روزنامههای امروز در سرمقاله های خود چه نوشتند؟
با مرور سرمقاله و یادداشت های روز روزنامه های کثیرالانتشار کشور، مطالبی از جمله یک پای جنگ؛ از یمن تا اوکراین، چرا دروغ ها را باور میکنند؟ برخورد با اغتشاشگران، مطالبه عمومی به چشم می خورد.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ با مرور سرمقاله و یادداشت های روز روزنامه های کثیرالانتشار کشور، مطالبی از جمله یک پای جنگ؛ از یمن تا اوکراین، چرا دروغ ها را باور میکنند؟ برخورد با اغتشاشگران، مطالبه عمومی به چشم می خورد.
کیهان: در یادداشت روز خود با عنوان «یک پای جنگ؛ از یمن تا اوکراین» نوشت: جولای 2015 چهار ماه پس از آغاز حملات ائتلاف تحت رهبری سعودی به یمن، وزارت دفاع ایالات متحده قراردادی 9.5 میلیارد دلاری برای فروش تسلیحات نظامی به ارتش سعودی را تصویب کرد. همان سال طی ماه های می تا سپتامبر طبق گزارش کنگره آمریکا، این کشور 8.7 میلیارد دلار سلاح به سعودی ها فروخته است. در ماه اکتبر دولت آمریکا فروش 4 ناو جنگی لیتورال به ارزش 11.25 میلیارد دلار را به عربستان سعودی تصویب کرد. ماه بعد آمریکا یک قرارداد تسلیحاتی دیگر به ارزش 1.29 میلیارد دلار شامل تسلیحات پیشرفته هوا به سطح از جمله بمب های هدایت شونده لیزری، بمب های سنگر شکن و بمب های MK84 را با سعودی امضا کرد. بدین ترتیب تنها در 8 ماه اول جنگ علیه مردم یمن، دولت دموکرات باراک اوباما بیش از 20 میلیارد دلار تسلیحات به رژیم سعودی فروخت.
وطن امروز: فرزانه دانایی در یادداشتی با عنوان «مزد ترس» اینگونه نوشت: دیروز سه شنبه دهم آبان مصادف با اول نوامبر، ساکنان سرزمین های اشغالی پای صندوق های رأی رفتند تا ترکیب جدید کنست و به تبع آن، نخست وزیر جدید رژیم صهیونیستی را مشخص کنند. این انتخابات پنجمین انتخابات پارلمانی در سرزمین های اشغالی طی 4 سال گذشته است که در صورت موفقیت آمیز بودن می تواند مشخص کند نتانیاهو از حزب دست راستی لیکود می تواند دوباره به عرصه سیاست بازگردد یا لاپید از حزب میانه رو «آینده وجود دارد» نخست وزیر بعدی این رژیم خواهد بود. چهارمین دور انتخابات پارلمانی در سرزمین های اشغالی که در روز 23 ماه مارس سال 2021 برگزار شده بود، با دشواری تمام و ائتلاف احزاب مختلف، در نهایت موجب پیروزی لاپید شده بود اما با گذشت نزدیک به یک سال و نیم، ائتلافی که منجر به روی کار آمدن لاپید شده بود، در هم شکست و تهدید نتانیاهو دوباره بر سر کنست قرار گرفت. دولت لاپید سرانجام تصمیم گرفت شکست را بپذیرد و تن به انتخابات زودهنگام داد اما به نظر می رسد برگزاری انتخابات زودهنگام نیز نتوانسته تضمینی برای شکل گیری دولتی قوی در سرزمین های اشغالی باشد. بر اساس آخرین نظرسنجی ها قبل از برگزاری انتخابات، نه نتانیاهو و نه لاپید نمی توانند تعداد کرسی لازم برای کسب اکثریت در پارلمان را به دست آورند و به احتمال زیاد این انتخابات نیز منجر به شکل گیری دولت جدید نخواهد شد. اگر حزب لیکود بتواند 61 کرسی از 120 کرسی کنست را به دست آورد، به احتمال زیاد نتانیاهو با دولتی ائتلافی از بین احزاب دست راستی، یکی از راست گراترین و تندروترین دولت های رژیم صهیونیستی را در سرزمین های اشغالی تشکیل خواهد داد. ایجاد «دولت یهود» در سرزمین های اشغالی و تلاش برای بیرون راندن اعراب، الحاق کرانه باختری به سرزمین های اشغالی و گسترش شهرک سازی ها در سرزمین های فلسطینیان، از برنامه های او در دوره قبلی نخست وزیری اش بود اما دلایل زیادی باعث شد دولتش بعد از مدتی دچار فروپاشی شود. یکی از مهم ترین دلایل، عدم حمایت دولت آمریکا از نتانیاهو بود، زیرا رابطه اش با ترامپ بشدت قوی بود و او گلایه ها و انتقادات زیادی را علیه دموکرات ها مطرح کرده بود که به نظر می رسید دموکرات ها به عمد به دنبال سرنگونی دولت او و تضمین گرفتن در خصوص عدم بازگشتش به عرصه سیاست هستند. دومین دلیل، بحران اقتصادی پیش آمده در سرزمین های اشغالی بعد از همه گیری کرونا بود که باعث می شد هر شب راهپیمایی های اعتراضی طولانی ای در مقابل منزل او و محل کارش شکل گیرد و در نهایت به رأی متزلزل حزبش در انتخابات منجر شد. دلیل دیگر، پرونده های مفاسد اقتصادی نتانیاهو و همسرش بود که در دادگاه های مختلف مورد بررسی قرار گرفته و هر از گاهی، ابعاد تازه تری از این فساد برای رسانه ها مشخص می شد. حملات گاه و بیگاه به غزه و کرانه باختری که باعث حملات متقابل فلسطینیان به سرزمین های اشغالی می شد، دلیل دیگری بود که باعث شد شهرک نشینان رأی خود را به حزب لیکود ندهند، زیرا پس از سال ها به دنبال کمی آرامش و ثبات وضعیت بودند.
همشهری: محسن مهدیان در یادداشتی با عنوان «چرا دروغ ها را باور میکنند؟» نوشته است: حتما شما هم تعجب کرده اید؛ اینکه چطور برخی هر دروغ شاخداری را باور می کنند. داعش برای اثبات کشتار شاهچراغ هرچه در توان داشت به کار بست، اما باز هم گفتند: «کار خودشونه». چرا؟ پروژه کشته سازی هم همین اندازه عجیب است؛ پدر و مادر متوفیان ادعای کذاب ها را تکذیب می کنند، اما باز هم عده ای باور نمی کنند. چرا؟ اول ببینیم دروغ چطور وارد ذهن ما می شود. هر پیامی که به ما می رسد طی یک فرایند چندمرحله ای در ذهن تثبیت می شود؛ مرحله اول تصویر دروغ در ذهن است؛ این مرحله کاملا خودبه خودی صورت می گیرد. هرچه وارد ذهن می شود، یکجا ثبت و ضبط می شود. مرحله دوم تصدیق دروغ است؛ ذهن بررسی می کند که این دروغ راست است یا خیر. مرحله سوم برانگیختگی است؛ دروغ منشأ هیجان و احساسات می شود و مرحله چهارم ایجاد کنش است. حالا چطور دروغ باور و تکذیبیه رد می شود؟ 2متغیر در تثبیت ذهنی دروغ مؤثر است؛ متغیر اول زمینه است. خبری که دارای هماهنگی شناختی با مخاطب است به سرعت پذیرفته می شود؛ به همین دلیل است که پیش از انتشار خبر دروغ، رسانه های آشوب، ذهن مخاطب را با اخبار منفی مشابه، بمباران می کنند تا پذیرش دروغ نرمالیزه شود. متغیر دوم تکرار دروغ است؛ آن هم توسط کسانی که نادانسته آن را توزیع می کنند. سهم این گروه چیست؟ سهم این گروه تصدیق خبر پس از فرایند تصور است.
ایران: حسام الدین برومند در یادداشتی با عنوان «پیچ های صحنه سیاسی!» نوشت: این یادداشت در مقام جعل صلاحیت یا تحمیل نگاه خود به مخاطب نیست. اساسا» صحنه سیاست» و «میدان سیاست ورزی» دارای پیچیدگی هایی است که نمی شود به سادگی، نسخه ای پیچید. اما تمرکز این نوشته بر نگاه ویژه و داعیه کسانی یا جریانی است که با صورت و ظاهر علمی و ژست منطقی، تحلیلگران نقطه مقابل خود را ِ به «بی سوادی»، «تعصب» و داشتن «توهم توطئه» متهم می کنند و در نمونه ها و مصادیق متعدد در موضوعات و رخدادهای سیاسی، این ساز را کوک می کنند که انقلابی ها نگاه علمی ندارند، بیراهه می روند و فهم ایدئولوژیک دارند! به عنوان نمونه طیفی از استادان دانشگاه ها که در زمره فعالان سیاسی یا رسانه ای هم به حساب می آیند، نگاه خاصی به رخدادها و موضوعات سیاسی دارند و بر خلاف انتظار، افق دید صحیح و عمیقی هم در تحلیل ماجراها و اتفاقات سیاسی از خود نشان نمی دهند و از قضا، دیگران را متهم می کنند که تحولات سیاسی را درنیافته اید و از موج جهانی شدن هم در تجربه برجام، با یک استاد علوم عقب مانده اید. جالب اینجا بود که مثال سیاسی مواجه بودیم که به رغم اعتراف به اینکه برجام را نخوانده است، بی محابا نسخه و راهکار می پیچید و ترجیع بند همه آن افاضات هم این بود که بله! این جمهوری اسلامی است که نرمال عمل نکرده! و حتی این ادعا برنامه هسته ای به درد ایران نمی خورد!!!
جام جم: وحید جلال زاده در یادداشتی با عنوان «برخورد با اغتشاشگران، مطالبه عمومی» این گونه نوشت: امنیت در جمهوری اسلامی مردم پایه است. از روز های اول انقلاب هر زمانی که نظام از سوی دشمنان خارجی و برخی دنباله های آنها در داخل در اندازه های گوناگون تهدید شد این مردم بودند که میدان آمدند و امنیت را برقرار کردند.
جوان: حمیدرضا شاه نظری در یادداشتی با عنوان «آشوب و اغتشاش پروژه نجات امریکا» نوشت: سال هاست که صحبت از «رؤیای امریکایی» و «قرن امریکایی» و امثال اینها در میان چهره های سیاسی، استراتژیست ها، رسانه ها و عموم مردم امریکا کمرنگ شده و به جای آن، صحبت از «افول امریکا»، «پایان نظم امریکایی» و «پایان رهبری امریکا» در میان آنان به طور جدی در جریان است که در مورد آن به موارد متعدد می توان اشاره کرد. از نظر نوام چامسکی، اندیشمند امریکایی، امریکا امپراتوری در حال سقوط هم در داخل و هم در خارج است. فرید زکریا، نظریه پرداز نئورئالیست امریکایی می گوید جهانی که در پیش داریم جهانی است که در آن ایالات متحده امریکا نه رهبری اقتصادی و ژئوپلیتیک آن را بر عهده خواهد داشت و نه بر فرهنگ آن چیره خواهد بود بلکه قدرت آن سقوط خواهدکرد. جوزف نای، تئوریسین مشهور جنگ نرم و دیپلماسی عمومی گفته است که امروز قدرت امریکا به شدت مورد چالش واقع شده است. وی گفته است «شورای اطلاعات ملی» پیش بینی کرده که در سال 2025، ایالات متحده به عنوان یک قدرت باقی می ماند اما سلطه آن از بین خواهد رفت. آلفرد مک کوی، استاد و مورخ برجسته امریکایی معتقد است مرگ ایالات متحده امریکا به عنوان ابرقدرت جهانی می تواند به مراتب سریع تر از آن باشد که هر کس تصور می کند. این مرگ تا سال 2025 کامل خواهد شد.
خراسان: هادی محمدی در مطلبی با عنوان «چرا آلمان آتش بیار معرکه ضدایرانی شده است؟» این طور نوشت: بیش از یک ماه و نیم از اعتراضات و اغتشاشات در ایران می گذرد و شاهد هستیم با کاهش نسبی موج آن در داخل، برخی کشورهای خارجی همچنان سعی دارند با ریختن بنزین بر این آتش، آن را روشن و گرم نگه دارند. در حالی که به صورت معمول این موضوع از مسائل کاملا داخلی محسوب می شود که باید میان یک ملت و حکومتشان حل و فصل شود نه با دخالت دولت های خارجی که خودشان در این حوزه ها پرونده های چندان جالبی ندارند. نکته مهم در این میان، نقش پررنگ برخی کشورهای اروپایی در آتش بیار معرکه شدن است؛ از کمک های مالی آشکار و نهان به لابی های ضد انقلاب گرفته تا باز گذاشتن دست آن ها در تعرض به اماکن دیپلماتیک ایران و این اواخر تاش برای اعمال تحریم های جدید علیه افراد و نهادهای ایرانی. در میان کشورهای اروپایی نیز به نظر می رسد آلمان نقش بیشتری را برعهده گرفته تا جایی که می توان گفت این روزها آلمان نقش نیابتی آمریکا و لابی بین المللی ضد ایران برای فشار به تهران را در اروپا بازی می کند و سردمدار تنش میان تهران و بروکسل شده است.