فرماندهی از روی برانکارد
کشور عزیز ما ایران در تمام دوران خود در فراز و فرودهای زیادی بوده است اما شکوه و اقتدار کنونی جمهوری اسلامی، مدیون فداکاریها و جانفشانی های مردمانیست که در موقع نیاز مخلصانه پا در رکاب نهاده تا امروز به پشتوانه همین ایثار در میان کشورهای جهان سربرافراشته و حرفی برای گفتن دارد.
بی شک هشت سال جنگ تحمیلی آن هم در دورانی که انقلاب اسلامی چنان کودکی نوپا بود می توانست خدشه بزرگی به بدنه آن وارد کند اما به لطف و یاری خدا این جنگ با افتخار و پیروزی مهر تأییدی بر کارآمدی و اصلح بودن این نظام زد.
در میان عملیاتهای درخشان دفاع مقدس، عملیات مرصاد خاطره خوش و با غروری را برای ملت ما تداعی می سازد به ویژه در میان مردم همدان و کرمانشاه که در آن خوش درخشیدند، کمینگاه مرصاد دری به جهنم برای متجاوز و فرصت طلبانی شد تا بدانند دستشان برای همیشه از این خاک و دیار کوتاه شده است.
عملیات مرصاد در 5 مرداد 1367 با رمز مبارک «یا علی ابن ابی طالب (علیهالسلام)» و به منظور مقابله با منافقان در منطقه اسلام آباد و کرند در غرب استان کرمانشاه آغاز شد. پس از پذیرفتن قطعنامه 598 در 27 تیرماه از سوی جمهوری اسلامی ایران، جنگطلبی و جاهطلبی صدام برای همگان مشخص شد.
رژیم بعث عراق به علت برتری نظامی و حمایت غربیها از خود، عدم پذیرش قطعنامه را به نفع خود میدانست و قصد داشت با ادامه جنگ مجددا حملات خود را به داخل ایران بکشاند بنابراین با اعلام خبر پذیرش قطعنامه در بهت و سکوت فرورفت.
دولت عراق پس از قبول قطعنامه توسط ایران با شروع عملیات روانی به دنبال این بود که از زیربار مسئولیت و تبعات رد خواسته دولت ایران رها شود و از سوی دیگر فرصتی را به منظور اخذ تصمیمات جدید به دست بیاورد در صورتی که عراق پیشنهاد ایران را رد می کرد چهره واقعی خود مبنی بر جنگ افروزی و عدم صلح طلبی خود را نشان می داد اما نمی خواست بازنده جنگ باشد و در تلاش بود از ایران امتیاز بگیرد.
در چنین شرایطی دولت عراق با وجود تشدید تهدیدها و فشارهای بین المللی همچنان به دنبال فرصت طلبی بود و مقامات عراقی نیز در کسب آمادگی نظامی و تدارک حمله جدید به ایران بودند.
در چنین شرایطی وزیر امور خارجه وقت عراق اعلام کرد که که پنج شرط برای پذیرش قطعنامه 598 دارد و هیچ یک از پنج شرط به علت غیرمنطقی بودن از سوی مقامات ایرانی پذیرفته نشد و در نهایت دولت عراق با بهانه جویی های سیاسی در سحرگاه روز جمعه 31 تیرماه یعنی تنها سه روز بعد از پاسخ مثبت ایران به قطعنامه 598 مجدد از دو محور کوشک و شلمچه به خاک ایران پیشروی کردند و در تلاش بودند بار دیگر خرمشهر را به تصرف درآوردند.
در پی محرز شدن تجاوز مجدد نیروهای دشمن به خاک ایران زمینه برای تغییر اوضاع به سود ایران فراهم شد و حضرت امام خمینی (ره) رهبر عالیقدر جمهوری اسلامی باری دیگر به مردم ایران به ویژه بسیج و سپاه دستور دفاع از تمامیت اراضی کشور را صادر فرمودند که موجب حیات و خروش دوباره ملت قهرمان ایران شد و بار دیگر سپاه همانند اقتدار سال های فتح المبین و بیت المقدس خوش درخشیدند و با دفاع از کشور با دست خالی اما با ایمان و اطمینان «عملیات سرنوشت» را به پیروزی رساندند و نیروی بعثی را به عقب راندند و در نهایت دشمن در 3 مرداد 67 در یک اعلامیه نظامی عقب نشینی از جبهه میانی و غرب کشور را اعلام کرد.
در 29 خرداد سال 66 و یک سال پس از استقرار کامل تشکیلات سازمان مجاهدین خلق (منافقان) در عراق، پیام مسعود رجوی مبنی بر اعلام تأسیس «ارتش آزادی بخش ملی» منتشر شد.
پس از این اعلام تشکیل ارتش آزادی بخش حمله های کوچک و پراکنده به مناطق مرزی ایران از سوی منافقان آغاز شد اما این گروه با اغراق و سیاه نمایی تلفات و عملیات های خود را بزرگ و پرتلفات جلوه می دادند.
سوم مردادماه به سردار شهید حاج میرزا سلگی خبر پیشروی عراقی ها به سمت گردنه پاتاق داده شد و اینکه قصرشیرین و سرپل ذهاب را نیز تصرف کرده اند، ایشان بلافاصله به تمام واحدها و گردان های مستقر در چهارزبر دستور آماده باش داده و شهید هادی فضلی از مسئول اطلاعات عملیات تیپ خواسته شد تا با گروهی برای کسب اطلاعات بیشتر از وضعیت به منطقه درگیری بروند.
شهید فضلی پس از درگیری فراوان خبر داد که در مدت زمان کوتاهی دشمن از کرند و اسلام آباد رد شده است و در نهایت دستور داده شد در ارتفاعات چهارزبر باید جلو پیشروی دشمن را گرفت.
شهید سردار سلگی در کتاب خود «آب هرگز نمیمیرد» روایت کرده است طی عملیات مرصاد خداوند به گونه ای عجیب دست حمایت خود را بر سر ما داشته است، از ماندن اتفاقی چند گردان در همان منطقه تا رسیدن یک کامیون مهمات در شرایطی که به گفته عباس زمانی، فرمانده گردان حضرت علی اصغر (ع) برای هر نیرو به اندازه یک خشاب فشنگ نداریم و یا حضور نیروهای لشکر بدر مجاهدان عراقی که به کمک ما رسیدند و تمام این موهبات غیبی مصداق آیه «ان تنصر الله ینصرکم و یثبت اقدامکم» شد.
شهید هادی فضلی را می توان نخستین کسی دانست که خبر از پیشروی منافقان «نه نیروهای عراقی» را به سردار سلگی داد اما نکته جالب تر اینجا بود که ایرانی ها در جبهه صدام میجنگیدند و عراقیها «یروهای لشکر بدر مجاهدان عراقی» در جبهه جمهوری اسلامی ایرانی.
پس از پیگیریهای مکرر سردار سلگی با سپاه استان همدان و مدیران عالی جنگ، در پی اعزام نیروها به منطقه درگیری و تأمین مهمات و تجهیز نیروها بودند.
از فرماندهی بی نظیر سردار سلگی در عملیات پرافتخار مرصاد همان بس که ایشان در شرایطی که دو پای خود را از زانو از دست داده بود، توانست به بهترین شکل و با دستور فرماندهان اصلی، هدایت کند تا جایی که هنگامی که مجروحان را با برانکارد به پشت منطقه درگیری انتقال میداد ایشان را با برانکارد برای بررسی وضعیت به محل درگیری رساندند و با همین شرایط آن را مدیریت کرد.
عباس زمانی، فرمانده گردان حضرت علی اصغر (ع) در کتاب آب هرگز نمیمیرد روایت میکند که «در تمام صحنههای جنگ هشت ساله هیچ چشمی این صحنه را ندیده بود کسی را با برانکارد حمل مجروح برای اشراف به خط دشمن بیاوردند، حاج میرزا سلگی روی برانکارد خوابیده بود با اینکه گفته بود نمیآیم اما آمد و بالای کوه از روی برانکارد بلند شد و کنار نیروهای پیاده ایستاد.»
نیروها حتی بدون جیره غذایی بودند اما دستور داده شده بود حتی با سنگ و چوب باید با دشمن بجنگند اما نباید حتی یک نفر از تنگه عبور کند، هنگامی که نیروها متوجه هویت منافقان و دشمن شده بودند و فهمیدند در مقابلشان زنان و مردان فارسی زبان قرار دارند، متعجب شده بودند که با فرمان سردار سلگی که «بزنید این منافقان کور دل را» شروع به درگیری با دشمن متخاصم کردند.
شاید منافقان باور نمیکردند که بعد از حرکت سریع از مرز و عبور از شهرهای قصرشیرین، سرپل ذهاب، کرند و اسلام آباد مانعی جلویشان ایجاد شود، طبق برآورد آنها تمام توان جمهوری اسلامی برای مقابله با عراق در جنوب مستقر بود و هر مقاومتی در مسیر غرب ظرف یک ساعت پاکسازی میشد و بقیه ستون حرکتشان را برای رسیدن به کرمانشاه ادامه میدادند، آنها در مسیرشان هر مانعی را به راحتی کنار زده بودند و برای رسیدن به مقصد از هر جنایتی از جمله اعدام مردم حزب الهی و طرفدار نظام تا تیرباران مجروحان بیمارستان اسلام آباد فروگذار نکردند.
در این میان حضور شهید بزرگوار صیاد شیرازی و سردار حاج حسین همدانی نقش بزرگی را در به سرانجام رسیدن این عملیات ایفا کرد.
روز چهارشنبه 5 مردادماه با وجود حمایت و کمک نیروهای عراقی به منافقان و ساماندهی آنان به سرعت سازماندهی کاملا از هم پاشید و تلفات زیادی را دادند، ماشینهایی که به عقب بر میگشتند، از نفرات پر بود و بقیه نیز به کوه و دشت فرار میکردند.
با وجود طنین صدای فرماندهان منافقان در روزهای قبل که نوید فتح 48 ساعته تهران را میدادند، حالت بهت و یأس میان همه آنان سایه افکند و غرش هواپیما، دود و آتش و نقش زمین شدن هر چه بیشتر نیرو ها بر ناامیدی آنها اضافه کرد.
از شب پنج شنبه عقب نشینی کاملا شروع شد و تا بعدازظهر روز پنج شنبه تقریبا هیچ گونه مقاومتی وجود نداشت. این عملیات با عملیاتهای دیگر به دلایل ماهیت دشمن یعنی جنس خودی و داخلی بودن آن، نوع حرکت، حمله و آرایش نظامی بدون توجه به اصول ستون کشی، وجود تمام مانورهای آفندی و برخی شیوه های پدافند، عمق عملیات (چیزی حدود 150 کیلومتر)، حمایت همه جانبه مردم از کشور بدون درنظر گرفتن اختلافات داخلی متفاوت است.
انتهای پیام