نقش حلقه نیاوران در اقتصاد ایران / آقایانی که فرار را بر قرار ترحیج دادند؛ امروز مدعیاند
موسسه یا همان حلقه نیاوران با دولت روحانی دوباره به نظام تصمیم گیری راه یافتند و اجرای سه دهه سیاستهای آن، اقتصاد ایران را به دهه هشتاد نزول داده و فقر گسترش پیدا کرده است، موسسهای که با حضور مسعود نیلی از فعالیتهای پژوهشی فاصله گرفت و علت مشکلات اقتصادی را در جای دیگری جستو میکرد.
به گزارش خبرنگار اقتصادی شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ چند روز پیش خبری با عنوان «بازگشت موسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامه ریزی به سازمان برنامه و بودجه» منتشر شد؛ اما اصل این خبر چه بود؟.
موسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامه ریزی که قبل از دولت روحانی زیر نظر سازمان برنامه و بودجه و به عنوان بازوی پژوهشی این سازمان فعالیت میکرد، به پاستور و زیر نظر نهاد ریاست جمهوری منتقل شده بود تا نقش ویژهای در تصمیم سازی برای دولت تدبیر و امید داشته باشد و تمامی برنامهها و نسخههای دولت یازدهم و دوازدهم در این موسسه پیچیده شده بود.
حالا موسسه پژوهشی با پیگیریهای سید مسعود میرکاظمی و با موافقت و ابلاغ آیت الله رئیسی رییس جمهوری دوباره به سازمان برنامه و بودجه بازگشت تا بتوان به عنوان بازوی پژوهشی و علمی این نقش خود را ایفا کند. این موضوع با استقبال کارشناسان و نخبگان مواجه شده، اما جایگاه و نقش این موسسه در اقتصاد ایران چیست؟.
مرد شماره یک اقتصادی دولت هاشمی رفسنجانی و روحانی
انتقال موسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامه ریزی به نهاد ریاست جمهوری در دولت روحانی با انگیزه سیاسی انجام و به پاتوق جریان لیبرال تبدیل شده بود تا بتواند در تصمیم سازی برای دولت در راستای اهداف برخی در کشور اقدام کند؛ این اقدام نیز با راهبری مرد شماره یک اقتصادی دولت تدبیر و امید یعنی مسعود نیلی رقم خورد.
مسعود نیلی پس از روی کارآمدن دولت روحانی به عنوان مشاور اقتصاد رئیس جمهور منصوب شد و در دولت دوازدهم به جایگاه دبیر ستاد هماهنگی اقتصادی دولت تدبیر و امید و دستیار ارشد رئیس جمهور در امور اقتصادی ارتقا پیدا کرد. نیلی پس از پیروزی روحانی در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 و بعد از سمت مشاور اقتصادی رئیس جمهور، با حکم محمد نهاوندیان رئیس دفتر رئیسجمهور، برای بار دوم به عنوان ریاست به موسسه نیاوران نقل مکان کرد.
او در دو سال پایانی دولت روحانی و پس از اینکه اجرای برنامه و سیاستهای تجویز شده برای دولت روحانی با شکست مواجه شد و اقتصاد ایران با این سیاستها عقبگرد داشت، ابتدا بی سر و صدا از دولت دوازدهم و پس از 6 سال خود را کنار کشید. نیلی در حالی دولت روحانی را رها کرد که اقتصاد ایران در این دوران نهتنها رشدی نداشت، بلکه براساس نظر کارشناسان و مراکز تحقیقاتی به دهه هشتاد (هشت سال عقبگرد) نزول کرد.
محمد نهاوندیان نیز که در دولت اول روحانی رئیس دفتر رئیس جمهور و از حلقه فکری نزدیک به نیاروان بود، در دو سال پایانی دولت دوم روحانی به ریاست این موسسه منصوب شد.
مسعود نیلی در دولت مرحوم دولت هاشمیرفسنجانی، معاون سازمان برنامه و بودجه، عضو شورای اقتصاد و ریاست موسسه نیاوران بود که نقش مهمی در تدوین برنامه پنج ساله اول توسعه داشت؛ برنامهای که به اعتقاد کارشناسان برخلاف اصول قانون اساسی و اهداف جمهوری اسلامی ایران نوشته شد؛ زیرا در این برنامه سیاستهای تعدیل اقتصادی توصیه شده صندوق بین المللی پول آورده شده بود که و حاصل این روزهای اقتصاد ایران نیز تئورهایی آن برنامه است.
او در دولت اصلاحات مجدد به عنوان معاون سازمان برنامه و بودجه و سرپرست کمیته خصوصیسازی منصوب شد و باز هم در تدوین برنامه سوم نقش ویژهای داشت، برنامهای که زمینه سازی خصوصی سازی غلط (تاراج بیت المال) و ایجاد بانکهای خصوصی در کشور بود که امروز اقتصاد ایران گروگان این بانکهاست.
نیلی با روی کار آمدن دولت احمدی نژاد از دولت کنار گذاشته شد؛ ولی باز هم در سال 92 به عنوان مشاور اقتصادی حسن روحانی رئیس جمهوری و رئیس مؤسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامهریزی رسید و با پیگیریهای خودش در آن سال این موسسه را به زیر مجموعه نهاد ریاست جمهوری منتقل کرد اما پس از اجرای نسخه او برای اقتصاد ایران در دوران تدبیر و امید و در دو سال پایانی دولت روحانی، پس از افزایش بیسابقه قیمتها رشد شدید نقدینگی، چند برابری نرخ ارز و بالا گرفتن نابسامانیهای اقتصادی از سمتهای خو استعفا داد و به نوعی فرار را بر قرار ترجیح داد.
مسعود نیلی که در ماههای پایانی دولت احمدی نژاد با نمایش نموداری در تلویزیون این موضوع را مطرح کرد که متوسط خالص اشتغال ایجاد شده در سالهای 1385 تا 1390 در دولت محمود احمدینژا فقط 14 هزار نفر در سال بوده است، پس از آغاز به کار دولت رئیسی دوباره در جایگاه منتقد و نگران وضعیت موجود اقتصادی کشور و بعد از دو سال سکوت، لب به سخن گشوده و نگران رشد تورم و حجم نقدینگی است؛ او اخیرا در هفته نامه تجارت فردا و مهر ماه امسال با اشاره به تورم عنوان کرده که «هیچ زمانی را به اندازه امروز خطرناک نمیبینم».
نیکی در حالی امروز نگران وضع موجود است که خودش 8 سال برنامه ریز اقتصادی دولت روحانی بود؛ این مرد پر ادعا پس از ناکامی در دولت روحانی مانند همشه، کنار رفت که نشان از شکست اتاق فکر اقتصادی دولت روحانی یا همان مکتب نیاوران بود؛ تصمیم سازی نیلی و یارانش حتی صدار روحانی را هم درآورده بود.
مکتب نیاوران چیست؟
مکتب یا همان حلقه نیاوران شهرت است که توسط گروهی از اقتصاد خواندهها شکل گرفت و از اواخر دهه 60 و دهه70 در اقتصاد ایران نقش ویژهای پیدا کرد که اثر آن را پس از سه دهه امروز در اقتصاد کشور و برنامهها و تصمیمات مشاهده میکنیم.
این گروه معتقد و طرفدار سیاستهای اقتصاد آزاد است که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و در دهه 60 با حضور در سازمان برنامه و بودجه، مسوولیت تنظیم برنامههای پنج ساله اول تا سوم توسعه را برعهده داشتند؛ سیاستهای تعدیل اقتصادی و خصوصیسازی توسط این مهندسان اقتصادی برای ایران تجویز کردند که کارنامه این سیاستها و تصمیم سازیها امروز برای همه نمایان شده است.
با آغاز به کار دولت تدبیر و امید، این افراد دوباره به عرصه سیاستگذاری بازگشتند و علاوه بر مداخله در سیاستهای اقتصادی روزمره دولت روحانی، در تنظیم برنامه ششم توسعه کشور را برعهده داشتند. همان افرادی که با آغاز به کار دولت هاشمی رفسنجانی و تدوین برنامه اول توسعه، برنامههای تعدیل اقتصادی برای ایران نوشتند
این موسسه و همان حلقه نیاوران به دنبال این بود که با پرورش نیروهای معتقد به اقتصاد بازار آزاد را در کشور پرورش دهد. هدف نخست این موسسه ایجاد نهادی بود تا بتواند در کنار مسائل کلیدی و اساسی که از سوی مراجع تصمیمگیری بالاتر به سازمان برنامه و بودجه ارجاع میشود، نیازهای برنامهریزی استراتژیک در حوزههای مختلف را پاسخ دهد و هدف دوم موسسه تربیت کادر برای سازمان برنامه و دیگر دستگاههای ستادی بود.
این اتاق فکر از سال 68 و از اتاقی در سازمان برنامه و بودجه به میدان فردوسی و سپس به نیاوران، منتقل شد و از سال 69 موسسه نیاوران رسما بنا شود. موسسهای بهعنوان اتاق فکر اقتصاد بازار آزاد ابتکار عمل در برنامهریزی اقتصادی کشور را در دست گرفت که در همان دهه هفتاد و در دولت هاشمی رفسنجانی با اجرای سیاستهای این موسسه، نرخ تورم از 49 درصدی گذشت و باعث نارضایتی اجتماعی در کشور شد و نرخ دلار با افزایش شدید به 300 تومان رسید.
پس از گذشت دو دهه در سال 92 مسعود نیلی مجددا به ریاست موسسه نیاوران و دستیار ارشد رئیسجمهور در امور اقتصادی منصوب شد و خبر استعفای او در سال 97 در حالی که وضعیتی مشابه بحران اقتصادی اوایل دهه 70 را به بار آمده بود، منتشر شد.
پاتوق حلقه لیبرالها در موسسه نیاوران با حضور روحانی
علی سرزعیم از افراد این حلقه در سال 92 در یادداشتی در هفته نامه تجارت فردا که به این گروه نزدیک است، مینویسد: این موسسه (از این پس موسسه نیاورانش مینامیم) در زمان اصلاحات و با روی کار آمدن آقای ستاریفر به مرحوم حسین عظیمی سپرده شد و ایشان سهم بسزایی در برهم زدن نظم سابق آن و ادغام این مجموعه با مجموعه سازمان مدیریت دولتی ایفا کرد. در نتیجه این ادغام آنچه پیش از هر چیز فدا شد کیفیت نهاد موسسه نیاوران بود. به هر حال آنچه بود با درگذشت مرحوم عظیمی و روی کار آمدن دولت آقای احمدینژاد به مراتب بدتر شد و شیرازه این موسسه به کلی متلاشی شد.... خوشبختانه با خبر انتصاب آقای دکتر مسعود نیلی به ریاست این نهاد انتظار میرود که موسسه نیاوران از نو احیا شود و بتواند به عنوان یک نهاد پژوهشی و آموزشی کارکرد ممتازی در کشور داشته باشد.
او در تادداشت خود تاکید دارد: ماموریت جدیدی برای موسسه تعریف شود و این ماموریت جدید میتواند ایفای نقش هماهنگی، محوریت و تامین مالی جریان رشد علم اقتصاد و حوزههای وابسته در سطوح تخصصی باشد و این کار از طریق ایجاد یک شبکه با موسسات دیگر ممکن شود.... از سوی دیگر موسسه به نقش خود در سیاستپژوهی برای دولت ادامه داده و بتواند دورههای کارشناسی ارشد خود را به سمت سیاستگذاری عمومی متمایل سازد.
نقش سیاستها موسسه نیاوران در اقتصاد ایران از نگاه راغفر
حسین راغفر استاد دانشگاه و عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا چند ماه پیش در گفتوگوی تفصیلی با راه دانا؛ این چنین میگوید:
علت اصلی سقوط حداقل سه دهه گذشته اقتصاد ایران را واقعا باید در این سیاستهای اقتصادی دید، یعنی جهتگیری سیاستهای اقتصادی کاملا به سمت یکجهت گیری نفع طلبان فردگرا تغییر پیدا کرد؛ با همه ارزشهای جمعی، نوعی مخالفت واقعا جدی صورت گرفت.
قانون اساسی که روحش درواقع یک روح اصلاح همبستگی جمعی و اجتماعی است را تعمدا کنار گذاشتند؛ به این دلیل که روح قانون اساسی با روح سیاستهایی که بعد از جنگ در کشور حاکم شد، کاملا در تقابل است؛ بحث خصوصیسازیها شکل گرفت؛ یارانههایی که عملا هدف پرداخت آن امکان مشارکت طبقات محروم در حیات اجتماعی است، حذف شد...
... اینها هزینههای زندگی مردم را بهشدت بالا برد؛ از آنطرف ظرفیتهای بسیار بزرگی را برای یک گروه قلیلی در جامعه فراهم کرد و ثروتهای بادآورده بیحسابوکتابی که از همه قوانین مالیاتی معاف هستند و نقلوانتقال سرمایه برای اینها آزاد شد؛ و یک طبقه جدیدی در جامعه شکل گرفت که عمدتا کسانی هستند که درون قدرت هستند یا اقوام، نزدیکان و یا فرزندانشان و یا کارگزاران اینها هستند که این شبکه فساد را عملا در کشور رقم زدند.
تحت عنوان برنامه توسعه صفر را به مجلس اول بردند که رد شد اما...
در سال 1362 یک گروهی، برنامه تعدیل ساختاری را ترجمه کردند و تحت عنوان برنامه توسعه صفر جمهوری اسلامی به مجلس بردند که آن زمان رد شد؛ طبیعی بود، چون دوره جنگ بود و تازه شعارهای انقلاب خیلی تروتازه است و نمیتوانست یکباره سیاستهایی کاملا مغایر با وعدههای انقلاب و قانون اساسی اعمال شود.
این گروهی که دنبال این اجرای این برنامه بودند، تصمیم گرفتند که افراد خودشان را وارد مجلس کرده و در مجلس آنرا تصویب کنند، که این کار را انجام دادند و بلافاصله بعد از جنگ در سال 1368 این برنامه را با عنوان برنامه اول جمهوری اسلامی ایران در مجلس تصویب کردند.
از آن زمان به بعد هم برنامه اول و دوم پنجساله توسعه عملا یک نوع آمادهسازی بود و بلافاصله حذف تدریجی یارانهها رخ داد که تا سال 1372 عملا یارانه تقریبا بهطور کامل حذف شد و نابرابریهای خیلی شدیدی را ایجاد کرد.
هزینههای زندگی مردم مانند مسکن، غذا و سایر اقلام بهشدت افزایش یافت. وعدههایی که آقایان میدادند این بود که با این اقدام وقتی بازار و قوانین بازار برای جامعه حاکم میشود؛ از قضا هیچکدام محقق نشد؛ ازجمله افزایش رفاه، ایجاد اشتغال، افزایش درآمد سرانه جامعه، رشد صادرات و....
آقای نیلی حرفهای زیبایی میزند اما..
ساسان شاه ویسی کارشناس مسائل اقتصاد سیاسی نیز سال گذشته در همین روزها در گفتوگوی تفصیلی با راه دانا در مورد موسسه نیاوران و مسعود نیلی چنین گفت:
آقای نیلی 100 ابر چالش اقتصاد ایران، آنهم در اقتصاد سیاسی را مطرح میکند، اما سؤال اینجاست که شما (خطاب به نیلی) که دبیر ستاد اقتصادی دولت بودید و این مشکلات را میدانستید؛ چرا یکی از آنها را حل نکردید. نمیشود که در هر دوره یک شخص مدیریت عمومی اقتصاد ملی را از طرف دولت بر عهده بگیرد و فقط دریغ بخورد. اکنون آقای نیلی در دولت نیست و حرفهای زیبایی میزند، اما زمانی که در دولت بوده و میتوانست کاری بکند، چرا کاری نکرد.
نقش اتاق فکر نیاوران در سیاست گذاری
در بررسی جریان شناسی اقتصاد سیاسی ایران؛ عقبه آن به موسسه نیاوران میرسد. در دورهای خاستگاه آن، دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف بود و در دوره قبلتر دانشگاه اصفهان؛ که سابقه آن به دهه 40 برمیگردد و از آن دهه به بعد تفکر و رویکردی که هم لیبرال بودن (رویکرد روشنفکری) و هم ایرانی بودن اقتصاد را میپذیرد، شکل گرفت.
آنچه در موسسه نیاوران تعریف میشود، صرفا بخشی از دانش است. هویت ملی و انقلابی پیدا نمیکند، لذا در مسیر خودش یک آبشخور دانشی قوی دارد، اما وقتیکه جاری میشود، در جریان ساختار ایرانی و انقلابی دچار از دست رفتگی میشود و نمیتواند به مقصد برسد.
همانطور که در دورهای شروع و ورود این قرائت به اقتصاد سیاسی ایران در قبل از انقلاب منجر به از دست رفتگی رژیم شاهنشاهی شد و اگر بخواهد به همین منوال پیش برود، قطعا منجر به از دست رفتگی ارکان نظام انقلابی هم خواهد شد.
موسسه نیاوران که نام مکتب را یدک میکشد و سعی میکنند با عنوان جریان مکتبی وارد معادلات فکری و دانشی شود، باید پاسخ دهد که آیا اقتصاد مقاومتی را صرفا تابآوری اقتصادی میداند و یا یک مکانیسم از ضعفها و قوتهای اقتصاد ملی در مواجهه با فرصتها و تهدیدات اقتصاد بینالمللی میبیند. به نظرم عمدتا نگاه اولی را دارد و شاید خروجی مؤثر و پویایی پیدا نمیکند، به خاطر همین دیدگاه است. زمانی که دچار از دست رفتگی میشود خودش، خود را متهم میکند و پاسخ را در خارج از کشور دنبال میکند. اگر تابآوری اقتصادی را قبول دارند؛ ایرادی ندارد ما به ویتنام و یا مالزی تبدیل شویم و اشکالی هم ندارد؛ ما حرف میزنیم اما به هیچچیزی نمیرسیم.
آیا مسئولیت قرائتهایی که وارد نظام اقتصادی میکند را میپذیرید؟
تفکر نیاوران و تفکر موسسه دین و اقتصاد دو دیدگاه متمایز هستند؛ هر دو هم یکی در یک دوره 10 ساله و دیگری در یک دوره حدودا 30 ساله تصدی اقتصاد ملی را بر عهده داشتند. هر دو هم نتوانستند درست کار کنند؛ اما از دیدگاه مردم آنکه اقتصاد و دین دارد، مردمیتر است و توجه بیشتری به فرودستان دارد؛ چراکه کاری که موسسه نیاوران انجام میدهد، ثروتمندان را ثروتمندتر و فقرا را فقیرتر میکند؛ و حتی متوسطها را به چالش فقر نزدیک میکند؛ حالا آیا مسئولیت قرائتهایی که وارد نظام اقتصادی میکند را میپذیرید؟؛ البته نمیتواند بگوید من نبودم؛ نمیتواند بگوید سازمان برنامه و بانک مرکزی بیش از سه دهه دست من نبوده و نمیتواند بگویید نظام اقتصادی به من وابستگی ندارد؛ نمیتواند مدعی شود که بخش بزرگی از بازار سرمایه امروزه در اختیارش نیست؛ خب پس چرا خروجی وجود ندارد؟ چرا رضایتمندی بهجز بخشی از ثروتمندان حاصل نمیشود؟ و بهتر است به این سوالات پاسخ دهند.
چرا نیلی بعد از دو سال سکوت خود را شکست؟
مسعود نیلی که امروز و پس از 8 سال خرابکاری در اقتصاد ایران در دولت روحانی و پایه گذاری سیاستهای تعدیل اقتصادی در اواخر دهه شصت، این روزها بعد از دو سال سکوت به عنوان مدعی وارد صحنه شده است. او در زمان ریاست موسسه نیاوران، ریخت و پاشهای فراوانی داشت، به طوری دو همایش با عنوان کنفرانس اقتصاد ایران برای تعیین سیاستهای اقتصادی دولت روحانی برگزار کرد.
اولین کنفرانس اقتصاد ایران در روزهای 14 و 15 دی ماه سال 93 برگزار و از آن سیاستهای راهبردی دولت یازدهم خارج شد که به دنبال رشد اقتصادی، کاهش تورم، مدیریت اقتصاد کلان، توسعه نظام مالی و... بود اما این سیاستها حاصلی جز عقبگرد نداشت.
دومین کنفرانس اقتصاد ایران نیز در روز 5 آذر ماه سال 1396 با هدف بررسی و تحلیل اقتصادی ایران و در جایگاه تصمیم سازی برای دولت دوازدهم برگزار شد که باز هم این اجرای این برنامهها با شکست مواجه شد و بالاترین نرخ تورم در اقتصاد ایران در دولت روحانی را ثبت کرد؛ نرخ ارز نیز جهش 800 درصدی داشت و قدرت خرید مردم به قبل از سال 92 بازگشت.
بودجههای هنگفتی صرف این دو کنفرانسها شد به طوری که برای برخی سخنرانیها حتی مبالغ 10 میلیون تومان هم پرداخت شد؛ نیلی در سالهای پایانی حضور در دولت روحانی نیز جشنواره پژوهشگران جوان اقتصاد ایران را برگزار کرد تا افراد برتر را برای حضور در نهادها و سازمانها حمایت و هدایت کند.
این همایشها در حالی با بودجههای هنگفت و هزینه های آنچنانی برگزار شد که نه تنها هیچ نتیجهای و ثمری برای اقتصاد ایران و تعیین راهکارها، رسیدن به رشد اقتصاد و توسعه نداشت، در ادامه همان راه آغاز شده از سال 68 بود که هدفش قرار دادن اقتصاد مقابل سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی ایران بود.
امروز در سال 1400، اقتصاد ایران به دهه هشتاد نزول کرده و با چالشهای بسیار شدیدی مواجه شده است که حاصل سیاستهایی است که حلقه نیاروان در ایران پایه گذاری کرده، حلقهای بعد از پیروزی انقلاب به دنبال احیای خود بود و سیاستهایش بعد از سه دهه باعث گسترش فقر و وابستگی ایران شده است و سعی دارد مدیرانی از جنس خود را در بدنه کارشناسی و تصمیمسازی نظام اقتصادی حفظ کند.
امیدواریم با روی کار آمدن دولت رئیسی و تحول در ساختارهای اقتصادی به خصوص برنامه ریزی و بودجه بتوان جلوی اینگونه سیاستهای ناکارآمد گرفته شود که از سال 68 در اقتصاد ایران پایه گذاری شده و این وضعیت امروز حاصل اجرایی آن است.
افرادی مثل مسعود نیلی وقتی روی کار میآیند و پس از اینکه با شکست مواجه میشوند، بدون پاسخگویی، فرار میکنند و به گوشهای میروند و امروز باز هم با روی کار آمدن دولت رئیسی نگران نقدینگی و مشکلاتی اقتصادی هستند که خود با تصمیم سازیهایی که برای دولتها داشتند مسبب آن هستند اما همچنان به عنوان مدعی ظاهر شده تا در افکار عمومی خود را پنهان کنند.
انتهای پیام