پاسخ چهره های سیاسی به نحوه تعامل جریان اصلاحات با دولت رئیسی
در کلاب هاوس شب گذشته خبرآنلاین که با حضور برخی اصلاح طلبان و فعالان سیاسی و رسانه ای برگزار شد، موضوع «برخورد اصلاحطلبان با دوست سیزدهم، تعامل، تقابل یا سکوت؟ مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، «برخورد اصلاحطلبان با دوست سیزدهم، تعامل، تقابل یا سکوت؟» عنوان بحث و گفت و گوی امشب کلاب هاوس خبرگزاری خبرآنلاین است که چهره های مختلف اصلاح طلبان، فعالان، سیاسیون و تحلیلگران رسانه ای نظراتشان را بیان می کنند.
در ابتدای این جلسه حسن لاسجردی عضو شورای سردبیری خبرآنلاین در تببین موضوع گفت که جریان اصلاح طلبی بعنوان یک موجود سیاسی که در عرصه فعالیت های امروزی نقش دارد، حتما در مقابل دولت تازه تاسیس می تواند به روشها و اقدامات مختلف متوسل شود که بطور مشخص دو رویه کنشگری فعال یا بی تفاوت و سکوت می تواند مورد استفاده قرار گیرد. اظهارات چهره ها و تشکل های این جریان سیاسی نشان دهنده هردو طیف بوده ولی آنچه مهم است سکوت فعلی و احیانا واکنش های ماههای اینده به تصمیمات و سیاست ههای دولت سیزدهم است که در گذر زمان ثابت خواهد کرد که جریان اصلاحات به کدامیک از دو روش تعامل فوق بیشتر تمایل دارد.
فیاض زاهد اصلاحطلب ملاحظات غیر اخلاقی و امنیتی مزیتهای کشور را گرفت. به نظر می رسد اصلاحطلبان ارزیابی بالادستی دارند و برای دولت آقای رییسی بزنگاههایی را طلب کنند که به نقد منصفانه پرداخته و شرایط را برای احیای خود فراهم کنند. در قدم اول، سکوت توام با نظارت در اصلاحطلبان دارند. بخش دوم همکاری منتقدانه با آقای رییسی دارند و جریان سوم تحلیل انتقادی عملکرد دولتی است که از یکسال و نیم دیگر خواهیم داشت. این دولت اگر بر تعارضات درون گروهی خود غلبه نکند و چنانچه پیام چند دستگی را امروز می بینیم، فرصتی برای رقیب سیاسی است که به نفع خود از این نگرش انتقادی در افکار عمومی استفاده کند.
علی نظری روزنامه نگار اصلاحطلب (روزنامه مستقل) الان یکی از مشکلات اصلاحطلبان و پاشنه آشیل آنها نداشتن شجاعت است. من با بسیاری از اصلاحطلبان صحبت می کنم ولی کم پیش می آید آنها در دل تندروها بروند. باید رویه شجاعانه ای اصلاحطلبان داشته باشند. بخشی از رویگردانی جامعه از اصلاحطلبان به خاطر این است که آنها معتقدند اصلاحطلبان به خاطر حفظ قدرت مجبور به پیش گرفتن رویه محافظه کاری هستند. درد اصلاحطلبان از سال 92 شروع شد. زمانی که آقای خاتمی به عنوان کاندیدا اجازه حضور در انتخابات ندادند. مرحوم آیت الله هاشمی که آمد همه خوشحال شدند با برآورد جامعه، بالای 25 میلیون رای ایشان داشت. این تاکتیک در آن موقع جواب می داد. وقتی آقای هاشمی رد صلاحیت شد، جریان رقیب مانند کشتی گیری که قرار است در مسابقه با حریف روبرو شود و اشتباهات رقیب برنده را مشخص می کند. شورای نگهبان متوجه محافظه کاری اصلاحطلبان شده اند. باید انها این محافظه کاری را کنار بگذارند. در آبان 96 و دیماه 98 فرصتی بود که اصلاحطلبان برند در دفاع از مردم، وارد شوند. فرماندار شهر قدس خانمی بود که گفت من دستور آتش دادم. چرا نقد نشد؟ اظهارنظر آقای رحمانی فضلی که گفته بود فقط به سر شلیک نکردیم به پا هم زدیم، چرا نقد شد؟ اصلاحطلبان باید از لاک محافظه کاری خارج شوند. بهترین دفاع حمله است. حمله به این مفهوم نیست که گارد عریان علیه ارکان نظام بگیرند یا خشونت ورزی کنند. بلکه باید به خشونت ورزان انتقاد کنند. مردم با این چیزها دلشان خنک می شود. اگر اصلاحطلبان این نقص را جبران نکنند به این زودی از طریق صندوق رای به قدرت برنمی گردند. شخص محوری اصلاحطلبان هم مساله دیگری است. در سال 76 شعارهای آقای خاتمی از جمله جامعه مدنی باعث پیروزی اصلاحطلبان شد. در سال 80 عملکرد شخص ایشان و کاریزمای او باعث رای آوری شد. سال 84 نقطه عطف بود. اگر همه اصلاحطلبان پای آقای هاشمی یا کروبی می ماندند، قضیه تمام بود ولی گل به خودی و بازی افتضاح اصلاحطلبان باعث پیروزی احمدی نژاد شد. در سال88 هم رای اصلاحطلبان بالا بود. در طول این 20 سال دو اصولگرا آمده اند و انتخابات را برده اند. یکی آقای احمدی نژاد با 17 میلیون در سال 84 و آقای رییسی در 1400 با 17 میلیون رای انتخاب را برد. آمار به ما می گویند اصولگرایان هیچگاه نتوانسته اند به عدد 20 میلیون نزدیک شوند. در حالی که در 2 خرداد 76 ما 20 میلیون داشتیم. در 80 ما 22 میلیون داشتیم. درخرداد 92 ما 19 میلیون و در 96 هم ما 24 میلیون رای داشتیم. محوریت آقای خاتمی در 92 و 96 به عنوان یک شخصیت کاریزماتیک توانست در غیاب آقای هاشمی، رای بیاورد. در سال 92 میداندار دو نفر بودند ولی در سال 96 فقط یک میدان دار داشتیم. خاتمی توانست گره را باز کند. الان اصلاحطلبان دیگر آن حرارت را ندارند. دولت سیزدهم بهترین فرصت است. به قول معروف خدا به اصلاحطلبان گفته «فرزندم!» با این شهردار غیر متخصص و وزرای غیر متخصص که انتخاب شده اند، با این تیم اقتصادی چند جزیره ای دولت آقای رییسی زمینه برای آن فراهم شده که اصلاحطلبان به بهترین شکل برای انتخابات زمستان 1402 ومجلس آماده شوند و سپس در بهار 1404 برای ریاست جمهوری حرکت کنند. پیش نیاز برد اصلاحطلبان پیوستن آنها به جامعه مدنی است. اگر به تقویت نهادهای جامعه مدنی بپردازند، در درجه اول بخش نخبه گان دلسرد شده را جذب کنند و سپس در مسایل معیشتی وارد شود. امیدوارم آقای رییسی گره معیشت را باز کند ولی با این تیم اقتصادی قطعا نمی تواند. خرداد امسال آقای جهانگیری به من گفت اگر اینها در یک هفته اجازه دهند آقای روحانی برجام را حل کند خیلی از گره ها گشوده شود و می تواند دولت اقای رییسی موفق شود. اگر دولت آقای روحانی به هر دلیل نتواند گره برجام را باز کند، دولت سیزدهم توان نخواهد داشت مشکلات را حل کند. هفته گذشته با آقای امیرعبدالهیان وزیر خارجه جلسه داشتیم. او نه درباره حل مشکلات و معضلات با جامعه جهانی، نه برجام، نه هسته ای، نه FATF برنامه ندارد. فعلا همینطور جلو برویم تا ببینیم خدا چه می خواهد. اگر اصلاحطلبان از اشتباهات تندروهاو دولت خوب استفاده کنند احتمال ترمیم موقعیت خود را در بازیابی یاس مردم دارند و دست کم در 1402 مجلس دوازدهم را می توانند به نفع خود رقم بزنند. درست است اصولگرایان شورای نگهبان را دارد. در مجلس دهم شورای نگهبان تا لایه ششم اصلاحطلبان را زد ولی مجموعه عوامل دست به دست هم داد تا مشتی انسان گمنام لیست امید به ژنرالهای جریان اصولگرایی پیروز شدند. این دولت بهترین امید اصلاحطلبان است. آقای روحانی با نفرت عوام رفت ولی دولت آقای رییسی به گونه ای عمل می کند که در شب عید 1401 دنبال مرغ کیلویی 150 هزار تومان می گردند. وقتی مردم این دولت ناکارامد را ببینید، امکان اقبال به منتقدان آنها یعنی اصلاحطلبان وجود دارد.
محمد مهاجری فعال رسانه ای آقای دکتر فیاض گفتند بخشی از اصلاحطلبان تماشاچی می شوند و منتظر اتفاقات می مانند. آیا ته دلشان این است که دولت موفق شود یا می خواهد در انتخابات 1402 ورق به سمت اصلاح طلبان برگردد و سبد رای به نفع آنها پر شود؟ با این پیش زمینه که دولت رییسی ناکام بماند. انتظار اصلاحطلبان همراه با این دعاست؟
حسین مرعشی سخنگوی کارگزاران در اصل موضوع هیچ تفاوتی بین اصلاحطلبان و اصولگرایان و سایر سیاسیون کشور وجود ندارد. دولت اقای رییسی بر اساس خاستگاه رای شان و حمایتی که از جبهه اصولگرایی شده اند، نمایندگی بخشی از جبهه اصولگرایی را دارد. الان تفاوتی بین سیاسیونی از جمله آقای جهانگیری، باهنر، بادامچیان، نبوی، لاریجانی نمی بینم. اصلاحطلبان و اصولگرایان طیف هستند و برخوردشان در برابر دولت یکسان نیست. دوستانی در جبهه اصولگرایان و اصلاحطلبان ممکن است فکر کنند آینده سیاسی آنها در گرو عدم موفقیت دولت اقای رییسی است. جمع زیادی از اصلاحطلبان علاقمندند کشور در دوره آقای رییسی مسایل کشور حل شود. بستگی دارد سیاستمدار هدفش از فعالیت سیاسی چه باشد. اگر هدف مردم و کشور باشند، نمیتواند کسی طرفدار مردم و سربلندی کشور باشد و بعد بگوید 8 سال یا 4 سال دوران یک رییس جمهور عدم توفیق باشد تا ما روی کار بیاییم. این خیلی پستی است. در دیدار از مجلس ایرلند که رفته بودیم ما کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات بودیم. بر اساس سنت پارلمانی ایرلند فراکسیون اکثریت دولت تشکیل می داد و فراکسیون اقلیت محاسبات را داشت و ناظر بود. ایشان از اقلیت میزبان ما بود و 3 ماه بعد انتخابات بود. سوال کردم شما شانس موفقیت دارید؟ او گفت: خوشبختانه رقیب ما آنقدر خوب کشور را اداره کرده که ما شانسی نداریم و اقلیت خواهیم بود. ما باید از جامعه توسعه نیافته سیاسی، خصلتی، قومی و متعصب یواش یواش به جامعه نسبتا توسعه یافته تبدیل شویم که هدف را گم نکنیم. هدف هر سیاستمداری، جمع و جناحی باید ارتقای ایران و خدمت به مردم و رفاه آنها باشد. لذا هیچ سیاستمدار ملی و توسعه یافته ای نمی تواند نگاهش به 4 سال دوره ریاست جمهوری آقای رییسی این باشد که او مشکل پیدا کند. نه، اگر او در بهترین شرایط را به خوبی اداره کند و فضای سیاسی رقابتی باشد و ما هم فرصت داشته باشیم شخصیتهای طراز اول را به صحنه بیاوریم، علاقمندیم از رقابت عادلانه به صحنه سیاسی کشور برگردیم و موفق شویم. ایران فرصت خطا ندارد. همه علاقمندیم آقای رییسی موفق شوند. اگر توصیه کردیم دولت را جامعتر بچینند فقط به این دلیل بوده که فکر می کردیم باید از تبدیل ایران به کشوری به دعواهای قومی، شخصی و جناحی جلوگیری شود.
پسنده پور کارشناس روابط بین الملل اصلاحطلبان برای بقا در قدرت یک راه بیشتر ندارند و آن هم - نه تقابل - بلکه نگاه انتقادی و داشتن دولت در سایه است. ابزار بقا در قدرت برای اصلاحطلبان صرفا صندوق رای است. این مستلزم حضور مردم است که در دوره انتخابات گذشته این امکان وجود نداشت. برای احیای آن باید راه حل کنشگرانه پیدا کنند. باید به شکل اقناعی از ابزارهای رسانه ای که در آن به مراتب از اصولگرایان متبحرتر هستند، استفاده کنند و بگویند ما برای حل مشکلات کشور اصلح هستیم. این با انفعال و سکوت میانه ای ندارد. قطعا اگر می خواهند همچنان در عرصه سیاست به شکل کنشگرانه حضور یابند، باید این کار را کنند. آنها در راهبرد خود قطعا نیاز به بازنگری در خود و نقد درون گفتمانی دارند. در تاکتیک که صندوق رای بوده، فعلا جوابی نگرفتند. در طبقه هدف اصلاحطلبان اگر این رویه تکرار شود و به عادت و رفتار سیاسی تبدیل شود، نه تنها اصلاحطلبان را به محاق می برد بلکه گفتمان اصلاحات را به خطر جدی مواجه می کند و جامعه را دچار دوقطبی می کند که منجر به رادیکالیزم در جامعه خواهد شد.
عبدالجواد موسوی عضو شورای سردبیری خبرآنلاین اصلاحطلب و اصولگرا را خیلی نمی شناسم. با دوستانی هم آشنا هستم که منافع ملی برایشان مهم است. آن چیزی که آقای مرعشی فرمودند انتزاعی است و در مملکت ما به این زودی رخ نمی دهد. جدای از این تعارفات و آرزوها، حقیقتا می خواهند چه کنند؟ ما در کشوری زندگی می کنیم که رسما یکی از بزرگان اصولگران گفته است سرخوردگی مردم سرمایه اجتماعی ما است. 8 سال به 8 سال جناحها دوقطبی ناکارامدی رقیب را ایجاد می کنند و مملکت را به همدیگر پاس می دهند. برای رسیدن به آنچه آقای مرعشی می گوید چطور باید عمل کرد و چه چاره ای اندیشید؟
حسین مرعشی اصلاحطلب از نظر من به عنوان کسی که چند سالی با سرمایه مردم ایران سیاست آموخته ام و در محضر بزرگان شاگردی کرده ام، فکر می کنم آنچه گفتم حداقل است. خیلی سریع و ساده کشور به سمت خطرناکی حرکت کند. اصلا نمی شود با سرنوشت و آینده ایران شوخی کرد. حتما باید نگاهمان ملی باشد. از ضعفهای سیاست در ایران بعد از پیروزی انقلاب، نبودن یا کمبود سیاستمدار ملی است. این ضعف جدی است. باید در همین مسایل این تمرینها را کرد. مساله ما آقای رییسی نیست، مساله نداشتن یک تعریف روشن در تعاملات درون نظام بین احزاب و جناحهای سیاسی است. وقتی احزاب و جبهه ها جزئی از نظام تلقی نشوند، بلکه رقیب نظام تلقی شوند اینطور می شود. در انتخابات، آقای جهانگیری و علی لاریجانی و پزشکیان ردصلاحیت می شود. اینها ردصلاحیت یک فرد نیست. معنی اش این است در مجموعه نظام سیاسی، شخصیتهایی که پرورش یافته همین نظامند رد می شوند. آقای جهانگیری از جهادسازندگی بم شروع کرده و الان به نقطه ای رسیده که رشد کرده ولی نظام او را کنار می گذارد. اقای لاریجانی را بعد از 12 سال تجربه ریاست مجلس می فهمند به درد نمی خورد و کنارش می گذارند. این اشتباه حاکمیتی است. اگر ما هم مانند آنها با حذف و تخطئه و روشهای غیراصولی بخواهیم مقایسه کنیم کار بدتر می شود که بهتر نمی شود. از نظر من، واقعا چیزی که گفتم حداقل است. اگر قرار باشد روزی در جمع یا جبهه ای باشم که مساله ام خودم و حزبم باشد نه کشور، ترجیح می دهم در آن جمع نباشم.
امیر پشنگ پور اشتباه بزرگی که در تمام جریانات سیاسی مرتبط با نظام وجود دارد اعم از اپوزیسیون یا احزاب داخل نظام، این است که منافع ملی را به نظام سیاسی تقلیل داده ایم و این باعث می شود خواه ناخواه منافع ملی فدای منافع حزبی و گروهی می شود. برای همین است شاید ما نشسته ایم نگاه کنیم دولتی که مستقر می شود ناموفق شود تا دولت بعدی سر کار بیاید. به سهم خودم چون منافع ایران برایم مهم است امیدوارم آقای رییسی پیروز و موفق شود. این آرزوی محالی است ولی چون ایشان برنامه ندارند بعید است بتواند ایران را نجات دهد. ما یک فکت درباره اصلاحطلبان داریم که از زمان انتخاب بود. آنها به فکر حفظ ساختار و تشکیلات سازمانی بودند. خیلی ها منتقد بودند ولی این یک تاکتیک بود. اصلاحطلبان بزرگترین سرمایه شان سرمایه اجتماعی بود که به شدت آسیب جدی دیده است و وضعیتشان مناسب نیست. در پیش حاکمیت که اصلا جایگاهی ندارند. به این ترتیب تقابل با راهبرد انتخابات، نمی تواند منفعتی برای کشوریا این حزب داشته باشد. راه تعامل با دولت هم بسته است. می بینیم که چالشها بسیار جدی است. تنها راهی که برای اصلاحطلبان باقی مانده این است که - شاید نتوان گفت سکوت یا تغافل - بلکه نظارت هوشمندانه است. نه از باب مچ گیری که ما گفتیم اینطور شد. بلکه باید فعالانه نظارت کنند به جریانی که توسط دولت هدایت و مدیریت می شود. به این ترتیب باعث می شود هم جایگاه خود را اصلاح کنند یا دولت سایه تشکیل دهند. هرچند دولت سایه در ایران با آنچه در کشورهای دموکراتیک وجود دارد متفاوت است. در معنای واقعی دولت سایه، نظارت فعال و هوشیارانه است که بهترین جایگاه اصلاحات در 4 سال آینده است تا هم بتواند وضعیت خود را در افکار عمومی و حاکمیت بهبود ببخشد.
علی غفاریان فعال رسانه ای دوستان اصلاحطلب بعد از انتخابات دیداری با آقای رییسی داشتند و گفتند بنا بر تعامل دارند. اعتقاد دارم این عزیزان سیاست سکوت و تعامل را دارند. ولی گوشه و کنار می بینیم آقای اصلاحطلب در فضای مجازی تند و تیز انتقاد می کنند. با فرمایشات برخی عزیزان مخالفم که اصلاحطلبان دوست دارد آقای رییسی موفق باشد. اختلاف نظرها مشخص است در فضای اصلاحطلبی نظرات مانند هم نیست. می دانم عزیزان اصولگرا و اصلاحطلب هر کدام در قدرت هستند، طرف مقابل می خواهد خرخره او را بجود. حالا نمی دانم چطور آرزوی موفقیت می کنند. 40 سال است در جمهوری اسلامی هر جریانی حاکم است، جریان مخالف تیشه به ریشه اش می زند یا چوب لای چرخش می گذارد. زمانی لیست «تکرار میکنم» در شورای شهر بود اصولگرایان آنها را نقد می کردند الان جریان دارد وارونه می شود. پیش بینی می کنم عزل و نصبها که در بدنه دولت نمایان شود تقابل اصلاحطلبان هم بیشتر می شود. همین الان هم یکی از دلایل سکوت برخی اصلاحطلبان این است که ریشه در هیات مدیره ها و جایگاه ها دارند. زمانی که دستشان کوتاه شود وارد فاز تقابل می شود. این هم که اصلاحطلبان آرزوی پیروزی برای رقیب می کنند فاز روشنفکری و شعار است. اینطور هم نیست. جلو برویم برای همه ثابت می شود اصلاحطلبان چوب لای چرخ اصولگرایان می گذارند. البته آقایان قدرت خود را می خواهند و دنبال نفع مردم نیستند.
امیر پشنگ پور این نگاه همان نگاهی است که عرض کردم. درباره مشروطیت هم این تقلیل مفاهیم را داشتیم. زمانی در دوره مشروطه قرار بوده ارتش ملی تشکیل شود، منظور مردم این بود که قرار است ارتش ملی در مقابل گارد شاهی از آنها مراقبت کند. ما قرار نیست دستمان را در آب جوش بگذارم و دستم یخ بزند. ولی ما در تحلیلهای خودمان اینطور می گوییم که منافع ملی به احزاب و گروهها و حتی تفکرات شخصی تقلیل یافته است.
احسان ارجمند حقیقی فعال اصلاحطلب ما بسیار خوشحال می شویم آقای رییسی دولت موفقی داشته باشد. تنها شانس دوباره حضور اصلاحطلبان در قدرت موفقیت دولت اقای رییسی است. اگر او شکست بخورد ایران شکست خورده است و شاید اساسا فرصتی نداریم به انتخابات آینده چشم بدوزیم و فکر کنیم کدام جریان سیاسی برنده خواهد شد. در موقعیت خطیر و حساسی هستیم که جز موفقیت آقای رییسی راه برون رفتی از این شرایط نیست. ولی این باعث نمی شود نقد را کنار بگذاریم. بسیار طبیعی است ما دولت را نقد کنیم. این تضاد با منافع ملی ما ندارد. ما به چارچوب منافع ملی کشور معتقدیم و دولت باید این منافع را تقویت کند. دولت قرار نیست به نظرات ما عمل کند. ما هم قرار نیست تابع سیاستهای دولت باشیم و هر اقدامی را دولت انجام می دهد تعریف و تمجید کنیم. جریان اصلاحطلب با اصولگرا که تفاوت دارند چطور می توانند تعامل کنند؟ این که امیدوار باشیم دولت موفق باشد و چوب لای چرخ دولت نگذاریم - که اساسا اصلاحطلبان توان سنگ اندازی در مسیر دولت را ندارند - باعث می شود به آن مفهوم تعامل یا تقابل شکل نمی گیرد. یک جریان مسئولیت کشور را بر عهده گرفته و جریان دیگر نقد می کند. طبیعتا به گونه ای نقد می کند که نظر جامعه را به خود جلب کند. سکوت هم قابل فهم نیست. برخی احزاب می گویند ما یکسال سکوت می کنیم. همین الان دولت سیاستهایی را اعلام و اعمال می کند و شما مطمئن هستید این سیاستها به ضرر منافع ملی است. سکوت چه معنی دارد؟ شاید نقد کردن این فرصت را ایجاد می کند که دولت سیاستهایی را تعدیل کند. یا نقاط ضعف خود را اصلاح کند. اساسا سکوت کار کنشگر سیاسی نیست. باید دولت را نقد کنیم و نقد هم عالمه و مشفقانه و معطوف به منافع و امنیت ملی خواهد بود. اگر دولت اقای رییسی شکست بخورد فرصتی برای طرحریزی برای بازگشت به قدرت نیست.
خلیلی فعال سیاسی از مواضع آقای مرعشی که هوشمندانه و وطن خواهانه است تشکر می کنم. امیدوارم دولت اقای رییسی بتواند کشور را از بحرانهای چند وجهی نجات دهد. نقدی که به اصلاحطلبان است این است که مانند فیلمهای جنگی دهه 60 طرف مقابل و دشمن را خنگ و احمق و کوته بین تصویر می کنند. دوستان اصلاحطلب همچنان فکر می کنند اصولگرایان یا بخشی از حاکمیت یک سری آدمها ناتوان کم عقل و بی تدبیرند که دلشان برای وطن نمی سوزد. روی چه حسابی دوستان در کمین نشسته اند در سیاست خارجی اصولگرایان نتوانند مساله را حل کنند. امکاناتشان که از اصلاحطلبان خیلی بهتر است و از نظر مبنای فکری هم راحتتر می توانند تعامل کنند و دو روز دیرتر یا زودتر مساله را غرب حل می کنند. اگر در کمین نشسته اید تنشها باعث تضعیف دولت شود و مردم به اصلاحطلبان برگردند مطلقا اینطور نیست. پیشنهاد ما همان است که در انتخابات داشتیم. منفعت اصلاحات هم در این است که کمک کنیم رییسی موفق شود. نه از جهت حفظ زیرساخت نظام، بلکه به خاطر این که عموم مردم از مشکلات معیشتی رها شود. در فضایی که 40 درصد مردم در فقر مطلق هستند گوشی برای حرفهای اصلاحطلبانه وجود ندارد. در انتخابات، اصلاحطلبان تمام هنرشان را در تخریب و هیولاسازی آقای رییسی انجام دادند ولی کسی گوش نداد. جامعه به حدی درگیر تامین حوایج ابتدایی است که اصلا کسی به این حرفها توجه نمی کند. موفقیت آقای رییسی و ایجاد فضای بهتر برای مردم کمک می کند جریان اصلاحات بازسازی شود و چیزی را برای عرضه ارائه دهد و آنوقت گوشی برای شنیدن حرفهای خود داشته باشد. الان اصلاحطلبان چیزی برای بازسازی ندارد و وجه خود در بین مردم برای تخریب رقیب به کار می رود و قدرتطلبی بی رحمانه را داشته باشد، راهی جز جبران گذشته و بازسازی الگوها و دیدگاه های اداره کشور ندارند. تخریب رقیب نتیجه معکوس دارد و بقیه اصلاحطلبان را بر باد می دهد.
فرید مدرسی فعال رسانه ای بخش یله و رها شده اصلاحطلبی اصلا تشکیلات پذیر نیست. همه جا نفوذ می کند و به دنبال تقابل با کلیت سیستم جمهوری اسلامی است. نفوذش هم بسیار خوب بوده به طوری که بخش عمده ای از اصلاحطلبان را به خود جلب کرده و بخش کوچکی که نتوانسته است به خود جلب کند، منفعل شده اند. تا زمانی که این وضعیت وجود دارد، بخش کوچک اصلاحطلبان، توان تدوین استراتژی و ترسیم رفتار را ندارند به جز اینکه شاهد آن هستیم اصلاحطلبان به دو بخش واقعی تبدیل شود. یکی به دنبال جنگ با نظام سیاسی و دیگری به دنبال تعامل با نظام باشد. این دو راهبرد هماهنگ نمی تواند باشد. رفتار دولت آقای رییسی به گونه ای است که موارد مختلفی از اشکالات را دارد که قابل کتمان نیست. دولت رییسی در بخش از جریانات غیرعقلانی و تندرویی که حتی به رهبری ان قلت دارند و تلاش دارند نگذارند برخی از نگاه های رهبری در جامعه اجرایی شود، نفوذ کرده اند. این سلولهای سرطانی در دولت نفوذ خاصی دارد. نمی توان گفت نفوذ این جریان نافهم و غیرعقلانی در دولت چقدر است. این سرطان بعدا باید معاینه شود چقدر نفوذ کرده است. این سرطان بسیار خطرناک است. یکی از پیامدهای آن طرح صیانت از فضای مجازی بود که نشان داد این سرطان نیمه پیشرفته است و می تواند نظام سیاسی را دچار وضعیت بغرنج کند. اصلاحطلبان با وضعیت کنونی و عدم برخورد واقعی با جریان به شدت رادیکال و ضدجمهوری اسلامی، توان عملیاتی شان به صفر رسیده است. در بیانیه ای که درباره افغانستان منتشر شد ریشه های تندروی دیده می شود. کسانی که نمی دانند سیاست ورزی باید بر اساس عقلانیت و منافع ملی ایران باشد و فکر می کنند در پوزیشن یک روشنفکر بد و خوب را باید ارزشگذاری کنند. هر آدمی می داند طالبان سیاه است ولی فحش دادن یک سیاستمدار به طالبان رفتار روشنفکرانه وغیر نتیجه گرا است یا رفتار معقول یک سیاستمدار. درباره اصلاحطلبان به شدت ناامیدم. آنها رفتار تند ضد جمهوری اسلامی و ضد رهبری دارند. آینده اصلاحطلبی رو به انحطاط است و حذف شدن در جریان برانداز را خواهیم داشت. برایم مهم نیست کسی ناراحت شود. جریان اصلاحطلب هر روز ضدیت خود را با جمهوری اسلامی بیشتر می کند. جریان میانه هم در چشم آنها نگاه می کند و چیزی نمی گوید. خرد ورزی اصلاحطلبانه را دیگر نداریم و قبیله گرایی و رفاقت را داریم می بینیم. با این وضعیت، تعامل با دولت معنایی ندارد. تصمیمش را جریان رادیکال گرفته و تلاش می کند از هر مجموعه ای آتو بگیرد و تمسخر کند. خود را نماد حقوق بشر و دموکراسی بداند که این هم یک دروغ است و روز به روز هم نفاق و دروغگویی اش بیشتر می شود به صورتی که زبان مخالف را نمی فهمد. اصلاحطلبان در جایگاه خداوند عقل سیاسی حرف می زنند و دیگران را ناآگاه می دانند. دوقطبی ناخردمندی در اصولگرایان و اصلاحطلبان دارد تقویت می شود و هر دو علاقمند به حفظ جریان منطقی و میانه رو هستند.
فیاض زاهد فعال سیاسی ذات هر جریان سیاسی برای نیل و غصب نهاد قدرت است. سیاست برای آن است که با تشکیل دولت بتوانید خواسته های خود را پیش ببرید. احزاب و جبهه ها برای این پدید می آیند تا تمایزات را نمایندگی کنند و از جامعه رای بگیرند. در ایران آلودگی جدی سیاسی داریم که احزاب بسیار گسترده وبی ربط، خانوادگی، دونفره و سه نفره که نماینده هیچ لایه و طبقه اجتماعی نیستند، داریم. برخی احزاب برای این است که در جریانات عالی رتبه حضور داشته باشند. جریانات از منظر ملی آرزوی پیش روی معقول فرایندها را دارند. اگر فرآیند نامعقول باشد رقیب و شما را همزمان می زند. اگر بنیان های علم سیاست بر ریل درست بنیان گذاشته نشود آدمهای فرصتطلب و رانتخوار فرصت عرض اندام پیدا می کنند. در جریان اصولگرایان آقای احمدی نژاد و در اصلاحطلبان آقای روحانی چقدر برای حامیان خود هزینه داشتند. گام دولت خطای رقیب است که در نتیجه نقد او، افکار عمومی متوجه شما شود. چرا مردم به سیاست می پردازند؟ سیاست امر واقعی است و به صورت اخلاقی، حق اعمال سلطه را به دست می آورند. پس از دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی در دوحه با محمد حسنین هیکل ملاقات می کنند. آقای هیکل بسیار با او منفی بود. آقای خاتمی فکر می کرد هیکل با همان ذهنیت است. ولی هیکل اشاره می کند شما باید نقش کلیدی باید ایفا کند. آقای خاتمی می گوید من رییس جمهور دیگر نیستم. آقای هیکل می گوید شما به عنوان یک متفکر نیاز است به کمک دنیای اسلام بیایید. این تمایز اصلاحطلبان با دیگر ارکان قدرت است. خاتمی به عنوان یک رهبر سیاسی و چهره بین المللی که اعتبار قابل احترامی داشت. همینجاها اصلاحطلبان می توانند تمایز خود را به جریان رسمی نشان دهند. ما از آنچه در افغانستان به عنوان اسلام مطرح می شود اعلام بیزاری می کنیم. اینجا عرصه ای است که احزاب سیاسی می توانند اظهارنظر کنند. چرا افکار عمومی از اصلاحطلبی دور شده است؟ یک بخشی به دلیل پدرسالاری است که برخی خود را مردم خاص تصور می کنند. در سالهای گذشته انتظار می رفت نسبت به مساله اقلیتها، زنان، سبک زندگی، حقوق بشر، محیط زیست، رسانه ها، تداخل بین نهادهای امنیتی و قضایی، اصول محقق نشده قانون اساسی موضع خود را روشن کنند. این جریانات سیاسی یا آدمها نیستند که به سمت رادیکالیزم می روند، نحوه بازی سازی حاکمیت افراد را به سمت سیاه و سفید شدن سوق می دهد. رادیکالیزم بازی دوگانه طرفیتی است. اگر فضا برای تعامل فراهم باشد شما به سمت رایکالیزم نمی روید. شما اگر فضای بازی، رسانه وحزب داشته باشید به آن سمت نمی روید. رادیکالیزم در فضای اقتصادی و اجتماعی شکل می گیرد. تولید ناخالص ما بسیار کاهش یافته است و تقریبا نصف شده است. کرونا به مشاغل خرد آسیب زده است. نیاز به تفکر ملی بیش از گذشته است. آقای رییسی با دولت یکدست خود که مورد تایید حاکمیت است دیگر نمی تواند بهانه بیاورد. دیگر میدان و وزارت خارجه دو ساز نمی زنند. از این جهت فرصتی است. اگر آقای رییسی می تواند پنجره را باز کند ما باید استقبال کنیم. اگر آقای مرعشی و اصلاحطلبان مدعی هستند دعا می کنند آقای رییسی پنجره را باز کند. این که واکسن در 4 هفته حل شد، باید دید چرا دولت قبلی نتوانست این مشکل را حل کند؟ در نتیجه خیانت وزارت بهداشت یا کارشکنی بود؟ چی شده بود که روزی 700 نفر می مردند؟ امروز واکسیناسیون هر روز دارد تسریع می شود. یک ساعت پیش دیدم آژانس می خواهد به نظارت ایران برگردد. این ثبات نیازمند سرمایه گذاران است. ایران دارد فقیر می شود و اگر فاصله اقتصادی ایران با دیگران زیاد شود جبران آن بسیار سخت است. کی جرات دارد سرمایه وارد کشور کند؟ آقای رییسی می گوید من تضمین دولتی می دهم. ولی واقعیت این است که هر کسی هر سرمایه ای دارد از کشور خارج می کند. اگر ایران توانا شود اصلاحطلبان هم توانا می شوند. اصلاحطلبان در جامعه فقیر شانس رسیدن به قدرت را ندارند. مردم زمانی می روند به سمت شعارهای متعالی تر که نیازهای اولیه شان رفع شده است. اگر دولت رییسی موفق شود دیگر نه جا برای بازی اصلاحطلبان و نه اصولگرایان نداریم. چون فضا رادیکالتر می شود. حاشیه نشینی تاثیر مستقیمی بر رادیکالیزم دارد.
خانم داوری دولت آبادی اصلاحطلبان جز 3 واکنشی که شما نوشته اید، تعامل، تقابل یا سکوت راه دیگری ندارند. آرزو کردم ای کاش دولت سیزدهم از ظرفیتهای اصلاحطلبان میانه رو استفاده کند. گرچه آرزویی که شاید محقق نشود. دولت سیزدهم با آن زاویه دید و نگرشی که نسبت به بانوان اصلاحطلب دارند فضای برای عمل نخواهیم داشت. بهترین واکنشی که بانوان دارند، بازیابی خود است. رصد مواضع و عملکرد را هم باید داشته باشند تا هم کسب تجربه از موفق و شکست آنها کنند. بانوان اصلاحطلب باید همیشه آماده باشند. این امید وجود دارد در دولت سیزدهم از ظرفیتهای آنان هم استفاده شود. امیدوارم اصلاحطلبان به مواضع براندازان نپیوندند و کمتر به آنها گرایش پیدا کنند. اینطور بهتر مواضع خود را نشان می دهند. اینطور می توانند جایگاه اجتماعی خود را برگردانند.
جواد نوری زاده تحلیلگر سیاسی در تحلیل یک کنش سیاسی اعم از این که یک فرد یا حزب انجام دهد، آن را به دو دسته تقسیم می کنیم: کنش سیاسی تعاملی یا انفعالی. در یک فعالیت محور است و در دیگری سکوت و انفعال داریم. کنش سیاسی فعال دو دسته است حمایتی یا انتقادی است. کنش سیاسی یک فرد یا حزب یا فعال حمایتی، فعال انتقادی یا انفعالی است. در تحلیل جایگاه اصلاحطلبان، آنها دچار تعلیق شده اند و امیدوارم در این تقسیم بندی کنش سیاسی در راستای منافع ملی را برگزینند. اصلاحطلبان قطعا کنش تعاملی حمایتی نخواهند داشت. انها موافق آقای رییسی نیستند. یا باید سکوت پیشه کنند و منفعل باشند یا کنش تعاملی انتقادی داشته باشند. در زمستان 1399 و بهار 1400 پروسه یا پروژه را داشتیم که اصلاحطلبان از حاکمیت اخراج شدند که سه دلیل کلی داشت: حمایت بی دریغ و افراطی از آقای روحانی به خصوص در حوزه اقتصاد، سوءعملکرد نهادهای حاکمیت که گمان بر این شد یک دست یا اراده ای تعمدی اصلاحطلبان را از حاکمیت خارج می کند و سوم، عدم انسجام سازمانی بود که نمی دانستند تا روز انتخابات چه کنند. اما اخراج جبهه اصلاحطلبان از قدرت اگر ضربه بزرگی به این جبهه وارد کرد ولی خدمتی هم کرد. اصلاحطلبان به آفت قدرت دچار شده بودند و همیشه و همواره در صدد ماندن در قدرت بودند. چه در بستر شوراهای اسلامی روستا، چه مجلس، چه خبرگان و چه ریاست جمهوری. خدمت حاکمیت با اخراج آنها این بود که اصلاحطلبان در دوره تعلیق به سر می برند. آنها باید خود را وارد نقد درون گفتمانی کنند. اقتضای نقد درون گفتمانی این است که کنش سیاسی شان از نوع تعامل انتقادی باشد. هرگاه اصلاحطلبان سکوت کردند مجالسی به وجود آمده که بدترین تصمیمات را به ضرر مردم و نظام گرفته اند. 8 سال اصلاحطلبان از حاکمیت اخراج شدند و بهترین فرصت برای خودسازی است و بگویند چه باید بکنیم. هشتگی آقای مهاجری دارند در توییتر که می نویسند #مااصولگراها و ما چقدر لذت از نقد درون گفتمانی داریم. آرزو دارم یک هشتگ اینطوری از سوی اصلاحطلبان ببینم. چرا ما درس نمی گیریم. این در ساحت اصلاحطلبی جای خالی دارد. اگر اصلاحطلبان نتواند خود را بازسازی کند ممکن است دیگر اصلاحطلبان بر سر کار نیایند. ابداع مفاهیمی از سنخ کاسبی دال بر این مساله است. سومین مخاطب اصلاحطلبان مردم هستند. نقد درون گفتمانی اصلاحطلبان بدون توجه به مردم به جایی نمی رسد. این که باز هم دست به دامن خاتمی شوند که تکرار کند ولی بعد هیچ آبی تکان نخورد، فایده ای ندارد. آقای مهندس غرضی خیلی جالب گفت اصلاحطلبان مردم را خوب حفظ می کنند و اصولگرایان دولت را. امیدوارم اصلاحطلبان دوباره مردم را دوباره خوب حفظ کنند.
هاتف صالحی فعال سیاسی آقای دکتر نوری زاده را بنده فرد منطقی ای می دانم. امشب حس می کنم مقداری مباحثشان هیجانی بود و مبتنی بر واقعیت بیرون نیست. این که می گویند حاکمیت اصلاحطلبان را اخراج کرد. نگاه منصفانه می گوید اصلاحطلبان به این نتیجه رسیدند که خروج از حاکمیت به نفعشان است. از منظر اگزیستانسیالیسم نگاه کنیم انسانها در طول حیات خود انتخابهای اساسی دارند و مابقی تصمیمات آنها منوط به این انتخاب اصلی است. این انتخابها تاثیر روی سایر انتخابهای آنها دارد. اصلاحطلبان در 2 خرداد 76 دست به یک انتخاب زدند. بعد از قدرت گرفتن خاتمی آنها دست به یک انتخاب زدند که رادیکالیسم ایدئولوژیک است. بعد از حوادث 88 و تحریم انتخابات و نظایر آن بروز و ظهور کرد. اصلاحطلبان قدرت را به دست گرفته بودند ولی دچار توهمی شده بودند که از منظر و زاویه تمامیت خواهی با حاکمیت خود را درانداختند. از حاکمیت خواستند یا تمام خواسته هایشان تن می دهد یا هزینه خروج آنها از حاکمیت بپردازد. رای 20 میلیونی گرفته بودند و فکر می کردند خروج آنها مساوی با بحران مشروعیت برای جمهوری اسلامی است. تصور می کردند حاکمیت به خواسته آنها تن می دهد ولی تا به مرز سال 88 رسیدیم، این موضع به شکست رسید. فرجام موضع و تصمیم آنها به شکست رسید. حالا فرصت طلبی به عنوان یک واقعیت بر سر راه آنها قرار گرفت. رادیکالیزم پراگماتیک در جریان اصلاحطلبی جان گرفت. اشخاصی مانند ناطق نوری، هاشمی رفسنجانی و علی لاریجانی برای آنها محور شد. اینها به این نتیجه رسیدند برای بقا ناگزیرند از این آقایان حمایت کنند. طیف اصلاحطلب از تاجزاده - که ضدساختار و روی مرز است - تا آقای مرعشی و عطریانفر که معقول و معتدل هستند، را شامل می شوند. وقتی دولت تدبیر و امید اصلاحطلب روی کار بود و شورای شهر هم دستشان بود، دیدیم چطور رفتار کردند. آقای خاتمی به زعم بنده وجاهت اجتماعی خود را همیشه در طول سالیان صرف کرده ولی هرگز عذرخواهی نکرده مشکلاتی که در دولت بخه وجود آمد با حمایت او به وجود آمد. او گفت تمام کسانی که مسول بودند و نقش داشتند باید عذرخواهی کنند. آقای خاتمی در کنشگر سالیان اخیر نشان می دهد وجاهت و مقبولیت اجتماعی خود را مقدم بر مصالح عمومی می دانند. چون اگر او بر عکس این بود مقداری در طول این سالها مسولیت پذیرتر رفتار می کرد. او خیلی محترم است ولی باید گفت وضعیت بدخیم اجتماعی و سیاسی کنونی الان ما محصول حکمرانی دولتی است در سالهای 92 و 96 با حمایت او به قدرت رسید. ایشان باید علاوه بر عذرخواهی جبران کند. اگر اصلاحات مقبولیت داشت چرا اینقدر رای آورد؟ مردم به این نتیجه رسیده اند شعارهای اصلاحطلبی برایشان نان و آب نمی شود. دموکراسی و مشارکت خیلی خوب است ولی قبل از اینها ملت و جامعه ما نیاز به ابتداییات زندگی دارد. یعنی شکمش سیر باشد و کار داشته باشد. این چیزها در دولت تدبیر و امید که اصلاحطلب بود مغفول واقع شد. بهترین و منطقی ترین کار اصلاحطلبان در قبال دولت، این است که فعلا سکوت کنند. سکوت به این معنی که مترصد کار دولت آقای رییسی باشند. سکوت و در ادامه تعامل حمایتی و کمک به دولت آقای رییسی بهترین راهبرد اصلاحطلبان است.
امیر پسنده پور اگر استخدام واژه ها کمکی به مفهوم نکند، گفتمان دچار نقض غرض می شود. شما از رادیکالیزم پراگماتیزم استفاده می کنید و بعد از جذب آقای هاشمی و لاریجانی حرف می زنید این کجایش رادیکالیزم است؟ این جریان از اردوگاه رقیب یارگیری کرده است. این چه واژگانی است که به کار می برید؟
علیرضا مستوفی وال استریت ژورنال الان نوشت بازرسیهای آژانس از ایران ادامه یافت. این نشان می دهد کسانی که کمترین شرافتی را نداشتند، بازرسی های آژانس را محدود کردند و قانون در مجلس تصویب کردند، اینها مجموعه کشور را به این روز انداختند. این دست آقای روحانی و خاتمی نبود. به جرات می گویم دولت روحانی بهترین دولت بعد از انقلاب بوده ولی شما ببینید چه بلایی سر دولت و کشور آوردید؟ آقای خاتمی بیاید عذرخواهی کند؟ امروز طالبان مرز شرقی را گرفته. امروز اگر حمله نظامی به طالبان نکنیم و آنها قدرت بگیرند می خواهیم چه کنیم؟
جواد نوری زاده اخلاق نقد ایجاب می کند صحبتهای گوینده را کامل ببینیم. دو عامل را به اصلاحطلبان نسبت دادم. اولین عامل حمایت از روحانی بود و عامل سوم عدم انسجام بود. عامل دوم را گفتم اگر آقای لاریجانی تایید صلاحیت می شد بخشی از اصلاحطلبان از او استقبال نمی کردند؟ اصلاحطلبان سواستفاده نکنند و عدم مشارکت را به نام خودشان تمام کنند. هنوز مانده ام چرا لاریجانی باید ردصلاحیت شود؟ اگر اینها می آمدند مشارکت اینقدر بود؟ اراده حاکمیت بر اخراج اصلاحطلبان بود. آقای خاتمی گفت باید همه حاکمیت باید عذرخواهی کند. او گفته در کارنامه شخصی خودم هم کارهایی بوده که از آنها عذرخواهی می کنم. این اخلاق و نجابت است. ولی سوال دارم بزرگترین حامی معنوی آقای احمدی نژاد، ایت الله مصباح یک بار از مردم عذرخواهی کرد؟
سید عبدالجواد موسوی در مواضع سیاسی انصاف چیزی است که ربطی به حناح ندارد. اشخاصی به نام خدا و پیغمبر و امام زمان 8 سال احمدی نژاد را به مردم تحمیل کردند ولی عذرخواهی نکردند. الان آقای خاتمی باید از حمایتی که از کسی کرده، عذرخواهی کند؟ دوست دیگری گفت اصلاحطلبان در جبهه دشمن بازی می کنند. اینطور تقسیم بندی کنیم باید گفت اصولگرایان هم نماینده طالبان هستند. اگر نماینده اصولگرایان را حسن عباسی و نماینده اصلاحطلبان را یک فرد دیگری بدانیم می توان این را گفت ولی وقتی جدی حرف می زنیم باید انصاف را رعایت کنیم و خردمندانه تر حرف بزنیم. بهتر این اگر حد از انصاف و خرد نداریم ظهور و بروز در مجامع نداشته باشیم.
فرج کمیجانی فعال سیاسی در مدت گذشته از انتخابات، جریان اصلاحات عملکرد گذشته خود را آسیب شناسی می کند ولی هنوز به جمع بندی نرسیده اند. تعامل که با دولت در راستای کار آنها نیست. تقابل هم نیست. سکوت هم نمی کنیم. نقد منصفانه و اظهارنظر درباره عملکرد دولت را گام به گام پیش می بریم. با توجه به اینکه آقای رییسی یک سری شعارهای اصلاحطلبان در انتخابات داد، خیلی از شعارهای او شعار ما است. امیدواریم این شعارها عملیاتی شود. درباره عذرخواهی آقای خاتمی مساله ای مطرح شد. در سال 92 در شرایطی که کشور قرار گرفته بود مجموعه اصلاحطلبان و اصولگرایان معتدل با توجه به منافع ملی کشور این تصمیم را گرفتند که از یک نفر حمایت کنند. 6 تا 7 قطعنامه علیه ایران صادر شده بود و به سمت جنگ می رفتیم. متناسب با آن شرایط، مجموعه اصلاحطلبان و بخشی از اصولگرایان تصمیم گرفتند از کسی حمایت کنند که سیاست تنش زدایی را دنبال کند که واقعا هم موفق شدند. با توجه به عملکرد مثبت دولت آقای روحانی مجددا همان طیف حامی، در سال 96 هم از اوحمایت کردند که 18 میلیون رای او به 24 میلیون رای رسید. از آن روز به بعد قدرتمندان شروع به کارشکنی کردند. برجام نصفه نیمه با حمله به سفارت عربستان و انگلیس و توپ و موشک هوا کردن، کل جریان را به هم زدند و با این کارشکنی باعث شدند منافع ملی کشور به هم بخورد و برجام بهم خورد. ملت را به سمت پشیمانی به رای دادن ببرند و تا حدی هم موفق بودند و توانستند اذهان را خراب کنند که شما اشتباه کردید به روحانی رای دادید. در این بین چه کسانی باید عذرخواهی کنند؟ جبهه اصلاحات ایران درباره افغانستان و پنجشیر بیانیه داد و از دولت جمهوری اسلامی و جامعه بین المللی خواسته تا از خونریزی در افغانستان جلوگیری شود. آقای خاتمی هم بیانیه داده است. چند شب پیش هم آقای تاجزاده صحبتی کرد که دقیقا همین بود. متاسفانه از این صحبتها چه تیترهایی زده شد. تندروهای اصولگرا چه تیترهایی زدند. کی اصلاحطلبان گفتند می خواهیم برویم بجنگیم؟ در طول دوران اصلاحطلبی ما مردم را به جنگ و خونریزی تشویق نکردیم. آنها در روز روشن چه دروغهایی بیان می کنند و این دروغ صفر تا صد را در جامعه ترویج می کنند. دوستانی که از اصولگرایان تندرو حمایت می کنند بیانیه جبهه اصلاحات و آقای خاتمی را بخوانند و ببینند کجای کار تیترهای دروغ اصولگرایان در آن وجود دارد. چیزهایی که وجود خارجی ندارد را تیتر می کنند. هیچکدام از بیانه و سخنان اصلاحطلبان درباره دخالت نظامی نبود. تماما از دولت خواستند از ظرفیتهای دیپلماتیک خود استفاده کند تا جلوی جنگ و برادرکشی گرفته شود. از این بیانیه ها تیتر دروغ ساخته اند و به جلو فرار می کنند تا جلوی سوتی های خود را بگیرند. زمانی که آقای روحانی رایزنی کرد واکسن وارد شود نگذاشتند ولی الان از سیل واکسن حرف می زنند. اصلاحطلبان اگر دو ماه سکوت کنند با ادبیات منتقدانه منصفانه با دولت سیزدهم ارتباط می گیرند.
مهرشاد ایمانی فعال سیاسی آقای خاتمی باید جای آقای ترامپ هم عذرخواهی کند. دیوار او کوتاه است و ایشان مشکلی برای عذرخواهی به جای همه ندارد. تعامل اگر به جای حمایت باشد رویه ای است که برخی اصلاحطلبان قبل از انتخابات هم داشتند و ستاد حامیان آقای رییسی را راه انداخته بودند. نکته اینجاست که باید اصلاحطلبان تعامل انتقادی یا سکوت داشته باشند؟ به نظر می رسد کلا گفتمان اصلاحطلبان باید انتقادی باشد. یکی از مشکلات اصلی آنها کاهش سرمایه اجتماعی بود. اصولگرایان تندرو می گویند مردم از آنها خسته می شوند و به سمت ما می آیند. انتخابات 1400 نشان داد مردم دچار دلزدگی سیاسی می شوند ولی طرف اصولگرایان نمی روند. اصلاحطلبان باید به سمت گفتمان انتقادی باشند تا جایی که منجر به حذف آنها نشود. باید همه چیز را نقد کنند و البته باید نقد درون گفتمانی هم داشته باشند. این که اصلاحطلبان در مشکلی قرار گرفتند که مدافع وضع موجود شده اند. مشکلاتی که بر دولت روحانی و کشور بار شد مردم را دچار مشکل و آزردگی کرد. مردم درگیر در دولت نیستند و دولت را به معنی حکومت فرض می کنند. نارضایتی و کاهش سرمایه اجتماعی در ابعاد کلان رخ می دهد و قدری گفتمان انتقادی که آقای خاتمی داشتند، را نشان می دهد. انتخابات توسط طیفی تحریم شد، برخی حمایت کردند و دعوت به انتخابات کردند. گفتمان انتقادی و اختلافات در داخل اصلاحطلبان همیشه بوده است. نتیجه این بود که مردم به عنوان یک نیروی تحول خواه اینها را پذیرفتند. در سال 88 مردم پشت اصلاحطلبان ایستادند. در سال 92 مردم کمک کردند و بسیج شدند. از سال 96 به این سو که بخش عمده ای از مشکلات مردم به واسطه تحریمها بود، مجموعه اصلاحطلبان با دولت چالش نکردند که باعث ناامیدی مردم شد. اصلاحطلبان باید خود را بازسازی کنند و به سمت جامعه برگردند. بخشی از اصلاحطلبان گفتند باید به سمت جامعه برویم و بخش دیگر می گویند باید قدرت سیاسی را کسب کرد تا بتوانیم از اصلاحات دفاع کنیم. امروز هر دو به این نتیجه رسیدند اگر طبقه متوسط پشت اصلاحات نباشند، هزینه ردصلاحیت های گسترده بسیار کاهش می یابد. اگر تصور هر چه انتقادمان کم شود نیروها تایید می شود این اتفاق نمی افتد. نباید برخورد انقلابی از جنس تندروی کنند ولی اینکه انتقاد به ردصلاحیت ها شود می تواند مردم را امیدوارتر کند. هر چند اتفاق بدی است که سرمایه اجتماعی کاهش یافته است. اصلاحطلبان برای برگرداندن مردم به سمت خود کار سختی دارند. نیاز به صراحت دارد و مسیر سخت است ولی تا سال 1402 که تا مجلس داریم می توانند مردم را به سمت خود برگردانند.
پیام برازجانی اصلاحطلب
اگر قرار باشد بین تندروی یا زمینه سازی برای قدرت گرفتن تندروها و حفظ وضع موجود، حتما محافظه کاری به اصلاحطلبی نزدیکتر است. همین که شماکمک کنید جریانات تندرو نشوند و با تعامل با دیگران این امکان را از بین ببرید یک اصلاحطلبی است. اصلاحطلبی نیاز به شناخت شرایط موجود دارد. ضمنا نقد کردن دولت رییسی به شرط نقد سازنده جزء تعامل است. اصولا گفتمان اصولگرایی در حوزه گفتمانی بازی را به اصولگرایان باخته است. فقط نمی خواهند این را بپذیرند. شعارهای دو طرف را در انتخابات ببینید. شعارهای گفتمان اصلاحطلبی به اصولگرایان مسلط شده و از این شعارها برای جذب رای کمک می گیرند. بخش اعظمی از سبد تاثیرگذار عمومی کشور منفعل شده و طبیعتا در این حوزه تصمیم گیری خیلی سخت است. حتما هاتف صالحی قبول دارد آقای رییسی که 16 میلیون رای در سال 96 آورده ولی فقط 3 میلیون رای اضافه کرده، 21 میلیون رای باقیمانده در کشور، خارج از حوزه گفتمانی آقای رییسی است. چون مشخص نیست انفعال اصلاحطلبان چه شکلی دارد، جایگاه اصلاحطلبان نمی تواند روشن باشد. تنها چیزی که به ما کمک می کند زمان است. اگر گفتمان اصولگرایی هم توان حل مشکلات کشور را ندارد معلوم می شود انفعال اصلاحطلبان را مردم پذیرفته اند ولی اگر گفتمان دیگری شکل بگیرد باید منتظر ماند و دید. بحرانهای کشور چیز نویی نیست. نیروهای زبدهو کارامد هر طیفی که در مسند قدرت قرار می گیرند به دلیل ضعف ساختاری ناتوان می شوند و اضمحلال نیروهای سیاسی باعث چالش شده است. این مساله بالاتر از گفتمان است. اگر اتحاد معطوف به پیروزی برای حل بحرانها ایجاد نشود کشور دچار چالش اساسی می شود. یعنی هیچ یک از گفتمانها توانایی حل مشکل را ندارد. نیروهای موثر و اصیل باید از این مسایل عبور کنند. شرایط خاصی در مسایل اقتصادی، سیاست خارجی، اداره دولت و اینها را دارید که همه دچار بحران شده اند و چیزی جز تعامل نمی تواند به حل مشکلات کمک کند. در نتیجه اگر هر دو طیف پروژه محور به مسایل نگاه کنند اساسا این فرصت از دست می رود و همه چیز از دست خواهد رفت و تغییرات فراتر از این گفتمانها خواهد بود.
مصطفی جلالی فعال سیاسی این سه راه، سه مرحله است. دموکراسی ایجاب می کند برای داشتن ایران قوی از این دولت حمایت کنیم. ایران در اقتصاد خیلی قوی نیست. اصلاحات باید با دولت تعامل سازنده داشته باشد و اول به عنوان یک منتقد و در صورتی که دولت دست همکاری دراز کرد، با حفظ افکار اصلاحطلبی و شخصیت و پرسیتژ خود، قاعدتا وظیفه میهنی ایجاب می کند ورود کند. اما اگر قرار است هویت اصلاحطلبی را زیر سوال ببرند، مانند دوستانی که حتی ماراتن انتخابات تمام نشده بود دویدند و بیعت کردند و عکس گرفتند، به اصطلاحات لطمه می زند. در جامعه هم واکنشها را دیدیم که می گفتند این چه اصلاحطلبی یا اصولگرایی است. این تصور که برخی از مخالفان نظام ایجاد کرده اند اصلاحطلبی و اصولگرایی بازی حکومت است، با این رفتارها تقویت می شود. وقتی هم اصلاحطلبان می بینند دولت به هیچ صراطی مستقیم نیست، بالاخره باید برخی اصلاحطلبان راه سکوت را پیش بگیرند تا جایی که نخواهد به منافع ملی آسیب برسد. اگر هم کشور را به سمت پرتگاهی ببرند که هیچکس نتواند جلوشان را بگیرد شاید کار لازم باشد به تقابل کشیده شود. در همین کلاب هاوس به مشاور آقای اشرف غنی به شاه حسین موسوی گفتم برخورد شما در سیاست و این که به احزاب اجازه کار نمی دهید باعث مشکل می شود. اگر احزاب مخالف دولت اجازه اظهارنظر داشتند قاعدتا الان شاید آقای غنی الان در افغانستان بود. مردم طالبان را نمی خواستند ولی قطعا آقای غنی را هم نمی خواستند. اصلاحات هم باید بیاید تعامل کند، اگر نتوانست، سکوت کند و جایی که نیاز است قطعا نباید سکوت کند و اجازه ندهد کشور از امنیت و استقلال و جمهوری اسلامی خارج شود. منظور نیست آن سوی اصلاحات چه باشد. سراب است یا بهشت؟ باید دست جنباند و وضعیت کشور را از ناامیدی و رخوت نجات داد.
جمال صدر عاملی فعال سیاسی کسانی که دلشان برای کشور می تپد و آرزوی نجات مردم را دارند چطور باید برخورد کنند؟ تقابل را مخالفم و سکوت هم در عالم سیاست جایز نیست. تعامل دو بخش دارد، بخش اول همکاری عملی است که آقایان نیاز ندارند و ظاهرا صندلی هم کم آمده ولی نقد لازم است. آقایان از همه نقد سازنده می خواهند. بعد از تصویب برجام ببینید چه هجمه ای به دولتی شد که 24 میلیون رای آورد. آقایان روحانی در دور اول به شعارهای خود وفادار بود. در سال 92 به خاطر لجبازی به او رای دادیم ولی در سال 96 به خاطر عملکردش به او رای دادیم ولی 5 سال برخی با تمام قوا مقابلش ایستادند. دولت دچار تناقضهایی در مسایل کارشناسی است و باید نقد سازنده شود تا راه بهشان نشان داده شود. امیدوارم اقای رییسی با موفقیت و قدرت پیش بروند و یادشان باشد ما در 4 سال آینده به 50 سالگی انقلاب می رسیم. ترکیه در 12 سال، سنگاپور 30 سال و کره جنوبی در 45 سال و مالزی در 22 سال خود را ساخته است. امیدوارم آقای رییسی بتوانند به اهدافشان برسند و رفاه و سربلندی مردم را به ارمغان بیاورد.
محمد مهاجری عضو سردبیری خبرانلاین اصلاحطلبان در حال حاضر ظرفیت تقابل با دولت اقای رییسی را ندارند اما بخشی از اصولگرایان علاقمندند اینطور تلقی شود که جامعه دارند تقابل می کنند. صرف چند انتقاد واقعا تقابل نیست. در سال 76 یادمان است برخی اصلاحطلبان اصطلاحی به کار برد که باید اصولگرایان را در زباله دان ریخت. آنها هم از این برخوردها داشته اند. الان بهترین راه اصلاحطلبان تعامل است. معنی تعامل لزوما همکاری نیست. اصلاحطلبان نمی توانند همکاری خاصی با دولت داشته باشند. نباید هم راه بدهد. چه توقعی است اصولگرایان دو وزیر از اصلاحطلبان بگذارد؟ تعامل باید از راه انتقاد به دولت انجام شود. زمانی مقام معظم رهبری در دیدار با دولت گفتند نقد تند است، گاهی غیرمنصفانه است. ولی همانها هم می تواند فرصت تلقی شود.
2323
کد خبر 1554099