شنبه 3 آذر 1403

روایت رئیس اسبق صداوسیما از پشت پرده اداره رسانه ملی

وب‌گاه تابناک مشاهده در مرجع

من در مورد IPTV توضیح دادم که 10 میلیون یورو تا آن زمان هزینه شد و هیچ خروجی‌ای نداشت و تا امروز هم ندارد! سرورهای زیادی خریداری شده و نمی‌دانم چه سرنوشتی پیدا کردند! تعدادی وب‌سایت درست کردند. اینها چون درست پایه‌گذاری نشده بود و با حوزه تولید و برنامه‌سازی در شبکه ارتباط مستقیم و تشکیلاتی نداشت معلوم نبود چه می‌کند. برای خودش یک چیزهای ضعیفی تولید می‌کرد و خیلی راحت هم محو شد. در...

اخیرا پیمان جبلی به عنوان رئیس صدا و سیما مشغول به کار شده است. او یکی از مدیران محمد سرافراز، رئیس اسبق صدا سیما بود که مورد توجه او قرار گرفت. به بهانه انتصاب آقای جبلی با محمد سرافراز، فرانک آرتا از روزنامه شرق درباره وضعیت صداوسیمای فعلی به گفت‌وگو نشسته است.‌

 بعد از استعفای جنجالی‌تان، آقای علی‌عسگری به‌عنوان ریاست صداوسیما جایگزین شما شد. باوجود رؤسای قبلی ایشان فقط پنج سال عهده‌دار سازمان بودند. تحلیل شما از مدیریت آقای علی‌عسگری چیست؟ اولین نکته که در همان ماه‌های اول بعد از رفتن من خیلی تعجب‌برانگیز بود و به شکل‌های مختلف بازتاب داشت و حتی بین همکاران سازمان گفته می‌شد این بود که مدیریت جدید سازمان آمده و به قولی control z بر اتفاقات گذشته زده است! هدفشان این بود که کارهای ما را به گذشته برگردانند.

‌به نظر شما چرا؟ خب ما سعی کردیم ساختار سازمان را جمع‌وجور کنیم تا بتوانیم بهتر و راحت‌تر مدیریت کنیم. چون معتقدم اول از همه مهم است که سازمان بتواند خودش را درست مدیریت کند. برای این کار به چابک‌سازی و اصلاحات ساختاری در سازمان نیاز داشتیم که برخی از معاونت‌ها را ادغام و برخی از بخش‌ها را کوچک کردیم. مدیریت‌هایی را که در مجموع تعدادشان زیاد بود، کاهش دادیم که ظاهرا به مذاق خیلی‌ها خوش نیامد!

‌به نظرم بزرگ‌ترین ضربه را بابت کوتاه‌کردن دست برخی مدیران خوردید. نظرتان چیست؟ صداوسیما بیش از سه هزار پست مصوب داشت که تیم کارشناسی بررسی کرد که تعداد زیادی از آنها برای سازمان ضروری نیست. البته من همیشه گفته‌ام 800 پست مدیریتی کم کردیم. اما بیشتر این مدیریت‌ها در پست‌های مشاوره‌ای و «ستادی» بود. در حوزه مدیریت‌های برنامه‌ساز و «صف» خیلی کم ادغام و کوچک‌سازی انجام شد. ستاد جای پشتیبانی و تدارک است و صف جای تولید. ما در حوزه تولید چیزی را کم نکردیم. مثلا الگوی نیروی انسانی را اصلاح کردیم. 11 هزار الگوی نیروی انسانی را کاهش دادیم و نه نیروی انسانی که قراردادی و رسمی بودند.

‌در حوزه مالی دست چه کسانی را کوتاه کردید؟ در حوزه مالی گفتیم باید همه‌چیز شفاف باشد. در حوزه نظارتی باید نظارت «روندی» باشد و نظارت «مقطعی» جوابگو نیست. در حوزه مالی معتقد بودیم گردش مالی برای تصویب کارها و اجرایش با زدوبند انجام نشود و باید مبتنی‌بر عدالت باشد تا همه بتوانند نقش داشته باشند. ما کارهای پایه ای را اصلاح کردیم. روند فرایند تولید برنامه‌سازی‌ها را اصلاح و آیین‌نامه‌هایی را که کلی ایراد داشت، مرتفع کردیم که این روند در روز‌های اولیه مدیریت آقای علی‌عسگری خیلی سریع به شکل اولیه برگشت!

‌به نظرتان این برگشت کارشناسی‌شده صورت گرفت یا از روی لجبازی؟ به نظرم لجبازی بود! چون به نظر می‌رسید هیچ کاری کارشناسی نشده است. مثلا قبل از ریاست من معاونت فضای مجازی داشتیم که خروجی‌اش خیلی کم بود. قرار بود چیزی به نام IPTV درست کنند البته آنها اسمش را IP MEDIA گذاشته بودند. چون آقای عسگری آن زمان معاون فنی سازمان بودند و اسمش را گذاشته بودند IPTV و معاونت مجازی هم می‌خواست چیزی مشابه درست کند و نامش را گذاشته بود IP MEDIA. هیچ‌کدام این دو به نتیجه نرسید!

من در مورد IPTV توضیح دادم که 10 میلیون یورو تا آن زمان هزینه شد و هیچ خروجی‌ای نداشت و تا امروز هم ندارد! سرورهای زیادی خریداری شده و نمی‌دانم چه سرنوشتی پیدا کردند! تعدادی وب‌سایت درست کردند. اینها چون درست پایه‌گذاری نشده بود و با حوزه تولید و برنامه‌سازی در شبکه ارتباط مستقیم و تشکیلاتی نداشت معلوم نبود چه می‌کند. برای خودش یک چیزهای ضعیفی تولید می‌کرد و خیلی راحت هم محو شد. در دوره آقای علی‌عسگری این معاونت مجازی را دوباره برگرداندند.

خب این معاونت مجازی چه خروجی دارد؟ اتفاقا این سؤال هم برای من مطرح است که البته معاون مجازی یک‌بار هم مصاحبه نکرده که ببینیم چه کارهایی کرده است! حداقل خوب بود برای افکار عمومی روشنگری کند که نکرد!

‌ضرورت وجود IPTV در زمان شما چه بود؟ IPTV پلتفرمی است که الان از دور خارج شده و هیچ ضرورتی ندارد. اما 10 سال قبل باید صورت می‌گرفت. خاصیت IPTV این بود که شما می‌توانید تمام شبکه‌های تلویزیونی را از طریق سیم تلفن یا اینترنت - البته آن زمان قرار بود از طریق سیم تلفن ثابت اعمال شود - در اختیار همه بگذارید. امتیازش این بود که مخاطب هر زمان هر برنامه‌ای بخواهد ببیند، خودش می‌تواند وارد سیستم شود و چون آرشیو دست خودش است، همه را ببیند.

این امتیازش نسبت به پخش زنده بود. اگر آن زمان این کار انجام می‌شد خیلی پیشرو بود. هم شبکه‌ها آنلاین پخش می‌شد، هم کل آرشیو آفلاین در اختیارش قرار می‌گرفت. ضمن اینکه پلتفرمی بود که شما می‌توانستید بی‌نهایت سرویس‌های دیگری در کنارش داشته باشید. مثل سریال‌های قدیمی، فیلم‌های سینمایی و... که مخاطب می‌تواند انتخاب کند.

‌مثل تلویزیون‌های کابلی که باید ازسوی مشتری هزینه داده شود؟ قرار بود هزینه مختصری گرفته شود. بر سر هزینه بحث بود آیا هزینه روی دستگاهی باشد که مردم می‌خرند یا هزینه جاری. البته اگر هم هزینه جاری بود خیلی مختصر بود. بعد از IPTV، OTTP آمد که سرویس‌های خیلی گسترده‌تری را ازطریق اینترنت ارائه می‌داد؛ یعنی نه فقط سرویس‌های رادیو تلویزیونی، بلکه بسیاری از چیزهای دیگری را می‌توانستید از این سرویس بگیرید؛ از ترافیک شهر تا مراکز خرید و...

‌یعنی چیزی مثل Waze؟ خیر. سؤال شما مربوط به شبکه تعاملی هوشمند است که چیز دیگری است. من منظورم OTTP است که هیچ خروجی نداشت. یک دوره قراردادهایی با بخش خصوصی بستند تا این کار را انجام بدهند که آن هم ناموفق بود و در نهایت توضیح درستی هم ندادند. قراردادهایش لغو شد یا اصلا سرویس‌ها کنار رفت.

«تلوبیون» چطور؟ بله. تلوبیون تا حدی الان هم این کار را انجام می‌دهد؛ یعنی ازطریق اینترنت هم پخش زنده شبکه‌ها و هم آرشیو را دارد. ولی این هم مربوط به بخش خصوصی بود؛ یعنی چیزی بود که سازمان به نوعی مالکیتش را در اختیار گرفت و خرید. هنر معاونت و مجموعه سازمان نبود که آن را اجرا کند. مثلا یکی از شعارهای ما صرفه‌جویی در هزینه‌ها بود که آن هم به محاق رفت! بخش دیگر هدف ما این بود که درآمدهای سازمان باید واقعی و درآمدهای پنهان، آشکار شوند که به جای خودش توضیح دارد. قدم بعدی در اصلاح ساختار این بود که روند‌ها و فرایند‌ها در تولید اصلاح و دیگر اینکه روند نظارت اصولی شود.

توقع شما از آقای علی‌عسگری چه بود؟ حداقل توقع از جناب علی‌عسگری در سازمان این بود که چون ایشان مدت طولانی معاونت فنی سازمان صداوسیما را بر عهده داشتند در همان حوزه فنی کارهای بزرگ و موفقی می‌کردند که نکردند و من این بخش IPTV را توضیح دادم که بعد از ما هم دوباره در این زمینه کارهایی انجام شود اما به نتیجه نرسیدند! مثلا کارهایی که باید در این پنج سال می‌کردند و موفق می‌شدند کارهایی بود که در همان دوره معاونت ایشان هم پایه‌گذاری شده بود.

مثلا اینکه صداوسیما بتواند «ماهواره اختصاصی» برای خودش داشته باشد که بودجه 250 میلیون دلاری را مجلس خیلی سال‌های قبل برای این پروژه مصوب کرده بود که این پروژه هنوز به نتیجه نرسید و سرنوشتش همچنان نامعلوم است!

در حوزه وب باید تعداد قابل توجهی وب‌سایت درست می‌کردند که پرمخاطب و جذاب باشد و بتواند تولیدات رادیو و تلویزیون را در آن مجموعه‌ها پخش کند که متأسفانه در این حوزه هم کاری صورت نگرفت. در حوزه شبکه‌های اجتماعی و پیام‌رسان‌ها قرار بود از گذشته کارهایی انجام دهند و سازمان کاری را ارائه کند که آن را هم نتوانستند! یک دوره روی پیام‌رسان «سروش» خیلی سرمایه‌گذاری کرد ولی نتوانستند با تلگرام رقابت کند.

البته مردم استقبال نکردند. به این دلیل که سرویس‌های خوبی ارائه نشد! خیلی ضعیف‌تر بودند.

‌یکی از استدلال‌ها این بود که مردم دوست ندارند اطلاعات شخصی‌شان را به این پیام‌رسان‌ها بدهند. البته در فضای مجازی هرکس پلتفرم، شبکه اجتماعی یا پیام‌رسانی راه می‌اندازد به اطلاعات مردم دسترسی دارد. حالا همه کسانی که در اینترنت شعار می‌دهند، همه کسانی که برنامه‌نویسی می‌کنند به اطلاعات مردم دسترسی دارند. مهم این است که آیا کسانی که به این اطلاعات دسترسی دارند می‌خواهند از آنها سوءاستفاده کنند یا نه. می‌خواهند در اختیار دیگران قرار دهند یا نه. این نکته مهم است.

‌آقای علی‌عسگری که منصوب آقای مهندس ضرغامی بود در زمان شما تغییر پست پیدا کرد... زمانی که ریاست را به عهده گرفتم آقای اخوان را به عنوان قائم‌مقام در حوزه فنی گذاشتم و عملا معاونت آقای علی‌عسگری حذف شد.

فکر نمی‌کنید همین نکته باعث دلخوری ایشان شده است؟ احتمالا. در کل در حوزه وب، رسانه‌های نوین، شبکه‌های اجتماعی، پیام‌رسان‌ها، حوزه ماهواره در هیچ‌کدام از این حوزه‌های مختلف هیچ کار قابل عرضه مطرحی ارائه نشد! این نکته مهمی است حداقل انتظار این بود که در این حوزه‌ها کاری صورت بگیرد.

‌در معاونت مالی چه کردید؟ ما معاونت مالی را با معاونت برنامه‌ریزی باهم ادغام کردیم. چون کار برنامه‌ریزی این بود که تمام برنامه‌های الف، ب، ج و د را که شبکه‌های رادیو تلویزیونی قرار است تولید کنند، مشخص کند و برایش بودجه بگذارد و معمولا هم می‌گفتند سازمان بودجه کم دارد و همیشه بین معاونت مالی و اداری و معاونت برنامه‌ریزی بحث و جدل بود. اینها می‌گفتند این کار فلان مقدار پول می‌خواهد. آنها می‌گفتند نداریم و آخر سر هم حرف معاونت مالی و اداری به کرسی می‌نشست. چون پول دست آنها بود. ما گفتیم این دو به این شکل مجزا ضرورت ندارد و ادغام شدند.

‌برای اینکه کارها زودتر عملیاتی شود؟ بله و اینکه بخش بزرگی از انرژی سازمان سر دعوا و درگیری صرف نشود. چون مدیران میانی مدام در حال رقابت منفی بودند که مثلا اینجا باید آن بیشتر تولید کند و باید بیشتر پول دهید. به یک جا پول می‌دادند و به 10 جا اعتبارات نمی‌دادند و یک رقابت منفی به این صورت در سازمان ایجاد شده بود که اینها را برگرداندند. البته بخشی از آنها را در سال‌های پایانی دوباره دیدند، اشتباه است و دوباره برگرداندند.

مثلا مرکز برنامه‌ریزی را زیر نظر رئیس سازمان بردند. درحالی‌که معاونت بود و می‌خواستند دوباره معاونت کنند ولی فعلا در حد مرکز زیر نظر رئیس سازمان است. یا مثلا قسمت نظرسنجی برنامه‌ها را زیر نظر رئیس سازمان آورده بودند. ولی اولش تقریبا همه اینها را برگردانده بود.

‌یعنی چرخ را دوباره اختراع کردند؟ بله. آن اوایل در جلسات می‌گفتند شبکه‌های SD با HD از نظر کیفیت خیلی با هم فرق ندارد. کسی که اطلاعات داشته باشد این را نمی‌گوید چون خیلی فرق دارند. SD می‌شود HD، 4K، 8K و همین‌طور کیفیت‌ها بالا می‌رود. یک دوره گذشت دیدند خیلی ایراد گرفتند.

مراسمی گذاشتند که ما 13 شبکه سازمان را HD کرده‌ایم. درحالی‌که روی مدلی برده‌اند که شاید بیش از 90 درصد شبکه‌های تلویزیونی ایران آن 13 شبکه را نمی‌گرفت! کار خیلی عجیبی بود. من فقط از خاستگاه فنی صحبت می‌کنم. به تولید و سیما فعلا ورود نکرده‌ام. تازه نکاتی که مطرح کردند که حوزه فیلم و سریال در زمان ضعیف بود و ما احیا کردیم و رونق دادیم!

‌شبکه «آی‌فیلم» مدام سریال‌های تکراری پخش می‌کند. تلویزیون یک سریال را بعد از پنج، شش سال بازپخش می‌کند. زمانی که ما «آی‌فیلم» را راه انداختیم اولین شبکه فیم و سریال فارسی‌زبان در کشور بود که این کار را بدون صرف یک ریال پول انجام دادیم.

‌مهندس ضرغامی می‌گوید که من «آی‌فیلم» را راه‌اندازی کردم؟ زمانی که من در معاونت برون‌مرزی بودم راه انداختم و البته رئیس سازمان می‌تواند بگوید هر معاونتی چیزی راه انداخته در واقع خود ایشان راه انداخته است. من زمانی که در برون‌مرزی بودم برای حوزه عربی‌- آفریقایی شبکه فیلم و سریال راه انداختم. تمام منابع سازمان را گشتیم و دیدیم مجموعه خوبی وجود دارد و البته خیلی هم زحمت کشیدیم. مثلا تعدادی فیلم‌های 35‌میلی‌متری بود و برای اینکه آنها را به کیفیت HD تبدیل کنیم دستگاه خریدیم که این کار را بتوانیم انجام دهیم. بعضی از سریال‌های قدیمی سازمان بخش‌هایی ناقص داشت و باید سراغ تهیه‌کننده یا جاهای دیگر می‌گشتیم که بتوانیم تکمیلش کنیم.

کارهای زیادی کردیم تا «آی‌فیلم» را به زبان عربی راه انداختیم. در ساختمان مجموعه «پرس تی‌وی» در یکی از نیم‌طبقات چند پارتیشن درست کردیم و گفتیم کار تولیدی که قرار نیست انجام دهیم. زبان‌گردانی عموما در سوریه و لبنان و بخشی هم در انگلیس به زبان عربی انجام می‌شد و فقط کار ستادی‌اش در تهران بود. من به این فکر افتادم که بدون اینکه هزینه‌ای کنیم از میزی که پخش می‌کنیم، میز صدا دو خروجی دارد، می‌توانیم یک زبان فارسی پخش کنیم و یک زبان عربی. من آن زمان به آقای ضرغامی پیشنهاد دادم که می‌توانیم شبکه فیلم و سریال بدون یک ریال پول داشته باشیم و ایشان هم موافقت کرد.

وقتی پخش کردیم خودمان هم فکر نمی‌کردیم آن‌قدر بازتاب داشته باشد. این شبکه خیلی پرمخاطب شد. من هرچه به مرکز نظرسنجی سازمان می‌گفتم نظرسنجی سازمان را در مورد «آی‌فیلم» بدهید نمی‌دادند! چون این سازمان جزء سه شبکه اول بود و برایشان افت بود شبکه‌ای که یک ریال در داخل برایش هزینه نشده جزء پرمخاطب‌ترین شبکه‌ها شود.

‌هنوز هم اعتقاد دارم که بهترین شبکه سیما «آی‌فیلم» است. فوت کوزه‌گری دارد که من یک بار آن را به آقای ضرغامی توضیح دادم. این‌قدر بازتاب گسترده بود که خودمان متوجه بودیم یک بار هم خودمان در برون‌مرزی نظرسنجی کردیم و دیدیم جزء سه شبکه پرمخاطب صداوسیماست که من دلیلش را به آقای ضرغامی توضیح دادم. گفتم شما این شبکه را بعد از شبکه «نمایش» و «تماشا» راه انداختید ولی هیچ‌کدام از آنها نتوانست جایگاه «آی‌فیلم» را بگیرد.

‌به نظر شما چرا «آی‌فیلم» موفق‌تر است؟ برای اینکه می‌خواستند جای «آی‌فیلم» را بگیرند و شبکه نمایش و تماشا راه انداختند. به تمام شبکه‌ها گفتند سریال پخش کنید. از شبکه قرآن تا بهداشت همه شروع به پخش سریال کردند. اما هیچ‌کدام جای «آی‌فیلم» را نتوانست بگیرد. آنجا یک فوت کوزه‌گری بود. گفتم ما چند کار انجام دادیم اولا به مخاطب احترام می‌گذاشتیم. مثل پخش خبر سر ساعت سریال‌ها را پخش می‌کردیم. دوم اینکه به مخاطب احترام گذاشتیم و اپلیکیشنی درست کردیم و برنامه‌ها را آنجا معرفی و اعلام می‌کردیم و داخل شبکه هم این کار را می‌کردیم. دیگر اینکه سریال‌ها را تقسیم‌بندی کردیم.

گفتیم یک بخش حالت نوستالژیک دارد. سریال‌هایی که 20 سال گذشته در سازمان پخش شده بود و یک جایگاه تعیین کردیم و پخش کردیم. همین کار خیلی طرفدار پیدا کرد. سریال‌هایی که مثلا از 20 تا 15 سال گذشته پخش نشده بود و در باکس خاصی پخش شد. در واقع یک‌جور تقسیم‌بندی کردیم.

سریال‌های تاریخی را مثل فیلم سینمایی پخش کردیم یعنی مثلا سریال حضرت یوسف در آی‌فیلم خیلی بیشتر دیده شد تا سیما. چون آنها هفتگی پخش می‌کردند و ما روزانه و این اتفاق باعث زیادشدن مخاطب شد مثل سریال «حضرت یوسف (س)» یا سریال «مختار» و بعد اینها را دوتا یکی کردیم و مثل فیلم سینمایی پخش شد. این کاری بود که تعداد مخاطبان را خیلی بالا برد. بین سریال‌ها چیزهایی پخش کردیم که همه‌شان مربوط به فیلم و سریال بود.

‌نکته مهم تر که شبکه را سیاسی نکردید! بله و کاری که کردیم این بود که برای هنرپیشه‌های مطرح مثل آقای عبدی با زحمت زیاد آیتمی در پنج دقیقه تهیه و بهترین کارهایش را معرفی کردیم. یا موسیقی سریال‌ها را که گل کرده بود پیدا کردیم. بهترین صحنه‌های سریال را پخش کردیم. پشت صحنه‌ها را نشان دادیم. یعنی بین پخش دو سریال هرچه پخش کردیم کار جدید و ابتکاری بود.

یعنی نه تنها سریال‌ها خوب پخش شد، بلکه با بهترین کیفیت پخش کردیم و همین‌طور مثل فرغون سریال را روی آنتن شبکه نریختیم. الان می‌بینید سریال‌ها یک یا دو روز که پنجشنبه و جمعه باشد تکراری پخش می‌شود که اشتباه است و من هنوز منطق این کار را نفهمیدم. چون در پنجشنبه و جمعه مردم بیشتر وقت دارند. درحالی‌که ما این کار را نمی‌کردیم و هر روز سریال پخش می‌کردیم.

‌البته مدت‌ها سریال جدید بدون فاصله در شبکه‌ها پخش می‌شود، چیزی که قبلا این‌طوری نبوده. بله. متأسفانه صداوسیما آن‌قدر وارد مسائل سیاسی و جناحی شده، و نگاه سیاسی‌اش در تمام مناسبات به‌خصوص شبکه نمایش هنری و فرهنگی‌اش رخنه کرده که قابل چشم‌پوشی نیست.

مثلا در حوزه سریال‌سازی مدعی بودند که 150 سریال تولید می‌کنیم و اینکه رونق ایجاد کردیم و به همه کارگردان‌ها و هنرپیشگان کار داده‌ایم. ولی دیدیم چند کار در سریال‌های نمایش خانگی ساخته شد و گوی سبقت را از سریال‌های صداوسیما گرفت و همین الان که باید سریال‌های دوره آقای عسگری پخش شود، بعد از محرم و صفر یکی از فصل‌هایی است که صداوسیما هرچه کار خوب دارد رو می‌کند.

چون ماه ربیع و میلاد پیامبر است و بعد از دو ماه کار سخت و عزاداری، با محدودیت‌های خاص مذهبی وارد فضای جدیدی شده‌ایم. در‌حالی‌که الان شبکه 1 و 2 و آنچه شبکه 3 در ایام ربیع پخش کرد تکراری است و تا جایی که یادم است در تاریخ صداوسیما سابقه ندارد که تا این حد دستش خالی شده باشد!

‌و این‌قدر ضد مخاطب عمل کرده. در‌حالی‌که همه جای دنیا رسانه‌ها مخاطب‌محور هستند! البته صداوسیمای ما مسئول‌محور است. می‌خواهد دل مسئولان بالاتر را به دست بیاورد.

‌شنیده‌ام در دوره آقای عسگری واحد بازرگانی فعالیت و آورده خوبی داشته. اما با همین مسئله و با نگاه سیاسی و نگاهی که یک مدیر خوشش نمی‌آید یکی از برندهایش را که عادل فردوسی‌پور است و تا مرز 500 میلیون تومان (در چند سال قبل) اسپانسر می‌آورد، قطع کرد. کجای دنیا رسانه برندش را نابود می‌کند؟ تحلیلتان چیست؟ دوره‌ای که ما مسئولیت داشتیم درآمدهای سازمان کفاف هزینه‌ها را نمی‌داد. چون درصدی از بودجه‌های دولتی جهت کمک به معرفی دولت و بخشی از درآمدهای بازرگانی هم شامل آن بود. ما دیدیم بیشتر از آنچه که سالی هزار میلیارد تومان درآمد به سازمان برای فضای مجازی داده می‌شود ظرفیت وجود دارد و مزایده گذاشتیم که آن اتفاقات افتاد و مزایده با فشارها و مداخلات بیرونی شکست خورد و با تغییر مدیرکل بازرگانی خودمان دست گرفتیم و در دو هفته آخر اسفند 94 توانستیم بالای 1300 میلیارد تومان برای بازرگانی قرارداد ببندیم که در ماه آخر سال خیلی مهم است.

همه قراردادها از خرداد به بعد است که بودجه و تکلیف دستگاه‌ها مشخص است که نشان می‌داد ظرفیت خیلی بالاست. یعنی 2500 میلیارد تومان بحث شده بود که 1300 تا قرارداد قطعی شده بود که آن اتفاقات افتاد و با استعفای من موافقت شد. الان حجم آگهی‌های بازرگانی را پنج برابر کرده‌اند. چون یک بخش آگهی‌های مستقیم است که برخی به شوخی می‌گویند لابه‌لای آگهی فیلم و سریال هم پخش می‌شود. زمان ما بخش‌نامه شده بود پنج دقیقه و موارد استثنا هفت دقیقه.

‌تازه پنج دقیقه خیلی زیاد است! بله. اما ما از 15 دقیقه به پنج دقیقه رسانده بودیم. حالا این پنج برابر شامل همه اینهاست، پخش لابه‌لای فیلم و سریال‌ها، کارهای اسپانسری، کارهای مشارکتی و زیرنویس که حجمش به شدت بالا رفته. کارهای مربوط به خدمات ارزش‌افزوده است که یک مدت خیلی زیاد شده بود و روبیکا و توسکا آمده بودند و خودشان گفتند هزینه بیش از 70 برنامه سازمان را ما می‌دهیم. چون درآمد بالایی از داخل برنامه کسر می‌کردند.

با اینکه ستاره مربع شماره را بگیرید و یک‌جور بخت‌آزمایی و قمار بود که مخالفت‌های جدی داشت که حذف شد. ولی مجموعه اینها حجم بالایی از وقت برنامه‌سازی را به این نوع پیام‌های بازرگانی اختصاص داده‌اند. ضمن اینکه خطوط قرمز هم کنار گذاشته شده. مثلا کالایی که اسم خارجی دارد بخش‌نامه هست که نباید تبلیغ شود.

یا تبلیغات اغواکننده نباید باشد. کالاهایی که مشخص است بدلی است یا مربوط به حوزه‌های خاصی مثل مسائل آرایشی است همه را در این مجموعه آوردند. اگر سال 94 را با سال 99 مقایسه کنیم، مجموع اینها پنج برابر شود. حداقل هر سال هم قیمت را 20 درصد بالا برده‌اند که می‌شود صددرصد و با آن پنج برابر، الان باید حدود 10 هزار میلیارد تومان درآمد داشته باشند. اینجاست که می‌گویم درآمدهای پنهان واقعی شود.

‌مجلس هم بودجه‌شان را بالا برد. بله. از صندوق توسعه ملی مبلغی می‌آید. در این سال‌ها به طور متوسط 150 میلیون یورو بوده هم بودجه دولت و مجلس اضافه کردند، درصدی از بودجه دستگاه‌های دولتی را به عنوان تبلیغ به صداوسیما می‌دهند که عدد بزرگی است. در بودجه 1400 هم حدود سه هزار میلیارد تومان در نظر گرفته شد. مجموعه اینها عدد خیلی بزرگی برای سازمان است. ولی منظورم در زمینه بازرگانی است که با وجود اینکه از نظر فرهنگی اشکال دارد و مخاطب را اذیت کرد، اینها باید توضیح دهند چرا درآمدی که از این حوزه هست، کمتر از اینهاست.

در بازرگانی درست است که درآمد بیشتری کسب کرده‌اند اما درآمد خیلی بیشتر است. آثار فرهنگی بدی داشت مثل اینکه شما مخاطب را مدام تشویق کنید که به این شماره زنگ بزنید، شاید از یک میلیون نفر پنج نفر برنده شوند. فرهنگ کار را ایجاد می‌کنند یا بخت‌آزمایی را؟ اینها تبلیغاتی اغواکننده و فریبنده است که منع شده بود. به هر حال امیدوارم به افکار عمومی اقداماتی که انجام داده‌اند را توضیح دهند.

‌چرا شبکه خبر در ارسال خبر تأخیر دارد. انگار در عصر پارینه‌سنگی به سر می‌برد؟ یک بخش مربوط به خودشان است که چطور اطلاع‌رسانی کنند که آن هم اشکال دارد. یک بخش مربوط به رسانه‌های نوین است و شتابی که ایجاد شده. اینکه مخاطب خودش کاربری است که تولید محتوا می‌کند، می‌تواند مقایسه کند و تصمیم بگیرد. و این باعث شده اینها عقب بمانند. عقب‌ماندگی تاریخی که داشت این پنج سال هم اضافه شد. بخشی هم مربوط به تولید محتوای خبر است. اگر خبر سعی کند بی‌طرفی را رعایت کند، البته هیچ رسانه‌ای بی‌طرف نیست اما باید اعتماد مخاطب را جلب کند.

من همیشه می‌گفتم هر خبر دو یا چند طرف دارد و باید مواضع و دیدگاه‌های طرفین را بیاورید. بخش دوم سرعتی است که صداوسیما در سرعت عقب افتاده و تقریبا به ندرت می‌توان خبری را پیدا کرد که اولین بار در صداوسیما پخش شود. عموما در شبکه‌های اجتماعی پخش می‌شود و صداوسیما در ادامه این نقش را دارد که توضیح دهد بخشی از خبرهایی که در شبکه مجازی پخش شده درست نیست.

بیشتر در موضع انفعالی قرار دارد. چرا؟ بخش بزرگی از اخبار مربوط به مسئولان است که من همیشه می‌گفتم باید از این حالت دربیاید که خبر صداوسیما بشود اظهارات مقام کشور و این حرف‌ها پخش می‌شود. این کار در دنیا منسوخ‌شده است. کارهایی هم که جسارت می‌خواست، البته برای ما، اینها را هم کنار گذاشته‌اند. مثلا در کار خبری شما باید بسیاری از مسائل را زنده پخش کنید. در دوره خودم در شبکه خبر گفتم مثل کاری که در «پرس‌تی‌وی» می‌کردیم مثلا صحبت رئیس‌جمهور آمریکا را به‌صورت زنده با ترجمه هم‌زمان پخش کنید.

قط سیدحسن نصرالله را پخش نکنید. پخش صحبت‌های زنده رئیس‌جمهور آمریکا در سی‌ان‌ان خبرساز شده بود که صداوسیما در شبکه داخلی به‌صورت زنده پخش کرده. این کارهاست که اعتماد مخاطب را جلب می‌کند و اینکه از آنچه که درددل و مشکلات مردمی است، گزارش پخش کنند و مردم احساس کنند چیزی که موردنیازشان است پخش می‌شود نه آنچه موردنیاز مقامات مسئول و دولت و قوه قضائیه است. مجموعه این اتفاقات اگر باشد، بخش‌های خبر صداوسیما مرجعیت خبری پیدا کنند، وگرنه کم‌رنگ‌تر می‌شود و متأسفانه این اتفاق افتاده است.

در حوزه سریال‌سازی، قبلا شبکه‌های ترکیه‌ای خیلی بازدید داشت. الان خیلی از خانواده‌های مذهبی هم سریال‌های خانگی را می‌بینند و مرجعیت این بخش هم کم‌رنگ شده است. متأسفانه در برایند از جهت داستان و المان‌هایی که مربوط به جذابیت سریال است ضعیف شده که مربوط به کارگردانی، انتخاب هنرپیشگان و سناریو است؛ گرهی که مخاطب را درگیر کرده و دنبال خودش می‌کشد.

البته خطوط قرمز هم در این حوزه‌ها آن‌قدر برای کار رسانه زیاد شده که دست کسی که می‌خواهد کار نویی ارائه کند بسته است و این محدودیت‌ها باعث کاهش انگیزه می‌شود. در حوزه برنامه مستند پایه‌گذاری‌های خوبی شد که بخش‌هایی ادامه پیدا کرد. باید تک‌تک درموردشان صحبت کرد.

‌درباره آقای فردوسی‌پور چطور؟ در دوره ما فشار برای تعطیلی برنامه 90 بود، منتها مجموعه تصمیمات این بود که این کار انجام نشود. اما به نظرم در دوره بعد خواستند مدیر مجموعه شبکه 3 خودش را نشان دهد و او هم کمک کرده که این برنامه تعطیل شود.

‌کجای دنیای یک رسانه برند خودش را تعطیل می‌کند؟ این را باید از خودشان بپرسید. شاید تصور می‌کردند می‌توانند شبیهش را درست کنند که خب نتوانستند!

مگر فردوسی‌پور چه خطری برای صداوسیما داشت؟ هیچ خطری. ایشان در حوزه تخصصی خودش در همان چارچوب اگر کار کند، تهیه‌کننده، مجری و برنامه‌ساز موفق است و چون در اوج موفقیت او برنامه‌اش حذف شد، به یک جور عقده برای کسانی که سال‌ها این برنامه را دنبال می‌کردند، تبدیل شده است.

‌البته آقای جبلی گفته‌اند ممکن است برنامه ایشان برگردد. این یکی از مشکلات نظام حکمرانی ماست که خیلی راحت پیاده‌شان می‌کنند. خیلی افراد به‌راحتی حذف شده و کنار گذاشته می‌شوند. این کار اشتباه است، چون انگیزه‌ها کم و افراد به‌دردبخور کم می‌شوند. میدان به دست افراد متظاهر و ضعیف‌تر می‌افتد.

‌در زمان شما روی برندسازی خبرنگاران کار شد؟ زمانی که در برون‌مرزی و پرس‌تی‌وی بودم افرادی بودند که برند بودند.

‌آنها خارج از کشور بودند و ما خروجی‌اش را در داخل نمی‌دیدیم! در داخل خبرنگارانی هستند که بالقوه این توان را داشته باشند اما به نظرم شرایطی به وجود نیامده که اینها بروز کنند. مثل آقای نجف‌زاده زمانی از نظر شناخت خبر فرد مطلعی بود و اگر چنان که می‌خواست اجازه می‌دادند کار کند خیلی بهتر بود. الان هم محدودیت‌های مختلفی در کارش دارد و با هر کسی در نیویورک نمی‌تواند گفت‌وگو کند. چند نفر بودند که مستقیم با آنها برخورد داشتم که متوجه خبر می‌شدند و توانش را هم داشتند و در حال میدان پیدا‌کردن بودند؛ اما الان خودشان هم انگیزه ندارند، هم میدانی باز نمی‌کنند که بتوانند توانایی‌شان را نشان دهند. ممکن است خیلی نباشند اما این استعدادها باید رشد پیدا کنند.

‌چرا روی این موضوع متمرکز نشدید؟ نه اینکه من متمرکز نشدم. به‌طورکلی در حال بازکردن میدان بودیم. الان نمی‌توانم اسم شخص خاصی را به شما بگویم. برندهایمان بیشتر مجری هستند. سردبیر، معاون خبر یا... جای خبرنگار را نمی‌گیرد چون خبرنگار رابطه مستقیم با سوژه دارد.

خبرنگارانی در دنیا موفق هستند که جسارت داشته باشند درباره موضوع کالبدشکافی کنند و بتوانند آزاد باشند که ابعاد کار را دربیاورند و خبری بدهند که موج ایجاد کند. اما در ایران نداریم. چرا؟ چون این موضوع فقط متکی به یک فرد نیست. مجموعه رفتار رسانه باید این افراد را به وجود بیاورد. رسانه باید اجازه دهد خبرها یک‌طرفه نباشد و خبرها با نگاه بازتولید شود. چه خبر یا گزارش خبری و حتی مصاحبه‌ها. در هر سه بخش مهم است. نباید محدودیت ایجاد شود و اجازه دهند کار به شکل حرفه‌ای و درست انجام شود.

افرادی که استعداد دارند نه براساس سفارش، کسانی که خودشان رشد می‌کنند بتوانند بالا بیایند و استعدادشان را بروز دهند. این افراد هستند. ولی باید محدودیت‌ها نباشد و این افراد هم انگیزه داشته باشند. در استان‌ها گزارش‌های تحقیقی خوبی پخش شده است.

‌اما تبدیل به جریان نشده! بله موردی بوده. به‌دلیل محدودیت‌های صداوسیما یا دخالت‌ها از بیرون که باعث شده برندی که مدنظر شما هست شکل نگیرد.

آقای پیمان جبلی از مدیرانی بود که شما منصوب کردید و الان صحبت این است که امتداد نگرش آقای سرافراز است. آقای جبلی چه خصوصیتی داشت که در بخش خبر آوردید؟ در دوره مسئولیتم، تلاشم این بود که همه مدیران و معاونان سازمان را از مجموعه‌هایی که در همان حوزه کار کرده‌اند انتخاب کنم که به‌طور نسبی موفق بودند. مثلا معاون سیما آقای پورمحمدی بود که در شبکه سه موفق بود و معاون انتخاب شد. خانم آبروانی از حوزه صدا چون مدیر موفق یکی، دو شبکه رادیویی بود معاون صدا شد.

در حوزه خبر هم می‌گفتم کسی باشد که در این حوزه کار کرده و به‌طور نسبی موفق باشد. در مجموعه بررسی‌ها آقای جبلی را می‌شناختم و در حوزه برون‌مرزی و خبر هم کار کرده بود، برنامه خبر گفت‌وگوی 22:30 که کارش گل کرده بود و از آنجا کنار رفت یا کنارش گذاشتند.

در برون‌مرزی مدیر کل اخبار، مدیر دفتر بیروت برای شبکه العالم شد. ایشان دکترایش هم مربوط به کار رسانه بود و کار تجربی کرده و در هر دو بخش موفقیت نسبی داشت و من به این دلیل ایشان را برای معاونت خبر انتخاب کردم. اما درمورد اوضاع کنونی، من اوضاع سازمان را خیلی پیچیده و کار ایشان را خیلی مشکل می‌دانم.

حوزه سازمان پیچیده است چون مجموعه دخالت‌ها و درخواست‌ها از سازمان خیلی بیشتر شده و استقلال صداوسیما خیلی کم شده است. چون از نظر من صداوسیما علاوه بر وظایف عمومی که هر رسانه در سطح ملی و انحصاری دارد، باید بتواند بین مردم و حاکمیت خوب بالانس ایجاد کند. اگر صداوسیما بتواند این کار سخت را انجام دهد و قدرت اعتماد و استقلال زیاد نیاز دارد، آن زمان می‌تواند موفق شود.

الان بسیاری از کسانی که در این مجموعه هستند با سفارش آمده‌اند. در صداوسیما کسانی هستند که 10، 20 سال کار کرده‌اند و هنوز رابطه قراردادی‌شان مشخص نیست اما افرادی با سفارش آمده و استخدام رسمی هم شده‌اند و مراحل پیمانی، قراردادی و رسمی را طی نکرده‌اند! این کارها انگیزه نیروها و مدیران داخلی را کم می‌کند.

اینکه صداوسیما بتواند نقش این‌چنینی بازی کند، برای نهادهای حاکمیتی، مجلس، دولت، قوه قضائیه و بنگاه‌های مالی که خدا می‌داند درونشان چه می‌گذرد که قدرت پنهان عجیبی دارند بتواند نظارت کند که اینها کارشان را درست انجام دهند از طرف دیگر خواسته‌های مردم را با اختلاف سلایق و دیدگاه‌ها و گروه‌های مختلف بتواند منتقل کند کار خیلی سختی است و اول باید درون خودش را درست کند.

اول باید بتواند خودش را مدیریت کند. صداوسیما مثل جزایر پراکنده است. یک‌سری تصمیم می‌گیرند یک عده را روی آنتن می‌گذارند و برنامه می‌سازند. مدیریت متمرکزی برای چنین تشکیلاتی که در دنیا نمونه‌اش وجود ندارد، خیلی ضعیف است و خیلی زمان نیاز دارد تا بتواند دوباره اعتماد مخاطب را جلب کند و آب رفته را به جوی بازگرداند، بتواند مرجعیت رسانه‌ای پیدا کند. خیلی اتفاقات باید در این مجموعه بیفتد. این یکی از مشکلات سازمان است.

نکته بعدی اینکه آقای جبلی در حوزه خبر کاملا وارد است و تجربه دارد؛ ولی در حوزه‌های فیلم و سریال و مستند و برنامه‌سازی‌های دیگر هم ایشان یا باید همان‌طور مسلط باشد یا به کسانی که اعتماد دارد تکیه کند. این کارها در سازمان باید انجام شود تا بگوییم می‌تواند موفق شود. یا بحث چابک‌سازی که خیلی‌ها بحث می‌کنند به‌راحتی انجام نمی‌شود. یک بار در سازمان چابک‌سازی شده و دو باره به عقب برگشته است.

اگر قرار باشد همان کارها تکرار شود خیلی سخت است. به‌هر‌حال امیدواریم ایشان موفق شود و بتواند این نگاه تحولی را که دارد، با انتخاب معاونان درست در این مجموعه و شیوه‌های درست و اولویت‌گذاری‌ها انجام دهد. این‌قدر دوروبر رئیس صداوسیما را شلوغ می‌کنند که اگر خودش دقیق نداند می‌خواهد چه کار کند، مثل جسمی که در سیل راه افتاده بدون اینکه بخواهد دنبال آب راه می‌افتد، ولی باید ظرفیت را ایجاد کند و در این مجموعه از مسائل داخلی سازمان، توقعات بیرونی، نگاه‌های حاکمیتی و مردم، کارهای رسانه در حوزه اطلاع‌رسانی و بازرگانی و اطلاع‌رسانی تصمیم بگیرند.

‌تا به حال با شما مشورت نکرده‌اند؟ من اعلام آمادگی کرده‌ام؛ اما هنوز فرصتی فراهم نشده است.

‌وقتی کتاب «روایت یک استعفا» را نوشتید واکنش‌ها چطور بود؟ به نظر من که بیشتر واکنش‌ها مثبت بود. می دانم خیلی‌ها کتاب را خوانده‌اند. کسانی که کار رسانه می‌کنند، اغلبشان این کتاب را خوانده‌اند. البته در بخش‌هایی هم آنچه از مسئولان بالا به من رسیده دلخوری‌هایی هست، چون برخی مطالب مطرح شده است.

اما به‌عنوان یک سند تاریخی در یک دوره تاریخی قابل استناد است. سعی کردم تا حد ممکن ولی مختصر تجربیاتم را توضیح دهم.

‌فکر نمی‌کنم هیچ‌کدام از مدیران صداوسیما این کار را کرده باشند. باید این کار را بکنند که مقایسه شود. گاهی شما فقط وقایع را می‌گویید و گاهی می‌گویید چطور کار را انجام داده‌اید. من توضیح دادم چطور پرس تی‌وی را ایجاد کردیم. الان خیلی افتخار می‌کنند که مثلا مدیران ما جوان هستند و 50 سال دارند. زمانی که ما پرس‌تی‌وی را ایجاد کردیم متوسط سن نیروهای شبکه 28 سال بود که در حقیقت همان جوان‌گرایی مبتنی بر اصول بود.

شبکه‌ای که در آن مقطع داشت با شبکه‌های بین‌المللی انگلیسی‌زبان رقابت می‌کرد چون به مزیت‌های نسبی‌اش پی برده بود. امثال جرج گلوی که رئیس کمیسیون پارلمان انگلیس بود یکی از مجریان بود. خواهرزن تونی بلر که نخست‌وزیر بود و شهردار لندن مجریان بودند. ابتکاراتی که به خرج دادیم در پخش‌های زنده جنگ‌ها، تحولات دنیا، جنبش 99درصدی آمریکا، تاج‌گذاری ملکه انگلیس و... حضور مؤثر و جدی و تولیدی داشتیم و افراد مؤثر بودند.

‌این افراد چطور انتخاب شدند؟ بدون تبعیض و بدون سفارش.

‌براساس تخصص آوردید؟ یک فرد خیلی متخصص را به لندن فرستادیم و در گاردین آگهی زدیم که هرکس می‌خواهد در این شبکه کار کند. یک عده از آنجا انتخاب کردیم. از بدنه اصلی شبکه از افرادی که بودند آزمون زبان انگلیسی گرفتیم که به‌صورت واقعی مشخص شود. زبان انگلیسی پایه بود در حدی که بتوانند کار کنند. حداقل یک سال آموزش خبر، گویندگی، شناخت خبر دادیم و در وب‌سایت شبکه به‌کارگیری کردیم و از اینها تعدادی را انتخاب کردیم و به شبکه آوردیم. کنار چند فرد باتجربه که مدیران این مجموعه بودند و سال‌ها کار کرده بودند، شبکه را درست کردیم. من اینها را توضیح دادم. اولا چطور پایه‌گذاری و انتخاب و چطور در سیستم اداری کار کردیم. چطور زیر بار سیستم اداری سازمان نرفتیم تا نظام بوروکراسی حاکم نشود و خودمان یک ساختار کوچک درست کردیم.

در پرس‌تی‌وی فقط من مدیر بودم که من هم معاون برون‌مرزی بودم و بقیه کارمند بودند. یک نفر حکم مدیریت داخلی نداشت. به جز کسانی که وابسته به معاونت اداری مالی سازمان یا برنامه‌ریزی بودند. همه باید کار می‌کردند و همه انگیزه کار و رشد داشتند که بتوانند جایگاه و حقوق بهتری داشته باشند.

همه اینها را گفتم و اینکه چرا این معاونان را انتخاب کردیم. من چه حرف‌هایی با اینها می‌زدم که در حوزه خبر و فیلم‌نامه‌نویسی باید تغییر کند. اینها سؤالات مهم است و الا کتاب خاطرات آقای هاشمی یا لاریجانی برای این بخش راهگشا نیست. چرایی و چگونگی باید توضیح داده شود. ضمن اینکه ماجراهای مربوط به فشارهای بیرونی و دلایل استعفا را هم بازگو کرده‌ام.