فراخوان مهم رهبر انقلاب برای پایان دادن به غارتگری زورگویان
صورت مسأله در رابطه با حضور غرب در منطقه چنان واضح است که بسیاری با این میزان شفافیت درباره دلایل حضور، همواره این سوال را مطرح میکنند که چرا کشورهای منطقه تا این میزان تن به خواستهها غرب میدهند؟
به گزارش مشرق، ایران بیش از سه دهه است که با درایت و ابتکار بنیانگذار کبیر جمهوری اسلامی، ولادت خجسته پیامبر رحمت و هدایت، حضرت محمد مصطفی (ص) را به فرصتی برای عبور از یک اختلاف تاریخی و عمل به فرمان قرآنی وحدت بین مسلمانان تبدیل کرده است.
امسال هم به روال معمول هر ساله، رهبر فرزانه انقلاب در سالروز ولادت منجی وحدت و به مناسبت هفته مزین به این مفهوم مقدس در دیدار مسئولان نظام، سفرای کشورهای اسلامی، مهمانان کنفرانس وحدت و جمعی از اقشار مختلف مردمی به تبیین اهمیت وحدت میان مسلمان در نظم کنونی جهان که در آستانه تحول و نوگراییست، پرداختند.
نگاه راهبردی به مفهوم وحدت
یکی از بنیادیترین اهداف نظام جمهوری اسلامی ایران از همان بدو تشکیل و در کنار تمام شعارهای اعلام شده، اجرای توصیههای قرآن کریم و سُنَت رسولالله نه به عنوان توصیههای اخلاقی و معنوی که در ساحت راهبردهای استراتژیک بهمنظور اداره جامعه و حتی جهان بود که نگاه رهبر معظم انقلاب به مفهوم وحدت و تأکید ویژهشان بر این موضوع، از همین هدف نشأت میگیرد.
واقعیت آن است که در دکترین جمهوری اسلامی ایران، وحدت کشورها و ملتهای مسلمان در قامت امت واحده در منطقه به عنوان راهبردی مهم جانمایی شده و این استراتژی مبنای تاکتیکها، تصمیمات و اقدامات دستگاههای گوناگون از وزارت امور خارجه تا وزارت نفت و نهاد رسانه قرار گرفته است.
در سایه چنین نگاهی، ایران در تلاشی چند ساله میکوشد کشورهای مسلمان منطقه را از این واقعیت تاریخی - دینی و استراتژیک آگاه سازد که اختلاف میان این جوامع به مثابه فرصتیست که خود آنها به دولتهای خارج از منطقه میدهند تا ضمن دخالت در امور و تعیین سرنوشتشان، به اموال و داراییهای طبیعی و منابع خدادادی از یکسو و امینت آنها از سوی دیگر هجوم آورند.
رهبر معظم انقلاب در دیدار روز گذشته مسئولان نظام و سفرا و علمای بلاد اسلامی به این هجوم و غارت اشاره و سران، سیاستمداران و صاحبنظران و نخبگان جهان اسلام را به تفکر بر روی این پرسش فراخواندند که «دشمنِ اتحاد کشورهای اسلامی کیست و اتحاد مسلمانان به چه کسانی ضرر میزند و مانع دستدرازی و غارتگری و دخالتهای آنها میشود؟».
غارت منابع در شمال آفریقا و غرب آسیا
برای دموکراسی، حقوق بشر، مبارزه با سلاحهای هستهای و شیمیایی، مبارزه با تروریسم یا هر عنوان پُر طمطراقی که آمریکا و متحدانش برای هجوم به سرزمینی برگزیدند، بُعد پنهان و انگیزهای نهان است که دیگر قابل کتمان برای هیچکسی نیست و بسیاری از تحلیلگران و نمایندگان و سناتورهای آمریکا و اروپا هم به آن معترفند: «غارت»؛ موضوعی که نه در لابلای هزاران سند میتوان کشف کرد که حتی دونالد ترامپ رئیسجمهور سابق آمریکا هم بیهیچ تعارف و پردهپوشی به آن اشاره کرده و بارها گفته بود که حضور نظامیان آمریکا در منطقه غرب آسیا صرفاً برای نفت است، نه نجات مردم این منطقه از ترور، دیکتاتوری و جنگ!
اشاره رهبر معظم انقلاب به غارت منابع منطقه را در همین راستا میتوان ارزیابی کرد؛ معضلی که به واسطه حضور غرب ایجاد و منشاء نابسامانیهای کوچک و بزرگ در این بخش از کره خاکی شده است.
حضور صد ساله ایالات متحده آمریکا در غرب آسیا یا همان خاورمیانه معروف و شمال آفریقا، منابع طبیعی و ثروت سرزمینی این بخش از جهان را که سهم و حق مردمان خود منطقه بوده، از دست آنها خارج و به دست دولتمردان غربی سپرده است و نکته قابل تأمل و اسفبار اینکه آمریکا، این غارتگری را در شورای امنیت سازمان ملل و دیگر نهادهای بینالمللی با ادعای ایجاد صلح و امینت و تأکید بر مقابله با بحرانهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی توجیه کرده است؛ در حالی که خود در ترویج این بحرانها مهمترین نقش را داشته است.
لیبی کشوری در شمال آفریقا با ثروت عظیم نفتی نمونهای از سرزمینهاییست که اروپا و آمریکا به بهانه حمایت از معترضان به نظام سیاسی این کشور، وارد آن شدند، «معمر قذافی» حاکم لیبی را سرنگون و کنترل امور اقتصادی و نفتی این کشور را بر عهده گرفتند؛ کشوری که سال 2007 و کمی پیش از آغاز اغتشاشات، با 41.5 میلیارد بشکه ذخایر نفتی، نهمین کشور نفتی جهان شناخته میشد و اینک بهعنوان غول نفتی جدید باید در چنگ آمریکا و اروپا قرار میگرفت. نشریه آمریکایی نیویورک تایمز بعدها و در سال 2016 با انتشار مقالهای، یکی از اهداف آمریکا از سرنگونی «قذافی» و نابودی لیبی را تصاحب ثروت طبیعی آن سرزمین عنوان کرد.
در همان روزهای ابتدایی بحران در لیبی هم یکی از اعضای ارشد کمیته منابع مجلس آمریکا، از تصمیم «باراک اوباما» رئیسجمهور وقت آمریکا برای مداخله در لیبی حمایت و بهصراحت علت اصلی حمله به طرابلس را نفت اعلام کرد و گفت که واشنگتن برای نفت در لیبی هست و دلیل دخالت ما تضمین 5 میلیون بشکه نفت روزانهایست که از اوپک وارد میکنیم.
غارت عیان دیگر آمریکا، منابع سوریه بود. وزارت نفت سوریه نهم اوت (18 مرداد) سال گذشته در بیانیهای نیروهای اشغالگر آمریکا و متحدان آنها را به سرقت روزانه حدود 83 درصد نفت این کشور (66 هزار بشکه) از میادین تحت اشغال نیروهای آمریکایی و شبه نظامیان تحت حمایت آنها در شرق و دیگر مناطق شمالی سوریه متهم و این موضوع تلخ را هم یادآور شد که بخش نفت سوریه از ابتدای جنگ تا اواسط سال گذشته حدود 105 میلیارد دلار در نتیجه عملیات سرقت نفت آمریکا متحمل خسارت شده است.
یک سال بعد هم وزارت خارجه سوریه نتیجه شوم حضور و دخالت آمریکا در سوریه را سرقت و هدر دادن بالغ بر 341 میلیلون بشکه نفت اعلام کرد و در نشریح جزییات آن گفت: آمریکا روزانه 100 تا 130 هزار بشکه نفت از سوریه غارت میکند که در برهه اخیر به 150 هزا بشکه نیز رسیده همچنین 50 میلیون متر مکعب گاز و 413 هزار تن گاز خانگی با ارزش 21 میلیارد دلار سرقت کرده است. بالغ بر 3 میلیارد و 200 میلیون دلار، سازه تخریب و سرقت شده و بمباران سازههای نفتی و گازی توسط ائتلاف موسوم به ضد داعش، دو میلیارد و 900 میلیون دلار آسیب وارد کرده است.
نتیجه لشکرکشی آمریکاییها به افغانستان پس از حوادث 11 سپتامبر 2001 و اینبار هم با ادعای مبارزه با تروریسم، غارت منابع طبیعی این کشور بود؛ منابعی عمدتاً معدنی و فلزی و به ارزش تقریبی 3 تریلیون دلار که برای اکتشاف آنها در همان سالهای نخست درکنار نظامیان، معدنداران و زمینشناسان آمریکایی هم وارد افغانستان شدند.
و در نهایت عراق، همسایه غربی ایران، که غارت منابع طبیعی و انرژی آن از سوی غربیها برای ایرانیان عینیتر و ملموستر از دیگر کشورهاست و حضور مداخلهگرانه ایالات متحده و انگلیس در این کشور که از دوهه قبل با ادعای وجود سلاحهای شیمیایی به عراق حمله کردند، تاکنون تداوم دارد؛ ادعایی که هرگز اثبات نشد اما بهانهای برای لشکرکشی و تحت کنترل گرفتن چاههای نفت و بانک مرکزی و منابع طبیعی آن از معادن و فلزات تا آثار تاریخی را فراهم کرد.
درپی نابسامانیهای حاصل از جنگ در عراق، شرکتهای آمریکایی و انگلیسی کوشیدند با امضای قراردادهای طولانیمدت که مدت زمان آن گاهی به نیم قرن هم میرسد، نفت عراق را به ثمنبخس برده و کنترل این صنعت را به دست گیرند. اداره اطلاعات انرژی ابالات متحده به تازگی اعلام کرده که صادرات نفت عراق به آمریکا در ماه گذشته (سپتامبر) بیش از 6 میلیون بشکه بوده است اما نکته قابل تأمل آنکه واشنگتن از سال 2003 و پس از حمله به عراق به این نتیجه رسید که باید از اموال مردم عراق در برابر شکایات احتمالی کشورها از اقدامات «صدام حسین»، درآمدهای نفتی عراق را به حسابی در فدرال رزرو آمریکا واریز کند؛ تصمیمی که پس از پرداخت غرامت به کویت و تأکید سازمانهای بین المللی مبنی بر عدم وجود هرگونه شکایت جدید، همچنان پابرجاست و هنوز هم درآمدهای نفتی عراق به همان حساب در بانک مرکزی آمریکا واریز میشود و کابوها همچنان بر این اموال که به حدود 115 ملیارد دلار رسیده، نظارت دارد و عراق نمیتواند حتی یک دلار از آن را بدون موافقت بانک مرکزی آمریکا برداشت کند!
این تصمیم چپاولگرانه در قراردادهای نفتی میان دولت بغداد و شرکتهای نفتی غربی هم به نوعی دیگر تکرار شده است که قرارداد عظیم نفت، گاز و انرژیهای تجدیدپذیر عراق و شرکت فرانسوی «توتال انرژی» نمونهای از آن است؛ قراردادی به ارزش 27 میلیون دلار که امضای آن دو سال طول کشید و در حالی منعقد شد که دولت عراق موافقت کرد سهم 30 درصدی را که کمتر از درخواست اولیه بود، در پروژه بگیرد و شرکت توتال انرژی 45 درصد سهم از این پروژه خواهد داشت و سهم شرکت قطر انرژی هم 25 درصد است.
کمیسیون بودجه آمریکا سال گذشته هزینههای مادی جنگ در عراق را برای آمریکا رقمی معادل 1.9 تریلیون دلار برآورد کرد؛ رقمی که باید بهنوعی از ثروت ملی عراق تأمین شود و حاصل آن را میتوان در نتایج یک نظرسنجی به خوبی دریافت که ابتدای سال جاری در عراق انجام شد و حکایت از آن داشت که 51 درصد شهروندان عراقی معتقدند آمریکا با هدف غارت منابع نفت و گاز عراق در سال 2003 به کشورشان حمله کرده و ادعاهای آمریکاییها مبنی بر حمله با هدف سرنگونی رژیم بعث صحت ندارد. به یقین در صورت انجام چنین نظرسنجیهایی در کشورهای دیگر منطقه نیز پاسخهای مشابهی از مردم دریافت خواهد شد که برای سران و دولتهای آنها، هشداری مهم ارزیابی میشود.
خطمشی واحد در برابر زورگویی و غارتگری
صورت مسأله در جهان امروز و در رابطه با حضور غرب در منطقه چنان واضح است که بسیاری با این میزان شفافیت درباره دلایل حضور، همواره این سوال را مطرح میکنند که چرا کشورهای منطقه تا این میزان تن به خواستهها و زیادهخواهیهای غرب میدهند؟ پرسشی که رهبر انقلاب در بخشی از بیانات روز گذشتهشان به آن پاسخ دادند و فرمودند: «مطمئناً هیچ کشوری مایل نیست که یک قدرت خارجی در مسائل او، در سیاست او، در خطمشی او امر و نهی کند و دخالت کند. معلوم است. اما ناچار تن میدهند. چرا؟ چون تنهایند». مردم و حکومت لیبی، عراق، سوریه و افغانستان، با تجربه حضور و دخالت آمریکا در امور داخلی خود، بهتر از هر گروه و نهادی میتوانند درباره تبعات فاجعهبار این دخالتهای سخن بگویند. این واقعیات اما برای دیگر کشورهای منطقه نه بهعنوان عامل هشدار برای پایان دادن به حضور آمریکا که بهعنوان دلیلی برای وابستگی بیشتر و ترس از واشنگتن تبدیل شده است.
جمهوری اسلامی ایران ضمن درک دلایل و ریشههای این ترس، راهکار عبور از آن را هم پیشنهاد میدهد و آن «وحدت» است. رهبری در این زمینه تصریح کردند: «اگر ما با هم همه متحد باشیم، یک خطمشی انتخاب کنیم، آمریکا نمیتواند این کارها را بکند. جرأت نمیکند وارد بشود. سران کشورها، سیاستمداران، نخبگان، صاحبنظران روی این مسأله فکر کنند، منافعش را بسنجند. اگر چنانچه دولتها پشت به پشت یکدیگر بدهند، با هم باشند، همراه باشند، میتوانند در مقابل دخالت و فضولی و دستدرازی قدرتهایی مثل آمریکا ممانعت کنند».
دشمنان وحدت امت مسلمان
صراط مستقیمی که قرآن به امت خود نشان داده و مورد تأکید چهل ساله نظام جمهوری اسلامی است، این آیه سوره آلعمران است: «وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللَهِ جَمیعًا وَلا تَفَرَقوا». اما این چنگ زدن به ریسمان خدا و پرهیز از تفرقه، در جهان کنونی، دشوارتر از همیش است. اتحاد مسلمانان دشمنانی دارد و این وحدت منافع بسیاری از آنها را تهدید میکند. بنابراین از هر روش و شیوه و ابزاری برای مقابله با آن بهره میبرند.
با تغییرات صورت گرفته در نظم بین الملل و روشن شدن افقی از چندجانبهگرایی در جهان، آمریکا که در دو قرن گذشته همواره ادعای کدخدایی جهان را داشته و دارد، با هر نوع راهبرد و تصمیم و اقدامی که بلوک تازهای از قدرت را در جهان شکل دهد و منافعَش را به خطر اندازد، مخالفت و با بانیان و مروجان آن عداوت و مخاصمه خواهد کرد.
بر همین اساس پیوند میان مسلمانان و وحدت کشورهای منطقه که بیشترین حجم منابع نفت و انرژی را دارند، از ترسناکترین کابوسهای کاخ سفید است؛ چرا که بیشترین نفع و سود را در حوزههای اقتصادی، سیاسی و امنیتی از اختلاف میان کشورهای اسلامی میبرد و برای حراست از این سود، به هر توطئهای از جنگافروزی تا ایجاد و تقویت رژیمی اشغالگر چنگ میزند. وحدت اما پادزهر تمام این توطئههای زهرآگین است و تنها عاملی که سایه جنگ را از منطقه برداشته و صلح به پایداری ایجاد میکند.
ایران، عربستان، عراق، لبنان، سوریه، مصر، اردن بهعنوان مهمترین کشورهای خاورمیانه اگر در مسیر زیادهخواهیهای آمریکا و متحدانش خطمشی واحد و مبتنی بر آموزههای کلام وحی و محمد مصطفی (ص) را در پیش گیرند، ثباتی مبتنی بر قدرت منطقهای ایجاد خواهند کرد. در سایه این ثبات، تعداد و شدت ضربات سیاسی و اقتصادی دشمن به مردم منطقه کاهش خواهد یافت. نقش غرب در ایجاد اختلافات به ویژه در مرزها کمرنگ شده و منابع طبیعی سرزمینها در اختیار خود مردم آن قرار میگیرد. دخالت و زیادهخواهیها در امور سیاسی، اقتصادی و حتی اجتماعی کشورها پایان پذیرفته و در نهایت گروهکهای تروریستی فرصت و بستر ابراز وجود را از دست میدهند.
نگاه راهبردی و استراتژیک به مفهوم وحدت نه امروز که سالهاست در سیاستهای جمهوری اسلامی ایران و کلام رهبر آن مورد توجه و یکی از مهمترین بخشهای فقه سیاسی شیعه است؛ نگاهی که درست در نطقه مقابل تفکر تکفیری و اختلافافکن قرار دارد و مسیری مستحکم برای ایجاد امت واحده را در برمیگیرد. امتی که در سایه این وحدت بتواند استقلال و عزت خود را از یکسو، و منافع سیاسی و اقتصادی خود را از سوی دیگر حراست کند.