرایی است و او را در هرجایی که فعالیت داشته موفق بوده است شاید بگویند ایشان مدیری گران است ولی می‌ارزد چون حداقل برای مردم آسایش و آرامش ایجاد می‌کند. جامعه اصولگرایی خیلی بزرگ است اما یک گروه تمامیت‌خواه که متصل به ثروت و قدرت است آمده و همه جریان سیاسی و اجرایی را قبضه و انشقاق جدی ایجاد کردند کانه بدون خونریزی و بی سرو صدا یک کودتای مخملی صورت پذیرفته است. بخشی را که قبلا گفتم که جامعه روحانیت و جامعه مدرسین را کنار زدند تا هرکاری خودشان می‌خواهند انجام دهند. جامعه اصولگرایی و حتی اصلاح‌طلبی خیلی بزرگ هستند به طوری که از اندیشمندان مردمی، انقلابی و مذهبی بسیاری برخوردارند که کنار زده‌شده‌اند و کسانی هستند که قدرت اداره دولت و قوای دیگر را دارا هستند اما به آنها جایگاهی داده نمی‌شود، آن‌ها به راحتی می‌توانند وزارتخانه‌ها را در سطح بالا اداره کنند. انقلاب آنقدر نیروهای خوب پرورش داده اما این باندها به دلیل وسط بودن منافع شخصی‌شان، نمی‌گذارند افراد رشد کنند. در جامعه بزرگ اصلاح‌طلبی هم از این موضوع مستثنی نیست و آنها هم انشقاق دارند و اگر به قدرت برسند این مشکلات را دارند. من یکسری انتقاد محترمانه به ایشان دارم که خود ایشان خیلی از این انتقادات را قبول دارد. اما برخی خیلی غیرمحترمانه با ایشان برخورد می‌کنند. چون ایشان آدم محترمی است. به نظر من آقای خاتمی عاشق رهبری و عاشق نظام است. ایشان هم مانند دیگران احتمالا ایرادی داشته باشند، من و شما هم ایراد داریم، همه ایراد دارند. دولت او هم ایراد داشت مگر دولت آقایان دیگر ندارد؟ من کار بدی انجام دهم، پسندیده است، اما اصلاح‌طلب کاری انجام دهد، پسندیده نیست و یا بالعکس؟ ما از این بدمان می‌آید. من با آقای خاتمی دعوا داشتم و یکبار هم پیش ایشان رفتم. اخلاق من این است که با خود افراد صحبت می‌کنم نه پشت‌سرشان. رفتیم و اختلافات را حل کردیم. به آقای خاتمی گفتم من خبر دارم، شما با آقای ناطق‌نوری، پشت هم نماز می‌خوانید و رفت‌وآمد خانوادگی دارید بیایید این موضوع را به کف جامعه بیاورید. الان یک گروه در جامعه به خاطر شما مغضوب هستند و یک گروه هم به خاطر آقای ناطق مغضوبند. در حراست و حفاظت‌ها این دو تفکر مؤثر است. هر دو بیایید وحدت‌تان را نشان دهید که ما دلسوز انقلاب، هم‌فکر و دلسوز رهبری هستیم. اما در یک‌جاهایی با هم اختلاف‌نظر داریم و با هم عکس بگیرید. چون یکسری در این اختلاف سود دارند. سود این باندها در این اختلافات است. فکر نکنید این باندها برای اصولگراهاست؛ نه! آنها این دو جناح را به اختلاف می‌اندازند. چون بخور بخور دست آن‌ها بوده و هست. والا زحمت کشیدن و صادقانه خدمت کردن که التماس ندارد. آدم‌های خوب را کنار گذاشتیم و آنها را بد جلوه می‌دهیم برای اینکه منافع خودمان را ببریم و این خیلی زشت است. اگر آدم‌های افراطی، خائن و احمق بگذارند، مقام معظم رهبری دارند این کار را در بین مردم انجام می‌دهند و با اقشار مختلف صحبت می‌کنند. این گروه‌ها اگر نیت رهبری را در بین مردم خراب نکنند، اعتقاد دارم مردم مشارکت خوبی خواهند کرد. اما با کارهایی که این گروه‌ها انجام می‌دهند، به دنبال انتخابات حداقلی هستند. یعنی بردشان در انتخابات حداقلی است. امیدوارم این کار را انجام ندهند. ولی ما هم باید حواس‌مان جمع باشد. سیاست کشور به این شکل نیست که به خاطر دو گروه و یا جبهه، کیان کشور از دست برود. کیان کشور صاحب دارد و همین‌طور الکی نیست. در سال 1381 زمانی که شورای شهر منحل شد، چند اتفاق مهم قبل از آن مانند 18 تیر رخ داده بود و در آن زمان مجلس ششم در تحصن بود، تمام لوازم نارضایتی مردم محیا بود، استاندارها و معاون‌ها استعفا می‌دادند، سال 80-81 یک بلبشویی سیاسی و اجتماعی رخ داده بود که سرمنشأ این حوادث به سال 1379 برمی‌گشت. اما جمع ما به عنوان یک گروه ناشناخته با همکاری حداقل ده گروه سیاسی راست (باصطلاح آن زمان) با نام ائتلاف آبادگران ایران اسلامی در سال 81 متحد شدیم و قبل از پیروزی در انتخابات در گفت‌وگوهای کارشناسی بحث شد که فرض کنید در انتخابات رای آوردیم چه کارهایی را باید انجام دهیم؟ در این راستا گروه‌های علمی تشکیل دادیم و برنامه نوشتیم. اولین نتیجه کار ما این شد که پس از پیروزی باید پای شنیدن دردهای مردم باشیم و مستقیما با آنان هم صحبت و با مشارکت یکدیگر مشکلات را حل و فصل نماییم که با این عمل خداپسندانه بتوانیم رضایت مردم را جلب و سپس و جهت ایجاد آسایش و آرامش آنان برنامه ریزی نماییم. و شعار ما در انتخابات بر اساس احادیث و روایات (صِدقُ الحَدیث وَ أداءُ الأمانَهَ) یعنی صداقت در گفتار، سلامت در عمل بود. فلذا جمع ما برای ادامه کار دو برنامه پنج ساله نوشتیم که بدبینانه 70 درصد آن را اجرایی کردیم اگرچه ایراداتی هم متوجه عملکرد ما در مدیریت شهری وجود داشت ولی صادقانه بگویم مردم کلا راضی بودند. من درباره انتخاب احمدی‌نژاد دفاع دارم. شما بگویید که دولت‌های قبل چه کار کردند که احمدی‌نژاد رأی آورد؟ ما در 6 ماه چه کاری انجام دادیم که ورق سیاسی مردم برگشت و یک شور حداقلی در کشور توسعه پیدا کرد. حرکت گسترده و شبانه‌روزی ما که با رای حداقلی در آن دوران سخت و مأیوس‌کننده پیروز میدان شده بودیم نتیجه‌اش حضور حداکثری و بالا رفتن آرای نماینده‌هایی بود که در انتخاب مجلس هفتم رأی آوردند یعنی نزدیک به 2 میلیون رای در صندوق‌ها ریخته شد و نفر اول حدود 900 رای کسب کرد. توجه کنید این‌ها همان مردمی بودند که 200 هزار رأی دادند. یکی از معضلات جدی اغلب مسئولان این است که فقط به تهران فکر می‌کنند و به استان‌های دیگر توجه جدی ندارند باری این است که همیشه از غافله عقب می‌مانند. لذا برنامه‌هایمان را با ملاقات‌های مردمی آغاز کردیم و این برنامه به قدری جلوه‌گر شد که اغلب دستگاهای اجرایی به چنین کار ارزنده‌ای مبادرت کردند. خدا وکیلی قبل از آن ملاقات مردمی در این گستره وجود داشت؟ ما با این عمل زیبا روحیه مطالبه‌گری مردم و فرهنگ پاسخگویی را در مدیریت شهری ایجاد کردیم. بعد در ضمن اعلام کردیم که همه بدانند که شورای شهر، شورای شهرداری نیست بلکه شورای همه ارگان‌های اجرایی و موثر در شهر هستند. ما حتی به وزارتخانه‌ها از جمله به وزارت نیرو و وزارت آموزش و پرورش وزارت بهداشت و سازمان تربیت بدنی، سازمان محیط زیست هم کمک کردیم. مثلا طرح اتمام جمع‌آوری فاضلاب شهری که یک برنامه 50 ساله بود با همکاری یکدیگر و تعامل با شهرداری و ارائه راه‌کارهای جدید مدت زمان اجرای پروژه را به 10 سال تقلیل دادیم. شهرداری تهران برای آن موانع ایجاد کرد که آن معضلات را برطرف کردیم. روشی ایجاد شد که توانستند بودجه را از مردم بگیرند و با پول خود مردم آب و فاضلاب را ایجاد کنند. با وزارت بهداشت، آموزش و پرورش همکاری داشتیم. شورای حل اختلاف با همکاری شورای شهر و قوه قضاییه ایجاد شد. اگرچه الانه این شورای حل اختلاف از حالت مردمی بودن خارج شده است و تبدیل به یک ساختار جدید متصل به قوه قضاییه شده است. می‌دانید چرا؟ اصلا بعضی‌ها از مردم می‌ترسند و من بزرگترین مشکل دولت‌ها و دیگر قوا را ترس از حضور و مشارکت مردم می‌دانم. جالب است که سطح سواد مردم از متوسط سطح سواد مسئولین بالاتر است. به همین دلیل شما می‌توانید به مردم بگویید حرف نزن، اما نمی‌توانید به مردم بگویید نفهم. مردم خوب می‌فهمند. یکی از پاشنه‌آشیل دولت‌های ما این است که مردم خوب می‌فهمند و مسئله دوم مربوط به رسانه‌ها است و دولت با این دو یعنی با رسانه‌ها و فهم مردم برخورد می‌کنند. فردی هزاران میلیارد مشکل ایجاد کرده و به همین راحتی در حضور می‌گردد و پرسه می‌زند اما یک فرد رسانه‌ای یک مقاله نوشته و 8 سال در زندان است. بنابراین این موارد جز آسیب‌های اجتماعی است و باید حل شود. شاید مقاله‌ای که او نوشت، بد باشد اما می‌توان با روش‌هایی غیرامنیتی تذکراتی داد و او را قانع کرد. راه‌حل فقط زندان نیست. اما فردی مانند اکبر طبری اختلاس کرده به همین راحتی از داخل زندان به مرخصی می‌آید، مصاحبه می‌کند و به قاضی توهین می‌کند اما هیچ‌کس هیچ‌چیزی به او نمی‌گوید. این افراد هم از پول نفت استفاده می‌کنند. از کجا می‌آورند؟ پول نفت است دیگر. مگر با باد می‌شود کار کرد؟ باید پول‌ها را در جای درست استفاده کرده و راه‌های روستایی درست ایجاد کنند. ببینید چقدر ما معضل داریم. هنوز مدارس و خانه‌های کپری داریم. مدرسه‌هایی که زیر آفتاب و روی پیت حلبی می‌نشینند، داریم. دولت‌های بعدی هم که بیکار نبودند، کار کردند اما به اندازه نصف دولت احمدی‌نژاد هم کار نکردند. من حرفم این است، کارهایی که آقایان انجام می‌دهند، اندازه مردم نیست. الان هنوز کشور ما از همه کشورهای دنیا ارزان‌تر است. شما نگاه کنید آب گران‌تر از بنزین است، چرا؟ به دلیل آنکه قاچاق کالا داریم. اگر ما هیچ‌چیز نداریم، چرا کالاهایمان قاچاق می‌شود؟ این نشان می‌دهد که کالا ارزان است و قاچاق می‌شود. نابسامانی‌های ما در این موارد است و می‌گویند عرضه ندارند انجام دهند و همه علیه مردم است. قیمت بنزین و کالاهای دیگر را به قیمت روز دربیاورید، بگذارید بخش‌خصوصی کار خودش را بکند. به من چه ربطی دارد. الان می‌آیم دولت را تعطیل می‌کنم و می‌گویم همه تعطیل هستند. تو از بیت‌المال خرج می‌کنی که تعطیل می‌کنی، آن بخش‌خصوصی که از بیت‌المال ارتزاق نمی‌کند، چرا باید تعطیل شود و هزینه‌های تو را از جیب بدهد. اسم این کارها نابسامانی است. شما اگر قیمت دولتی را به بخش‌خصوصی تحمیل می‌کنید، آزاد بگذارید و دخالت نکنید، خود به خود تنظیم شده و رقابت ایجاد می‌شود. ضمن اینکه حقوق مردم را به اندازه بدهید. شما خدمات اجتماعی را ارزان کنید، اصلا حقوق ما را زیاد نکنید. آب و برق و تلفن را برای مردم که حقوق‌شان در یک سطح است، پایین بیاورید و برای صنعت بالا ببرید و به آنها سوبسید ندهید. با آن قیمت حال حاضر باید 2 میلیون تومان به هر نفر یارانه بدهید. شما 2 میلیون تومان به مردم یارانه بده اگر مردم صدایشان درآمد. مردم نفت‌شان را به شما می‌دهند که شما بتوانید کشور را اداره کنید. نفت برای مردم است نه دولت. برای همه مردم است؛ شما از نفت مردم استفاده می‌کنید و دیگر حق ندارید از مردم مالیات بگیرید. مالیات می‌گیرید و دستتان را در جیب مردم کردید؛ قیمت برق، آب و گاز را گزنده بالا بردید. مالیاتی که از کسبه جزء می‌گیرند را از اقتصاد کلان نمی‌گیرند. در حقوق کارمندی، مالیاتی که از حقوق کارمندی می‌گیرند را ببینید، هنوز حقوق را ندادند مالیات را کم کردند. همینجوری دست‌تان در جیب مردم هم است، به این شکل از مردم طلبکار هم هستید و انتظار دارید مردم بیایند کفش‌های شما را هم واکس بزنند؟ اما در حال حاضر اگر آقای احمدی‌نژاد بیاید از او حمایت می‌کنم. خبر ندارم اما بد نیست من جمله‌ای را درباره انتخاب آقای احمدی‌نژاد در سال1384 بگویم. ایشان به صورت مردمی سرکار آمد و یک انتخابات واقعی برگزار شد. اما اصلاح‌طلب‌ها اشتباهی کردند که جبران‌ناپذیر بود البته من به خودشان هم گفتم و تحلیل بنده را قبول دارند ولی اگر آن اتفاق نمی‌افتاد آقای احمدی‌نژاد رأی نمی‌آورد. آقای لاریجانی، آقای احمدی‌نژاد، آقای کروبی و مرحوم هاشمی رفسنجانی در لیست نهایی کاندیداها بودند. آقای مهرعلیزاده و آقای معین ردصلاحیت شدند، آقای حدادعادل به رهبری نامه نوشت که این دو نفر آدم‌های خوبی هستند و مخالف نظام نیستند و بعد با حکم حکومتی رهبری این دو نفر وارد لیست کاندیداها شدند. این موضوع باعث باخت آقای هاشمی و کروبی شد. آقای مهرعلیزاده در 4 استان ترک‌نشین حدود 2 میلیون رای به دست آورد، مگر آقای کروبی چند رأی از آقای احمدی‌نژاد کمتر آورد؟ 150هزار رأی. این دو میلیون حداقل 70درصد برای آقای هاشمی و یا کروبی بود. بنابراین اگر مهرعلیزاده و معین وارد لیست نمی‌شدند، آقای هاشمی یا کروبی رأی می‌آوردند. یعنی خودشان دوستی خاله‌خرسه کردند. نمی دانم چه حبی برای مسئولیت داشتند که آمدند کاندیدا شدند تا این اتفاق بیفتد، شک نکنید گول خوردند. به هر دلیلی احمدی‌نژاد رأی آورد و خودشان باعث این اتفاق شدند. من پشت‌پرده این موضوعات را نمی‌دانم. باید شرایط را دید که چرا رهبری چنین عمل نمودند، اگر می‌گویند چرا به این شکل عمل می‌کنند،؟ ایشان عاقل و بالغ و سیاستمدار کارکشته هستند و تمام این هفت‌خط حکومت داری را هم می‌شناسند و هم کاربرد زمانی و مکانی آن را می‌دانند و نیاز نیست دیگران به ایشان درس بدهند. در صورتی که این مسئولین بی معرفت ما هستند که کار بلد نیستند که چه بگویند و از همه مهم‌تر چه نگویند و به چه شکل کار خودشان را انجام دهند و پاسخ مشکلات را به دوش ایشان نیاندازند. آقای لاریجانی آدم فاضل و خوب و خوش فکر و اجرایی است، اما نزد مردم جایگاهی ندارد باید بیشتر از اینها جهت مردمی شدن کار کنند فلذا آمارهای زیادی در این زمینه وجود دارد که باید به آنها توجه داشته باشند. این اشکال در کار شورای نگهبان است. من می‌گویم اگر حرف رهبری در مورد ایشان درست است، شما خطای فاحش کردید که جواب دادید و اگر حرف رهبری در مورد آقای لاریجانی نبود، چرا جواب دادید؟ برای مردم و سیاسیون هنوز علامت سوال وجود دارد و نگفتید که چگونه در عرض چند ساعت معجزه‌وار اعضاء شورای نگهبان را جمع کردید و بلافاصله آن اطلاعیه را صادر کردید؟. مگر اینکه شخصا مبادرت به صدور چنین اطلاعیه‌ای نمودید. فکر نمی‌کنم آقای لاریجانی با لیست بیاید پیش بینی من این است که با گروه‌هایی خاص ائتلاف کند و آقای احمدی نژاد هم از این امر مستثنی نیستند. فعلا تصمیم جدی نگرفتم که دروغ شود و بگویند او نمی‌خواست و گفته به گردنم گذاشتند و آمد. من تا لحظه آخر فکر می‌کنم. حزب ما لیست می‌دهد اما به این شکل که ما 18 حزب هستیم و تبدیل به جبهه پیشرفت، رفاه و عدالت شدیم که رأس آن آقای دکتر شهاب‌الدین صدر است. این 18 حزب با احزابی دیگر ائتلاف نموده و شورای وحدت را که تحت پوشش جامعه روحانیت است، تشکیل داده‌اند. ما نظرات‌مان را به صورت سازمانی اول در حزب، سپس جبهه و در نهایت به شورای وحدت ارائه می‌کنیم. از جبهه ما هم 3 نفر در شورای مرکزی شورای مذکور حضور دارند. اصلا خوشحال می‌شوم اصلاح‌طلبان حضور داشته باشند چون اعتقاد دارم اگر اصلاح‌طلب‌ها می‌توانند مردم را پای صندوق رأی بیاورند، باید از آنها استقبال کرد و دست‌شان را هم بوسید. بیشتر بخوانید:

بیادی: اکثریت جامعه، بی‌خیال انتخابات هستند / با زور و تهدید، نمی‌شود انتخابات را به مردم تحمیل کرد

216220

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1798418