لاریجانی: ایرانیها «تسلیمبشو» نیستند / مشروح گفتگو

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، علی لاریجانی مشاور رهبر معظم انقلاب، دبیر شورای عالی امنیت ملی و نماینده رهبری در این شورا، در گفتوگویی تفصیلی با رسانه KHAMENEI.IR، به روایت رخدادهای دوران توقف آتش با رژیم و مسائل و چالشهای پیش روی جمهوری اسلامی ایران در این ایام و نحوه مدیریت آنها مانند مذاکرات هستهای، وظایف شورای عالی امنیت ملی، مساله جبهه مقاومت، ماجرای مکانیزم ماشه، توافق...
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، علی لاریجانی مشاور رهبر معظم انقلاب، دبیر شورای عالی امنیت ملی و نماینده رهبری در این شورا، در گفتوگویی تفصیلی با رسانه KHAMENEI.IR، به روایت رخدادهای دوران توقف آتش با رژیم و مسائل و چالشهای پیش روی جمهوری اسلامی ایران در این ایام و نحوه مدیریت آنها مانند مذاکرات هستهای، وظایف شورای عالی امنیت ملی، مساله جبهه مقاومت، ماجرای مکانیزم ماشه، توافق آذربایجان و ارمنستان، مساله رفع نواقص دفاعی و تقویت بنیه آفندی نظامی، عملکرد جریانهایی سیاسی و رسانهای و اولویت اصلی کشور برای حل مشکلات مردم پرداخته است که متن کامل آن به شرح زیر منتشر میشود.
به عنوان اولین سؤال، میخواهم از شما بپرسم در شرایط فعلی که این مسئولیت جدید را بر عهده گرفتید، چه وظیفهی مهمی بر عهدهی شورای عالی امنیت ملی است؛ چون چالشها متنوع است و میشود ترتب هم برایش قائل بود و آیا با وجود این چالشها قرار است که تغییرات ساختاری، روشی یا رویکردی در این زمینه اِعمال بکنید یا نه؟
باید بگویم مهمترین وظیفهای که این شورا دارد این است که طوری چالشها را مدیریت کند که برآیند آن یک فضای آرام برای توسعهی ملی کشور بشود و مردم بتوانند یک زندگی قابل پیشبینی داشته باشند، چون چالشها همیشه هست؛ حالا ممکن است امروز جنگ و یا موضوعات دیگر باشد، دیروز امور دیگر بوده، مسائل منطقهای هست، مسائل بینالمللی هم هست. در نهایت، فنانیت کار در حوزهی دیپلماسی و شرایط نیروهای مقاومت و نیروهای نظامی باید ممزوج شدن اینها باشد که منافع ملی کشور استیفاء بشود و در واقع، یک مسیر توسعه یا پیشرفت متوازنی برای کشور و دولت فراهم بشود. طبعاً الان، چون ما درگیر یک جنگ هستیم و فعلاً یک قطع آتش شده، بنابراین، این موضوعِ مهمی است که باید به آن توجه کنیم و ظرفیتهایی ایجاد کنیم که دشمن هوس اقدام مجدد را نداشته باشد؛ ضمناً، این موضوع حواشیای هم از جنس مسائل هستهای، موضوعات منطقهای و مسائل دیگر در پی دارد.
تدابیر شورا برای این آمادگی چیست؟ شاید بهتر باشد اینطوری بگوییم: احتمالاً این روزها افرادی هم که به نحوی به شما دسترسی دارند، اولین سؤالشان این است که آیا دوباره جنگ میشود یا نه سؤال رایج امروز این است دیگر و بعد از اینکه جنگ میشود یا نمیشود، دومین سؤال این است که ما چقدر برای آن آمادهایم؟
پاسخ دادن به این سؤال یک مقدار به ما مربوط است، یک مقدار هم به دشمن مربوط است، چون همهی امور در دست ما نیست؛ ولی مهمترین مسئله این است که ببینیم با اقداماتی که میشود کرد، چگونه میشود جنگ را پس زد. تصور من این است که چند عامل میتواند در این قضیه مؤثر باشد.
اولین مسئله انسجام ملی است، همانطور که در جنگ دوازدهروزه هم مسئلهی انسجام ملی واقعاً خیلی مؤثر بود. اینکه ایرانیها در آن ایام از یک درک بالایی برخوردار بودند و دشمن و حریف را درست تحلیل کردند و با همهی اختلافنظرهایی که وجود داشت، قبول داشتند که باید از ایران و منافع ایران دفاع بکنند، این خیلی هوشمندی بزرگی است. البته باید از این صیانت بشود؛ به این معنی که دولت، ملت و همه باید تلاش بکنیم که این همبستگی و انسجام حفظ بشود. این یک نکته است. در یکی از این سفرهایی که ما داشتیم، یکی از رهبران کشورها گفته بود دنیا این انسجام ملی ایرانیها را درک کرد! لذا این یک سرمایهی ملی است و حفظ و صیانتش عوامل مختلفی دارد که حالا من نمیخواهم وقتتان را بگیرم.
نکته دوم این است که یکی از عوامل مهم برای پایداری عبارت است از اینکه مردم از یک حداقلی در زندگی برخوردار باشند. درست است که جنگ است، ولی بههرحال باید ادارهی امور زندگی مردم طوری باشد که بتوانند پایداری داشته باشند. این یکی از موضوعاتی است که الان ما داریم بحث میکنیم و فکر میکنم دولت و خود آقای رئیسجمهور هم خیلی به این مسئله مقیدند و توجه دارند و بخشی از عدالت را این میدانند. بنابراین، یک پایهای از نیازهای مردم باید بهخوبی تأمین بشود که این در شرایط غیر جنگ یک جور است، در شرایط جنگ هم جور دیگری است. این هم نکتهی دوم است که به نظر من باید تمهید بشود.
نکته بعدی حفظ و ارتقاء عِدهوعُدهی امکانات نظامی است. بههرحال، ما از امکانات خوبی برخوردار بودیم که دشمن علیرغم اینکه خودش جنگ را شروع کرد، به دستوپا زدن برای پایان جنگ افتاد. حالا درست است که در بیرون تبلیغ میکنند که ما خیلی توفیق داشتیم، ولی تقریباً اکثر کشورهای مهم و ملتها این موضوع را درک کردند که دشمن ما در این جنگ شکست راهبردی خورد، که البته دلایل مختلفی در این زمینه وجود دارد. این مسئله، هم برای ایران مفید است، هم میتواند برای دشمن وسوسهانگیز باشد؛ چون دشمنی که از نظر راهبردی موفق نشده باشد، طبعاً دنبال این است که یک جوری مجدداً بتواند موفقیت را به دست بیاورد. چطور میشود او را ناامید کرد؟ باید امکانات نظامی و امکانات امنیتی کشور و بعضی از اشکالاتی که در کارمان بوده رفع بشود. بنابراین، یک مقدار از وقت ما صرف این میشود که اشکالات ما کجا بوده، با دقت و واقعبینی آنها را ببینیم و بعد هم اشکالات را رفع کنیم و امکانات خودمان را قویتر کنیم. پس این هم یک بخش دیگری از کارها است.
البته یک بخش از کارها هم تعاملات بینالمللی، منطقهای و توازنهایی است که میشود به وجود آورد؛ یعنی گفتوگوهای دقیقتر در صحنهی بینالمللی خارج از این عرفهایی که معمولاً تعارفات در آنها زیاد است باید بخشی از کار ما باشد.
توصیه من واقعاً این است که در داخل کشور به این نکته توجه بشود که جنگ ما هنوز خاتمه پیدا نکرده؛ هم جریانهای سیاسی، هم افرادی که تریبون دارند، باید توجه داشته باشند که ما در یک موقعیت مهم هستیم. البته ظرفیت بازدارندگی ایران هم خیلی بالا است. من نمیگویم الان جنگ بالفعل وجود دارد، ولی بدانیم که جنگی شروع شده و این جنگ الان فقط به قطع آتش بسنده کرده؛ پس ما باید آماده باشیم و همبستگیمان را حفظ بکنیم.
بههرحال، یکی از نکات مهم در این جنگ تدابیر رهبری بود. ایشان از روز اول خیلی با دقت مسائل را دنبال کردند، تدبیر کردند، فرماندهان را نصب کردند، پیگیر جنگ بودند و با مردم سخن گفتند. بنابراین، در این شرایط، این راهنما را باید کاملاً مورد حمایت قرار داد که البته وجه عقلی این موضوع هم خیلی قوی است. ممکن است افراد در یک سری موضوعات سیاسی نظرات مختلفی هم داشته باشند، ولی وقتی ما در یک بحران بزرگ هستیم باید حتماً حمایتمان از کسی که پیشوا است و در واقع دارد جنگ را راهبری میکند، قوی باشد؛ لذا نباید سایش ایجاد کنیم. به نظرم این بخشی از فهم مهم شرایط زمانه است. من نمیگویم اختلافنظر نیست؛ ممکن است در جامعه اختلاف نظرات زیاد باشد، سیاسیون هم اختلاف داشته باشند، احزاب هم اختلاف داشته باشند؛ مسئله این است که نباید به شرایط زمان و مکان و وضعیتی که مردم در آن قرار دارند بیتوجه بود، چراکه اینها گاهی سایشهایی ایجاد میکند که دشمن را به عملیات علیه ما حریص میکند. بنابراین، این جهت هم به نظر من مهم است و باید به آن دقت کرد.
آیا ممکن است شورای عالی امنیت ملی از این جهت هم به نحوی به مسائل ورود بکند؟
شورای عالی امنیت ملی همیشه در این زمینه سازوکارهایی داشته، مصوباتی هم داشته؛ لذا لزومی ندارد که جدیداً مصوبهای داشته باشد، زیرا از قبل بوده و من اطلاع دارم در ایام گذشته هم کارهایی در این جهت میکردند؛ یعنی مهم این است که این سازوکار، فعالیتش را انجام بدهد؛ یعنی با صاحبنظران، با روزنامهنگاران و با اصحاب قلم ارتباط داشته باشد و آنها را توجیه کند. ما در گذشته هم این جلسات را میگذاشتیم و شرایط را برایشان توضیح میدادیم. البته من فکر میکنم این بلوغ فکری در اکثر این افراد هم وجود دارد؛ وقتی شرایط برایشان خوب ترسیم بشود، آنوقت تصمیمات بهقاعدهای میگیرند.
آقای دکتر! علیرغم اینکه دشمن در این جنگ دچار شکست راهبردی شد، اما ما هم در میدان تاکتیک و واقعیت خلأهایی در زمینهی مسائل نظامی و برخی مسائل دیگر داشتیم. از آنجایی که برنامهی نظام در این خصوص در شورای عالی امنیت ملی متمرکز است، شاید الان افکار عمومی طالب باشند که در حد ممکن، گزارشی دریافت کنند از اینکه برای پُر کردن این خلأهای امنیتی و نظامی و دفاعی و رسانهای تا پیش از دُور بعدی درگیری احتمالی اگر در پیش باشد چه اتفاقاتی دارد میافتد.
در بُعد دفاعی، یک تصمیم مهمی در شورای عالی امنیت ملی گرفته شد و آن ایجاد شورای دفاع بود. این شورای دفاع، بخش اقماری شورای عالی امنیت ملی است و وظیفهاش فقط مسئلهی دفاع و رفع اشکالات نیروهای مسلح و تدبیر در این امور است که سازوکارش هم فراهم شده و مشغول کارند، یک جلسهاش هم تشکیل شد و کارها مرتب دارد پیگیری میشود. در این راستا، ستاد کل نیروهای مسلح یک وظایفی را بر عهده گرفته و در حال دنبال کردن است، وزارت دفاع در تأمین نیازها فعال است و همه مشغولند؛ مخصوصاً فرمانده سپاه و فرمانده هوافضا، همه در حال تلاش هستند که اگر اشکالاتی را ما در این مسیر دیده بودیم، تا آنجا که ممکن است رفع کنیم؛ و مخصوصاً از ظرفیت افراد صاحبنظر و جوانان مستعد و متخصص هم بهخوبی دارد استفاده میشود. ما در دبیرخانه هم به دلیل اینکه واقعاً وارد دورهی جنگهای مدرن شدهایم، یک معاونت فناوری در بُعد دفاعی ایجاد کردهایم که روی این موضوع تمرکز دارد و مشغول کار هستند. بنابراین، در این زمینه اقداماتی را شروع کردهایم و من شخصاً خیلی امیدوارم، زیرا بسیاری از نیروهای متخصص دانشگاهها به این روند پیوند خوردهاند.
اگر ممکن است، یک مقدار مصداقیتر و جزئیتر این مسئله را تشریح بفرمایید.
مثلاً فرض کنید در حوزهی پدافند و رادارها ما یک نقایصی داشتیم که الان در این امور متمرکزند و دارند کار میکنند؛ یا همینطور بعضی از مسائلی که به این موضوعات ربط دارد. البته لزومی ندارد که الان من همهی ریزهکاریها را بگویم؛ فقط بدانید که در حالت کلی روال کار از این قرار است. البته ما در این جنگ نقاط قوت زیادی هم در بُعد موشکی و مانند آن داشتیم که خب اینها کمر دشمن را شکاند؛ لذا این باید همچنان تقویت بشود و در این زمینه هم در حال کار هستند. بنابراین، بُعد دفاعی دارد پیگیری میشود و انشاءالله که خوب هم خواهد بود؛ یعنی دورنمای آن الحمدلله خوب است.
در این زمینه، آیا موضوع خریداری تجهیزات جدید هم مطرح بوده؟
بله، آن هم بوده؛ بههرحال، تکیهی ما بیشتر بر مسائل داخلی است، ولی از کمکهای دیگران هم استفاده میکنیم.
یک بُعد دیگر هم رفع اشکالاتی است که در بخشهای امنیتی وجود داشته که جلساتی هم در این زمینه دارد برگزار میشود؛ این یک اشکالی است که حتماً باید رفع بشود. البته فقط هم جنبهی نیروی انسانی نیست؛ یعنی مثلاً وقتی ما میگوییم «نفوذ»، تصور نشود که حتماً یک عوامل انسانی دخیل هستند؛ بله، این هم هست نمیگویم نیست، اما عوامل دیگری هم هست.
اتفاقاً میخواستم بگویم یکی از ابهامات و چالشهای افکار عمومی ما در داخل که پاسخ مناسبی هم به آن داده نشده و در حوزه تبلیغات هم مایهی سوءاستفادهی دشمن شده، این است که یک گزارش شفافی از میزان و عمق «نفوذ» به مردم خودمان و افکار عمومی خودمان داده نمیشود. من نمیدانم امکان این هست که مسئول امنیت کشور راجع به این موضوع مشخصتر صحبت کند یا نه؛ اگر امکانش وجود دارد، لطفاً قدری دراینباره توضیح دهید.
البته لزومی ندارد که خیلی ریز بشویم، چون حتماً میتواند مضر باشد؛ اما حتماً باید این موارد پیگیری بشود. مهم این است که به این مسئله توجه شده و در حال پیگیری است. منتها تصور ابتدایی این است که همهی مسئله این عواملی هستند که مثلاً در خیابان یا جای دیگر ولو هستند و به دشمن اطلاعات میدهند، درحالیکه اینجور نیست؛ یعنی وقتی صحنه نفوذ را شما میبینید، متوجه میشوید که تکنولوژیهای جدید و تقاطع اطلاعات زیاد با هم، خیلی فراتر از اینها میتواند به سرویسهای خارجی کمک بکند؛ لذا تسلط فناورانه به اطلاعات خیلی میتواند در این زمینه کمک بکند و این بخش، بیشترین مسئله است. بنابراین، آن کاری که دیگران میکنند فقط فرستادن نیروی انسانی به آن طرف نیست؛ این مال متد قدیمی است که البته این هم هست، نه اینکه نیست ولی مهمتر این است که سرویسهای جاسوسی از مجموع اطلاعاتی که به دست میآید و از تقاطعش میتوانند یک دریافتهایی بکنند و از آنها بهترین استفاده را برای عملیات داشته باشند. بنابراین، به این بُعد قضیه خیلی بیشتر باید توجه بشود؛ و البته یک بخشی از خلأهای ما هم روایتهای رسانهای است.
البته من در کل، وضع رسانههای ایران را بد نمیدانم؛ یعنی خیلیها دارند در این زمینه زحمت میکشند، مقاله مینویسند و در رادیوتلویزیون و جاهای دیگر صحبت میکنند. با توجه به اینکه این جنگ برای همه یک جنگ غیرمترقبه و تا حدی غافلگیرانه و ناجوانمردانه بود یعنی با فریب همراه بود باید قبول بکنیم که بخش رسانهایمان هم آن موقع دچار یک سکتهی آنی شد، ولی به خود آمد و در واقع شروع کرد به کنشگری.
اما الان مسئلهی مهم این است که ظرفیتهای رسانهایمان را، هم افزایش بدهیم و هم تکنیکیتر کنیم. به نظرم رفتار رسانهای ما یک کمی تخت است و این خیلی تأثیر نمیگذارد؛ یعنی مخاطب احتیاج دارد به اینکه اطلاعات بستهبندیشدهی کوتاه و دقیق را که مورد نیازش است، دریافت بکند. البته من نمیگویم همیشه اینطور است؛ ممکن است یک مطلبِ موسع و طولانی را هم اگر جذاب بداند، گوش بدهد، ولی علیالعموم تکههای کوتاه را بهتر میپسندد.
یک مقدار زیادش هم صادقانه بودن پیام است؛ یعنی همه قبول دارند که به خاطر مسائل امنیتی، همهی حرف را نمیشود زد، ولی حرف خلاف هم نباید زد؛ یعنی مردم حتماً باید احساس بکنند که رسانهها دروغ نمیگویند، خلاف نمیگویند. ممکن است شما بگویید ما بعضی از مسائل را الان نمیتوانیم بگوییم؛ خب بگویید «الان نمیتوانیم بگوییم»، همه میپذیرند این را؛ ولی اگر خلاف گفتید، از درجهی اعتبار میافتید. این باید سرلوحهی کار باشد. مخصوصاً در شرایط جنگ، همانقدر که تکیهگاه مردم به رهبری است برای اینکه پیش ببرد اهداف را، همانقدر هم تکیهگاهشان باید به رسانهها از نظر صدق باشد تا بپذیرند شرایط زمانه را و بتوانند خودشان را تنظیم کنند.
آقای دکتر! احتمالاً شما در این مدت، جلساتی را هم با رهبر انقلاب داشتید و دارید. میخواهم از شما بپرسم که در اولین دیدار و اولین جلسهای که بعد از به عهده گرفتن این مسئولیت و پست جدید با ایشان داشتید، مهمترین خواستهی ایشان از شما چه بود و چیست؟
خواستهی اصلی ایشان این بود که در کل، تمام تلاشمان را بکنیم که منافع ملی کشور بهخوبی صیانت بشود و امنیت پایداری پیدا بکنیم که خب این یک عرض طولانی دارد و شامل موضوعات مختلف داخلی و منطقهای و بینالمللی میشود. نظر ایشان اصلاً این است که با استقامت و پایداری و صلابت، این کار دنبال بشود. سلوک ایشان هم همینطور است. من در طول این دوران جنگ هم هیچ زمانی کوچکترین تردیدی در ایشان در راهی که دارند میپیمایند ندیدم.
شما در آن دوره هم با ایشان ارتباط داشتید؟
بله، ارتباط داشتم و کاملاً رهنمودهایشان به ما میرسید. ما یک جلساتی هم داشتیم، نظراتمان را هم مستمراً برای ایشان ارسال میکردیم، بازخوردش هم به ما میرسید و کاملاً مشهود بود؛ الان هم که بعد از جنگ، ارتباطات ما بیشتر است.
ایشان در راهشان خیلی بااطمینان گام برمیدارند و این رفتارشان خیلی شبیه به امام است. امام در پاریس که بودند، یک وقتی مرحوم شهید مطهری رفته بودند دیدار ایشان و چند روزی خدمت امام بودند؛ وقتی که برگشتند، من و همین علی آقای مطهری با هم رفتیم فرودگاه برای اینکه ایشان را بیاوریم؛ در راه، ما از ایشان پرسیدیم چه جور دیدید امام را، فرمودند که من ایشان را مؤمن به راه و مؤمن به مردم و مؤمن به خدا و متوکل به خدا دیدم. ایشان بعداً در یک کتابی [1] هم این مطلب را آوردند که چهار «آمَنَ» داشت: آمِن به هدف، آمِن به راه، آمِن به ملت، آمِن به خدا. در این قضایا هم من چنین حالی را در حضرت آیتالله خامنهای دیدم؛ یعنی گامهایشان با کمال اطمینان است و خب این از خصوصیات رهبرانی است که مسیر الهی را طی میکنند و هدفگرا هستند.
خب، برویم سراغ یک فضای دیگر. همانطور که حالا شما هم یک اشارهی گذرایی کردید، ما در میانهی مذاکرات بودیم که دشمن عملاً میز مذاکره را بمباران کرد و لذا قطعاً نگاه ما و رویکرد ما به مذاکره در شرایط فعلی با پیش از بیستوسوم خرداد متفاوت است. به نظر شما هنوز هم ممکن است دیپلماسی در این شرایط کار بکند و اگر میکند، با چه شرط وشروطی است؟
توصیهی من همیشه این است که ایران هیچ وقت دیپلماسی را ترک نکند، چون دیپلماسی خودش یک ابزار است. رهبری معظم هم یک بار فرموده بودند همیشه پرچم مذاکره در دستتان باشد؛ این کاملاً درست است. در واقع، دیپلماسی یک بخشی از کار حکومت است و معنی ندارد که آن را ترک بکند؛ مهم این است که چه زمانی و چگونه از آن استفاده بکنیم. اگر صحنهی دیپلماسی را دشمن تبدیل بکند به یک صحنهی تئاتر و نمایش، از این دیپلماسی چیزی درنمیآید. یا اگر مقصودش این باشد که از دیپلماسی برای توجیه یک کار دیگر استفاده کند، خب معلوم است که این دیپلماسی بماهو دیپلماسی مورد توجه نبوده و در واقع نمیخواسته از آن استفاده کند. اما اگر دیپلماسی برای این باشد که ما از جنگ بهرهای نمیبریم، حالا میخواهیم صلح کنیم، اینجا دیگر جای دیپلماسی است و این دیپلماسی واقعی است. من الان شرایط را اینگونه نمیبینم؛ یعنی احساس میکنم دیپلماسیای که اینها دارند، دیپلماسی برای بهانه ایجاد کردن است؛ ولی درعینحال نباید بگوییم ما دیپلماسی را قطع میکنیم.
اینکه شرایط مذاکره مثلاً چگونه باشد و چه وقتی ثمر میدهد، مذاکره وقتی ثمر میدهد که طرف مقابل بفهمد جنگ خاصیتی ندارد و مثلاً بخواهد از راه مذاکره مسائل را حل بکند؛ اما اگر بخواهد مذاکره را بهانه کند برای یک عملیات دیگر، خب این یک مذاکرهی صحیحی نیست. بنابراین، در این زمینه شرط ما این است که مذاکرهی واقعی بکنیم. اگر دنبال جنگید، بروید کارهایتان را بکنید، هر وقت پشیمان شدید بیایید برای مذاکره؛ اما اگر واقعاً به این نتیجه رسیدید که این ملتِ نستوه و مقاوم را نمیتوانید با جنگ تسلیم کنید این حرفهای چرندی که میزنند که ما حتماً باید فشار بیاوریم تا ایران تسلیم بشود، که رهبری هم پاسخشان را دادند و در این جنگ هم متوجه شدند که «ایرانیها تسلیمبشو نیستند»؛ شرط انجام مذاکره واقعی این است که این را درک کنید.
آقای دکتر! چشمانداز جمهوری اسلامی راجع به گروهها و جبههی مقاومت پس از جنگ دوازدهروزه چگونه خواهد بود؟ شما یک سفر به عراق داشتید، یک سفر هم به لبنان داشتید. الان در لبنان فشارهای سنگینی به حزبالله لبنان دارد وارد میشود، مبنی بر زمین گذاشتن سلاحش که اسرائیلیها در جنگ مستقیم نظامی به آن نرسیدند! از آن طرف هم در فضای رسانهای در حوزهی بینالملل، این تحلیل وجود دارد که گروههایی که جمهوری اسلامی به عنوان «جبههی مقاومت» حمایتشان میکرد، در حال تضعیف شدن هستند.
خب اگر تضعیف شدند، چرا اینقدر اینها روی آن اصرار دارند و فشار میآورند؟ اگر تضعیف شدند، خب تضعیف شدند دیگر. معمولاً به جایی فشار میآورند که قوی است؛ وقتی ضعیف است، خب ضعیف است دیگر. به نظر من، این از آن حرفهای عجیبوغریب است. اگر برگردیم به رسانهها مثلاً در چهار پنج سال پیش و قبل از این حوادث، آن موقع بحث تضعیف نبود؛ درست است؟ ولی ببینید راجع به مقاومت و رابطهی ایران با مقاومت چه میگفتند: میگفتند ایران اشتباه میکند، اینها چیزی نیستند، اینها همه هزینه برای ایران است! ادبیاتشان غالباً این بود که اینها چیز مهمی نیستند و ایران خودش را بیخود خرج اینها دارد میکند و اینها اصلاً عددی نیستند! الان میگویند جبههی مقاومت ضعیف شده است، اما آن موقع که به زعم آنها ضعیف نبود هم همین حرف را با یک ادبیات دیگرمیگفتند. حالا هم میگویند اینها ضعیفند؛ خب اگر ضعیفند، رهایشان کنید، ولشان کنید دیگر؛ چرا اینقدر طراحی میکنید برایشان؟