میلی در حال خلق معجزه ساخت بشری؟

اقتصادنیوز: در حالی که جهان به ترکیب پوپولیستی ترامپ با تعرفههای متقابل و کسریهای بزرگ و زیبا خیره شده است، میلی دارد معجزه ساخت بشری خلق میکند که باید دل همه اقتصاددانان کلاسیک را شاد و نبض همه لیبرتارینهای سیاسی را تند کند.
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از اکوایران، واژهنامهنویس بزرگ انگلیسی، ساموئل جانسون، درباره دیوید گاریکِ بازیگر گفته بود که مرگ او «شادی ملتها را محو کرد و ذخیره عمومیِ لذتهای بیضرر را فقیر ساخت.» اگر رئیسجمهور آرژانتین، خاویر میلی، نهایتاً در تلاشش برای رهایی کشورش از یک قرن عقبماندگی اقتصادی شکست بخورد، من نیز همین احساس را خواهم داشت. خوشبختانه، فکر نمیکنم چنین اتفاقی بیفتد.
میلی از ورودش در چند سال پیش به صحنه سیاسی آمریکای لاتین، بیاندازه بر شادی ملتها و ذخیره عمومیِ لذتهای بیضرر افزوده است. با خط ریشهای ژولیده و حالت چهرههای عجیبش، کمی شبیه «مِد هَتر» (کلاهساز دیوانه آلیس در سرزمین عجایب) است.
با این حال، در جنون میلی روشی نهفته است. در حالی که جهان به ترکیب پوپولیستی ترامپ با تعرفههای متقابل و کسریهای بزرگ و زیبا خیره شده است، میلی دارد معجزه ساخت بشری خلق میکند که باید دل همه اقتصاددانان کلاسیک را شاد و نبض همه لیبرتارینهای سیاسی را تند کند.
دستاوردهای میلی در فقط یک و نیم سال را در نظر بگیرید.
مطابق آمار صندوق بینالمللی پول، وقتی میلی در دسامبر 2023 سوگند ریاستجمهوری را ادا کرد، اقتصاد آرژانتین عملاً سقوط کرده بود. در سال 2023، تولید ناخالص داخلی کشور 6/1 درصد کاهش یافته بود. شاید مهمتر این باشد که تولید ناخالص داخلی سرانه تعدیل شده با تورم، از سال 2007 پایینتر بود. امور مالی عمومی درهمریخته بود. آخرین باری که دولت با مازاد بودجه مواجه شده بود، به سال 2008 بازمیگشت. صندوق بین المللی پول تخمین زد که بدهی عمومی تقریباً 90 درصد تولید ناخالص داخلی بود اما نکته مهمتر این بود که چقدر از آن بدهی بیش از 40 میلیارد دلار آن به صندوق بینالمللی پول تعلق داشت و نتیجه 22 برنامه مختلف آن نهاد بود.
سیاستهای بیپروایانه مالی و پولی دولت پرونیستی قبلی تورم سالانه بیش از 200 درصدی را به وجود آورده بود. در دسامبر 2023، تورم نقطهبهنقطه قیمت عمدهفروشی 54 درصد بود که طبق تعریف، ابرتورم به حساب میآید. برای اینکه تصور بهتری داشته باشید، قیمت یک لاته در آن سال از حدود 1،500 پزو به 4،500 پزو رسید. طی سه سال آخر، کافه کوئِرو باحالترین کافه بوئنوس آیرس باید دو بار در ماه قیمتهایش را تغییر میداد.
اما بعد از کمتر از 20 ماه، میلی کسری بودجه را از میان برداشت، آن را از 5 درصد تولید ناخالص داخلی به صفر رساند. تعداد وزارتخانهها را از 18 به 8 کاهش داد (در یکی از ویدئوهای کارزار گفت: «وزارت گردشگری و ورزش حذف! وزارت فرهنگ حذف! محیطزیست و توسعه پایدار حذف! وزارت زنان، جنسیت و تنوع حذف! امور عمومی حذف، حتی اگر مقاومت کنید!»). با فرمان اجرایی شماره 70 که چند روز پس از تحلیف صادر شد، بازارهای کلیدی را آزاد کرد، از جمله بازارهای اجاره املاک، خطوط هوایی تجاری و حمل و نقل جادهای بار را. اصلاحات بازار کار هم بعد از کشوقوس در کنگره به تصویب رسید.
او نظام نرخ ارز دوگانه مصنوعی را پایان داد و استقلال بانک مرکزی را احیا کرد. نهادهای به اصطلاح «سازمانهای واسطه» ای مانند پولو اوبرِرو، موویمییِنتو ترزا رودریگز و باریوس ده پای را نابود کرده است که مزایای اجتماعی گوناگونی را اجرا میکردند و سالها بود با اعتراض و تظاهرات نظام اقتصادی آرژانتین را مختل میکردند. سامانه واردات را متحول کرده و سهمیهها، مجوزها و گواهیهای غیرضروری را حذف کرده است. و برنامهای بلندمدت برای اصلاحات مالیاتی و مقرراتی را آغاز کرده است.
نتیجه این «شوک درمانی» یک احیای اقتصادی شگفتآور بود. تورم ماهانه از 13 درصد به 2 درصد رسید. حالا، اقتصاد با نرخ سالانه 7 درصد رشد میکند. سرمایهگذاران دیگر از اوراق و سهام آرژانتین دوری نمیکنند؛ در واقع، از بهترین سرمایهگذاریهای دو سال گذشته بودهاند. فقر پس از جهشی کوتاه، از حدود 42 درصد در زمان انتخاب میلی، به 31 درصد کاهش یافت. هنوز کارهای زیادی باقی مانده اما برنامه جدید صندوق بینالمللی پول با 12 میلیارد دلار وام اولیه و احتمالاً 2 میلیارد بیشتر، به میلی کمک میکند بدون بازگشت تورم کنترلهای باقیمانده ارزی و سرمایهای را حذف کند.
اکثر دولتهایی که کسری بودجه را پنج واحد درصد از تولید ناخالص داخلی کاهش دادهاند، هزینه سیاسی سنگینی پرداخت کردهاند. مارگارت تاچر در تقریباً تمام سالهای حضورش در قدرت توانست کسری بودجه انگلستان را از 5/4 درصد تولید ناخالص داخلی در سال 1979 که انتخاب شد به منفی 1/1 درصد در ده سال بعد برساند.
اما میلی و حزبش «لیبرتاد آوانزا» گرانش سیاسی را شکستهاند.
در ماه مه، سخنگوی میلی نامزد اصلی حزب در انتخابات شهرداری بوئنوس آیرس بود. آنها دشمن اصلی میلی، پرونیستها، و متحدانشان حزب راست میانه رئیسجمهور سابق، مائوریسیو ماکری، را شکست دادند. جای امید هست که لیبرتاد آوانزا در انتخاباتهای استانی سپتامبر و میاندوره کنگره اکتبر هم پیروز شوند.
این دستاوردها شگفتآورند و تأثیری فراتر از آمریکای جنوبی دارند. گاهی اوقات اقتصاد آزاد و لیبرتارینیسم سیاسی بهعنوان فریبکاری «نئولیبرال» دهه 1980 رد میشوند، بهعنوان چیزی که مدتهاست جایش را به پوپولیسم جدید چپ و راست داده است. چنین نیست. جهان هرگز دولتی را ندیده که از دولت میلی، لیبرتارینیسم رادیکالتری داشته باشد. اما نکته شگفتآور این نیست که از لحاظ اقتصادی جواب میدهد آدام اسمیت میگفت «بهتان که گفته بودم.» معجزه واقعی، موفقیت سیاسیِ شوکدرمانی میلی است.
جهان سیاست شخصیتهای عجیبی را به خود جذب میکند که همهشان یک وجه اشتراک دارند: به نظر ما نسبت به خودشان اهمیت زیادی میدهند. اما معدود کسانی واقعاً مستقل از نظر دیگرانند. افراد عجیبوغریب معدودی هستند که واقعاً هیچ اهمیتی نمیدهند.
میلی، متولد سال 1970 در محله پالِرموی بوئنوس آیرس، پسر یک راننده اتوبوس، واقعاً «مرد مردم» است. او که از والدینش دور شده به خواهر کوچکترش کارینا بسیار نزدیک است و او را «رئیس» صدا میکند. او که در جوانی به لقبهای «ال لوکو» (دیوانه) و «ال پلکا» (کلاهگیس) شناخته میشد، فوتبال بازی میکرد و در گروهی آهنگهای رولینگ استونز را میخواند تا اینکه واقعیت اقتصاد آرژانتین و ابرتورم سالهای 1989 و 1990 او را به تغییر مسیر واداشت وقتی که تورم سالانه به 20،263 درصد رسید.
این شوک تورمی، توجه او را به علم ملالآور اقتصاد جلب کرد و بهسرعت او را به طیف ضد کینزیستی اقتصاد پیش برد. چهار تا از پنج سگ مستفوردن انگلیسی او به احترام اقتصاددانان نامگذاری شدهاند: میلتون (به افتخار میلتون فریدمن)، موری (به افتخار موری راتبارد)، رابرت و لوکاس (به افتخار رابرت لوکاس جونیور) سه اقتصاددانی که بعید است کراگمن یا استیگلیتز به آنها ارجاع دهند. پس از دانشگاه، او به عنوان اقتصاددان حرفهای در چند بانک، مجتمع صنعتی و اندیشکده فعالیت کرد و به یکی از چهرههای رقابتی مناظرههای تلویزیون آرژانتین تبدیل شد.
در ظاهر، رسیدن میلی به ریاستجمهوری که تنها چهار سال پیش و با رسیدنش به یکی از کرسیهای کنگره آغاز شد چیزی نیست جز تازهترین نمونه پوپولیسم در قاره آمریکا. اما تفاوت مهم این است که میلی درمانهای پوپولیستی معمول مانند تعرفه، یارانه یا دولت بزرگتر، چه برسد به پرچم در دست گرفتنهای ناسیونالیستی، را پیشنهاد نمیدهد. (با یافتن ریشههای یهودی پدربزرگش، بعید نیست میلی پرچم اسرائیل را در دست بگیرد.) او در کارزار ریاستجمهوری سال 2023 خود، بهعنوان یک لیبرتارین رادیکال ظاهر شد، با چکش ماکت بانک مرکزیِ تولیدکننده پول را تخریب کرد و یک ارهبرقی در دست گرفت که نماد برنامهاش برای کاهش اندازه دولت متورم آرژانتین بود.
وقتی در اوایل امسال ایلان ماسک کوشید از میلی تقلید کند، خیلی زود نیروهای مقاومت ارهاش را کند کردند و خودش هم بهسرعت از حلقه درونی دونالد ترامپ اخراج شد و حالا میزان محبوبیتش به 23 درصد کاهش یافته است. چرا میلی در جایی موفق شد که ماسک شکست خورد؟
برای کسانی که تفاوت میان یک پوپولیست و لیبرتارین رادیکال را نمیدانند، میلی با سخنرانی خارقالعادهاش در مجمع جهانی اقتصادی داووس در ژانویه 2024، همهچیز را روشن کرد. او به حاضران که گلوبالیستهای اندکی گیج بودند گفت: «آزمایشهای جمعگرایانه هرگز راهحلی برای مشکلات شهروندان جهان نبودهاند؛ بلکه علت ریشهای آن مشکلاتند.» سپس با لحن فریدمن ادامه داد: «سوسیالیسم همیشه و همهجا پدیدهای فقیرکننده است و در تمام کشورهایی که امتحان شده، شکست خورده، هم از نظر اقتصادی، هم از نظر اجتماعی و فرهنگی و باعث مرگ بیش از 100 میلیون انسان شده است.» در مقابل، «سرمایهداری آزاد نهتنها یگانه نظام ممکن برای پایان دادن به فقر جهانی است، بلکه تنها نظام اخلاقاً پسندیده برای رسیدن به آن هدف است.»
بند پایانی میلی ندایی باشکوه خطاب به سرمایهداران واقعی در میان حضار بود تا در برابر دشمن دیرینهشان دولت بایستند. او گفت:
* «از طبقه سیاسی یا انگلهای متکی به دولت نترسید.... شما خیرین اجتماعی هستید. شما قهرمانید. شما خالقان شگفتانگیزترین دوره شکوفایی هستید که تاکنون دیدهایم.»
* «نگذارید کسی به شما بگوید جاهطلبیتان غیر اخلاقی است. اگر پول درمیآورید، به این دلیل است که کالا یا خدماتی بهتر با قیمت مناسبتر ارائه میدهید و به این ترتیب به رفاه عمومی کمک میکنید.»
* «در برابر پیشرفت دولت تسلیم نشوید. دولت راهحل نیست. دولت خودِ مشکل است.»
با این حال، کسی صرفاً با جذب سرمایهداران پیروز انتخابات نمیشود، بهویژه در کشوری مانند آرژانتین که کارگران و مستمریبگیران خیلی بیشتر از کارآفرینان هستند. وقتی از یکی از مشاوران اقتصادیاش دلیل را برای توضیح جذابیت گستردهتر سیاسی میلی را پرسیدم، پاسخ کوتاه و درخشان او همان چیزی بود که خود میلی میگفت:
* «برخلاف سیاستمداران سنتی، من همیشه حقیقت را میگویم. مهم نیست مردم دیدگاه من را قبول داشته باشند یا نه. اگر بپرسید آیا فروش فرزندان خودم اخلاقی است، مثل راتبارد میگویم که نباید غیرقانونی باشد.»
* «مردم بیشتر از اینکه برنامه من را بخرند، این واقعیت را میخرند که واقعیام. من یکی از آنها هستم. میتوانم توی تلویزیون فریاد بزنم چون واقعاً اینطوریام.»
* «من واقعاً یک لیبرتارین راتباردیام: دولت نباید وجود داشته باشد. اما در کوتاهمدت یک «مینارشیت» هستم به دولتی حداقلی قانع میشوم که فقط دفاع، عدالت و امنیت ارائه دهد و خدمات اجتماعی را به بخش خصوصی واگذار کند.»
* «دولت، پیش و بیش از هر چیز، دزدی است که برای خود (طبقه سیاسی) هزینه میکند و نه فقط از راه مالیات آشکار (که رسماً نوعی سرقت است) بلکه همینطور از طریق مالیات پنهانی که اقتصاد را نابود میکند: مالیات تورمی.»
* «دوم، گروههای سازمانیافته، یک طبقه بخش خصوصی، از دولت برای دریافت امتیازات استفاده میکنند، امتیازاتی که نهتنها ناعادلانهاند، بلکه به رشد هم آسیب میزنند: "کسبوکارهای دایناسور"ی محافظتشده و اتحادیههای کارگری آشغال.»
* «پس برنامه انتخاباتی من پایان تورم با استفاده از ارهبرقیام در زمینه هزینههای عمومی و ساقطکردن این طبقه با حذف امتیازات دولتیشان بود.»
میلی بهجای اینکه پیامش را در مقالهای مفصل توضیح دهد، آن را از طریق برنامههای نمایشی عمومی و پستهای بیوقفهاش در شبکههای اجتماعی منتقل میکند. با ژاکت چرمی و مدل موی دهه 60، کمی راکاستار و کمی پروفسوری دیوانه است: میرقصد، میخواند و با شعارش را فریاد میکشد:«Viva la libertad, carajo! زندهباد آزادی، لعنتی!» جوری که انگار جو کاکر در ووداستاک روی صحنه رفته و خوانده باشد «با کمی کمک از فریدمنم اوضاع درست میشود.» در تاریخ دموکراسی هیچ نمایندهای به این شکل به قدرت نرسیده بود.
از منظر اقتصادی، روش میلی کاملاً منطقی است. مقاله مهم توماس سارژنت، برنده جایزه نوبل، با عنوان «پایان چهار تورم بزرگ» که نخستین بار در سال 1981 منتظر شد، نشان داد که خاتمه دادن تورم بالا سختتر از آن است که به نظر میرسد. نمیتوان با تکاندادن یک اهرم سیاستی چنین کرد، چه کاهش هزینهها باشد و چه کاهش عرضه پول. پایاندادن به چنین تورمی «نیازمند تغییری در نظام سیاستهاست: باید تغییری فوری در ادامه سیاست حکومتی، یا راهبردی، در زمینه کسری بودجه، چه در حال یا آینده، ایجاد شود، تغییری چنان الزامآور که مورد پذیرش عموم قرار بگیرد.»
این نوع «تغییر رژیم اقتصادی» دقیقاً چیزی است که میلی مشغول آن است. کاری که هیچ یک از اسلاف او به استثناء ماکری قادر به انجامش نبودهاند. ماکری با رویکرد اصلاح تدریجی نتوانست کاری از پیش ببرد و و در آستانه انتخابات به بحران اقتصادی جدیدی رسید و به شکل اجتنابناپذیری شکست خورد.
و آیا میلی میتواند در جایی که ماکری شکست خورد موفق شود؟ باید اعتراف کرد که سابقه تاریخی علیه اوست. حدود یک قرن پیش، قبل از جنگ جهانی اول، آرژانتین یکی از ده کشور ثروتمند جهان بود. در خارج از دنیای انگلیسیزبان، فقط تولید ناخالص سرانه سوئیس، بلژیک، هلند و دانمارک از آرژانتین بیشتر بود. اما پس از جنگ جهانی دوم، آرژانتین پیوسته عملکرد ضعیفی داشت. طوری که تولید ناخالص سرانهاش در دهههای 19680، 1970، 1980 و 1990 به اندازه سال 1967 بود. تورم دو رقمی بین سالهای 1945-1952، 1956-1968، 1970-1974 و سه یا چهار رقمی بین سالهای 1975-1990 ادامه داشت. آرژانتین که بارها نکول کرده بود، در سالهای 1982، 1989، 2001 و 2004 وامدهندگان خارجی را ناامید کرد.
این الگوی شکست تنها با نقصهای بنیادی در اقتصاد سیاسی آرژانتین قابل توضیح است. یک اولیگارشی مالک زمین کوشیده بود اقتصاد کشور را بر صادرات کشاورزی به جهان انگلیسیزبان پیوند زده بود، مدلی که در دوره رکود بزرگ با شکست تمامعیار مواجه شد. مهاجرت گسترده (مانند آمریکای شمالی) بدون آزادسازی زمین کشاورزی برای شهرکسازی، طبقه کارگران شهری بسیار بزرگی را به وجود آورد که بهشدت مستعد پیوستن به جریانهای پوپولیستی بود.
دخالتهای مکرر نظامی در سیاست، مقدمه شکلگیری نوع جدیدی از سیاست شبهفاشیستی بهرهبری خوآن پرون بود، کسی که به کارگران دستمزد و شرایط بهتر پیشنهاد کرد و برای صنعتگران آرژانتینی تعرفههای حمایتی وضع کرد. جایگزین ضدکارگریِ پرون که بین سالهای 1955 تا 1966 اجرا شد بر کاهش ارزش ارز متکی بود تا به این ترتیب منافع کشاورزان و صنعتگران را با هم هماهنگ کند.
در سال 1966، کودتای نظامی دیگری وعده مدرنسازی فناوری را داد اما بهجای آن کاهش ارزش پول و تورم بالاتر را به ارمغان آورد. بازگشت پرون در سال 1973 فاجعهبار بود چراکه با شروع موج تورم جهانی همزمان شد. پس از مرگ پرون در دفتر ریاستجمهوری، کودتای دیگری آرژانتین را به خشونت کشاند؛ خشونتی که هزاران نفر را به بازداشت خودسرانه و «ناپدیدسازی» محکوم کرد. از نظر اقتصادی، خونتای نظامی هیچ دستاوردی برای کشور نداشت مگر بدهی خارجی فزاینده.
مانند بسیاری از بحرانهای تورمی معمول، جنگ نقش داشت؛ هم جنگ داخلی «کثیف» علیه «براندازان» و هم جنگ خارجی با بریتانیا بر سر جزایر فالکلند. اما آنچه تورم را در آرژانتین غیرقابل کنترل کرد، نه جنگ، بلکه نیروهای اجتماعی بود: اولیگارشی، سرکردگان منطقهای، گروههای ذینفع تولیدکنندگان، اتحادیههای تجاری پرونیستی و طبقه زیرخط فقر یا دسکامیسادوس (بهمعنای «بیپیراهنان»). ساده بگویم، منافع هیچ گروه قابلتوجهی در ثبات قیمت نبود.
دیگرانی هم تلاش کردهاند «هیولا» ی دولت آرژانتین را رام کنند. مثلاً پس از تورم سالهای 1989-1990، وزیر اقتصاد آرژانتین، دومینگو کاوالو، یکی از قهرمانان میلی پزوی قابلتبدیل جدیدی را معرفی کرد که ششمین واحد پول آرژانتین در طی یک قرن بود. اما این تصمیم هم با شکست تمام عیار مواجه شد. درست است که تا سال 1993 تورم به صفر رسید، اما بیکاری به 15 درصد افزایش یافت. بدهی عمومی نیز از 35 درصد تولید ناخالص داخلی در پایان 1994 به 64 درصد در پایان 2001 رسید، زیرا دولتهای مرکزی و استانی بهجای توازن بودجه، به فروش اوراق بهادار متکی شدند. اوضاع برای نکول مجدد آرژانتین و معرفی واحد پول جدید دیگری آماده بود. در 23 دسامبر 2001 در پایان ماهی پر آشوب که شاهد پنج رئیسجمهور بود دولت پرداخت بدهی خارجیاش را بهکلی متوقف کرد.
سه ماه آینده تعیین خواهد کرد که آیا تغییر رژیم میلی، چه از نظر سیاسی و چه اقتصادی، پایدار خواهد بود یا نه.
در هفتههای اخیر او دو عقبنشینی متحمل شده است. اول، در 30 ژوئن، قاضی نیویورکی لورتا پرسکا حکم داد آرژانتین باید سهام کنترلکنندهاش در شرکت ملی نفت، وایپیاِف، را به کنسرسیومی آمریکایی به رهبری صندوق بورفورد واگذار کند که ادعا میکند ملیسازی این شرکت در سال 2012 حقوق سهامداران خرد را نقض کرده است. این قاضی پیشتر در سال 2023 حکم داده بود آرژانتین باید 16 میلیارد دلار خسارت بپردازد و اکنون به وایپیاف دستور داده بهعنوان بخشی از این پرداخت، سهامش را منتقل کند.
همزمان، در بوئنوس آیرس، مخالفان پرونیست موفق شدهاند پشتیبانی کنگره را برای چند طرح هزینهای جلب کنند. این موضوع یادآور این است که حزب میلی فاصله زیادی تا اکثریت پارلمانی دارد. در اوایل ماه جاری، کنگره طرحی را برای افزایش مستمریها تصویب کرد که حدود 7/0 درصد از تولید ناخالص داخلی هزینه خواهد داشت. پیشنهادهای قانونی دیگری که ممکن است بودجه میلی را نامتعادل کنند شامل افزایش بودجه دانشگاهها و بیمارستانها و تخصیص مستقیم درصد بیشتری از درآمد مالیاتی به استانها میشود.
میلی به حکم نیویورک اعتراض کرده و میشود انتظار داشت این لوایح هزینهای را وتو کند. اما در هیچکدام تضمینی برای موفقیتش وجود ندارد. حامیان او تنها میتوانند امیدوار باشند رأیدهندگان در انتخابات سپتامبر و اکتبر تسلیم وسوسههای پرونیستی قدیمی نشوند.
مانند میلی، من هم روزگاری از تورم غافلگیر شدم در دهه 1970 در گلاسگو، اسکاتلند، وقتی تورم دو رقمی خانواده طبقه متوسط من را سخت تحت فشار قرار داد. مانند او، من اقتصاد و تاریخ خواندم تا این پدیده را بهتر درک کنم. و مانند او، مطالعاتم مرا به شک به جمعگرایی و همدلی با راهحلهای لیبرتارینی سوق داد. یکی از درسهای اصلی تاریخ قرن بیستم این است که ابرتورم سال 1923 آلمان موضوع اولین کتابم زمینهساز پیروزی سیاسی 10 سال بعد هیتلر شد. به شکلی بسیار مشابه (همانطور که بریژیت گرانویل و من در مقاله ای با عنوان «وایمار در ولگا» پیشبینی کردیم)، موج تورم در روسیه پس از فروپاشی شوروی زمینهساز ظهور ولادیمیر پوتین شد.
از همین رو، و نه صرفاً به خاطر جذابیت عجیبش ما همه باید برای «ال لوکو» آرزوی موفقیت کنیم. فقط آمریکای لاتین نیست که به داستان موفقیت لیبرتارین نیاز دارد. تمام جهان به آن نیاز دارد. چیزی بسیار بیشتر از «شادی ملتها و اندوخته عمومیِ لذتهای بیضرر» در معرض خطر است.
همچنین بخوانید ما را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید