راز انسجام ملت در عزای سردار ملی چه بود؟
تهران - ایرنا - در سالهای اخیر شخصیتهای برجسته علمی و مذهبی زیادی به طور طبیعی یا عملیات تروریستی دار فانی را وداع گفته اند اما تفاوت شهادت سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی با آنها چه بود که پیکرش با بدرقه بینظیر میلیونها ایرانی رهسپار خانه ابدی شد.
شاهدان عینی و تصاویر رسانهها، همگی حکایت از حضور بیسابقه مردم در مراسم تشییع پیکر سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی دارد، حضوری که از عتبات عالیات در عراق شروع شد، در ادامه به خوزستان و خراسان و تهران و امروز به کرمان رسید. برخی برآوردها حاکی از حضور هفت میلیون ایرانی در مراسم تشییع پیکر سردار سپهبد سلیمانی و همرزمانش در تهران است. امروز دوست و دشمن این حضور میلیونی را شگفت انگیز عنوان کردند و احتمالا طی روزهای آینده تحلیلها و اظهارنظرها در این خصوص مطرح خواهد شد و در عین حال بی اساس بودن تحلیلها و مشاوره های مشاوران ترامپ که منجر به شهادت وی شد، را آشکار کرد.
اما علت این حجم فراوان و پرشور استقبال از این سردار شهید چیست؟ واقع امر این است که در سالهای اخیر شخصیتها برجسته ملی و مذهبی متعددی دارفانی را به صورت طبیعی یا طی عملیاتی تروریستی وداع گفتهاند. هر کدام ازآنها هم واجد ویژگیهای مثبت اخلاقی و اجتماعی فراوانی بودهاند که بعضا هم شاهد حضور گسترده مردم پس از درگذشت آنها بودهایم. اما حاج قاسم سلیمانی چه کرد که این گونه محبوب قلب میلیونها ایرانی شد.
کلید فهم این تفاوت مهم را باید در تصویری که امروز مردم ایران از سردار سلیمانی دارند، جستجو کرد. ابرقهرمان مبارزه با داعش، سرداری که ملی بود و ملی ماند و در نهایت مظلومی که ناجوانمردانه توسط استکبار و استعمار ترور شد.
با وجود اینکه طی یک دهه گذشته، نام سردار سلیمانی به عنوان فرمانده سپاه قدس در رسانههای کشور پررنگ بوده و سرمایه اجتماعی عظیمی پشت نام این سردار ایرانی شکل گرفته بود، در سلوک سردار هیچ گاه تلاشی برای طرح نام خود در رسانهها دیده نشد و به همین جهت از دوران جنگ تحمیلی تا یک دهه گذشته، به جز خواص و آشنایان وی و البته افرادی که پیگیر تحولات نظامی ایران بودند، کمتر فردی با نام و شخصیت این فرمانده مهم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی آشنا بود.
اما گمنامی سردار با حضور آمریکا در منطقه و بروز بهار عربی که با دخالت استعمار و سوءاستفاده گروههای تکفیری، تبدیل به بحرانی علیه امنیت ملی ایران و البته امنیت منطقه شد، به پایان رسید. در واقع بحران داعش مهمترین بهانه ای بود که عموم مردم ایران، منطقه و حتی جهان را با نام و ویژگیهای سردار حاج قاسم سلیمانی به عنوان فرمانده ایرانی مقابله با تکفیری ها آشنا کرد.
مردم ایران میدانستند که تفکر داعش خطری جدی برای ملیت و مذهب همه ایرانیان فارغ از هر دین، مذهب و نژاد است و زمانی که مجاهدین تحت امر ابوبکر البغدادی تا نزدیکی مرزهای ایران رسیده بودند، همگان دیدند که این سردار سلیمانی بود که با رهبری سربازان تحت امر خود نه تنها مانع از رسیدن تروریستهای داعش به خاک کشور شد، بلکه با سازماندهی نیروهای مقاومت در عراق و سوریه، پس از نزاعی طاقت فرسا و پرهزینه سرانجام نه تنها منطقه بلکه جهانیان را از خطر داعش نجات داد.
اما شهرت گسترده فرمانده و سرمایه اجتمایع بی نظیرش در افواه مردم، او را از مسیر خود خارج نکرد. در روزهایی که برخی از فرماندهان نظامی پس از کسب شهرت، سودای حضور در سیاست را در سر می پروراندند و عطای حراست از مرزهای ملی را به لقایش میبخشیدند، سردار سلیمانی شاید مسئولیت خود را به عنوان یک سردار ملی سنگینتر دید و به خوبی از اعتماد و اطمینان مردمی که او را حافظ امنیت مرزهای ملی کشور خود میدانستند، پاسداری کرد.
طی سالهای اخیر برخی تلاش زیادی کردند تا اعتبار سردار سلیمانی را به جناح سیاسی خاص گره بزنند و حتی از وی برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری دعوت به عمل آوردند، اما این سرباز ولایت با آگاهی دقیق از بار مسئولیت اجتماعی خود، در حضورهای اندک شماری که در محافل عمومی داشت، همواره مواضعی اتخاذ کرد که باور مردم به داشتن فرماندهی شجاع و جسور که ایران را برای همه ساکنینش فارغ از مرام و اعتقاداتشان میخواهد، مطمئن ساخت. همین مسئله باعث شد تا از جایگاه ویژهتری در باور عموم مردم برخوردار شود.
اما شاید آخرین ویژگی که مراسم تشییع این سردار ملی و محبوب بسیاری از ایرانیان را «بینظیر» کرد، نحوه شهادت ایشان بود. طبیعی است که ایرانیان از طیفها و جریانات مختلف دارای مرام و مسلک سیاسی متفاوتی باشند. با این حال در میان ایرانیان وطندوست، نمیتوان فردی را یافت که از تجاوز آمریکا و سایر قدرتهای استعماری به ایران خاطرهای خوش داشته باشد و به استقبال آن برود. گذشته از تلاشهای جسورانه و فداکارانه سردار سلیمانی در نجات ملتهای مظلوم عراق و سوریه از دست تروریستهای تکفیری داعش، که مرزهای خشونت و توحش را جابجا کرده بودند، سردار سلیمانی سرباز امنیت و وحدت و اتحاد ملتهای مسلمان بود و نقش بیبدیلی در جلوگیری از نقشههای شوم استعماری برای تجزیه و پاره پاره کردن کشورهای منطقه داشت. نقشههای شومی که اگر قرار بود اجرایی شود امروز مناطق مختلف کشورهای منطقه کوچکتر شده و تبدیل به لقمههای سهل الهضم برای قدرتهای فرامنطقهای میشدند.
دستور ترامپ برای ترور سردار سلیمانی، نه فقط یک اقدام شگفت انگیز برای همه جهانیان، که یادآور خسارات فراوان روحیات و اقدامات استعماری این ابرقدرت جنایتکار در طول تاریخ حدود 70 ساله اخیر ایران و منطقه بود. خاطره ای که به گفته رییس مجلس شورای اسلامی یادآور کودتای 28 مرداد و سرنگونی هواپیمای مسافربری ایران بود. خاطره ترور سردار سلیمانی هم به حضور استعمارگرانی ضمیمه شد که طی سه قرن گذشته با دسیسههایشان ویرانیهای فراوانی را برای ایران و ملتهای منطقه به ارمغان آوردند.
در عین حال ترور ناجوانمردانه سردار سلیمانی و یارانش در بغداد توسط ارتش آمریکا به ایرانیان وطن دوست خطر بازگشت دخالتهای استعمارگرایانه را یادآوری کرد. دخالتهایی که سالهاست عراق و سوریه را تبدیل به عرصه ای برای اجرای تفکرات شوم و مخرب خود کرده است. بنابراین مردم ایران در واکنش به این هشدار، اختلافات و مشکلات داخلی را فرع بر ایستادگی در مقابل دشمن خارجی دانستند و در یک صف و با یک زبان، به تجاوزگران نهیب زدند که اگر چه حال امروز ایران خوب نیست، اما تو را طبیب خود نمیدانیم.
رییس جمهور آمریکا ومشاورانش پنداشته بودند با ترور سردار سلیمانی میتوانند ضربه ای سهمگین به ایران بزنند، اما این تدبیر او از قضا نتیجه عکس داد و بار دیگر ضرورت نمایش انسجام ملی را نشان داد. در حالی که ایرانیانی همچنان در بهت و اندوه حوادث تلخ و ناگوار آبان ماه بودند، مجددا در خیابانها جمع شدند اما اینبار با پیامی متفاوت.
در فاصله زمانی کمتر از دو ماه از آبان ماه، ایرانیان وطن دوست از هر دسته و گروه، از هر جناح و مرام، سوگوار شهادت سردار سلیمانی توسط آمریکاییها با این پیام روشن به خیابانها آمدند که برای ما حفظ کلیت و استقلال ایران مهمترین هدف است.
این وطندوستی، سرمایه اجتماعی گرانبها و کمیابی است که در گرامیداشت یاد و خاطره سردار سلیمانی و همرزمانش، خود را مجددا به مسئولین و تصمیم گیرندگان، سیاستمداران و تحلیلگران و حتی دشمنان و رقبای جهانی کشور نشان داد. این پدیده که طیف گسترده ای از ایرانیان همگی هم دل و هم صدا شوند، امر اجتماعی بسیار مبارکی است. این که شهادت سردار از محمود دولت آبادی که در زمان پهلوی برای مبارزه با سلطنت به زندان رفت تا اردشیر زاهدی که وزیر خارجه همان رژیم سلطنتی بود و از مصطفی تاجزاده اصلاح طلب تا غلامعلی حدادعادل اصولگرا را متفق القول و متحد النظر در مقابل آمریکا به عنوان نماد امروزین استعمارگران متحد کرده است را باید قدر دانست.
در روزگاری که ایران دچار مشکلات و مخاطرات بسیاری است، سپهبد شهید قاسم سلیمانی با خون پاک خود، فرصت جلوهگری مجدد سرمایه اجتماعی را برای ما فراهم ساخت. سردار هم در حیاتش برای ایران و اسلام و انسانیت جنگ کرد و هم با شهادتش خون تازه ای در رگهای وطن دوستی و میهنپرستی ایرانیان جاری کرد. به قول استاد مهدی حمیدی شیرازی «... اگر فرزند باید باید اینسان».
*س_برچسبها_س* *س_پرونده خبری_س*