شرح عاشورا نیازمند تکثر است / رسانههای دینی ما ناقص و ضعیف هستند
حجتالاسلام محمدرضا زائری معتقد است که در بیان محتوای معرفتی عاشورا در رسانه نباید به تنوع و گوناگونی مباحث انتقاد کرد و حتی نیازمند این تنوع هم هستیم.
حجتالاسلام محمدرضا زائری معتقد است که در بیان محتوای معرفتی عاشورا در رسانه نباید به تنوع و گوناگونی مباحث انتقاد کرد و حتی نیازمند این تنوع هم هستیم.
خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ، لعیا درفشه: تولید آثار عاشورایی به اشکال مختلف و برگزاری آئینها و مراسم مذهبی در ایام سوکواری شهادت امام حسین (ع) گرچه پیشینهای چندین سدهای در کشورهای مسلمان دارد اما طی بیش از نیم قرن گذشته با ظهور رسانههای جمعی مدرن، این حوزه نیز مانند دیگر شئون زندگی اجتماعی و اعتقادی مردم، تحت تأثیر این پدیده نوظهور قرار گرفت. اما استفاده از ظرفیتهای رسانهای در زمینه ترویج پیام عاشورا در کشور ما مشخصا پس از پیروزی انقلاب اسلامی جایگاه و شکل و شیوهای متفاوت پیدا کرد و به همان اندازه که چشمانداز تازهای در عرصه عاشوراشناسی و ترویج فرهنگ عاشورایی پیش روی مخاطبان قرار داد، به همان اندازه چالشها و آسیبهایی نیز متوجه آن شد و این موضوع به ویژه با تکثر انواع مدیومهای رسانهای در فضای مجازی در یک دهه گذشته نمود بیشتری پیدا کرد. خبرگزاری مهر طی گفتوگویی با حجتالاسلام محمد رضا زائری بر آن شد تا کارکردهای رسانهای در ارتباط با تولیدات فرهنگی مرتبط با موضوعات عاشورایی و نیز فرصتها، ظرفیتها و تهدیدهای احتمالی در این حوزه را مورد بازکاوی قرار دهد.
حجتالاسلام زائری دانشآموخته فقه و مبانی حقوق اسلامی در مقطع کارشناسی از مدرسه عالی شهید مطهری؛ کارشناسی ارشد فلسفه و حکمت اسلامی از دانشگاه آزاد اسلامی و کارشناسی ارشد روابط اسلام و مسیحیت از دانشگاه قدیس یوسف بیروت است. وی تحصیلات دکتری خود را در همین دانشگاه با دفاع از پایاننامه خود با موضوع «مقایسه شبکههای ماهوارهای دینی اسلامی و مسیحی» به پایان رساند. تحصیل در دانشگاه صدا و سیما در رشته ژورنالیسم تلویزیونی، تحصیل در مرکز آموزش اسلامی فیلمسازی (باغ فردوس)، اشتغال به حرفه معلمی در مدارس تهران، مدیریت انتشار مجله زمزم به دو زبان انگلیسی و عربی و مجله صدف به زبان فارسی برای مخاطبان کودک و نوجوان خارج از کشور، راهاندازی خانه روزنامهنگاران جوان، انتشار نخستین مجله سینمایی کودکان و نوجوانان با نام «نور، صدا، دوربین، حرکت»، عضویت در هیأت داوران جایزه ادبی جلال آل احمد، راهاندازی نشریات همشهری محله، سردبیری روزنامه همشهری، تأسیس مجله کمیک استریپ «جدید»، تأسیس مؤسسه انتشاراتی ترینگل در بیروت و راهاندازی جشنواره باران غدیر برخی از فعالیتهای زائری است که در نزدیک به سه دهه گذشته در کارنامه فرهنگیاش به ثبت رسیده است. وی همچنین از سال 1380 تا کنون به عنوان صاحب امتیاز و مدیر مسئول ماهنامه خیمه که ماهنامهای تخصصی در حوزه عاشوراست، فعالیت داشته و همزمان به کار پژوهش در زمینه روابط اسلام و مسیحیت و نیز معرفی آثار مسیحیان به جامعه ایران پرداخته است. از جمله آثار قلمی او میتوان به «اعترافات»، «زندگی حسینی»، «حجاب بیحجاب»، «گاف فرهنگ»، «سبک زندگی»، «تقاطع انقلاب» و «کتاب تنهایی» اشاره کرد. زائری در حال حاضر علاوه بر سخنرانیهای مذهبی و فعالیت مطبوعاتی و تألیف و پژوهش، به تدریس در دانشگاهها و مراکز علمی مشغول است.
به عنوان مقدمه ابتدا بفرمائید کارکرد رسانهها را در رابطه با موضوع عاشورا و بازنمایی تفکری که حاوی نوعی ظهورات اجتماعی نیز هست و توده مردم ارتباطی تنگاتنگ با آن دارند چگونه ارزیابی میکنید و اینکه آیا زبان آثار و آرا عاشورایی که در کشور ما غالبا برآمده از فرهنگ حوزوی است با زبان و ادبیات نسبتا مدرن رسانهای ما همخوانی دارد؟
تناقضی در این قضیه وجود ندارد چون اولا کارکردهای رسانه متنوع و متفاوت است و رسانه قالبهای گوناگون دارد ثانیا موضوع عاشورا و محرم ابعاد متفاوتی دارد. ممکن است هر کدام از اینها در یکی از قالبهای رسانهای بیشتر جا بگیرد و در یکی از رسانهها و یکی از فرصتهای رسانهای بهتر عرضه شود. بخشی از ماجرا جنبه مناسکی و آئینی دارد که طبیعتا رسانههایی که جنبه اطلاعرسانی و خبری برایشان پررنگتر است به آن میپردازند، بخشی از ماجرا جنبه معرفتی و محتوای فکری و اعتقادی دارد که طبیعتا برخی رسانههای دیگر ممکن است ظرفیتش را داشته باشند.
مثلا چه نوع رسانههایی؟
برای مثال انتظاری که ما از رسانهای مثل اینستاگرام داریم این نیست که مبانی معرفتی را تشریح کند، ممکن است لحظهها یا جلوههای گذرایی از آن آئینها و مراسم را یا استمرار آن پیام در دنیای جدید را عرضه کند اما همان موقع ممکن است یک کانال تلگرامی یک فایل صوتی یا سخنرانی مفصلی را از اندیشمندی بگذارد.
عرضم این است که چون جنبههای متفاوتی وجود دارد مثلا در ایام محرم بخشی از نیاز مخاطب شنیدن یک مقتل یا یک فایل صوتی روضه و ذکر مصیبت است مخصوصا الان که به خاطر شرایط کرونا و دسترسی نداشتن به بسیاری از مجالس حضوری، خیلی از مخاطبان دارند از محتوای فضای مجازی استفاده میکنند اما در همان حال ممکن است یک برنامه رادیویی بتواند کار دیگری را انجام دهد که شاید از یک روزنامه بر نیاید. به هر حال هر کدام از این قالبها و هر کدام از این مدیومهای رسانهای کارکردی دارند که صرفا به یکی از ابعاد میپردازند؛ درهمان حال ممکن است یک بازی رایانهای بر اساس حادثه عاشورا برای مخاطب کودک یا نوجوان ساخته شود.
در سالهای گذشته یکی از کارهای بسیار زیبایی که انجام شد، ساخت یک پینما (کمیک استریپ) داستان عاشورا بود که تصویرگری شد و بعد به چند زبان ترجمه شد و من به خوبی یادم هست که همین کتاب کمیک استریپ در برخی کشورهای دیگر باعث آشنایی بسیاری از کودکان و نوجوانان با ماجرای عاشورا و حادثه کربلا بود که شاید به شکل دیگری این اتفاق نمیافتاد. به این جهت عرض میکنم که ممکن است هر قالبی بخشی از نیاز مخاطبان را پاسخ بدهد و هر رسانهای کارکرد خودش را در این عرصه داشته باشد. نمیشود برای همه رسانهها یک نسخه نوشت.
یکی از اشکالات ما این است که تنوع مخاطب و تنوع نیاز و تنوع ابعاد ماجرا را در این موضوع گاهی فراموش میکنیم. ما مخاطبانی داریم که در واقع خیلی با عمق ماجرای کربلا آشنا نیستند، به جهت احساسی و عاطفی ارتباط خیلی عمیقی با آن برقرار نمیکنند و حتی عدهای از آنها به جهت مذهبی یا دینی هم با ما همراه نیستند. یک نقلی هست از پسر مرحوم پل السلامه شاعر معروف مسیحی لبنانی که ایشان برای خود من تعریف میکرد و میگفت روز عاشورا پدرم ما را جمع میکرد و مقتل میخواند و اشک میریخت. در یک خانواده مسیحی در واقع دارد یک نوع روضه خانگی برگزار میشود، او ارتباطش در همین حد است سالی یک بار یا در طول چند سال یک بار در همین حد ارتباط برقرار میکند. ممکن است یک توریست خارجی با جلوهای از این آئینها و مناسک ارتباط برقرار کند، ممکن است کسی جنبههای هنری ماجرا برایش جذابتر باشد و مثلا یک مجاس تعزیه او را جذب و جلب کند و البته کسانی هم هستند که ارتباط عمیقتری دارند، نیاز به بحثهای معرفتی دارند و مثلا ممکن است برای آنها سخنرانی مثلا مرحوم حاج آقا مجتبای تهرانی یا بیانی از حضرت استاد جوادی آملی مورد نیاز و استفاده باشد. هر کدام از اینها ابعاد مختلفی را استفاده میکنند.
یکی از مشکلاتی که ما داریم این است که گاهی یک پیام واحد و مشترک را برای همه عرضه میکنیم، مخصوصا خطر وقتی ایجاد میشود که جنبه رسمی و سیاسی و حاکمیتی هم به آن بدهیم و صرفا یک قرائت و یک بیان و یک شیوه برداشت از حادثه عاشورا و یا تحلیل پیام عاشورا را عرضه کنیم. خیلی باید پرهیز کرد که تنوع و تعدد و تکثر در این ماجرا بهخوبی حفظ شود. حادثه عاشورا عظمتی است که از گاندی هندو پیام آن را درک میکند و با آن ارتباط برقرار میکند تا یک اندیشمند مسیحی. در باره حادثه عاشورا الان فضایی در هندوستان داریم که روز عاشورا تعطیل است و برهمنهای حسینی در هند مجالس عزاداری باعظمتی برگزار میکنند با اینکه هندو هستند. اهل سنت در کشور خود ما، در عراق، در ترکیه مجالس مختلف و متعدد دارند و سوکواری و عزاداری میکنند. نباید کاری کنیم که همه این تعدد و تنوع از بین برود و اصرار داشته باشیم که یک پیام واحد، یک تحلیل و یک برداشت واحد از پیام عاشورا را ترویج کنیم.
ببینید من فکر میکنم اولا نباید خدماتی که در طول سالهای گذشته رسانههای ما داشتند نادیده گرفته شود. ما علیرغم همه انتقادهایی که داریم، علیرغم توقعاتی که داریم مخصوصا با توجه به عظمت موضوع و جایگاه موضوع باید صادقانه اعتراف کنیم که هر قدر هم که کار انجام شود باز هم کم است
شما به فضای مجازی و رسانههایی مثل تلگرام و اینستاگرام اشاره کردید که تحلیل کارکرد و آسیبهای مترتب بر آنها در جای خود بحث مفصلی میطلبد، اما اگر بخواهیم دایره بحث را قدری تخصیص دهیم فکر میکنید رسانههای رسمی کشور ما و کسانی که به عنوان اصحاب و متولیان امر رسانه وظیفه سیاستگذاری در این حوزه را بر عهده دارند، تا چه حد توانستهاند در این زمینه نقشی جریانساز و کنشگر داشته باشند و نه صرفا رویکردی تبلیغی؟
ببینید من فکر میکنم اولا نباید خدماتی که در طول سالهای گذشته رسانههای ما داشتند نادیده گرفته شود. ما علیرغم همه انتقادهایی که داریم، علیرغم توقعاتی که داریم مخصوصا با توجه به عظمت موضوع و جایگاه موضوع باید صادقانه اعتراف کنیم که هر قدر هم که کار انجام شود باز هم کم است اما نباید این واقعیت را فراموش کنیم که رسانههای ما به طور اجمالی خدمات بسیار گستردهای در این حوزه داشتهاند؛ از روزنامهها و خبرگزاریها و مجلهها و انواع مطبوعات بگیرید تا رسانه ملی در شبکههای مختلف و برنامههای مختلف. حجم تولید و تنوع تولید قابل ستایش است، کارهای بسیار برجستهای انجام شده و اثرگذار هم بوده، ولی تنوع مخاطب، حجم نیازها از مخاطب کودک و نوجوان تا مخاطب یک زن خانهدار روستایی تا مخاطب متخصص دانشگاهی همه اینها در واقع خوراک متفاوت خودشان را میخواهند و به این جهت است که ما میگوئیم باید بیشتر کار شود.
اما نکتهای که شما فرمودید به نظرم ناظر به این است که بخشی از مسئولیت و رسالت رسانهها وظایف تعریفشدهای است که مثلا فرض بفرمائید یک خبرگزاری در گروه فرهنگ و معارف یا اندیشه یا هر تقسیمبندی که معمولا خبرگزاریها دارند به طور طبیعی در ایام ماه محرم به یک موضوع مناسبتی میپردازند، گفتوگوهایی انجام میدهند، اطلاعرسانیهایی دارند و حتی بخشی از محتوا ممکن است جنبه آموزشی پیدا کند که اینها قطعا لازماند اما آنچه من فکر میکنم جایش خیلی در رسانههای ما خالی است، اطلاعرسانی در خصوص کالا و خدمات فرهنگی موجود است. ما شاید مثلا پنجاه سال پیش این تنوع از محصولات و خدمات را نداشتیم...
منظورتان از این محصولات دقیقا چیست؟
برای مثال ما یک حوزه علمیه قم داشتیم و برخی مراکز خاص و برخی ناشران خاص که در حوزه معارف دینی فعالیت میکردند، مخاطب هم دقیقا آنها را میشناخت؛ مثلا پنجاه سال قبل یک دارالتبلیغ اسلامی بود در حوزه علمیه قم که مجلهای برای کودکان و مجلهای هم برای بزرگسالان داشت که به طور طبیعی خانوادههای مذهبی اگر برای فرزندشان میخواستند نشریهای تهیه کنند میدانستند مثلا باید مجله پیک شادی را تهیه کنند اما الان محصولاتی از این دست بسیار بسیار متنوع است و من البته نمیخواهم ارزشگذاری کنم اما برخی از کالاها و خدمات ضعفهایی دارند برخی نقاط قوت بیشتری دارند ولی عرضم این است که تنوع بسیار زیادی به خاطر حجم مراکزی که بعد از انقلاب در این زمینه فعال شدهاند به وجود آمده و بعضا کارهای بسیار قابل دفاع و ارزشمندی دارند.
از سوی دیگر جمعیت افزایش پیدا کرده و ما نمیتوانیم هشتاد میلیون جمعیت امروز را با جمعیت سی میلیونی چهل پنجاه سال پیش مقایسه کنیم. تنوع زیادی در خدمات و کالاها وجود دارد اما مشکل این است که بسیاری از اینها ناشناس باقی میمانند. برای خود من بارها و بارها پیش آمده که با مخاطبی روبهرو شدهام که در به در دارد دنبال مثلا یک کتاب در مورد شناخت اصحاب امام حسین (ع) میگردد یا بسیار جستوجو میکند که یک فایل صوتی جذاب برای دختر نوجوانش در مورد حادثه عاشورا پیدا کند یا برایش خیلی مهم است که مثلا از یک رسانهها هر روز بتواند بحثهای معرفتی مربوط به عاشورا را استفاده کند و مثلا در مسیر رفت و آمدش و موقع رانندگی بتواند آنها را بشنود و از آن طرف میدانم که چنین محصولاتی دارد تولید میشود و چنین خدماتی دارد ارائه میشود اما ارتباطی بین این دو برقرار نشده. فکر میکنم رسانهها یکی از وظایفشان که کمتر به آن میپردازند همین است. بخش عمدهاش هم برای این است که این تلقی وجود دارد که پرداختن به این موضوع جنبه بازرگانی پیدا میکند، در صدا و سیما رسما به این دلیل در این زمینه اقدام نمیشود و اگر بخواهم دقیقتر بگویم کمتر توجه میشود؛ در رسانههای دیگر هم این عامل و عوامل دیگر باعث میشود که این موضوع گاهی مغفول واقع شود در حالی که رهبر انقلاب صراحتا راجع به این موضوع صحبت کردند و تعبیری دارند با این مضمون که گاهی مریض خودش نمیداند که بدنش چه دارویی نیاز دارد و پزشک است که باید این دارو را به او معرفی کند و بعد میفرمایند که مسئولیت رسانهها و نهادهای فرهنگی این است که خوراک فرهنگی لازم را به مخاطب معرفی کنند و بگویند چه کتابی، چه فیلمی، چه موسیقیی و چه محصولی باید استفاده کنند.
الان ما مخاطبانی داریم که مثلا علاقهمندند در کلاس و در برنامهای شرکت کنند اما ممکن است رسانهها این خدمت را در قالب اطلاعرسانی به آنها ندهند. عرض من این است که شاید رسانه مسئولیت این را نداشته باشد که معارف را به شکل کامل تبیین کند چرا که اصلا ظرفیت رسانه و فرصتی که در اختیار دارد چنین اجازهای به او نمیدهد و طبیعتا ما انتظاری را که از یک هفتهنامه داریم نمیتوانیم از یک سالنامه داشته باشیم و بالعکس؛ یا انتظاری را که از یک صفحه اینستاگرامی داریم نمیتوانیم از یک خبرگزاری داشته باشیم اما آنچه مهم است این است که این رسانه بتواند آن چهره اندیشمندی که جلسات هفتگی یا یک کانال تلگرامی یا یک حلقه درسی قابل توجهی دارد بتواند معرفی کند، رسانه میتواند این جریانسازی را انجام دهد.
فکر میکنید چرا تا به حال رسانهها نتوانستهاند چنین کاری را انجام دهند؟
یک دلیلش این است که تلقی ما این است که اگر به این موضوع بپردازیم جنبه آگهی پیدا میکند یا حتی در مورد اشخاص و برنامهها گاهی نگرانی این را داریم که ممکن است برداشتهای خاصی شود یا اینکه گرایشات سیاسی وجود داشته باشد یا احیانا ملاحظات خاصی به وجود میآید که مثلا معرفی یک کتاب یا معرفی یک ناشر یا یک محصول ممکن است برای عدهای خوشایند نباشد و بنابراین از آن پرهیز میکنیم و لذا مثلا این خبرگزاری منتسب به یک جریان است و به یک چهرهای کمتر میپردازد و به همین ترتیب. این تقسیمبندیها و حساسیتها و ملاحظات گاهی باعث میشود که این اطلاعرسانی را درست انجام ندهیم در حالی که اتفاقا این اطلاعرسانی وظیفه است و لازم است برای اینکه مردم آگاه شوند. مثلا امسال که در ماه محرم مجالس مثل سالهای گذشته برگزار نشد کدام صفحات در فضای مجازی سخنان اساتید را پوشش دادند؟ کدام جلسات در فضای مجازی قابل استفاده بود؟ هر کدام از این چهرهها چه ویژگیهایی دارند و اطلاعاتی از این دست.
اقتضای آخرالزمان این است که موضوع امام حسین (ع) و شهادت مظلومانه ایشان بینالمللی و جهانی میشود و طبیعتا هر چه آشنایی مردم دنیا با حادثه عاشورا بیشتر شود سوالها و ابهامات و پرسشها و نیازها بیشتر است
اما این اطلاعرسانی در مورد هیئتهای مذهبی و آئینهای سوکواری مخصوصا برای مداحان معروف در ابعادی وسیع صورت میگیرد.
اتفاقا نکته من هم دقیقا همین است که ما مسائل را منحصر کردهایم به یک بعد خاص و آن بعد خاص خیلی فربه شده؛ قطعا عزاداری سیداشهدا (ع) یکی از جلوههایش مداحی و نوحهخوانی و سینهزنی است اما وقتی به این جز بیش از سهم و اندازه خودش پرداخته میشود همین باعث میشود که ابعاد دیگر مغفول بماند و ثانیا یک تلقی غلطی در جامعه به وجود بیاید که صرفا مواسات با اهل بیت به تعبیری که در معارف دینی ما هست منحصر به اظهار همدلی و همدردی و همراهی در این عزا و مصیبت بزرگ است. من به یاد دارم که سال گذشته در راهپیمایی اربعین، آقای سعید رزاقی، هنرمند تصویرگر معروف کتاب حضرت زینب خودش را در راهپیمایی اربعین طی مسیر داشت اتود میزد و کار میکرد. برای من خیلی قابل توجه بود که آن ساعات و لحظاتی که عدهای دارند سینهزنی میکنند ایشان نشسته و دارد تصویرسازی کتاب حضرت زینب را انجام میدهد؛ ممکن در همان ساعت یک کسی به یک بیمار کرونایی رسیدگی کند؛ ممکن است در همان ساعت یک کسی آشپزخانه یک هئیت را برای اطعام نیازمندان اداره کند؛ ما این تنوع را باید ببینیم یعنی نیاییم موضوع را منحصر کنیم به یک بخش. الان کسانی هستند که در مورد عاشورا سوالات و ابهاماتی دارند و در مورد واقعه عاشورا پرسشهای جدی دارند که پرسشهای روز است؛ از آن طرف، مؤسسات و نهادها و اشخاصی هم به این پرسشها کاملا دقیق، علمی و خوب جواب دادهاند و به نظرم کار رسانه این است که این دو را به هم وصل کند. ما وقتی صرفا محدود میشویم به یک سری چهرههای خاص، به یک سری موضوعات خاص و مسئله را فقط در یک بعد آئینی آن هم در مجالس خاصی منحصر میکنیم همین باعث میشود که از یک سری ابعاد دیگر و یک سری جنبههای دیگر کلا غافل بمانیم.
به نکتهای که در پرسش اولم مطرح کردم برمیگردم؛ تولیدات فرهنگی ما اعم از آثار نوشتاری و سخنرانی و.. در حوزه عاشورا غالبا با ادبیات حوزوی و سنتی ارائه میشود؛ مرحوم شریعتی البته نه به عنوان فردی رسانهای بلکه به عنوان متفکری که ادبیات جدیدی را مخصوصا در موضوع عاشورا وارد حوزه زبانی و گفتاری ما کرد این تجربه را پیش روی ما گذاشت که آن نوع ادبیات میتواند مخاطبان بسیاری را به ویژه از قشر جوان جذب کند، در میان اهالی رسانه هم شاید شهید آوینی بهترین مثال و نمونه در این زمینه باشد، آیا میتوان به رسانههای امروزی این نقد را وارد دانست که از آن نوع ادبیات و جریانهای نو فاصله گرفتهاند و رویکردی منفعلانه داشتهاند؟
من این را کاملا قبول دارم؛ ما علیرغم این که کارهای بسیار ارزشمندی انجام شده که شاید مردم از بسیاری از آنها خبر ندارند، الان با مخاطبانی در کشورهای مختلف جهان رو به رو هستیم که سوال دارند. اقتضای آخرالزمان این است که موضوع امام حسین (ع) و شهادت مظلومانه ایشان بینالمللی و جهانی میشود و طبیعتا هر چه آشنایی مردم دنیا با حادثه عاشورا بیشتر شود سوالها و ابهامات و پرسشها و نیازها بیشتر است. در مقابل این حجم عظیم نیاز و این تنوع مخاطب، از یک تازه مسلمانی که سوالات اولیه و ابتدایی دارد بگیرید بیایید تا یک غیرمسلمانی که اصلا راجع به کلیت ماجرا چیزی نمیداند و میخواهد بپرسد و تا مسائل معرفتی عمیقی که یک کهنه مسلمان حتی آگاه ممکن است همچنان برایش وجود داشته باشد؛ در مقابل این حجم نیاز طبیعتا ما باید کارهای بسیار زیادی انجام دهیم.
در این که ما نیاز دنیای مدرن را، نیاز مخاطب جدید را، نیاز قالبهای متنوع را از ابزاری مثل پادکست و تولید فایل ویدئویی برای یوتیوب بگیرید تا تولید بازی رایانهای و کتابهای تصویری برای کودکان در این حجم متنوع از نیازها همچنان عقب هستیم اما یک چیزی را نباید فراموش کنیم و آن اینکه افراط و تفریط در این زمینه خیلی خطرناک است. در دوره انقلاب، ادبیات امثال دکتر شریعتی فقط آن جنبه حماسی عاشورا را پررنگ کرد و ما دقیقا میدیدیم که مثلا در روزهای اشغال لانه جاسوسی جمعیت حتی دارند راجع به کارتر شعار میدهند و چنین فضایی همچنان وجود دارد که در دوران جنگ تحمیلی به اوج خود میرسد اما از آن طرف هم یک جنبههای دیگری مغفول میماند؛ یا سالها و دههها قبل از آن میبینیم جنبههای کاملا فردی و خنثی در نگاه به عاشورا و فهم قیام سیدالشهدا و شهادت مظلومانه اباعبدالله (ع) وجود دارد.
آن مثال معروفی که از روز عاشورا در تبریز میزنند که روسها دارند ثقه الاسلام تبریزی را به دار میآویزند و همان موقع عده زیادی دارند برای امام حسین قمه میزنند و عزاداری میکنند؛ این جنبههای افراطی و تفریطی هر دو خطرناکند. یعنی ما الان کسانی را داریم که دقیقا مجلس عزاداری امام حسین را برگزار میکنند؛ از شهادت اباعبدالله و تقسیمبندی یزیدی و حسینی حرف میزنند اما در همان حال نسبت به مسائل اجتماعی، نسبت به ظلمها و ستمها، نسبت به محرومیتها و ناکامیهای مردم، نسبت به هزار و یک مشکلی که در اطراف خودشان هست بیتفاوتند. از آن طرف هم خطر دیگری که وجود دارد این است که عدهای اینقدر به این جنبهها توجه بکنند که از آن جنبههای معنوی و روحانی ماجرای قیام سیدالشهدا و شهادت اباعبدالله غافل شوند. اوایل انقلاب که این بحثها خیلی جدی شده بود مرحوم امام (ه) خیلی صریح راجع به این موضوع صحبت کردند که اسلام فقط اجتماع و فقط محرومیت مستضعفین و فقط طبقه کارگر نیست و جنبههای روحانی و معنوی و فردی هم دارد؛ از آن طرف هم فقط آن جنبههای معنوی و فردی نیست و جنبههای اجتماعی هم دارد.
به نظرم در حادثه کربلا این دو بعد را باید با هم دید، اگر رسانهها فقط به آن بعد اول بپردازند و جنبههای حماسی و سیاسی را پوشش بدهند، روحانیت و معنویتی که اساس رابطه فردی انسان با حضرت سیدالشهدا هست ممکن است مورد غفلت قرار بگیرد و اگر از آن طرف فقط به آن بعد توجه کنند کارکرد اجتماعی عزاداری امام حسین و آن چیزی که مرحوم امام میفرمودند تا محرم و صفر هست اسلام زنده است ممکن است مورد غفلت قرار بگیرد. به همین جهت عرض میکنم که رسانه وظیفه دارد هر دو بعد را با هم مورد توجه قرار دهد.
یکی از موضوعاتی که به ویژه در یک دهه اخیر در باره آثار مربوط به عاشورا بسیار مطرح است مسئله ورود برخی اقوال خلاف واقع و خرافی به این حوزه است از آثار نوشتاری گرفته تا آنچه در برخی مداحیها مطرح میشود؛ با توجه به اینکه خودتان هم تجربهای چندین ساله در انتشار مجله خیمه داشتید؛ فکر میکنید رسانهها تا چه میتوانند در آگاهی بخشی و خرافهزدایی در این زمینه نقش داشته باشند؟
ببینید به طور طبیعی تحریف و برداشت غلط و سو فهم از مفاهیم و ارزشها همیشه وجود داشته و هر چه مسئله بزرگتر و مهمتر باشد طبیعتا این خطر و این آفت هم بزرگتر است؛ تا اینجا کاملا طبیعی است و تعجب ندارد. به نظرم رسانهها دو تا مسئله پیدا میکنند یکی این که خودشان به دامن این آفتها و تحریفها نیفتند چون خیلی از این تحریفها و انحرافها دقیقا از مسیر رسانهها دنبال میشود؛ کسانی که دنبال انحراف یک مفهوم، یک ارزش یا یک مسیر هستند طبیعتا برای تأثیر گذاشتن بر مخاطب از قالبهای رسانهای استفاده میکنند. نکته دوم هم این است که رسانه برای اصلاح آن مسیر، اصلاح آن انحراف، پاسخ دادن به شبهه یا جواب دادن به آن تحریفها، تلاش کند. روشنگری دقیقا یکی از وظایف رسانه است، با توجه به همان ملاحظهای که عرض کردم، یعنی اینکه هر رسانهای بر اساس شرایط خودش باید رسالتش را انجام دهد، انتظار نمیرود که با یک مصاحبه مثلا خبرگزاری مهر همه مشکلات عالم را یکجا حل کند، اما آرام آرام این رسانه میتواند افرادی را معرفی کند، میتواند کتابهایی را معرفی کند، میتواند ناشری را تقویت کند، میتواند چهرههایی را برجسته کند که جبهه حق را تقویت میکنند؛ کسانی که جبهه روشنگری و اصلاح را تقویت میکنند؛ در واقع نقش رسانه این است که هر بار بخشی از این پازل را کامل کند. یکی از مشکلات ما این است که انتظار داریم یک نفر یا یک رسانه یا یک برنامه یا یک خبر، همه موضوعات را با هم پوشش دهد و چنین چیزی هرگز ممکن نیست. اما اگر حرکت من یک نقطه از یک خط باشد آن وقت رسانه دیگر یا برنامه دیگر یا خود رسانه من در سایر فعالیتهای خودش هر بار یک نقطه اضافه کند این نقطهها در کنار هم میتواند خط را تشکیل دهد.
به طور طبیعی تحریف و برداشت غلط و سو فهم از مفاهیم و ارزشها همیشه وجود داشته و هر چه مسئله بزرگتر و مهمتر باشد طبیعتا این خطر و این آفت هم بزرگتر است؛ تا اینجا کاملا طبیعی است و تعجب ندارد
حالا از رسانههای رسمی که بگذریم، امروزه با وجود فضای مجازی و رسانههایی نظیر اینستاگرام و تلگرام و... که شما هم در ابتدای صحبتتان به آنها اشاره کردید؛ در واقع هر فردی، از مردم عادی گرفته تا متفکران ما هر کدام صاحب یک رسانه شخصیاند اما به نظر میرسد روشنفکران مذهبی و اهل قلم ما در این حوزه قدری بیتحرک بودهاند و چندان کاری صورت ندادهاند، اینطور نیست؟
اساسا ما در این ماجرا قدری عقب هستیم، یعنی غالبا چهرههای برجسته دینی و آئینی و معرفتی ما افرادی هستند که به جهت سنی یک مقدار از این فضای جوان و پرشتاب و متفاوت و نو فاصله دارند. کم هستند کسانی که خودشان به طور جدی به میدان آمده باشند و اقتضائات این فضا را بپذیرند. خلائی که ما داریم الان این است که بسیاری از چهرههای برجسته ما در حوزه اندیشه دینی که افراد بسیار قابل ستایش و ارزشمند و آگاه و راهگشایی هم هستند خودشان حضور مستقیم در این فضا ندارند.
این فضا فضایی است که کاملا اقتضائاتش متفاوت است. در این فضا یک آیتالله العظمی با یک نوجوان یا کودک ده ساله فرقی نمیکند؛ اینجا شرایط و اقتضائات خودش را دارد و خیلی از بزرگان و آقایان هم نمیتوانند تحمل کنند. برای همین حضور چندان جدی ای ندارند و صفحاتشان یا توسط ادمین اداره میشود یا ارادتمندانشان صفحه را اداره میکنند. اگر کسی خودش به میدان بیاید و اقتضائاتش را بپذیرد و تحمل شنیدن بد و بیراه مخاطب را هم داشته باشد و کامنتها را نبندد و تا آنجا که مقدور هست با مخاطب ارتباط مستقیم برقرار کند آرام آرام زبان این مخاطب را به دست میآورد و آرام آرام نیازها و مسئلهها و دغدغههای مخاطب را میشناسد؛ آرام آرام میتواند حرف خودش را با این مخاطب در میان بگذارد.
این فضا همان قدر که در نگاه اول فضای غریب و نگرانکننده و ترسناکی ممکن است به نظر بیاید به همان اندازه یک فرصت و یک امکان و قابلیتی است که تا حالا وجود نداشته. ما متأسفانه به دلیل همان نگاه سنتی و به دلیل غلبه ترسها و نگرانیهایمان معمولا از این فرصتها محروم میشویم. یکی از دوستان مسلمان و معتقد و انقلابی و فعال ما در خارج از ایران میگفت این فیسبوکی که شما فیلتر کردهاید بیشترین ظرفیت را برای تبلیغ اسلام و شیعه و اهل بیت در اختیار ما قرار داده و ما داریم از آن استفاده میکنیم. همان طور که دیدید داعش بیش از هر کسی توانست از این ظرفیت فیسبوک برای یارگیری و ترویج اندیشههای خودش استفاده کند. ما متأسفانه به دلیل آن نگاه سنتی بیشتر به تهدیدها نگاه میکنیم؛ تصمیمگیریها و سیاستگذاریهایمان ناظر بر تهدیدهاست نه فرصتها؛ در حالیکه یک فضایی مثل تلگرام، توئیتر، اینستاگرام، فیس بوک به همان اندازه که تهدید دارد به همان اندازه و بلکه بیشتر، فرصت در اختیار ما قرار میدهند. متأسفانه جریان مقابل ما و نگاه مقابل ما از این فرصتها بیشتر استفاده میکند و برای همین بر این فضاها غلبه پیدا میکند و ما چون معمولا در این نوع موارد اول موضع میگیریم کما اینکه وقتی بلندگو به مجالس مذهبی ما آمد شما میدانید که چه برخوردها و رفتارهایی شد.
معروف است وقتی مرحوم فلسفی بر منبر میرفتند برخی از مردم و مؤمنان از بلندگو با تعبیر بوق شیطان یاد میکردند و میگفتند در مجلسی که بوق شیطان باشد نباید نشست! و خوب این موضعگیری باعث میشود که این فرصت از دست برود. البته امروز کاملا عادی است از رهبر انقلاب و مرجع تقلید و هر سخنران مذهبی در مجالس دارند از بلندگو استفاده میکنند؛ بقیه ظرفیتها و قابلیتها هم همین حکم را دارد. خیلی از ما هنوز از فرصتهایی که ممکن است در یوتیوب برای ما وجود داشته باشد از فرصتهایی که ممکن است در اینستاگرام برایمان وجود داشته باشد غافلایم؛ البته بعضیها بیشتر استفاده کردهاند و جلوتر افتادهاند و موفقتر بودند؛ مثلا شاید کسی مثل حاج آقای پناهیان در این زمینه خوب عمل کردهاند گرچه خودشان متأسفانه به طور مستقیم حضور ندارند اما ارادتمندان و علاقهمندان ایشان توانستهاند از این فضا خوب استفاده کنند؛ آقای رائفیپور از این فضا بسیار خوب استفاده کرده ولی دوستان دیگر و بزرگواران دیگری هستند که نتوانستند از این فرصت استفاده کنند و به همان میزان فاصله دارند.
به عنوان جمعبندی و نتیجهگیری بحث، فکر میکنید اهالی رسانه و کسانی که به صورت حرفهای و تخصصی در این حوزه کار میکنند چقدر میتوانند در آشتی دادن این دو نگاه سنتی و نو نقش داشته باشند؟
باید به یک چیزی اعتراف کنیم و آن اینکه متأسفانه ما رسانههای دینیمان - منظور رسانههایی مثل شبکه قرآن در صدا وسیما و یا مثلا مجله خیمه در موضوع امام حسین (ع) - بسیار بسیار محدود و ناقص و ضعیف است و دلایل متعددی هم دارد که الان نمیخواهم به دلایل و عوامل و اسبابش بپردازم. عرضم این است که رسانههای دینی ما بسیار ضعیفاند با اینکه انتظار میرود بعد از چهل و یکی دو سال بعد از انقلاب که انقلاب اسلامی و دینی است و فضای کلی کشور فضای دین و باورهای دینی است این رسانهها بسیار قدرتمندتر و گستردهتر و وسیعتر باشند اما بنا به دلایلی بسیار محدود و ضعیفاند و روز به روز هم دارند ضعیفتر میشوند.
وضعیت موجود این است که رسانهها بسیار محدود و ضعیف هستند و به طور خاص در حوزه دین در موضوع امام حسین (ع) و عاشورا متأسفانه ما تقریبا میتوانیم بگوییم که چیزی نداریم غیر از همین مجله خیمه که سالهاست دارد با مشکلات و محدودیتها کژ دار و مریز منتشر میشود و راهش را ادامه میدهد ما چیزی نمیبینیم در حالی که اتفاقا برعکس باید در این موضوع دهها نشریه داشته باشیم، باید در این موضوع دهها رسانه و قالب رسانهای و فرصت رسانهای داشته باشیم. شما همین جریان موفق تبلیغی اهل سنت را در عربستان نگاه کنید ببینید چند تا شبکه قرآن و چند تا شبکه دینی مثل الرساله یا شبکههای متعدد تلویزیونی جذاب و موفق دارند؛ یا در خود جریان شیعی، جریان شیرازی با بهرهگیری از فرصت رسانه، انواع و اقسام کانالهای تلویزیونی در موضوع امام حسین به زبانهای مختلف را دارد اداره میکند. ما در جمهوری اسلامی که اساس انقلابمان مبتنی بر حادثه عاشوراست و اساس نظاممان برگرفته از معارف حسینی و شهادت سیدالشهدا (ع) است و بنیانمان عاشورا و امام حسین (ع) است شما حتی یک کانال تلویزیونی عاشورایی پیدا نمیکنید، یک شبکه رادیویی مخصوص امام حسین پیدا نمیکنید در حالی که اتفاقا یک چنین رسانهای میتوانست بسیاری از انحرافات را تبیین کند، بسیاری از معارف را تبیین کند، بسیاری از مسائل را حل کند؛ این خلائی است که متأسفانه وجود دارد چون رسانههای عمومی به طور خاص در مناسبتها به این موضوع میپردازند ولی در بقیه سال موضوع رها میشود. ما مشکلی که الان داریم این است که در یک دهه محرم - که آن هم بعد از شب عاشورا و شام غریبان دیگر افت میکند - در رسانهها به این موضوع پرداخته میشود و بعد میرود تا اربعین.
در اربعین هم گاهی با یک نگاه و رویکرد خاص به آن میپردازند و بعد دیگر در طول سال از این موضوع خبری نیست در حالی که اتفاقا این موضوعی است که باید در طول سال دنبال شود، فرصت اربعین و فرصت دهه محرم و عاشورا فرصتی است که بتواند جلب توجه مخاطب را بکند و بعد سر فرصت به موضوع بپردازد. یکی از ایرادهایی که افراد میگیرند و درست هم هست این است که میگویند ما از زندگی امام حسین و شخصیت حضرت زینب کبرا (س) و حادثه عاشورا فقط همان چند روز و بلکه همان یک روز عاشورا را و موضوع شهادت اباعبدالله را میشنویم و بعد دیگر میرود تا سال آینده. در مورد عظمت اصحاب، در مورد ابعاد تاریخی، در مورد حوادث بعد از عاشورا معمولا کمتر صحبت میشود. این لازمهاش این است که فرصتها و قابلیتها و امکانات رسانهای وجود داشته باشد، محتواهای متعدد و متنوع در قالبهای متعدد و متنوع و با بهرهگیری از فرصتها ظرفیتهای مدرن و جدیدی که الان وجود دارد تولید شود تا نیازهای مختلف مخاطب را جواب دهد.
همان طور که مستحضرید یک اصل در حوزه رسانه وجود دارد به این معنا که شما هر قدر مستقیمتر به موضوعی بپردازید و سخنتان رنگ وبوی نصیحت داشته باشد به همان اندازه تاثیرگذاریتان کمتر است، فکر نمیکنید همین مقدار کاری هم که صورت گرفته غالبا از این جنس بوده یعنی نوع تلقی، نگاه و شیوه ارائه خیلی دم دستی و سطحی بوده و از آن وجه متفکرانه و اندیشمندانه فاصله داشته؟
عرض من هم همین است؛ دقیقا وقتی شما فرصتتان محدود میشود، ناگزیر به شکل مستقیم به موضوع میپردازید. شما وقتی برای گفتوگو با یک نفر فقط چهار تا کلمه داشته باشید و یک فرصت کوتاه مجبورید مستقیم حرف بزنید ولی وقتی فرصت داشته باشید و چند ساعت وقت داشته باشید آرام آرام از مقدمات شروع میکنید و میتوانید ارتباط غیر مستقیم برقرار کنید. ما وقتی محدود میشویم به ده روز محرم و شبی یک ساعت طبیعی است که خیلی فرصتها را از دست میدهیم. اتفاقا برای اینکه بتوانیم محتوای معرفتی را به درستی تبیین کنیم و کار صحیح انجام دهیم لازمهاش این است که فرصت بیشتری داشته باشیم، ارتباط گستردهتری داشته باشیم، تنوع بیشتری در تولید و قالب و عرضه محصول بتوانیم ارائه کنیم.
ا ز تجربیاتتان از مجله خیمه بفرمائید، انتشارش دقیقا از چه سالی بود؟
حدودا از سال هشتاد تا الان حدود هجده نوزده سالی است که دارد منتشر میشود. طبیعتا نه ما نمرهای که به کار فعلیمان میدهیم نمره قبولی و کاملا مطلوبی است و نه از روندی که گذشته کاملا راضی هستیم ولی با توجه به شرایط و وضعیتی که داشتیم سعی کردیم این فرصت از دست نرود و این پرچم بر زمین نیفتد. به هر حال متأسفانه باید اعتراف کنیم و این را با کمال تأسف بگوییم که الان خیمه تنها نشریهای است که با این موضوع دارد منتشر میشود، با اینکه در کشور امام حسین که همه جایش با نام امام حسین و مجالس حسینی شناخته میشود انتظار میرفت که خیلی گستردهتر و متنوعتر و فراگیرتر از این رسانههایی داشته باشیم. یکی از دلایلی که نمیتوانیم چندان نمونههای قابل توجهی ببینیم این است که در فضاهای عزاداری و مجالس حسینی ما غالبا نگاه سنتی حاکم است که افراد حاضرند مثلا برای آب طلا کردن علم هیئت میلیونها تومان خرج کنند، حاضرند برای توزیع غذای قیمه پلو میلیونها تومان هزینه کنند اما همان افراد حاضر نیستند یک کلاس درس در کنار حسینیه برگزار شود، همان افراد چه بسا توجیه نیستند که مثلا بیایند سرمایهگذاری کنند برای تولید یک فیلم سینمایی با موضوع معارف حسینی و تاریخ عاشورا. چون نگاه، سنتی است و معمولا هم در سخنرانیهای روحانیون و نقلهایی که شده، خدمت به سیدالشهدا (ع) منحصر شده در سوکواری و اقامه مجلس عزا و شکل مستقیم برپایی مجلس و اطعام و این جنبهها کمتر دیده شده؛ در حالی که یک اقتضائاتی برای تحقق همین هدف وجود دارد که شاید اهمیتش کمتر از آن مجلس سوکواری نباشد. در سالهای اخیر شما میبینید بسیاری از مجالس عزاداری امام حسین کنارش یک حلقهها و کانونها و برنامههایی برای کودکان به عنوان خیمه کودکان برگزار میشود که گاهی اثری که این خیمههای کودکان دارد بسیار بسیار بیشتر از اصل خود آن مجلس است؛ در حالی که شما اگر به شخص ثروتمندی که دارد برای آن مجالس میلیاردها تومان خرج میکند بگویید که ما میخواهیم یک سری بچهها را جمع کنیم برایشان یک انیمیشن یا کارتون در مورد عاشورا نمایش بدهیم، شاید خیلی استقبال نکند یا رغبتی نداشته باشد در حالی که اتفاقا این قالبها و این فرصتهایی جدید است که قبلا وجود نداشته و هیچ وقت این فرصت در اختیار ما نبوده و الان باید به آن بپردازیم و به آن توجه کنیم.
در دوره انقلاب، ادبیات امثال دکتر شریعتی فقط آن جنبه حماسی عاشورا را پررنگ کرد و ما دقیقا میدیدیم که مثلا در روزهای اشغال لانه جاسوسی جمعیت حتی دارند راجع به کارتر شعار میدهند و چنین فضایی همچنان وجود دارد که در دوران جنگ تحمیلی به اوج خود میرسد
مجله خیمه معمولا در کیوسکها پیدا نمیشود؛ تیراژتان پایین است یا اینکه اصلا در تهران توزیع نمیشود؟
با وضعیتی که ما الان پیدا کردهایم طبیعتا دیگر مجله اصلا روی کیوسک نمیرود یعنی شرایط مجله طوری است که دیگر به جهت اقتصادی نمیتواند توزیع گسترده داشته باشد. ما فقط تیراژ را در حدی پایین آوردهایم که مشترکین خودمان و مخاطبان خاصی که مجله را میخواهند به دستشان برسد و از طریق برخی کتابفروشیها هم دارد توزیع میشود.
هدف گذاریتان برای مخاطبان مجله چه طیفی هستند؟
مخاطبان ما در واقع مخاطبان خاصاند و به همین دلیل هم شاید عدم عرضه مجله در کیوسکهای روزنامهفروشی توجیه پذیر باشد. مخاطبان خیمه کسانیاند که دستاندر کار هیئتهای مذهبیاند، سخنرانان و مادحان و مدیران فرهنگیاند، علاقهمندان جدی این حوزه و موضوع مناسک آئینی و مجالس سوکواریاند، کسانیاند که موضوع اندیشه دینی را به طور جدی پیگیری میکنند، طلبهها و دانشجویانی که پیگیری این موضوع و این حوزه برایشان اهمیت بیشتری دارد.
آیا هرگز از مخاطبان نظرسنجی کردهاید که چه انتظارات و خواستههایی از محتوای مجله دارند؟
بله دو بار به شکل جدی این کار را انجام دادهایم در همان سالهای آغاز انتشار مجله ولی متأسفانه استمرار پیدا نکرد چون شرایطمان طوری نیست که بتوانیم این ارتباط منظم را به شکل سامانیافته و جدی دنبال کنیم و البته این اتفاق به شکل شخصی و موردی افتاده شاید به این جهت که خود من در فضای مجازی حضور شخصی دارم و صفحاتم را خودم اداره میکنم و با مخاطب ارتباط مستقیم دارم و به همین دلیل شاید به نوعی این خلأ و نقیصه جبران شده و مخاطب دائم نظرات خودش را به من منتقل کرده است.
خیمه عرضه الکترونیکی هم دارد؟
بله ما معمولا بعد از انتشار نسخه کاغذی در فضای مجازی هم با یک فاصله زمانی، نسخه الکترونیکی را منتشر میکنیم و در اختیار مخاطبان قرار میدهیم.