داعش و تروریسم حد و مرز نمیشناسد
وقتی داعش و تروریسم حد و مرز نمیشناسد و خون شیعه و سنی را مباح اعلام میکند، لذا دفع چنین خطری یک مأموریت عمومی برای کشورهای اسلامی در اقصی نقاط جهان است.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ حمید خوش آیند در یادداشتی نوشت: بحران داعش مهمترین، بزرگترین و خطرناکترین بحران در هزاره سوم میلاد بود که با نقش پشت پرده آمریکا، رزیم صهیونیستی و برخی رژیم مرتجع در منطقه در هزار سوم میلاد سر از سوریه در آورد و به تدریج ضمن اشغال بخشهای بزرگی از این کشور، بیش از دو سوم خاک عراق را نیز اشغال نمود. گسترش بحران داعش و تصرفات سرزمینی آن میتوانست کل منطقه و جهان اسلام را با تهدیدهای حیاتی و موجودیتی مواجه سازد و همزمان اسلام ناب محمدی (ص) را از کشورهای اسلامی بزداید و فرقه و مسلک ادعایی وهابیت و ارتجاع را حاکم سازد.
اما آنچه که در این بین به کمک منطقه و جهان اسلام آمد و نه تنها مسلمانان بلکه بشریت را از شر داعش نجات داد، تدابیر و تلاشهای جمهوری اسلامی ایران برای مبارزه با تروریسم داعشی بود. اگر جمهوری اسلامی ایران برای مبارزه با داعش در سوریه و بعداً در عراق حضور پیدا نمیکند، و در این راه صدها شهید و جانباز تقدیم نمیشد، معلوم نبود امروز این دو کشور و سایر کشورهای اسلامی به چه سرنوشتی دچار شده بودند.
این سئوال شاید امروز نیز همچنان مطرح باشد که واقعاً با وجود دولت و ارتش سوریه و حتی عراق، چه ضرورتی داشت که جوانان این مرز و بوم در آنجا حضور یافته و برای مقابله با داعش مبارزه میکردند؟! پاسخ به این پرسش که یک پرسش کلیدی و اساسی است، اگر قدری تأمل به خرج داده شود، بسیار ساده و آسان است؛ وقتی داعش و تروریسم حد و مرز نمیشناسد و خون شیعه و سنی را مباح اعلام میکند، لذا دفع چنین خطری یک مأموریت عمومی برای کشورهای اسلامی در اقصی نقاط جهان است. اینکه چرا دیگر کشورهای اسلامی به مبارزه با داعش نرفتند، بحث دیگری است، اما حضور ایران در سوریه که به خاستگاه داعش تبدیل شد، یک اقدام هوشمندانه اسلامی و انسانی و همچنین مبتنی بر اصول و مبانی امنیت ملی بود. اما در این زمینه نکات مهمی وجود دارد که توجه به آنها لازم و ضروری است:
نخست آنکه ایران، هرگز راساً وارد هیچ جنگی نشده؛ در مواردی مانند عراق و سوریه نیز ایران پس از درخواست رسمی دولتهای قانونی دو کشور آن هم نه با لشکرکشی، بلکه برای مبارزه با تروریسم به آنها «کمک مستشاری» کرد و هرگز طرف اصلی جنگ نبود. در عراق و سوریه، دولتهای مستقر و نیروهای مسلحشان تصمیم به دفاع از خود گرفتند و در کنار آنها گروههای انبوه و متعدد مردمی نیز به صورت داوطلبانه تصمیم گرفتند در کنار دولتشان باشند؛ بنابراین ایران هم عمدتاً با کمک مستشاری، به ساماندهی خطوطو دفاعی و تهاجمی برای نبرد علیه تروریستها پرداخت. افزون بر اینها، رهبر معظم انقلاب همواره تاکید کردهاند ایران در سوریه اهداف راهبردی است و اگر ما در این کشور با دشمن مبارزه نکنیم بایستی در همدان و کرمانشاه با تروریستها بجنگیم. در چارچوب سیاست خارجی واقعگرایی، برحسب میزان تهدید قدرتهای خارجی، دو حلقه امنیتی فوری و غیرفوری برای هر کشور تعریف میشود. در این خصوص حلقه امنیتی فوری ایران شامل کشورهای همجوار یعنی عراق، ترکیه، پاکستان، افغانستان و دولت های حاشیه جنوبی خلیج فارس می شود که میزان تهدید از این مناطق در سطح بالایی قرار دارد. حلقه امنیتی غیرفوری هم دربرگیرنده کشورهای سوریه، لبنان و فلسطین میشود که امکان بروز تهدید از جانب آنها دورتر است. اما با توجه به ریشههای بحرانی که سوریه را دربرگرفت، نمی توان این کشور را همچنان طبق تعریف سنتی، در زمره کشورهای حلقه امنیتی غیرفوری قرار داد. طبق برنامهریزی آمریکا و طرح خاورمیانه بزرگ، تجزیه کشورهای خاورمیانه در دستور کار واشنگتن و تلآویو قرار دارد. آنها امیدوار بودند تا با ایجاد آشوب در سوریه و سقوط دولت این کشور، زمینه تجزیه آن را فراهم سازند. سپس همین اتفاق را در عراق پیگیری و در نهایت به ایران برسند.
در این خصوص نزدیک شدن گروههای تروریستی به مرزهای ایران و تشدید ناامنی در غرب میتوانست با افزایش فشارهای از مرزهای شرقی همراه شود و در این شرایط احتمالاً نفوذ، عوامل تروریستی به داخل کشور بسیار بالا بود. لذا از بین بردن داعش، جبهه النصره و دیگر گروهکهای تکفیری و تروریستی در محل پیدایش آنها یعنی سوریه و مناطق غربی عراق، امکان تحقق چنین سناریویی را به صفر میرساند. براین اساس سوریه، عمق استراتژیک ایران محسوب می شود که بر طبق اصول دفاعی و امنیتی، توجه به این کشور و جلوگیری از نفوذ غرب و تحقق نیات آن در اولویت امنیت کشورمان قرار میگیرد.
از شروع بحران سوریه، این کشور به میدان زورآزمایی قدرتهای منطقهای تبدیل شده است. بیشترین فشارها در ابتدای بحران، از طرف عربستان و ترکیه اعمال میشد. این کشورها درصدد بودند تا با حمایت مالی و تسلیحاتی از گروههای معارض، باعث سقوط اسد شوند و راه را برای یکهتازی آنها در غرب آسیا هموار سازند. این در حالی بود که سقوط دولت سوریه، منجر به از دست رفتن یک متحد در منطقه برای ایران میشد و از طرفی وزنه محور مقاومت سبک میگردید که وقوع این اتفاق در جهت انتفاع صهیونیستها بود.