رفیعی: بدحجابی به معنی بیدینی نیست / نگاهم به اوضاع فرهنگی کشور مثبت است
به گزارش خبرنگار قرآن و فعالیتهای دینی خبرگزاری فارس برنامه این هفته دستخط با حضور حجتالاسلام ناصر رفیعی کارشناس و سخنران مذهبی کشورمان برگزار شد که در ادامه متن سخنان رفیعی در این برنامه تقدیم میشود.
بسم الله الرحمن الرحین عرض سلام و ادب دارم خدمت شما و همکاران تان و بینندگان عزیز این برنامه بسیار پرارزش و فخیم.
اوضاع فرهنگی کشور را به عنوان کسی که هم حوزه را تشریف دارید هم دانشگاه را و هم با مردم ارتباط تنگاتنگ دارید چه طور میبینید؟
ببینید سؤالی که شما میکنید در ارتباط با اوضاع فرهنگی باید شرایط و زمان و مکان و جاهای دیگر را هم با هم دید. مثلا شما فرض کنید که بیایید در حرم امام رضا بگویید حاج آقا اوضاع حجاب چه طوره؟ خیلی خوب است این جا حرم امام رضاست اگر مجموع بخواهیم بسنجیم با توجه به این فضای مجازی با این ماهواره با این تکنولوژی که امروز در اختیار است که 40، 50 سال پیش نبوده من نگاهم مثبت است کلیتش را.
در این چهار دهه بعد از انقلاب اسلامی به عنوان کسی که بالاخره در عرصه بودید تجربه کردید بعضیها میگویند دین داری مردم کمتر شده بعضیها میگویند بیشتر شده بعضیها میگویند تناسب بین دین داری و ظواهر خیلی تناسب درستی نیست، این را چه طور ارزیابی میکنید.
این هم سوالی است که باید با توجه به شرایط مختلف سنجید. اولا مقایسه با قبل از انقلاب اصلا درست نیست این همه گوشی موبایل و امکانات و فضای مجازی و اینها که نبوده پس ما باید ببینیم اگر آن فرهنگ چهل سال پیش فرهنگ طاغوت و حکومت طاغوت بود با این امکانات چه میشد؟ یعنی آن صدا و سیما که حالا من تلویزیون نداشتم زمان طاغوت، سنی هم نداشتم بچه بودم ولی بعضا خانه همسایهها میرفتیم میدیدیم که تلویزیون به هر حال رسمی ما آن زمان وضعیت مراکز فسادی که در همین تهران رسما باز بود مراکز مشروب و کاباره و جاهای دیگر ما همان حاکمیت را بیاوریم چهل سال این طرف بیاوریم. امروز اگر بود چه بود. پس با این مقدمه نتیجه میگیریم که ما در این چهل سال با مقایسه در دین داری به نظر من بهتر است ضمن اینکه شما دین داری را چه میگویید مقام معظم رهبری رفتند سال 91 خراسان شمالی فرمودند این خانمهای بد حجابی که شما دارید اشک میریزند و به اصطلاح اینها ایشان در واقع به گونهای خواستند بگویند به گونهای دین داری است. ببینید بنده فراوان با این افراد مواجهم. الزاما او که بد حجاب است فاسد نیست پدرش همراهش است همسرش همراهش است گاهی آمده جلوی من. من دیدم در هواپیما نشسته مثلا خیلی هم حجابش از نظر من و شما بد است ولی دیدم زیارت عاشورا دارد میخواند یعنی مقید است شما جرات دارید دست به طرفش ببر آنچنان در مقابل نامحرم موضع میگیرد، هویت دارد شخصیت دارد پس دین داری را اگر شما میگیرید این مسائل بله این یک اشکال کار است الزاما این بی دینی نیست.
چند درصد ممکن است به خاطر لجبازی با فضای سیاسی کشور باشد.
من بگذار سوال شما را با یک داستانی یک خاطرهای توضیح بدهم. ما یک شهری رفتیم هزار تا جوان جمع کرده بودند گفتند، آقای رفیعی اینها هیچ کدام نماز نمیخوانند شما برای اینها راجع به نماز سخنرانی کن شما باشید چه کار میکنید؟ بسم الله الرحمن الرحیم آیه بخوانم حدیث بخوانم اینها دبیرستانی بودند کتابهای دینی شان پر از آیه و حدیث است گفتم من سخنرانی نمیکنم خودتان بگویید علت اینکه نماز نمیخوانید چیست؟ عوامل را گفتند من روی کاغذ آوردم 50 تا عامل شد دیدم عجب ما کجا سیر میکنیم من دو سه تایش را برای شما میگویم.
یکی شان گفت که بابایم متدین و نماز خوان است ولی مادرم را اذیت میکند بداخلاق است من از دین زده شدم اگر دین این است من نماز نمیخوانم ببین عامل را.
یکی گفت به خاطر بعضی از شما آخوندها میدانم از دین حرف میزنید ولی بد عمل میکنید من زده شدم.
یکی هم همین که شما گفتی گفت لجبازی با بعضی از برخوردهای مسئولان یا اختلاسها و اتفاقاتی که میافتد یکی گفت ببین چرا ما را اذیت میکنید مگر خدا به این 17 رکعت نیاز دارد، بگذار ما بخوابیم صبح راحت باشیم شما که میگویید ذرات عالم مشغول توحید هستند، حالا این 17 رکعت من چیست تو که میگویی نه سودی برایش دارد نه ضرری.
خیلی جالب بود یکی گفت رفتم استخدام شوم تا مرحله آخر رفتم گزینش ردم کردند من نخواستم این نظام را، نخواستم این دین را نماز نمیخوانم. ببینید همه اینها این نماز یا آن حجاب را حالا حجاب من سوال نکردم چون بحث نماز بود گره میزنند به این امور. ما باید یک طوری برای مردم تفکیک کنیم بگوییم آقا دین بنده نیستم اصلا بنده فردا یک خطایی کردم فرض کن ببخشید پدر شما یک آدمی است که نظیف نیست به خاطر اینکه نظیف نیست شما حمام نمیروی. حمام برای خودت میروی پدرت این طور است چرا نماز را کنار میگذاری جالب است در این 50 عامل یکی نگفت من خدا را قبول ندارم یکی نگفت نماز را قبول ندارم انکار نبود سستی بود کاهلی بود.
بگذارید یک نقدی به حوزه کنیم چه اشکالی دارد حوزه برای تربیت منبر برنامه منسجمی ندارد یا آن گونه که باید ندارد. یک اشکال کار این است، ابزار منبر خوب را در تحصیل حوزه ما در اختیار طلبههایمان قرار نمیدهیم. سالها اصول میخوانند اما آن درصدی که میآیند در عرصه منبر و سخنرانی این درصد پایین است.
نکته دوم این است که در ارتباط با منبر باید خود دوستان هم زحمت بکشند ما که این دورهها را نرفتیم الان ممکن است آقایان حوزه بگویند خود شما کجا دوره دیدید حاج آقا عالی کجا دوره دیدید حاج آقای حسینی قمی کجا دوره دیده خودتان در این عرصه ورود پیدا کردید. بله یک بخشی اش هم به خود ما برمی گردد که ورود پیدا کنیم به این عرصه و کوتاهی نکنیم و انتظار جمعیتهای انبوه نداشته باشیم نه ولو پنج نفر ده نفر از خانه خودمان شروع کنیم این قصه را و در واقع اندک اندک رشد کنیم من یک وقت خدمت آیت الله عظمی نوری همدانی بودم منبر رفتم بعد از اینکه تمام شد ایشان فرمودند که من با شما کار دارم. ایشان فرمود که آقای رفیعی من قبل از انقلاب منبر میرفتم حتی اوایل انقلاب فرمودند مرحوم آقای فلسفی پای منبر من مینشست من هم پای منبر ایشان با هم منبر میرفتیم بعد که منبر من تمام میشد من در مسیر که با ایشان میآمدم میگفتم خب نقدی چیزی، گفت اول خوبیهایت را میگویم چرا نقد کنم شمرده صحبت میکردی اینها به اصطلاح نقاط مثبت بود. اما نقطه منفی اش این بود که خیلی مطلب ریختی در این منبر مخاطب نمیتواند هضم کند بعد ایشان فرمود که حرف شما فرمودند ما همیشه در مورد منبریهای به نام این مشکل را داشتیم که کم بودند. خدمت آیت الله عظمی سیستانی رسیدم در نجف ایشان فرمودند که بروید شماها در قم مدرسه الواعظین راه بیندازید گفتم یعنی چه فرمود یک مدرسهای راه بیندازید واعظ تربیت کنید. خیلی حرف است یک وقتی خدمت مقام معظم رهبری هم من این را گفتم ایشان فرمودند که من که سالهاست که دارم تاکید میکنم روی این نکته که تربیت واعظ و سخنران منتهی، نه به آن شیوههایی که الان دارد انجام میشود همین روشی که من عرض کردم یکسری فضلای حوزه جمع بشوند و افرادی که الان منبری به نام هستند، بنشینند اینها را پرورش بدهند.
احساس میشود بعد از انقلاب یک فاصلهای ایجاد شده یا اینکه این قدر در واقع درگیر کار اجرایی شده روحانیت، ما یک مقدار فاصله گرفته از مردم این واقعا درست است یا خیر.
شما درون نظامی قرار دارید که مخالفید با آن قرار دارید طبیعتا یک طوری حرف میزنید شما در یک نظامی قرار دارید که در راسش شاه است طبیعتا نوع سخن شما و بیان شما فرق میکند با نظامی که خودتان در آن قرار دارید شما در نظامی قرار دارید که در راس آن ولی فقیه است. بله اگر منظور شما نقد است من قبول دارم باید این اتفاق بیفتد امروز هم و ما این کار را میکنیم آن هم نه به صورت کلی که ما بیاییم بگوییم دولت فلان است، فلان وزارتخانه فلان است نه شما میخواهید به نظام بانک یک ایرادی بگیرید امروز. اینکه کلیتش بگویید کل نظام و بانکها ربوی است کل اینها آقا مردم میگویند ببخشیدا چهل سال است این نظام را شما دارید اداره میکنید افرادی هم جمع شدند امام اینها را تعیین کرد. رفتند نشستند تعریف کردند بانک داری اسلامی را شما طلبهای که دارید کل این نظام را زیر سوال میبرید یک بار اصلا خواندی آن را. من عرضم این است ممکن است افرادی خوش شان بیاید از این نوع بیان اما من نمیپسندم اگر هم قرار است نقدی بشود نقد عالمانه باشد با راه حل باشد. مثلا بگوییم حوزه مقصر است، ائمه جماعات مقصرند من یکی از اشکالات عمده همه مان را اول خودم این را فرافکنی میدانم یعنی میخواهیم بی نمازی بچههایمان را گردن مسئولان بیندازیم بی حجابی شان را گردن مسئولان بیندازیم کم کاری شان درس نخوانده شان را نه آقا شما خود خانواده چه کار کردید و لذا باید نقد منصفانه باشد من حرفم این است. انصاف را در کار به کار ببریم.
گفتید سلامت فکری و تقید شرعی یکی دیگر از ویژگیهای انقلابی گری است یعنی یک فرد انقلاب هیچ گاه حاضر نیست مرزها را بشکند و در تفکر او هدف وسیله را توجیه نمیکند و تقید شرعی در تفکر انقلابی جایگاه مهمی دارد. چه قدر ما رعایت میکنیم همه مان به عنوان کسانی که مدعی انقلابی بودن هستیم؟
گاهی اوقات کارهایی که انجام میدهیم در واقع همان هدف وسیله را توجیه میکند میگوییم چون هدف ما این است پس این اتفاق بگذار بیفتد. من یک مثال ساده بزنم یک بنده خدایی یک مشکل سیاسی داشت یک جایی یک مشکل اخلاقی هم یک جایی داشت، میگویم آقا ببین من این مشکل را از شما دارم یا سکوت میکنی اینجا یا... این میشود عدم تقید شرعی یعنی من گرو کشی کردم انقلابیون باید این توجه را داشته باشند اگر قرار است مثلا فلان دولت را نقد کنند دولت اصولگرا یا اصلاح طلب دیگر اره نگذارند پایش ببرند بروند جلو. بگذارید یک خرده شفاف تر بگویم ما در نقد دولتهای گذشته واقعا این همه را ما از دم باید بزنیم برویم؟ یعنی هیچ نبینیم مثبتها را پس چه کسی این کشور را اداره کرده چه کسی این امنیت را برقرار کرده این آقا اگر بد است چرا شما تاییدش کردید چرا گذاشتید کار را ادامه بدهد چرا با او برخورد نکردید. گاهی از اوقات الفاظ و واژههای تند انقلابی آن ضربه میزند به انقلاب به اندازه همان ضربههایی که ممکن است یک ضد انقلاب بزند.
حالا اگر من اشتباه میگویم شما تصحیح کنید روش آقا هم همین است یعنی وقتی روش حضرت آقا را نگاه میکنیم بعضیها فکر میکردند بعد از خلاصه درگذشت و رحلت آقای منتظری پیام ساده.... ولی چه پیامی را حضرت آقا برای ایشان صادر کردند یا خیلیهای دیگر.
بله من یادم است ایشان وقتی اصفهان رفتند حضور آقا در اصفهان در شرایط بسیار سختی بود. جریانهای سیاسی که آن مرحوم آقای طاهری ایجاد کرده بود و قصههایی که به پیش آمده بود بعضیها میگفتند آقا رفتنش در آنجا اصلا صلاح نیست وقتی رفت اصفهان از جمعیت منفجر شد که خود آقا فرمودند که بعضی از این آقایان به من گفتند که آقا ما فکر نمیکردیم این قدر جمعیت حضور پیدا کند در اصفهان در استقبال از شما و آن جریانهای سیاسی که آنجا بود.
بله مشی ایشان این است شما ایشان را ببینید برای ید الله سحابی هم پیام داد مگر نداد؟ منتهی یک نکتهای که است ما خیلی از اوقات در جامعه برخورد میکنیم با عزیزانی که دلسوز هم هستند خیلی آدمهای خوبی هم هستند اما گاهی در این قصه جلو میزنند از فقیه.
میدانید چه میگویند، میگویند آقا که نباید بگوید ما باید بگوییم.
میگویند محذور دارد. در صورتی که من بعضی از این اتفاقاتی که افتاد من یادم است یک اتفاقی یک وقتی در قم افتاد برای یکی از آقایان. حرم حضرت معصومه سلام الله علیها یکی از آقایان سخنرانی داشت و بالاخره مهر پرت کردند و اینها
آقای لاریجانی؟
بله همان روز عصرش چون من داشتم زنده گوش میکردم سخنرانی را دیدم به هم خورد. آمدم خانه و یک آقایی آمده بود برق منزل ما را تعمیر کند زنگ خانه مان خراب بود. آمد و خلاصه همین طور که کار میکرد گفت، آقا رفیعی خوب انجام دادیم امروز را فهمیدم جزو آنها بوده گفتم چه کار کردی گفت مهر را پرت کردیم و فلان... گفتم خیلی بد کاری کردید. اولا حرمت حضرت معصومه را شکستید حرم بوده ثانیا راهپیمایی 22 بهمنی که منشأ وحدت است خراب کردید فردا در رسانهها میگویند در قم در راهپیمایی 22 بهمن یک اتفاقی افتاده است.
سوم مسئول یک نظام بالاخره رئیس یک قوه است نقد ممکن است داشته باشیم اما شما آمدید در واقع حرمت یک جایگاه را شکستید آقا زیر بار نرفت تا مقام معظم رهبری در یک سخنرانی اشاره کرد فرمودند حرکت قم اشتباه بود. آمد گفت آقا خوب گفتید شما ما اصلا توجه نداشتیم به این نکته. ما گاهی در جامعه مواجه با این طور قصهها هستیم ولذا گاهی از اوقات این طور کارها عقب میاندازد ما را از اهداف مان در انقلاب ضمن اینکه احساس پاکی است یعنی برخاسته از یک احساسات پاکی است اما حساب شده عمل نمیشود.
یک دریچهای باز کردید که من برسم به مسائل سیاسی روز چه طور میبینید فضای سیاسی کشور را تقریبا سه ماه از ریاست جمهوری آقای رئیسی گذشته به عنوان یک خطیب و طلبه توانمندی که هم مدرس دانشگاه هستید و هم حوزه و هم بین مردم هستید چه طور میبینید این حرکتی که در این سه ماه آغاز شده فرصتها و تهدیدها را.
امید در مردم زیاد شده امیدوارم که این امید به یاس تبدیل نشود یعنی واقعا مسئولان از این پتانسیل امید استفاده کنند. خیلی از مردم میگویند آقا قصد خیر است میبینیم تلاش میکنند زحمت میکشند جمعه شان را میزنند مسافرت میروند، این طرف آن طرف دارند تلاش میکنند. منتهی کشور ما یکسری مشکلات مبنایی دارد که به شخص رئیس جمهور و تغییر دولت برنمی گردد. ضمن اینکه من قبل از اینکه آقای رئیسی بیایند سر کار دولت قبل هم شما سخنرانی من را در بیت گوش کرده بودید، نباید به گونهای عمل کنیم که در چهل سال رکود بوده الان قرار است مثلا یک جهشی اتفاق بیفتد نه این حرکت رو به رشد بوده به عبارت دیگر من همیشه به دوستان میگویم شما وزارتخانهای بسنجید. کار به دولت نداشته باشید دولت منظورم شخص رئیس جمهور. شما ببینید اول انقلاب برق ما را با الان بسنجید مخابرات ما را با الان بسنجید.
شما اشاره کردید بعضی از این احساسات احساسات پاک است ولی خودش را بد نشان میدهد مثلا سر قضیه اظهارنظری که حضرت آیت الله عظمی صافی گلپایگانی انجام دادند و بعضیها به نظر من اخلاق را زیر پا گذاشتند و خود آقای رئیس جمهور تلفنی با ایشان صحبت کردند و معلوم بود که ایشان به نوعی دارند دلجویی میکنند و با این صحبت به نوعی آن حرکت خطا را که منتسب هم به دولت نبوده ولی به ایشان در مقام رئیس جمهوری.. اینها یک ذره آدم را میترساند که نه همه اش از سر احساسات پاک نیست یعنی ممکن است یک خطاهایی باشد که خسارات جبران ناپذیری داشته باشد.
من کاری با آن بخش ندارم ولی مثل قصه آیت الله صافی یک کسی که سابقه ایشان را میداند، از انقلابیون قدیم، شورای نگهبان مورد اعتماد امام و مدافع نظام... تمام صحنههای این چند سال در انتخابات در مسائل مختلف و... یک دیدگاهی دارد دیدگاهش را مطرح کرده آن هم نیامده با یک شبکه خارجی مصاحبه کند نیامده با یک شبکه ضد انقلاب مصاحبه کند نه آقای رئیس قوهای آمده پیش ایشان رئیس مجلسی آمده ایشان میگوید به نظر من مثلا این اتفاق باید بیفتد و این مسئله باید انجام بشود من به نظرم حالا ممکن است بعضیها نپسندند نظر ایشان را اشکالی ندارد. اولا رده را باید ملاحظه کرد مرجعیت است، جایگاه ایشان را باید نگاه کرد کسی که میخواهد یک حرفی را بزند ملاحظه کند و بعد با یک توجهی آقا... با احترام مثلا لذا این اتفاق نیفتاده به خاطر همین هم به هر حال دولت خودش موضع گرفت و هم علما، مراجع همه رفتند محضر ایشان چون واقعا آقای صافی من ارتباط دارم با ایشان خدمت شان زیاد میرسم ایشان یک شخصیتی است که مخالفا لهوا واقعا هوای نفس نیست یک دیدگاهی به نظرشان رسیده است.
در بحث سیاست خارجی هم من خیلی نمیخواهم ورود کنم چون خیلی تخصصی ندارم در این قصه، ولی به نظرم میرسد که آنچه که جناب آقای رنجبران تبلیغ و ترویج میشود بیش از آن چیزی است که وجود دارد. ما اولا با همه دنیا ارتباط داریم با همه دنیا بارها اعلام کردیم مشکل نداریم ما زور نمیپذیریم ما نمیخواهیم کسی ما را خار کند ذلیل کند.
قطعا هم من فکر میکنم شما که بیشتر میشناسید آقا صافی را ایشان هم منظورشان این نبوده. احتمالا منظورشان این بوده از دریچههایی که پیدا میشود بشود به درستی با حفظ اقتدار کشور استفاده کرد.
نه حضرت آیت الله صافی اگر فرمودند یقینا این است و بعد هم شما یک گروهی از وزارت خارجه بعد از این ملاقات میرود محضر ایشان و میگوید آقا بفرمایید مثال میزنم نظر شما چیست نه اینکه شما بیایید در روزنامه و جایی یک چیزی بنویسید که لطمه بزند به این جایگاه مرجعیت و آن طور بشود. نه آقا ایشان یک مطلبی فرمودند یک مرجعی با یک قرن عمر حقش این است اگر نقدی هم هست یک گروهی از وزارت خارجه بلند شوند بیایند نظرات ایشان را سوال کنند و توضیح هم بدهند. ببینید ما تا اینجا پیش رفتیم و اینها این طور میگویند چه بسا آن توجیه را بکنند خود ایشان هم بفرمایند که نه این قسمت نه، این جا را اعتماد نکنید.
نگاه میکردم یک مناظرهای شما کردید با یک بنده خدایی که حالا در لباس روحانیت نیست و خلع لباس هم شده و خیلی بازخورد مثبت داشت این مناظره و واقعا خودتان پیش قدم شدید اثراتش را میخواهم بگویید که چه طور بود.
ما کار با شخص ایشان نداریم کلا حوزه فضای مجازی الان دارند عدهای القای شبهه میکنند. بعضیهایشان آن طرف آب هستند روشن است میخواهند مبنا را بزنند نه با شیعه کار دارند نه با اهل سنت با اصل اسلام کار دارند اصلا به دنبال پوچ گرایی هستند و میخواهند بگویند. دین و خدایی نیست به مسیحیت هم کار ندارند با آنها کار نداریم. یکسری عزیزان داخل کشور ما فالوورهای زیادی دارند جوانها را هم جذب کردند میخواهند یک حرفهای نویی بزنند شاید قصدشان خیر است مثلا میگویند با این حرف نو یکسری افراد را جذب کنیم به خودمان. اینها تا آنجایی که این حرفها با مبانی منافات نداشته باشد عیبی ندارد به هر حال بزنند مبناست دیگر نوع حرف را مبنا اشکال ندارد قرآن را قبول دارد خدا و روایت را قبول دارد نماز را قبول دارد اما نوع بیانش مثلا به این روش است. اما آنجایی که به مبنا لطمه میزند ما نمیتوانیم سکوت کنیم.
گفتگوی من با آن موردی که شما اشاره کردید احساسم این بود که این مبنا را دارد لطمه میزند یعنی شما در یک مبنایی یکی میآیی میگویی حرفم قشنگ است دیگر به هر حال مخصوصا بعضی وقتها دیگر روانشناسی هم طرف در کار دارد که چه طور حرف بزند وقتی میگویی که خب پیامبر ما که برای دنیا نیست برای آخرت هم هست وقتی که ما از دنیا رفتیم پیامبر مینشیند ساکت مینشیند نه میآید جهنم را نگاه میکندای وای اینها امتش هستند یکی یکی با اینها حرف میزند صحبت میکند از جهنم بیرون میآورد اصلاح میکند هدایت میکند و به بهشت میبرد، ببینید نتیجه این فکر چه میشود نتیجه این فکر میشود جنابعالی دنیا را تعطیل کنی بگویی خب آن طرف یک کاری میکنیم درصورتی که ما شاهدی برای این حرف نداریم ما روایات و آیات مان میگوید اینجا روز عمل و آنجا روز حساب است آقایی که شما یک حرفی میزنی که با دهها آیه قرآن مخالف است با صدها آیه قرآن مخالف است من که نمیتوانم سکوت کنم در مقابل این حرف شما میآیی یک اسلام رحمانی معرفی کنی وضو را زیر سوال میبری، دین را زیر سوال میبری وقتی فریاد میزنی آقا حر با آن همه خطا بخشیده شد شما چرا آقا... ما خودمان صد تا روضه برای حر تا به حال خواندیم من قبول دارم حر بخشیده شد اما حر سرش را پایین انداخت حر عذرخواهی کرد حر جبران کرد اما آنجایی که مثل عبیدالله حر جعفی عذرخواهی نکرد و امام حسین را تنها گذاشت امام طردش کرد شما با این طرح این موضوع میخواهی چه کار کنی. وقتی شما میآیی به یک گونهای انکار میکنی عذاب و عقاب را طبیعتا افراد جریح میشوند به گناه. من نشستم روی تریبونی که حوزه دین است مخاطبم در هیئت نشسته بعدش هم روضه میخوانم برای چه کسی روضه میخوانی روضه شمری است که تو میبخشی اش روضه جنایاتی که صورت گرفت و تو تطهیر میکنی اینها باعث میشود که اعتقادات جوانان سست بشود.
رابطه تان با فضای مجازی چه طور است؟
خیلی قوی.
چه طور میبینید مضراتش بیشتر است یا محانسش؟
بسته به نوع استفاده دارد. مهمترین مضراتش بیشتر است یا منافعش مهم این است که فضای مجازی امروز یک عرصه برای تبلیغ است آقایان این عرصه را پر کنند خالی نگذارند.
به نظر شما در این قضیه برای جلوگیری از رها شدگی چه کار باید کرد؟
باید صیانت عقلانی و منطقی شود نه بگیر و ببند نه بستن.
از منظر شما ما در این چهار دهه گذشته در رویکردهای فرهنگی و مذهبی مان در واقع کجا خدایی ناکرده مسیر را درست نرفتیم که باید اصلاح کنیم یا کجا تصمیمات درستی اتخاذ نشده که باید اصلاح کنیم کجا درست رفتیم باید تقویت کنیم.
رویشهای زیادی داشتیم این رویشها به هر حال همین جوانان که به هر حال خیلیهایشان در همین مدافعین حرم حضور داشتند خیلیها میآیند جوانانی که همین اخیرا با رهبری ملاقات داشتند در بحث نخبگان اینها رویش هستند. البته ریزشهایی هم داشتیم که باید علتش را پیدا کنیم ریشه یابی کنیم و جلویش را بگیریم و مقابله کنیم به نظر میرسد در بعضی از عرصهها کوتاهی کردیم. مخصوصا در عرصههای مربوط به فضای عمومی جامعه یک مقداری کوتاهیهایی صورت گرفته باید رویش دقت کرد.
منظورتان چیست؟
مثلا بحث حجاب الان داریم کم کم به سمت بی حجابی پیش میرویم متاسفانه.
این را در یک استان گفتید یکی از استانها الان اسمش را نمیبریم به آنها بر خورد.
استان گیلان گفتم.
بر خورد به چند تا نماینده که نمیدانم طلبه.... چیز خاصی هم نگفته بودید.
آقایی که به من توهین کرده بود بعدا هم تماس گرفتم و پیام دادم موفق نشدم با خودش صحبت کنم ولی به آقای لاریجانی زنگ زدم گفتم شما به ایشان بگو یک زنگی به من میزدی میگفتی من چه گفتم من چیز بدی نگفتم. واقعیتی را مطرح کردم حتی به امام جمعه آن موقع آنجا حاج آقای قربانی هم زنگ زدم گفتم آقا شما چرا در نماز جمعه.... گفت به من بد منتقل کردند آنها از من تفقد کردند من کاری به آنجا ندارم ولی در مجموع بنده این پروازی که خودم هفته پیش رفتم برای استانبول تقریبا همه در هواپیما بی حجاب بودند در تهران، نه در فضای استانبول فرودگاه امام خمینی هر کسی وارد هواپیما میشد بی حجاب بود ما چه طوری کمربند را در این کشور فرهنگ کردیم این قدر کلیپ ساختیم این قدر برنامه گذاشتیم این قدر کارتن ساختیم تا جا افتاد یواش یواش من به نظرم در این قصه حجاب هم باید فرهنگ سازی شود. حتی من یک وقتی امام زاده صالح دیدم که دم در به بعضی از این دخترهایی که میآیند کوچکها چادر میدهند که من یکی اش را برای نوه خودم گرفتم چادرهای کوچکی در کیف خیلی شیکی درست کرده بودند همان جا بچه سرمی کرد این خودش میتواند در واقع یک طوری محرک باشد یک طوری تشویق باشد.
متولد 1344 قم؟
بله.
شغل پدر؟
نانوایی. من از قبل از انقلاب علاقه داشتم به روحانیت جالب است هیچ آخوندی هم در فامیل مان نبود یعنی هیچ روحانی در فامیل ما آن موقع نبود الان یک چند تایی هستند لذا به محض اینکه دیپلم تجربی گرفتم سال 62 وارد حوزه شدم با علاقه و تا امروز هم پیش آمدم البته دانشگاه هم رفتم.
چند تا خواهر و برادرید؟
ما 5 برادریم یک خواهر.
با حاج خانم چه طور آشنا شدید؟
خانواده مان فرهنگی و معلم اند برادر ایشان از سه چهار سال قبل با یکی از بستگان ما ازدواج کرده بود با نوه دایی من را ازدواج کرده بود و داماد ما شده بود بعد مادرمان متوجه شد که ایشان خواهر هم دارد و رفتند خواستگاری قدیم هم مثل الان نبود کار سهل تر بود قدیم که میگویم من 66 در 22 سالگی ازدواج کردم.
مهریه چه قدر است؟
400 هزار تومان و خطبه را آیت الله شبیری زنجانی خواندند ایشان که الان نمیتوانند آن موقع هم خیلی جاها نمیرفتند من از ایشان خواهش کردم آمدند منزل.
رابطه تان نزدیک است؟
بله من به ایشان خیلی ارادت دارم و ایشان به ما خیلی محبت دارند و الان کرونا باعث ایجاد فاصله شد والا هر هفته خدمت شان میرسیدم و منزل شان هم من خیلی از اوقات منبر میروم.
داخل پرانتز بپرسم اینکه میگویند آقای شبیری به لحاظ سیاسی خیلی در واقع به طیف اصلاح طلب نزدیک هستند درست است؟
آقای شبیری زنجانی یک جمله بگویم، وقتی خدمت مقام معظم رهبری بودم و من به ایشان عرض کردم که آقا این کتاب جرعهای از دریای ایشان را شما دیدید فرمودند بله سه جلد چاپ شده و آقای مختاری هم اینها را جمع آوری کرده و اینها هم نوشتههای آقا نیست بلکه حرفهای ایشان است و اینها را ضبط کردند و پیاده کردند. ایشان تامل کردند فرمودند آیت الله شبیری قیام شان قعودشان نشست و برخاست شان درس شان کلام شان همه مفید است و ایشان خیلی شروع کردند آقا از ایشان تعریف و بچههای آقا هم درس ایشان میرفتند بعد من آمدم قم خدمت آیت الله شبیری با هر دو بزرگوار ارتباط داشتیم با آقا روضه میرفتیم خدمت ایشان حرم از منبر آمدم پایین گفتم آقا دو سه شب قبل خدمت آقا بودم ایشان این طور فرمودند ایشان یک تاملی کردند عین عبارت یادم نیست ولی به این مضمون فرمودند سلام رساندند و فرمودند که به این تعبیر که ایشان هم در مدیریت بی نظیر هستند چنین تعبیری را ایشان راجع به آقا گفتند ایشان خیلی علاقه مندند به مقام معظم رهبری آقا منزل شان میآیند ایشان منزل آقا گاهی میروند ضمن اینکه جریان اصلاح طلب و جریان اصولگرا دو جریان درون نظام است.
همان که آقا گفتند، دو تا بال نظام است. حاج خانم هنوز فعالیت فرهنگی میکنند؟
نه ایشان باز نشسته شدند. آموزش پرورشی بودند. یک دورهای آمد گفتند بیست سال بازنشسته میشوند. زمان آقای احمد نژاد بود بازنشسته شدند.
کمک میکنید در کار خانه؟ اصلا وقت میکنید کمک کنید؟
من خیلی کمک میکنم اشکال ندارد میگویم گاهی ظرف هم میشویم.
چند تا فرزند دارید؟
سه تا فرزند داریم دو تا پسر و یک دختر.
چه میکنند؟
پسر اول من که به اصطلاح دانشگاه تهران مهندسی عمران و فوق لیسانس نقشه برداری و الان در شهرداری قم مشغول هستند.
پسر دوم دانشگاه شریف بودند که صنایع خواندند مدیریت صنایع و الان فوق لیسانس شان را دفاع کردند آماده میشود برای سربازی.
دختر هم که امسال کنکوری است و دیپلم میگیرد و مدرسه تیزهوشان قم مشغول هستند. هر سه اینها استعدادهای درخشان بودند دبیرستان تیزهوشان بودند.
ازدواج کردند؟
پسر اولی ازدواج کرده و یک نوه دارم 5، 6 سال دارند زینب خانم و پسر دومم را هم دعا بفرمایید زمینه ازدواج شان فراهم شود.
این را هم بپرسم بحثی که مطرح شده است خیلی روی آن کار کردند در یکی از برنامههای تلویزیونی را هم آوردند. اسم شان را نمیآورم درباره تعدد زوجین است که دیگر حتی غیر مستقیم یک چیزی در واقع پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری گذاشتند و اشارهای به اینکه تأیید نمیکنند چنین حرفهایی را.
یک فکری اول راجع به مجردها بکنید این مسئله اول کشور نیست بحث تعدد یا عدم تعدد شما 11، 12 میلیون مجرد در کشور دارید من فکر میکنم آقا هم نظرشان روی همین است اما بحث تعدد زوجات که طبیعتا یک بحث برای شرایط خاصی است که جامعه و نمیدانم الان ضرورتش تا چه حد باشد اولا که این بحث باید با فرهنگ جامعه جور دربیاید رضایت خانوادهها مطرح باشد اما ما بیاییم الان در صدا و سیما و جامعه ترویج این تفکر را بکنیم نه، به نظرم این الان شاید خیلی جا نداشته باشد.
حاج آقا چه شد در کنار حوزه هم دانشگاه را هم ادامه دادید؟
علاقهمند بودم. برای اینکه به هر حال دانشگاه روش یاد میدهد شیوه یاد میدهد حوزه محتوا البته الان هر دو هم در روش و هم در محتوا پیشرفت کردند.
قبل از انقلاب هم فعالیتهای دانش آموزی داشتید؟
سنی نداشتیم راهنمایی بودیم ولی تظاهرات شرکت میکردیم.
بعد از انقلاب رفتید به سمت حوزه؟
نه بعد از انقلاب چهار سال دبیرستان بودم علوم تجربی سال 62 دیپلم تجربی گرفتم چهار سال کنکور هم تعطیل بود. همان سالی که ما دیپلم گرفتیم کنکور باز شد. کنکور دو مرحلهای هم بود ما یک مرحله شرکت کردیم تستی مرحله دوم دانشگاه شهید بهشتی تشریحی بود تنها کنکوری که دو مرحله برگزار شد مرحله اول آنها که قبول شدند توانستند به مرحله دوم هم شرکت کنند من دیگر ادامه ندادم و نرفتم دنبال رشته خودم آمدم حوزه و بعد رفتم دانشگاه باقر العلوم ولی در آن چهار سال دوران دبیرستان شاخه دانش آموزی حزب جمهوری شرکت میکردم میرفتم در قم.
چه کسی ملبس تان کرد؟
من معمم شدنم در واقع یکی از آقایانی که فوت کرد از بستگان ما بود امام جمعه طبس بود یک وقتی ایشان مرحوم آیت الله طبسی حائری ایشان دعوت شان کردم منزل یک مهمانی گرفتم و آنجا معمم شدم.
جبهه هم چند ماهی رفتید
همان اوایل سالهای 63، 64 چند ماهی تبلیغی رفتم.
چون نزدیک هفته بسیج هم هستیم فرهنگ بسیجی آن موقع ما با فرهنگ بسیجی الان مان تفاوتی کرده است یا خیر؟
خودشان هم میگویند تفاوت کرده آن جایی که آن موقع مینشستیم اتاقهایی که داشتیم سنگرها جبهه سادگی لباس مان ماشینهایمان خود آقایان هم الان میگویند روحیهها خیلی تغییر کرده. به نظرم میرسد نسل جدید چرا دوباره به خاطر خیلی از قصههایی که اتفاق افتاد مثل مدافعین حرم و اینها این روحیه احیا شد ولی فاصله گرفتند خیلیها با آن زمان. خیلی بی آلایشی سادگی در آن زمان خیلی جالب بود.
طبیعی است چنین چیزی یا خیر؟
شاید یک مقداری اش طبیعی است همین شهید زین الدین که همین روزها سالروز شهادت ایشان هم بود واقعا کسی فکر نمیکرد این فرمانده لشکر علی ابن ابی طالب بود وقتی وارد جبهه و سنگرها میشد به حدی متواضع و خاکی بود شاید به قول شما یک بخشی اش طبیعی است یعنی مثلا حضرت امام هم من یادم است در قم با ماشین میآمدند در خیابان و دست تکان میدادند یعنی مثلا گاهی ایشان از منزل خودشان که منزل آیت الله گلپایگانی میآمد من دوچرخهای داشتم دنبال ماشین شان میدویدم بارها دیدم ایشان را. چون منزل مراجع میرفتند حتی روحانیون پایین تر از مراجع هم میرفتند بارها من ایشان را در ماشین دیدم که دست تکان میدادند و مردم هم بودند و بارها میرفتیم میآمد بالای پشت بام ایشان یک پشت بامی بود همین جایی که الان کنار رودخانه قم ساحلی است دست تکان میداد یواش یواش شرایط اقتضا کرد که محافظتها و دقتها و ترورهایی که پیش آمد و اینها پیش بیاید و سبک زندگی مان هم عوض شده یک مقداری.
یک چیزی را نمیتوانیم بگذریم از آن همین که اشاره کردید حضرت آقا قبل از اینکه جریانهای مدافع حرم پیش بیاید میفرمودند جوان امروز پیش روتر و قوی تر و تیزبین تر و متحدتر از آن جوانها است.
ایشان جوان را خوب میشناسند و اندیشه جوان را میشناسد. نخبگان را خوب میشناسد اعتماد به جوانها دارند جوانها هم ایشان را دوست دارند و این در واقع تقابل است و متقابل است و به همین جهت هم امید میدهند به آینده واقعا این طور است شما ببینید در قصه کرونا چه کردند این جوانها و شرکتهای دانش بنیان. ما تحریم بودند و بالاخره خلا را در کشور پر کردند یک وقت ماسک گیر نمیآمد این خیلی مهم است.
طلاب جوان مان از خود شما میخواندم برای غسل دادن و اینها.
رفتند بیمارستانها و در کارهای مختلف همین الان گروههای جهادی که خیلی از طلاب در آن هستند دانشجویان هستند دانشجویان پزشکی هستند باید در واقع تبلیغی و ترویجی صدا و سیما هم بکند و اینها را نشان بدهد خیلی هم موثر است که چه اتفاقاتی در کشور میافتد و در این صحنههایی که اینها حضور دارند بدانند که هنوز همان روحیه در یک قالب دیگری هست و به قول شما با یک نگاه تیزبینانهای وجود دارد.
فکر میکنید بسیجی امروز ما را چه تهدیدها و چه فرصتهایی پیش رویش است؟
فرصتها همان فرصتهایی که الان است یعنی امروز تکنولوژی، فضای مجازی، امکانات، تحصیل اینها همه فراهم است اما تهدیدها این است که استحاله بشوند در فرهنگ غربی در فضای منفی مجازی.
رفتید یک مدت نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه سمنان چه سالی بود؟
من سال 73 خدمت آقای صدر رسیدم ایشان مسئول نهاد نمایندگی دانشگاهها بود گفتم من فوق لیسانس دانشگاه قم را دارم آمادگی هم دارم اگر کاری از من برمی آید انجام میدهم ایشان گفت میروی سمنان دانشگاه مهندسی دانشگاه سمنان اسمش بود. ولی رشتههایش مهندسی بود. گفتم بله ولی تنها میروم خانواده ام نمیآیند به خانواده ام گفتم گفتند برو هر هفته شنبه صبح میرفتم چهارشنبه بعد ازظهر میآمدم رفتم دانشگاه سمنان سال 73.
بعد از آن هم که جامعه المصطفی.
80 آمدم جامعه المصطفی تا الان که 1400 است بیست سال در هیئت علمی آنجا هستم.
الان مسئولیتتان چیست؟
الان مدیر مجتمع تاریخ جامعه المصطفی هستم که رشتههای مختلف ارشد و کارشناسی و دکتری داریم بیش از 700 طلبه خارجی داریم. رشته تاریخ فلسفه کلام قرآن اصلا رشته سیاسی به آن معنا نداریم. آموزش یعنی فقه و اصول و مبانی دینی و معارف اهل بیت ترویج میکنیم شیعه و سنی هم داریم جالب است.
شما دوره پنجم حوزه نفر برتر شدید و یک هدیهای از امام گرفتید.
حوزه 9 پایه امتحان میگیرد پایه پنجم که من 9 پایه را در عرض 5 سال خواندم الان 10 سال میخوانند و امتحان هم همان اول سال 62 که آمدم 67 کامل 9 پایه را امتحان دادم ولی پایه پنجم در رتبه امتحانات من اول شدم امام یک دوره بحار 110 جلد بود خیلی با ارزش بود من با وانت رفتم آوردم چون زیاد بود ایشان یک دوره بحار به من دادند آیت الله عظمی گلپایگانی هم یک پارچه قبایی دادند بعضی آقایان دیگر هم کادو دادند اما برای امام نامه اش را هم دارم.
امام را از نزدیک هم دیدید؟
قم دیده بودند ایشان را قم خدمت شان همه شبهای جمعه که ایشان فیضیه سخنرانی میآمد من میرفتم گوش میکردم.
شما در حسینیه امام خمینی محضر آقا خیلی سخنرانی کردید و منبر رفتید تا حالا نکتهای نقدی حرفی آقا به شما زدهاند؟
ما از سال 90 توفیق دارم که محضر معظم له منبر بروم قبلا که منبرها عمومی بود الان به واسطه کرونا مدتی است که محضر ایشان تنهایی شده این منبر من برای این منبر خیلی وقت میگذارم برای همه منبرها وقت میگذارم ولی برای این منبر بیشتر. دو تا منبر را خیلی وقت میگذارم یکی اینجا یکی هم بیست و یکم رمضان مشهد که چند سال من شب احیا امسال هم زنده باشیم ان شاالله خدمت دوستان هستیم آن متنی که آنجا ارائه میشود متنی است که از قبل منبرش رفته نه یک منبر تمرین شدهای نیست یک منبر نویی است شما آیاتش روایاتش را نوشتید مطالبش را. برای اولین بار دارد ارائه میشود یک وقتی یک منبری را 15 بار رفتید خیلی رفقا به من میگویند از آن منبرهایی که خیلی رفتی آنجا برو روان باشی میگویم نه اجازه بدهید من یک چیزی جدیدی تهیه کنم غالبا از محضر ایشان که بعد از منبر میرسیم ایشان در جمع تعریف میکنند. در جمع حتی یک بار شهید سلیمانی هم ایستاده بود آقای حدادعادل بودند خیلی از آقایان بودند در حیاط حتی ایشان ایستادند فرمودند خیلی عالی بود نو بود این مطالب امشب جدید بود. حتی سر سفره شام در جمع، اما اگر نقدی باشد خم میشوند کنارشان من نشستم سر سفره آهسته میگویند یک بار حتی من آمدم با ایشان وداع کنم. بغل ایشان کرونا نبود هنوز خداحافظی داشتم میکردم فرمودند این جملهای که گفتید معنایش این است مثلا نه این.. بله چهار پنج مورد پیش آمده که ایشان یک نکتهای را تذکر دادند حتی یک موردی را نمیدانم بگویم یا نگویم چون به من گفتند مطرح نشود ولی عیب ندارد عرض میکنم اخیرا یک منبری را ایشان یادتان است که برای دانشجویان اربعین، در دانشگاه تهران من رفتم منبر خوبی هم بود به نظر خودم خیلی روی آن بحث من کار کرده بودم بعد که منبر تمام شد یک نوشتهای خیلی کوتاه در واقع به بنده داده شد که ایشان مرقوم فرموده بودند که این عینش را یادم نیست یک اشتباهی بود که بنده کرده بودم که این جملهای که شما گفتید مثلا معنایش این است حالا شاید فکر کنم یادم بیاید که چه بود آن جمله که من معنا کرده بودم و ایشان گفته بودند نه معنای این جمله این نیست.
تا این حد اهمیت میدهند. من بارها گفتم بهترین مستمع خود ایشان است با دقت و حوصله حتی اعراب کلمات را هم دقت میکنند.
آقای رفیعی سخت است؟
خیلی سخت است اتفاق افتاده جایی منبر رفتم بسیاری آقایان بودند آن اشکال را نگرفتند ولی ایشان گرفته چون با دقت گوش میدهند و آن چه که مهم است این نکتهای است که عرض کردم که تعریف در جمع اما تذکر خیلی خصوصی.
اسم شهید بزرگوار حاج قاسم سلیمانی را هم بردید خاطرهای از ایشان دارید.
ایشان را من هر چه دیدم در بیت دیدم غیر از آن خدمت شان نرسیدم فقط نمیدانم که این سالهایی که در بیت میرفتیم تقریبا هر سال شاید چهار پنج سال پشت سر هم ایشان خیلی با تواضع و احترام میگفت آقای رفیعی یک روضهای هم ما داریم کرمان، این را هم شما بیا یکی از دوستهایش گفتم ایشان که به بنده بگوید که امر کند بگوید بیا و فلان چرا این قدر پیش پا افتاده دعوت میکند. گفت گفته نمیخواهم آقا رفیعی به خاطر من بیاید ملاحظه آقای سلیمانی را بکند میخواهم به عنوان یک روضه بیاید به خاطر همین هم هیچ وقت به من اصرار نمیکرد خیلی عادی والا ایشان اگر ببخشید بالاترین شخص بنده که جایگاهی ندارم بالاترین شخص هم میگفت بیا اینجا منبر برو میآمد برایش. هیچ گاه این کار را نکرد همیشه عادی چندین بار تا این سال آخری که من خدمت ایشان بودم که شبی بود که به نظرم آقای مقتدی صدر هم آورده بود ایشان. آن شب بود یک روضه بعد از آن دیگر تعطیل شد آن شب وقتی که منبر تمام شد لحن ایشان متفاوت بود همین طور تکیه داده بود، به دیوار بیت آقا هم دورش شلوغ بود گفت آقای رفیعی بالاخره شما این روضه ما را نیامدی. گفتم آقای سلیمانی امسال میآیم چشم. بعد گفتم این را که آقا شما پیگیری که نمیکنید یک چیزی میفرمایید بعد دیگر دنبال نمیکنید، کسی هم به ما زنگ نمیزند پیگیر نمیشوید. گفت دیگر ببین روضه مال من نیست امسال را گفت خیالم راحت گفتم بله میآیم و یک آقایی در آنجا کارهای ایشان را انجام میداد آقای صدفی در کرمان. که کارهای روضه را انجام میداد ایشان بعدا به من زنگ زد که گفت خیالتان راحت باشید فلانی قول داده سه شب میآید من رفتم ولی خودش نبود شهید شده بود.
انتهای پیام /
*س_ شما می توانید این مطلب را ویرایش نمایید _س* این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید دین حجاب فرهنگ فضای مجازی ناصر رفیعی حجتالاسلامک رفیعی برنامه دستخط این خبر توسط افراد زیر ویرایش شده است